Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه 01 : ولادت امام حسین : یکپارچه متن تولیدی ولادت امام حسین

خدمت به مردم ؛ اهمیت، شرط قبولی و آداب

KhedmatBeMardom

خدمت به مردم ؛ اهمیت، شرط قبولی و آداب

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

امام حسین علیه ‌السلام پیشوای خدمت به مردم

امام حسین علیه‌ السلام و زخم‌های کهنه بر بدن حضرت

شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می‌گوید: «بعد از حماسه عاشورا، مردان قبیله بنی اسد – هنگامی که خواستند جسد مطهر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام را دفن کنند – بر دوش آن حضرت، اثر زخمی یافتند که کاملاً از جراحت‌های جنگی متفاوت بود. زخم کهنه‌ای بود که هیچ شباهتی به زخم‌های روز عاشورا نداشت. از امام سجاد علیه‌السلام در این مورد سؤال کردند. آن حضرت در پاسخ فرمود:
هذا مِمّا کانَ یَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ.
این زخم بر اثر حمل کیسه‌های غذا و به دوش کشیدن هیزم به خانه‌های بیوه‌زنان و یتیمان است.»
در سیره امام حسین علیه‌السلام در زمینه خدمت‌رسانی نکات ظریفی وجود دارد که باید به آن توجه بیشتری داشت و اگر این دقت و رعایت نباشد شیرین‌ترین ثمره خدمت به تلخ‌ترین خاطره‌ها تبدیل خواهد شد. به همین جهت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به این نکته لطیف توجه خاصی داشت و در مواجهه با نیازمندان این شیوه را رعایت می‌کرد. محبان و پیروان امام حسین علیه‌السلام هم باید در همین مسیر قدم بردارند و این عمل صالح را بیشتر از قبل جدی بگیرند.

زیارت ناحیه مقدسه

حضرت مهدی علیه‌السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به سید الشهدا می‌فرمایند:
«کُنْتَ رَبیعَ الاْیْتامِ، وَ عِصْمَهَ الاْنامِ وَ حَلیفَ الاْنْعامِ»؛ [ای جد بزرگوار!] تو بهار یتیمان، حافظ و پناه مردم، مایه و هم‌پیمان بخشش و احسان بودی.
در ایام میلاد باسعادت امام حسین علیه‌السلام هستیم. امامی که بیشتر شناخت ما از ایشان منحصر به واقعه کربلا شده است و این به خاطر عظمت حادثه کربلاست. در صورتی که قبل از حادثه کربلا سیره امام حسین علیه‌السلام می‌تواند برای شیعیان الگوی خوبی برای زندگی و بندگی باشد. خدمت به خلق یکی از سیره‌های امام حسین علیه‌السلام است. شما از اهمیت و نکات خدمت به خلق زیاد شنیده‌اید، یک‌بار هم این عمل صالح را در بیان و رفتار امام حسین علیه‌السلام بشنوید.

اهمیت خدمت به مردم

دعای اهل‌ بیت علیهم ‌السلام

این عمل آن‌قدر مهم است که یکی از مهم‌ترین درخواست‌های ائمه اطهار علیهم‌السلام از خداوند متعال توفیق خدمتگزاری به مردم بوده است و آنان این خواسته ارزشمند خویش را در قالب دعاها و سخنان گهربار خویش ابراز می‌نمودند. امام سجاد علیه‌السلام در دعای مکارم الاخلاق با پروردگار متعال چنین نجوا می‌فرماید:
«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ»؛ خدایا! انجام کارهای خیر را برای مردم، به دست من اجرا گردان.
مگر این چه کار خیری است که اهل‌بیت از علیهم‌السلام از خدای متعال توفیق آن را مسئلت می‌کردند؟

بر طرف شدن غصه‌های دنیایی و آخرتی

این کار خیری است که باعث آبادی دنیا و آخرت مؤمن می‌شود. بعضی فکر نکنند که این کار فقط در آخرت و نامه عمل آنها اثر دارد. اگر کسی به فکر دنیای بهتری هم هست می‌تواند از این عمل صالح استفاده کند.
حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به خدمتگزاران راستین به مردم نوید می‌دهد:«مَنْ نَفَّسَ کرْبَهَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کرَبَ الدُّنْیا وَالآخِرَهِ»؛ هر کس اندوهی را از دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصه‌های دنیا و آخرت او را از میان برمی‌دارد [مشکلاتش را حل خواهد نمود].
روزی امام حسین علیه‌السلام غلامی را دید که غذا می‌خورد و هر لقمه‌ای که برای خود می‌گرفت و می‌خورد لقمه‌ای هم برای سگی که در آن صحرا بود غذا می‌انداخت.
غلام گفت: «ای فرزند رسول خدا! من دلم گرفته و ناراحتم و می‌خواهم با مهربانی به این سگ و شاد کردنش شاد شوم. چون صاحب من یهودی است و من نمی‌خواهم به او خدمت کنم.»
امام حسین علیه‌السلام به قصد خریداری غلام نزد صاحبش رفت و خواست او را به دویست دینار بخرد.
یهودی گفت: «این غلام فدای قدم شما و این باغ هم برای او؛ پولتان (دویست دینار) را هم به شما بازمی‌گردانم.»
امام فرمود: «من این پول را به تو می‌بخشم.»
یهودی گفت: «من نیز آن را به غلام بخشیدم.»
امام حسین علیه‌السلام غلام را آزاد کرد و همه اموال را به او بخشید.
زن آن یهودی گفت: «من مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشیدم.»
یهودی گفت: «من نیز مسلمان شدم و این خانه را به زن بخشیدم.» (بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴).
این برکت خدمت به خلق خداست که شامل حال چندین نفر می‌شود.

من قصد دارم در این زمان چند نکته مهم و کمتر گفته شده در مورد خدمت به خلق را خدمت شما عرض کنم.

نگاهی نو به خدمت به مردم

نکته اول اینکه باید به مقوله خدمت به خلق نگاه درستی داشت وگرنه همین عمل صالح می‌تواند موجب هلاکت شود. اینکه بعضی‌ها وقتی خدمتی می‌کنند دچار عجب می‌شوند و یا منت می‌گذارند. نگاه درست به خدمت به خلق را در کلام امام حسین علیه‌السلام می‌توان پیدا کرد.
امام حسین علیه‌السلام می‌فرماید:
«اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَیْرِکُم»؛ بدانید نیازمندی‌های مردم که [به شما مراجعه می‌کنند] از نعمت‌های الهی است پس نعمت‌ها را افسرده نسازید [یعنی مبادا با رنجاندن مردم نیازمند کفران نعمت کنید] که این وظیفه خدمت‌رسانی به دیگران محول خواهد شد.
اگر کسی این چنین به خدمت به مردم نگاه کند هیچگاه کار خودش را بزرگ نمی‌داند و وقتی کار خودش را بزرگ ندانست منتی بر شخص کمک گیرنده نمی‌گذارد؛ منتی که کار خیر را باطل می‌کند. از طرفی وقتی حاجت مردم را نعمت خدا دید هیچ‌گاه دچار عجب و غرور نمی‌شود و خودش را بدهکار می‌بیند.
روزی مردی بینوا که بر اثر فشار زندگی جانش به لب رسیده و دستش از همه جا کوتاه شده بود به امید رسیدن به نوایی به مدینه آمد. او در آنجا از کریم‌ترین و سخی‌ترین فرد سؤال کرد. به او گفته شد: حسین بن علی علیه‌السلام شریف‌ترین و سخی‌ترین فرد مدینه است. مرد بینوا در جستجوی آن امام بزرگوار به مسجد آمد و حضرت را در حال نماز دید. او در همان‌جا با خواندن ابیاتی خواسته‌اش را مطرح کرد. از همین‌جا یک نکته ظریف می‌توان فهمید و آن اینکه وقتی می‌خواهیم درخواستی از کسی داشته باشیم هنرمندانه بگوییم که اثر بیشتری دارد.
امام حسین علیه‌السلام بعد از شنیدن سخنان پیرمرد نیازمند رو به غلام خود کردند و فرمودند: «آیا از مال حجاز چیزی بجای مانده است؟» غلام گفت: «بلی، چهار هزار دینار داریم.» امام فرمود: «آنها را حاضر کن.» سپس امام به منزل رفت و ردای خود را – که از برد یمانی بود – از تن درآورد و دینارها را در آن پیچید و از لای در به آن مرد نیازمند داد و اشعار او را نیز با ابیاتی چنین پاسخ فرمود:
«اینها را از من قبول کن، من از تو عذر می‌خواهم و بدان که من برای تو مهربان هستم.
اگر امروز قدرت و حکومتی داشتیم و دست ما بازتر بود، مطمئناً آسمان جود و رحمت ما بر تو ریزش می‌کرد.
ولی حوادث روزگار در حال دگرگونی و تغییر است و بخشش من اندک شده است.»
مرد نیازمند هدایای امام را از لای در گرفت و گریست. امام پرسید: «آیا عطای ما را کم شمردی؟» گفت: «نه، هرگز بلکه به این نکته می‌اندیشم که این دستان پرمهر و باسخاوت چگونه در زیر خاک پنهان خواهد شد.
امام با این کار هم آبروی شخص را حفظ کردند تا آن شخص خجالت نکشد و هم کمک خودشان را کم و کوچک شمردند و عذرخواهی کردند. این به خاطر نگاه امام حسین علیه‌السلام به خدمت به خلق است که خدمت خلق را لطف خدا به خود می‌دانند.
وقتی حاجت مردم را نعمت خدا و لطف خدا به خودمان دیدیم توقعی از خدا و خلق خدا هم نداریم؛ خودمان را بالاتر از آن شخص نمی‌بینیم و تکبر سراغ ما نمی‌آید.
بعضی‌ها فرد نیازمند را پایین می‌بینند و خودشان را بالا و بعد از کمک حتی از آن شخص توقع هم دارند.
مسعده بن صدقه می‌گوید: امام حسین (ع) از کنار گروهى از فقرا عبور می‌کرد که عباى خود را پهن کرده بودند و چند پاره‌اى نان روى آن ریخته و مشغول خوردن بودند. آنان به امام حسین (ع) گفتند: یا بن رسول‌الله! بیا [با ما غذا بخور]، امام (ع) نشست و با ایشان مشغول غذا خوردن شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لا یُحِبّ الْمُسْتَکْبِرِینَ‏.» سپس به فقرا فرمود: «من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت نمایید!» گفتند: ای فرزند رسول خدا اطاعت می‌کنیم!

توصیه بزرگان دین آن است که: اگر در خدمت به دیگران با خداوند معامله کردید، دیگر چشم به پاسخ‌گویی و جبران خدمت از سوی مردم نداشته باشید. امام باقر (ع) در این رابطه می‌فرمایند:
«لا تُعطِی العَطِیَّهَ تَلَتَمِس أکثَرَ مِنها»؛ چیزی هدیه و عطا مکن برای این منظور که در قبال آن مقدار بیشتری طلب نمایی (بحار الانوار، ج ۹، ص ۲۴۴، ح ۱۴۷).
اگر انجام خوبی بدون شرط باشد، خدمت‌رسانی و مفید بودن برای دیگران، به جهت انجام عمل نیک و برای خوشایند خدا انجام شود باعث رشد اخلاقی فرد می‌‏گردد، در تحقق تکامل وجودی نقش داشته و شخصیت فرد را کامل می‌‏گرداند. همچنین در سودرسانی به جامعه، انتشار نیکی و همبستگی بین افراد، ایجاد دوستی و صمیمیت کمک می‌کند که بسیار ارزشمند است؛ اما نگاه بده و بستانی در انجام کارهای نیک باعث می‌شود که فرد همواره منتظر و چشم به راه اثر کارش باشد و کم‌کم میل به جبران محبت، تبدیل به یک وابستگی می‌شود که به‌مرور روابط ما را مخدوش کرده و از رشد شخصیت ما جلوگیری می‌کند.
تو نیکی می‌‏کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

خدمت در راه معرفت

نکته مهم دیگر در باب خدمت‌رسانی این است که خدمت باید به اندازه معرفت باشد. در سیره امام حسین علیه‌السلام خدمت‌رسانی به هر کسی به اندازه معرفت اوست. پرسودترین سرمایه هر کسی گوهر معرفت و علم و ادب است و تمام امور زندگی و فلسفه خلقت انسان برای وصول به این مقام است و این سرمایه جاویدان – برخلاف سرمایه‌های مادی – در دنیا و عقبی با انسان همراه است.
شخصی به حضور پیشوای سوم آمد و عرض کرد: «ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، من خون بهایی را عهده‌دار شده‌ام اما در پرداخت آن ناتوانم. به ناچار پیش خود فکر کردم این مشکل را با کریم‌ترین مردم عصر در میان بگذارم و هر چه جستجو کردم کریم‌تر از شما نیافتم.»
امام علیه‌السلام به او فرمود: «ای برادر! من سه سؤال از تو می‌کنم; اگر یکی را پاسخ دادی ۱/۳ بدهی‌ات را می‌پردازم و اگر دو تا را جواب گفتی ۲/۳ و اگر همه را صحیح پاسخ دادی تمام بدهی‌ات را خواهم پرداخت.»
مرد ناتوان با لحنی عاجزانه گفت: «ای فرزند رسول‌الله! آیا شخصی مثل شما – که از خاندان علم و شرف و فضیلت هستی – از کسی مثل من سؤال می‌کند؟!»
امام حسین علیه‌السلام فرمود: «بلی، از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: المعروف بقدر المعرفه، نیکی [و خدمت به دیگران] به قدر معرفت [آنها] ست.»
مرد گفت: «در این صورت هر چه می‌خواهی بپرس!» و امام با آن مرد چنین گفتگو کرد:

  • کدام عمل، فضیلت بیشتری دارد؟
    : ایمان به خدا.
  • راه نجات از هلاکت چیست؟
    : اعتماد به خدا.
  • آرایش و زیبایی حقیقی افراد در چیست؟
    : علم و دانشی که با حلم و بردباری توأم باشد.
  • اگر آن نبود؟
    : ثروتی که با انصاف و مروت همراه باشد.
  • اگر آن هم نبود؟
    : فقر و محرومیتی که با صبر و پایداری تحمل شود.
  • اگر آن هم نباشد؟
    : در این صورت بهتر است بلایی از آسمان آمده، چنین فردی را نابود کند که او شایسته همین است.
    در اینجا امام حسین علیه‌السلام خندید و مبلغ هزار دینار به وی عطا کرد. آنگاه انگشتر مبارکش را که نگینی به ارزش دویست درهم داشت به عطایش افزود و فرمود: «یا اعرابی! اعط الذهب الی غرمائک واصرف الخاتم فی نفقتک»؛ ای مرد عرب، طلا را به طلبکارانت بده و انگشتر را در مصارف شخصی خود خرج کن.
    مرد بدهکار با خوشحالی تمام هدیه امام را گرفت و در حالی که آیه «الله اعلم حیث یجعل رسالته» را قرائت می‌کرد، از حضور امام حسین علیه‌السلام مرخص شد.
    گاهی دیده شده به شخصی کمک می‌کنیم اما او آن کمک را ناچیز می‌داند. این نشان از بی‌معرفتی اوست. کسی خدمت امام رضا (علیه‌السلام) رسید، گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانواده‌ی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه‌السلام) بود، یک شاخه‌ی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجّب شد. گفت: آقا من انگور می‌خواهم چه کار بکنم. زن و فرزند من گرسنه هستند، انگور چه فایده‌ای برای من دارد. این انگور را کنار گذاشت. امام هیچ چیزی نگفت. چند لحظه گذشت، کس دیگری وارد اتاق شد: آقا سلام علیکم. حضرت جواب سلام او را دادند و یک دانه‌ انگور به او تعارف کردند. برق خوشحالی در چشم آن تازه‌وارد جهید و گفت: آقا از شما ممنون هستم، من آمده بودم شما را ببینم امّا شما چقدر کریم هستی، یک دانه‌ انگور را می‌گیرم و به خانه می‌برم و در یک ظرف آب می‌چکانم همه بخورند و خانواده تبرّک بشوند. امام شاخه‌ انگور را به او داد. گفت: آقا همان کافی بود، از شما ممنون هستم، شما چقدر کریم هستید، شاخه را گرفت. امام سینی انگور را به او داد. گفت: آقا من اصلاً آمده بودم خود شما را ببینم، دل من برای شما تنگ شده بود، شما چقدر کریم هستید. امام فرمود: یک کاغذی یک چیزی بیاورید. نوشت باغ‌های انگور خود را به این مرد بخشیدم. گفت: آقا زبان من لال شد، دیگر اصلاً نمی‌دانم چطور می‌توان تشکّر تو را بکنم. من آمده بودم شما را ببینم. امام فرمود: و آن زمین‌های اطراف آن را. گفت: آقا من دیگر هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم.
    این طرف اوّلی که آن گوشه نشسته بود، دید عجب من محتاج بودم، امام همین‌طور خروار خروار دارد به این می‌بخشد. بلند شد گفت: آقا مثل این‌که ما محتاج بودیم، این آمده بود فقط شما را ببیند، دل او تنگ شده بود، من محتاج بودم. چرا به او این‌قدر دادی؟ امام زیر آن نوشته اضافه کرد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ». من اوّل یک شاخه‌ انگور به تو دادم، تو اعتراض کردی، قدر ندانستی. یک دانه‌ انگور به او دادم، قدردانی کرد می‌خواهی اضافه شود؟! سنّت خدا این است که برکات خود را برای آن کسی می‌فرستد که شاکر باشد.
    پس باید به میزان معرفت شخص هم توجه داشته باشیم و کمک کنیم. البته باید مراقب بود در این مسیر دچار وسواس نشویم و نباید قبل از کمک کردن آزمون و مصاحبه از شخص بگیریم. یادمان باشد نباید تفتیش عقاید بکنیم. نباید با این کار باعث اذیت آن شخص بشویم. ضمناً این مطلبی که گفتیم به این معنا نیست که به افرادی که معرفت کمی دارند نباید کمک کنیم. اصلاً ممکن است هیچ معرفتی نداشته باشد و حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام را هم قبول نداشته باشد، در مکتب و مذهب ما کمک به اینها هم اجازه داده شده است.
    درِ خانه امام صادق (ع) بر روی همه مسلمانانی که نیازمند بودند و مشکلی داشتند باز بود. از حضرت سؤال می‌کردند، کمک می‌خواستند و امام صادق (ع) نیز به‌قدر توان کمکشان می‌کردند. از طرف دیگر حضرت (ع) شیعیان خود را به خوش‌رفتاری توصیه می‌کردند. این توصیه‌ها آن‌قدر بسیار است که خود می‌تواند کتابی مفصل درباره امام صادق (ع) شود.
    به‌عنوان مثال در توصیه به پیروان، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «اقْرَأْ عَلی مَنْ تَری أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ السَّلَام»؛ به هر کس مواجه شدی و فکر کردی از من اطاعت می‌کند، سلام مرا به او برسان. ایشان سپس توصیه‌های خود را به شیعیان بیان می‌کنند که با اهل سنت بهترین رفتار را داشته باشید، «صَلُّوا عَشَائِرَکُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ أَدُّوا حُقُوقَهُم»؛ در میان اینها نماز بخوانید، در تشییع جنازه‌شان شرکت کنید، مریض‌هایشان را عیادت کنید و توصیه‌های فراوان دیگر. در انتها می‌فرمایند به‌گونه‌ای رفتار کنید که وقتی این افراد شما را با این رفتار پسندیده می‌بینند بگویند او شیعه و پیرو امام صادق (ع) است.
    تنها جایی که اجازه کمک کردن داده نشده است کمک به ظلم و کمک به ظالم است. اگر کسی از من و شما پول می‌خواهد که صرف گناه کند مثلاً مصرف مواد مخدر، اینجا نباید کمک کرد چون کمک به ظلم و ظالم می‌شود. ما باید بین مخالفان فکری و معاندین تفاوت قائل شویم، در برخورد با دشمنان و معاندین مجال بحث، مناظره و گفت گو نیست و باید به‌صورت عملی با او برخورد کنیم، به‌عنوان مثال داعش به خون شیعه تشنه است و در برخورد با داعش مناظره مطرح نیست؛ اما در برخورد با مخالف فکری و اعتقادی باید با او نرم سخن گفت. امام علی (ع) تا زمانی که خوارج دست به سلاح نبردند، با آنها گفتگو می‌کرد. امام صادق (ع) هم با مخالفان فکری و اعتقادی خود به نرمی سخن می‌گفتند و با آنها مناظره می‌کردند و استدلال‌های امام در وجود این مخالفان تأثیر می‌گذاشت. بخشی از مناظرات امام صادق (ع) را مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج جمع آوری کرده است.

تقوا و ایمان شرط قبول خدمت

در خدمتگزاری به مردم یک شرط اساسی وجود دارد که بدون آن، عمل نیک ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد و آن اینکه خدمت به مردم باید از راه صحیح و پاکیزه انجام پذیرد و بر اساس تقوا و پاک‌دامنی و برای خدا باشد وگرنه خدمت‌رسانی به خاطر مقاصد نفسانی و هواهای شیطانی هیچ‌گونه تأثیری نخواهد داشت؛ چراکه عمل خیر باید از راه خیر و نیک انجام پذیرد؛ همچنان که خداوند متعال می‌فرماید:
«إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ الله مِنَ الْمُتَّقِینَ»(مائده/۲۷)؛ خداوند متعال فقط از پرهیزگاران [اعمال نیک] را می‌پذیرد.
در این راستا امام حسین علیه‌السلام رهنمودهای ارزنده‌ای می‌فرمایند. هنگامی که به آن حضرت خبر دادند «عبدالله بن عامر» – از کارگزاران بنی امیه – چنین و چنان صدقه داده و عده زیادی برده آزاد کرده است، امام علیه‌السلام فرمود: «مثل عبدالله بن عامر همانند کسی است که از حاجیان و راهیان خانه خدا سرقت کرده و سپس اموال دزدی را صدقه می‌دهد.» آنگاه افزود:
«انما الصدقه الطیبه صدقه من عرق فیها جبینه واغبر فیها وجهه»؛ صدقه پاکیزه، صدقه کسی است که در راه کسب آن پیشانی‌اش عرق کرده و صورتش غبارآلود شده است.
وقتی از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد: «منظور حضرت سید الشهدا علیه‌السلام چه کسی بوده است؟» فرمود: «علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام».
کسی که از مال خمس نداده صدقه می‌دهد از مصادیق این کلام است یا کسی که گران‌فروشی می‌کند و بعد با مال حرام می‌خواهد صدقه بدهد تا اجری ببرد. این صدقه قابل‌قبول نیست.

آداب کمک نکردن

نکته پایانی اینکه:

گاهی کمک کردن برای انسان مقدور نیست. در این شرایط:
اولاً، شاید نتوانیم توقع آن شخص را برآورده کنیم اما می‌توانیم او را به راهی دیگر راهنمایی کنیم. مثلاً بگوییم سراغ فلان شخص برو تا حاجت تو را بدهد.
ثانیاً، با روی خوش با او رفتار کنیم و اگر بتوانیم دعا کنیم و با الفاظ خوب از او دلجویی کنیم.

رسول گرامی اسلام می‌فرماید:
«إنَّکُم لَن تَسَعُوا النَّاسَ بِأَموالِکُم فَسِعُوهُم بِأَخلَاقِکُم »؛ شما هرگز نمی‌توانید همه مردم را با بذل مال [راضی کرده] و گشایشی در زندگی برایشان ایجاد کنید ولی با اخلاق خوشتان آنان را خشنود کنید.
بر همین اساس، حضرت امام حسین علیه‌السلام گاهی که رفع گرفتاری مستمندان برایش مقدور نبود با گشاده‌رویی و رفتار خوشایند مراجعان را راضی می‌فرمود. یکی از این مصادیق را مرور می‌کنیم:
آن حضرت نشسته بود که فرد نیازمندی به آن بزرگوار مراجعه کرد و اظهار داشت: ای پسر رسول خدا، به دادم برس! فلان شخص از من طلبکار است و می‌خواهد مرا زندانی کند. امام حسین علیه‌السلام فرمود: «والله ما عندی مال اقضی عنک»؛ به خدا قسم! الآن هیچ پولی ندارم که بدهی تو را پرداخت نمایم.
مرد بدهکار گفت: «پس لااقل با او گفتگو کن شاید رأیش عوض شود.»
امام فرمود:
من هیچ‌گونه آشنایی با طلبکار تو ندارم، اما از پدرم امیر مؤمنان علیه‌السلام شنیدم که می‌گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «مَنْ سَعى فِى حاجَهِ اَخیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَاَنَّما عَبَدَاللّهَ تِسْعَهَ الافِ سَنَهٍ صآئِما نَهارَهُ، قَائِما لَیْلَهُ»؛ هر کس در راه حل مشکل برادر ایمانی خود تلاش نماید چنان است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب‌ها را به عبادت گذرانیده باشد.
به همین جهت اگر نتوانیم خدمتی به نیازمندان بکنیم، رفتار خوشایند، می‌تواند تا حدودی از دردهای درونی افراد رنجور کاسته و موجب آسایش خاطر آنان باشد. شاعری خوش‌ذوق این نکته را چنین ترسیم کرده است:
آدم گرفتاری به شخصی گفت: اگر ممکن است به من قرض بده. مرد گفت: قرض نمی‌دهم منت هم سرت می‌گذارم. آن شخص تعجب کرد و گفت: اگر کمک نمی‌کنی نکن، اما چرا منت می‌گذاری؟ گفت: ببین اگر من مثل بانک بخواهم قرض بدهم سه ماه معطلت می‌کنم و بعد از سه ماه میگویم نمی‌شود. من الآن بدون معطلی میگویم نمی‌شود. پس باید ممنون هم باشی.

آرزو دارم که گر گل نیستم، خاری نباشم
باربرداری ز دوشی نیستم باری نباشم
گر چه نتوانم ستانم حق مظلومی ز ظالم
باری این خواهم که همکار ستمکاری نباشم
نیستم گر نوشدارویی برای دردمندی
نیز با بی‌دست و پایی نیش جراری نباشم

ان شاء الله که بتوانیم به آنچه گفتیم و شنیدیم عمل کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *