تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۱
۱۴۰۰-۱۲-۱۵ ۱۴۰۲-۰۷-۰۹ ۱۶:۲۹تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۱

تقوای الهی در قرآن کریم ؛ تقوا در بازار و محل کسب ؛ جلسه ۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
جان آمده رفته، هیجان آمده رفته *** نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیاء نگرفتم، تو بگو چند فرشته *** صف از پی صف تا به اذان آمده رفته
پلکی زدهام خواب مرا آمده برده *** پلکی زدهام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده است مرا روزه فقط گاه *** بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم *** گفتند: کجایی به جهان آمده رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم *** آنقدر به عمرم رمضان آمده رفته
شریعتی: سلام میکنم به همهی دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای بسیار نازنینمان، به همه مخاطبین داخل و خارج از کشور سلام میکنم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. یک شب قدر دیگری پیش روی ماست، انشاءالله خداوند کمک ما بکند و توفیق بدهد تا با توکل با خودش و با توسل به حضرات معصومین شب قدر پرباری را درک کنیم و پشت سر بگذاریم و برای شبهای قدر بعدی مهیا شویم. ایام ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) هست، انشاءالله دست حضرت پشت و پناه همه ما باشد. حاج آقای بهشتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. بسم الله الرحمن الرحیم، من هم روز ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) ملجأ عدالت خواهان و رهبر عارفان و همچنین رحلت فرزند عزیزش حضرت امام خمینی را به همه بینندگان تسلیت میگویم و از خداوند میخواهم برای همه در این شب قدر مغفرت و نصرت و رحمت تقدیر بفرماید و آیندهای خوشتر از حال و گذشته برای همه تقدیر شود.
شریعتی: انشاءالله حال همه دوستان ما خوب باشد و بهترینها در این شبها برایشان رقم بخورد. جلسات گذشته در مورد تقوا صحبت کردیم. با توجه به اینکه یکی از فلسفههای روزه تقواست، «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» تقوا در زندگی، تقوا در بازار، تقوا در ارتباط با دیگران موضوعاتی بود که وعده داده بودند در مورد آن صحبت کنیم. این هفته قرار است با ما در مورد تقوا در بازار صحبت کنند که مورد نیاز همه ما هست.
حاج آقای بهشتی: گفتیم در قرآن ۲۵۸ بار این واژه تکرار شده و فراوانی این واژه نشان میدهد خدای حکیم مصلحت ما را دانسته به این کلمه زیاد فکر کنیم. در پرتو ایمان به خدا، از بدیها، آلودگیها و زشتیها اجتناب کنیم. چون شب ضربت خوردن حضرت علی(ع) هست، از وصیتنامه امام یاد کنیم. امام در فاصلهی اینکه ضربت میخورند تا به شهادت برسند بیست و چند ساعت طول کشید. وصیتنامه کوتاه و فوق العاده مهمی داشتند که مخاطب آن اول امام حسن و امام حسین و پس از آن همه فرزندان و پس از آن هرکسی که در طول تاریخ این وصیت نامه به دستش میرسد، مخاطب این وصیتنامه هست. در پیشانی این وصیتنامه سفارش به تقوا است. این نشان میدهد موضوعی که ما انتخاب کردیم فوق العاده است.
«أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمً» (نهجالبلاغه، نامه ۴۷) این موضوع تکرار هم دارد و همان چیزی است که ما را از درون پرورش میدهد و تربیت و نگهداری میکند. نگاه به خدا و نگه داشتن خود از آلودگی و زشتی، در فکر، در عمل، در مناسبات اجتماعی است.
عرض کردیم تقوا زوایای بسیاری دارد، در جلسه قبل تقوا در خانه را به صورت فشرده گفتیم. امروز و یکی دو جلسه دیگر تقوا در بازار را میگوییم. چون دامنه خیلی وسیعی دارد. از قرآن شروع میکنیم. واژه تقوا در ارتباط با مسائل مالی و اقتصادی، خرید و فروش، چقدر تکرار دارد؟ یکی از مأموریتهای انبیاء پرداختن به مسائل بازار است. همان اندازه که انبیاء به تعلیم و تربیت اهمیت میدادند، «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ» (بقره/۱۲۹) انبیاء آمدند برای اجرای عدالت و قسط. من یک نمونه از حضرت شعیب بیان کنم. آیه ۸۵ از سوره اعراف میفرماید: «وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً» سیر جریان ورود پیامبران به جوامع بشری را نقل میکند. برای مدین برادرشان شعیب را خدا فرستاد. «قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» ای مردم خدا را بپرستید. «ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» جز او خدایی نیست. «قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» برنامهای از طرف پروردگار شما آمده است. برنامه را از بازار شروع میکند. «فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ» چیزهایی که خرید و فروش میشود یا عددی است یا پیمانهای است یا وزنی است.
آنچه که بیشتر ممکن است بی تقوایی درونش شود، کشیدنیها و وزنیهاست. در عددیها کمتر ممکن است. لذا قرآن بیشتر روی پیمانهایها پافشاری میکند. بنزین میخواهد بدهد، روغن میخواهد بدهد، مایعات بفروشد، عرقیجات بفروشد، اینها پیمانهای است. یا در وزنیها امکان اینکه شیطان انسان را قلقلک بدهد، هست! «أوفوا» یعنی به تمام و کمال به مشتری بدهید. «فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ» أشیاء یعنی اجناس، اجناس مردم را کم نگذارید. «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» بعد از اینکه جامعه اصلاح شده دوباره خراب نکنید. یعنی این موضوع جامعه را خراب میکند. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (اعراف/۸۵) این برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید.
حضرت شعیب به میان مردم آمد، مردم به او گفتند: «قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا» (هود/۸۷) نماز تو به تو گفته ما خدایانی که میپرستیم را کنار بگذاریم؟ «أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا» نماز تو اجازه نمیدهد ما در داراییهایمان هرطور دلمان بخواهد تصرف کنیم؟ چون حضرت شعیب میفرمود: درآمد از این راه، مصرف در این راه! همه پیامبران در مسأله مال دخالت میکردند.
سوره هود آیه ۸۴ میفرماید: «وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً» شعیب که برادر آن ملت بود به سوی مدین روانه شد، «قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ» ای مردم من خدا را بپرستید. جز او خدایی نیست. «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ» در آیه قبل گفتیم: «فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ» یعنی به تمامه! یکوقتی من از قم به تهران میآمدم، به پمپ بنزین رسیدیم، ماشین قبل از من یک پیکان وانت بود. دیدم این راننده پیکان کشیدهی محکمی در صورت مأمور پمپ بنزین زد. ما جلو رفتیم و گفتیم برای چه؟ میگفت: باک من چهل لیتر بنزین میگیرد، این عدد ۵۵ لیتر نشان میدهد. چطور این پیمانه را دستکاری کرده است. در همه خرید و فروشها ممکن است چنین چیزی باشد. یادم هست ماه رمضان به احیاء میرفتم در بزرگراه صدر گرفتار شدیم.
ماشین خاموش شد و به مراسم نرسیدیم. از طرف امداد خودرو آمد و گفت: در باک چه ریختی؟ گفتم: بنزین! گفت: این همه آب است. یک لیوان را پر کرد با یک فندک روشن کرد، روشن نمیشد! «وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ» پیمانهها و وزنها و ترازوها را دستکاری نکنید. بعد فرمود: «إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ» (هود/۸۴) من خیر شما را میخواهم. اینکه من میگویم: در فروختن درستکار باشید، از روی خیرخواهی است. اگر این کار را بکنی قیمتها ارزان میشود. مردم نسبت به هم اعتماد پیدا میکنند. برکت خدا زیاد میشود. چون احادیثی داریم اگر میخواهید برکت از آسمان بیاید، در معاملات درستکار باشید. «وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ» (هود/۸۴) هم بشارت داده و هم تهدید کرده است. مخاطب همان مردم هستند که در مورد خرید و فروش صحبت میکند. شما را میترسانم بر یک عذاب فراگیر، عذاب محیط!
در سوره هود آیه ۸۵ میفرماید: «وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ» پیمانهها را عادلانه پر کنید، اجناسی که با وزن تحویل مشتری میدهید، عادلانه تحویل بدهید. «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ» اجناس مردم را کم نگذارید. فرش میفروشد، لبنیات میفروشد، حدیث داریم هر شغلی شیطان متخصص آن شغل را دارد. «وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» در زمین برای فساد کردن نکوشید. یک مجموعه آیات در سوره اسراء هست که پایان آن آیات میفرماید: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» (اسراء/۳۹) این دستوراتی که گفتیم حکمتهایی بود که خدا به تو وحی کرده است.
جای دیگر قرآن خداوند میفرماید: خدا به هرکس حکمت بدهد، خیر کثیر داده است. حکمت چیست؟ اینجا توضیح داده است. این حکمت را به حکمت نظری یعنی فکرهای درست و حکمت عملی، کارهای درست تقسیم میکنند. در این مجموعه سوره اسراء بیشتر کارها هست، این کارها را بکنید و این کارها را نکنید. آخر فرمود: اینها حکمت است «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُم» (اسراء/۳۵) وقتی پیمانهای را پر میکنید به تمامه پر کنید. «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ» (اسراء/۳۵) با ترازوی استاندارد وزن کنید. چون قسطاس مستقیم یعنی ترازوی صحیح! ترازوها با هم فرق دارد. دیجیتالی، کفهای، ترازوی طلا فروشها یک جور است. ترازوی گندم فروشهای باسکولهای عظیم است که در همه اینها امکان انحراف هست. ترازوهای شما استاندارد باشد. دقیق باشد «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ» با ترازوی دقیق وزن کنید. «ذلِکَ خَیْرٌ» این خوب است. «وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» این با خوش عاقبتی همراه است. پس در آیات قرآن کلمه تقوا را با کم فروشی همراه است. با بد فروشی همراه است، یعنی اینطور جاها ممکن است بی تقوایی شود.
اساساً مال چون جاذبه دارد، لغزشگاه بزرگی است برای بی تقوایی. همه جاهایی که جاذبه هست ممکن است انسان لیز بخورد. مثل مناسبات مردم با جنس مخالف، آقا به خانم و خانم به آقا کشش دارد، اینجا میگوید: تقوا پیشه کنید و نلغزید! خدا را در نظر بگیرید، قیامت را در نظر بگیرید. مال هم از جاهایی است که خیلی جاذبه دارد. امام باقر(ع) فرمود: امیرالمؤمنین(ع) هر روز صبح بر مرکبش سوار میشد و به بازار میآمد میفرمود: ای تجار! تقوا پیشه کنید. همه ما با این موضوع سر و کار داریم. اگر انصاف به خرج بدهیم و مهربانی به خرج بدهیم، خیر آن چند برابر به خود ما برمیگردد.
امام باقر(ع) فرمود: وسط بازار میایستاد، بازاریان هم تا صدای امام میشنیدند دست از کار میکشیدند و گوش میکردند. ای تجار! تقوا پیشه کنید. بعد میفرمود: «قَدِّمُوا الاسْتِخَارَهَ» از خدا طلب خیر کنید. استخاره یعنی طلب خیر کردن. از خدا طلب خیر کنید. «وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَهِ» (امالی صدوق، ص ۴۹۷) برکت را در سایه آسانگیری ببینید. چون بعضی از فروشندهها سختگیر و بعضی آسانگیر و بعضی متوسط هستند. برکت اگر میخواهید در سایه آسانگیری است. قدیم وقتی میوه میکشیدند، باز یک خیار یا یک میوه رویش میگذاشتند. برکت را در سایه آسانگیری بدانید. «وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْکَذِبِ» از دروغ دوری کنید.
«وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ» (امالی صدوق، ص ۴۹۷) از ظلم دوری کنید. «وَ لا تَقْرَبُوا الرِّبَا» نزدیک نشوید. یک چیزهایی را خدا فرموده انجام ندهید، یک چیزهایی را فرموده نزدیک هم نشوید. مثل «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى» (اسراء/۳۲) این دیگر انسان را ته جهنم میبرد! یعنی همانجا که به ذهنت میرسد که احتمال ربا هست، فاصله بگیر. سر فصل همه اینها تقوا است. اول امام فرمود: ای تجار! تقوا پیشه کنید. این نشان دهنده بار معنایی این کلمه است.
امیرالمؤمنین(ع) در مورد بازاریان دو جور اقدامات انجام میداده است. بازار در اسلام تاریخچهای دارد. پیامبر اسلام اول که به مدینه آمد، مسجد ساخت. در جوار مسجد، مدرسه و لایه سوم بازار. یعنی یک مجموعهای را ساخت که هرکس خواست خرید کند زود یک نیم نگاهی به محل عبادت، یک نیم نگاهی به محل تعلیم و تربیت داشته باشد. پژوهشهایی که انجام شده تا قرنهای اول همیشه اینطور بوده است. در کنار مساجد، بازار میساختند. الآن اسنادش هست، در کوفه، بصره، مصر و مدینه بازارهایی که نامشان در تاریخ ثبت شده است در جوار مسجدها بوده است. یعنی کسی که جذب مال دنیا میشود یادش نمیرود با صدای اذان باید کار را تعطیل کند و برود با خدای خود راز و نیاز کند. از خدای خود راه بجوید. در کوفه یک مجموعه سه تایی بود.
مسجد، دارالعماره که مرکز حکومت بود و بازار. پژوهشهایی که شده میگوید: امیر و حاکم همیشه بر بازار نظارت داشته است. از ساختمان خودش بیرون می آمده و در بازار سرکشی میکرده است. امیرالمؤمنین دو نوع کار برای بازاریان میکرده است یکی موعظه، نصیحت، پند و اندرز، راهنمایی، آموزش فقه، بیان احکام، اینها همه نرم است. بازاریها همه به مسجد میآمدند به خصوص صبحها، امیرالمؤمنین(ع) قبل از شروع کار، این کارها را انجام میدادند. به این پیگیری درونی میگوییم. یعنی در وجود آنها یک مشعلی روشن میکرده که خودشان به سمت بدی، به سمت دروغ، به سمت کم فروشی نروند. بازرس و قاضی مخصوص بازار میگذاشته و خودش هم زیاد حضور داشته است.
امروز در جمهوری اسلامی این را چطور باید معنی کنیم؟ یعنی جمهوری اسلامی ایران بخواهد از این مدل امیرالمؤمنین استفاده کند، مسئولین باید حضور پیدا کنند. بازار که میگوییم نه جایی که مسقّف است، پاساژ و خیابان را هم شامل میشود. فقط سختگیری و تندی و جریمه نباشد. کار اول یک کار دلی است، با مهربانی، با محبت، پند و اندرز و نصیحت و بیان احکام هم باشد. خداوند اول تنبیه نمیکند. اول ارشاد میکند. راهنمایی میکند و احکام و آیات را بیان میکند و بعد میفرماید: حالا که شما فهمیدید از این به بعد رعایت کنید. امیرالمؤمنین(ع) که امشب شب ضربت خوردن ایشان است، در کمتر از پنج سالی که رئیس حکومت بود زیاد در بازار حضور پیدا میکرد. در مسجد با بازاریان به نرمی صحبت میکرد. موعظه، پند و اندرز، ارشاد و بیان احکام. بیرون یک بازرس میگذاشت، مدتی ابن عباس قاضی بازار بود. خودش هم حضور پیدا میکرد.
یک نمونه هم امام حسین(ع) نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) بر مرکب رسول الله(ص) در کوفه سوار میشد و از همه بازارها بازدید میکرد. در تاریخچه بازار میخوانیم که یک بازار عمومی بوده و بازارهای تخصصی که الآن هم همینطور است. مثل بازار طلا فروشها، آهنگرها، این از قدیم به این صورت بوده است. شترفروشها، برده فروشها، کفاشها، بزازها، روغن فروشها، امام(ع) در بازار عمومی مطالبی را بیان میکردند و بعد بازار تخصصی میرفتند. امام حسین(ع) میفرمایند: ابتدا به بازار گوشت فروشها رفتند و با صدای بلند فرمودند: ای قصابان! در ذبح گوسفندان شتاب نکنید. بگذارید روح کاملاً از بدنشان جدا شود و از دمیدن در گوشت بپرهیزید.
چون شنیدم از پیغمبر که از این عمل نهی میکردند. سپس به بازار خرمافروشان رفت و فرمود: همانگونه که خرماهای خوب را در معرض دید قرار میدهید، خرماهای بد را هم پنهان نکنید. هر فروشندهای اگر دنبال تقوا هست، اولین وصیت امیرالمؤمنین به همه دوستانش، اگر دوستان او هست، باید اینها را رعایت کند. سپس به بازار ماهی فروشان رفت و فرمود: غیر از ماهی حلال نفروشید! از فروش ماهیهایی که در دریا مردند و موج آنها را بیرون انداخته خودداری کنید! سپس به بازار زرگرها و خیاطها رفتند و با صدای بلند فرمودند: قسم خوردن در بازارهای ما متداول شده است. قسمهایتان را کم کنید! از قسم بپرهیزید. همانا خداوند عزّوجل کسی را که قسم دروغ بخورد را پاک نمیکند!
معامله چند گونه است، معاملهای که قیمت خرید گفته شود یا نشود. مردم بیشتر دوست دارند قیمت خرید را بدانند. فروشندهها هم بخاطر جلب مشتری دوست دارند قیمت خرید را بگویند. فروشنده قیمت خرید را میگوید و خریدار باور نمیکند. اینبار قسم میخورد یا دروغ میگوید. آنچه در احکام گفته شده این است که اگر قیمت خرید گفته می شود باید با دقت گفته شود. مثلاً این کتاب را سه هزار تومان خریده است ولی با شش ماه مدت، این مدت را نمیگوید.
میگوید: خریدم سه هزار تومان و میفروشم سه هزار و پانصد تومان! اینجا مشکل پیدا میشود. یا مثلاً اجناسی را خریده و یک مبلغی را برای حمل و نقل داده تا به شهرستان برسد، به مغازه برسد، این مبالغ را حدسی تقسیم میکند به اجناسی که خریده است. اینجا هم مشکل پیدا میکند. مثال دیگر اینکه ماشینی را صافکاری برده است. صافکار گفته: دو میلیون هزینه دارد ولی چون رفیق من هستی من یک میلیون میگیرم. ماشین را صافکاری کرده و میخواهد بفروشد. میگوید: ماشین را اینقدر خریدم و اینقدر خرج صافکاری کردم. آن دو میلیون تومان را میگوید! این ریزهکاریهایی است که باید رعایت کنیم.
پس ما دو بخش صحبت کردیم. ۱- در قرآن کریم مسأله بازار ۲- در سیره امیرالمؤمنین(ع). برویم سراغ اینکه حضور در بازار چقدر ارزش دارد. امام صادق(ع) فرمود: پیغمبر به کسی که داشت به بازار میرفت و دیر میرفت، فرمود: صبحهای زود برو. فرمود: «اغْدُ إِلَی عِزِّکَ» (کافی، ج ۵، ص ۱۴۹) به سمت عزتت برو! به جای کلمه بازار، مرکز عزت! یعنی کسی که کار میکند یک شغلی را برگزیده و برای تأمین معاش خود تلاش میکند این از نظر اسلام عزیز است. کسی از یاران امام صادق(ع) به حضرت عرض کرد: من به اندازه کافی دارایی دارم. آرام آرام دارم تصمیم میگیرم که کنارهگیری کنم! امام فرمود: این کار تو از عقل تو میکاهد. عقل بالاترین نعمتی است که خدا به ما داده است.
پیامبر اسلام از جنگ تبوک برمیگشت. مرد انصاری جزء استقبال کنندگان بود. وقتی پیغمبر با او دست داد، دید دستهایش خیلی زبر است. فرمود: چرا دستهایت زبر است. گفت: کار سختی دارم و زندگیام را با آن اداره میکنم. پیغمبر دست او را بوسید. یعنی اولین شخصیت عالم اینقدر برای کار اهمیت قائل است که دست او را بخاطر ارزش و اهمیتش بوسید. پیغمبر فرمود: «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِى سَبِیلِ اللَّهِ» (کافى، ج۵، ص۸۸) مقیاسهایی که در اسلام است، یکی همین جهاد در راه خداست. یعنی وقتی امام و پیغمبر ما میخواستند سطح کاری را بالا ببرند، میگفتند: این مثل شهید است.
بانویی که طفلی را به دنیا آورده اجر شهید دارد. وقتی اسلام میخواهد یک اجر فوقالعاده را مثال بزند به شهادت و جهاد در راه خدا مثال میزند. «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِى سَبِیلِ اللَّهِ» کسی که برای خانوادهاش تلاش میکند مثل کسی است که در راه خدا شمشیر میزند. اینها را برای این گفتند که مسلمانها همیشه در حال تلاش باشند. پیغمبر فرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ» (الکافی،ج۴، ص ۱۲) کسی که به خانوادهاش رسیدگی نمیکند، خانواده و بچهها برایش مهم نیست، دنبال عیاشی خودش هست، دو بار فرمود: از رحمت خدا به دور است. کسی که خانوادهاش با بی توجهی او روبروست و تلاش نمیکند.
در تاریخ دارد پیغمبر وقتی جوانهای خوش اندام که توانایی کار داشتند میدید، اولین چیزی که میپرسید در مورد کار بود. کار میکنید و اگر جواب منفی میشنید میفرمود: «سقط عن عینی» از چشم من افتادی! امام زمان(ع) فرزند پیغمبر است. امام زمان چه کسی را دوست دارد؟ آن کسی که کار میکند و رنج میبرد.
شریعتی: اگر کار پیدا نشد چه؟
حاج آقای بهشتی: کسانی که مسئولیت دارند، یکی کارآفرینان و یکی دولتیها، اینها کسانی هستند که باید روز قیامت جواب بدهند. کسانی هستند دارایی دارند و میتوانند کارآفرینی بکنند. الآن میدانیم کارها سخت است، همین قیمت دلار که کم و زیاد شده، وقتی پای درد و دل کار آفرینان مینشینیم، وقتی خروجیاش را در نظر میگیرد، حساب و کتاب میکند، میگوید: اگر پول در بانک بگذارم آسوده خاطر تر هستم و راحتتر هستم. اما به خدا نگاه کند و ببیند خدا از او چه میخواهد؟با این سرمایه و دارایی میتواند بیست نفر را به کار بگمارد. بخشی از مسئولیت هم دست دولتیهاست که رهبر بزرگ انقلاب پیوسته از دولت تشکر میکنند اما باز هم میفرمایند: من به این اندازه از کار راضی نیستم و میفرمایند که از مشکلات مردم اطلاع دارم!
نکته سوم ما هستیم که میخواهیم کار کنیم. به چه چیزی کار میگوییم؟ گاهی متأسفانه به یک میز و حقوق ثابت کار میگوییم، اما نگاه میکنیم که کارهای دیگر هم هست. ممکن است بگوید: در شأن من نیست. شهید بهشتی میفرمود: در آلمان که بودم همسایهای داشتیم من یکوقتی با او کار داشتم. خیلی شیک پوش بود، آدرس محل کار او را گرفتم، در یک کارخانهای بود، به دیدن او رفتم.
وقتی به دیدن من آمد دیدم یک تکه زغال است. از سر تا پا سیاه است. گفتم: شغل شما چیست؟ گفت: شغل من تمیز کردن لولههای بخاریهای بزرگ شرکتهاست. ممکن است اگر به ما بگویند، بگوییم: این شغل نیست. شغل باید تمیز و اتو کشیده باشد. منشی باشد و تلفنها را پاسخ بدهد. ما اینها را شغل میدانیم. گاهی وقتها اینطور است. در برنامه آینده در مورد محیط شغل صحبت خواهیم کرد. امامان و پیغمبر ما چه محیطهایی را پیشنهاد میکردند. پیغمبر ما به کارهای سخت میپرداخت. میفرمود: اگر دو کار باشد من کار سخت را انتخاب میکنم. چوپانی و کشاورزی میکرد. به زمینهای دورتر و سختتر هم میرفتند. پس بخشی به پولدارها برمیگردد و بخشی به دولت برمیگردد و بخشی به همتهایی که باید وسط بیاید.
شریعتی: مشکل اشتغال خیلی مسأله جدی است. انشاءالله با حمایت از کالای ایرانی و نکاتی که حاج آقای بهشتی گفتند، همه مشکلات و گرهها از زندگی مردم باز شود و در این شبها که شبهای بسیار با عظمتی است، از خدای متعال برای سرافرازی ایرانی اسلامیمان و پیش رفتن همه بخشهای مملکتمان و آینده جوانهای عزیز و گرانقدرمان بخواهیم.
این هفته قرار گذاشتیم از احیاگر اسلام ناب محمدی و معمار کبیر انقلاب اسلامی، امام عظیمالشأن که فردا سالگرد ارتحال امام هست صحبت کنیم.
حاج آقای بهشتی: این نکته را انتخاب میکنم که به نظرم اثر تربیتی زیادی دارد و مردم ما هم کم شنیدند. تقریباً هفتصد سال قبل عالمی از تبار موسی بن جعفر(ع) در نیشابور شنید که شیعیان هند عالمی داشتند از دنیا رفته و کسی را ندارند. به اتفاق خانوادهاش به هندوستان مهاجرت کرد. زبان آنجا را آموخت و کتابهای شیعه را ترجمه کرد. محبوبیتی پیدا کرد. دو پسر داشت، مخالفین دیدند این مزاحم آنهاست، یکی از پسرانش را به شهادت رساندند. این پدر استقامت کرد تا از دنیا رفت. پسرش جای پدر را گرفت، شبیه قصه پدر برای او پیش آمد. تاریخ تکرار شد. باز یکی از پسران او را به شهادت رساندند. این دودمان ماندند تا رسید به میرحامد حسین هندی! جد حضرت امام صاحب کتاب «عبقات الانوار»، یک کتاب سی و چند جلدی دارد در ولایت امیرالمؤمنین که خیلی شنیدنی است. در نوشتن آن کتاب چه رنجهایی برده و حتی آمده نوکری خانه عالمی را انجام داده تا یک نسخه از یک کتابی را پیدا کند و در دریا با طوفان مواجه شده، سختیهای فراوان کشیده تا نوبت به او رسیده است.
فرزندان او به نجف آمدند و از نجف به خمین آمدند. شاید آن نیت پاکی که آن جد حضرت امام هفتصد سال قبل داشته و ایثار کرده، خداوند مزدش را هفتصد سال بعد داده است. چون در قصه حضرت خضر و موسی داریم که یک دیواری داشت خراب میشد و حضرت خضر و حضرت موسی دوتایی ترمیم کردند. در تفسیر دارد پدر، پدر مستقیم بچهها نبود. دهها نسل قبل یک پدربزرگی اهل خیر بوده و ثواب و نتیجهاش را خدا دهها نسل بعد به او داده است. خدمتی که میکنیم مطمئن باشیم یا تا هستیم به خودمان یا به بچههای ما و یا به نسلهای بعد از ما خواهد رسید.
شریعتی: امشب شب قدر و شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین است. از اعمال این شب برای ما بگویید.
حاج آقای بهشتی: سوره قدر را همه بلد هستند، «لیله القدر خیرٌ من الف شهر» یعنی طلاییترین وقت سال امشب است و آن دو شب بعد. اولین ادب این است که غسل کنیم. بعد از مغرب غسل کنیم و در غسل هم نیت کنیم، اشک بریزیم و توبه کنیم و با آن آب ظاهر و باطن خودمان را بشوییم. پس از آن دعا و نیایش است، دعای جوشن کبیر که چقدر خوب است در طول سال این دعا را بخوانیم. اسمهای معشوق است. بخوانیم و با توجه به معانی بخوانیم. حاج آقای قرائتی میفرمایند: شب نزول قرآن است، تفسیر قرآن بخوانیم. تفسیر قرآن بشنویم. همان قرآنی که روی سر میگیریم یک نوع عهدی است که ما با قرآن میبندیم. دعاهای ما بین المللی باشد. همین دعایی که روزها و شبهای ماه رمضان میخوانیم. به همه کسانی که از دنیا رفتند، به همه گرفتارها و بدهکارها، به همه جوانها، بیهمسرها، بی بچهها و بی خانهها، به همه دعا کنیم.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. زیارت حضرت سید الشهداء را بخوانیم و دعا برای سلامتی امام زمان را فراموش نکنیم.
کارشناس برنامه : حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
تاریخ پخش: ۱۳- ۰۳-۱۳۹۷
.






