ابعاد گوناگون تربیت در سند آموزش و پرورش بر مبنای قرآن و روایات ؛ جلسه ۲
۱۴۰۰-۱۲-۱۵ ۱۴۰۲-۰۷-۰۹ ۱۶:۴۴ابعاد گوناگون تربیت در سند آموزش و پرورش بر مبنای قرآن و روایات ؛ جلسه ۲

ابعاد گوناگون تربیت در سند آموزش و پرورش بر مبنای قرآن و روایات ؛ جلسه ۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
تو چراغ آفتابی گل آفتابگردان *** نکند به ما نتابی گل آفتابگردان
گل آفتاب ما را لب کوه سر بریدند *** نکند هنوز خوابی گل آفتابگردان
نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران *** تو صدای پای آبی گل آفتابگردان
نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری *** نکند به ما نتابی گل آفتابگردان
تو بتاب و گل بیافشان سر آن ندارد امشب *** که برآید آفتابی گل آفتابگردان
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای گرانقدرمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. من هم خدمت بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم.
شریعتی: ما هفته گذشته به بهانه سند تحول و نکاتی که داشت مطالب بسیار ارزندهای را در ارتباط با خداباوری که هم برای ما بسیار مفید و ارزنده است و هم در تربیت فرزندان ما خیلی مؤثر است را شنیدیم. بحث خیلی مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت، امروز هم ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، بیش از نهصد بار در قرآن خداوند با اسم «رَبّ» به معنای صاحب، پرورش دهنده، تدبیر کننده آمده است. در دعاهایمان غالباً «ربِّ، رَبَّنا» میگوییم یعنی ای پرورش دهنده ما، خداوند این کار را به عهده خود ما گذاشته است که بچههایمان را تربیت کنیم و پرورش بدهیم. کار تربیت و پرورش به جز آن سوز و عاطفهای که نیاز است دانشی را نیاز دارد. تجربهای لازم دارد. در ادبیات عرب کلمه رَبّ را برای چند شغل به کار میبرند یکی باغبانی است. به باغبان رَبّ میگویند.
باغبان چه کار میکند؟ یک زمین بکر را تبدیل به یک باغ پر گل و میوه و حاصلخیز میکند. الآن زمین را به من بدهند، مثلاً زمین حاصلخیزی را در استان گیلان، مازندران، گلستان به من بدهند و یک زمانی هم بدهند، یک سال، دو سال، سه سال، من که از باغبانی چیزی نمیدانم کاری از من ساخته نیست. باید دانشی داشته باشم، فرض کنید در رودبار یک قطعه زمین به من دادند، حاج آقا بسم الله! نمیدانم اصلاً زیتون فصلش کی هست. میکارند، سم پاشی میکنند؟ چقدر آب لازم دارد؟ قبل از آن باید آن دانش را فرا بگیرم.
ما در تربیت گاهی به شوخی به تربیت نگاه میکنیم و فکر میکنیم خود به خود تربیت صورت میگیرد. دانش را باید بیاموزد. به جز دانش تجربه، فرض کنید چند کتاب در مورد زیتون هم خواندم، هنوز وارد میدان نشدم. در عمل نقاط ضعف و قوت و تجربه لازم هست. یک مثال دیگر، عربها به زرگر هم رَب میگویند. زرگر چه کار میکند؟ از شمش طلا، از طلای خام یک گردنبند زیبا میسازد. این هم دانش لازم دارد. فرض کنید صد مثقال، صد گرم طلا در اختیار من یا شما بگذارند. ما که از زرگری چیزی نمیدانیم و تجربه نداریم غیر از اینکه طلاها را خراب کنیم، کاری نمیتوانیم بکنیم. باید آن دانش را که ظرافت و دقت دارد بیاموزیم و به سوز و گداز اضافه کنیم. اینبار تربیت رخ میدهد و تجربه.
اینکه تربیت را میگوییم که شاخههایی دارد سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش که در سایتها هست، سندی است شاید هشت سال، ده سال حوزویها و دانشگاهی روی آن کار کردند و رهبر انقلاب هم مطالبه میکند و میفرماید: بقیهی نهادها و خانوادهها باید کمک کنند تا این سند اجرا شود. این سند برای تربیت میدانهایی را تعریف کرده است و تا چند جلسه این مقدمه را باید بیان کنیم. تربیت اعتقادی، تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی، تربیت عبادی، تربیت سیاسی، تربیت علمی، تربیت فنی، تربیت بدنی که ما در مورد یکی یکی اینها باید صحبت کنیم.
بخواهیم آن سند تحقق پیدا کند همه باید به هم کمک کنیم. در آن سند نوشته زیر بنای همه تربیتها تربیت اعتقادی است. خداباوری در زندگی! بچه از کودکی باید این را از پدر و مادر هم بشنود و هم ببیند که این جهان تحت نظر است و کسی ما را میبیند. خدمت بکنیم و کار خوب بکنیم این مایه امید ما هست. خیانت بکنیم مایه ترس ما هست و هردو تربیت است. از ترس ناظر این گناه را نمیکنیم یا اگر گناه کردم توبه میکنم. این تربیت است یا به امید او کار بهتری ارائه میدهم.
کسی از یاران امام هفتم به نام محمد بن عُمیر است که پیشنهاد قضاوت بغداد را زمان هارون الرشید به او دادند و نپذیرفت. میدانستند از یاران امام هفتم است. امام هفتم در زندان بود و یاران امام هفتم پنهان هستند. این را دستگیر کردند، سِندی بن شاهِک زندانبان موسی بن جعفر از او بازجویی میکرد. گفت: باید اسامی یاران امام هفتم را بگویی. این هم نمیگفت تا ۱۲۰ ضربه شلاق خورد. بعدها تعریف کرد که شلاقها خیلی آزار دهنده بود. از بین جمعیت تماشاچی یکی از دوستانم جملهای گفت که اگر از آن به بعد هزار شلاق میخوردم تحمل میکردم. جمله این بود «اذکُر موقِفَک عند الله» یادت باشد در محضر خدا هستی.
یاد کن موقعیت خود را نزد خدا. خدا تو را میبیند. این را که شنیدم گفتم: هرچه باشد این شلاقها را تحمل میکنم. شلاقها را تحمل کرد و اسم یکی از یاران را نگفت. بعد از آن چهار سال زندان افتاد و اموالش مصادره شد وضع سختی پیدا کرده بود. وقتی اموالش از دست رفت دست خالی شد. از کسی ده هزار درهم طلب داشت. آن نفر که بدهکار بود مطلع شد و رفت خانهاش را فروخت که بدهیاش را بدهد. محمد بن عُمیر گفت: این پول را از کجا آوردی؟ ارث به تو رسیده است؟ وام گرفتی؟ کسی بخشیده است؟ نه، از کجا آوردی؟ گفت: شنیدم تو دست خالی شدی و رفتم خانهام را فروختم. گفت: بخدا به یک درهم این پول احتیاج دارم ولی نمیگیرم. شنیدهام که امام صادق فرمود: در بستانکاریها بدهکار را تحت فشار قرار ندهید که خانهاش را بفروشد. ما به این تربیت میگویم. این در مکتبی بزرگ شده که خدا را همه جا ناظر میبیند.
اگر بچههای ما اینطور تربیت شوند خلاف و خطا نمیکنند. خیانت نمیکنند. مشکلات را تحمل میکنند و اگر شیطان آنها را گول زد و خیانت و گناه کردند زود به فکر جبران میافتند. میگوید: خدایا از من در گذر! این همان توجه به حضور خداست. کلمههایی که در قرآن به کار رفته است، خدا علیم است. خدا سمیع است. خدا خبیر است، خدا بصیر است. دائم میخواهد این تربیت را در ما ایجاد کند. تربیت اعتقادی، یعنی با اعتقادمان طوری بار میآییم به خطا رسیدیم، به گناه و آلودگی و خیانت رسیدیم، ایست کنیم. این به صورت خودجوش در ما به وجود میآید. یعنی اگر همیشه در حالت حرکت هستیم همیشه پای ما روی ترمز است و حواس ما هست.
از طرفی دیگر وقتی به مشکل برخورد کردیم چون میبینیم خدا ما را میبیند صبوری به خرج میدهیم. دشوارترین مصیبت امام حسین(ع) شهادت طفل شیرخوار است. امام حسین(ع) وقتی دید این طفل روی دستش پر پر شد فرمود: «هَوَنَ عَلیَّ» این مصیبت بر من آسان است. چطور؟ «انّه بعَینِ اللّهِ» چون در محضر خداست. همین که خدا دارد میبیند مصیبت را بر من آسان میکند.
نوجوانی است که برادرانش او را به چاه انداختند. نوجوانی زیبا، تنها و ته چاه، خودش را نمیبازد و میگوید: خدا مرا میبیند. خدا از من پشتیبانی میکند. این توجه به حضور خدا در تنهاییها و دشواریها به داد ما میرسد. یا نوح پیامبر دهها و صدها سال تبلیغ دین کرد. این اواخر برایش خیلی سخت بود. خیلی مسخره میکردند. عرضه میداشت پروردگارا! روزها و شبها تبلیغ کردم. علنی و سرّی تبلیغ کردم.
پیوسته تبلیغ کردم و اینها توجه نمیکنند. خداوند فرمود: یک کشتی بساز و مؤمنان را در کشتی سوار کن و به ساحل نجات میرسی. من اراده کردم کافران لجوج را تنبیه کنم. کجا کشتی میساخت؟ وسط کویر. خداوند پیغام فرستاد «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (هود/۳۷) مسخره کردن مردم را تحمل کن. تو در مقابل چشم ما کشتی میسازی. این دلگرم کننده است. یکی از حربههای مخالفین مسخره کردن است. خانم با حجاب و جوان نماز خوان را مسخره میکنند. کاسبی که به حلال و حرام مقید است را مسخره میکنند. مسخره کردن یک حربهای از حربههای شیطان است.
خداوند به دو پیامبر موسی و هارون مأموریت داد. به سمت فرعون بروید، او سرکشی میکند. «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/۲۴) حضرت موسی و هارون دیدند با یک امپراطوری میخواهند بجنگند. سیصد سال سابقه پادشاهی فراعنه بود. دو تا چوپان که تمام ابزارشان چوب است، اینها وارد کاخ فرعون شوند راه میدهند یا نه، امکان مذاکره با فرعون خواهد بود یا نه؟ مذاکره کردند حکم اعدامشان را خواهند داد؟ خداوند فرمود: بروید، من حرفهای شما را میشنوم. همین چقدر به این دو پیغمبر روحیه میدهد. «لا تخافا» (طه/۴۶) نترسید. «إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى» (طه/۴۶) من هم گفتگوهای شما را میشنوم و هم میبینم. یعنی اگر ما به لحاظ اعتقادی مطمئن باشیم خدا ما را میبیند، روحیه پیدا میکنیم. امید پیدا میکنیم. از خلاف، از گناه، از پلیدی، از آلودگی فاصله میگیریم. از تربیت اعتقادی است. اصل تربیت در همان سنین است.
الآن از کارشناسان تربیت میپرسیم، بعضی میگویند: تربیت تا سه سالگی است. قبل از ده سالگی است! بیشتر با چشم هم هست نه با گوش! یعنی صحنههایی که بچه از پدر، از مادر و خواهر و برادر و فامیل میبیند. کسی از امام صادق(ع) پرسید: خانوادهام را چگونه به نماز دعوت کنم؟ حضرت فرمود: بی کلام. «کونوا دعاه النّاس بغیر السنتکم» فقیری در خانه فاطمه زهرا آمد، حضرت به فقیر فرمودند: به جز غذای کمی که برای دخترم زینب کنار گذاشتهام در خانه چیزی نداریم. یکوقت دیدند دخترشان با ظرف غذا آمدند. این ظرف غذا را حضرت زینب که سنی هم نداشت به فقیر داد. ما میتوانیم پیشبینی کنیم که حتماً این صحنه را از مادرش یا پدرش قبلاً دیده است و میگوید: این کار، کار خوبی است. به دلش نشسته به طوری که حاضر است گرسنگی را تحمل کند و به ارزشی برسد.
در جلسه قبل گفتیم آیاتی که در مورد این موضوع است از سوره بقره، میخواهم مواردی را که در زندگی ما زیاد پیش میآید بگویم. یکی از واجبات زکات است. امروز مالیات میگویند. زکات که واجب است، در سوره توبه آیه ۶۰ گفت: زکات برای فقرا و بیچارههاست. برای جلب دلها به سمت اسلام است. اینها مصارف زکات است. آیهی ۱۰۳ سوره توبه میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» ای پیامبر از مردم زکات بگیر. «تُطَهِّرُهُمْ» با این کار آنها را پاک میکنی. «وَ تُزَکِّیهِمْ» آنها را رشد میدهی. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» زکات گرفتی بر مردم درود بفرست. این یک نکته تربیتی است که وقتی از مردم کار و پول میخواهیم، تشویق هم بکنیم.
وزارت دارایی که مالیات میگیرد لااقل با یک پیامک تشکر کند. چه ایرادی دارد؟ این باعث میشود سالهای بعد بگویند: اینها معرفت دارند. میدانند کرامت یعنی چه. زکات را بگیر و درود بفرست به آنها «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» درود فرستادن و تشویق تو باعث آرامش آنهاست. «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم» هیچکس نداند خدا میداند شما مالیات دادید. خدا گفتگوها را میشنود و عملکردها را میبیند.
وزارت دارایی باید تشویق میکرد ولی کوتاهی کرد و تشویق نکرد. ما که میدانیم خدا میداند و پول در این مسیرها برای اداره کشور و ساماندهی کشور و امنیت کشور خرج میشود. به دانستن خدا امید ببندیم. راهنمایی و رانندگی رانندگانی که در یک سال تخلف نکردند را تشویق کند که مثل اینکه چنین کاری را میکنند. یوسف صدیق در چاه است. کاروانی عبور کرد، فکر کردند درون چاه آب است. به جای آب کسی که مسئول برداشتن آب بود، دید پسری زیبارویی در سطل است. کاروانیان را خبر کرد و زود یوسف را پنهان کردند تا ببرند او را بفروشند. این آیه میفرماید: هرکس نداند خدا میداند اگر کسانی بچهای را دزدیدند، مسلمان اگر باشد باید بداند خدا میداند. خدا میبیند.
«وَ جاءَتْ سَیَّارَهٌ» (یوسف/۱۹) کاروانی گذر کرد. «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» مسئول آب آوردن را فرستادند. «فَأَدْلى دَلْوَهُ» سطل آب در چاه افتاد. ظرف آب بالا آمد، «قالَ یا بُشْرى» مژده مژده! «هذا غُلامٌ» این آب نیست یک پسر است. «وَ أَسَرُّوهُ» او را پنهان کردند «بِضاعَهً» تا به جای او پولی بگیرند. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَعْمَلُونَ» حواستان باشد. این باعث تربیت است.
ماجراهای دیگر حضرت یوسف هم مثل ماجرای زلیخا، زلیخا پیشنهاد گناه داد. قصهاش را مفصل مردم میدانند. در یک جای خلوتی یک خانمی به جوانی پیشنهاد گناه داد. جوان هم براساس ایمان خودش فرار کرد. بعد به سمت در میرود و خانم پشت سرش میرود و پیراهن را میگیرد و پاره میشود و ناگهان شوهر خانم از راه میرسد. بلافاصله خانم پیش دستی میکند و میگوید: کیفر کسی که به همسر تو نگاه بد داشته چیست جز زندان؟ اگر ایمان خدا در این صحنهها بیاید چه میشود؟ بعد هم خانمهای مصری آمدند و زلیخا گفت: وقتی این جوان میآید میوهها را میل کنید و آنها هم به جای میوه دستشان را بریدند و در عین حال همه علیه یوسف توطئه کردند.
قرآن میفرماید: «إِنَ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ» (یوسف/۵۰) خداوند کید آنها را میداند. درست است آنها سیستم اطلاعاتی داشتند و یک طوری برنامه را ترتیب دادند که یوسف گناهکار باشد اما خدا که میداند. جهان بینی یک مؤمن و خدا پرست این است که جای جای عالم به دوربینها مجهز است. حتی همه تصمیم بگیرند یک خبری منتشر نشود، خدا عزت یوسف را اراده کرده است. بعدها که عزیز مصر در سالهای بعد خوابی دیده بود و معبران نتوانستند خواب را تعبیر کنند و متحیر بود چه کند گفتند: جوانی در زندان هست که میتواند خواب شما را تعبیر کند. جوان در زندان خواب را تعبیر کرد و گفت: تعبیر خواب شما این است که در این کشور هفت سال فراوانی و هفت سال قحطی و خشکسالی است. عزیز مصر گفت: عجب کسی در زندان است. یوسف را آوردند و چند کلمه با او صحبت کرد و فهمید چه شخصیت بزرگی است. پیشنهاد داد مسئولیتی را بپذیرد. حضرت یوسف فرمود: قبل از هر چیزی باید معلوم شود این خانمهای مصری دستشان را بریدند قصه چه بود؟
رفتند پروندهها را آوردند و بالاخره بی گناهی و سلامت یوسف به اثبات رسید. این مزد کسی است که با خداست. با خدا باش و پادشاهی کن. این نوجوان در چاه، در یک خانهای تربیت شده، یک پدری، یک مادری او را تربیت کرده که در چاه توجهاش به خداست. در زندان توجهاش به خداست. در کاخ وقت پیشنهاد گناه توجهاش به خداست. آخر هم با عزت زندگی او خاتمه پیدا میکند.
شریعتی: شاه بیت تمام این نکات در دو جلسه این است که یادمان نرود عالم محضر خداست!
حاج آقای بهشتی: این خیلی مهم است. در آینده بحثی برای قیامت خواهیم داشت. نگاه ما به نگاه خداست. بحث دیگر این است که یاد معاد در تربیت ما چه نقشی دارد. سوره نور آیه ۲۸ میفرماید: میخواهید منزل کسی بروید. صاحبخانه میگوید: من آمادگی ندارم. «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً» اگر در خانه کسی را نیافتید، «فَلا تَدْخُلُوها» وارد نشوید «حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ» مگر کسی باشد که اجازه بدهد. یکوقت صاحبخانه هست و میگوید: آمادگی ندارم. «وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا» برگردید و یکوقت دیگر بیایید. ما الآن آمادگی نداریم. «فَارْجِعُوا» برگردید.
در تفسیر این آیه آمده بعضی بودند میرفتند از درز در نگاه میکردند در خانه چه خبر است که اینها ما را راه ندادند؟ دعوا هست؟ غذایی دارند و نمیخواهند ما بخوریم. یا استراق سمع میکردند. گوش میکردند ببینند داخل خانه چه خبر است که ما را راه ندادند. میفرماید: خدا استراق سمع شما را میداند. اینها تربیت است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» خدا به عملکرد شما داناست. امروزی بخواهیم بگوییم، ممکن است مثلاً تلفن قطع نشده و آن طرف دارند با هم دعوا میکنند و یا خوش و بش میکنند و ما همچنان گوش کنیم. این همان استراق سمع است و گناه است.
سوره حجرات آیه ۱۳ «یا أَیُّهَا النَّاسُ» ای مردم دنیا! «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى» ما شما را از مرد و زن، دختر و پسر آفریدیم. دختر بهتر است یا پسر؟ نظر قرآن این است آنکه پاکتر است بهتر است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» دختر و پسر ندارد. ولی ما گاهی فرق میگذاریم. آخر آیه میگوید: فرق نگذارید، خدا میداند. عمل و باطن ما باید مثلا سخن ما باشد. آدمها سیاه و سفید، کوچک و بزرگ، چاق و لاغر ندارد. پیغمبر فرمود: «لا فخر لعربیٍ علی عجمی» عربها بر عجمها فخری ندارند. «و لا لابیض علی اسود» سفید پوستها بر سیاه پوستها مباهات ندارند و فخری ندارند. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» دختر و پسر و زن و مرد ندارد!
همه بندگان خدا هستند، هرکس پاکتر و با تقواتر است بهتر است. «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» صفات خدا که پایان آیه است متناسب با آن آیه است. خدا خبر دارد که آیا شما فرق میگذارید یا فرق نمیگذارید. الآن در آمریکا بین سفید و سیاه فرق است. سیاهان سوار هر ماشینی نمیتوانند بشوند. سختگیری میکنند و ادعای رعایت حقوق بشر را دارند.
آیه ۱۳ سوره ملک، ما فکر میکنیم گاهی وقتها که با صدای بلند حرف میزنیم همه میدانند. آهسته که حرف میزنیم کسی نمیداند. میفرماید: «وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ» صحبتهایتان را آهسته بزنید «أَوِ اجْهَرُوا» یا با صدای بلند «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خدا به سینههای شما آگاه است. پچ پچ میکنند که دیگران نشنوند. خدا میشنود! خدا نجوا را میداند.
آیه بعد قصه دارد. «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ» (بقره/۱۴۴) پیامبر ما وقتی در مکه بود به سمت بیت المقدس نماز میخواند. چرا؟ چون کعبه داخلش و دورش و روی سقفش پر بود از بتها، به تعداد روزهای سال آنجا بت گذاشته بودند. مسلمانها اسلام که آغاز شد اگر به سمت کعبه نماز میخواندند، متهم به بتپرستی میشدند. چون از این کعبهای پیدا نبود. مأموریت این بود به سمت بیت المقدس باشد. به مدینه آمدند. در مدینه مدتی به سمت بیت المقدس نماز میخواندند تا اینکه یهودیها نیش میزدند. طعنه میزدند که اسلام اگر بر حق هم باشد یک شعبهای از یهود است. چون شما قبلهای مستقل ندارید و به سمت قبله ما نماز میخوانید. پیامبر هم تسلیم پروردگار بود و دلش شکسته بود که چرا یهودیها این را میگویند.
شبها میآمد به آسمان نگاه میکرد و چیزی نمیگفت. خداوند میفرماید: «قَدْ نَرى» ما میبینیم «تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ» چرخاندن صورتت را به سمت آسمان «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» به زودی قبلهای که تو را خشنود کند به تو میدهیم. یعنی همان انتظاری که ما برای امام زمان(ع) داریم. این چیز مهمی است بالاخره در یک نماز چهار رکعتی جبرئیل آمد و کتف پیغمبر را از بیت المقدس به سمت کعبه چرخاند و از آن به بعد پیامبر و به دنبالش مسلمانها موظف شدند به سمت کعبه نماز بخوانند. ممکن است یک نفر سؤال کند: کعبه همچنان پر بود از بتها، شما دلیلی که گفتید الآن هم سر جایش هست. جوابش این است که در مدینه کسی را متهم نمیکردند. در مکه چون فاصلهی پنجاه متری بتها بودند، اینبار در مدینه مسلمانها آوازهای پیدا کرده بودند. همه میدانستند با بتها مخالف هستند. نه چنین اتهامی در مدینه نمیچسبید.
خدا آیت الله مدنی را رحمت کند. حاج آقای قرائتی نقل میکردند. آیت الله مدنی برای آقای قرائتی تعریف کرده بودند که من عهد کرده بودم هیچوقت از امام رضا(ع) چیز مادی نخواهم. ولی مدتی بود عبای من خیلی وصلهدار شده بود و جای سالم نداشت. یکبار زیارت امام رضا رفتم و مقابل پنجره فولاد اینطور کردم، که امام رضا ببیند بدون اینکه بگویم. فقط اشاره کردم. هنوز از صحن بیرون نیامده یک کسی آمد و یک عبایی هدیه داد. اینکه پیغمبر چیزی نمیگوید ولی چهرهاش پیداست که یک چیزی در دلش میگذرد، همین را بدانیم که خداوند از درد ما آگاه است. مریضی و مشکلی که در خانه ما هست. گرفتاریهایی که داریم را خدا میبیند. حکایت قصه پروین اعتصامی است که بینوا و مسکین که میرفت گدایی میکرد، یک روز هیچکس چیزی نداد. دم غروب بود نزد آسیابانی رفت و از او التماس کرد. آسیابان گفت: دامنت را بگیر مقداری گندم ریخت و گره زد. هوا تاریک شده بود به سمت منزل میآمد و برنامهریزی میکرد که این گندمها را بفروشم و مقداری را دارو بخرم و مقداری را شوربا درست کنم.
همینطور که فکر میکرد گفت: خدایا تو از وضع من با خبر هستی بیا گره را از کار من باز کن. گره به کار من افتاده است. یکوقت دید گره از دامنش باز شده و گندمها ریخت! شاکی شد و به خدا گفت: در عمرت یک گره باز کردی آن هم غلط! «آن گره اصلی را باز نکردی این گره وا کردنت دیگر چه بود!» دید چاره ندارد و باید در تاریکی گندمها را جمع کند. دانه دانه گندمها را برداشت و یکباره دستش به جواهر رسید. شروع به عذرخواهی کرد و گفت: خدایا نمیدانستم برای من چه برنامهای داری. از لا به لای دشواریها و سختیها بخواهی به من جواهر بدهی. مطمئن باشیم ما تحت نظارت الله هستیم و خدای مهربان ما را میبیند. اگر اینطور باشد آرامش پیدا میکنیم.
سوره بقره آیه ۲۲۰، «یسئلونَکَ» در سوره بقره «یسئلونَکَ» زیاد است. ای پیامبر میآیند از تو سؤال میکنند. «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى» درباره یتیمان از تو سؤال میکنند. چون در مورد یتیمها چند آیه داریم که مراقب اموال یتیمان باشید. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ» (انعام/۱۵۲) یتیم یعنی کسی که پدرش از دنیا رفته اموال و دارایی داشته، کسانی میآمدند به طمع مال و تصرف میکردند. قرآن فرمود: مواظب باش و نزدیک مال یتیم نشو. نه نزدیک نشو، روابط همه قطع شود. مراقبت کنید و دارایی یتیم را حفاظت و حراست کنید. وگرنه رفت و آمد نیاز عاطفی دارد. سؤال میکنند از تو درباره یتیمان « قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ» در اندیشه اصلاح آنها باشید. «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ» اگر با آنها رفت و آمد کنید.
«فَإِخْوانُکُمْ» پسر یتیم یک پسری مانده، برادر شماست، دختری مانده خواهر شماست، اما یادتان نرود «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» شما اجازه نداری خرابکاری کنی و مال یتیم را با مال خودت قاطی کنی. املاک و اموال را جا به جا کنی و هیچکس نمیداند. خدا میداند، مفسد و مصلح را میداند. فکر نکنی کسی نمیداند در جایی ثبت نشده است و میتوانی هر کاری بکنی. تحت نظر خدا هستی.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. خدا کند همه به این باور برسیم که تنها راه سعادت و نجات ما عمل به این آیههای نورانی است. این هفته قرار است از آقا سید جمال الدین گلپایگانی یاد کنیم.از سید جمال الدین گلپایگانی، عارف گرانقدر و فقیه وارسته بشنویم.
حاج آقای بهشتی: به برکت برنامه سمت خدا مجبور شدیم هفتهای سرگذشت یک عالم را بخوانیم. یک خاطره سی ثانیهای از این عالم بگویم. ایشان مقروض بود و در تنگنای معیشت گرفتار بود. به حرم امیرالمؤمنین آمد و توسل پیدا کرد و گریه کرد ولی گره از کارش باز نشد. این بار به خانه آمد و خانمش را فرستاد که تو به حرم امیرالمؤمنین برو و توسل پیدا کن. خود این قطعه که ما روایاتی داریم گاهی گره به کار شما میافتد اعضای خانه را دور هم جمع کنید و همه با هم دعا کنید. این نشان میدهد این عالم به همسرش احترام میگذارد. شأنی قائل هست، گاهی ممکن است گرهای که به کار افتاده دیگری به ما دعا کند.
ما یک حکمی داریم برای خانوادهها که اگر شوهر خانمی از دنیا رفت باید عده نگه دارد. در طلاق هم عده وجود دارد که فلسفهای دارد. خانمی شوهرش از دنیا رفته، باید چهار ماه صبر کند و آرایش نکند و احکامی دارد. همسر نباید انتخاب کند. در این مدت کسی نباید به خواستگاری او بیاید. سورهی بقره آیه ۲۲۵، میفرماید: اگر کسی خواست به خواستگاری بیاید نباید پنهان کاری کند و باید دست نگه دارد. باید به قانون و استحکام خودش عمل شود و بعد از آن بیاید و اجازه پنهان کاری ندارند.
شایع افکن را خدا میشناسد. سوره نور آیه ۱۹ «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ» آنهایی که دوست دارند خبرهای زشت منتشر شود، خودش هم تهمت نزده، یک کسی به کسی تهمت زده است. این خوشش میآید این را نشر بدهد و منتشر کند، با موبایل برای هفتاد نفر میفرستد. کسانی که دوست دارند اخبار زشت منتشر شود «فِی الَّذِینَ آمَنُوا» بین مؤمنین «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ» تنبیه سختی در دنیا و آخرت برای آنها هست. «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ» خدا میداند شما این خبر را پخش کردید. آبروی افراد ریخته میشود نمیشود برگردد. حتی گاهی یک فامیلی هست، یک جمعیتی آبرویشان ریخته میشود.
خدایا خودت تربیت ما را در نظر بگیر و ما را در موفقیت بچههایمان و تربیت آنها کمک بفرما و شری که آمریکاییها، اسرائیلیها و انگلیسیها و وهابیها برای ایران طراحی کردند را به خودشان برگردان.
شریعتی:
ما یک برات کرب و بلا لای پوشهایم *** ساکت نشستهایم که امضایمان کنی
کارشناس برنامه : حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
تاریخ پخش: ۱۵- ۰۷-۱۳۹۷
.






