Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مشکات

راز مظلومیت نبی تا ولی ۳ ؛ بزرگ‌ترین کار پیغمبر

حضرت محمد رسول الله

راز مظلومیت نبی تا ولی ۳ ؛ بزرگ‌ترین کار پیغمبر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

آدم‌های بزرگ، ساخته شده‌اند برای کارهای بزرگ

هرچقدر آدم‌ها روح بزرگتری داشته باشند، خدا کارهای بزرگ‌تری را به روی دوش آدم می‌گذارد. آدم‌های کوچک، ساخته شده‌اند برای کارهای کوچک. آدم‌های بزرگ، ساخته شده‌اند برای کارهای بزرگ؛ حالا پیغمبر که اشرف مخلوقات عالم هست، پیغمبری که اگرچه خاتم انبیاء است اما سرآمد همهٔ انبیاء و تاج سر بشریت است برای چه کاری آفریده شده است؟

 

کار بزرگ پیغمبر

دیگر خدا، تمام هنر خدایی خودش را در این شخصیت نشان داده است، این روح بزرگ، آن خلقت نورانی و عجیب و غریبی که در روایات ما ذکر شده است. اصلاً بسیاری از ماها حتی ممکن است تحمل شنیدن این عظمت خلقت را نداشته باشیم. پیغمبر قبل از آمدن به دنیا، در چه لایه‌های نورانی قرار داشته است. واقعاً سر آدم صوت می‌کشد، این همه عظمت، این همه جلال، این همه شکوه، را خدا در وجود مقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفی (س) قرار داده است برای چه کاری؟ قرار هست چه کار بزرگی به او سپرده شود؟

 

خدا بود و هیچکس با او نبود …

امیرالمومنین فرمود: «خدا بود و هیچ‌کس با او نبود، اولین نوری که خلق کرد نور دوستش محمد ص بود قبل از خلقت آب و عرش و کرسی و زمین و آسمان. وقتی نور پیغمبر خلق شد، هزار سال در مقابل خدا ایستاده تسبیح و حمد خدا را به جا می‌آورد و خدا به او نگاه می‌کرد و می‌فرمود: «یا عَبْدِی أَنْتَ الْمُرَادُ وَ الْمُرِیدُ وَ أَنْتَ خِیرَتِی مِنْ خَلْقِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْلَاک مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاک مَنْ أَحَبَّک أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضَک أَبْغَضْتُهُ؛ بندهٔ من! تو مرادی، تو مریدی، تو بهترین از مخلوقات من هستی و به عزت و جلالم سوگند اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم! هر کسی تو را دوست بدارد، او را دوست دارد و هر کس تو را نفرت داشته باشد، من از او متنفرم!» بعد نور پیغمبر درخشید و شعاع نور او بالا رفت تا آنجا که ۱۲ حجاب خلق شد، حجاب قدرت، حجاب عظمت، حجاب عزت، حجاب هیبت، حجاب جبروت، حجاب رحمت، حجاب نبوت، حجاب کبریایی، حجاب رفعت، حجاب شفاعت. بعد خدا به نور پیغمبر دستور داد که داخل در حجاب قدرت شود و چند هزار سال آنجا ماند و مشغول تسبیح خود باشد و حجاب‌های دیگر همین طور … .»
شما این ساختار روح با عظمت را ببین، حالا این روح با عظمت، در دنیا چه می‌کند؟ این روح با عظمت در دنیا، آمده است تا بزرگترین کار را انجام دهد. آیا پیغمبری با این عظمت، جلال و شکوه، برای یک کار کوچک به این دنیا می‌آید؟ خیر، پس او برای انجام بزرگترین کار آمده است؛ حالا بزرگترین کار پیغمبر چیست؟ آن کار باید آنقدر عظمت داشته باشد، که پیغمبر با این عظمتی برای آن به دنیا بیاید.
وزن آن کار خیلی زیاد است. شما ببینید الان قهرمان جهان در وزنه‌برداری چه کسی است؟ این قهرمان چه وزنهٔ را می زند؟ حالا مربی عالم امکان یعنی خدا، برای قهرمان عالم بشریت، یعنی خاتم الانبیاء و المرسلین، چه وزنهٔ را قرار داده است؟ سنگین‌ترین وزنه، سنگین‌ترین وزنه، وزنه‌ای است که آسمان‌ها و زمین نتوانستند آن را تحمل کنند. فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها ؛ ما آن امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس آنها از تحمل آن امتناع کردند، و ترسیدند.» حالا پیغمبر می‌خواهد آن امانت را به دوش بکشد. بزرگ‌ترین کار پیغمبر چیست؟

 

اصلاح اخلاق جامعه، یکی از کارهای بزرگ پیغمبر

یکی از کارهای بزرگی که پیغمبر انجام دادند، ارتقاء اخلاق جامعه بود. حدیث مشهور نبوی می‌فرماید: «من مبعوث شده‌ام فقط برای تکمیل مکارم اخلاق؛ إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ.» ، نفرمود من مبعوث شده‌ام برای اخلاق، فرمود من مبعوث شده‌ام برای مکارم اخلاق. مکارم یعنی عالی‌ترین اخلاق.
اگر بخواهیم بدانیم فرق اخلاق با مکارم اخلاق چیست، به این روایت توجه فرمایید: شقیق بلخی خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض کرد: آقاجان فتوت یعنی چه؟ حضرت فرمود: شما بین خودتان دربارهٔ فتوت چه می‌گویید؟ گفت: فتوت یعنی هر وقت به تو نعمتی رسید، شکر کنی و اگر نعمت نرسید، صبر کنی-ببینید، واقعش هم این حرف خوبی است، و شکر و صبر، هر دو فضیلت بالایی هستند، ولی حالا جواب امام صادق (ع) را ببینید- حضرت فرمود: خُب سگ‌های مدینه هم همین‌طور هستند!
آن شخص-که آدم با معرفتی بود-عرض کرد: ای پسرِ دخترِ رسول خدا، بنده هم برای همین خدمت شما آمدم. حضرت در پاسخ فرمود: ما اهل‌بیت می‌گوییم که فتوت این است: اگر نعمت ندادند، شکر کنی و اگر نعمت دادند، ایثار کنی. «سَأَلَ شَقیقٌ البَلخِی جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ (ع) عَنِ الفُتُوَّهِ؟ فَقالَ: ما تَقولُ أنتَ؟ فَقالَ شَقیقٌ: إن اُعطینا شَکَرنا، وإن مُنِعنا صَبَرنا. فَقالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (ع): الکِلابُ عِندَنا بِالمَدینَهِ تَفعَلُ کَذلِکَ! فَقالَ شَقیقٌ: یَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ، مَا الفُتُوَّهُ عِندَکُم؟ فَقالَ: إن اُعطینا آثَرنا، وإن مُنِعنا شَکَرنا.»
این یک مثال برای فهمیدن فرق اخلاق و مکارم اخلاق است. تازه فرمود من مبعوث شده‌ام برای تکمیل این مکارم؛ یعنی مردم در دوران جاهلیت دستشان خالی از اخلاق بود، اما آمدم تا اخلاق، بلکه مکارم اخلاق را برایشان بیاورم.

 

– اخلاق‌مدار بودن مردم جاهلیت

امام‌صادق (ع) در حدیثی صحیح که در کافی شریف آمده ، دربارۀ اخلاق مردم در جاهلیت می‌فرماید: به‌راستی که عرب همواره به بخشی از دین حق پایبند بوده است. آن‌ها در دوران جاهلیت. صلهٔ رحم می‌کردند، مهمان‌نوازی می‌کردند، حجّ خانهٔ کعبه را انجام می‌دادند. می‌گفتند از خوردن مال یتیم بپرهیزید؛ چرا که مال یتیم سبب سخت‌شدن کارها و بسته‌شدن درهای روزی است. آن‌ها از کارهای حرام به خاطر ترس از کیفر آن خودداری می‌کردند. و این‌طور بود که اگر حرام‌ها پرده‌دری می‌شده و مرتکب می‌شدند به آنها مهلت داده نمی‌شد. در میان آنها رسم بوده، پوست درختی را-از محوطهٔ اطراف خانهٔ کعبه- برمی‌داشتند به گردن شتری می‌آویختند، دیگر کسی حق نداشته به این شتر تعدی بکند، چون می‌گفتند این اختصاص پیدا کرده به خانهٔ کعبه. البته کسی هم حق نداشت بی‌دلیل پوست درختی را به گردن شتر آویزان کند؛ إِنَّ الْعَرَبَ لَمْ یَزَالُوا عَلَی شَیْ‌ءٍ مِنَ الْحَنِیفِیَّهِ یَصِلُونَ الرَّحِمَ وَ یَقْرُونَ الضَّیْفَ وَ یَحُجُّونَ الْبَیْتَ وَ یَقُولُونَ اتَّقُوا مَالَ الْیَتِیمِ فَإِنَّ مَالَ الْیَتِیمِ عِقَالٌ وَ یَکُفُّونَ عَنْ أَشْیَاءَ مِنَ الْمَحَارِمِ مَخَافَهَ الْعُقُوبَهِ وَ کَانُوا لَا یُمْلَی لَهُمْ إِذَا انْتَهَکُوا الْمَحَارِم.»
در حدیث دیگری از امام باقر (ع) آمده است: «لَمْ یَزَلْ بَنُو إِسْمَاعِیلَ وُلَاهَ الْبَیْتِ یُقِیمُونَ لِلنَّاسِ حَجَّهُمْ وَ أَمْرَ دِینِهِمْ یَتَوَارَثُونَهُ کَابِرٌ عَنْ کَابِرٍ حَتَّی کَانَ زَمَنُ عَدْنَانَ بْنِ أُدَدَ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ أَفْسَدُوا وَ أَحْدَثُوا فِی دِینِهِمْ…؛ فرزندان اسماعیل، حج و امر دین را برپا می‌داشتند تا اینکه به زمان «عدنان» رسیدند، از آنجا به بعد یک عده‌ای قساوت پیدا کردند و یک عده‌ای مهاجرت کردند.»
چقدر قوم اخلاق‌مداری بودند! آن شبی که می‌خواستند پیامبر (ص) را در «لیله المبیت» بکشند، گفتند نصف‌شب است، زن و بچه زابراه می‌شوند، بگذاریم سحر حمله کنیم. بعد چه شد که اینها به خیمه‌گاه امام حسین (ع) رحم کردند؟ می‌خواهم بگویم همین‌هایی که بعداً به خیمه‌گاه امام حسین (ع) رحم کردند، این‌ها ادامهٔ آن آدم بدهایی هستند که وقتی می‌خواستند به خانهٔ پیامبر (ص) حمله بکنند گفتند زن و بچه اذیت می‌شود…؛ فَلَمَّا أَمْسَی رَسُولُ اللَّهِ ص جَاءَتْ قُرَیْشٌ لِیَدْخُلُوا عَلَیْهِ فَقَالَ أَبُو لَهَبٍ لَا أَدَعُکُمْ أَنْ تَدْخُلُوا عَلَیْهِ بِاللَّیْلِ فَإِنَّ فِی الدَّارِ صِبْیَاناً وَ نِسَاءً وَ لَا نَأْمَنُ أَنْ تَقَعَ بِهِمْ یَدٌ خَاطِئَهٌ فَنَحْرُسُهُ اللَّیْلَهَ، فَإِذَا أَصْبَحْنَا دَخَلْنَا عَلَیْهِ، فَنَامُوا حَوْلَ حُجْرَهِ رَسُولِ اللَّهِ ص» بنابراین پیغمبر در یک محیط اخلاقی مبعوث شدند. حالا پیغمبر این اخلاق را هم ارتقا بخشید.

 

– اخلاقی که آدمی را اهل بهشت می‌کند

«عبداله نامی می‌گوید که وقتی ما در مسجد نشسته بودیم، دیدیم که حضرت رسول (ص) فرمودند که الان یک کسی از در وارد می‌شود که از اهل بهشت است. ناگهان دیدیم که یک مرد انصاری وارد شد که آب وضوی او هم از محاسنش می‌چکید. فردا باز همین قضیه تکرار شد و باز حضرت فرمودند الان یک مرد بهشتی وارد می‌شود و باز دیدیم که همان شخص وارد شد. روز سوم باز با پیغمبر (ص) نشسته بودیم و دیدیم که همین جریان تکرار شد. عبدالله می‌گوید ـ به تعبیر من ـ که خیلی علاقه پیدا کردم که ببینم او چه عملی دارد؛ چه کار می‌کند و چگونه زندگی می‌کند که پیغمبر (ص) سه بار شهادت دادند که او اهل بهشت است. این سیره عملی است و پیغمبر (ص) می‌خواهد نشان دهد که چه کسی می‌تواند، در همین دنیا تشخیص دهد که او اهل بهشت است. می‌گوید وقتی که این شخص آمد و نماز خود را خواند و از در بیرون رفت، من به دنبال او راه افتادم.
در نقل نوادر الاصول دارد که می‌گوید رفتم پیش این مردی که پیامبر (ص) خبر داده بود که او اهل بهشت است، گفتم که من با پدرم دعوا کرده‌ام و قسم خورده‌ام که سه روز خانه نمی‌آیم. حالا اگر ممکن است شما سه روز من را مهمان کنید. گفت: «خیلی خوب بفرمایید برویم» و ما رفتیم خانه او که خارج از مدینه بود. خانه او به صورت خیمه‌ای بود و چند تا درخت خرما و چند تا گوسفند هم داشت. شب شد و او مقداری شیر دوشید و چند تا هم رطب چید و ما خوردیم و نمازش را هم خواند و بعد خوابید. تعبیر عبدالله این است که این شخص که پیغمبر (ص) خبر داده بود که اهل بهشت است، خوابید و من هم تا صبح مشغول عبادت بودم.
صبح شد ـ و به تعبیر من ـ گفتیم شاید شب خسته بوده و حالا در روز، روزه می‌گیرد. صبح هم دیدیم که نه، صبحانه خود را خورد و دنبال کار خود رفت. من روزه بودم و او غذای خود را خورد و سر کار رفت. باز شب آمد و همین برنامه؛ فردا همین برنامه؛ پس فردا… و سه روز پشت سر هم ما دیدیم که هیچ برنامۀ خاصی ندارد. یک فرد معمولی است که نماز خود را می‌خواند. واجباتش را انجام می‌دهد، کارش را انجام می‌دهد و خوابش را هم دارد. روز سوم که می‌خواستم از او خداحافظی کنم، به او گفتم فلانی، پیغمبر (ص) فرمودند که تو اهل بهشت هستی و ما تصور کردیم که یک کار فوق‌العاده‌ای داری. ما که عمل فوق‌العاده‌ای از تو ندیدیم، خودت بگو که چه کاری داری که پیغمبر (ص) این گونه از تو تجلیل کرد و خبر داد که تو اهل بهشتی؟ در جواب می‌گوید که مگر پیغمبر (ص) نگفته است که من اهل بهشتم؟ گفتم: «چرا». گفت: «پس برو و از خود او بپرس، من از کجا بدانم که پیغمبر (ص) برای چه گفته‌اند من اهل بهشت هستم».
می‌گوید که برگشتم مدینه و خدمت پیغمبر (ص) رسیدم و عرض کردم که یا رسول الله (ص) شما فرمودید که فلان کس اهل بهشت است و ما رفتیم این طور شد. ممکن است بفرمایید علت این که ایشان اهل بهشت هستند، چیست؟
پیامبر (ص) فرمود: «برو از خودش بپرس».
عرض کردم یا رسول الله (ص) رفتیم و از خودش پرسیدیم و ایشان هم به شما حواله داده‌اند. پیامبر (ص) فرمودند، نه این دفعه برو و به او بگو که پیغمبر (ص) گفته‌اند که بگو.
مجدداً پیش آن مرد برگشتم و گفتم که پیغمبر (ص) فرموده‌اند که بگو. جواب داد که عمل ظاهری من را می‌بینی که همین است که ملاحظه می‌کنی ولی من یک خصوصیت دارم ـ این گونه است که پیغمبر (ص) می‌خواهد که بنده و شما و امثال ما از او درس بگیریم و خیلی مهم است ـ که اگر همه پولها، امکانات و قدرت‌های دنیا، مال من باشند و بعد بیایند و اینها را از من بگیرند، غصه نمی‌خورم، ناراحت نمی‌شوم. مکارم اخلاقی این است. این صفت زهد است و ادامه می‌دهد که اگر همه دنیا را به من بدهند، خوشحال نمی‌شوم. حالا چند تا این گونه پیدا می‌کنید؟ و نیز می‌گوید: «شب که می‌خوابم، یک ذرّه دلخوری و کینه‌ای از کسی در دل ندارم».
این صفتهای اوّل و دوم خیلی مهم است. تا عبدالله این را شنید، گفت: «من شب زنده‌دارم، روزها را هم هر روز روزه می‌گیرم، اگر یک گوسفندی را کسی بیاورد و بگوید آقا برای شما هدیه آورده‌ایم خوشحال می‌شوم. اگر یک گوسفند از من گرفته شود، ناراحت می‌شوم. به خدا قسم که پیغمبر (ص) درست فهمیده است اگر می‌گوید که تو اهل بهشت هستی». «فَقَالَ مَا هُوَ إِلَّا مَا رَأَیتَ غَیرَ أَنِّی لَا أَجِدُ عَلَی أَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی نَفْسِی غِشّاً وَ لَا حَسَداً عَلَی خَیرٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیاهُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ هِی الَّتِی بَلَغَتْ بِک وَ هِی الَّتِی لَا نُطِیق»
این همان اخلاقی هست که پیغمبر آن را رشد داد. این کار بزرگی بود که پیغمبر انجام دادند، اما آیا بزرگتر از این کار هم وجود دارد؟

 

– اصلاح عقاید، کار بزرگ نبی مکرم اسلام

یکی دیگر از کارهای بزرگ پیغمبر، اصلاح عقاید مردم است. مردمی که عقاید درست و غلط را با هم درآمیخته بودند، و البته بی عقیده هم نبودند. این‌ها کسانی بودند که معتقد به خدا بودند. می‌فرماید «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّه» اگر از این مشرکین بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفرید و شمس و قمر، در تحت قدرت اوست؟ حتماً آنها می‌گویند الله تبارک و تعالی، «لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»، یعنی با چند تا تأکید پشت سر هم، این را می‌فرماید.

 

– مردم جاهلی معتقد به خدا بودند

حدود شش آیه در قرآن کریم با این مضمون وجود دارد. مثلاً در آیهٔ دیگری می‌فرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّه» اگر از مشرکین بپرسی چه کسی از آسمان باران را نازل می‌کند روی زمین؟ قطعاً می‌گویند خدا.
اگر هم بت‌پرستی می‌کردند، بت‌پرستی به این معنایی که ما فکر می‌کنیم نبوده است. یک آیهٔ قرآن دربارهٔ بت‌پرست‌ها بخوانم. می‌فرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ» ؛ این‌ها یک بت‌هایی را می‌پرستند که هیچ نفع و ضرری ندارند، ولی پرستش بت یعنی چه؟ به این معنا که «این‌ها شفیع ما هستند پیش الله تبارک و تعالی» یعنی آنها در واقع خدا را می‌پرستیدند و این بت‌ها را واسطه و شفیع می‌دانستند. این‌طور نبوده که این بت را به‌عنوان اینکه «تو خالق من هستی، تو خدای من هستی» بپرستند.
پیغمبر عقاید مردم را اصلاح کرد، از شرک مردم را نجات داد، این هم کار بزرگی است که پیغمبر انجام دادند، اما آیا کاری بزرگتر این دو کار بزرگ وجود دارد که کمتر ما از آن یاد کرده باشیم؟

 

– بزرگترین کار پیغمبر چه بود؟

هم اصلاح اخلاق و هم اصلاح عقیده، دو کار بزرگ پیغمبر ما هست، اما یکی دیگر از کارهای بزرگ پیغمبر که کمتر از آن یاد می‌شود و شاید بشود گفت بزرگترین کار پیغمبر است، کاری است که خداوند در ۳ آیه قرآن صریحاً به این بزرگترین کار پیغمبر تصریح می‌کند می‌فرماید: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!»

 

– دین یعنی روش زندگی کردن

بزرگ‌ترین کاری که بر دوش پیغمبر گذاشته شده است این است: عملیاتی کردن دین. حالا دین یعنی چه؟ دین یعنی روش زندگی کردن. مقام معظم رهبری در تفسیر این آیه می‌فرمایند: «اکنون باید پرسید دین چیست؟ به« آیینی که افراد در ادارهٔ زندگی دارند دین گفته می‌شود»؛ شکل زندگی را آیین و دین می‌گویند. و دین و آیین یک معنا دارند و به هر شکل و قواره‌ای می‌شود دین داشت؛ مثلاً آنها که در آمازون زندگی می‌کنند، دین دارند؛ آیین‌ها هرچه هست آن آیین [شکل زندگی یا همان سبک زندگی]، دین آنها است.
البته آیینی را که خدا آورده، می‌شود آیین الهی و آیینی را که غیر او آورده، اگر از طرف بشر باشد، آیین بشری و اگر از طرف طاغوت است، طاغوتی می‌نامند و به این معنا، شما در هیچ جا نمی‌توانید افراد را بدون دین بیابید.
دین خدایی برای این آمده که مردم هر شکل و برنامه‌ای که در زندگی دارند، رها کرده، این دین و شکل را قبول نمایند. نبی اکرم که می‌آید، حرف حساب او این است که هر طور زندگی می‌کردید باید کنار بگذارید، آن برنامه برود و این برنامه‌ای که من آورده‌ام، جای آن را بگیرد.
هر حرف تازه‌ای که اسلام آورده، معنایش همین است که بشر، هر شکل و قالبی که در زندگی داشته، آن شکل و قالب را به هم بزند و قالب دین را قبول نماید. بنابراین خداوند هر دینی را که می‌فرستد، شکل زندگی‌ها را عوض می‌کند، شکل اول می‌رود و شکل دوم می‌آید. این است معنای «لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّه» بنابراین بزرگترین کار پیغمبر، آبادانی دنیا با دین است.

 

– جای دین در زندگی ما، کجاست؟

الان چند درصد از مردم چنین برداشتی را از دین دارند؟ در ذهن ما، دین چندان ربطی به زندگی دنیایی ما ندارد. هر جا هم خواسته دین در دنیای ما دخالت کند، گفتیم آقای دین، لطفاً آن گوشه بایست من خودم درستش می‌کنم. دین شد زنگ تفریح زندگی ما، هر وقت خسته شدیم از زندگی سری هم به دین می‌زنیم. در حالی که دین آمده است تا در متن زندگی شما قرار بگیرد. دین اولاً دنیای شما را آباد می‌کند. دین تنها عامل آبادانی دنیای من و شماست. هر وقت این طوری دین را در ذهن خودمان و فرزندانمان قرار گرفت، بدانید بساط دین ستیزی و دین گریزی از جامعه جمع می‌شود.
چرا بسیاری از حرف‌های علیه دین، خریدار دارد. چون ما دین را عامل آبادانی دنیا معرفی نکردیم. دین را گذاشتیم یک گوشهٔ زندگی خودمان. به قول قرآن، می‌فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ» وقتی دین تمام زندگی ما را پوشش نداد. دین شد بخشی از زنگ تفریح زندگی ما، آن وقت می‌شود دین را بوسید و کنار گذاشت.

 

– به بچه‌ها، دینی آبادکنندۀ دنیا را معرفی کنیم

حالا دین به چه دردی می‌خورد؟ دین اولاً به درد دنیای ما می‌خورد. آیا این واقعیت را توانستیم در مدارس خودمان، در منازل خودمان برای بچه‌های خودمان توضیح دهیم؟ بگویم پسرم! دخترم! دین تنها عاملی است که می‌تواند دنیای ما را همه جانبه اولاً و پایدار ثانیاً آباد کند. هر جوابی غیر از این دادیم به بیراه رفتیم. اسم کتاب درسی بچه‌ها را گذاشتیم دین و زندگی، اما یک ذره در ذهن بچه‌ها این واقعیت را توضیح ندادیم که آقا دین واقعی‌ترین برنامه است برای آبادانی دنیا. اصلاً دنیا بدون دین آباد نمی‌شود چطور این حرف را بزنیم؟
هر وقت بشریت به این حد از عقلانیت رسید، که بفهمد دنیایش بدون دین محال است آباد شود، آن وقت ما یک قدم بزرگ به سمت ظهور برداشته‌ایم. فرمود: «وَ مَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، (با آن پاکی و درخشندگی،) روی‌گردان خواهد شد؟!» فقط آدم‌های نادان، از دین روی‌گردان هستند. آیا الان در ذهن ما این طوری هست که هرکسی بی‌دینی می‌کند، در واقع کاری غیرعقلانی و غیر منطقی انجام می‌دهد؟
در واقع هرکس بی‌دینی کرد، دنیای خودش را خراب کرده است. این همه از آن حرف‌های نوبرانه هست که هنوز نزده‌ایم. الان بچه‌های ما فکر می‌کنند، آقا در بی‌دینی نشاط، شادی، لذت بیشتری هست، در حالی که واقعیت چیز دیگری است. اگر کسی یا جامعهٔ دین را گذاشت کنار، اولین اتفاق بدی که برای او می‌افتد چیست؟ خیلی ساده و روشن، قابل اندازه-گیری. دنیایش خراب می‌شود. لذت کمتری می‌برد، افسرده می‌شود.
حتی ما نتوانسته‌ایم به خوبی این آیه را توضیح دهیم که فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکا؛ هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.» این یاد خدا، نمادی از دین خداست. یعنی در واقع هرکسی از دین خدا روی‌گردانی کند، زندگی‌اش خراب می‌شود.
شما فکر نکنید این‌هایی که ادای خوش‌حالی در می‌آورند، واقعاً خوشحال هستند. مگر می‌شود بدون خدا، خوش‌حال بود و حال خوبی داشت؟ مگر جامعه بدون خدا، بدون دین خدا، می‌تواند شاد باشد؟ پس این همه رقص و پای‌کوبی و خنده علامت چیست؟ شما بروید بعد از این رقص و پای‌کوبی را ببینید، ببینید چند درصد کسانی که از این طور جلسات بیرون می‌آیند، افسرده هستند؟ فرمود: «فَالْمُتَمَتِّعُونَ مِنَ الدُّنْیا تَبْکی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا وَ یشْتَدُّ مَقْتُهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ وَ إِنِ اغْتُبِطُوا بِبَعْضِ مَا رُزِقُوا الدُّنْیا؛ کسانی که از دنیا بهرمند هستند، قلب‌هایشان گریه می‌کند و هرچند اظهار خوشحالی می‌کنند و خودشان از دست خودشان ناراحت و عصبانی هستند، هرچند دیگران به دنیای آنها غبطه می‌خورند.»

 

– آیا غرب توانسته دنیای مردم را آباد کند؟

الان به نظر شما غرب توانسته است دنیای مردم را آباد کند؟ ابتدا سخنی از آیت‌الله العظمی بهجت (ره) را برای شما نقل می‌کنم که فرمود: «واقعاً بی‌انصافی است که کسی متوجه نشود دولت‌های مهمّ دنیا حتی دنیاداری را هم بلد نیستند.» در واقع آقای بهجت (ره) می‌فرماید که اصلاً غربی‌ها کجا دنیاداری بلد هستند؟!
قبل از کرونا، بیش از یک‌سال مردم فرانسه علیه نظام سرمایه‌داری و علیه نظام کشور خودشان تظاهرات می‌کردند و می‌گفتند «رئیس‌جمهور باید ساقط بشود.» وقتی به آنها بگوییم: «خُب خودتان اینها را انتخاب کردید.» آن‌ها می‌گفتند: «ما را فریب دادند!» حالا به‌فرض اینکه نظام فعلی کشور خودشان را هم ساقط کنند، آیا طرح جایگزینی برای آن دارند؟ نه، هیچ طرح جایگزینی ندارند. تظاهرات فرانسه توسط مهاجرینِ فقیر، شکل نگرفته، بلکه توسط مردم فرانسه ایجاد شده است.
آیا غربی‌ها واقعاً بلدند که دنیای خودشان را اداره کنند؟ این چه‌نوع اداره‌کردن دنیاست که تا وقتی خون مردم یمن ریخته نشود، آن‌ها دنیایشان اداره نمی‌شود؟ اگر اینها دنیاداری بلد هستند، چرا کشورهای دیگر را بمباران می‌کنند؟ چرا یمن را به خاک سیاه نشاندند؟ چرا سوریه را به خاک و خون کشیدند؟ چرا عراق و افغانستان را نابود کردند؟ چرا نمی‌گذارند خیلی از کشورهای دیگر، پیشرفت کنند؟ پس غرب بدون دین، دنیای خودش را نابود کرده است.

 

– دو شرط اساسی آبادانی دنیا به وسیله دین

اما برگردیم سر اصل مطلب، بزرگ‌ترین کار پیغمبر چیست؟ آبادانی دنیا به وسیله دین. یک آبادانی پایدار و دیگر یک آبادانی همه‌جانبه. برخی از آبادانی‌های دنیا، توسط برخی از افراد موجب می‌شود یک جای دیگر دنیای آدم خراب شود. یک جا را اصلاح می‌کند، صد جای دیگر را خراب می‌کند. اما دین دنیا را آباد می‌کند همه جانبه، دین دنیا را آباد می‌کند، آبادانی پایدار نه موقت و زودگذر. بنابراین بزرگترین کار پیغمبر این بود که دین را به عنوان تنها عامل آبادانی پایدار و همه جانبۀ دنیا در متن زندگی مردم محقق کرد.

 

– چقدر نسبت به آباد کردن دنیای خودشان و دیگران احساس وظیفه می‌کنید؟

آی مؤمنین! چقدر نسبت به آباد کردن دنیای خودشان و دیگران احساس وظیفه می‌کنید؟ حواستان هست که دنیا را شما باید آباد کنید؛ حضرت صالح به قومش فرمود: «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیرُهُ هُوَ أَنْشَأَکمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکمْ فی‌ها؛ ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت!»
اگر خدا آبادانی دنیا را بر عهدۀ ما گذاشته است، با چه چیزی می‌خواهیم دنیا را آباد کنیم جز با دین؟ بنی العباس ۵۰۰ سال زحمت کشیدند تا پیوند دین با دنیای مردم را قطع کنند، تا مردم این حقیقت را نفهمند که تنها عامل آبادانی دنیا، دین است.
به این حدیث جعلی توجه بفرمایید: پیامبر-ص- از کنار گروهی که مشغول تلقیح (گرده پاشی) بر درخت خرما هستند می‌گذرد و کار آنها را مشاهده می‌کند، به آن‌ها می‌فرماید: اگر این عمل را انجام ندهید، خرما بهتر خواهد شد. فرمان پیامبر-ص- را مسلمانان جوان اجرا نمودند. نتیجه این شد که خرمای آن سال شهر مدینه خراب شد! روز دیگری پیامبر از نخلستان گذشت و خرماهای خراب شده را مشاهده کرد .سؤال فرمود: خرماهای شما چرا خراب شده است؟ گفتند به دستور شما عمل کردیم! فرمود: شما کار دنیای خود را از من بهتر می دانید، شما به امور دنیای خود از من آگاه‌ترید.» این راز غربت نبی است. طوری پیغمبر را معرفی کردند که ایشان به دنیای مردم کاری ندارد.

 

– شغل اصلی پیغمبر، آباد کردن دنیای مردم

رفقا! این حرف مهم در ادبیات رایج دینی ما گم شده است که شغل اصلی پیغمبر، آباد کردن دنیای مردم هست. اما با چه چیزی؟ با دین؟ دین چیست؟ دین برنامه آباد کردن دنیاست. حالا اگر دین توانست دنیای مردم را آباد کند، معلوم هست که دیگر آخرت انسان هم آباد می‌شود. چون فرمود: «الدُّنْیا مَزْرَعَهُ الْآخِرَه؛» کسی که دنیای آبادی دارد، آخرت آبادی خواهد داشت. کسی که در این دنیا خوب زندگی نکرد، کور بود، کر بود، آنجا هم کر و لال هست و از حیات و زندگی بهرهٔ نبرده است. فرمود: «وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبیلاً؛ کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است!» این آیه در واقع می‌فرماید کسی که دنیای بدی دارد، آخرت بدتری خواهد داشت. تو در دنیا آنقدر بد زندگی کردی، کور شدی، قیامت هم کور محشور خواهی شد. به خاطر همین بد زندگی کردن.

 

– دعوت پیامبر به دنیا و زندگی بهتر

پیامبر به چه چیزی دعوت می‌کند؟ به دنیای بهتر. به زندگی بهتر. فرمود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکم» یعنی ای مؤمنین؛ به پیغمبر جواب دهید، او شما را صدا می‌زند که شما را زنده کند و به شما حیات بدهد. حیات چیست؟ حیات، اولاً یعنی زنده‌بودن، و بعداً یعنی زندگی‌کردن!
پیغمبران می‌خواهند ما را زنده کنند. مگر ما الان مرده‌ایم؟ خُب بله! باید به انسان‌ها ثابت کنیم که این زندگیِ ما در واقع «مُردگی» است و زندگی واقعی چیز دیگری است که باید به آن برسیم. اگر این برای کسی جا بیفتد، نیاز به پیغمبران هم برایش جامی‌افتد. بعد از زنده شدن، نوبت به زندگی کردن می‌رسد.
خداوند در جای دیگر می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِن» یعنی کسی که عمل صالح انجام بدهد، از زن و مرد، و البته مؤمن باشد» «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً» ما یک حیات به او می‌دهیم؛ حیات طیّبه! این زندگی مال همین دنیا هست، نه آن دنیا.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان می‌فرماید: این حیات یک حیات دیگری است اما در همین دنیا؛ این زنده بودنی که ما الان داریم نیست. و بعد دو ویژگی مهم برای این حیات طیبه ذکر می‌کنند؛ یکی اینکه این زندگی نشاط‌آور و شادی‌آور و انرژی‌بخش است و آدم واقعاً راضی است. دوم اینکه آدم در این زندگی اشتباه نمی‌کند.

 

– استغفار از بد زندگی کردن

تصور عمومی ما از دعوت انبیا، زندگی کردن و زنده شدن یعنی پر انرژی زندگی کردن، خوب زندگی کردن نیست و این فاجعه هست و ما خوب زندگی نکردیم. برویم از این معصیت استغفار کنیم. استغفار کنیم از اینکه چرا با دین، دنیای خودمان را آباد نکردیم.

 

– چراییِ جهاد پیغمبر

چرا پیغمبر جهاد می‌کند و می‌جنگد؟ فلسفهٔ تمام جنگ‌های پیغمبر همین است که با کسانی درگیر می‌شود که نانشان در خراب کردن دنیای ماست. با آنها چه کنیم؟ برای آبادی دنیا، باید اول دشمنان آبادی دنیا و آزادی انسان‌ها را موعظه و حجت را بر آنان تمام کرد. اگر عناد ورزیدند و در صدد مقابله با پیامبر و دستورات الهی برآمدند، باید آنان را از سر راه برداشت. آن‌ها نمی‌گذارند آنی آبادانی رخ دهد، برای همین پیغمبر می‌شود پیغمبری که مبعوث شده تا طواغیت عالم را از بین ببرد. راهی جز این، برای آبادی دنیا وجود ندارد.

 

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *