منبر ۲۰ دقیقه | الگو ؛ اهمیت بحث و ابعاد آن
۱۴۰۱-۰۱-۱۲ ۱۴۰۲-۰۶-۱۲ ۱۸:۱۵منبر ۲۰ دقیقه | الگو ؛ اهمیت بحث و ابعاد آن

منبر ۲۰ دقیقه | الگو ؛ اهمیت بحث و ابعاد آن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱. امیرمؤمنان، عزیز خدا
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها رفتند. حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام هم در خانه حضور داشتند. پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند: چه میوهای از میوههای بهشتی میل دارید؟ به من بگویید تا به جبرئیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند، از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند: پدر جان، به جبرئیل بگویید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد. حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود، جامه عمل پوشانده و به جبرئیل فرمودند که یک طَبَق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرئیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت. پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند: فاطمه جان، یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده، آن را نزد من بیاور. حضرت زهرا آن طبق را آورده و نزد پدر گذاشتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از درون ظرف، خرمای اول را برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهاده و فرمودند: «حسین جان، نوش جانت، گوارای وجودت». سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشته و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند: «حسن جان، نوش جانت، گوارای وجودت». خرمای سوم را در دهان جگرگوشه خود حضرت زهرا نهاده و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند. خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهاده و فرمودند «علی جان، نوش جانت، گوارای وجودت». خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهاده و همان جمله را تکرار نمودند . خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند. در این هنگام حضرت زهرا فرمودند: پدر جان، به هر کدام از ما یک خرما دادید؛ اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید. چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند: فاطمه جان، وقتی خرما در دهان حسین نهادم، دیدم و شنیدم که جبرئیل و میکائیل از روی عرش ندا بر آوردهاند که: «حسین جان، نوش جانت، گوارای وجودت»؛ من هم به تبع آنها، این جمله را تکرار کردم. وقتی خرما در دهان حسن نهادم، باز جبرئیل و میکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت». فاطمه جان، وقتی خرما در دهان تو نهادم، دیدم حوریهای بهشتی سر از غرفهها در آورده و میگویند: «فاطمه جان، نوش جانت، گوارای وجودت»؛ من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم. اما وقتی خرما در دهان علی نهادم، شنیدم که خداوند از روی عرش صدا میزند: «علی جان، نوش جانت، گوارای وجودت». به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم را در دهان علی نهادم؛ باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هَنیئاً مَریئاً لک یا علی». من به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم را در دهان علی نهادم؛ شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود: «یا رسول الله، به عزّت و جلالم قسم، اگر تا صبح قیامت، خرما در دهان علی بگذاری، منِ خدا هم میگویم علی جان، نوش جانت، گوارای وجودت».[۱] امیرالمؤمنینی که خدای متعال برای او سنگ تمام میگذارد، آنقدر بزرگ است که در روایت دارد اگر کسی یک فضیلت از فضائل بیحد او را بشنود، خدای متعال گناهان او را میبخشد، تا چه رسد به اینکه کسی آن حضرت را الگوی زندگی خود قرار دهد و زندگیاش را با او که میزان الاعمال است تنظیم نماید. ایام شهادت امیر مؤمنان علیه السلام است. خدای عزیز به همه ما توفیق دهد که در زندگی خود با تمام وجود به امام المتقین، علی علیه السلام اقتدا نموده و خودمان را با آن حضرت که میزان الاعمال است تنظیم نماییم. امیر مؤمنان علیه السلام الگوی حسنه برای تمام کسانی هستند که دنبال راه سعادت میگردند. موضوع «الگو» خیلی مهم است و شایسته است مؤمنان برای تمام ابعاد زندگی به الگوی حسنه اقتدا نمایند.
۲. اهمیت بحث الگو
۲.۱. رسیدن به راه نجات
یکی از فواید و دلایل اهمیت بحث از الگو، رسیدن انسان از این طریق به راه نجات است؛ راه نجاتی که امروزه با سختی به دست میآید؛ ولی با اقتدا به الگوی حسنه، به دست میآید. امام صادق علیه السّلام فرمودند: «مَن تَبِعَنا نَجی، وَ مَن تَخَلّفً عَنّا هَلَکَ؛ هر کس از ما پیروی کند نجات مییابد و هر کس از ما تخلّف کند و عقب بماند، هلاک میشود».[۲]
امام علیه السلام در این روایت، «اهل بیت» را الگو، اسوه و مقتدای مسلمانان قرار دادهاند تا با اقتدا به آنان، راه خدا را بپویند و رضایت خدا را به دست آورند.
ابو حمزه ثمالی میگوید :سعد بن عبد الملک ـ همو که از فرزندان عبد العزیز بن مروان بود و حضرت باقر علیه السلام وى را سعد الخیر مىنامیدند ـ بر امام باقر علیه السلام وارد شد، در حالى که مانند زنان مىگریست. حضرت فرمودند: اى سعد، چرا گریه مىکنى؟ عرض کرد: چگونه گریه نکنم حال آنکه من از شجره (و تبارى) هستم که در قرآن لعنت شده است؟! حضرت به او فرمودند: «لَستَ مِنهُم، أنتَ أمَوِیٌّ مِنّا أهلَ البَیتِ، أما سَمِعتَ قَولَ اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ یَحکی عَن إبراهیمَ «فَمَن تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنّی»؟»؛ یعنی تو از این شجره نیستى؛ تو اموىای هستى که از ما خاندانى. مگر نشنیدهاى این سخن خداى عز و جل را که از قول ابراهیم فرموده: «پس هر که از من پیروى کند، او از من است»؟.[۳]
پس اگر میخواهیم به راه نجات برسیم، نباید جای دوری برویم؛ جاهای دیگر، اگر ما را گمراه نکنند، نجات نمیدهند. راه نجات، در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام است که با اقتدا کردن میتوانیم به این در، وارد شده و نجات یابیم.
۳. ابعاد الگو
اهمیت بحث الگو بیان شد. الگوگیری به معنای تبعیت از نمونۀ عینی و مشهودِ یک فکر و عمل در ابعاد گوناگون برای رسیدن به کمال است. باید توجه کرد که اگر کسی را الگو قرار دادیم، باید هم فکر او را الگو قرار بدهیم و هم عمل او را. اگر کسی به موفقیتهایی دست پیدا کرده، با فکر دقیق و خوب و با پشتکار و جدیت و تلاشش به آن رسیده است. اگر ما امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان اسوه حسنه، الگوی خود قرار دادیم، باید ببینیم فکر آن حضرت و عمل آن حضرت چگونه بوده است؟ رفتار آن حضرت با همسر و فرزندان و اطرافیان و مردم چطور بوده است؟ وقتی به این مسائل علم پیدا کردیم، در زندگی پیاده کنیم. نمیشود که دم از علی علیه السلام بزنیم، ولی در فکر و عمل او را الگو قرار ندهیم! وقتی در مدینه به خانه حضرت هجوم بردند، جناب سلمان و ابوذر و مقداد منتظر اشاره چشم امیر مؤمنان بودند. آنقدر هم در فکر و هم در عمل، خود را با الگوی کامل تنظیم کرده بودند که منتظر اشاره حضرت بودند. اما کسانی هم بودند که دست بر شمشیر بردند و کاری هم از پیش نبردند! حالا ببینید چه کسی با امیر مؤمنان تا آخر باقی ماند و در همان مسیر بود؟ پاسخ روشن است: همان کسانی که هم در فکر و هم در عمل تابع علی علیه السلام بودند، نه کسانی که فقط در گفتار، خود را تابع حضرت میدیدند.
لذا آنچه مهم است این است که باید هم از لحاظ تفکر و اندیشه الگو گرفت و هم از لحاظ عمل و رفتار؛ و این دو، دو رکن مهم الگو گیری است.
۴. عمل به قرآن کریم، سیرۀ امیرمؤمنان علیه السلام
باید امیر مؤمنان را الگوی خود در تمام امور زندگی قرار دهیم. به یک نمونه از رفتارهای حضرت توجه کنید تا ما نیز بتوانیم ایشان را در این رفتار الگوی خود قرار دهیم. یکی از بزرگترین سیرههایی که باید از مولا یاد بگیریم و بسیار متناسب با ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن است، قرآن خواندن و عمل به قرآن است.
علی علیه السلام هم خود، به دستورات قرآن عمل میکرد و هم از مردم میخواست تا به دستورات روحبخش و عالی این کتاب آسمانی عمل نمایند. چنانچه تاریخ شاهد است که حضرت در مواقع گوناگون، چه در مدینه و چه در کوفه، در سخنان، خطبهها، نامهها، بیانات و سفارشها، بر این سیره فراوان تکیه میفرموده است.
امام در توصیه و سفارشی که پس از ضربت خوردن، به امام حسن و امام حسین علیهما السلام داشتند، بر این امر تکیه کرده و به آنان چنین فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ؛ خدا را، خدا را، درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند».[۴]
قرآن خواندن، عمل به دستورات قرآن و قرآن آموزی اینقدر اهمیت دارد که روایت شده:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که قرآن را بیاموزد و به آن عمل نکند، خدا او را در روز قیامت کور محشور میکند؛ میگوید: خدایا به چه سبب مرا کور محشور کردی در حالی که من بینا بودم؟ میفرماید: چنانچه شما آیات ما را خواندید و آنها را به فراموشی سپردید و به آن عمل نکردید.[۵]
از عبد اللَّه بن مسعود نقل شده که محکمترین آیات قرآن مجید را آیات «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۶] میدانسته و از آن تعبیر به «جامعه» مىکرده است.[۷] بهراستى ایمان عمیق به محتواى این آیات کافى است که انسان را در مسیر حق قرار دهد و از هر گونه شر و فساد بازدارد؛ لذا در حدیثى آمده که مردى خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: عَلِّمنِى مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ؛ از آنچه خداوند به تو تعلیم داده، به من بیاموز. پیغمبر اکرم او را به مردى از یارانش سپرد، تا قرآن به او تعلیم کند و او سوره «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ» را تا به آخر به او تعلیم داد. آن مرد از جا برخاست و گفت: همین، مرا کافى است (و در روایت دیگرى آمده تکفینى هذه الایه: همین یک آیه مرا کفایت مى کند). پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: او را به حال خود بگذار که مرد فقیهى شد! (و طبق روایتى فرمود رجع فقیها: او فقیه شد و بازگشت!) [۸]دلیل آن هم روشن است؛ زیرا کسى که مىداند که اعمال ما حتى به اندازه یک ذره یا یک دانه خردل مورد محاسبه قرار مىگیرد، امروز به حساب خود مشغول مىشود. و این بزرگترین اثر تربیتى روى او دارد.
اگر قرآن بیاموزیم و به آن عمل کنیم، طبق فرموده رسول الله، عالم و فقیه میشویم.
احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، یک قاری قرآن را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست به کجا رفته! پس از جست و جوی زیاد، او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ او که جرأت نمیکرد جواب بدهد، فقط میگفت: من دیگر قرآن نمیخوانم. گفتند: اگر حقوق شما کم است، دو برابر این مبلغ را به تو میدهیم! گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمیپذیرم. گفتند: دست از تو بر نمیداریم تا دلیل این مسئله روشن شود. گفت: چند شب قبل، صاحب قبر احمد بن طولون به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن میخوانی؟ گفتم: مرا این جا آوردهاند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمیرسد، بلکه هر آیهای که میخوانی، آتشی بر آتش من افزوده میشود؛ به من میگویند: میشنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نمیکردی؟ بنا بر این مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بیتقوا معاف کنید.
بیایید در این شب عزیز به خودمان و امیرالمؤمنین علیه السلام و قرآن کریم قول بدهیم که به امیرالمؤمنین تأسّی کنیم و قرآن خواندن را در زندگی خود قرار دهیم. (میتوانیم پشت فرمان ماشین در ترافیک، یا در صف نان و بانک و … و هر زمانی که وقتمان تلف میشود، از وقت استفاده کنیم یا با گوشی تلفن همراه چند آیه ای از قرآن بخوانیم)
* منبر کوتاه ۲۰ دقیقه
منابع :
[۱] بحار الأنوار، ج۴۳، ص ۳۱۲ – ۳۱۰ .
[۲] امالی صدوق، ص ۲۵۲ .
[۳] الاختصاص ، ص ۸۵. (آیه: سوره ابراهیم، آیه ۳۶).
[۴] نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[۵] عقاب الاعمال، ص ۲۸۶؛ (آیه: سوره طه، آیات ۱۲۵ و ۱۲۶).
[۶] سوره زلزال، آیات ۷ و ۸.
[۷] نورالثقلین، ج۵، ص۶۵۰.
[۸] پیام قرآن، ج۸، ص ۱۰۰؛ به نقل از تفسیر روح البیان، ج ۱۰، ص ۴۹۵.
.



