Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مسئله جمعیت ۱۲ ؛ تربیت و فرزندآوری مسئله جمعیت منبریار متن مساله جمعیت

مسئله جمعیت ۱۲ ؛ تربیت و فرزندآوری

مسئله جمعیت

مسئله جمعیت ۱۲ ؛ تربیت و فرزندآوری

روش صحیح تربیت فرزند

« مقام معظم رهبری »
در حوزه تربیت فرزندان لازم نیست که با آن‌ها مثل یک شاگرد برخورد شود.
فکری که در جامعه وجود دارد این است که وقتی فرزند در خانواده زیاد شد،‌ نمی‌توان آن‌ها را تربیت کرد. این فکر اشتباه است. تربیت فرزندان به معنای تربیت تک تک فرزندان نیست بلکه راه تحقق آن، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب باشد دیگر فرقی‌ نمی‌کند که فرزندان یکی باشند یا بیشتر و به طور طبیعی خوب تربیت‌ می‌شوند.

رابطه وقت‌گذاری برای تربیت و تعداد فرزندان

« استاد محسن عباس‌ولدی »
یکی از شاخصه‌های سبک زندگی جدید مصرف‌زدگی است.
به این معنا که هر چه مصرف، بیشتر باشد زندگی بهتر و احساس خوشبختی بیشتری به وجود خواهد آمد. یکی دیگر از شاخصه‌های سبک زندگی جدید وقت کشی است. امروزه با هرکه صحبت‌ می‌کنید، از وقت کمبود وقت گلایه دارد و حرفش این است که چه باید بکنم!
یک سوال؛ این فرصت‌ها کجا رفته است؟!
۱. وقتی مصرف بیشتر به عنوان یک اصل قرار بگیرد، در نتیجه پول بیشتری باید بدست آورد و پدر و مادر مجبور‌ می‌شوند که در روز چند شیفت کار کنند، در حالی که اگر مصرف با قناعت همراه شود و به حد نیاز مصرف کنیم، هم دلخوشی‌ها بیشتر خواهند شد و هم وقت‌ها برکت پیدا‌ می‌کنند.
در حال حاضر رسانه قبله‌‌‌ی خانه شده است و در بهترین نقطه‌‌‌ی منزل قرار دارد. درست است که ما اکنون داخل همین رسانه در حال گفت‌وگو هستیم ولی نکته این است که هر خوبی با افراط همراه شود، به یک نکته منفی تبدیل می‌شود.
در حال حاضر، گاهی تا نیمه‌های شب به تماشای تلویزیون مشغولیم که متاسفانه این رسانه در بعضی از خانواده‌ها جای خود را به ماهواره داده است، آن وقت‌ می‌گوییم که وقت نداریم و با این حال سوال من این است که در هفته چند سریال تماشا‌ می‌کنید؟!
بنابراین بهتر است به این نکته بپردازیم که وقت در زندگی مدرن کجا صرف می‌شود؟ که شما‌ می‌گویید اگر بچه بیاوریم وقت کمتری باید به او اختصاص دهیم!.
نکته دوم
بر چه مبنایی‌ می‌گویید که پدر و مادر باید تمام وقت خود را به فرزند اختصاص دهند؟ بر چه اساسی گفته می‌شود که فرزند در صورتی‌که حداکثر وقت را از پدر و مادر بگیرد، خوب تربیت می‌شود؟
اتفاقا فرزند بیشتر، لازمه‌‌‌ی تربیت بهتر‌ می‌باشد. به این جهت که فرزند در زندگی خود حتما نیازمند فرزندان دیگر است.

بررسی نقش و تاثیر امکانات در تربیت فرزندان

« سرکار خانم دکتر اردبیلی »
خرافه دیگری که با آن مواجه هستیم این است که‌ می‌گوییم: فرزندمان نباید مثل ما متحمّل محرومیت شود و باید امکانات زیادی در اختیار داشته باشد.
سندروم فرزند فول امکانات را‌ می‌توانیم از نظر روانشناسی بررسی کنیم. تصور کنید هر آنچه را ما در طول زندگی‌ دوست داشته‌ایم و با سختی آن‌ها را به دست آوردیم یا نتواستیم به دست بیاوریم، در اختیار فرزندمان قرار دهیم، آیا چنین فرزندی قدرت مواجهه با کمبود، مشکلات و بحران را در آینده خواهد داشت؟ تنها راه رسیدن به موفقیت در هر مکتب روانشناسی نه فقط در اسلام، سختی کشیدن و مواجه شدن با مشکلات و یادگیری حل آن مشکلات‌ می‌باشد و فرزندی که از روز اول تمام امکانات را دارد و مهارتی در حوزه ارتباطی جهت سازگاری با افراد دیگر و به اشتراک گذاشتن این امکانات کسب‌ نمی‌کند، چه عاقبتی خواهد داشت! وقتی فرزند نتواند این موضوعات را در خانواده تجربه کند، چگونه‌ می‌تواند فرد موفقی در اجتماع باشد!
در حال حاضر یکی از علت‌های طلاق همین موضوع است. پسر و دختری که فول امکانات هستند با هم ازدواج‌ می‌کنند در حالی‌که به خاطر سبک زندگیشان تحمل مشکلات را ندارند و هنگام مواجهه با اولین مشکل، طلاق‌ می‌گیرند.
آیا (با وجود این مسائل) فرزندانمان را خوشبخت کرده ایم؟ کسی‌ می‌تواند ادعا کند که فرزندان ما که عموما تعدادشان کمتر است و در کلان شهر‌ها رشد یافته‌اند از نسل قبل که پرجمعیت و کم امکانات بودند، بهتر تربیت شده اند؟ من که تا به حال چنین نقد و شبهه‌‌ای را نشنیده ام.

نقش منفی ساختار‌های آموزشی در تربیت فرزندان

« سرکار خانم دکتر اردبیلی »
جامعه گرفتار یک ساختار آموزشی کلیشه‌ای است که همه به نحوی در آن اسیر هستیم. مثل اینکه حتما باید کنکور بدهیم و مهارت‌های از پیش تعیین شده‌ای را فرا بگیریم، در حالی‌که ممکن است به عنوان مثال استعداد یک شخص در یادگیری زبان فرانسه بیشتر از زبان انگلیسی یا نقاشی و غیره باشد.
این بدین معنا نیست که هر کسی این مسیر را طی می‌کند گرفتار اشتباهی بزرگ شده است‌‌، بلکه مهم این است که فرزندان خود را کلشیه‌‌ای تربیت نکنیم. نسلی که بخواهد بهتر از ما بوده و تمدن‌ساز باشد، طبیعتا باید متفاوت از ما بوده و اسیر زندان‌های ذهنی نباشد.
طبق پیشرفته‌ترین شیوه‌های آموزشی جهان، فرزند باید یه طور طبیعی پرورش پیدا کرده باشد در حالی‌که پرورش طبیعی مستلزم امکانات کامل و درجه یک نیست و این موضوع که فرزند تحت فشار ساختارهای آموزشی از این کلاس به کلاس دیگر قرار بگیرد، اشتباه است.
بلکه اولین مسئله‌ای که در این نوع از تربیت لازم است رعایت شود این است که فرزند در سنین پایین همبازی داشته باشد، با طبیعت ارتباط برقرار کند و بتواند استعداد خود را پیدا کند.

اهمیت کیفیت و کمیت در فرزندآوری

« استاد مجید فولادی »
امروزه چنین گفته می‌شود که یک فرزند بیاوریم اما درست تربیت کنیم. درحالی‌که از نظر اسلام هم کیفیت و هم کمیت اهمیت دارند. آیات و روایاتی داریم که به خوبی بیان‌گر این مهم‌ می‌باشند.
«رَبَّنا هَبً لَنا مِنً أزًواجِنا وَذُرِیّاتِنا قُرَّه أعًیُنٍ وَجًعَلًنَا لِلًمُتَّقِیًنَ إمَامَا؛ پروردگارا‍! ما را از سوی همسران و فرزندانمان خوشدلی و خوشحالی بخش، و ما را پیشوای پرهیزکاران قرار ده.»
این آیه شریفه هم بیان‌گر کیفیت است و هم کمیت. آقا رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم‌ می‌فرماید: «تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا وَتکًثُرُوا إنّی أباحِی بِکُمً الاُمَمً یَوًمَ القِیامَه وَلَوً بِالسّقًطِ؛ ازدواج کنید و فرزند بیاورید که من در روز قیامت حتی نسبت به فرزند سقط شده شما مباحات‌ می‌کنم.»
اگر رزق حلال در زندگی آورده شود، این را بدانید که فرزندان با ذات پاک، رزق حلال و نطفه پاک در هر جای دنیا که باشند، تحت تأثیر این ارزش‌ها بوده و آلوده‌ نمی‌شوند. تربیت اصلی دست خداست، زمانی که رزق حلال نباشد، هرچند کنار حرم اهل بیت علیهم السلام هم باشید ممکن است فرزندتان راه خطا را پیش بگیرد.
روزی جبرئیل علیه السلام خدمت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل شد و هدیه‌‌ای برای ایشان آورد.
این هدیه همان نماز جماعت بود که در هیچ دین دیگری وجود نداشته است و خدای متعال آن را برای امت اسلام قرار داد. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم پرسید: «آیا فضیلتی برای نماز جماعت هست؟ فرمود: بله اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند، ثواب نماز ۱۵۰ برابر می‌شود. اگر ۲ نفر اقتدا کنند ۶۰۰ برابر و اگر ۳ نفر اقتدا کنند ۹۰۰ برابر می‌شود. جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله زمانی‌که تعداد نمازگزاران در نماز جماعت از ۱۰ نفر بگذرد، اگر تمام درختان عالم قلم، تمام دریاها مرکب، و تمام جن و انس نویسنده شوند ثواب یک رکعت از این نماز را‌ نمی‌توانند بنویسند.» در این روایت جبرئیل نفرموده است که این ۱۰ نفر حتما باید آیت الله العظمی، افراد صالح و نماز شب خوان باشند، بلکه به صورت کلی فرمود: اگر ۱۰ نفر در نماز جماعت شرکت کنند، نمازشان چنین ثوابی خواهد داشت.

بررسی روش‌های رایج تربیت فرزند و ارتباط آنها با تعداد فرزند

« استاد محمد مسلم وافی »
تربیت فرزند در حال حاضر به مسئله‌‌ای دشوار تبدیل شده است.
و جالب است که مخالفین تفکر فرزندآوری استدلالشان چنین است که‌ می‌گویند: بعد از به دنیا آوردن فرزندان بسیار، آینده‌شان چگونه قرار است رقم بخورد! می‌خواهی ده فرد معتاد به جامعه تحویل دهی؟! به جای چند فرزند، یک فرزند داشته باش اما برایش وقت بگذار و او را درست تربیت کن، در اینصورت فردی شبیه امام راحل یا شهید بهشتی می‌شود.
لازم است بدانیم که در دنیا دو گروه انسان وجود دارند:
گروه اول؛ کسانی که دغدغه‌‌ای برای تربیت فرزند ندارند. که طبیعتا در این موضوع، بحثی با آن‌ها نخواهیم داشت. اما گروه دوم؛ یعن۰ی کسانی که دوست دارند تربیت فرزندشان به خوبی صورت پذیرد، و در حقیقت روی صحبت ما – پیرامون اینکه آیا فرزند زیاد مثبت است یا منفی؟ – با ایشان است.
نکته قابل توجه این است که در همین محیط و شرایط کنونی، چهار شیوه تربیتی فرزند بین خانواده‌ها رائج‌ می‌باشد که ما فقط با در نظر گرفتن شیوه چهارم است که فرزند زیاد را توصیه‌ می‌کنیم، اما اگر نگاهمان به مدل‌های دیگر تربیتی بود، باید بگوییم در اینصورت حتی یک فرزند هم زیاد است.

تربیت نوع اول

تربیت زوری یا تربیت فنری: به عبارت دیگر گویا که دسته‌‌ای از افراد در جهت تربیت فرزند، دست خود را مثل یک اهرم فشار روی سر او گذاشته و وادار به خوب بودن‌ می‌کنند؛ – نماز بخوان، روزه بگیر، دوست پسر بده، دوست دختر بده، موتو بکن تو و … – و به طور ناخواسته با هر فشار دست خود را پایین‌‌تر‌ می‌برند.
در این‌ صورت چه اتفاقی‌ می‌افتد؟!
نتیجه این شیوه چنین است؛ زمانی که فشار از روی فرزند برداشته شود، سرکش می‌شود.
– به عنوان نمونه، قصد دارید فرزندی را که با همین شیوه تربیت شده است به اردو ببرید. همینکه به عوارضی شهر مبدأ‌ می‌رسید، حاج آقا رو به سمت دختر‌های خیلی خوب و محجّبه کرده و‌ می‌گوید: کمتر شوخی کنید! جلوی راننده خوب نیست -.
دقت داشته باشید که دختر‌ها بی‌دین نشده‌اند، پس چه اتفاقی افتاده؟! نکته این است که فنر فشار برداشته شده است.
بنابراین چنین تربیتی یا همان تربیت زوری منسوخ است و بحثی در مورد آن نداریم.

تربیت نوع دوم

این نوع تربیت بر اساس ایجاد شور و شوق افراطی در فرزند شکل‌ می‌گیرد.
– به عنوان مثال از طریق ایجاد انگیزه افراطی و گفتن جملات شورانگیز ولی نابجا، دختر خود را صرفا با برانگیختن احساساتش چادری کرده و نماز خوان کنیم.
اکنون ببینیم که این روش خوب است یا خیر؟ اصلا چرا بد باشد؟! مگر بر منبر و در سخنرانی‌ها از این روش استفاده‌ نمی‌کنیم! مگر در محرم‌ نمی‌گوییم:‌‌ای مردم! اگر یک قطره اشک برای امام حسین علیه السلام از چشمتان جاری شود گناهانتان پاک می‌شود.! اگر چنین روشی اشتباه است، پس چرا طبق آن پیش‌ می‌رویم؟
اما اشکالی که این شیوه دارد، این است که اگر بخواهیم با داغ کردن و جوّ دادن، فرزند خود را تربیت کرده و یا به عنوان مثال او را چادری کنیم، به محض اینکه وارد یک فضای سرد شود دست از رویّه خود برمی‌دارد.
دختر در راهنمایی و دبیرستان چادر دارد اما در دانشگاه که فضا سردتر می‌شود، آن را کنار‌ می‌گذارد. ما فکر‌ می‌کنیم که آن دختر بی دین شده، در حالی که فقط فضا سرد شده است. در این روزها خیلی‌ می‌بینیم که مردم از اینکه پسرشان تا سیزده یا چهارده سالگی نماز‌ می‌خوانده اما الان که هفده سالش شده نماز‌ نمی‌خواند، ابراز نگرانی کرده و‌ می‌گویند: فرزندمان بی‌دین شده است. نخیر او بی‌دین نشده است. نکته این است که تا الان با داغ کردن شما نماز‌ می‌خوانده اما حالا به خاطر شرایطی که در آن قرار دارد، سرد شده و در نتیجه نماز را کنار گذاشته است.

تربیت نوع سوم

تربیت آموزش محور؛ در این روش، اطلاعات دینی به صورت گتره‌ای و گسترده وارد ذهن فرزند می‌شود. در ابتدایی در غالب کتاب دینی، راهنمایی کتاب دینی، دبیرستان کتاب دینی و در دانشگاه به نام معارف اسلامی. وقتی به دانشجو‌ می‌گوییم رفتارت اشتباه است،‌ می‌گوید: – حاج آقا خودم همه این حرفا رو حفظم، همه رو بلدم -.
چرا فرزندمان را از سه سالگی به مهد قرآن‌ می‌فرستیم؟ بعضی‌ها نظرشان این است که‌ می‌خواهیم فرزندمان با قرآن انس بگیرد، یا از ابتدا قرآن حفظ کند که قرآنی بار بیاید. در حالی که کلام اسلام چیز دیگری است. آقای پدر! خانم مادر! در سه سالگی حق دارید به فرزند خود سبحان الله، در چهار سالگی ذکر «لا اله الا الله» و در پنج سالگی ذکر صلوات یاد دهید. و در سن شش سالگی جهت قبله را به او آموزش دهید. دقیقاً برعکس شیوه تربیتی ما، که مدام اطلاعات دینی وارد ذهن فرزند‌ می‌کنیم. البته ما با آموزش دینی مخالف نیستیم اما این هم صحیح نیست که با اصرار، اطلاعات دینی را به فرزندان خود آموزش دهیم. نکته مهم این است؛ همانطور که ما این دسته اطلاعات را به آن‌ها آموزش‌ می‌دهیم از سمت دشمن هم به صورت برنامه ریزی شده، اطلاعات فراوانی وارد ذهن فرزند می‌شود و اگر فرایند آموزشی ما حساب شده نباشد، نتیجه مثبتی عائد نخواهد شد.

تربیت نوع چهارم

در این روش تربیتی هر چه فرزند بیشتر باشد، کیفیت تربیت بهتر خواهد بود و چون ما از این فرهنگ فاصله گرفته ایم، در مباحث تربیتی نیز به مشکل برخوردیم. جالب است کسانی که حرف از سختی تربیت‌ می‌زنند و‌ می‌گویند یک فرزند داشته باشیم که بهتر تربیتش کنیم، با اینکه فقط یک فرزند دارند اما در تربیت همان مانده اند.
اما شیوه چهارم؛ که راحت‌ترین و در عین حال غریب‌ترین روش است. اگر این روش را اجرا کنیم، تربیت فرزند خیلی راحت‌‌تر از آنچه فکرش را‌ می‌کنیم، خواهد شد.
این نوع تربیت، روش واکسینه محور و خود کنترل محور است.
اسلام با هیچ یک از روش‌های تربیتی زور محور، شور محور و آموزش محور موافق نیست. شیوه اسلام به گونه‌‌ای است که فرزند، خود کنترل تربیت می‌شود.
زمان شاه در تگزاس آمریکا، جوان مجردی به اسم عباس بابایی تحصیل‌ می‌کرد. به مدت دو سال دختری در تگزاس آمریکا تلاش کرد عباس بابایی را خراب کند اما نتوانست.
عباس بابایی طلبه بود؟ یا پدرش آیت الله بود؟ خیر، عباس بابایی خود کنترل تربیت شده بود. در همین زمان هم اگر به دانشگاه‌ها برویم، دختر و پسر خوب کم نداریم که یاد گرفته‌اند خود کنترل بزرگ شوند.
به عبارت دیگر ما شیوه صحیح تربیت را فرا نگرفته ایم، آن وقت برای پوشاندن این مسئله‌ می‌گوییم: تربیت فرزندان زیاد سخت است. در حالی که وقتی فرزندان زیاد باشند، در تربیت هم تاثیرگذار و کمک دهنده هستند.
بهتر است تمام تقصیرات را بر عهده جامعه و فضای ناسالم آن نگذاریم و بپذیریم که از شیوه‌های صحیح تربیتی بی اطلاع هستیم. همین فرزندان هستند که با تربیت درست،‌ می‌توانند جامعه ناسالم را اصلاح کنند.

بررسی اشتباهات والدین در تربیت فرزند و انتظارات آنها و تاثیر منفی آن در فرزند

« سرکار خانم دکتر اردبیلی »

سوال

به عنوان مثال فقط برای یک فرزند پیش دبستانی اگر بخواهد یک ترم ۵ جلسه‌ای به کلاس زبان برود، ۰۰۰/۸۰۰ تومان باید هزینه شود. مشخص است که این موضوع به خانواده‌ها فشار‌ می‌آورد.

پاسخ

بیاییم در ملاک‌ها و شاخص‌های زندگی تجدید نظر کنیم. آیا مدرک گرایی و تخصص گرایی افراطی – به این معنا که همه باید در بهترین مدرسه تحصیل کنند، اینکه شاخص بهترین فرزند بهترین نمره، بهترین رتبه کنکور و بهترین رشته تخصصی باشد – صحیح است؟! بیاییم برای یک بار چنین پیش فرض‌هایی را زیر سوال ببریم. چرا یک فرزند ۶ ساله باید وارد یک ساختار از پیش تعیین شده و کلیشه‌‌ای شود، حتما زبان یاد بگیرد و یا در کلاس موسیقی یا کلاس‌های دیگر شرکت کند؟
قبل از تمام این موضوعات کلیشه شده که به عنوان پیش فرض‌های تربیتی یک فرزند موفق، از آن‌ها نام‌ می‌بریم باید بدانیم که فرزند در مسیر تربیت موفق، بیش از این‌ها به یک مادر آرام نیاز دارد. در فرهنگی که به آن عادت کرده ایم، بدون توجه به استعداد فرزندانمان، برای آن‌ها یک هدف در نظر‌ می‌گیریم که باید به آن برسند. – به عنوان مثال والدین برای خود ترسیم‌ می‌کنند که فرزندمان باید در پزشکی یا یکی دیگر از رشته‌های مشابه متخصص شود، چند میلیون درآمد داشته و از شأن اجتماعی بالایی هم برخوردار گردد -. این طرز فکر، چیزی است که به آن عادت کرده و کلیشه‌‌ای است که در آن اسیر شده ایم. و حتما انتظار داریم که علاوه بر شرایط خوب، شغلی هم باشد که فرزندمان در آن مشغول باشد و در آخر هر ماه حقوق معیّنی بگیرد و در کمال آرامش در پی زندگی خود باشد. غافل از اینکه هر انسانی برای غایتی خلق شده و در حد خود و زمینه خاصی استعداد دارد،‌ فقط باید آن را کشف کنیم. اما شیوه تربیتی مادرها یکنواخت است، نه نوآوری به فرزندان خود‌ می‌آموزیم، نه تفکر خلاق و کارآفرینی به آن‌ها یاد می‌دهیم و نه آن‌ها را با تفکر انتقادی آشنا‌ می‌کنیم. در نتیجه فرزند ما ناچار و محکوم می‌شود که در یک کلیشه زندگی کند، در یک کلیشه تحصیلات خود را طی کرده وکنکور برود، مهارت‌های از قبل تعریف شده‌‌ای را فرا بگیرد در حالی که به استعدادهای او هیچ توجهی نمی‌شود – به عبارتی گل رز باشی یا آفتابگردان باید مثل یک درخت رشد کنی -. متاسفانه ما، معلم و در کل ساختار آموزشی بچه را به سمتی سوق‌ می‌دهیم که نتیجه اش می‌شود یک فرد ناسالم و غیر ایده‌آل. ناسالم نه به معنای شخصی که گرفتار آسیب‌های اجتماعی می‌شود، بلکه به معنای فردی که در محیط طبیعی خود رشد نکرده و استعداد درجه یک خود را کشف نکرده است. در نتیجه با عشق و خلاقیت دنبال ساختن کاری که بکر بوده و خودش شروع کرده باشد،‌ نمی‌رود.
این آسیب فرهنگی را در نظر بگیرید و مدام در این کلیشه صحبت نکنید. اگر این عادت را نشکنیم، مدام در همین ریل خواهیم افتاد – و چنین‌ می‌گوییم که اگر دولت برایمان خانه فراهم کرده و بهترین مدرسه، دانشگاه، کنکور و شغل را برای فرزندمان تامین کند، در اینصورت دو فرزند‌ می‌آوریم -.

بررسی موانع جدی در فرزندآوری

« استاد محسن عباس‌ولدی »
احساس نیاز به فرزند یک احساس غریزی است اما چرا نسبت به آن بی انگیزه شده ایم؟
شایسته است که نسبت بین هدف زندگی و فرزندآوری را بررسی کنیم.
اینکه خیلی از مردم بی انگیزه شده‌اند یک دلیل عمده دارد که چون اصالت با رفاه است.
در مبانی توسعه غربی و نگاهی که غرب به زندگی دارد، زندگی خوب، یعنی زندگی مرفه. و هرچه راحت‌‌تر باشید این زندگی، زندگی بهتری خواهد بود. بنابراین اصالت با رفاه است و چیزی که با رفاه منافات داشته باشد باید حذف شود. با توجه به این مسئله ما نیاز غریزی به فرزند داریم اما این احساس را با یک فرزند جواب داده و با خود‌ می‌گوییم که این احساس تا اندازه‌‌ای جواب داده شد و بیش از این با رفاه، آسایش و تفریحمان منافات دارد، پس از آن منصرف‌ می‌شویم و همان فرزند را از صبح تا عصر در مهد کودک‌ می‌گذاریم تا بتوانیم برای خوردن بیشتر و خانه مجلل‌‌تر پول بیشتری جمع کنیم.
اما در نگاه دینی اصالت با رفاه نیست و در واقع رفاه به این معنا اصلا در عالم وجود ندارد. خدا در قرآن‌ می‌فرماید: «لَقَد خَلَقنَا الإنسانَ فِی کَبَدٍ» خدای متعال بعد از قسم‌های متعدد‌ می‌فرماید که ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم. آفریننده عالم برای اینکه به ما که خود را عاقل‌ می‌دانیم چنین مطلب مهمی را بفهماند، بعد از سه مرتبه قسم خوردن به این موضوع اشاره‌ می‌فرماید.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه‌ می‌گوید: کبد به معنای رنج و خستگی است. و از آنجا که بعد از چند قسم آمده است یعنی رنج و سختی از هر سو و در تمام شئون زندگی بر انسان احاطه دارد. و این مسئله بر هیچ خردمندی پوشیده نیست.
نکته‌‌‌ی دیگر اینکه در غرب اصالت با رفاه مادی است. در حالی که ما معتقدیم اگر فرزند رفاه مادی را کمی تحت الشعاع قرار دهد، رفاه معنوی را به دنبال دارد که اگر این دو را در ترازو بگذاریم، خواهیم دید که رفاه معنوی بر سختی‌های مادی فرزندآوری ترجیح‌ می‌یابد.

بررسی مفهوم تربیت و رابطه آن با تعداد زیاد فرزندان

« استاد محمد مسلم وافی »
دغدغه برخی افراد این است که فرزندمان را چطور تربیت کنیم؟ ما در تربیت یک فرزند با مشکل مواجه هستیم، آن وقت شما‌ می‌گویید چند فرزند بیاوریم؟!
اگر تربیت یک فرزند بهتر است، پس چرا آنهایی که یک فرزند دارند بیشتر از این موضوع‌ می‌نالند؟

مفهوم تربیت چیست؟

در تعریف تربیت گفته ایم: که زمینه رشد و شکوفایی فرزند را فراهم کرده و نیاز‌های واقعی او را برآورده کنید. اما خانواده‌ها در خانه‌های تک فرزندی معمولا به نیاز‌های غیر واقعی فرزند‌ می‌پردازند و با وسایلی مثل تبلت او را سرگرم‌ می‌کنند.
گروهی که مخالف فرزندآوری هستند‌ همان‌هایی هستند که تربیت فرزند زیاد را سخت‌ می‌دانند، اما با قاطعیت عرض‌ می‌کنم اتفاقا آن‌هایی که فرزند زیاد دارند در حوزه تربیتی راحت‌‌تر هستند، چون در این خانواده فرزندان نقش موثری در تربیت یکدیگر خواهند داشت.
ممکن است کسی بگوید: خانواده‌‌ای را‌ می‌شناسیم که دارای شش فرزند‌ می‌باشد اما هیچ کدام از تربیت خوبی برخوردار نیستند!
باید توجه داشت که تربیت یک پازل است.
آیا دلیل ضعف تربیت این فرزندان فقط تعداد زیاد آن‌ها است؟ یا اشکال را باید در شیوه تربیتی پدر و مادر ببینیم؟ این دسته از پدر و مادر‌ها چه یک فرزند و چه بیشتر از دو فرزند داشته باشند، در هر صورت فرد خوبی تحویل جامعه‌ نمی‌دهند! بنابراین اگر دیدید خانواده پر جمعیتی فرزند خوب تربیت نکرده است، مشکل از تعداد فرزندان نیست.
آیا اگر دختری در ۱۵سالگی ازدواج کرده و ۲ سال بعد طلاق گرفته باشد، باید بگوییم ازدواج زود خوب نیست؟! در حالی که بعضی از دختران در ۲۵سالگی ازدواج‌ می‌کنند و طلاق‌ می‌گیرند. پس باید عامل اصلی طلاق را بررسی کنیم و بینیم به خاطر ازدواج زود هنگام است یا به خاطر مسائل دیگری همچون مهریه بالا و انتخاب نامناسب.
بنابراین پدر و مادر ابتدا باید مفهوم تربیت و شیوه‌های آن را فرا بگیرند، در این صورت دیگر از جهت مسائل تربیتی تعداد فرزند مشکل و دغدغه‌‌ای ایجاد نخواهد کرد.

نقش خدای متعال در تربیت فرزند و رابطه آن با فرزندآوری

« استاد محمد مسلم وافی »
دو مسئله محوری در این زمینه وجود دارد؛
اول اینکه خود را در تربیت فرزند همه کاره‌ می‌دانیم و لذا‌ می‌گوییم که تربیت سخت است و بچه‌ نمی‌آوریم، نقش اصلی را در خرجی دادن فرزند برای خود‌ می‌دانیم و به خاطر مشکلات اقتصادی فرزند‌ نمی‌آوریم، فقط خود را در آینده فرزندمان مؤثر‌ می‌دانیم و‌ می‌گوییم پسر‌ می‌خواهیم.
پس خدای متعال در کجای معادلات و برنامه‌هایمان قرار دارد؟! مگر خداوند نفرموده است که من مربی و پروردگار عالم هستم «ألحَمدُ لله رَبّ العالَمِینَ»؟ مگر نفرموده است: «نَحنُ نَرزُقُهُم؛ ما روزی آن‌ها را‌ می‌رسانیم».
اگر مشکل مسائل اقتصادی است که خدا‌ می‌فرماید: من متکفل افرادی‌ می‌شوم که دارای سه فرزند دختر هستند و روایتش را خواهیم گفت. همچنین افرادی که فقط فرزند پسر‌ می‌خواهند، یا‌ نمی‌دانند و از روی تعصبات بی‌جا چنین‌ می‌گویند و یا عامدانه چنین خواسته‌‌ای دارند که در اینصورت خدا آن‌ها را به خودشان واگذار‌ می‌نماید، و آن وقت است که باید کاسه چه کنم چه کنم دست بگیرند.
بنابراین بهتر است خانواده‌هایی که فرزند زیاد‌ نمی‌خواهند، چنین بگویند که خدایا ما نمیتوانیم از عهده فرزند زیاد برآییم نه اینکه فرزند زیاد را بد بدانند.

تاثیر کمیت بر کیفیت تربیت فرزندان (بررسی خرافه‌های موجود در حوزه فرزندآوری)

« سرکار خانم دکتر اردبیلی »
تعداد فرزند چه نقشی در تربیت فرزندان ایفا‌ می‌کند؟
یک برداشت ساده این است که هر چه کمیت بیشتر باشد، کیفیت کمتر می‌شود. اما باید توجه داشته باشیم که با یک فضای کشت سلولی و رشد جانوری مواجه نیستیم و محیط زندگی انسان خیلی پیچیده‌‌تر از این مسائل است. در نتیجه آیا کمیت کمتر، کیفیت بهتری به همراه خواهد داشت یا خیر؟
تربیت فرزند در خانواده، اتفاقی است که باید اصولی بر آن حاکم باشد. یک مکتب فکری برای والدین شکل بگیرد که چه رویکردی نسبت به تربیت فرزندشان داشته باشند. این اتفاق حتی در زوجین تحصیل کرده هم که اقدام به فرزندآوری کرده و از تک فرزندی خارج‌ می‌شوند، به خوبی شکل‌ می‌گیرد.
در واقع اگر ما هوشمندانه، خودآگاهانه و با بصیرت کافی اقدام به فرزندآوری متعدد کنیم، در این صورت کمیت‌ می‌تواند کیفیت را بسیار ارتقا دهد.
در ابتدا از آسیب‌های تک فرزندی جلوگیری‌ می‌کند. گذاشتن فرزند در دوره‌های نابغه پروری و همچنین دوره‌های فشرده ویژه فرزندان و در کل تمرکز بیش از حد روی یک فرزند به شدت آسیب‌زا است، باعث می‌شود کودکی فرزند از او گرفته شود و مدام با افراد بزرگسال مراوده داشته باشد.

تبیین تربیت محیطی و رابطه آن با تعداد فرزندان

« استاد صالح قاسمی »
یکی از موضوعات مهم که شاید دغدغه بسیاری از خانواده‌ها باشد که البته دغدغه‌‌‌ی درستی هم هست، مسئله تربیت فرزند‌ می‌باشد.
گاهی در مورد مباحث تربیتی اطلاعات اشتباه دریافت‌ می‌کنیم. اگر خانواده شاکله درستی داشته باشد، در اینصورت دغدغه تربیت بجا نخواهد بود.
طبق نگاه توحیدی همانطور که روزی بر عهده خداست، تربیت نیز همینطور است. ما به عنوان والدین وظایفی داریم که باید مقدماتی را فراهم کنیم، اما نتیجه فرایند تربیت در اختیار ما نیست.

تأثیر نگاه اقتصادی بر مفهوم رزق بودن تربیت و رابطه آن با افزایش تعداد فرزندان

« سرکار خانم دکتر اردبیلی »
تربیت فرزند مهم‌ترین دغدغه مادران این سرزمین است، و بیشتر آن‌ها نگران وقتی هستند که باید به فرزند خود اختصاص دهند اما نه آن وقت فیزیکی بلکه از جهت فکری و روحی. همانطور که صحبت‌هایشان این موضوع را تایید‌ می‌کند، آنجا که‌ می‌گویند: « نمی‌دانیم وظیفه مادری را در قبال همین فرزند به خوبی انجام داده‌ایم یا نه، آن وقت چطور‌ می‌توانیم وقتمان را بین ۵ فرزند تقسیم کنیم! ».
آیا پذیرفته‌ایم که خداوند – همانگونه که در روایات نقل شده – رازق حقیقی است؟
آیا حقیقتا تربیت بشر در دست ما است یا خداوند ما را به نهایت کمال‌ می‌رساند؟
هر فرزندی که متولد می‌شود رزق تربیتی خود را به همراه‌ می‌آورد. به این معنا که روح مادر و همچنین سعه صدر و تفکر خلاق او در جهت تربیت فرزند برکتی پیدا‌ می‌کند که شامل حال آن فرزند و فرزندان دیگر و همینطور زندگی خودش می‌شود. و این موهبت زمانی حاصل می‌شود که حقیقت رزق و رزاقیت را برای خدای متعال دانسته و خود را واسطه این روزی بدانیم.
با این نگاه اگر خود را در مجرای رحمت الهی قرار دهیم، با تولد هر فرزند روزی و وقت ما برکت بیشتری پیدا‌ می‌کند و از آنجا که ما مجرای رزق تربیتی فرزند قرار گرفته ایم، این برکت شامل حال ما هم می‌شود. بله، گرچه در مسیر فرزندآوری سختی‌هایی نیز وجود دارد اما در مسیر همین سختی‌هاست که نعمت‌های بزرگ‌‌تر و شیرین تری به دست‌ می‌آید.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *