مسئله جمعیت ۱۴ ؛ اشتغال زنان و فرزندآوری
۱۴۰۰-۱۲-۱۵ ۱۴۰۲-۱۰-۲۳ ۱۲:۱۵مسئله جمعیت ۱۴ ؛ اشتغال زنان و فرزندآوری

مسئله جمعیت ۱۴ ؛ اشتغال زنان و فرزندآوری
تبیین ضرورت توجه به اولویتها در زندگی، خصوصا در بحث فرزندآوری
« سرکار خاتم دکتر اردبیلی »
همه باید در زندگی اولویتهایی داشته باشیم. قرار است در این دنیا زندگی کنیم. این دویدنها و پول درآوردنها برای زندگی بهتر است. فرزندآوری که نماد واقعی زندگی است به معنای حیات و زنده ماندن بشر است.
بنابراین اشتباه بزرگی است که زندگی را به خاطر مسائلی همچون تحصیل تعطیل کنیم و همین موضوع هم باعث پایین آمدن سطح توانمندی بانوان شده است. به خاطر اینکه خانم در مدت ۲۵ یا ۲۶ سال تحصیلات خود به برنامه ریزی تک بعدی در زمینه تحصیل، کار و حتی زندگی عادت میکند و در نتیجه نمیتواند در اداره شغلی که مورد نیاز جامعه هست، زندگی خود و تربیت فرزندانش به جمع بندی رسیده و موفق باشد. بسیاری از زنان در کشورهای اروپایی مثل اتریش میتوانند دوران تحصیل خود را با توجه به اقتضائات زندگیشان طی کنند. به عنوان مثال در زمان بارداری دو سال مرخصی به آنها تعلق میگیرد و بعد از آن میتوانند به تحصیل و رشد خود ادامه بدهند. در حالیکه ما سیستم انعطاف ناپذیر تحصیل و کار را در بهترین سالهای زندگی زوجین از جهتهای مختلف همچون باروری، طوری قرار دادهایم که اصلا قابل جمع نمیباشند.
جابجایی ارزشها معضل اصلی در کاهش فرزندآوری
« استاد محمد مسلم وافی »
در سبک زندگی کنونی و با توجه به اصراری که خانمها نسبت به اشتغال دارند، بیشتر از یک یا دو فرزند جایی نخواهد داشت.
مگر مادری شغل نیست! مگر تربیت انسانهای نخبه و ارزشمند شغل نیست!
البته درست است که جامعه ما به پزشک و معلم خانم نیاز دارد و به امید روزی که هیچ سونوگرافی توسط دکتر مرد انجام نشود و هیچ خانمی لازم نباشد به یک مرد سرم بزند.
اما چرا ارزش شغل مادری کم شده است!
چطور راننده کامیون بودن و مکانیکی برای خانمها یک شغل به حساب میآید ولی یک مادر که در منزل خود چهار فرزند را نگهداری و تربیت میکند شاغل به حساب نمیآید. ما با شغل زنان مخالف نیستیم اما این درست نیست که ارزش مادری و همسرداری را پایین آورده و آن را بیکلاسی بدانیم.
موضوع حائز اهمیت دیگر این است که فرزند زیر هفت سال بایستی از یک زن محبت ببیند و مادربزرگها هم خوب است ملاحظه کنند و تا قبل از ۷ سالگی به فرزند محبت فراوان نکنند. فرزند وقتی به مهدکودک میرود و اینطور محبتها را از معلم میبیند در خانه دچار دوگانگی میشود. درحالیکه مهدکودکها پر شدهاند آن هم به صورت مختلط.
به هر حال سبک زندگی ما تغییر پیدا کرده و سوال این است در این سبک زندگی که مادرها به فکر اشتغال خود هستند و وقتشان را خارج از خانه صرف میکنند، چه کسی قرار است نسل آینده ما را تربیت کند؟!
آیا با افزایش جمعیت در آینده مشکل کمبود کلاس خواهیم داشت؟
« استاد محسن عباسولدی »
چرا گاهی در مورد مسائل جامعه طوری قضاوت میکنیم که انگار هیچ پیشرفتی نداشتهایم!
بعد از انقلاب ۴۵۸ هزار کلاس درس احداث شده است و طبق آماری که از معاون عمرانی مجموعه آموزش پرورش به دست رسیده است، از سال ۱۳۸۴ تا مهر سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲، نوزده و نیم میلیون متر مربع فضای آموزشی جدید و مقاوم سازی شده در کشور به بهره برداری رسیده است. ۱۳میلیون متر مربع مدارسی داشتیم که در برابر زلزله مقاوم نبودند و حدود هفت و نیم میلیون متر مربع آنها را بازسازی کرده و به حد مقاومت رساندیم. در مهر سال ۱۳۹۱، ۵۰ پروژه آموزشی در استان اصفهان با ۵۰۵ کلاس و زیر بنای ۸۱۱/۸۱ متر مربع بنا شده است. و همچنین تا سال تحصیلی ۹۱ حدود ۲۰۰۰۰ مدرسه در کشور، هوشمندسازی شده اند.
گرچه نباید گرانی، تورم و سوء مدیریتها را نادیده گرفت اما اینطور هم نیست که هیچ پیشرفتی نکرده باشیم.
مسئله بعدی نگاه آینده نگرانه است که اگر با همین رشد جمعیت پیش برویم در آینده بسیاری از مدارس با مشکل دانشآموز مواجه میشوند.
در سال ۱۳۹۲ یعنی سال ۲۰۱۳ میلادی حدود ۰۰۰/۳۰۰/۱۲ دانشآموز داشتهایم. و بر اساس آخرین آمار اعلام شده از سوی مرکز آمار فناوری و اطلاعات و ارتباطات آموزش و پرورش ۱۱۴/۱۰۴ مدرسه و مجتمع آموزشی در کشور وجود دارد.
و با توجه به تعداد دانشآموزها که دوازده میلیون و چندی بود، اکنون به صورت متوسط در هر مدرسهای ۱۱۸ دانش آموز درحال تحصیل هستند که البته ممکن است در یک محله ۳۰۰ یا ۴۰۰ دانش آموز و در جای دیگر کمتر باشد. در سال ۱۴۰۴ یعنی حدود ۱۰ یا ۱۲ سال دیگر جمعیت افراد بین ۵ تا ۱۹ سال به ۰۰۰/۲۱۴/۱۷ نفر میرسد که البته افراد پنج و شش ساله آن به مدرسه نمیروند و افراد نوزده ساله از مدرسه خارج شدهاند ولی آنها را نیز جزو دانشآموزان حساب کنیم و به تعداد مدرسهها هم اضافه نشود، متوسط ظرفیت هر مدرسه ۱۶۵ دانش آموز خواهد شد. در حالیکه در زمان ما حداقل ۶۰۰ یا ۷۰۰ نفر به صورت دو شیفته در مدرسه تحصیل میکردند.
وقتی جمعیت کشور به ۸۸ یا ۹۰ میلیون نفر برسد متوسط دانش آموزهای هر مدرسه (با وجود اینکه پنج یا شش سالهها را هم جزو دانشآموزان حساب میکنیم) ۱۶۵ نفر میشود، علاوه بر اینکه تعداد کلاسها نیز به مرور زیادتر میشود و براساس آمار ثبت احوال در سال ۱۴۲۰ جمعیت ایران کاهش خواهد یافت.
آیا با افزایش جمعیت در آینده مشکل کمبود شغل خواهیم داشت؟
« استاد محسن عباسولدی »
موضوع شغل و اشتغال همیشه به عنوان یکی از اصلیترین دغدغههای جامعه مطرح بوده و هست. منتها در بحث جمعیت باید آینده نگرانه قضاوت کرد. گرچه در حال حاضر جامعهی ما با مشکل بیکاری مواجه است اما اگر با همین روند و میزان رشد پیش برویم، در آینده نه تنها مشکل بیکاری نخواهیم داشت که با کمبود نیروی کار مواجه خواهیم بود.
فرزندانی که به دنیا میآیند، حد اقل تا ۲۰ سالگی مشغول تحصیل هستند. حال اگر با این رشد جمعیت پایین و همزمان بالا رفتن سن جامعه پیش برویم در آینده به تعداد نیروهای بازنشسته اضافه میشود بدون آنکه جایگزین مناسبی برای آنها وجود داشته باشد.
در حال حاضر با مشکل بیکاری مواجه هستیم چون افراد مستعدّ کار که فرزندان دهه ۶۰ هستند، اکنون جوان شده و کار میخواهند.
حال ببینیم چنین مشکلی در بیست سال آینده نیز وجود خواهد داشت یا خیر؟
افرادی که در حال حاضر سی سال دارند در بیست تا سی سال آینده بازنشست شده و توان جوانی را برای کار نخواهند داشت. آن زمان فرزندان امروز باید جایگزین آنها شوند. حال در شرایطی که هر خانواده یک فرزند بیشتر ندارد و رشد جمعیت پایین بوده است و از طرفی تعداد قابل توجهی از افراد جامعه نیز بازنشسته خواهند شد در حالی که نیروی کار مناسب به اندازه کافی نداریم، چگونه میتوان این جایگزینی را حل کرد؟!
تا سال ۱۴۲۰ رشد جمعیت ایران منفی خواهد شد که در اینصورت ۴۷ درصد از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد.
بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی سالمند به افراد بالای شصت گفته میشود.
برآوردها حاکی از آن است که در سال ۱۴۲۰ حدود ۹۵ نفر میلیون جمعیت خواهیم داشت که حدود ۴۴ میلیون نفر از آنها افراد بالای۶۰ سال خواهند بود. جمعیت بالای شصت سال یعنی سالمندانی که مصرفکننده بوده و انتظار دریافت خدمات از حکومت دارند. در چنین شرایطی تامین هزینههای مرتبط با سالمندان برعهده جمعیت مولّد و نیروی کار خواهد بود.
علاوه بر سالمندان و افراد بالای شصت سال، جمعیت زیر ۱۸ سال نیز مصرف کننده هستند و این دسته را هم که از دایره نیروی کار خارج کنیم، فقط حدود ۳۰% باقی میمانند. یعنی در واقع ۳۰% جامعه باید کار کنند تا ۷۰ درصد جامعه مصرف کرده و خدمات دریافت کنند. و زمانیکه نیروی کار جامعه کمتر از نیروی مصرف کننده باشد ناچار به پذیرش مهاجرین کار خواهیم بود.
.


