Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مسعود عالی حجت الاسلام عالی (م28) متن گردآوری مهدویت استاد عالی ؛ گردآوری مهدویت

دینداری در آخرالزمان ؛ جلسه ۳

emam-mahdi-alli5

دینداری در آخرالزمان ؛ جلسه ۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

ای مستی مدام من، ای سکر بی خمار
، آرام من، قرار من، آرام بی قرار

از هر طرف گریزم در حلقه توام
از حلقه کمند تو لا یمکن الفرار

انی اَخاف منک ورجو برحمتک
ای دست تو نوازش و افرود ذلفقار

می تابی از دریچه و من روز می شوم
در من طلوع می کنی اینبار شمس وار

سوال: شما عوامل تضعیف دین را به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کردید و در دسته عوامل درونی به بحث هوا و هوس، دنیازدگی و فهم سطحی از دین را اشاره کردید و امروز به یکی دیگر از عوامل می پردازید.

پاسخ: ما عوامل را دو دسته کردیم عواملی که ریشه در درون ما دارند و خود ما عامل تضعیف دین خودمان می شویم و بعضی از عوامل از بیرون به ما تحمیل می شوند و دین را مورد آسیب قرار می دهند. یکی از آن عواملی که هم درونی و هم بیرونی است، فقر است. حقیقتاً یکی از خطرناکترین و جدی ترین آسیب های دینی که اگر مراقبت از آن نشود و با آن برخورد نشود، بسیار خطرناک برای فرد و جامعه می تواند باشد. ما روایات بسیاری داریم که این عامل چنان می تواند شخص را دچار لغزش کند که تا سرحد کفر بکشاند و ای چه بسا تجربیاتی که در این عمر کوتاه کردیم و به این افراد برخورد کرده که دچار مشکلاتی بخاطر فقر و تنگدستی شدندف دیگر نیازی نباشد که ما روایاتی را بخوانیم. آن ضرب المثل معروف را همه دارند که شکم گرسنه ایمان را نمی شناسد و متعارف است که می گویند فقر از یک در تو بیاید، ایمان از در دیگر بیرون می رود. شخصی که دچار فقر است ای چه بسا در معرض ناامیدی و یاس از رحمت خدا و سوء ظن تقدیر الهی قرار می گیرد، شخصی که در فقر است و ستون فقراتش شکسته، این چه بسا خط قرمزها و حدود الهی را رعایت نکند و یک جاهایی برای امرار معاش اش خودش را مجبور ببیند مقاومت دینی اش بشکند و خدای ناکرده دچار لغزشها و مفاسدی شود. شخصی که دچار فقر است، آنقدر مشغول و آشفته است که برای پیدا کردن اولیات زندگی به وظایف اولیه خودش شاید نتواند بپردازد، چه برسد به نماز جمعه و جماعت و هئیت و مطالعه و امور مستحبی.

لذا روایتی از پیغمبر داریم که فرمود: اگر نان نبود معلوم نبود ما فریضه ها و واجبات و نماز و روزه امان را انجام بدهیم. امیرالمومنین (ع) به فرزندشان محمد حنفیه فرمود من از تو برای فقر می ترسم، پس به خدا پناه ببر که فقر می تواند باعث نقصان دین شود. از یک عالم سنی پرسیدند که در گذشته یک عده مردم بودند که ادعای خدایی و پیغمبری می کردند، الان چرا دیگر اینجوری نیست؟ گفت: در این روزگار آنقدر گرسنگی و گرفتاری زیاد است که خدا و پیغمبر یادشان نمی آید. عطار در مصیبت نامه اش آورده که از یک عارفی پرسیدندکه اسم اعظم خدا چیه؟ گفت من می گویم ولی خیلی جاها نمی توانید بگویید. گفتند بگو. گفت: نان. با ناراحتی از او پرسیدند یعنی چه؟ من در زمان قحطی از فلان شهر عبور می کردم نه در مسجدی را باز دیدم و نه بانگ اذانی وقت ظهر شنیدم و تنها ناله ای که شنیدم ناله در خواست نان بود. البته این مبالغه است چون افراد نیازمندی را داریم که در عین نیازمندی به تعبیر قرآن آنقدر آبرومند و عزتمند هستند و این بلا را با صبر تحمل می کنند.

سوال: آیا فقر می تواند یک حجتی برای بی دینی ما بشود. حالا که ما تنگدست هستیم و روایات هم که این را تایید کردند، پس ما از خدا فاصله بگیریم.

پاسخ: قطعاً نه. درست است که یک لغزشگاه است و همین یک وظایفی را بعهده دیگران می آورد که بحث خواهیم کرد. یک لغزشگاه جدی هم است، اما اینجور نیست که الزاماً هر کسی مقاومت خود را در مقابل آن از دست بدهد و سقوط کند. مثل هر بلا و مصیبتی و امتحان دیگری، شخص می تواند به صورتی از پس آن بر آید. انشاءالله ما راههای کمک به این افراد را که در روایات آمده است، عرض می کنیم، ولی به هیچ وجه این یک حجتی نیست که الزاماً این فرد سقوط کند. کسانی بودند که در عین فقر و تنگدستی شدید، اما توانستند خودشان را حفظ کنند و این را برای خودشان یک سکوی پرتاب قرار دهند. این افراد که در فقر تحمل می کنند ثروتی دارند و آن درونشان است و آن عزتی است که دارند و ارتباطی که سعی کردند با خدا حفظ کنند و به جای گفتن نان نان، یا رب یا رب اشان را ترک نمی کنند. مرحوم محدث قمی در سفینه النجاه یک نقل زیبا دارد که در زمان پیغمبر اکرم (ص) صفهای جماعت تا صف اول پر نمی شد، صفهای بعد نمی نشستند. پیغمبر (ص) نشسته بودند تا نماز شود و صف پر شود.

شخص ثروتمندی آمد نشست، یک دفعه متوجه شد که کنار او فقیری با لباس مندرس نشسته است، خودش را جمع کرد. پیغمبر (ص) دید و فرمود چرا خودت را جمع کردی، ترسیدی از فقر او به تو برسد و یا از ثروت تو به او برسد؟ گفت نه یا رسول الله شیطان مرا گول زد و حاضرم به خاطر این بی احترامی که به این فرد کردم، نیمی از ثروتم را به او بدهم. پیغمبر به آن فرد گفت تو حاضری این پول را دریافت کنی؟ گفت نه چون می ترسم مثل او آنقدر مغرور بشوم که اعتنا به مردم فقیر نکنم. اینجور مردم عزتمند هم داریم. حضرت امام راحل به فرزندشان احمد آقا نقل می کرد که در زمان رضا خان که عمامه ها را از سر روحانیون برمی داشت، در قم شیخی را دیدم که قرص نانی در دستش است که به من رسید گفت فلانی گفتند عمامه ها را بردارید، برداشتم و به یک زنی که یتیمی را بزرگ می کرد، دادم تا با پارچه لباسی برای بچه ها درست کند. الان هم با این نان سیر شدم و تا شب هم خدا بزرگ است. امام گفت: احمد به جان تو قسم، روحیه آزادمنش و توکلی که از این شخص فقیر که به این صورت می خواستند او را بشکنند و روحیه استغنا و بلند طبعی و توکلی که از او دیدم هنوز در حسرت او هستم. ما این چنین کسانی را داریم که یک گنج درونی یافتند. به قول حافظ که می گوید: من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم. امام علی (ع) می فرماید: چه یسیار فقرایی هستند که از هر ثروتمندی، ثروتمندترند. اینها در درونشان گنجی است. با این وجود نمی شود واقعیت را نگرفت که از آنطرف کسان زیادی را داریم که به خاطر همین فقر زمین می خورند و دچار لغزشها و سستی در دین و خدای ناکرده از دست دادن دینشان می شوند. عامل فقر هم ریشه در درون و هم در بیرون دارد. گاه تقصیر خود فرد است که به دینش ضربه می زند و این فقر را ایجاد کرده است و فقر خودساخته است.

مثلاً یکی از علل فقر که در روایات هم به آن اشاره شده است این است که اگر فرد دچار تن پروری و سستی و دنبال کار نرود بخصوص کاری که مشقت دارد و یا کاری را برای خود عار بداند با اینکه کار و حلال و شریفی است. طبیعی است که شخص با چنین دیدگاهی ای چه بسا در اثر این بیکاری که خودش ساخته است، دچار فقر شود. همین شخص که بعضی از شغل های حلال را عار می داند، ای چه بسا اگر خارج از کشور برود به راحتی این کار را بدون خجالت انجام می دهد. حضرت امیر (ع) با آن شان عظیم، گاهی برای کارگری می رفت، بیل و کلنگ می زد و گِل درست می کرد و درآمدی در می آورد. ارزش مرد به این است که یک شغل شریف و حلال حتی اگر سخت باشد، داشته باشد.

پیغمبر اکرم (ص) گاهی فردی را که توانمند بود می پرسیدند فلانی کار دارد؟ می گفتند: نه یا رسول الله، بیکار است. می فرمود: از چشم من افتاد، ارزش یک چیزی است که او دنبالش نرفت. فردی نزد امام صادق (ع) آمد که معلول بود و از ناحیه دست فلج بود و گفت من کسب و تجارت نمی توانم بکنم، چکار کنم؟ شاید می خواست یک مجوز تکدی گری از امام بگیرد و یا با دعا می خواست کارش را حل کند. حضرت به او فرمود: برو کار کن و یک چیز را روی سرت حمل کن و دستت را جلوی کسی دراز نکن. البته زمانها و مکانها فرق می کند و من همان توصیه را نمی خواهم کنم، ولی وقتی فرد در این حد توانی دارد، امام نمی گوید کارت را از راه دعا و نه دست دراز کردن پیش کسی حل کن. در اینجور مواقع ائمه دعا را به شدت جلوی آن را می گیرند که فرد دعا را جای تلاش و کار و زحمت بکند. کسی پیش امام صادق (ع) آمد گفت: آقا نان در آوردن این روزها خیلی مشکل است، یک دعایی به ما بکنید. حضرت فهمید این می خواهد از کار در برود، لذا فرمود: برو برگرد کار پیدا کن، من دعا نمی کنم. اصلاً ما در روایاتمان داریم که یک دسته از کسانی که دعای آنها مستجاب نمی شود، آن کسانی است که خدا به آنها توان داده است و می توانند بروند کاری کنند و نشستند و دعا می کنند رزق به ما برسد.

خدا می فرماید هرچه دعا کنید من رزق ات را نمی فرستم چون راه برایش گذاشتم و سبب اش دست خودت است و آن اموری که اسبابش دست خودمان است و ما دنبال نمی کنیم و می خواهیم دعا را بجای تلاش جایگزین کنیم، دعا مستجاب نمی شود. به تعبیر یکی از بزرگان که حرف قشنگی می زد می گفت اینها از امور دعوایی است نه دعایی و اینها مداوا می خواهد. یکی دیگر از ریشه های درونی فقر، اسراف و خرج بی رویه است. سعدی در گلستان نصیحت قشنگی می کند چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن، که می گویند ملاحان سرودی، اگر باران بــکــوهــســتــان  نــبــارد، به سالی دجله گردد خشک رودی. دجله با آن آب زیاد اگر پشتیبان آن باران کوهستان را نداشته باشد خشک می شود. اگر فرد حالا توانمند است، اما خرج زیاد و بی رویه و فوق شان موجب فقرش می شود. گاهی مخارجی انجام می دهیم برای اینکه کم نیاورند برای چشم و هم چشمی، برای اینکه باجناق و برادرش فلان مجلس و خانه و اثاث و ماشین را دارد و من برای اینکه کم نیاورم، مخارج سنگینی را متحمل می شوم و خدا نکند در همچنین وقتی از طرف خانواده هم بر آدم فشار بیاید که تو چرا اینجوری هستی  و آنجوری نیستی؟ فشار بیاورند و باعث شود آنقدر تلاشش را در زندگی زیاد بکند که روزهای هفته را گم می کند و حتی ممکن است به حرام کشیده شود. در روایت داریم که پیغمبر اکرم (ص) فرمود هلاک امت من در آخرالزمان گاه بدست خانواده اشان است. پرسیدند: چگونه؟ فرمود: آنقدر سرکوفت فقر را به او می زنند که  تو چی کمتر از او داری، تو چرا اینطوری هستی که او را تحریک می کنند یا تمام وقتش را بگذارد دنبال کار رفتن و از همه چیز دیگر و از جمله مسادل دینش بماند و یا خدای ناکرده مبتلا به حرام شود. امام علی (ع) فرمود قناعت یک ثروت بی پایان است.

اگر کسانی قناعت نکنند و با اسراف خودشان را گرفتار قسط کنند، جزء خودشان کسی را ملامت نکنند که حد کفاف را در زندگی اشان رعایت نکردند. ولی گاهی فقر از بیرون به آدم تحمیل می شود، مثلاً گاهی ضعف برنامه های اقتصادی در یک نظام و یا ضعف مدیریت مدیران اقتصادی، آن کسانی که وظیفه تامین معاش زندگی مردم را بعهده دارند و یا حتی سوء نیت ها، باعث می شود که بعضی افراد دچار فقر و تنگدستی شوند و از این ناحیه در معرض خطر دینی قرار گیرند. اینجاست که فریاد امیرالمومنین (ع) بر حاکمان و مسئولین و کارگزاران بلند می شود که الله الله، به داد آن کسانی که دستشان به جایی نمی رسد و افتاده هستند، برسید. این فریاد امام بر مالک اشتر به عنوان کارگزار حکومت دینی بود. آن مسئول و مدیر می تواند موفق باشد که طعم فقر را چشیده باشد و طعم سختی را کشیده باشد، این که امیرالمومنین (ع) در کمتر از پنج سال حکومت با وجود جنگهای زیاد و مشکلاتی که بر امیر تحمیل کرده بودند، حضرت فرمود من کاری کردم که کسی دیگر در کوفه نیست مگر اینکه متنعم است. هیچکس در کوفه نیست که نان گندم نخورد و سرپناه نداشته باشد و از آب سالم برای شرب اش استفاده نکند یعنی مشکل مسکن و نان مردم را من حل کردم. او چون خودش طعم گرسنگی را چشیده چه آن زمانی که حکومت نداشت و چه آن زمانی که حکومت داشت، فقیرانه زندگی می کرد. فقر ائمه، فقر اختیاری بود. ائمه ما می توانستند ثروتمندگونه زندگی کنند چون تولید درآمدشان بسیار زیاد بود. در ناحیه تولید اسلام نگفته اسراف کنید، بلکه می گوید تا می توانید تولید کنید و در ناحیه مصرف است که با قناعت زندگی کنید.

در روایت دارد از امام صادق (ع) که امیرالمومنین (ع) هزار برده را خرید و درآمد غلات امیر از زمینهایش ۶۰-۴۰ هزار دینار در سال یعنی میلیونهای تومان به قیمت فعلی بوده، باغستانها و نخلستانها و چاه های بسیار زیاد که الان هم که اطراف مدینه است که آنها را انفاق و یا وقف می کرد و خودش فقیرانه زندگی می کرد. امام صادق (ع) با اینکه در زمانی بودند که رشد اقتصادی فراهم شده بود و حضرت در پوشش زندگی مثل بقیه مرفه تر زندگی می کردند و یک موقع که قحطی در مدینه آمده بود حضرت فوراً به بعضی از کسانی که در خانه اشان کار می کردند فرمودند گندمهایی که در انبار ذخیره داریم، بفروشید و روزانه گندم آن هم مخلوط با جو تهیه کنید یعنی این فقر را خودشان انتخاب می کردند و دوست داشتند در سطح مردم و یا نازلتر زندگی کنند. آنوقت چنین کسی است که طعم مشکلات را چشیده، سر ظهر در گرمای کوفه می آمد بیرون دارالاماره می نشست و آن نگهبان در می گفت یا امیرالمومنین داخل بروید اگر ارباب رجوع که آمد من داخل می فرستم. حضرت امیر (ع) می فرمود: حالا که بالا کسی نیست من آمدم که اگر نیازمندی کاری داشت به همین مقدار معطل نشود.

خدا شهید رجایی را رحمت کند. در زمان نخست وزیری کسی برای ایشان یک گلابی آورد و گفت این گلابی را برای همه آوردی. گفت نه نوبرانه است برای شما آوردیم. گفت می دانید شاه چگونه شاه شد؟ گفت: نه. گفت همینجوری، ابتدا یک امتیازی برای او قائل شدند او خوشش آمد بعد آرام آرام ادامه پیدا کرد تا اینکه به اشرافگری عادت کرد و خوشش آمد. اگر شما می خواهید به من خدمت کنید به من گوشزد کنید تو همان دوره گردی بودی که کاسه و بشقاب و قوری می فروختی و او را به یاد من بیاوری که من فراموش نکنم و من همانکس هستم که در زندان نمناک با یک زیرپیراهن بودم و پتویی نداشتم که زیرانداز و رواندازم باشد، الان که به نخست وزیری رسیدم می خواهم شب که می خوابم به یاد محرومی بخوابم که طعم گرسنگی و سختی او را من چشیدم. این که می بینید چنین مسئولین کار می کنند و موفق می توانند باشند چون خودشان طعمش را کشیدند. حاکمان و مسئولان و کارگزاران حکومت دینی به عنوان یک وظیفه بزرگ دینی که زمینه دینداری را فراهم می کند وظیفه اشان محروم زدایی و فقرزدایی است، لذا شما در زمان امام زمان (ع) وقتی تشریف می آورند از جمله اولین کاری که انجام می دهد مسئله مبارزه با فقر و فقرزدایی است و پس از مدتی آنچنان رفاهی برای مردم می آورد که دیگر کسی محتاج خمس و زکات نیست.

این همان است که در تعقیبات نماز در ماه مبارک رمضان می گوییم: اللهم اغنی کل فقیر اللهم اشبع کل جائع اللهم اکس کل عریان اللهم اقض دین کل مدین: خدایا هر فقیری را غنی کن و هر گرسنه ای را سیر کن و هر برهنه ای را بپوشان و هر قرض داری را قرضش را ادا کن. این چیزی است که در زمان مهدویت اتفاق می افتد. لذا بعضی از بزرگان حرف زیبایی زدند این دعای تعقیبات نماز در ماه مبارک رمضان، دعای فرج است چون تحقق این دعا برای آن زمان است یعنی با زبان زیبایی داریم می گوییم اللهم عجل لولیک فرج، آنوقت در همچنین زمینه ای است که امام زمان (ع) وقتی فراهم می کند که رفاه نسبی و امنیت برقرار است، آنوقت قرآن می فرماید یعبدک لایشرک بک شیئا: عبودیت و بندگی تحقق پیدا می کند که شرک همراهش نیست و در آن زمینه فقر از بین می رود. عوامل دیگری مثل بحث گناه، خیانت در امانت، دم از نداری زدن و بی توجهی به نیازمندان فقر می آورد.

سوال: حالا یک عده گرفتار این فقر هستند و دنبال راهکار هستند که از این فقر رهایی پیدا کنند و چکار کنند که رزقشان وسعت پیدا کند.

پاسخ: روایات متعددی به عوامل موثر بر توسعه رزق و زیاد شدن برکت زندگی و نقطه مقابل عواملی که باعث بی برکتی و کاهش رزق می شود، اشاره کردند. البته این عوامل به معنی علت تامه یعنی به این معنا که اگر کسی این را انجام داد صددرصد ثروتمند می شود، نیست، زمینه ساز است. یکی از چیزهایی که عامل برکت است، اظهار بی نیازی است یعنی اگر کسی خدا در حد معمولی به او داده، دائم گله مند باشد و اظهار نیاز کند، این باعث فقرش می شود. در روایتی پیغمبر (ص) فرمود: اگر کسی اظهار فقر کند او مبتلا می شود چون کفران نعمت می کند. در روایت داریم که خدا دوست دارد اثر نعمت را در تو ببیند و نه برعکس کفران بکنی. کفران نعمت مبتلایت می کند و از آنطرف اظهار بی نیازی کردن و استغناء ورزیدن باعث می شود که برکت در زندگی بیاید. یکی دیگر از چیزهایی که در روایات ما خیلی به آن اشاره شده است، دائم الوضو بودن است. کسی از پیغمبر اسلام (ص) از کمبود روزی شکایت کرد. پیغمبر (ص) فرمود: مداومت بر طهارت داشته باش، سعی کن دائم الوضو باشی، رزقت زیاد می شود. یکی دیگر از چیزها صدقه است. شخص فقیر حتی صدقه کم بدهد. اینجا کمیت صدقه مهم نیست این نشاندهنده این است که معامله با خدا را فراموش نکرده است بخصوص اگر صدقه ای برای سلامتی امام زمان بدهد و دعای حضرت پشت آن بیاید. یکی دیگر اینکه در روایات به آن خیلی تاکید شده است، سحرخیزی است و به تجربه آن کسانی که سحرخیز بودند حتی ده دقیقه قبل از اذان صبح که بتواند دو رکعت نماز بخواند. یکی از آثار نماز شب خواندن وسعت رزق است. یکی دیگر از چیزها، قرائت قرآن بخصوص سوره واقعه است. در روایت دارند کسی که در خانه اش زیاد قرآن می خواند، برکت اش زیاد می شود و روایت داریم که کسی که سوره واقعه را بخواند دچار فقر نمی شود. یکی دیگر از عوامل گفتن ذکر لاحول و لا قوه الا بالله در روایات اشاره شده است. امام صادق (ع) فرمود: کسی که این ذکر را صد مرتبه در روز بگوید باعث وسعت رزق است، البته اگر صد مرتبه هم نگفت فقط این ذکر را هم می تواند بگوید. یکی دیگر از عوامل وجود نام خوب در خانه است. خانه ای که در آن نامهایی چون احمد، محمد، حسن و حسین، علی، فاطمه و عبدالله باشد مایه برکت است. موارد زیاد است صله رحم و خوش خلقی و مدارا کردن با مردم از عوامل وسعت رزق و زیاد کردن برکت است. یک نکته ذکر کنم که این عواملی که ذکر شد به معنی علت تامه یعنی به این معنا که اگر این را انجام دادید صددرصد این بدون هیچ شرطی برای آدم فراهم می شود، نیست، بلکه اینها زمینه هایی را می سازد که رزق در زندگی اش زیاد شود و ثانیاً رزق همیشه به معنی پول نیست. علم رزق بزرگی است و یک موقع علم به او می دهند. گاهی همان مقدار مالی که فرد دارد، با برکت می شود یعنی او به راحتی خودش را اداره می کند، نه اینکه الزاماًیک کسی به او پول بندازد، بلکه همانی که دارد زندگیش را خوش می کند. برکت یعنی خیر مستدام و خیری که دوام داشته باشد. گاهی هم احساس بی نیازی می کند.

گفت فقیرم. فرمود: نیستی. گفت: فقیرم دستش را نشان داد که هیچ چیز ندارم. فرمود: نه اصلاً نیستی. گفت: به خدا قسم هیچی ندارم. حضرت فرمود حاضری من صد دینار به تو بدهم و همه جا بروی بگویی از ما متنفری؟ گفت: آقا به خدا قسم چنین کاری نمی کنم. فرمود: هزار دینار چطور؟ گفت: نه. فرمود: ده هزار چطور؟ گفت: اصلاً حرفش را نزنید. امام صادق (ع) فرمود: تو چطور می گویی فقیرم در حالیکه چیزی داری که حاضر نیستی به هیچ قیمتی بفروشی و چطور می گویید فقیرم در حالیکه عشق به ما اهل بیت دارید.

سوال: استخاره چقدر حجیت دارد و چقدر ما می توانیم براساس استخاره ای که می کنیم عمل کنیم؟ دختری هستم که مدتی پیش با یک آقا پسری آشنا شدم. من به او خیلی وابسته شدم و او از من چند تا عکس خواست و به من گفت اگر عکسها به من ندهی رابطه‌مان را بهم می زنم، من هم که نمی خواستم او را از دست بدهم با اینکه می دانستم این خلاف شرع است، استخاره کردم و خوب آمد. عکسها را به او دادم و بعدها فهمیدم او متاهل است و با این وجود با هم قرار ازدواج گذاشتیم و بعدها دچار مشکلات زیادی شدم. حالا من ماندم که چرا استخاره خوب آمد. من روی استخاره حساب کرده بودم. راهنمایی ام کنید؟

پاسخ: این مدل استخاره برای همه ما پیش می آید و وقتی از روی سوال متوجه می شویم که اصلاً در قبل مورد نداشته و شخص یک استخاره ای کرده و خودش در آن مانده است. واقعاً این استخاره ها باعث دلخون شدن آدم است. این همان است که قبلاً بحث شد که یکی از عواملی که می تواند به دینداری ضربه بزند، اطلاعات ناقص و نادرست از دین است. من وقتی ندانم استخاره به عنوان یک آموزه دینی جایگاهش کجاست و از آن استفاده کنم و نتیجه نگیرم، آنوقت به جای اینکه به خودم برگردم و خودم را مورد انتقاد قرار بدهم که چرا جایش را نفهمیدی، دین را مورد ضربه قرار می دهم که چرا استخاره اینجوری شد؟ این خواهر محترم می گوید در جایی که از من عکس خواست و من می دانستم خلاف است، جایی که آدم می داند خلاف شرع است، دیگر تردیدی برایش می ماند که محل استخاره باشد. استخاره با قرآن یا تسبیح، در هنگامی است که انسان بر سر دو راهی است و در تحیر و سرگردانی مانده است، اصلاً نمی داند چکار کند و هیچ راهی هم ندارد که از این تحیر خارج شود. بنابر این اگر کسی با فکر و اندیشه می تواند خودش را از تحیر درآورد، اصلاً جای استخاره نیست. اگر کسی با عقل دیگران یعنی مشورت با یک عاقلی می تواند خودش را از تحیر درآورد، اصلاً جای استخاره نیست. اگر دین جایی توصیه و حکم دارد که فلان چیز واجب و فلان چیز حرام است، جای استخاره نیست. اگر این موارد امکانپذیر نیست و من در کاری در تحیر و سردر گمی ماندم و نمی دانم چکار بکنم، آنوقت اینجا به استخاره رجوع می کند.

انشاءالله خدا ما را به معارف دینمان آشنا و به عمل به آن توفیق عطا کند.

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام مسعود عالی
تاریخ پخش : ۱۷-۰۵-۱۳۸۹

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *