منبر ۲۰ دقیقه | علامه مجلسی ؛ نظر کردۀ آل الله
۱۴۰۱-۰۱-۱۲ ۱۴۰۲-۰۶-۱۹ ۱۴:۱۶منبر ۲۰ دقیقه | علامه مجلسی ؛ نظر کردۀ آل الله

منبر ۲۰ دقیقه | علامه مجلسی ؛ نظر کردۀ آل الله
بسم الله الرّحمن الرّحیم
۱. علامه مجلسی، نظر کردۀ آل الله علیهم السلام
اهل خراسان بود و مشهور به «آخوند خراسانی». دلش را در کربلا جا گذاشته بود و برمیگشت. خسته بود؛ خوابید. در عالَم رؤیا، وارد خانهای شد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امامان (علیهمالسلام) به ترتیب در آنجا نشسته بودند. بعد از جایگاه امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه)، جایی برای آخوند بازکردند. رفت و نشست. شخصی وارد خانه شد؛ او مولی محمدتقی مجلسی بود؛ دوست آخوند. گلاب در دست داشت، به همه تعارف کرد؛ و به آخوند هم. محمدتقی رفت و با بچهای قنداقی برگشت. رو به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: «برای این طفل دعا بفرمایید که خداوند، او را مروّج دین قرار دهد».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کودک را درآغوش گرفته و دعا کردند. علی (علیهالسلام) نیز همینطور تا نوبت به امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) رسید. ایشان نیز همینکار را تکرار کردند و سپس کودک را به آخوند دادند. آخوند هم برای کودک دعا کرد.
در همین حال، آخوند از خواب بیدار شد، تصمیمگرفت قبل از خراسان، به دیدار محمدتقی برود. به اصفهان رفت. محمدتقی، برایش گلاب آورد و بعد کودکی را به آغوش او داد و گفت: «فرزندم امروز به دنیا آمده، برایش دعا کن تا از مروّجین دین باشد».
آخوند، متعجب شد. کودک را درآغوش گرفت. بویید و بوسید و دعا کرد. نام کودک را «محمدباقر» گذاشتند.
مولی محمدتقی، ساعت زیادی از شب را عبادت میکرد، نماز میخواند، قرآن میخواند، گریه میکرد … صفا میکرد. گاهی، حالی پیدا میکرد که یقین داشت در آن هنگام دعایش مستجاب میشود. شبی، به این حال رسید. با خود فکر کرد که چه د عایی بکنم؟ دنیایی باشد؟ یا آخرتی؟!
در فکر بود که صدای گریه محمدباقر را شنید. بیاختیار گفت: «الهی! به حق محمّد و آل محمّد (صلیاللهعلیهوآله)، این طفل را از مروّجین دین و ناشرین احکام حضرت سیّد المرسلین قرار بده و او را به توفیقات بینهایت خود موفق بدار.
مولی «مقصود علی» جدّ محمدباقر، در مجالس مذهبی شاه طهماسب صفوی دعوت میشد و شعر میگفت. به این دلیل شهرتش شده بود، مجلسی … و محمدباقر شد: علامه محمدباقر مجلسی.
اگر بخواهیم مرحوم مجلسی را دقیق معرفی کنیم، باید بگوییم او احیاگر معارف اهل بیت علیهم السلام بود. شخصیتی که فقط یک نمونه از آثارش، کتاب گرانسنگ و نفیس «بحارالانوار» است در ۱۱۰ جلد. بحار، دریای دانش اهل بیت علیهم السلام است. لذا این شخصیت برتر جهان اسلام حق بزرگی بر شیعیان دارد. احیاگری معارف و احادیث اهل بیت علیهم السلام، کار بزرگی است و اهل بیت در این رابطه از ما هم توقّع دارند که به اندازه خودمان، معارف ایشان را زنده کنیم. این احیاگری، بسیار برکات و آثار دارد و یکی از مهمترین آنها، برخوردار شدن از «رحمت الهی» است.
۲. اهمیت
۲.۱. احیای علوم اهل بیت علیهم السلام ، تبعیت مردم را در پی دارد.
یکی از برکتهای احیاگری و زنده کردن معارف اهل بیت علیهم السلام این است که با زنده شدن معارف و احادیث ایشان، مردم تابع اهل بیت خواهند شد و دنبال امامان معصوم علیهم السلام حرکت خواهند کرد؛ لذا امام هشتم علیه السلام در این باره چنین میفرمایند:
«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا. اگر مردم، حُسن سخنانِ ما و حقایقِ کلام ما را بدانند، قطعاً از ما پیروی خواهند کرد».[۱]
بهترین راه تسخیر قلوب انسانها و کشاندن آنها به سوی اهل بیت علیهم السلام ـ چه مسلمان و چه غیرمسلمان ـ ، تبلیغ و گسترش سخنان گهربار معصومین علیهم السلام است. زمینۀ پذیرش علوم اهل بیت علیهم السلام ، در هر انسانی که از فطرت الهی منحرف نشده باشد، وجود دارد؛ چون علوم اهل بیت، به مبدأ وحی مرتبط است.
آیت الله وحید خراسانی از مراجع معظم تقلید، ماجرایی از مرحوم میرزای شیرازی نقل کردند که بسیار عبرت آموز است:
«روزی روحانی ژندهپوش و سادهزیستی، درب منزل میرزا را میزند. خادم در را باز میکند. مرد روحانی میگوید: برای دیدن آقا آمدم. خادم میگوید: مراجع و بزرگان هم به سادگی فرصت دیدار با ایشان را نمییابند؛ تو چطور قصد دیدار با ایشان را داری؟!
روحانی میگوید: به میرزا بفرمایید فلانی آمده است. میرزا با شنیدن اسم آن روحانی، با پای برهنه نزد او میدَود و استقبال کمنظیری از آن روحانی ژندهپوش و سادهزیست به عمل میآورد.
پس از رفتن او، شاگردان میرزا علت این استقبال را از مرحوم میرزا پرسیدند. وی پاسخ داد: آن فرد بسیار با استعداد و دارای نبوغ عالی و همبحث با من بود، تا آنکه روزی راه خود را پیدا کرد و گفت: باید به فلان منطقه که هیچ عالمی ندارد بروم.
میرزا میگوید: من به او گفتم که استقبالی از تو در آن منطقه نخواهد شد. آن روحانی پاسخ داد: به مسجد میروم و به مردم میگویم که برای خدمت آمدم و نمیخواهم سربارِ شما باشم.
میرزا در ادامه به شاگردانش میگوید: او برای معاش، شبها نانهای خشک باقیمانده مردم را از کوچهها جمع و ارتزاق میکرد. وی تمام مشکلات را تحمل کرد؛ در آن منطقه ماند و قرآن به بچهها تعلیم داد و معارف اهل بیت را ترویج و تبلیغ نمود، تا جایی که تحول عظیمی ایجاد کرد. بنده حاضرم که مرجعیتم را بدهم و تمام ثواب اعمال او را بگیرم».[۲]
باید توجه کرد که این سخن را چه کسی میگوید! میرزا، شخصیتی است که یکی از فتواهای او تمام ممالک اسلامی را دگرگون کرد. این داستان، ارزش تبلیغ و جلب مردم به اهل بیت علیهم السلام است.
اگر بخواهیم که مردم از اهل بیت علیهم السلام تبعییت کنند، راهش این است که معارف اهل بیت را با موشکافی دقیق و زیبا ترویج نماییم. همه ما از جان و دل خواهانیم و حاضریم برای اینکه ظهور زودتر اتفاق بیفتد جان دهیم؛ راه جلو افتادن ظهور، این است که معارف و علوم و کلمات نورانی اهل بیت علیهم السلام را به دیگران برسانیم و به خوبی ترویج کنیم. اگر کسی بگوید که این کار از عهدۀ من برنمیآید، میتواند به کسی که این کار از او برمیآید کمک کند و او را یاری نماید تا در ثوابش شریک باشد.
۳. افراط و تفریط، دو آفت احیا گری علوم اهل بیت علیهم السلام
نقش بیبدیل محدّثین در احیاگری و نشر معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام این بوده که اخبار، روایات و احادیث پراکنده در کتب مختلف را جمعآوری کردهاند.
اگر حفظ احادیث و نقل روایات و زحمات محدّثین نبود، این علوم بیپایانِ ائمّه در اختیار ما قرار نداشت و اثری از این علومی که در رشتههای گوناگونِ مربوط به حیات ظاهری و معنوی و دنیوی و اخروی انسان است باقی نمیماند و امروز، بزرگترین و عالیترین ثروتها و ذخایر علم و معرفت، به صورت کتابهای مدوّن و مکتوب، (کتابهایی مثل کافی، استبصار، تهذیب، مَن لایَحضُرُهُ الفقیهو بحار الانوار، به دست ما نمیرسید.
نقش محدّثین، پس از ائمّه علیهم السلام در حفظ آثار وحی و رسالت پیامبر عظیم الشّأن خدا حضرت خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله، بیش از نقش هر قشر و صنفی است.
مسئله «إحیاء امر»، یکی از مهمترین دستورات ائمه علیهمالسلام به شیعیان است که در دورهای از تاریخ نسبت به آن تأکید بیشتری شده و روایات فراوانی غالباً با مضمون «اَحیُوا اَمرَنا» و «رَحِمَ اللَّهُ مَن أَحیا اَمرَنا» بیان فرمودهاند. امام خامنهای مُدّ ظِلُّه العالی در بیانات اخیر خود، با ذکر بستر تاریخی صدور این روایات، «جهاد تبیین» را تفسیر آن دانسته و فرمودند: «هیئت، محل جهاد تبیین است».
به نظر میرسد، این نکته بسیار مهم از تعبیرِ «اَحیُوا اَمرَنا» استفاده میشود. حال، سؤال این است که منظور از «امر» و «احیاء» آن چیست؟
روایات مورد بحث، گویای این است که منظور از امر، «ولایت و حکومت» ائمه علیهمالسلام و منظور از احیای آن، یک مبارزه همهجانبه برای تبیین «اسلام ناب» و «علوم و معارف ائمه علیهمالسلام» و «عمل به دستورات» آن است بهگونهای که باعث ولایتپذیری محض شیعیان و تربیت انسانهایی شود که علیه حکومت طاغوت شوریده و ولایت ائمه علیهمالسلام را محقَّق سازند.
۴. برگزاری مجالس علمی
حال سؤال این است که احیای امر چگونه باید صورت پذیرد؟ چه کنیم که ما هم در زمره احیا کنندگان امر اهل بیت قرار بگیریم ؟
آنچه بهوضوح در روایات به چشم میخورد، این است که ائمه علیهمالسلام برای تحقق احیای امرشان، توصیه به «تشکیل مجالس، اجتماعات، جلسات خانگی و مجلس عزا» میکردند. امام باقر علیهالسلام درباره صفات شیعیان میفرمایند: «الْمُتَزَاوِرُونَ فِی إِحْیَاءِ أَمْرِنَا؛ شیعیان ما کسانیاند که برای زنده نگاهداشتن امر ما، به دیدار یکدیگر میروند و جلسه تشکیل میدهند».[۳] یا در روایت دیگری به شیعیان توصیه میکنند: «أَنْ یَتَلَاقَوْا فِی بُیُوتِهِمْ فَإِنَّ لُقِیَّا بَعْضِهِمْ بَعْضاً حَیَاهٌ لِأَمْرِنَا؛ به ملاقاتکردن یکدیگر بروید، زیرا این ملاقاتها زنده نگاهداشتن امر ماست».[۴] همچنین آنگاه که حضرت برای احیاکنندگان امر دعا میکنند، میفرمایند: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاکَرَا أَمْرَنَا؛ خدا رحمت کند بندهاى را که با دیگرى گرد آید و کار ما (احکام و دستورهاى دین) را به یاد آورند یعنی با یکدیگر گفتگو نمایند.[۵]
امام صادق علیهالسلام نیز از یکی از یاران خود درباره جلسات خانگی و اجتماعات شیعیان سؤال میکنند و پس از پاسخ او میفرمایند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْیُوا أَمْرَنَا».[۶] حضرت با بیان علاقه خود به اینگونه جلسات، آنها را تشویقکرده و میفرمایند: من این مجالس را دوست دارم. سپس، دستور به احیای امر بهوسیله این جلسات میدهند. نکته مهم اینکه ادامه حدیث نشان میدهد این روایت درباره جلسات ذکر مصیبت «یعنی همین مجموعه هیئات» صادر شده است (مَنْ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ عَنْ عَیْنَیْهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر؛ کسى که از ما یاد کند یا نزد وى از ما یاد شود و از چشمانش به اندازه پر مگسى اشک بیرون آید، خداوند گناهان او را اگر چه بیشتر از کف دریاها باشد مىآمرزد).
همچنین در روایت دیگری به شیعیان دستور دادهاند مجالس و اجتماعات دینی برگزار کنند، زیرا «فَإِنَّ فِی اجْتِمَاعِکُمْ وَ مُذَاکَرَتِکُمْ إِحْیَاؤَنَا؛ اجتماعات و جلسات شما و گفتوگو درباره ما، زنده نگاهداشتن یاد ماست».[۷] در روایت دیگری ضمن توصیه به تشکیل جلسات و گفتوگو از علوم و روایات ائمه علیهمالسلام میفرمایند: «وَ بِالْحَدِیثِ إِحْیَاءُ أَمْرِنَا؛ با گفتوگوی علمی، امر ما زنده نگاه داشته میشود».[۸]
برپا کردن این جلسات و حضور در آن، آثار و برکات فراوانی دارد.
آیه الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه (۱۲۵۳ – ۱۳۳۷ ق) برای صله ارحام عازم یزد بود، یک قطعه کفن برای خودش خریده بود که ابتدا در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشت و سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشت. در این سفر، کفن را نیز با خود به یزد برد. سید در شب اول ورودش به یزد، در منزل یکی از دخترانش استراحت میکند. حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده میفرمایند: یکی از دوستان ما فوت کرده و در مزار یزد منتظر کفن است، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.
سید بیدار می شود و می خوابد. دو بار دیگر این رؤیا تکرار می شود. لباس پوشیده به قبرستان یزد میرود و میبیند شخصی به نام «کریم سیاه» فوت کرده، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند. تا ایشان میرسد، میگویند: کفن را آوردند.
مرحوم یزدی از آنها میپرسد: شما کی هستید؟ میگویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.
مرحوم یزدی میپرسد: این شخص کیست؟ میگویند: او شخصی به نام «کریم سیاه» است، یک فرد معمولی، ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود، هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار میشد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر میشد.[۹]
این از خصوصیات مجلس اهل بیت، مخصوصاً مجلس امام حسین علیه السلام است و اساساً خود حضرات معصومین نیز در این مجالس حضور پیدا میکنند.
استاد علی اکبر مهدی پور از قول آقای شریعتی و ایشان از مرحوم مجاب (واعظ توانمند دزفولی) نقل میکند که یک منبری در دزفول پس از منبر، مجلس را ترک کرده و رفته و برای شام نمانده است. شب در عالم رؤیا به محضر حضرت فاطمه علیهاالسّلام مشرّف شده، حضرت به او فرموده بودند: چرا از شام فرزندم نخوردی؟ عرض کرده بود چون ترش بود و برای سینه ام خوب نبود. حضرت فرموده بودند: مگر نمی دانی هرکجا برای فرزندم طعام تهیّه شود، سر دیگ را من برمیدارم؟ [۱۰]
همت کنیم و مجالس روضه و معارف اهل بیت را زیاد کنیم. اگر میخواهیم مورد لطف اهل بیت علیهم السلام قرار بگیریم و اگر دغدغه ظهور داریم و میخواهیم امام زمانمان بیایند، یکی از نکات مهم ظهور این است که مردم امام حسین علیه السلام را بیشتر بشناسند؛ چون امام زمان علیه السلام خود را منتقم امام حسینی معرفی میکند و مردم او را میشناسند. پس اگر دنبال رضایت اهل بیت علیهم السلام هستیم، مجالس اهل بیت را در خانههای خود، زیاد کنیم و این را هم بدانیم که این مجالس، آثار و برکات خاصی دارد.
* منبر کوتاه ۲۰ دقیقه
منابع :
[۱]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص: ۳۰۷.
[۲] – خبرگزاری شبستان، نقل از آیتالله علی تهرانی، تولیت مدرسه علمیه ام ابیها (س)
[۳] . کافی، ج۲، ص۲۳۷.
[۴] . کافی، ج۲، ص۱۷۶.
[۵] . امالی شیخ طوسی،ص۲۲۴.
[۶] . وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۰.
[۷] . امالی شیخ طوسی، ص۲۲۴.
[۸] . بحار الانوار، ج۱، ص۲۰۲.
[۹] -جرعه ای از کرامات امام حسین، ص ۱۰۲.
[۱۰] -جرعه ای از کرامات امام حسین، ص ۲۷
.


