فرصت ؛ اهمیت و راز استفاده از آن
۱۴۰۱-۰۱-۱۲ ۱۴۰۲-۰۶-۱۲ ۱۷:۵۹فرصت ؛ اهمیت و راز استفاده از آن

فرصت ؛ اهمیت و راز استفاده از آن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱. ماه رمضان آغاز سال عبادی
آغاز سال تحصیلی برای دانش آموزان، مهرماه است و آغاز سال زراعی برای کشاورزان حوالی شهریورماه. آغاز سال فوتبالی از پاییز است و شروع سال قمری از ماه محرم است؛ چنانکه شروع سال نوی شمسی از اول فروردین است. اما شروع سال عبادی اولیای الهی از ماه مبارک رمضان است. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «أَتَاکُمْ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ هُوَ سَیِّدُ الشُّهُورِ وَ أَوَّلُ السَّنَه»؛ به سوی شما ماه رمضان رو کرده و این ماه آقای همهی ماههاست و آغاز سال است.
فرصت ماه مبارک رمضان است؛ فرصتی که انسان در آن خود را از هرلحظهای به خدا نزدیکتر میبیند، ماهی که نزد خدا، بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست. ماهی که درهاى آسمان در اولین شب آن گشوده مىشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. ماهی که طبق فرمایش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نفس کشیدن در آن تسبیح است. اجازه بدهید یک حساب سرانگشتی برایتان انجام بدهم. برطبق آمار پزشکان، انسانهای بالای هجده سال در هر دقیقه دوازده بار نفس میکشد. بنابراین در یک ساعت هفتصد و بیست بار تنفس میکنند و در بیستوچهار ساعت ۱۷۲۸۰ بار تنفس میکند. بنابراین انسان بدون اینکه کاری بکند، در ماه مبارک رمضان با نفس کشیدنش ۱۷۲۸۰ در هر روز ثواب میبرد! در روایت داریم که – امام باقر علیهالسلام به نقل از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمودند: «هر کس که سبحان اللَّه بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش میکارد.» بنابراین در ماه رمضان در هر بیستوچهار ساعت ثواب نفس کشیدن برابر است همان تعداد درخت در بهشت. حالا شما حساب کنید همهی مؤمنین بعد از یک ماه رمضان چه جنگل باصفایی دارند!
ماهی که خوابیدن در آن عبادت است. انسان برای اینکه عبادت کند باید نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود و مجاهدت کند. اما در این ماه انسان میخوابد و ثواب میبرد! ماهی که شیاطین در آن در غل و زنجیر هستند، ماهی که ثواب تلاوت یک آیه در آن برابر است با ختم کل قرآن. درروایت میخوانیم: «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: یا سلمان علیک بقراءه القرآن فان قراءته کفاره للذنوب و ستر من النار، و امان من العذاب و یکتب لمن یقرأه بکل آیه ثواب مائه شهید.»… [۱] هر آیه از قرآن که در ماههای عادی خوانده شود برای هر آیه اجر صد شهید است شما حساب کنید اگر کسی حداقل در ماه مبارک رمضان یک آیه از قرآن بخواند ثواب چند هزار شهید را میبرد؟
بله سروران معظم، این است ماه ضیافت الله، ماه میهمانی خدا. یک وقت ما میهمانی میدهیم، جز طعام و نوشیدنی چیزی نیست. یک وقت خدای عالی اعلی میهمانی میدهد و اینچنین پذیرایی میکند. این ماه اینقدر شرافت دارد که در روایت از وجود حضرت ختمیمرتبت محمد مصطفیصلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم:
«لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَهَ.»[۲]
اگر بنده ارزش ماه رمضان را میدانست، آرزو میکرد که سراسر سال، رمضان باشد.
این چه ارزشی است، این چه گوهری است که ما نباید از آن غافل شویم؟! شما سال نو را دیدید که تعطیل بودید و عیدی گرفتید و خوشحال بودید اولیای الهی در ماه رمضان اینگونهاند و از لحظهلحظه ماه رمضان لذت میبرند وای بر من اگر در پی تمام شدن این ماه پرعظمت باشم؛ اگر غافل شویم و از این فرصت ناب استفاده نکنیم، طبق لسان روایت شقی و بدبخت خواهیم بود! یکی از دعاهای امام سجاد(ع) این است: اللَّهُمَّ وَ أَلْهِمْنَا معْرِفَهَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ؛ خدایا! به ما توفیق معرفت فضیلت ماه رمضان و تکریم و تجلیل از این ماه را عنایت کن![۳]
ببینید عزیزان فرصتها آن به آن در حال گذر است و این فرصت و این عمر دیگر بازگشتی ندارد و برای کسانی که از این فرصتها استفاده نکردند چیزی جز حسرت باقی نخواهد گذاشت.
هر شخصی باید فرصت طلایی زندگی خود را دریابد و غنیمت شمارد. این غنیمت شمردن فرصت برای هر شخصی متفاوت است: کنکوری باید فرصت را غنیمت بشمارد و درس بخواند، مرد چهلساله باید فرصت را غنیمت بشمارد و به کار و تلاش بپردازد بهگونهای که آینده و زمان پیریاش را تامین کند و مانند آن. هر شخصی باید فرصت طلایی خود را غنیمت شمارد. اجازه بدهید روایت تکاندهنده و تأثیرگذار نبوی را خدمتتان عرض کنم.
در روایت زیبایی از وجود عظیمالشأن نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که حضرت فرمود خداى تعالى فرشتهاى در زیر عرش آفریده که خدا را با تمام زبانها تسبیح و تقدیس مىکند. پس هر گاه که شب جمعه فرا رسید او را فرمان دهد که بر آسمان دنیا فرود آید و بر اهل زمین آگاه شود. این فرشته میگوید: اى جوانان بیستساله دنیا، شما را فریب ندهد،آهاى سیسالهها بشنوید و بگوش بگیرید! آهاى چهلسالهها سعى و کوشش کنید.اى پنجاهسالهها دگر عذرى براى شما نیست،اى کسانى که شصت سال از عمرتان گذشته از دنیا چه چیز براى آخرتتان پیش فرستادید؟آهاى هفتادسالهها شما مانند کشت و زراعتى باشید که هنگام دروی آن رسیده؛ اى هشتادسالهها خدا را در زمین اطاعت کنید! آهاى نودسالهها هنگام کوچ کردن شما ازین دنیا نزدیک شده، به فکر زاد و توشهى آخرت باشید و توشه برگیرید! آهاى صدسالهها ساعت حرکت شما رسید و شما نمیدانید.
حالا شما هر کدام در چه سنی هستید و باید کدام توصیه را آویزهی گوش قرار دهید. همین را میدانم که خودم بسیار فرصت عمر را تلف کردهام و باید بیشتر در این زمینه تلاش داشته باشم که خدای ناکرده زمانی نرسد که حسرت بخورم و دیگر حسرت خوردن بیفایده باشد!
بعد میگوید اگر پیرمردانِ در رکوع و جوانان خاشع و کودکان شیرخوار نبودند، مسلّم عذاب خدا مانند باران بر شما مىریخت[۴].
لذا طبق این روایت زیبا ما برای استفاده از فرصتهای عمرمان باید شتاب کنیم و راحت از کنار ازبین رفتن فرصت رد نشویم. باید به خودمان بیاییم باید بیدار شویم تا وقتی که کار از کار گذشت فقط حسرت و غم و اندوه نداشته باشیم
۲. اهمیت فرصت
۲-۱. بالاتر از چهلسالهها فرصتشان کم است
ببینید عزیزان، این روایتی که الآن میخواهم خدمتتان بیان کنم دیگر تیر خلاص را میزند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم سخنی دارند که انصافاً از خواندن این روایات تن انسان میلرزد؛ ببینید حضرت چه میفرمایند:
«مَن جاوزَ الأَربَعینَ وَلَم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ فَلیَتَجَهَّزْ إلَیالنّار.»[۵]
کسی که عمرش از چهل گذشت و اعمال نیکش بر کارهای بد و ناهنجارش برتری نیافت، خود را برای آتش دوزخ آماده نماید!
کسی که از عمرش چهل سال گذشت اهل نماز و روزه هم هست، اما آنقدر نیش زبانش دیگران را آزار میدهد که نگو و نپرس! یا آنقدر اهل غیبت و تهمت هست که نماز خواندنش اثری بر غیبت کردنش نگذاشته. یا نماز میخواند روزه هم میگیرد، اما اهل رقص و آواز و موسیقی و گناههای اینجوری هم هست. یا نماز و روزه دارد، اهل رقص و آواز هم نیست، اما نزول میدهد. این آدم باید خود را برای آتش جهنم آماده کند.
شاید جوانترها بگویند خب حالا کو تا چهلسالگی حالا حالاها وقت داریم
این حرف مثل دانشجویی است که اول تا آخر ترم درس نخوانده، میگوید شب امتحان درس میخوانم شب امتحان هم میآید و نمیتواند آنطور که باید درس بخواند و خدایناکرده مردود میشود. اما عزیزان این قصه یا بهتر بگویم این غصه آنجایی بیشتر گلوگیر میشود که انسان به فکر فرو میرود و با خود گفتگو میکند که تو این بیست سال، این بیستوپنج سال، این سی سال, چه کردهای که فکر میکنی میتوانی تا چهلسالگی جبران کنی!
اگر هرچه سریعتر اقدام نکنیم و به فکر چاره نباشیم و به فکر نامه اعمالمان نباشیم، باید خود را آمادهی آتش کنیم! عزیزان فرصت کم است از همین ماه مبارکی که خدا ما را به ابتدای آن رسانده و الحمدلله در آن وارد شدیم باید کمال استفاده را ببریم و تمام تلاشمان را انجام دهیم تا نامه اعمالمان مورد پسند امام زمانمان شود. عزیزان میدانم که با خود نمیگویید حالا إن شاء الله شب قدر حسابی به عبادت میپردازم و چنین و چنان میکنم؛ نه فرصت را غنیمت بشماریم و همین اول ماه مبارکی فرصتهای ازدسترفته را جبران کنیم
۲-۲. انسان در گرو فرصتها
در اهمیت فرصت امیرالمؤمنین علیهالسلام حدیثی میفرمایند که جان مطلب را بیان میفرمایند:
«إنما أنت عدد أیام»[۶]؛ انسان عدد ایام است. انسان یعنی روزها! هر یک روزی که میرود، یک تکه از عمرت میرود .مثل آدمی که به اتاق عمل ببرند و ابتدا انگشت اشارهاش را قطع کنند، بعد انگشت دوم، بعد انگشت سوم، یعنی لحظهلحظه، انسان عمر است. « إنما أنت عدد» تو فقط چند روزی. «فکلُّ یومٍ یمضی علیک» هر روزی که از تو میگذرد، «یمضی ببعضک» هر روزی که میرود یک تکه از خودت میرود. یعنی مثل یک تکه یخ در آفتاب داریم آب میشویم.
عزیزان مطمئن باشید که قائل این جملات خود به این حرفها بسیار محتاجتر است، اما کسی که هر روز از عمرش میگذرد مطمئن نیست که به خدا نزدیکتر شده و در امورش پیشرفت داشته باید احساس فردی را داشته باشد که دستش قطع شده، همانطور که دیگر دست برنمیگردد، امروز هم دیگر برنمیگردد. همانطور که از دست دادن دست برای ما دردآور است از دست دادن فرصتها هم باید برای ما زجرآور و دردناک باشد. اما چه کنیم که روز زیاد داریم و فکر میکنیم امروز هم مثل دیروز بود و فردا هم مثل امروز است دقیقاً مثل کسی که به او بگویند انگشتت را قطع کردند، بگوید اشکال ندارد من ۱۰ تا انگشت دارم یکی که قطع بشود که مهم نیست ۹ تای دیگر هست! چقدر حرف این شخص احمقانه است! کسی هم که از فرصتها درست استفاده نکند همینقدر احمق است.
۲-۳. زمان مورد قسم الهی
اینقدر زمان و فرصت اهمیت دارد و مورد توجه است که مورد قسم خداوند تبارک و تعالی قرار میگیرد.
دوران تاریخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند یاد کرده است. پس از عبرتهاى آن پند بگیریم. وَ الْعَصْرِ.
ببینید عزیزان وقتی کسی به چیزی قسم یاد میکند این مطلب بسیار مورد اهمیت است. شخص قسمیادکننده نیز در این قضیه خیلی مهم است یک وقت است بچه قسم میخورد، یک وقت بزرگسال قسم میخورد و به همین ترتیب. هر چقدر بزرگتر شویم آن چیزی هم که به آن قسم میخوریم ارزشمندتر است. حال خدای رب العالمین قسم میخورد و میفرماید: «والعصر» قسم به زمان! ببینید چقدر این زمان مهم است که مورد قسم خدا قرار گرفته.
۳. دوراندیشی علت استفاده از فرصتها
حالا شما ممکن است بگویید چرا ما از فرصتهایمان درست استفاده نمیکنیم و اوقاتمان را به هدر میدهیم؟ برای این سؤال میتوان دو پاسخ داد: اول اینکه ما دوراندیش نیستیم. خواهش میکنم به این روایت توجه بفرمایید:
«سأل امیر المؤمنین «ع» ابنه الحسن فقال: یا بنیّ! فما الحزم؟ قال: أن تنظر فرصتک و تعاجل ما أمکنک … .»
امیرالمؤمنین علیه السلام از پسرش امام حسن علیه السلام پرسید: دوراندیشى و حزم چیست؟ پاسخ داد: اینکه منتظر فرصت بمانى و هرجا ممکن باشد شتاب کنى … .
در این فرمایش زیبا و دقیق امام حسن علیه السلام در جواب پدر بزرگوارشان میفرماید: فرصتها را از دست میدهیم چون دوراندیش نیستیم. میدانید دوراندیشی یعنی چه؟ یعنی من سود و زیان امروزم را ببینم؛ سود و زیان سال بعد و پنج سال بعد و ده سال بعد و تا آخر عمرم را هم ببینم اگر اینجوری دوراندیش بودم و در هر کاری ثمرات و عواقب آن کار را تا آخر عمر بررسی کردم. آن وقت فرصتها را از دست نمیدهم. اتفاقاً در روانشناسی جدولی داریم معروف به جدول (پ . ر . پ ) این جدول بسیار کارگشاست. دوستان مشاور در مشاورههای خود از این جدول استفاده میکنند. این جدول میگوید پ: پیشایند، ر: رفتار و پ: پیامد. یعنی هر رفتاری میخواهی انجام بدهی پیشایند و پیامدش را بررسی کن. اجازه بدهید خاطرهای که یکی از دوستان مشاور برای من تعریف میکرد را خدمتتان عرض کنم. ایشان گفت خانمی به اتاق مشاوره آمد و با ناراحتی فراوان و گریهی بسیار آثار کبودی هم بر صورت داشت و میگفت آقای مشاور من میخواهم طلاق بگیرم من هم برای او جدول پ . ر . پ را اجرا کردم رفتاری که میخواهید انجام بدهید طلاق است. اما پیشایندش چیست؟ کتک خوردن و جر و بحث با همسر و این گریهها و اشکها طبیعی هم هست. اما پیامد کار شما چیست؟ پیامد کوتاه مدت کار شما راحت شدن از شر همسر ضارب نامرد است. قبول دارم اما میشود بفرمایید اگر طلاق گرفتید، سال بعد و پنج سال بعد و ده سال دیگر برای خودتان، برای فرزندانتان و برای آبروی خانوادگیتان چه اتفاقی میافتد؟ و همینطور گفتم و گفتم و او را به اتفاقات دورتر اتفاقاتی که عموماً در جلوی چشم ما نیست آثار و پیامدهایی که از یک کار کمتر مورد بررسی قرار میدهیم او را متذکر کردم. او هم گفت اگر من طلاق بگیرم الان خوشم میشود راحت میشوم اما فرزندانم نابود میشوند. چند سال دیگر اگر خواستگارهای دخترم بفهمند که فرزند طلاق است جور دیگری به او نگاه میکنند و شروع کرد به بیان این پیامدها. بعد به او گفتم بیایید فرصتِ با هم بودن را از خودتان و ایشان نگیرید و یک فرصت دیگر به هم بدهید. هر وقت خواستید میشود طلاق گرفت، اما اگر طلاق گرفتید دیگر کار از کار گذشته است. او هم قبول کرد و به زندگیاش بازگشت. البته با جلسات مشاورهای که برای همسرش و نیز به مشترک گذاشتیم، به لطف خدا بسیاری از مشکلات مرتفع گردید.
ببینید عزیزان ما هم در زندگی باید دوراندیش باشیم. اگر دانشآموز شب امتحان به فکر خوشیِ لحظهای بود و درس نخواند و دوراندیشی نکرد، چه بلایی این درس نخواندن بر سر او میآورد! وقتی به خوشیهای زودگذر بسنده کرد و فرصت را از خودش گرفت , عواقب درس نخواندن گریبانگیرش میشود.
اگر پدر و مادری امروز به فکر تربیت فرزند نبودند و موبایل را بیمحابا در اختیار فرزندشان قرار دادند و او را از سر خود بازکردند و او هم در شبکههای مجازی و اینترنت هر جا که خواست رفت و هرچه که خواست دید و پدر و مادر راحت به زندگی و خوشی لحظهای خود پرداختند، وقتی این بچه بزرگ شد اینکه چه بلایی بر سرش میآید را فقط خدا میداند!
اگر جوان به فکر ازدواج نبود و خوشی لحظهای را و راحتی امروز را ترجیح داد و فرصت طلایی ازدواج را غنیمت نشمرد، وقتی سنش بالا رفت هم هوای ازدواج در سرش کمرنگتر میشود، هم حال و حوصلهی بچه داری را دیگر ندارد هم انتخابش سختتر میشود و هم هزار تا از این اگرهای دیگر.
بزرگواران اجازه بدهید آب صاف و پاکی را روی دستتان بریزم: کسی که از فرصت استفاده نمیکند و این جدول را در زندگی پیاده نمیکند و دوراندیشی ندارد و سختی الان را بر راحتی آینده ترجیح نمیدهد، عقل ندارد.
از امام حسن علیه السلام پرسیدند: عقل[۷] چیست؟ گفتند: در انتظار فرصت، غم را به جان خریدن. [۸]
کسی که سختی امروز را بر راحتی فردا ترجیح میدهد و فرصت این ماه عزیز را غنیمت میشمارد و سحرها علاوه بر اینکه برای سحری خوردن بیدارمیشود، لااقل دعای سحر را نیز میخواند حداقل وضویی میگیرد و نماز شبی میخواند دست از سحری خوردن میکشد و از فرصت سحر استفاده میکند، برای قیامت خود توشه برمیگیرد.
۴. مشغولیت به کار های غیر ضروری عامل هدر دادن فرصتها
دومین دلیلی که در روایات برای عدم استفاده از فرصت گفته شده مشغولیت به کارهای غیرضروری است. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه میفرمایند:
«من شَغَلَ نَفسَهُ بِما لایَجب ضَیَّعَ مِن أَمرهِ ما یَجِب.»[۹]
کسی که خود را به کارهای غیر ضروری سرگرم کند، فرصت انجام کارهای واجب و ضروری خود را از دست خواهد داد.
اگر برای من فرصتی پیش بیاید که میتوانم از آن استفاده کنم ولی از آن بهره نبرم و به کارهای دیگر مشغول شوم، البته آن کار هم کار بد و لهو و بیهوده نباشد و مفید هم باشد، ولی کار ضروری و واجب نباشد، فرصت طلایی زندگی من خراب میشود، این خود یکی از دلایل دیگری است که نمیگذارد ما از فرصتهایمان به خوبی استفاده کنیم.
علی علیهالسلام در این زمینه میفرماید: «من اشتغل بغیر المهم ضیّع الاهمّ»؛ هر کس به چیزی که مهم نیست بپردازد، آنچه را که اهمّیت بیشتری دارد از دست میدهد.
بگذارید برایتان مثالی بزنم که این مطلب روشنتر گردد. یک استاد دانشگاه یک ظرف بزرگ شیشهای را روی میز کلاس قرار داد. یک مقداری سنگ درشت یک مقداری سنگ متوسط و یک مقداری سنگ ریزه و یک مقداری شن و ماسه در کنار خودش قرار داد و برای هر دانشجویی یک چنین بستهای را تهیه کرد. به دانشجوها گفت که این ظرف را از شن و ماسه پر کنید و آنان این ظرف را از شن و ماسه پر کردند و ظرف لب به لب پر شد و جای هیچ چیز دیگر نداشت اینجا استاد گفت همانطور که میبینید دیگر ظرف جایی برای سنگهای درشت و متوسط و ریز ندارد بعد آن موقع گفت پس بیایید الآن این ظرف را خالی کنید و آنان ظرف را خالی کردند. استاد گفت حالا بیایید به یک شکل دیگر این آزمایش را انجام بدهیم. بعد به دانشجوها گفت حالا اول سنگهای درشت را در ظرف بگذارید. بعد آنها سه الی چهار سنگ بزرگ را در ظرف جای دادند ظرف پر شد. بعد گفت حالا سنگهای متوسط را در لابه لای سنگهای درشت جا بدهید که هر کدام حدود هشت الی ده سنگ متوسط در لابه لای سنگهای درشت جا دادند. بعد گفت سنگریزههارا جا بدهید، بعد تعداد زیادی سنگریزه جا دادند. بعد گفت شن و ماسه، شن و ماسه را هم کمی ما بین سنگهای درشت و متوسط و ریز قرار دادند و پر شد. بعد آن استاد گفت اینگونه باید زمان خود را مدیریت کنید و از فرصتهایتان استفاده کنید. اول به کارهای مهم و ضروری بپردازید که نقش مهم و اساسی در زندگی دارند و بعد به کارهای کمرنگتر و بعد کارهای کمرنگتر … .
اگر فرصتی در زندگی انسان یک بار اتفاق بیفتد و من هم آن فرصت را از دست بدهم، آن کار اهم را انجام ندهم و به کار مفید غیرضروری بپردازم، این رفتار احمقانه است. اتفاقاً در دین و در فروع فقهی هم این آمده است: نمازی که اینقدر مهم و بسیار ارزشمند و اصلاً ستون دین است، اگر دیدی جان کسی در خطر است نماز را به تعویق بینداز و جان او را نجات بده بعد به نماز بایست. حال اگر کسی نجات جان را عقب بیندازد و به نماز مهم بپردازد، کار خوبی انجام داده؟ هرگز. اهم را رها کردن و به مهم پرداختن غلط است. همانطور که مهم را رها کردن و به لغو پرداختن.
حالا پدری که به تربیت فرزندانش کمتر از تأمین معاش آنها اهمیت میدهد یا جوانی که ازدواج اهم را برای تحصیل مهم عقب میاندازد یا هزاران مثال دیگر که فرصت طلایی زندگی را درنمییابد و به کارهای مهم معمولی میپردازد همه وهمه خسران میبینند.
۵. برنامهریزی، راز استفاده از فرصت
حال راه حل چیست؟ چه کنیم تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن از همهی فرصتهایمان بهره برداری کنیم؟ و بتوانیم به کارهای مهم و ضروری برسیم و کارها را طبقهبندی کنیم که بعداً دچار خسران و زیان دائمی نشویم؟ برای یافتن این پاسخ باید برویم در خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام و زانو بزنیم.
امیرمومنان علیهالسلام در تبیین این نکته مهم میفرمایند: «سوء التدبیر، سبب التدمیر»؛ بدی [و نامناسب بودن] برنامهریزی، موجب فروپاشی است. اگر انسان به موارد اساسی و لازم در زندگیاش اهمیت ندهد و امور مفید و غیرضروری را اولویت بدهد، موجب فروپاشی زندگی او میشود.
این تدبیر و برنامهریزی اینقدر اهمیت دارد که در روایت دیگری امیرمومنان علیهالسلام میفرمایند: «لافقر مع حسن تدبیر.»[۱۰] با حسن تدبیر و برنامهریزی صحیح فقر و تنگدستی به وجود نمیآید.
برنامهریزی اینقدر مهم است که با وجود آن دیگر مشکل بزرگ معیشت که فقر و تنگدستی است، به وجود نمیآید.
«حسن التدبیر ینمی قلیل المال و سوء التدبیر یفنی کثیرالمال.»[۱۱]
حسن تدبیر ، مال اندک را رشد میدهد و سوء تدبیر ، مال فراوان را نابود میسازد .برنامهریزی این قابلیت را دارد که علاوه بر حفظ مال، مال را رشد میدهد و عدم برنامه ریزی باعث میشود مال از اساس از بین برود.
این برنامهریزی را ما در بزرگان دینیمان هم به وفور سراغ داریم.
معروف است که امام راحل(ره) آن قدر منظم بود که مغازهداران بازار نجف، با آمدن او ساعت خود را تنظیم میکردند.
این برنامهریزی آثار و برکات عجیبی در زندگی بزرگان جهان داشته است، به عنوان مثال:
«مارون کور» با برنامهریزی دقیق، یکی از آثارش را در ضمن رفتن از خانه بیماری به خانه بیمار دیگر نوشت.[۱۲]
و دکتر «برزی» زبان فرانسوی و ایتالیایی را هنگام رفتن به اداره و بازگشت از آن یاد گرفت[۱۳].
شیخ انصاری با برنامهریزی، علاوه بر کارهای اصلی، هر روز یک جزء قرآن، یک نماز جعفر طیّار، زیارت جامعه و زیارت عاشورا میخواند![۱۴]
برای راهکار و شروع مسیر خوب است به این فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام توجه کامل داشته باشیم:
« لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَهٌ یُنَاجِی فیها رَبَّهُ وَ سَاعَهٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَهٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَهٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّم.»[۱۵]
مؤمن را سه ساعت است: ساعتى که در آن با پروردگار خود راز میگوید و ساعتى که در پى تحصیل معاش خویش است و ساعتى که به خوشیها و لذات حلال و نیکوى خود میپردازد. و عاقل در پى سه کار باشد: یا در پى اصلاح معاش خود یا در کار معاد یا در پى لذتهاى غیرحرام.
حضرت در این روایت میفرماید: زمان خودتان را در بیست و چهار ساعت به سه قسم تقسیم کنید: ساعتی را با پروردگار خود گفتگو کنید آیا واقعاً انسان نباید ساعتی در روز را با خالق خود، رازق خود، مربی و رب خود و در یک کلمه همه کاره و صاحب خود گفتگو کند؟! دردِ دل کند؟! که خدا میداند چه برکاتی در انس و خلوت با خدای تبارک و تعالی وجود دارد! که طبیعتاً جا دارد در این ماه عزیز خلوت سحری یا حتی اگر نشد در طول روز پشت فرمان ماشین در ترافیک یا هر جای دیگری با خدای خودش به زبان خودمانی درد دل کند.
وساعتی را در پی معاش خویش تلاش و فعالیت کند که طبیعتاً همهی ما و شما به فکر معاش خود هستیم و باید هم باشیم سفارش دین ماست.
ساعتی را هم انسان باید برای لذتهای حلال و درجمع خانواده بودن و ورزش و تفریح کردن بگذارد که اگر این نباشد انسان ملول و خسته میشود و انگیزهای دیگر نه برای امور دنیاییاش میماند و نه برای امور اخرویاش. به همین خاطر انسان همانطور که به مناجات و خلوت با خدا اهمیت میدهد، به این امور نیز ملتزم باشد.چه اشکالی دارد پدر خانواده به همراه فرزندانش کارتون مورد علاقهی آنها را ببیند؟ هم تفریح است هم سرگرمی.
ان شاء لله که خدا ما را در انجام امور شرعیه و برنامهریزی در امور موفق بدارد به شرط و برکت صلوات بر محمد وآل محمد
* منبر کامل ۴۵ دقیقه
پی نوشت ها:
[۱] . بحار الأنوار، ج ۹۲، ص ۱۷.
[۲] . بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۴۶.
[۳] . صحیفۀ سجّادیه، نشر الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق، ص۱۸۸.
[۴]. وَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: خَلَقَ اَللَّهُ تَعَالَى مَلَکاً تَحْتَ اَلْعَرْشِ یُسَبِّحُهُ بِجَمِیعِ اَللُّغَاتِ اَلْمُخْتَلِفَهِ فَإِذَا کَانَ لَیْلَهُ اَلْجُمُعَهِ أَمَرَهُ أَنْ یَنْزِلَ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلدُّنْیَا وَ یَطَّلِعَ إِلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ یَقُولَ یَا أَبْنَاءَ اَلْعِشْرِینَ لاَ تَغُرَّنَّکُمُ اَلدُّنْیَا وَ یَا أَبْنَاءَ اَلثَّلاَثِینَ اِسْمَعُوا وَ عُوا وَ یَا أَبْنَاءَ اَلْأَرْبَعِینَ جِدُّوا وَ اِجْتَهِدُوا وَ یَا أَبْنَاءَ اَلْخَمْسِینَ لاَ عُذْرَ لَکُمْ وَ یَا أَبْنَاءَ اَلسِّتِّینَ مَا ذَا قَدَّمْتُمْ فِی دُنْیَاکُمْ لِآخِرَتِکُمْ وَ یَا أَبْنَاءَ اَلسَّبْعِینَ زَرْعٌ قَدْ دَنَا حَصَادُهُ وَ یَا أَبْنَاءَ اَلثَّمَانِینَ أَطِیعُوا اَللَّهَ فِی أَرْضِهِ وَ یَا أَبْنَاءَ اَلتِّسْعِینَ آنَ لَکُمُ اَلرَّحِیلُ فَتَزَوَّدُوا وَ یَا أَبْنَاءَ اَلْمِائَهِ أَتَتْکُمُ اَلسَّاعَهُ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ ثُمَّ یَقُولُ لَوْ لاَ مَشَایِخُ رُکَّعٌ وَ فِتْیَانٌ خُشَّعٌ وَ صِبْیَانٌ رُضَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابُ صَبّاً.
[۵] . مشکوهالانوار، ج ١، ص ٣٨١
[۶] غررالحکم، ص۱۵۹.
[۷] مقصود عقل عملى است و تجربه زندگى.
[۸] معانى الاخبار، ج۲، ص۲۲۸.
[۹] . شرح غرر، ج ۵، ص ٣١٣.
[۱۰] غررالحکم، ج ۲، ص ۱۱۵۳
[۱۱] غررالحکم، ح۸۰۸۱ ؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۷ .
[۱۲] چهل مجلس، احمد دهقان، قم، انتشارات ناصر، ۱۳۸۲، ص۲۵۴.
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] . نهج البلاغه، کلمات قصار، ش ۳۹۰.
.



