آشنایی با برخی نکات سوره حمد ؛ وسط آیه ۷
۱۴۰۰-۱۲-۱۵ ۱۴۰۲-۰۷-۰۹ ۱۵:۲۱آشنایی با برخی نکات سوره حمد ؛ وسط آیه ۷

آشنایی با برخی نکات سوره حمد ؛ وسط آیه ۷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است *** روز آمده تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما *** خورشید حقیقت از افق سر زده است
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندههای خوب و نازنینمان، انشاءالله هرجا هستید خدای متعال پشت و پناه شما باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ایام دهه فجر انقلاب اسلامی را به همه شما تبریک میگویم. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت شما و بینندگان و شنوندگان عزیز سلام میکنم.
شریعتی: در ذیل بحث تربیت عبادی، به آیهی «ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ، صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمۡ غَیْرِ ٱلْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» رسیدیم و امروز از «مغضوبین» خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، دهه مبارک فجر را به همه ایرانیان عزیز تبریک میگویم، در اواخر قرن بیستم شرق و غرب کمر بستند دین را از زندگی انسان حذف کنند، ملت ایران به رهبری یک فقیه عادل به میدان آمدند و این بار به طور جدی، جهان به دین به عنوان یک فرمانروایی نگاه کرد. انشاءالله توانسته باشیم این امانت را به درستی از امام و شهیدان تحویل بگیریم و به درستی به نسلهای بعد برسانیم. مجلسمان را با صلواتی به روان پاک شهیدان و امام عزیز آغاز میکنیم. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
آیههای سوره حمد خیلی مهم هستند. به دلیل اینکه از روزی که ما به این دنیا چشم باز میکنیم موظف هستیم با این آیات انس داشته باشیم تا روزی که از دنیا میرویم. گاهی فکر میکنم ما هم کم کاری داریم. گویندهها و مبلغین، چون بین سوره حمد با سوره بقره فرق هست. سوره حمد را روزی ده بار یک مسلمان باید بخواند. مطالبی درونش هست که مبلغین باید زیاد در آن باره توضیح بدهند مثل آب و هوا، به شدت نیازمند این مطالب هستند. ما عمری میگوییم: مغضوبین نه، از ما بپرسند اینها چه کسی هستند؟ آقای قرائتی میگفتند: در اوایل دهه چهل یک راهپیمایی در یکی از شهرها شده بود. ما رفراندوم نمیخواهیم. از یکی پرسیدند: این چیست؟ ما باید بدانیم چه چیزی را میخواهیم و چه چیزی را نمیخواهیم.
گفتیم چهار گروه هست که ما اینها را الگو قرار دادیم. پیغمبران، شهیدان، صدیقین و صالحان، علامه طباطبایی میفرماید: در این آیه سه گروه به چشم میخورند. گروه اول حرکتشان به سمت بالا هست. گروه دوم حرکتشان به سمت سقوط است و اینها مغضوبین هستند. بین این دو گروه یک گروه سومی هستند که ضالین هستند، سرگردان و متحیر هستند. میخواهیم بگوییم که مغضوبین چه کسانی هستند. یک نمازگزار از همان کودکی به صورت مصداقی باید بداند مغضوب به چه کسی میگویند.
از بچههای ما بپرسند:پسرجان، دخترخانم مغضوب کیست؟ از بچههای ما بپرسند: مغضوب کیست؟ باید چند جواب داشته باشد. در قرآن فراوان آیه داریم، من ده آیه را انتخاب کردم. کسانی که مورد غضب هستند، چه صفاتی دارند اگر در من هم باشد جزءشان هستم. چون گاهی میگوییم: «اللهم العن اول ظالم» نکند ما هم جزء ظالمان باشیم. ظلم چیزی است که مورد لعنت خداست. هرکس ظلم کند، ظالم دیروز و امروز و فردا، ظالم در خانه، ظالم بر مسند، مغضوبین چه کسانی هستند؟ گروه اول: کسانی که از نعمتهای الهی ناسپاسی میکنند در برابر سختیهای انقلاب نا شکیبایی میورزند. سوره بقره آیه ۶۱، بیشتر مغضوبین در قرآن یا یهودی هستند یا منافقین، داریم که امام معصوم فرمود: مغضوبٌ علیهم یعنی یهود، نه یعنی منحصر به یهود باشیم، چون اینها از روی آگاهی و علم هم خودشان بیراهه میرفتند و هم دیگران را به گمراهی دعوت میکردند.
میفرماید: «وَ إِذْ قُلْتُمْ» مخاطب این آیه یهودیان زمان پیامبر هستند ولی چون آنها صفات اجداد خود را همچنان نگه داشته بودند، خطاب به آنهاست. یاد کنید وقتی که میگفتید: «یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ» موسی بن عمران انقلاب کرده و طاغوت را شکست داده و مردم را به استقلال و آزادی رسانده و عزتی پیدا کردند، خداوند به بنی اسرائیل فرمود: من به شما سروری دادم. برای رسیدن به خوشبختی تکالیف سختی بود.
از بیابانی گذر میکردند و گفتند: گرسنه هستیم و حضرت موسی از خدا برای آنها غذا و خوراک خواست و خداوند دو خوراک، من و سلوی، مَن یعنی عسل کوهی، سلوی هم یک پرندهای است، آنها هم مدتی از من و سلوی استفاده کردند و گفتند: تنوع غذایی کم است. گاهی آدم یک چیزی را میخواهد و به صورت درخواست بیان میکند. گاهی اعتراض میکند و گاهی توهین میکند. «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ» خدایت را بخوان، این یک نوع بی احترامی است. میتوانستند بگویند: خدایمان را بخوانیم، پروردگارا این دو نوع غذا کم است و یک تنوعی داشته باشد، نه، اینها با کمال پررویی پیامبر را با بی احترامی، همین خدایی که اینقدر زور دارد و همه قدرتهای عالم دست اوست، بخاطر همین غضب خدا متوجه آنها شده است. «یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» از روییدنیهای زمین یک اطلاعیهای درست کردند گفتند: میخواهیم وگرنه از انقلاب دست برمیداریم. «مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها» سبزی خوردن و خیار، «وَ فُومِها» سیر یا گندم، «وَ عَدَسِها» عدس «وَ بَصَلِها» این اقلام کم بود، اینها را میخواهیم.
موسی بن عمران فرمود: «قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ» یک چیز مهم را شما رها کردید به چیز پست و کم ارزش؟ انقلابی با این ابعاد صورت گرفته و شما آقای خود شدید و طاغوت زمان را شکست دادید، الآن برای خیار آن هم با بی احترامی، «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ» این چیزهایی که میخواهید در شهر هست. «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ» بر چنین مردمی ذلت نوشته شد. «وَ الْمَسْکَنَهُ» بیچارگی، «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» گرفتار غضب خدا شدند. گاهی وقتها ما ناشکیبایی میکنیم، گاهی باید مقاومت کنیم اما به جای مقاومت، خواستههای متنوع داریم و دشمنان در چنین مواقعی تنوع خواستهها را تبلیغ میکند. خوراکیها و مسکنها و ماشینهای متنوع، نداشتهها را جلوی چشمت میآورد و به صورت اعتراض در دهان ما میگذارد. باید تلاش کنیم به اینها برسیم ولی با احترامی، در همین «لن نصبرَ» بی احترامی هست. میتوانستند بگویند: ما این چیزها را میخواهیم ولی اگر نباشد ما نیستیم.
آیه دوم هم در مورد یهود است، حسادت ورزی، همه میدانیم محل استقرار یهودیان فلسطین و شام بود، ولی در کتابهایشان خوانده بودند، یهودیها و مسیحیها که در یک موقعیت زمانی، مثلاً صد سال قبل شروع به مهاجرت کردند، از فلسطین به سمت حجاز با اینکه فلسطین سرزمین خوش آب و هوایی بود به عشق پیامبر موعود آمدند شهر مدینه را هم پیدا کردند. گفتند: پیامبر ما آمدن یک چنین پیامبری را وعده داده و مشخصات و خلق و خو و کتاب او را گفته است. پیامبر عزیز ما مهاجرت کرد به مدینه و آنها هم پیغمبر را دیدند و مدتی گذشت و مطمئن شدند او همان پیامبر است ولی ایمان نیاوردند. چند دلیل دارد. یک دلیل این است که گفتند: چرا از قوم و نژاد ما نیست؟ یک کسی برای مسئولیتی شایسته است، میگوید: چون از نژاد ما نیست ما زیر بار نرویم گرچه مطمئن هستیم حق توانایی دارد.
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (بقره/۸۹) وقتی برای یهودیها کتابی از جانب خدا آمد، «مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ» تصدیق کننده تورات و انجیل هست، «وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا» قبل از اینکه اسلام بیاید یهودیان و مشرکین بودند، یهودیها نوید میدادند ای مشرکین ما پیروز خواهیم شد. خدا پرستان جهان را خواهند گرفت. حالا خودشان همدست با مشرکین شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا» همان چیزی که میدانستند وقتی سراغشان آمد، کفر ورزیدند، یعنی چنین چیزی الآن هم ممکن است یک مرامی یک آئین و فکری، ایدهای را میدانند درست است اما انکار میکنند. این مورد غضب خدا میشود. «فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِین» لعنت بر انکار کنندگان حق!
آیه ۹۰ سوره بقره میفرماید: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» بد جوری خودشان را فروختند، «بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» انکار کردند آنچه خدا فرستاد، «بَغْیاً» یعنی حسداً، پس یکی از چیزهایی که بغی خدا را برای ما میآورد، حسادت ورزی است. اگر در کسی حسادت هست کنار بگذارد. جزء مغضوبین میشود. حسادت یا در دایره خانواده هست یا در اجتماع است. «أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» خداوند از روی لطف خود این مسئولیت رسالت را به پیامبر داده است. «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ» گرفتار غضب مضاعف خدا شدند، کسانی که حق را شناختند و از روی حسادت و تعصب انکار کردند. «وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِین» برای کافران عذاب خوار کننده هست.
مورد سوم کشتن رهبران الهی؛ اگر کسی انسانی را که برای هدایت انسانها آمده است، چون در بین بنی اسرائیل پیغمبر زیاد بود. یکی موسی بن عمران است که کتاب دارد و بقیه علمایی هستند که دین او را ترویج میکنند و پیامبر فرمود: «علماء أمّتی أفضل من أنبیاء بنی إسرائیل» علمای امت من از انبیاء، یعنی مبلغان دوران موسی بن عمران برتر هستند. اینها انبیاء را میکشتند، در قرآن دارد «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» هم یقتلون الانیاء بغیر حق، یک جا هم دارد «یقتلون الذین یأمرون بالمعروف» آمرین به معروف را میکشتند، اینها مورد غضب خدا قرار میگیرند.
هرکس اینها را دعوت به خوبی میکرد، اگر ما مقابلش بایستیم و او را بکشیم، «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ» (آلعمران/۱۱۲) ذلت بر آنها، گروهی از یهودیان، «أَیْنَ ما ثُقِفُوا» هرجا که یهودیان هستند با این کارهایی که کردند، یهودیها سه گروه در مدینه بودند، پیامبر عزیز ما وقتی وارد مدینه شد با رهبران اینها نشست و مذاکره کرد و فرمود: از این به بعد ممکن است جنگ پیش بیاید و مشرکین برای نابودی ما بیایند، شما چه موضعی خواهید داشت؟ به نفع مشرکین، به نفع ما بی طرف، آنها اعلام کردند که اول فکر میکنیم و بعد از یکی دو هفته اعلام نظر کردند، گفتند: موضع ما بی طرف است.
میخواهیم در این منطقه زندگی کنیم و کاری به شما نداریم. اما متأسفانه ناجوانمردی کردند. در مراحل مختلف توطئه کردند و با منافقین و مشرکین همدست شدند. چهل نفر از یهودیها در مسجدالحرام رفتند و با مشرکین نقشه قتل پیامبر را ریختند. در مدینه و خیبر چه کارهایی کردند. در بنی المصطلق چه کارهایی کردند. در خیبر چه کارهایی کردند. جنگهای میانی پیامبر ما جنگ با یهودیهاست. اینها پس از اینکه شکست خوردند و تار و مار شدند، تا امروز روی خوشی را ندیدند. الآن در اسرائیل همین است. اسرائیل امنیت ندارد، همه ترس است! چرا؟ بخاطر این روحیه، هرجا باشند برایشان ذلت نوشته شده است. مگر یکی از دو راه را دارند «إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ» مگر اینکه نفاق و دورویی و حسادت ورزی را کنار بگذارند و بیایند با خدا مرتبط شوند. یا بروند به کشوری مثل آمریکا وصل شوند.
«وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» یا به گروهی از مردم دل خوش کنند. «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» این گروه گرفتار غضب خدا شدند. «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهُ» بیچارگی برایشان نوشته شد، «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ» دلیل این غضب الهی این بود که اینها آیات خدا را انکار میکردند، «وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ» هدایتگران مردم را به ناحق میکشتند. «ذلِکَ بِما عَصَوْا» بخاطر معصیتی که میکردند «وَ کانُوا یَعْتَدُون» اینها متجاوز بودند.
گروه چهارم کسانی که قتل عمد انجام میدهند. جان انسانها محترم است. قرآن میفرماید: هرکس یک نفر را بکشد گویا همه را کشته است. این آیه در مورد جان مؤمن است، میفرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً» هرکس مؤمنی را از روی عمد کشت، «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» کیفر او جهنم است. «خالِداً فِیها» برای همیشه در جهنم خواهد بود، «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ» مغضوبین کسانی هستند که آدم میکشند. با یک وسیله یک انسان بی گناهی را میکشد. در مورد قتل چند استثناء در قرآن داریم.
یکی دفاع و یکی قصاص و یکی حدی است که بعضی از گناهان مثل زنا محسنه، استثنائات قتل هستند و جان همه انسانها محترم است و اگر کسی بی گناهی را کشت مغضوب الهی است. توبه قاتل خیلی سخت است. خانواده مقتول هم رضایت بدهند، خدا را چطور راضی کنیم؟ در روایت دارد که توبه قاتل خیلی سخت است. در هر نمازی باید به خدا پناه ببریم. «اللهم انی اعوذ بک من غضبک» خدایا به تو پناه میبرم که بر من خشم بگیری، نکند یکوقتی عصبانی و خشمگین شوم به حریم خانوادهای نزدیک شوم.
گروه پنجم کسانی هستند که انحراف در عقیده پیدا میکنندم و به زمان جاهلیت برمیگردند. آدمهایی که از روی آگاهی برای بیچاره کردن آدمها کمر بستند. قبل از اینکه موسی بن عمران به پیروزی برسد، در تاریخ قبل هست که بنی اسرائیل و آدمهایی که در مصر بودند گاو را مقدس میدانستند، در هند و مصر هم بوده است که به گاو به صورت قداست نگاه میکردند، الآن فرعون نابود شده و خداپرستان آمدند و موسی بن عمران در کوه طور رفته و قانون اساسی بیاورد، در همین فرصت یک هنرمندی آمد و طلاهای مردم را گرفت و با هنری که داشت گوسالهای ساخت که هم زیبا بود و هم روی بلندی، در مسیر وزش باد یک موسیقی از او صادر میشد و اینها دل بسته این گوساله شدند و گفتند: این خداست. یعنی دوباره برگشت به قبل و دوره جاهلیت!
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ» آنهایی که گوساله را برای پرستش انتخاب کردند، «سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ» (اعراف/۱۵۲) از طرف پروردگارشان به آنها خشمی میرسد به زودی، «وَ ذِلَّهٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» در این دنیا ذلیل میشوند، کسی که پیغمبر اینقدر زحمت کشیده، این همه شهید و کشته دادیم و اینقدر خون دل خوردیم وقتی به انقلاب اسلامی ایران برمیگردیم چقدر رنج کشیده شده و در زندانها زندانیان ما چه شکنجههایی کشیدند، دوباره به دوره شاهنشاهی برگردیم؟ باذ غضب خدا روبرو خواهیم شد. «وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ» اینگونه ما کیفر میدهیم افترا زنندگان را.
گروه ششم فرار از جنگ است که در فقه و اخلاق ما گناه کبیره است. در سوره انفال آیه ۱۵ میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً» وقتی با هجوم پر جمعیت دشمن روبرو شدید، «فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ» پشت نکنید. جنگ خوب نیست ولی اگر به ما حمله شد، چه کنیم؟ برویم یک گوشه دستها را بالا ببریم؟
قرآن میفرماید: ظلم نکنید، زیر بار ظلم هم نروید. این تهمتی که مسیحیها به مسلمانها میزنند که با جنگ شما پیشرفت کردید، یکبار بنشینیم جنگهای زمان پیامبر را بررسی کنیم. مسلمانها جنگ کردند یا جنگ بر آنها تحمیل شد و از خودشان دفاع کردند. یعنی اگر به خانه ما حمله شده یک گوشه بنشینیم دنیا میگوید: اینها ترسو هستند! ای کسانی که ایمان آوردید تجاوز و تعدی و ظلم نکنید. زحف یعنی یک هجوم پر جمعیت، با جمعیت زیاد به شما حمله کردند، فرار نکنید. «وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ» اگر کسی در روز جنگ به دشمن پشت کند، «فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» به غضب خدا مبتلا میشود. «وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» (انفال/۱۶) بد بازگشتگاهی است.
وسط آیه دو گروه را استثناء کرده است، «إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ» مگر کسانی که عقب نشینی تاکتیکی کردند، منظور ترس نیست. میخواهد دشمن را فریب بدهد، از وسط میدان کنار میرود که مجدداً اینها مورد غضب خدا نیستند. «أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَهٍ» یا در بیسیم با هم قرار میگذارند با یک گروه دیگری همدست شوند. این دو گروه یعنی یک جابه جایی تاکتیکی و عقب نشینی تاکتیکی یا فرار کردن به قصد اینکه با گروه دیگری همدست شوند، مورد غضب خدا نیستند و منظورشان فرار نیست. ولی کسانی که فرار میکنند، امام رضا فرمود: چرا فرار در اسلام حرام است؟
بخاطر اینکه وقتی فرار صورت میگیرد، اسلام در چشم جهانیان وهن پیدا میکند. این چه ملتی است؟ چه دینی است؟ به تاریخ گذشته نگاه میکنیم در فلان سالها گوشهای از ایران را از دست دادند. ما الآن میگوییم: ننگ بر آنها باد، آیندهها در مورد ما چطور قضاوت میکنند؟ خداوند ما را برای آزمون بزرگی آفریده است. دشمن به ما حمله کرده باید بایستیم. فرار از جنگ، در کشور ما جنگ بوده و بعضی از این فرصت برای منافعشان استفاده کردند و بعضی اروپا رفتند و بعضی شرق کشور رفتند که موشک نخورد. بعضی جز نق زدن هیچ کاری نکردند، بعضی کل جنگ را زیر سؤال بردند. اینها مورد غضب خداست. ملتی که غیرت دارد خدا دوستش دارد. خدا استقامت کنندگان را دوست دارد.
یکی از افتخارات مولای ما امیرالمؤمنین این است که «کرار غیر فرار» یعنی حمله کننده در جنگها بدون اینکه فرار کند. ارتداد، یکی از چیزهایی است که خشم خدا را جوشان میکند. اسلام آمد دلایل آورد و جمعی مسلمان شدند، با فطرت و با عقل، جمعی هم نشدند و میگفتند: ما میخواهیم یهودی باشیم و مشرک بمانیم. امیرالمؤمنین و پیامبر برنامهریزی داشتند و سختگیری نمیکردند چون پذیرش دین اجباری نیست ولی کسی که مسلمان شده گاهی با تحریک دشمن میگوید: من نمیخواهم مسلمان باشم، برمیگردد و برگشتش را اعلام میکند.
یکوقت در دلش برمیگردد که ما از دلها با خبر نیستیم. یکوقت علنی در تبلیغات میآورند و یکی از نقشههای یهودی این است که جمعی گفتند: صبح برویم مسلمان شویم و عصر برگردیم. هم دلهای مسلمانان را خالی کنند و یهودیان را تقویت کنند. هم به یهودیها بگویند: دیدی ما رفتیم مسلمان شدیم. اسلام حرف نویی ندارد. به مسلمانها بگویند: دین شما چیزی نداشت. مسلمانها بگویند: عجب، ما نمیدانستیم. از دو جهت خواستند ضربه بزنند و ارتداد از دو جهت محکوم است که به قصد ضربه زدن به حکومت اسلامی باشد. کسانی از ما مسافرت و مهاجرت میکنند، کسی برای کار یا تحصیل مهاجرت میکند ولی در اندیشه براندازی جمهوری اسلامی نیست. میگوید: میروم زندگی کنم و کسب داشته باشم.
یک کسی با دعوت میرود و تریبون دست میگیرد و علیه انقلاب شمشیر میکشد و دنبال اسلام هستند و آرام آرام در مورد قرآن، پیامبر به قصد براندازی صحبت میکند. به محض رسیدن روسری را برمیدارند، حجاب که لایه ارزشی برای ما هست. خروج از دین به قصد تضعیف و براندازی، زمان پیغمبر هم بوده است. چه زمانی که پیغمبر در مکه، چه زمانی که در مدینه هست.
حنظله غسیل الملائکه، پدرش رهبر مشرکین است و ابوعامر نام دارد. به روم رفت و با پادشاه مدینه زد و بند کرد و پول گرفت تا به مدینه برگردد و مسجد ضرار را بنیانگذاری کند. یک کسی که از کشور خودش به قصد براندازی و انکار معارف دینی، داریم که هرکس پس از ایمان آوردن به خدا کافر شد، بر چنین کسی غضب خدا نازل میشود و عذاب بزرگی شامل حال او میشود. « مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ» (نحل/۱۰۶) مگر کسی که در زندان گیر افتاده یا اسیر شده است، کسی که مجبور است «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» دل او مطمئن به ایمان است. جمعی از مسلمانان انقلابی را شروع به کشتن کردند، اولین شهید سمیه مادر عمار است. شهید دوم یاسر پدر عمار است. عمار زیر شکنجه اعلام ارادت به بتها کرد. مسلمانها شنیدند و با شعار به سمت پیغمبر آمدند که عمار کافر شد.
عمار در حالی که میگریست سراغ پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله آن کاری که نباید شود شد و آن چیزی که نباید بگویم را گفتم. پیغمبر فرمود: نه، ای مردم من گواهی میدهم از فرق سر تا کف پای عمار سرشار از ایمان است. همان جملهای که در مورد حضرت زهرا فرمود که دخترم فاطمه از فرق سر تا کف پا مملوء از ایمان است. کسی را که شلاق می زنند تا توهین کند وگرنه او را میکشند، به این شرایط تقیه میگویند. «وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً» کسی که تمام سینهاش سرشار از کفر شده است، غضب خدا بر او باد.
شریعتی: در مورد مغضوبین صحبت میکنیم. اینکه مغضوبین چه کسانی هستند.
حاج آقای بهشتی: مورد بعدی آدم ناسپاس و طغیانگر، سوره طه آیه ۸۱ میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» بندگان من از پاکیزهها و خوردنیها میل کنید، «وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ» سرکشی نکنید. مفسرین میگویند طغیانگری یعنی چه. نعمتی که خدا به ما داده در مسیر اطاعت خدا مصرف کنیم طاعت است، نقطه مقابلش معصیت است. خداوند چشم داده که ما هستی را ببینیم، عظمتهای خلقت خدا را ببینیم اما به نامحرم نگاه نکنیم. نگاه به نامحرم یک نوع طغیانگری است. این غذا را داده، در راه حرام و گناه مصرف کنیم، طغیانگری است. «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی» اگر طغیانگری کنید، سرمستی کنید، مردم را تحقیر کنید، آشوب به پا کنید، غضب من سراغ شما میآید. «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى» هرکس غضب من به سوی او سرازیر شود، سقوط میکند. حلالهای الهی را به حرام تبدیل نکنید و اسراف نکنید.
سوری شوری آیه ۱۶ خیلی مهم است. میفرماید: کسانی که شبهه افکنی میکنند. در دین ما پرسشگری ستایش شده و خدا ما را طوری آفریده که سؤال کنیم. بچه از مادر سؤال میکند که چرا این عروسک گریه میکند؟ چرا این بچه این لباس را پوشیده است؟ قرآن میفرماید: ای پیامبر وقتی سؤال کردند پاسخ بده. سؤال خوب است اما شبهه مثل سمی است که بنگاههایی در قدیم بوده و هست که شبهه تولید میکنند که ذهن مسلمانها را در مورد اعتقاداتشان آلوده کنند. الآن فضای مجازی یکی از کارهای دشمن همین است که گاهی دوستانی که داخل هستند، شبههای میبیند و میداند شبهه هست، تاریخ استعمار انگلیس را نگاه کنید.
وهابیت از کجا پیدا شد؟ یکی در مورد شسعه و یکی امام زمان(ع)، بهائیت و وهابیت، که مقرشان در اسرائیل است. یکبار خدمت حاج آقای قرائتی به سفر خارجی رفتیم و در یک ساختمان مجلل وارد شدیم و همراهی که با ما بود گفت:اینجا مرکز تولید سم است. دانشمندانی اینجا هستند که اسلام شناس هستند، در دانشگاههای اروپایی درس اسلام را خواندند. این اتاق عراق است، این برای پاکستان است و سال ۲۰۱۸ این بسته شبهه، ۲۰۱۹ این بسته و اصلاً برای تولید سم حقوق میگیرد. چقدر باید مراقب باشیم. آنوقت کسی که در داخل آن شبهه را تکثیر میکند، در معرض غضب خدا قرار میگیرد.
«وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ» (شوری/۱۶) بعد از اینکه پیامبر دعوت کرد و ملتها از روی فطرت پاکی که داشتند با استناد به عقل اسلام را پذیرفتند، دعوت پذیرفته شده، این آقا یا خانم باز محاجه میکند روی خدا، «حُجَّتُهُمْ داحِضَهٌ» دلایل اینها نزد خدا بی اساس است. «عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ» کسی که برای تضعیف اعتقادات مردم شبهه افکنی میکند، مغضوب است. «وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»عذابی شدید برای آنها هست.
مورد دهم، سوره فتح آیه ۶ میفرماید: «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ» معمولاً قرآن اسم زنها را جدا نمیآورد، جاهایی که جدا آورده یک رازی دارد. معلوم است زنها در آن کار نقش دارند. «وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»آنهایی که گمان بد به خدا داشتند، خداوند فرمود: من پیغمبرم را هدایت میکنم. اینها گفتند: پیغمبر اسلام با جمعیت و سلاح کم چطور ممکن است؟ «عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ» این گردونه بد روزگار منافقین و مشرکین را بگیرد. «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» غضب خدا بر آنها باد. «وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً» اولاً زن و مرد را گفته و منافق را قبل از مشرک گفته است. جای منافق در جهنم از مشرک بدتر است. منافقین در ایران در اتاق ترامپ رفتند و به او اطلاعات و پیشنهاد میدهند. کسی که کشورش را میفروشد. غضب خدا و جایگاه بد و لعنت خدا بر اینها هست.
شریعتی: انشاءالله جزء هیچکدام از این دستهها نباشیم، همه مشمول رحمت خدای متعال باشیم. در مورد حنظله هم بفرمایید
حاج آقای بهشتی: زندگی حنظله بسیار شیرین است. حنظله پسر رهبر مشرکین ازدواج کرد با جمیله دختر رهبر منافقین، ظهر جعه پیامبر عزیز ما به نمازگزاران فرمودند: الآن به خانههایتان بروید، عصر برگردید میخواهیم به جبهه برویم. حنظله به رسول خدا گفت: امشب شب عروسی من است. دعوتنامه فرستادیم، پیغمبر فرمود: من تو را میشناسم، تو سحرگاه فردا خود را برسان. آن شب عروسی برگزار شد، عروس و داماد به خانه رفتند. ساعتی گذشت، عروس، داماد را بیدار کرد و گفت: خواب دیدم که تو پر درآوردی و به آسمان پر کشیدی. حنظله گفت: تعبیرش این است که شهید خواهم شد.
همسایهها را نیمه شب صدا زد و گفت: ما زن و شوهر هستیم و اگر این خانم بچهدار شد، بچه من است. بعدها کسی حرف مفت نزند. امکان غسل پیدا نکرد و به احد رفت و شمشیر به دست گرفت و به شهادت رسید. پیامبر در شامگاه شنبه کنار پیکر او نشست و من ندیدم که در هیچ جنگی پیامبر اندازه احد گریه کرده باشد. عزیزترین کسان خود را از دست داد، حنظله غسیل الملائکه لقبی است که پیغمبر به او داد. از خانمش هم بگوییم، یک شب بیشتر با همسرش نبود. در هشت سال انقلاب ما هم افرادی چون حنظله داشتیم. دوستی داشتم به نام شهید خلیلی که با خانمش مشهد زیارت امام رضا رفته بودند، ماه عسل بودند. همانجا شنید عملیات است، خداحافظی کرد و به جبهه رفت. جمیله هم در خانهاش ماند و تنها بچهاش را به دنیا آورد و نامش را عبدالله گذاشت.
کارشناس برنامه : حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
تاریخ پخش: ۱۳-۱۱- ۱۳۹۸
.






