Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام (نورباران 4) آیت الله مظاهری (حسن نورباران 4) آیت الله مظاهری (م29) متن گردآوری ولادت امام حسن

ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السّلام

Mazaheri_ImamHasan01

ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السّلام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الحمدلله ربّ العالمین والصلاه والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیه الله فی الأرضین و لَعنه الله عَلی اعدائهم أجمعین.

میلاد پربرکت امام دوّم حضرت امام حسن مجتبیسلام‌الله‌علیه را به همۀ شما تبریک می‌گویم و از طرف همۀ شما این عید بزرگ را به ساحت مقدس حضرت ولی‌عصرارواحنافداه تبریک می‌گویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهراسلام‌الله‌علیها می‌خواهم نظر لطفی به جلسه کنند و صاحب جلسه شوند و با عیدی گرفتن از حضرت زهرا از جلسه بیرون رویم. اظهار ارادت کنید خدمت امام دوّم، امام حسن مجتبی سلام‌الله‌علیه، با سه صلوات.
بحث ما باشد برای فردا و به تناسب عیدی که داریم، دو روایت می‌خوانم و ارزش هرکدام از این روایت‌ها از دنیا و آنچه در دنیاست، بیشتر است. یک روایت مربوط به امام دوّم است و در حساس‌ترین مواقع گفته شده است و معلوم می‌‌شود روایت از نظر اخلاقی خیلی بالاست. یعنی دم مرگ حضرت مجتبی سلام‌الله‌علیه از حضرت مجتبی یک نصیحت خواستند و ایشان این روایت را فرمودند.

روایت دوّم نیز نظیر همین است و از امام حسین سلام‌الله‌علیه است که یک نصیحت برای همۀ شیعیان کرده‌اند. لذا روایت‌ها را می‌خوانم و مقداری شرح می‌دهم تا جلسۀ علم شود. ثواب جلسۀ علم از همه چیز بالاتر است و شما نمی‌توانید ثوابی بالاتر از جلسۀ علم پیدا کنید. حتّی از جبهه و از مکه و کربلا هم بیشتر است. هرچه خوبی هست، اگر در مقابل جلسۀ علم بگذارید، جلسۀ علم بر آن خوبی برتری دارد؛ لذا جلسۀ ما جلسۀ علم شود و هدیه‌ای باشد از طرف همۀ ما به امام دوّم سلام‌الله‌علیه، برای اینکه امام دوّم ان‌شاءالله در این ماه مبارک رمضان نظر لطفی به ما داشته باشند.

جناده می‌گوید دم مرگ خدمت امام دوّم رفتم و دیدم آقا را از دست داده‌ام و آقا دم مرگ هستند. فرصت را غنیمت دانستم و از آقا یک سؤال کردم و گفتم آقا مرا توصیه‌ای کنید و یک جملۀ اخلاقی برای من بگویید. معلوم می‌شود جُناده هم تصور کرده که دم مرگ امام دوّم، گریه و غش و زاری خوب است، اما بهتر از آن فرصت را از دست‌ندادن و یک جملۀ اخلاقی از امام شنیدن است.

امام دوّم به جای یک جمله، عباراتی را فرمودند و از جمله سه توصیۀ اخلاقی مهم کردند. توصیۀ اوّل همین بحث چند روزۀ ما بود؛ فرمودند:

اسْتَعَدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِکَ‏

جناده! مرگ می‌آید و قبل از اینکه مرگ بیاید، مهیّای مرگ باش. قبر و قیامت برای تو روشن باشد و قبر و قیامت برای تو بهشتی از بهشت‌های برزخ باشد. شب اول قبر آسوده باشی. دم مرگ امیرالمؤمنین به فریادت برسد و بالاخره مهیّای مرگ باش قبل از اینکه مرگ بیاید. زیرا در وقتی که مرگ بیاید، فایده ندارد. تقاضا دارم همۀ شما این منبر امروز را یاد بگیرید و پنج‌‌شش موعظه از امام دوّم و امام حسینسلام‌الله‌علیهما است.

دوّم اینکه فرمودند:

وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً

فعال باش و کار و تلاش و کوشش داشته باش، هم برای دنیا و هم برای آخرتت. برای دنیا به اندازه‌ای کوشا باش مثل اینکه می‌خواهی تا قیامت در دنیا بمانی؛ برای آخرتت نیز کوشا باش مثل اینکه امشب شب اوّل قبر توست. یک مسلمان همین است و اگر تنبل باشد، برای دنیا و آخرتش غلط است:

إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ[۱]

مبغوض‌ترین افراد نزد خدا، آدم‌هایی هستند که تنبل هستند و نه برای دنیا کار می‌کنند و نه برای آخرت.

أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب[۲]

مبغوض‌ترین افراد نزد خدا کسانی هستند که خیلی می‌خوابند و مبغوض‌ترین افراد نزد خدا کسانی هستند که خیلی می‌خورند. مبغوض‌ترین افراد نزد خدا کسانی هستندکه شبانه روز حرف‌هایی می‌زنند که نه نتیجۀ دنیا و نه نتیجۀ آخرت دارد. باید فکر و ذکر و کردار و گفتارمان هم برای دنیا و هم برای آخرت باشد. اگر به فکر دنیا نباشیم، اسلام می‌گوید شیعه نیستی و اگر به فکر آخرت نباشیم، اسلام می‌گوید از ما نیستی و شیعه نیستی. زیاد روایت داریم که لیس منا شیعه نیست کسی که به فکر دنیا نباشد یا به فکر آخرت یا به فکر هر دو نباشد.[۳] امام دوّم می‌فرمایند فعال و باتلاش و کوشش باشید.

در دستوری که در اوّل سوره مزمّل به پیغمبر داده شد، خطاب شد یا رسول الله! عبای نبوت به دوشت آمده و بار سنگین است:

إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً[۴]

شب با خدا باش و روز فعّالیت داشته باش. قرآن می‌فرماید:إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً[۵]

مثل کُرۀ متحرک و مثل زمین که حرکت عجیبی دارد و ده‌شانزده حرکت دارد، ما هم باید شبانه‌روز فعال باشیم. به پیغمبر اکرمصلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم خطاب می‌شود یا رسول الله! شب با خدا باش و شب‌بیداری داشته باش و در روز هم کار و تلاش و کوشش داشته باش تا به جای برسی.

نصیحت سوّم امام دوم به جناده این بود که فرمودند جناده! آیا می‌خواهی نزد مردم عزیز باشی و ابهت اجتماعی داشته باشی و مردم تو را دوست داشته باشند و کم پشت سر تو حرف بزنند و ابهّت اجتماعی و محبّت اجتماعی داشته باشی بدون اینکه ریاست داشته باشی و بدون اینکه عشیره و اطرافی داشته باشی، و اگر می‌خواهی عزیز باشی، تقوا داشته باش. لباس معصیت را بکَن و لباس تقوا را بپوش؛ آنگاه هم در دنیا و هم در آخرت عزیز می‌شوی.
در دنیا در نزد همه عزیز می‌شوی و ابهّت اجتماعی دارد و دم مرگ پیش عزرائیل و ملائکه عزیز می‌شوی و پیش امیرالمؤمنینسلام‌الله‌علیه عزیز می‌شوی و بالاخره در عالم برزخ و قیامت عزیز هستی و جای تو نیز در بهشت است:

وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَهٍ وَ هَیْبَهً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَهِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[۶]

این سه نصیحت است و امروز این سه نصیحت عیدی از طرف من به شما باشد و امّا شرطش اینست که فقط شنیدن نباشد، بلکه یادگرفتن باشد و جلسه را جلسۀ علم و تعلیم و تعلّم کنید. هرکدام از این سه نصیحت به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد.

امام حسین سلام‌الله‌علیه هم یک نصیحت دارند و این نصیحت برای همۀ ما شیعیان است. فرمودند هرکسی از راه گناه بخواهد به جایی برسد، دوان‌دوان به ضدّ مطلوب رفته است و از آنچه می‌ترسد به سرش خواهد آمد. اگر کسی از راه گناه بخواهد به جایی برسد، نمی‌شود. عاقبت‌به‌خیر نمی‌شود و بچّه‌هایش عاقبت‌به‌خیر نمی‌شوند. بلکه آنچه نمی‌خواهد به سرش می‌آید. می‌خواهد عاقبت‌به‌خیر شود، اما نمی‌شود. می‌خواهد مُکنت و عزت و عشیره و ریاست پیدا کند، امّا نمی‌شود؛ بلکه دوان دوان به ضدّ مطلوب رفته است:

مَنْ‏ حَاوَلَ‏ أَمْراً بِمَعْصِیَهِ اللهِ‏ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یَحْذَرُ[۷]

این روایت به تجربه اثبات شده است. از جمله تجربه‌های تاریخی، قضیۀ عمر سعد است. نظیر این زیاد است و می‌توان مثال زد به قضیۀ کربلا و لشکری که برای جنگیدن با امام حسین سلام‌الله‌علیه آمدند.

قول استانداری ری را به عمر سعد داده بودند. قضیۀ امام حسین سلام‌الله‌علیه جلو آمد و ابن‌زیاد به کوفه آمد و سر و صدا را خواباند و به عمر سعد گفت باید به کربلا بروی و قضیۀ امام حسین سلام‌الله‌علیه را تمام کنی و برگردی و بعد به ری بروی. این وحشت کرد و گفت قضیۀ امام حسین سلام‌الله‌علیه که بچه‌بازی نیست و با حسین جنگیدن از نظر اجتماعی و دینی و عقیدتی نمی‌شود. ابن زیاد گفت دستور همین است. عمر گفت بگذارید تا فکر کنم و از اوّل شب تا صبح فکر کرد. اما فکر شیطانی کرد و شیطان در او نفوذ کرده بود. می‌گفت آیا به کربلا روم و حسین را بکشم و ریاست ری و استانداری آنجا را داشته باشم یا اینکه نروم و آخرت و رضایت پیغمبر و سلامت دنیا و آخرت را داشته باشم؟! بالاخره صبح فکر شیطانی او رسید به اینجا که به کربلا می‌روم و قضیه را تمام می‌کنم و اگر توانستم صلح و اگر نتوانستم جنگ می‌کنم و بعد بالاخره توبه می‌کنم. فردا آمد و مهیّا برای کربلا شد.

امام حسین سلام‌الله‌علیه دو سه جلسۀ مخفیانه با عمر سعد داشتند و او را نصیحت می‌کردند. می‌فرمودند عمر سعد! این کار را نکن و به دنبال کارت برو. عمر سعد!‌ هرچه می‌خواهی من در مدینه به تو می‌دهم و باغم را می‌فروشم و به تو می‌دهم، دست از این کار خطرناک بردار. در جلسۀ اوّل و دوّم و سوّم، حرف عمر این بود که نمی‌توانم از ریاست ری بگذرم. آقا امام حسین سلام‌الله‌علیه هم بالاخره فرمودند از گندم ری نخواهی خورد. آنگاه جسارت به امام حسین سلام‌الله‌علیه کرد و گفت جوی آنجا هم برای ما بس است و برای ریاست ری هرچه توانست، کرد. حتّی دستورهایی که به او نداده بودند انجام داد و خیلی شدّت عمل به خرج داد. بالاخره امام حسین سلام‌الله‌علیه را کشت و سرها را به کوفه فرستاد و به کوفه آمد و سر و صدا خوابید و سرها را به شام بردند. حال می‌خواهد به ری رود. آمد نزد ابن‌زیاد و گفت اجازه بده به ری بروم و استاندار آنجا شوم. ابن‌زیاد آدم خبیث و بی‌خود بود و سیاستمدار بود. گفت من شنیده‌ام تو جلسۀ خصوصی با امام حسین داشته‌ای. عمر گفت تو می‌خواستی پیروز شوم و من شدم و تو می‌خواستی دشمن یزید را بکشم و من کشتم. ابن‌زیاد گفت نمی‌شود که تو جلسۀ خصوصی با دشمن ما داشته باشی. در بین این حرف‌ها گفت عهدنامۀ تو کجاست و آنگاه دستور و عهدنامه را گرفت و پاره کرد و دور ریخت. عمر شروع کرد در سر خود بزند و مرتب می‌گفت: خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛[۸] دیدی هم آخرتم را دادم و هم دنیایم را دادم. کم‌کم عمر دیوانه شد و وقتی در کوچه می‌آمد بچه‌ها به او سنگ می‌زدند و در خانه هم زن و بچه او را ملامت می‌کردند مخصوصاً زنش که خواهر مختار بود.

وقتی مختار روی کار آمد، زن عمر سعد امان‌نامه‌ای برای عمر گرفت. مختار نوشته بود عمر سعد در امان است مادامی که شورشی نکند. مختار کار می‌کرد و فوج‌فوج کسانی را که در کربلا دل زهرا را خون کرده بودند، می‌کشت. این عمر سعد دیوانه، در جلسه می‌نشست و مختار ناراحت می‌شد که دشمن نمره اول امام حسین سلام‌الله‌علیه در مقابلش نشسته است. بالاخره یک روز دو افسر رشید خواست و گفت بروید و سر او را برای من بیاورید. این دو افسر رشید و فهمیده آمدند و عمر گفت من امان‌نامه دارم و مختار نوشته این در امان است: ما لم یحدث حدثا. به او گفتند مگر تا حال مستراح نرفتی؟! عمر گفت معنایش این نیست. اما آنها گفتند ما از معنایش این را می‌فهمیم. تا عمر خواست نه بگوید، سرش در باغچه رفت. سر را نزد مختار آوردند و مختار خیلی خوشحال شد.[۹] این جمله را برای عمر سعد باید تکرار کرد که خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهَ ذٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ. هرکه بی‌خدا شد، از راه گناه بخواهد به جایی برسد، نه تنها نمی‌رسد بلکه به ضدّ مطلوب دوان‌دوان خواهد رفت. نظیر عمر سعد زیاد دیده می‌شود و این جملۀ عمر سعد یک تجربه است که از راه گناه نمی‌شود کسی به جایی برسد. سببش اینست که از راه گناه بیراهه است و وقتی بیراهه شد، هرقدمی که بردارد از مطلوب دور می‌شود. وقتی به مقصد می‌رسد که راه مستقیم باشد:

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۱۰]

اگر در راه مستقیم بیفتد، خدا به او کمک می‌کند و کسی که خدا کمکش کند، هم دنیا و هم آخرت را دارد و کسی که خدا کمکش نکند، به بیراهه می‌رود و وقتی به بیراهه رفت، شیطان رحم ندارد. گاهی جهنم درست می‌شود و گاهی مخلّد در جهنّم است و شیطان از کم شروع می‌کند و به کم قانع نیست و گاهی او را می‌رساند به عمر سعد.

عمر سعد به حسب ظاهر آدم خوبی بوده است، اما ریاست ری از راه گناه، او را رساند به ذلت و دیوانگی و بدبختی و بعد هم سر او بریده شد. جمله‌ای نقل می‌کنند که روزی مختار پسرهای خواهرش یعنی بچه‌های عمر سعد را در جلسه آورد. دستور داد در مقابل عمر سعد این بچه‌ها را سر ببرند. رو کرد به عمر سعد و گفت در چه حالی؟ گفت خیلی سخت است. مختار گفت در وقتی که علی اکبر و علی اصغر را کشتی، نگفتی که سخت است. بعد هم چند روز بعد سر عمر را بریدند و نزد مختار آوردند و مختار خوشحال شد.[۱۱] مختار خیلی به تشیّع خدمت کرده است و خیلی دل زهرا را خنک کرده است و ما از مختار تشکر می‌کنیم و خدا بهشت را به او بدهد و نزد حضرت زهرا و اهل بیت‌سلام‌الله‌علیهم در آخرت سرفرازتر باشد، ان‌شاءالله.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسن والحسین، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

 

پی نوشت ها:

[۱]. الکافى، ج ۵، ص ۸۴.
[۲]. مجموعه ورّام( تنبیه الخواطر)، ج ۱، ص ۱۰۰.
[۳]. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶: لَیْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ تَرَکَ‏ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ.
[۴]. المزمل‏، ۵: در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏کنیم.
[۵]. المزمل‏، ۷: [و] تو را، در روز، آمد و شدى دراز است.
[۶]. بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۳۹.
[۷]. الکافى، ج ۲، ص ۳۷۳.
[۸]. الحج‏، ۱۱: در دنیا و آخرت زیان دیده است. این است همان زیانِ آشکار.
[۹]. ر.ک: البدایه و النهایه (ابن‌کثیر)، ج ۸، ص ۲۷۳ تا ۲۷۴.
[۱۰]. الفاتحه، ۶: به راه راست ما را راهبر باش.
[۱۱]. اخبار الطوال، ص ۲۶۰؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ۶، ص ۶۰؛ البدایه و النهایه، ج ‏۸، ص ۲۷۳.

سخنران : آیت الله شیخ حسین مظاهری

تاریخ درس: ۱۳۹۵/۴/۱ – رمضان ۹۵

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *