Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه اول: به صورت یکپارچه732 متن تولیدی عقل و عشق در کربلا

عقل و عشق در کربلا ۱ ؛ عقل و شاخصه‌های زندگی عاقلانه

emam-hosein-02

عقل و عشق در کربلا ۱ ؛ عقل و شاخصه‌های زندگی عاقلانه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱. طرح بحث و ارتباط بحث عقل و عاشورا

واقعه عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام از ابعاد مختلفی قابل بررسی و تحلیل است . امروز به واقعه عاشورا از بعد احساسی و حماسی نگاه میشود . گاهی هم از بعد عرفانی ، اخلاقی و یا تاریخی به این اتفاق بی نظیر دیده میشود . اما این واقعه از دیدگاه عقلانی شاید کمتر مورد بحث قرار گرفته است .
جانفشانیهای امام حسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان از دیدگاه عاشقانه به راحتی قابل تحلیل است ، اما آنچه که مغفول واقع شده است و باید حتما مورد توجه قرار داد این است که ، این رویداد بزرگ از دریچه عقلانیت باید مورد بحث قرار بگیرد . متأسفانه ما چون با امام حسین(علیه السلام) غالبا عاشقانه و عارفانه برخورد کرده ایم ، بعد عقلانی آن را هم بعضاً زیر سوال می بریم، در حالی که حرکت امام حسین(علیه السلام) به شدت عقلانی بوده است. چرا ما امام حسین علیه السلام را با لفظ امام عشق بیشتر میشناسیم تا امام عقل ؟!
بعضی از سر عناد و دشمنی و بعضی از سر حماقت و نادانی حرکت امام حسین علیه السلام را یک حرکت احساسی و یا فقط عاشقانه می دانند .
ابن تیمیه در کتاب خودش می گوید امام حسین(علیه السلام) مظلوم به شهادت رسیده ولی حرکت او عقلانی نبود. چون برای آنها خلافت محوریت دارد. این حرف در دوران امروز از حلقوم یک عده غربزده گفته میشود که بعد از حادثه کربلا اهلبیت علیهم السلام موضع عاقلانه ای گرفتند !!!!! این یعنی چه ؟ یعنی اقدام امام حسین علیه السلام یک اقدام غیر عاقلانه بوده است العیاذ بالله !!!

همراه کردن بانوان و کودکان در این صحنه نبرد به ظاهر با معادلات عقلانی بعضی قابل درک نیست . محمدبن‌حنفیه، برادر کوچک‌تر امام حسین علیه‌السلام بود که در واقعه کربلا حضور نداشت. وی با اجازه امام (علیه السلام) در مدینه ماند. زمانی‌که امام (علیه السلام) همراه خانواده قصد سفر به مکه و سپس کربلا را داشت، محمدبن‌حنفیه چندین بار نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و با ایشان سخن گفت تا امام (علیه السلام) را از سفر به کربلا باز دارد؛ ولی امام حسین (علیه السلام) با اشاره به آن‌که از سرنوشت خویش آگاه است نصیحت برادر را نشنیده میگیرند . آیا با توجه به اینکه امام میدانند انتهای این راه شهادت خود و یارانشان و اسارت اهل و عیالشان است ، باز هم این حرکت عاقلانه است ؟
کسی که معنای درست عقل و عقلانیت را نفهمد و حتی اگر معنای عشق و عاشقی را نفهمد حق دارد این چنین برداشت کند

۲. نمونه هایی از برخوردهای عاقلانه سیدالشهداء علیه السلام قبل و بعد از کربلا

کسانی که چنین نظری دارند یکی از اشتباهاتشان این است که تمام زندگی سید الشهداء علیه السلام را در کربلا و عاشورا میبینند . البته قیام عاشورا صد در صد عاقلانه بود و منشا عقلی داشته و دارد . اما قبل از قیام کربلا هر آنچه از سید الشهداء علیه السلام به ما رسیده مواضع کاملا عقلانی و محکم بوده است .
امام حسین (علیه السلام) چه در دوره امامت امام حسن(علیه السلام) و چه در دوره خودش کاملاً یک سیستم امر به معروف و نهی از منکر داشته است. امام با آن سیستمی که معاویه از نظر اقتصادی درست کرده بود، مقابله کرد. معاویه به خانواده بنی هاشم پول می داد تا آنها را راضی نگه دارد و یا برای آنها ترانه خوان های شامی می فرستاد که بنی هاشم را فاسد کند. امام حسین(علیه السلام) در مقابل معاویه، بنی هاشم را حفظ کرد. امام حسین(علیه السلام) هیچ گاه پیمان صلحی که امام حسن با معاویه بسته بود را خدشه دار نکرد تا اینکه معاویه بر علیه آن پیمان صلح قدم برداشت.
معاویه بر خلاف پیمان صلح پسرش یزید را به جای خود انتخاب کرد و امام زیر بار بیعت نرفت. امام از مدینه خارج شد و به مکه رفت تا جای امنی باشد و نجنگد. امام از سرنوشت کار آگاه بود ولی وظیفه ظاهری امام همین است که از کشتار و جنگ جلوگیری کند لذا از مدینه به مکه می رود. در مکه زیر لباس هایشان سلاح پنهان کرده بودند تا حضرت را به شهادت برسانند. در این هنگام نامه های کوفه به حضرت می رسید. در این هنگام حجت بر امام تمام شد که باید به سمت کوفه برود.
امام جنگ را شروع نکرد و اول گفتگو کرد و طرف مقابل را نصیحت کرد. حتی تا شب عاشورا این گفتگوها ادامه داشته است. البته وقتی راهی برای هدایت جبهه مقابل باز ندیدند و از طرفی جبهه مقابل را در مسیر تحمیل ذلت میبینند تا پای جان مبارزه میکنند و جان مبارک خودشان را در مسیر دین و عزت فدا میکنند .
این یک جواب ساده و سطحی و کوتاه به این شبهات بود . اما بنا نداریم به همین مقدار اکتفا کنیم و به راحتی از کنار این مسئله بگذریم .
بنا داریم در این ده شب را عقل و عقلانیت در زندگی و بندگی مورد بررسی قرار دهیم . تاثیرات عقل را در زندگی بررسی کنیم ؟
چه چیزی عقل را زیاد میکند چه چیزی عقل را از بین می برد؟

۳. اهمیت عقل در روایات

در مورد عقلی میخواهیم صحبت کنیم که نه تنها فرق انسان و حیوان بلکه فرق ایمان و کفر در همین عقل است . در روایت از وجود پر خیر و برکت امام صادق علیه السلام داریم :
لَیْسَ بَیْنَ اَلْإِیمَانِ وَ اَلْکُفْرِ إِلاَّ قِلَّهُ اَلْعَقْلِ(اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲ – ۳۳) . امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست
درباره عقلی صحبت میکنیم که طبق روایت محبوترین مخلوقات خداست و ملاک ثواب و عقاب الهی همین عقل است .
امام صادق علیه السّلام فرمود:چون خداوند عقل را آفرید به او فرمود:جلو بیا،جلو آمد،سپس فرمود:عقب برو،عقب رفت،بعد فرمود:به عزّت و جلالم سوگند،خلقى را محبوبتر از تو نیافریدم،به وسیلۀ تو مؤاخذه مى کنم و به وسیلۀ تو مى بخشم و بر تو پاداش مى دهم.(امام صادق (علیه السلام) مِنْ کِتَابِ اَلْمَحَاسِنِ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا أَنْ خَلَقَ اَللَّهُ اَلْعَقْلَ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی مَا خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ بِکَ آخُذُ وَ بِکَ أُعْطِی وَ عَلَیْکَ أُثِیبُ. مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ج ۱، ص ۵۲۵)
در کتب حدیثی مهم و مطرح شیعه اولین بابی که علما مقدم بر تمام ابواب حدیثی داشته اند باب احادیث عقل و جهل است . این اهمیت جایگاه عقل و جهل را نشان می دهد .ما مفتخریم که تابع دینی هستیم که خواب یک انسان عاقل را از عبادت خالصانه یک فرد عابد بهتر میخرند .ِ نَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِل‏.(تحف العقول : ۳۹۷)
ما مفتخریم به تبعیت از دینی که از عقلانیت و تعقل دفاع میکند . یک لحظه خود را جدای از عقلانیت تصور نمیکند .
در نقلی زیبا آمده است جبرئیل از طرف خدا نزد آدم (علیه السلام) آمد و گفت: (ای آدم! من از جانب خدا مأمور شده ام تا تو را در انتخاب یکی از این سه خصلت، مخیر سازم، یکی از آن سه را بر گزین و دوتای آن را واگذار.)
آدم پرسید: آن سه خصلت چیست؟
جبرئیل گفت: ۱- عقل ۲- حیاء ۳- دین.
آدم گفت: در میان سه خصلت، خصلت عقل و اندیشیدن را برگزیدم.
جبرئیل به حیاء و دین گفت: شما جدا شوید و عقل را به خودش واگذارید، حیاء و دین گفتند:( جَبْرَئِیلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ اَلْعَقْلِ حَیْثُمَا کَانَ)
: (ای جبرئیل! ما مأمور هستیم که همراه عقل باشیم و از او جدا نشویم).
جبرئیل گفت: (خود دانید، آنگاه به سوی آسمان عروج کرد و رفت.(الخصال , جلد۱, صفحه۱۰۲)
خداوند متعال در قرآن بارها از تعبیر اولی الالباب یعنی صاحبان لب و عقل و یا تعبیر لِقَوْمٍ یَعْقِلُون استفاده فرموده است . یعنی مخاطب دین و دینداران افراد عاقل هستند . بد نیست شوخی هم بکنیم . به طرف گفتند دمَر آب نخور! پرسید چرا؟ گفتند؛ عقلت کم می‌شود! طرف پرسید عقل چیه؟ بهش گفتند؛ هیچی! تو بخور!

این عقل فقط رونق بخش دین و دینداری نیست . اگر عقل انسان شکوفا بشود و از این عقل درست استفاده بشود دنیای انسانها هم آباد میشود . با عقل هم زندگی و هم بندگی رونق میگیرد . متاسفانه در جامعه امروز ما از هر ۴ ازدواج یک مورد ختم به طلاق میشود . وقتی نظر سنجی کردند از کسانی که زندگیشان ختم به این پدیده شوم شده است ، بیش از ۶۰درصد آنها علت اینکه به مشکل برخورد کرده اند را انتخاب غلط بیان کرده اند . وقتی خودشان میگویند ما در انتخاب دچار اشتباه شدیم ، گویا غیر مستقیم اعتراف می کنند که ما از عقلمان درست استفاده نکردیم .
من و شما در طول زندگی اشتباهات بزرگ و کوچکی انجام داده ایم که بعضی از آنها ضربات وحشتناکی به ما زده است و ما را نگران و مضطرب و پشمان کرده است . تمام اوقاتی که ما پشیمان شده ایم و دچار اضطراب و پشیمانی شده ایم همان اوقاتی است که ا عقلمان درست استفاده نکرده ایم . به همین خاطر است که امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «السَّکِینَهُ عُنْوَانُ الْعَقْلِ». آرامش نتیجه و میوه عقل است.(غرر الحکم : ۷۸۵ و ۷۸۶)

۴. معنای عقل

اما سوال مهمی که در این جلسه میخواهیم به جواب آن برسیم این است که عقل یعنی چه ؟
در بین مردم جامعه عقل یک واژه مشهور و محترم اما غریبی است . اگر به یک نفر بگویند فلانی بی ایمان است ناراحت نمیشود ما بگویند فلانی عقل ندارد بدش میآید و این را بی احترامی تلقی میکند . عقل هم مشهور است هم محترم اما غربت آن بخاطر این است که معنایش را آنطور که باید و شاید نگفته ایم . اینکه معمولا عقل را مقابل عشق می گذارند . در جامعه وقتی یک جوان به کسی علاقه مند میشود می گویند فلانی عاشق شده است عقلش کار نمیکند . این یعنی معنای عقل فهمیده نشده است . آیا عقل مقابل عشق است ؟ آیا عقل مقابل جنون است ؟
در ادبیات اسلامی ، عقل نه مقابل عشق است نه مقابل جنون . عقل مقابل جهل است که ان شاالله در جلسات بعدی بیشتر توضیح می دهیم .
ما به کسی که در فصل ارزانی بخرد و در فصل گرانی بفروشد میگوییم عاقل . اگر کسی جنسش را ارزان بفروشد برچسب بی عقلی به آن میزنند .
در زمان پهلوی می‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس، شوراى ملّى را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب می‌شد، به اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار می‌خریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود، هیچ‏کس به‌جز مرحوم آیت الله حسینعلی راشد تربتی اعتراض نکرد، این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد و گفتند: فقط یک آخوند، اعتراض کرده، بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند تا به بهانه این اعتراض او را تحقیرش نمایند.
نزد ایشان آمدند، بعد از سلام و احوال‏پرسى پرسیدند اعتراض شما چیست؟ گفت: حقیقتش این است این خانه را من سال‌ها قبل و به قیمت خیلى کم خریده‌ام و در این مدت‌زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کرده‌اید، زیاد است!
من راضى نیستم از بیت‌المال مردم قیمت بیشترى براى خانه‌ام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فراگرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیت‌های دینى بود، از جا برخاست و مرحوم راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است، من آماده‌ام براى مسلمان شدن.(با اقتباس و ویراست از کتاب جرعه‌ای از دریا)
به نظر شما این اقدام مرحوم راشد از عقل ایشان نشات میگیرد یا اینکار یک اقدام ساده لوحانه و سفیهانه است ؟ جامعه امروز ما به چنین افرادی عاقل میگوید یا ساده ؟
البته همین ابتدا باید بگوییم که عقل با هوش فرق میکند . که انشاء الله در شبهای آینده به آن اشاره میکنیم .

واژه «عقل» در زبان عرب، از عقال می آید . به معناى نگه داشتن، باز داشتن و حبس کردن است، همانند بستن شتر با عقال.
همان طور که عقال، شتر را از حرکت بى‏جا باز مى‏دارد، نیرویى در جان انسان به نام «عقل» وجود دارد که او را از نادانى و لغزش در اندیشه و عمل، باز مى‏دارد. از
این رو، پیامبر گرامى اسلام مى‏فرماید:
إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ. عقل ، بازدارنده از نادانى است‏(تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، ص ۱۵ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۱۱۷)
به زبان امروزی ، عقل یعنی ترمز . می‌گویند فلانی عاقل است یعنی مهار دارد، عقل ندارد یعنی افسار گسیخته است. بی عقل یعنی ماشین بی ترمز است یعنی کنترل ندارد . پس کسی که بدون ضابطه حرف میزند . بی مهابا میخورد . بدون قانون لباس میپوشد . بدون حساب و کتاب کسب و کار میکند . همه این کارها کار غیر عقلانی است .
این همان تفاوت بین انسان و حیوان و فرشته است . امام على علیه السلام: در بیانی نورانی میفرمایند خداوند عزوجل، در وجود فرشتگان، عقل بدون شهوت و در چارپایان، شهوت بدون عقل و در وجود انسان، عقل و شهوت را با هم قرار داد، پس هر کس که عقلش بر شهوتش پیروز گردد، از فرشتگان بهتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز گردد، از چارپایانبدتر است(اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ رَکَّبَ فِى الْمَلائِکَهِ عَقْلاً بِلا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِى الْبَهائِمِشَهْوَهً بِلا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فى بَنى آدَمَ کِلَیْهِما فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَالْمَلائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ؛ علل الشرایع، ص ۴، ح ۱)
همه ما میدانیم نگاه به نامحرم وجود هر شخصی را متلاطم میکند . آرامش شخص را به هم میزند . عطش جنسی انسان را زیاد میکند . میفهمد اما عمل نمیکند . عقل قدرتی به ما میدهد که جلو نگاه به نامحرم را میگیرد . این عقل است که به کارمند اداره میگوید رشوه نگیر . مردم اگر هم عاقل باشند در ادارات رشوه نمیدهد چون اگر باب بشود و فراگیر بشود بیشتر ضرر را مردم میکنند . عقل میگوید رشوه دنیا و آخرت تو را از بین می برد .کسی که رشوه میگیرد اگر در دنیا لو برود آبرو ریزی میشود و اگر لو نرود تن پرور و مفت خور میشود . حالا حساب کتاب قیامت که به جای خودش .

کدام عاقلی زندگی چند روزه را به زندگی ابدی میفروشد.

۵. شاخصه های زندگی عاقلانه

برای اینکه یک مقدار کاربردی تر صحبت کرده باشیم یک روایت اتخاب کرده ام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که حضرت میفرمایند

یَنبَغی لِلعاقِلِ إذا کانَ عاقِلًا أن یَکونَ لَهُ أربَعُ ساعاتٍ مِنَ‏ النَّهارِ:
انسان عاقل در برنامه روزانه خودش ، چهار بخش را رعایت میکند(بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام , جلد۱ , صفحه۱۳۱)

۱- ساعَهٌ یُناجی فیها رَبَّهُ، زمانى را به راز و نیاز با پروردگار بپردازد

ما نیاز داریم به خلوت و مناجات با خدا . این خلوت دل را نورانی میکند . دل را با صفا میکند . همانطوری که یک گوشی موبایل باید مرتب شارژبشود قلب و روح انسان هم همینطور است و این شارژ روحی با مناجات اتفاق میافتد . این حقیقتی است که شهدا خیلی خوب فهمیدند و آنرا رعایت می کردند . کتاب «عبد صالح خدا» خاطرات رهبر معظم انقلاب اسلامی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی(ره است در این کتاب به نقل از مقام معظم رهبری آمده است : خدا حاج احمد آقا را بیامرزد که می‌گفت: این اواخر، وقتی شب‌ها امام گریه می‌کردند، دستمال برای پاک کردن اشک چشم‌شان کافی نبود! حاج احمد آقا این مطلب را به طور خصوصی می‌گفت. می‌گفت: برای ایشان حوله می‌آوردیم تا اشک چشم را با آن خشک کنند. اشک پیرمرد نودساله سخت‌تر از اشک جوان بیست و پنج یا سی ساله سرازیر می‌شود. هم‌چنان که همه کارهای آن پیرمرد، عجیب بود و جوانانه، اشک‌ریختن‌شان هم جوانانه بود.(کتاب “عبد صالح خدا”)
شما شاید اسم این شخص را عاشق بگذارید اما من اسم ان شخص را عاقل به تمام معنا میگذارم .

۲- وساعَهٌ یُحاسِبُ فیها نَفسَهُ،

دومین شاخصه زندگی عاقلانه این است که : زمانى را به حسابرسى از خود، اختصاص دهد .
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ. کسی که به محاسبه خویشتن پردازد سعادتمند می شود.(مستدرک، ج ۱۲، ۱۵۴) جالب است که خود محاسبه را باعث عاقبت بخیری می دانند . یعنی به عنوان یک عمل صالح که قدرت سعادتبخشی دارد نگاه شده است . هر کاسب و تاجری آخر هر روز و آخر هر هفته و هر ماه و سال حساب و کتاب مرتب دارد . عقل او حکم میکند که اینطور باشد . حالا یک انسان نباید در زندگی و بندگی خودش اهل محاسبه باشد .

در باره شهید محمدرضا ایستان نقل شده که : دفترچه‌ی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت‌ها با عجله از جیبش در می‌آورد و علامتی در یکی از صفحات می‌گذاشت. وقتی سوال میکردند که چکار میکنی ، می‌گفت: «اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت می‌زنم». برایم عجیب بود که محمد‌رضا ، آنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.
چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچه‌اش را نگاه کردم. خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر، مثل قلبِ محمدرضا سفیدِ سفید است.(مجموعه رسم خوبان، کتــاب مبارزه با نفس، ص ۳۶)

۳- وساعَهٌ یَأتی أهلَ العِلمِ الَّذینَ یُبَصِّرونَهُ أمرَ دینِهِ ویَنصَحونَهُ،

سومین شاخصه زندگی عاقلانه این است که زمانى را نزد دانشمندان برود تا او را در کار دین، بینا کنند و وى را اندرز دهند،
در روایات اهلبیت علیهم السلام به مجالست با علما بسیار تاکید شده است .
در روایت آمده است : یک ساعت در محضر علما نشستن ـ که انسان را به مبدأ و معاد آشنا سازند ـ از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود . توجّه و نگاه به عالِم از إعتکاف و یک سال عبادت ـ مستحبّى ـ در خانه خدا بهتر است. زیارت و دیدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف کعبه محبوب تر خواهد بود، و نیز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد. همچنین خداوند او را هفتاد مرحله ترفیعِ درجه مى دهد و رحمت و برکت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائکه شهادت مى دهند به این که او اهل بهشت است.(قالَ(علیه السلام): جُلُوسُ ساعَه عِنْدَ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ عِبادَهِ ألْفِ سَنَه، وَ النَّظَرُ إلَى الْعالِمِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ إعْتِکافِ سَنَه فى بَیْتِ اللّهِ، وَ زیارَهُ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ، وَ أفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ حَجَّه وَ عُمْرَه مَبْرُورَه مَقْبُولَه، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعینَ دَرَجَهً، وَ أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْهِ الرَّحْمَهَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَهُ: أنَّ الْجَنَّهَ وَ جَبَتْ لَهُ) جالب است بدانیم که علما در قیامت هم از شاگردان و پا منبریهای خودشان را شفاعت میکنند . یکی از ارادتمندان آقا شیخ مرتضی زاهد آن ولی خدا تعریف میکند که عموی بنده از دنیا رفته بود
بعد از مدتها به خواب و رویای یکی از دوستانش آمد.
او از عموی ما پرسیده بود: معلوم هست شما کجا هستید؟ آیا می دانید چه مدت طولانی است که ما را از خود بی خبر گذاشته اید؟
و عموی ما با آنکه آدمی بسیار مومن و متدین و یکی از پا منبریهای ثابت و باسابقه آقا شیخ مرتضی زاهد بود، با این حال، با حالتی از نگرانی و هشدار جواب داده بود:
راستش در همه این مدت ما در اینجا گرفتار بودیم، و الان هم که توانسته ایم بیاییم، با ضمانت و شفاعت آقا شیخ مرتضی زاهد آزاد شده ایم!»(منبع: صالحین)

۴- وساعَهٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ ولَذَّتِها مِن أمرِ الدُّنیا فیما یَحِلُّ ویَجمُل‏

چهارمین و آخرین شاخصه زندگی عاقلانه که در این روایت آمده است ، می فرماید زمانى را به خوشى‏هاى حلال و زیباى دنیا اختصاص دهد.
اینکه انسان به فکر دنیا و لذتهای حلال دنیا هم باشد .
خداوند متعال در قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید :قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ
بگو: «چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است
عاقل کسی نیست که فقط به فکر آخرت باشد و دنیا را رها کند . اصلا تصور آخرت آبد بدون دنیای آباد شدنی نیست . کسی که دنیای خرابی دارد چطور میتواند آخرت آبادی داشته باشد . این یک برداشت احمقانه از دین است که بگوییم دین موافق لذت در دنیا نیست . این تفکر باعث دین گریزی میشود . دین میگوید از دینیا بهترین استفاده را بکن برای رسیدن به آخرت و آباد کردن زندگی جاودان در آن دنیا .
وقتی به جوان بگوییم تفریح نرو و فقط نماز بخوان باید به او حق بدهیم چنین دینی را قبول نکند . نه اینکه با میل او سازگار نیست بلکه با عقل او در درجه اول سازگار نیست . حضرت امام خمینى قدس سره در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج مى‏شدند، امّا قبل از حرکت مى‏فرمود: به چند شرط با شما بیرون مى‏آیم:
۱- نماز را اوّل وقت بخوانیم.
۲- در تفریح از کسى غیبت نشود.(خاطرات حجت الاسلام قرائتى، ج۲ ، صفحه ۹۰)
وقتی به جوان بگوییم دین میگوید برای اینکه بهتر بندگی بکنی باید دنیای آبادی داشته باشی . باید خوب بخوری و خوب بخوابی و خوب بپوشی . باید خوب پول در بیاوری این جوان این حرف را کاملا عاقلانه میبیند و مشتاق این دین میشود .
ان شاالله بتوانیم دین را درست بفهمیم و درست بفهمانیم که در این صورت مردم فوج فوج به سمت دین و دینداری سرازیر میشوند . مردم کاری را میکنند که عقلشان تایید کند . وقتی ببینند دین یک برنامه کاملا عقلانی است چرا از آن تبعیت نکنند . مردم کوفه این حقیقت را نفهمیدند . مردم کوفه نفهمیدند و از عقلشان درست استفاده نکردند که با کشتن سید الشهداء علیه السلام دنیا و آخرت خود را بر باد فنا میدهند .

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *