شرح صدر ؛ اهمیت، نشانه و راهکار
۱۴۰۰-۰۳-۱۶ ۱۴۰۲-۰۷-۱۷ ۱۳:۱۵شرح صدر ؛ اهمیت، نشانه و راهکار

شرح صدر ؛ اهمیت، نشانه و راهکار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
طلیعه
بیان فضائل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
خدای متعال را شاکریم که محبت پیامبر و اهلبیت پاک و مطهرش را بر دل داریم در عید مبعث به عشق حبیب خدا آقا رسول الله در ایام عید مبعث دور هم جمع شده ایم و مسرور به این عید بزرگ هستیم . ایام بعثت پیامبری است که فرمودند :انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».[۲] تنها برای گسترش و به نهایت رسانیدن مکارم و نیکوییهای اخلاق برانگیخته شدهام. و تاریخ شهادت میدهد که خود رسول الله در اوج قله مکارم اخلاق بودند . اجازه بدهید به دو مورد اط موارد زیادی که هست اشاره بکنم .
ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺭﻩ که آوازه خوان و رقاصه بود ، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ!
????ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:۰
- ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
- ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
- ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
-ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭﻣﺮﮐﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ! - ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﮑﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟!
- ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ!
????ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ!
????ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ!
????ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ!
????ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ!
????ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ!
ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!
♦منبع: علامه ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺣﮑﯿﻤﯽ، ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ ۲۳۲ ، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ۱۳۹۱
داستان دوم اینکه هیأتی از سوی نجاشی – پادشاه حبشه – نزد رسول اکرم در مدینه آمدند که لابد پیامی بیاورند؛ همچنانکه بین دولتها معمول و متداول است. نجاشی در کشور حبشه پادشاه بود و هم مثل خیلی دیگر از سلاطین و امرایی که در آن روز در اطراف دنیا بودند، مسیحی و غیرمسلمان بود؛ اما وقتی که هیأت حبشی آمدند، دیدند خود پیامبر(ص) از جا بلند شدند و برای این هیأت مشغول پذیرایی شدند. اصحاب گفتند: یا رسولاللَّه! ما که هستیم، اجازه بدهید ما پذیرایی کنیم. فرمود: نه، آنوقتی که مسلمانها به حبشه هجرت کردند، پادشاه اینها نسبت به مسلمانها احترام و تکریم زیادی کرد؛ من میخواهم جبران کنم. این، حقشناسی است.
پیامبری که به یک زن رقاصه و کافر محبت میکند ، پیامبری که اگر کسی به او محبتی بکند به بهترین وجه جبران میکند ، البته و صد البته در مورد محبین خودشان بیشتر و بیشتر جبران میکند . ان شاالله ما هم بتوانیم از مکارم اخلاق بهره مند باشیم و بتوانیم تاسی به اخلاق پیامبر اکرم داشته باشیم چرا که در روایت داریم
أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ محبوبترین بندگان در نزد خدا، بنده اى است که به پیامبرش اقتدا کند .
-شرح صدر یکی از مهمترین ویژگیهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
یکی از ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ;که میتوانند دوست ودشمن را پناه دهند و اینگونه کهف و پناه زن رقاصه باشند و جبران محبت یک شخصی که اصلا خودش حضور ندارد را انجام بدهند چیزی به جز شرح صدر ایشان نیست . در آیه قرآن به این مطلب اشاره میفرماید آنجا که می فرماید : أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت شده که فرمود: من به خداوند عرض کردم که برخی پیامبران ـ علیهم السلام ـ پیشین را به تصرف در باد، قدرت دادی و جریان به کار اندازی باد را به طور معجزه گونه در اختیار آن ها گذاشتی، و به بعضی دیگر قدرت زنده کردن مردگان اعطا فر مودی. خداوند به من فرمود: ترا به نعمت شرح صدر نائل کردم.[۵] عده ای از مفسرین گفته اند: از این روایت به دست می آید که شرح صدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ بالاتر از معجزه انبیاء پیشین ـ علیهم السلام ـ بوده است.[۶]
اهمیت شرح صدر
از مهمترین فواید شرح صدر مؤمن، هدایت الهی است.خدای متعال در قران می فرماید : «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ…»؛ «پس خدا هر که را بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای پذیرش اسلام گشاده میگرداند».
بنابراین شخص هدایتیافته همواره برخوردار از شرح صدر است، بهگونهای که در پذیرش حق و واقعیت هیچگونه لجاجت وعنادی ندارد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «ان الله اذا اراد بعبد خیرا شرح صدره للاسلام»؛ «خداوند اگر خیر و نفع بندهای را بخواهد، به وی شرح صدر عطا میکند تا اسلام را بپذیرد».
بنابراین هدایت شدن به اسلام از فواید شرح صدر است.
البته باید توجه داشت که شرح صدر دادن خدا مثل هدایت و اضلال او بی حساب و کتاب نیست بلکه زمینه آن را خود انسان باید فراهم کند. مثلا اگر شما بطری در بسته ای را در آن بیندازید ، قطره ای از آن ، در بطری داخل نمی شود . مشکل از آب است یا بطری ؟!
انسان هایی هستند که تمام راههای هدایت را به روی خود بسته اند ؛ راه فکر و تعقل ، راه عبرت و اندیشه ، راه شنیدن حق و اطاعت از آن ، راه ارشاد و هدایت و پندپذیری ، راه کمک به دیگران و…این انسان ها از خود جمادی ساخته اند که به قول قرآن ، آنها سنگ و سخت تر از سنگ هستند: (ثم قست قلوبکم من بعد ذلک کالحجاره أو أشد قسوه) (بقره/۷۴) محروم شدن این گروه از فضل الهی ، به خاطر بسته بودن خودشان است ، نه به خاطر کم بودن فضل و رحمت الهی .
ان شاالله دردپیان صحبتم دو راه برای افزایش شرح صدر عرض میکنم اما هنوز برای اهمیت شرح صدر با شما صحبت دارم .
دومین اثر شرح صدر اینست که گذشت انسان را زیاد میکند .
شرح صدری که در دل انسان به وجود آمده، در رفتار وکردار وی بروز پیدا میکند. عفو و گذشت یکی از پیآمدهای آن است. زیرا هر که ظرفیت بالایی دارد، در عقاب کردن نمیشتابد و تا جایی که بتواند میبخشد.
«فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ…»؛ «به برکت رحمت الهی در برابر آنها (مردم) نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از گرد تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش…». [۶۳]
این آیه پس از جنگ احد هنگامیکه برخی از مجاهدین فراری از جنگ، نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و اظهار ندامت و پشیمانی میکردند، نازل گشت. پیامبر صلی الله علیه وآله هم آنان را عفو کرد.
در این آیه به یکی از ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه وآله در سعه صدر داشتن و نرمدلی نسبت به خطاکاران اشاره میکند و از پیامبرصلی الله علیه وآله میخواهد که عفو و گذشت را سرلوحه اعمال خویش قرار دهند؛ زیرا نبود گذشت و بخشش در برخی موارد موجب پراکندگی مردم و تشتت و اختلاف میگردد.
بنابراین بر ر هبری جامعه لازم است با سعه صدر از خطاهایی که پس از آن ندامت دارند، درگذرد. همچنان که امام علی علیه السلام میفرماید: «آلی الریاسه سعه الصدر»؛ «گشودهجانی سینه از ابزار مدیریت است»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم خودشان دارای شرح صدر بودند و هم به دیگران شرح صدر می داند .
شیبه که نام پدرش عثمان بود و در جنگ احد به همراه کفار در حال کفر کشته شد؛ چون پیامبر پدرش و هشت نفر از خاندان او را کشته بود، کینه پیامبر به دلش شعله مىکشید. خودش مىگوید:
هیچکس نزد من از محمد(ص) دشمنتر نبود، زیرا هشت نفر از خاندان مرا کشته بود که همه، لیاقت پرچمدارى و ریاست داشتند. همیشه اندیشه کشتن پیامبر را در خود پرورش مىدادم، ولى وقتى که مکه فتح شد از رسیدن به آرزوى خود مایوس شدم، زیرا فکر مىکردم چگونه ممکن است به منظور خود دست یابم با اینکه همه عرب به دین او درآمدند.
ولى هنگامى که مردم هوازن بر مخالفت و دشمنى او اجتماع کردند و با وى اعلان جنگ دادند، دوباره تا اندازهاى این آرزو در دلم زنده شد، ولى مشکل این بود که ده هزارنفر اطرافش را دارند! وقتى که جمعیت مسلمانان با اولین برخورد با هوازن فرار کردند با خود گفتم الان وقت آن است که به مقصود خود نائل شوم و انتقام خونهاى خود را بگیرم.
از جانب راست پیامبر حمله کردم، عباس عموى پیامبر را دیدم که از او حمایت مىکند. از جانب چپ برآمدم ابوسفیان بن حارث پسرعموى حضرت محافظ او بود، گفتم: این هم مرد شجاعى است که محمد را پاسدارى مىکند. از پشت سر آنقدر نزدیک شدم که نزدیک بود شمشیرم او را فراگیرد، ناگاه شرارهاى از آتش میان من و او حائل شد که از برق آن چشمم خیره گردید، دستها را به صورت گرفته و به عقب سر برگشتم و فهمیدم از جانب خدا حفظ مىشود.
حضرت متوجه من شد و فرمود: شیبه نزدیک بیا، نزدیک رفتم دست به سینهام نهاد و فرمود: خدایا شیطان را از او دور گردان، هنگامى که به صورتم نظر کرد او را از چشم و گوشم دوستتر داشتم و همه آن کینهها به دوستى تبدیل شد.
سپس با دشمنان مشغول جنگ شدم و در یارى پیامبر(ص) چنان بودم که اگر پدرم جلو مىآمد او را مىکشتم. پس از خاتمه جنگ به من فرمود: آنچه خدا دربارهات اراده فرمود، بهتر از آنچه بود که مىخواستى.(_ پیغمبر و یاران ۳/ ۲۹۸ – بحارالانوار ۲۱ / ۱۵۶. حکایتهاى شنیدنى ۴/ ۱۵۹ – بحارالانوار ۳۹/ ۲۷۰.)
تعریف و نشانه های شرح صدر
حالا سوال پیش می آید این شرح صدر چیست ؟ من از کجا بفهمم آیا شرح صدر دارم یا ندارم ؟
از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند شرح صدر چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح
: نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مىافکند و در پرتو آن، روح او وسیع و گشاده مىشود .
پرسیدند: آیا نشانهاى دارد که با آن شناخته شود؟
فرمود: نعم بله بعد حضرت سه نشانه برای آن ذکر کردند .
اول توجه به آخرت دارند . الانابه الى دار الخلود
یعنی در همه مراحل زندگی به فکر حساب کتاب قیامت هستند . آیا ما به فکر حساب قیامت هستیم . این یاد قیامت باعث میشود در مشکلات زندگی کم نیاوریم .
این افراد از همه توان خود برای آباد کردن قیامت استفاده میکنند .
جابر نقل می کند، روزى رسول اللَّه ص وارد منزل حضرت زهرا س شد، در حالى که پوششی از پوست شتر بر شانه فاطمه علیها السّلام بود به آسیاب کردن گندم مشغول بود تا براى بچهها نان تهیه کند. وقتى پیامبر، دخترش را در این حالت مشاهده کرد، اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: یا فاطمه! سختى و تلخى دنیا را براى رسیدن به حلاوت و آسایش آخرت تحمّل کن.
دوم ویژگی کسی که شرح صدر دارد این است که
و التجافى عن دار الغرور میلی به زرق و برق دنیا ندارد . وقتی وابسته به دنیا نشدم حرص آن را هم نمی زنم . غصه از دست دادنش را هم ندارم . وقتی وابسته نشدیم بذل و بخشش برایمان سخت نیست .
همسر شهید مهدی زین الدین نقل میکنندخواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم
بپوشد. لباس هار ا که دید، گفت « با این کارها دست و پای دل من را میبندید . » گفتم «آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟ » بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم. خودش گفت « یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت.
سومین ویژگی کسی که شرح صدر دارد این است که خود را برای مرگ آماده میکند
و الاستعداد للموت قبل نزول الموت
آماده شدن براى مرگ است پیش از آنکه مرگ فرا رسد.
بعضیها که اساسا از یاد مرگ و جهان پس از مرگ غافل هستند . بعضی دیگر هم فقط از مرگ و سختی ان حرف میزنند اما تلاشی نمیکنند .
«امام رضا(علیهالسلام)»:مَن ذَکَر المَوتَ وَ لَم یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ استَهْزَأَ بِنَفسِه!
کسی که از مردن یاد میکند ولی خود را برای آن آماده نمیکند در حقیقت خود را مسخره کرده است! (مواعظ عددیه، ص ٢٠٠)
کسانی که به فکر مرگ و دنیای پس از مرگ هستند از مرگ هراس که ندارند بلکه مشتاق آن هم هستند . یکی از نزدیکان امام خمینی نقل میکند . نقل می کند که در آخرین لحظات عمر شریف امام(ره) بر بالین امام رسیدم.
خواستم ایشان را دلداری بدهم. عرض کردم:چیزی نیست آقا.
امام (ره) فرمودند: از اول هم چیزی نبوده. الان هم چیزی نیست
راهکارهای به دست آوردن شرح صدر
حالا به وعده ای که دادم میخواهم عمل کنم و راه به دست اوردن شرح صدر را عرض کنم .
اولین راه ذکر است .
ذکر باعث شرح صدر می شود .
امیرالمؤمنین میفرماید: «الذکر یشرح الصدر».«ذکر شرح صدر می آورد ».
هم ذکر لسانی و هم ذکر عملی باعث شرح صدر است .
نمی دانم داستان کمال کورسل را شنیده اید یا نه ؟ !!!
یک نفر بود مثل آدم های دیگر، موهایی داشت بور با ریشی نرم و کم پشت و سنی حدود هفده سال. (پدرش مسلمان بود و) از تاجرهای مراکش و مادرش، فرانسوی و اهل دین مسیح.
«ژوان» دنبال هدایت بود. در سفری با پدرش به مراکش رفت و مسلمان شد.
محال بود زیر بار حرفی برود که برای خودش، مستدل نباشد و محال بود حقی را بیابد و با اخلاص از آن دفاع نکند.
در نماز جمعه اهل سنت پاریس، سخنرانی های حضرت امام را که به فرانسه ترجمه شده بود، پخش می کردند. یکی از آن ها را گرفت و گوشه خلوتی پیدا کرد برای خواندن، خیلی خوشش آمد و خواست که بازهم برای او از این سخنرانی ها بیاورند.
بعد از مدتی، رفت و آمد «ژوان کورسل» با دانشجوهای ایرانی کانون پاریس، بیشتر شد.
غروب شب جمعه ای، یکی ازدوستانش «مسعود» لباس پوشید برود کانون برای مراسم، «ژوان» پرسید:«کجا می ری؟» گفت: «دعای کمیل» ژوان گفت:«دعای کمیل چیه؟! ما رو هم اجازه می دی بیاییم!» گفت: «بفرمایید».
چون پدرش مراکشی بود، عربی را خوب می دانست. با «مسعود»۱ رفت و آخر مجلس نشست. آن شب «ژوان» توسل خوبی پیدا کرد. این را همه بچه ها می گفتند.
هفته آینده از ظهر آمد با لباس مرتب و عطر زده گفت: «بریم دعای کمیل»
گفتند:«حالا که دعای کمیل نمی روند»؛ تا شب خیلی بی تاب بود.
یک روز بچه های کانون، دیدند «ژوان» نماز می خواند، اما دست هایش را روی هم نگذاشته و هفته بعد دیدند که بر مُهر سجده می کند.
«مسعود» شیعه شدن او را جشن گرفت.
وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد؟» او جواب داد: «دعای کمیل علی(ع)»
گفت: «می خواهم اسمم رو بذارم علی»
مسلمان های پاریس، عمدتاً اهل سنت بودند و اذیتش می کردند. «مسعود» گفت: «نه، بذار یه راز باشه بین خودت و خدا با امیرالمؤمنین(ع).»
گفت: «پس چی»
ـ «هرچی دوست داری»
گفت: «کمال»
چه اسم زیبایی، برای خودش انتخاب کرد. مسیحی بود. شد مسلمان اهل سنت و بعد هم شیعه، در حالی که هنوز هفده بهار از عمرش نگذشته بود.
مادرش، خیلی ناراحت بود. می گفت:«شما بچه منو منحرف می کنید»
بچه ها گفتند: «چند وقتی مادرت را بیار کانون» بالاخره هم مادرش را آورد. وقتی دید بچه ها، اهل انحراف و فساد نیستند، خیالش راحت شد.
کتابخانه کانون، بسیار غنی بود. «کمال» هم معمولاً کتاب می خواند. به خصوص کتاب های شهید مطهری.
خیلی سؤال می کرد. بسیار تیزهوش بود و زود جواب را می گرفت، وقتی هم می گرفت ضایع نمی کرد و به خوبی برایش می ماند.
یک روز گفت: «مسعود! می خوام برم ایران طلبه بشم»
ـ «برو پی کارت. تو اصلاً نمی توانی توی غربت زندگی کنی. برو درست را بخوان.»
آن زمان دبیرستانی بود.
رفت و بعد از مدتی آمد و گفت:«کارم برای ایران درست شد. رفتم با بچه ها، صحبت کردم. بنا شده برم عراق. از راه کردستان هم قاچاقی برم قم.» با برادرهای مبارز عراقی رفاقت داشت. مسعود گفت: «تو که فارسی بلد نیستی، با این قیافه بوری هم که داری، معلومه ایرانی نیستی!
خیلی اصرار داشت. بالاخره با سفارت صحبت کردند و آن ها هم با قم و در مدرسه حجتیه پذیرش شد. سال شصت و دو ـ شصت و سه بود.
ظرف پنج ـ شش ماه به راحتی فارسی صحبت می کرد.
اجازه نمی داد یک دقیقه از وقتش ضایع شود. همیشه به دوستانش می گفت: «معنا ندارد کسی روی نظم نخوابد؛ روی نظم بیدار نشود.»
خیلی راحت می گفت:«من کار دارم. شما نشستید با من حرف بزنید که چی بشه! برید سر درستون. من هم باید مطالعه کنم.»
یک کتاب «چهل حدیث» و «مسأله حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد.
همیشه دوست داشت یک نامی از امیرالمؤمنین(ع) روی او بماند. می گفت:«به من بگید ابوحیدر، این آن رمز بین علی(ع) و من هست.»
یک روز از «مدرسه حجتیه» زنگ زدند که آقا پایش را کرده توی یک کفش که من زن می خواهم. هرچه می گوییم حالا اجازه بده چندسالی از درست بگذره، قبول نمی کند.
مسعود گفت:«حالا چه زنی می خواهی؟»
گفت:«نمی دونم، طلبه باشد، سیده باشد، پدرش روحانی باشد، خوشگل باشد.»
مسعود هم گفت:«این زنی که تو می خوای، خدا توی بهشت نصیبت می کند.»
هرچه توجیهش کردند، فایده نداشت.
«مسعود» یاد جمله ای از کتاب حضرت امام افتاد که توصیه کرده بودند «طلبه ها، چند سال اول تحصیل را اگر می توانند، وارد فضای خانوادگی نشوند.»
رفت کتاب را آورد. گفت: «اصلاً به من مربوط نیست، ببین امام چی نوشته.»
جمله را که خواند، کتاب را بست. سرش را انداخت پایین. فکر کرد و فکر کرد. بعد از چند دقیقه سکوت گفت: «باشه»
خیلی به حضرت امام ارادت داشت. معتقد بود فرامین ولی فقیه، در واقع، دستورات اهل بیت(ع) است.
هر وقت ما گفتیم:«امام» می گفت: «نه! حضرت امام»
یک روز رفت پیش مسعود و گفت: «می خواهم برم جبهه» ایام عملیات مرصاد۲ بود.
مسعود گفت:«حق نداری» گفت: «باید برم» مسعود:«جبهه مالی ایرانی هاست؛ تو برو درست رو بخوان» گفت: «نه! حضرت امام گفتند واجب است.»
فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد. هنوز یک هفته نشده بود که خبر شهادتش را آوردند. آن موقع، تقریباً بیست و چهار سال داشت.
از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بیشتر عمر نکرد، ولی هر روز یک قدم جلوتر بود. مسیحی بود، سنی شد، و بعد شیعه مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.
چقدر راحت این قوس صعودی را طی کرد، چقدر سریع.
کمال، آگاهانه کامل شد و در یک کلام، بنده خوبی شد.
یکی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه می گوید: اگر «کمال کورسل» شهید نمی شد، امروز با یک دانشمند روبه رو بودیم، شاید با یک روژه گاردی دیگر!
امام آن نکته ای که باید به آن توجه کنیم این استکه انچه باعث انقلاب روحی کمال شد . دعا و ذکر بود . مناجات و دعا و ذکر یا دخدا باعث شرح صدر میشود . وقتی شرح صدر آمد هدایت هم می آید . عاقبت بخیر هم می آید مثل اتفاقی که برای کمال کورسل افتاد .
سجده کردن دومین سبب از اسباب شرح صدر است
آیه قران به پیامبر اکرم میفرماید :
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ • فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ». «و ما میدانیم سینهات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش».
این سجده کردن مگر چقدر قدرت دارد که در نقل داریم :
پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله روزی مشغول تعمیر خانه اش بود و مردی از آنجا عبور می کرد. از نزدیک آمده و عرضه داشت: یا رسول الله! من بنایی بلدم، آیا به شما کمک کنم؟ پیامبر (ص) به او اجازه داد. بعد از اتمام کار، حضرت رسول (ص) به او فرمود: حالا در مقابل زحمت خود از ما چه می خواهی؟ بَنّا بلافاصله گفت: بهشت می خواهم. رسول الله لحظه ای سر به پایین انداخت و سپس پیشنهاد او را پذیرفت. هنگامی که مرد با خوشحالی تمام از پیامبر (ص) جدا شد، حضرت او را صدا کرده و فرمود:
یا عَبْدَ اللَّهِ أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُودِ
ای بنده خدا! البته تو هم ما را با سجده های طولانی یاری کن!
ان شاالله ما هم بتوانیم در بهشت در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشیم به برکت صلات بر محمد و آل محمد…
.


