Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه 05 : ولادت امام زمان : یکپارچه متن تولیدی ولادت امام زمان

مسئله اضطرار به وجود امام زمان

ImamZaman_01

مسئله اضطرار به وجود امام زمان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

دوران ظهور بهترین دوران حیات مادی و معنوی بشریت

تبریک عرض می‌کنم فرارسیدن میلاد باسعادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی علیه‌السلام را خدمت همه شما بزرگواران و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهیم که عیدی همه مار را فرج امام عصر علیه‌السلام قرار دهد. بهترین دوران زندگی بشر در طول تاریخ، دوران ظهور و حکومت امام زمان علیه‌السلام است. حکومت امام سعادت دنیا و آخرت را رقم خواهد زد و این از اساسی‌ترین و محوری‌ترین اعتقادات شیعیان است. مسئله‌ اعتقاد به حجت، و مسئله‌ امامت در قرآن و روایات سهم وافری را به خودش اختصاص داده است. شیعه اعتقاد دارد باید در هر زمان حجت زنده‌ای باشد و هیچ موقع و هیچ زمانی خالی از حجت نیست. روایات زیادی داریم که حتی اگر در زمین دو نفر انسان زندگی کنند، یکی از آن دو نفر حجت است و عذری را بر دیگری برای بندگی نکردن و دین‌دار نبودن باقی نمی‌گذارد. دیگر کسی نمی‌تواند بگوید من راه نداشتم، راهنما نداشتم. دین را نمی‌شناختم. کسی نبود از من دستگیری کند و گمراه شدم. با وجود حجت و راهنمایی‌های او این عذر بسته می‌شود و حجت تمام می‌شود.

همین دقایقی که به یاد او هستیم ارزشمند است؛ اینکه انسان دقایقی فکرش، قلبش، ذهنش را معطوف به حجت کند. ان شاء الله این دقایق تبدیل به ساعات شود، تبدیل به روزها شود و کم‌کم عمر انسان طوری شود که خودش را وقف کند و تمام زندگی‌اش را در مسیر آنها قرار بدهد. در روایت اهل‌بیت است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْنَا»؛ خدا رحمت کند کسی را که خودش را وقف ما کرد (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶).

مسئله اضطرار

یکی از مسائل اساسی در مورد امام عصر علیه‌السلام بحث مسئله اضطرار به وجود حضرت است.
شما ببینید مرحوم کلینی، که رضوان خدا بر این عالم بزرگوار باشد، چقدر خوش‌سلیقه بوده است. در کتاب کافی وقتی بحث امامت را شروع کرده، آن قسمت «کتاب الحجه» اولین بابی که قرار داده است، اثبات حجت نیست که بیاییم حجت را اثبات کنیم. نه، اضطرار الی الحجه است. نیاز ما به حجت است. اگر این نیاز ثابت شد، خدا هیچ نیاز اسیری را بی‌پاسخ نگذاشته است. امکان ندارد خدا نیازی را که خودش در ما قرار داده است، بی‌پاسخ بگذارد. نیازهای کاذب را خدا قرار نداده است. نیازهای کاذب نیازهایی است که در همه‌ مردم نیست. در همه نیست. مثلاً اگر کسی خدای نکرده معتاد شود و نیاز به مواد مخدر پیدا کند، علاوه به اینکه نیاز به آب و خواب و غذا دارد، نیازهای مختلف و طبیعی دارد، یک نیاز دیگر هم در او پیدا شد. نیاز به مواد مخدر! این نیاز کاذب است. دلیلش این است که در بقیه نیست. اگر یک نیاز اصلی و واقعی بود هر انسانی باید این را می‌داشت. این نیاز کاذب است. این‌قدر این نیاز برای خودش جا باز می‌کند که جای آن نیازهای دیگر را هم می‌گیرد. این نیاز را کاری ندارم؛ اما نیازهای واقعی که خود خدا در ما گذاشته است و نشانه‌اش این است که در همه‌ انسان‌ها هست، در فطرت همه هست، امکان ندارد خدای حکیم این نیاز را بگذارد، ولی ما به ازای آن را در عالم خارج نگذارد.

پس اگر اضطرار به حجت در ما ایجاد شد، قطعاً وجود حجت ثابت شده است. البته باید بدانیم اضطرار چیزی فراتر از نیاز و احتیاج است. انسان یک سری نیازهایی دارد. گاهی انسان می‌تواند برای نیاز به یک چیز جانشین یا مشابه بگذارد، فرض کنید شما یک دارویی را الآن نیاز داری، اما اگر این دارو پیدا نشد، مشابه آن هست. این را نمی‌گویند: الآن شما مضطر شدی و ناچار هستی به آن دارو، چون شما هنوز چاره داری. نیازت منحصر به او نیست. اضطرار در جایی است که انسان یک راه داشته باشد و غیر از آن راه هیچ راه دیگری نداشته باشد. یک درمان و دارو داشته باشد و غیر از آن هیچ مشابه و جانشینی نداشته باشد.
ما اعتقادمان این است که آن چیزی که کارگشا است و محوری‌ترین و کلیدی‌ترین نکته در موضوعات مهدویت است و ما باید عملاً به آن سمت برویم، این است که مضطر و بیچاره‌ حضرت شویم. دردمند حضرت شویم به‌نوعی که هیچ چاره‌ دیگری غیر از او نداشته باشیم. ما باید به این نقطه برسیم.

اضطرار فراتر از معرفت

ببینید اگر این نقطه برای ما حاصل شد، این نقطه فراتر از معرفت به حضرت است. فراتر از اثبات وجود امام زمان است. ممکن است ما معرفت به حضرت داشته باشیم، امام زمان را اثبات کنیم، منتظر حضرت باشیم اما هنوز مضطر نباشیم. تا به آن اضطرار و دردمندی نرسیم، درمان را برای ما نمی‌فرستند.
هیچ شکی نیست که تا معرفت نباشد، تا من نسبت به حضرت شناختی نداشته باشم، تا باوری در من شکل نگرفته باشد که او چه نیازهایی را از من برطرف می‌کند، چه خلأهایی را پر می‌کند، بیچاره‌ او نمی‌شوم. دردمند او نمی‌شوم. تا معرفت نباشد این اضطرار پیدا نمی‌شود. حرف در این نیست. شکی در این نیست که اول باید معرفت باشد تا آن اضطرار پیدا شود؛ اما بحث ما این نیست که اول چه، دوم چه؟ بحث ما این است که آن نقطه‌ کلیدی، آن محور، آنچه باعث فرج می‌شود، آیا فقط معرفت است؟ در این شکی نیست که معرفت لازم هست ولی آیا کافی است؟ ما همین بحث را داریم. شکی نیست که باید بحث معرفت داشته باشیم تا به آن اضطرار برسیم. ادعای ما این است که معرفت‌های عقلی، علمی و حتی قلبی، باورهای قلبی، این کافی نیست. انتظار کافی نیست با اینکه همه‌ اینها لازم است. مگر اینکه این مسیری شود و ما را به دردمندی و اضطرار برساند. او هست که درمان است و باعث گشایش می‌شود. اگر ما به آن اضطرار برسیم، فرج حاصل می‌شود. اگر درد در حد اضطرار در ما ایجاد شود، درمان قطعاً وجود دارد.

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

یک دردی را باید در ما ببیند. این درد اگر در ما وجود بیاید، از صد درمان بهتر است. گفت:

هرکجا دردی، دوا آنجا رود
هرکجا آهی، شفا آنجا رود

ما اگر آن درد را داشته باشیم، شفا هست.

یکی از عاشقان امام زمان (ع) که خیلی سال نیست از دنیا رفته است، در یک امامزاده‌ای نزدیک کاشان – آقاعلی عباس – رفته بود و توسلی به امام زمان کرده بود. اشکی و آهی و مناجاتی. با آن دل سوزانی و دردمندی که او داشت، این‌قدر گریه کرد که از حال رفت. دورش جمع شدند، آب به صورتش می‌زدند. برایش آب‌قند می‌آوردند. یک نفر گفت: برویم برای او طبیب بیاوریم. او در همین حین چشمش را باز کرد و گفت: نمی‌خواهد طبیب بیاورید. خود طبیب مرا به این روز انداخته است. این درد را هم باید از او خواست. این درد از صد درمان بهتر است. این درد خودش درمان است. واقعاً این‌چنین است. بنابراین حرف ما این است که دنبال این اضطرار بگردیم و آن باید چشم‌انداز ما باشد.

من یک مثال خیلی واضح بزنم. این لیوان آب الآن جلوی ما است. به این یقین هم داریم. شکی نداریم. حتی اگر یک دانشمند شیمی یا فیزیک هم باشد خواص شیمیایی و فیزیکی‌اش را هم می‌داند. ترکیباتش را هم می‌داند. حرکتی در ما ایجاد نمی‌شود که این آب را برداریم و بخوریم. چرا؟ چون نیازی در ما نیست. تا عطش نباشد، حرکت ایجاد نمی‌شود. صرف یقین کافی نیست، یقین داریم هست ولی در ما حرکت ایجاد نکرد. شما قرآن را می‌بینی در سوره‌ نمل آیه‌ ۱۵، حضرت موسی برای فرعونیان معجزاتی را نشان داد. معجزاتی را که دیگر همه شک نداشتند اینها سحر نیست، اینها معجزه است. می‌دانستند که این یک عصایی را انداخت، اژدها شد و رفت. همه‌ سحرهای آنها را بلعید، این چیز ساده‌ای نیست. همه می‌فهمیدند. فرعونیان می‌فهمیدند؛ اما در عین حال قرآن می‌گوید: با اینکه یقین داشتند، در مقابل موسی ایستادند. تعبیر قرآن این است: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»(نمل/۱۴)؛ در عین حال که به این آیات و معجزات یقین داشتند، اما کفر ورزیدند . امام صادق (ع) ذیل این آیه می‌فرماید: این کفری که ورزیدند، کفر با وجود معرفت بود. یعنی با وجود اینکه یقین و معرفت داشتند، اما این معرفت به درد اینها نخورد. چون برای خودشان نیازی نسبت به موسی و خدای موسی حس نمی‌کردند که تسلیم شوند.

بالاتر از آنها شیطان است. مگر شیطان عوالم بالا را ندیده بود؟ مگر ملکوت را ندیده بود؟ ملائکه را دیده بود. عوالم بالا را دیده بود. شهود کرده بود که بالاتر از علم و یقین و این حرف‌ها است. دیده بود اما با این وجود چون نیازی در خودش نمی‌دید در مقابل ولی خدا و حجت خدا سجده کند و در مقابل انسان کامل سر فرود بیاورد و حتی خودش را بالاتر از او می‌دید، استکبارش و تکبرش طوری بود که خودش را بالاتر از او می‌دید، از این جهت آن یقین و آن شهودش به درد نخورد و باعث رجم و طرد او شد. به درد او نخورد. پس ببینید اگر آن نیاز و اضطرار در انسان به وجود نیاید، حتی آن یقین، علم، حتی شهود، باعث حرکت در او و تسلیم نسبت به خدا و ولی خدا نمی‌شود.

شرط اصلی اجابت دعاء اضطرار است

اوج این نکاتی را که عرض کردم که اضطرار کارگشا است و کلید گشایش و فرج است، اوجش را در آیه‌ اضطرار خدمت شما عرض کنم: «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» (نمل/۶۲). این آیه را ببینید. حیف که ما این آیه را فقط برای ختم‌ها و چند بار خواندن‌ها به کار می‌بریم. البته اشکالی ندارد از باب تیمن و تبرک، مثلاً ۵ بار یا چند بار این آیه را خواندن. در روایتی وارد نشده که برای شفا چند بار این آیه را بخوانید، ولی خیلی خوب است این آیه را به کار ببندیم. این یک دستورالعمل است. یک نسخه است. انگار یک دکتر نسخه می‌دهد که سه بار این شربت را در روز بخور، و ما بنشینیم این را تکرار کنیم. ذکر بگوییم که سه بار این شربت را بخور! آقا عمل کن. این دستورالعمل است. اینها دعایی نیست، اینها دوایی است. باید خود را مداوا کرد.

یک کسی خدمت آیت‌الله بهجت بود. گفت: آقا یک ذکری به ما بگویید که در نماز حضور قلب داشته باشیم. آقا فرمود: حضور قلب که دعایی نیست، دوایی است. باید آدم خودش را مداوا کند. باید عمل کنی. یک تمرین دارد. یک کارهایی دارد.
شما در این آیه نگاه کنید. در این آیه می‌گوییم: «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ». آن خدایی که مضطر را که بیچاره شده و دردمند شده، وقتی او را بخواند، خدا او را اجابت می‌کند. بعد دنباله‌اش را ببینید. خدا مضطر را اجابت می‌کند «وَ یَکْشِفُ السُّوء» آن مشکل را برطرف می‌کند. آن گره را باز می‌کند. گشایش درست می‌کند و بعد انتهای آیه‌ می‌گوید: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»؛ و شما را جانشینان روی زمین می‌کند. روایات ذیل آیه را اگر نگاه کنید می‌گویند: مصداق تام این آیه امام زمان (ع) است. اولاً او مضطری است که در طول تاریخ به خاطر اینکه ظلم‌ها را دیده است، دردمند است. در هنگام ظهور، در آن هنگامی که خروج می‌کند، خدا را دعا می‌کند. خدا را فرامی‌خواند، و خدا «یَکْشِفُ السُّوء» موانع را برطرف می‌کند، «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض» و شما صالحان را جانشینان در زمین قرار می‌دهد. چه باعث شد که آن موانع و مشکلات برطرف شود؟ اضطرار! آن اضطرار باعث شد. بنابراین نقطه‌ کلیدی آن اضطرار است. من می‌خواهم از این زود نگذریم.

خود این اضطرار و رسیدن و درک این نیاز یک نعمت بزرگ است. این را باید از خدا خواست که خدایا مرا دردمند کن. من را دردمند کن به آن نیازهای واقعی خودم که نیازهای کاذب در زندگی من مرا به دنبال خود نکشد. دردهای بی‌خودی تمام عمر مرا تلف نکند. نیازهای اصلی، نیاز به خدا، نیاز به دین، نیاز به آن چیزی که ابدیت من را می‌تواند تشکیل بدهد. نیاز من به حجت خدا که دست مرا می‌گیرد. در این مسیر طولانی مرا هدایت می‌کند و هیچ جا مرا رها نمی‌کند. این نیازها را دنبال کنیم.
امام حسین (ع) در دعای عرفه از خدا می‌خواهد که خدایا! به من اضطرار بده. «وَ أَوْقِفْنِی عَلَى مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی‏» (بحارالانوار/ج ۹۵/ص ۲۲۶). خدایا مرا واقف کن و به ریشه‌های اضطرارم آگاهم کن! آن ریشه‌های نیازهای من و آن نیازهای اصلی من! آنها را به من نشان بده و واقفم کن. این خودش یک نعمت است.

اوج عشق، معرفت، انتظار، ما را به اضطرار می‌رساند. اوج همه‌ این معرفت‌ها انتظارهایی هستند که شاید مضطر شود. چون اگر مضطر شد گشایش حاصل می‌شود. اگر گشایش عمومی برای همه‌ جامعه‌ جهانی هم حاصل نشد برای او حاصل می‌شود. فرج کلی اگر حاصل نشد، فرج جزئی برای او حاصل می‌شود، راه برایش باز می‌شود. علاوه بر اینکه در راستای آن فرج کلی و آن حکومت جهانی است، برای خود شخص هم گشایش درست می‌کند. بنابراین اوج همه‌ این حرف‌ها آن اضطرار است. نقل می‌کنند که نادرشاه که خیلی معروف بود به ابهت و قاطعیت، یک ‌مرتبه که به مشهد می‌رفت، دم در حرم دید فقیری نابینا گدایی می‌کند. به او گفت: چه مدت اینجا این کار را می‌کنی؟ شخص نابینا گفت: شش سال! گفت: تو شش سال دم حرم امام رضا داری گدایی می‌کنی، هنوز شفایت را از حضرت نگرفتی؟ من الآن می‌روم نیم ساعت زیارت می‌کنم، برمی‌گردم اگر شفایت را نگرفته باشی می‌دهم گردنت را بزنند! دو تا مأمور هم گذاشت آنجا بایستند که این فرار نکند. وقتی که رفت این بنده‌ خدا به امام رضا رو کرد و شروع کرد مضطرانه از حضرت درخواست کرد. دیگر راهی نمانده بود. بعد از نیم ساعت که نادر برگشت دید این شفایش را گرفته است. برگشت به او گفت: تو تا به حال با امام رضا شوخی می‌کردی. تو تا به حال گدا نبودی و الا شش سال پیش شفایت را گرفته بودی. نیاز به این فرصت نبود! واقعاً همین است.

یکی از فلسفه‌های بلا، رسیدن انسان به اضطرار است

ممکن است کسی سؤال کند یک وقت‌هایی ما در زندگی‌مان کم می‌‌آوریم و واقعاً به بن‌بست می‌رسیم و شاید این اضطرار را در آن لحظات زندگی‌مان حس کنیم. آن اضطراری که در مسائل مادی و مشکلاتی که در زندگی روزمره رخ می‌دهد، در راستای همین اضطرار می‌تواند باشد یا نه؟
در جواب میگوییم اتفاقاً یکی از حکمت‌ها و فواید بلاها و گرفتاری‌هایی که گاهی برای شخص پیش می‌آید همین است که به اضطرار برسد. عرض کردم خود اضطرار به یک معنا نعمتی است چون آدم بیچاره‌ خدا می‌شود و برمی‌گردد به فطرت خودش. غفلت‌ها را کنار می‌زند. از این جهت است که یکی از فواید گرفتار‌ی‌ها همین است که بتواند از مسائل دیگر ببرد و وصل شود به آن کسی که باید وصل شود. شما قرآن را ببینید. قرآن می‌فرماید: ما انبیایی را برای امت‌های خودشان می‌فرستادیم، «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاء» (انعام/۴۲) برای آنها بلاها و سختی‌ها و مشکلاتی پیش می‌آوردیم، «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون‏»؛ تا تضرع کنند، در خانه‌ خدا اظهار عجزولابه کنند. این خیلی ارزشمند است که آدم دردمند شود. اینکه اضطرار باعث کارگشایی است به این سبب است که آدم وقتی مضطر می‌شود و از خدا چیزی می‌خواهد تازه دعا می‌کند. تازه دعای او دعاست و به آسمان می‌رود. تا وقتی آدم مضطر نشده و از سر سیری چیزی را می‌خواهد هنوز دعایش دعا نیست، ولی مضطر دعایش، دعا است.

اگر بحرین، منامه تشریف ببرید. بحرین مردم بسیار خوبی دارد که خدا ان‌شاءالله از این گرفتاری‌ها و مظلومیت‌هایی که به وجود آمده بر آنها و ظلمی که خلیفه بر آنها می‌کند نجات پیدا کنند. یک محله‌ای آنجا به نام رُمانه است. یک گنبد و بارگاه و ضریحی آنجا هست که خیلی هم با معنویت است. قبر یکی از علمای بحرین در سالیان گذشته به نام محمد بن عیسی بوده است. مرحوم محدث نوری در کتاب نجم الثاقبش داستان محمد بن عیسی بحرینی را ذکر کرده است. من خیلی خلاصه می‌گویم. در زمان او یک بلای سنگینی از طرف حکومت وقت که خیلی با شیعیان بد بود، برای شیعه به وجود آمد. علمای شیعه برای اینکه بتوانند این بلا را از خودشان دفع کنند از حکومت سه روز مهلت خواستند. سه نفر از بهترین اخیار علمایشان با هم قرار گذاشتند که هر شب یکی از ایشان برود و استغاثه به امام زمان کند که از این بلا نجاتشان بدهد. واقعاً بلا، بلای مهلکی بود. نفر اول شب اول رفت استغاثه کرد، خبری نشد. نفر دوم شب دوم رفت، خبری نشد. شب سوم همین محمد بن عیسی، این جنابی که عرض کردم ضریحش آنجا است، رفت و شروع کرد با اضطرار دعا خواندن «المستغاث بک یا صاحب الزمان»، چون شب آخر بود. شروع به دعا و استغاثه کردند. وجود مقدس حضرت ولیعصر (ع) تشریف آوردند. محمد بن عیسی به حضرت عرض کرد که آقا! شیعه‌ شما به مویی بند شد. حضرت راه چاره را به ایشان گفت و بعد که تمام شد، محمد بن عیسی گفت: آقا چرا شب اول نفرمودید که ما در این دلهره باشیم؟ حضرت فرمود: خودتان سه روز مهلت خواستید. اگر آن حالی که تو امشب داشتی، همان شب اول آن کسی که آمده بود داشت، گرفته بود. تو الآن مضطر آمدی.

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست، وگرنه طبیب هست

اگر در ما این اضطرار ایجاد شود شک نکنید، اضطرار به حجت همان و اثبات اینکه حجتی هست در زمان و زمین همان. قطعاً اگر یک نیازی در ما باشد و این نیاز یک نیاز واقعی باشد، خدا آن را بی‌پاسخ نگذاشته است. من این را در جلسه‌ بعد بیشتر توضیح می‌دهم که نیازی نیست ما حجت را اثبات کنیم. اگر به اضطرار برسیم نشان این است که قطعاً حجت وجود دارد. این را بعداً خواهیم گفت.
اگر من نیاز به آب دارم، خدای حکیم در عالم آب قرار داده است. اگر من نیاز به خواب دارم، خدا به ازای آن چیزی که رفع نیاز مرا بکند گذاشته است. خدا نیاز هیچ اسیری را بی‌پاسخ نگذاشته است. اگر من نیاز به حجت داشته باشم چطور می‌شود خدای حکیم در عالم نگذاشته باشد؟ نیاز به راهنما داشته باشم که مرا تا ابدیت ببرد، چطور خدا نگذاشته و مرا رها کرده است؟ بنابراین این اضطرار اوج مباحث است. البته ما باید یک مقداری متواضعانه برخورد کنیم. ما خیلی نمی‌خواهیم گام بلند برداریم و خیلی بلندپرواز باشیم. ان‌شاءالله که این‌طور شود و به آن برسیم؛ اما مقصود ما از این مباحث این است که قدم اول را برداریم. ما هنوز بچه‌مدرسه‌ای هستیم. قدم اول را در مدرسه‌ امام زمان برداریم. قدم اول این است که یاد حضرت باشیم و این غفلت کم شود. این بحث‌های ما بهانه است که بتوانیم غفلت زدایی کنیم و آن قدم اول را برداریم. در دعا هست که خدایا مرا نسبت به یاد او به فراموشی نینداز. اگر این یاد بیاید، یواش‌یواش ما را به آن اضطرار می‌کشاند. ما آن قدم اول را برمی‌داریم. حافظ در آن غزل قشنگش می‌گوید:

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
جان بی ‌تو به لب آمد وقت است که بازآیی

در این غزل مفصلی که دارد یک قسمتش این است که:

ای درد توام درمان در بستر ناکامی
ای یاد توام مونس، در گوشه‌ تنهایی

اگر ما به این یاد برسیم خودش خیلی کمک می‌کند. این غفلت‌هایی که متأسفانه در دنیا فراگیر می‌شود، ما بتوانیم آن غفلت‌ها را با چیزهایی از بین ببریم. یکی از آن چیزها یاد ولی خداست که قطعاً باعث می‌شود که او هم دعاگوی ما باشد. هست ولی به‌طور خاص! عنایت خاص او بر سر ما بیاید. ما دنبال این هستیم. ان‌شاءالله بتوانیم در مباحثمان این کارها را بکنیم.

“توجه”، اولین گام اضطرار

گام عملی برای یاد حضرت: مهم‌ترین گام اضطرار:

ممکن است کسی سؤال کند برای به دست آوردن این حال اضطرار چه باید کرد. شاید گام اول معرفت باشد که اول صحبت عرض کردم کافی نیست. مهم‌تر از معرفت توجه مداوم به وجود مقدس حضرت مهدی علیه‌السلام است. بعضی‌ها سالی یک‌بار قدمی برای حضرت برمی‌دارند و جشنی برگزار می‌کنند. چراغانی می‌کنند. شربت و شیرینی می‌دهند که این خود گام بسیار مهمی است. آیت‌الله سبحانی نقل می‌کنند:

زمانی که طلبه جوانی بودم هر روز به درب منزل استادم امام خمینی می‌رفتم تا از درب منزل تا کلاس درس با ایشان همراه باشم و فیض بیشتری از محضر استاد ببرم. روزی از همین روزها که نزدیک ایام نیمه شعبان بود و مردم آماده چراغانی و پختن آش نذری می‌شدند من در عالم خام طلبگی خودم به امام گفتم مردم تا کی می‌خواهند اسیر این رفتار عوامانه باشند و چرا دست از این کارها برنمی‌دارند. ناگهان امام با لحن تندی به من فرمودند: شیخ جعفر این کارهای عوامانه اثرش از ده برهان و استدلال بیشتر است. این اقدام عملی یاد حضرت، گاهی سالی یک‌بار است گاهی هفته‌ای یک‌بار با خواندن دعای ندبه است و گاهی هر روز با خواندن دعای عهد است.

یکی از نزدیکان امام خمینی (ره) می‌گوید: یکی از اموری که امام در روزهای آخر به من توصیه می‌کردند، خواندن دعای عهد بود، ایشان می‌گفتند: «صبح‌ها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشت انسان دخالت دارد.» برخی از بزرگان نیز مقید بودند بر اساس روایت امام صادق علیه‌السلام حتماً چهل روز پشت سرهم این دعا را زمزمه کنند. امام خمینی رحمه الله علیه حتی وقتی در بیمارستان بستری بودند، از انس با کتاب مفاتیح‌الجنان غافل نبودند. پس از رحلت جان‌گداز ایشان که مفاتیحشان را از بیمارستان به بیت منتقل می‌کردیم، متوجه شدیم امام در مفاتیح خود در کنار دعای شریف عهد که آن را یک اربعین می‌خواندند، تاریخ شروع را هشت شوال نوشته‌اند.
اینکه چگونه به یاد حضرت باشیم در درجه دوم اهمیت است. مهم‌تر از آن اصل یاد حضرت است که ان شاء الله بتوانیم در زندگی خودمان جای یاد امام زمان علیه‌السلام را باز کنیم.
والحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *