Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مسعود عالی حجت الاسلام عالی (م28) متن گردآوری مهدویت استاد عالی ؛ گردآوری مهدویت

یادی از امام عصر علیه‌السلام؛ جلسه ۱

emam-mahdi-alli17

یادی از امام عصر علیه‌السلام؛ جلسه ۱

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

یناگرچه در نظر خلق، اهل پرهیزیم *** به یاد گوشه‌ی چشم تو اشک می‌ریزیم
شنیده‌ایم که فصل بهار می‌آیی *** چقدر برگ به این شاخه‌ها بیاویزیم
هنوز از کف دریا فروتریم اما *** به موج‌های فراگیر درمی‌آمیزیم
تو مهربانی و با ذره مهر می‌ورزی *** وگرنه پیش تو ما چون غبار ناچیزیم
غبار روی زمینیم و آنچنان مغرور *** که پیش پای کسی جز تو برنمی‌خیزیم

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان. خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما. آرزو می‌کنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد، و قلبتان سلیم. همانطور که وعده کرده بودیم و سه‌شنبه‌ی این هفته خدمت حاج آقای عالی عزیز هستیم. می‌دانم خیلی‌ها مشتاق حضور ایشان بودید. الحمدلله خدا را شکر می‌کنیم که یکبار دیگر توفیق درک محضر ایشان به همه‌ی ما دست داد. آقا سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.

حاج آقای عالی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه‌ی دوستان بیننده، متدینینی که به هر حال چند سالی هست که همراه این برنامه هستند و با ما هستند سلام و عرض ادب دارم و خدا را شکر می‌کنم که یکبار دیگر توفیقی شد که خدمت شما و دوستان عزیز باشیم.

آقای شریعتی: من بگویم دوستان چه وقت‌هایی که ما را می‌دیدند، چه از طریق پیامک، چه از طریق تلفن، چه از طریق ایمیل جویای احوال شما و مشتاق حضور شما در برنامه بودند. جای حاج آقای قرائتی عزیز در برنامه‌ی ما خالی است. انشاءالله باز هم شاهد حضور گرم ایشان در برنامه‌ی سمت خدا باشیم. تنها بیتی که می‌شود گفت این است. «صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» انشاءالله روزهای سه‌شنبه‌ی ما از هفته‌ی آینده در خدمت حاج آقای حسینی هستیم. حاج آقای عالی از روز یکشنبه‌ی هفته‌ی آینده خدمتشان هستیم و یکشنبه‌ها شاهد حضور ایشان در برنامه‌ی سمت خدا هستیم. موضوع بحثی که در خدمت حاج آقای عالی هستیم، خیلی از دوستان خوب ما می‌گفتند یک بحث معرفتی پیرامون حضرت حجت، امام عصر(عج) در برنامه‌ی سمت خدا خالیست. اگرچه ما مدت‌ها قبل با حضور حاج آقای حیدری کاشانی یک چنین بحثی را داشتیم، و تقدیم حضور بیننده‌های خوبمان کردیم. اما واقعاً هرچقدر از معرفت امام زمان (عج) بگوییم، کم گفتیم و این معرفت و نیاز به این معرفت شاید بسیار محسوس است. لذا بحثی را پیشنهاد کردیم و آن هم بحث معرفت به امام عصر(عج) است و انشاءالله روزهایی که خدمت حاج آقای عالی هستیم، منور خواهد شد به نام و یاد امام عصر(عج). ما خدمت شما هستیم و فکر می‌کنم روزهای خوبی خواهد بود و انشاءالله مباحث خوبی را خدمت شما خواهیم داشت.

حاج آقای عالی: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم با استمداد از وجود مقدس حضرت ولیعصر(ع) که توفیق دادند این بحث که راجع به حضرت هست، انشاءالله دقایقی را به یاد این بزرگوار باشیم، این بحث را شروع می‌کنیم و بحثی هست که همینطور که دوستان می‌دانند از اساسی ترین و محوری‌ترین اعتقادات شیعیان هست. مسأله‌ی اعتقاد به حجت، و مسأله‌ی امامت که یک مسأله‌ای است که در قرآن و روایات بسیار سهم وافری را به خودش اختصاص داده است. اینکه شیعه اعتقاد دارد که باید حجت زنده‌ای در هر زمان باشد، و هیچ موقع و هیچ زمانی خالی از حجت نیست. روایات زیادی داریم که حتی اگر در زمین دو نفر انسان زندگی کنند، یکی از آن دو نفر حجت است. جون او هست که به هر حال حجت خدا بر زمین است و عضوی را بر کس دیگر، بری بندگی نکردن، برای دیندار نبودن باقی نمی‌گذارد. دیگر کسی نمی‌تواند بگوید من راه نداشتم، راهنما نداشتم. دین را نمی‌شناختم. کسی نبود از من دستگیری کند و گمراه شدم. با وجود حجت، و راهنمایی‌های او این عضو بسته می‌شود و حجت تمام می‌شود.مباحثی را که انشاءالله مطرح می‌کنیم بحث‌هایی از همین دست است. که اصلاً حجت کیست؟ چه شرایط و اوصافی دارد؟ چرا با وجود اینکه قرآن در بین ما هست و او حجت خداست، با وجود اینکه رسول خدا در میان مسلمین بود و او حجت خدا بود، چه نیازی است که در هر زمانی حجت زنده‌ای علاوه بر قرآن و رسول، او هم باشد. طوری که زمین نمی‌تواند خالی از آن باشد و چرا؟ چرا اگر حجت در زمین نباشد، زمان و زمین بر هم می‌ریزد و نظام عالم برچیده می‌شود؟ این حجت چه کسی است و چه خصوصیاتی دارد؟ حجت زمان ما چه صفاتی دارد؟ چه حقوقی به گردن ما دارد و ما چه وظایفی نسبت به او داریم؟آیا ما می‌توانیم با این حجتی که در این زمان هست ارتباط برقرار کنیم؟ اگر نمی‌توانیم چه فایده‌ای دارد؟ حجتی که غایب است و در دسترس نیست، چه فایده‌ای دارد؟ و اگر می‌توانیم با چه شرایطی؟ به چه صورتی؟ این سؤالات و امثال این سؤالات که دهها سؤال را تشکیل می‌دهد مباحثی است که انشاءالله ما به آن می‌پردازیم. انشاءالله که معرفتی را بر ما افزون کند. البته ما به هر حال آنچه را که امید داریم این است که همین دقایقی که به یاد او باشیم، خود همین ارزشمند است. اینکه انسان دقایقی، فکرش، قلبش، ذهنش را او فرا بگیرد، انشاءالله این دقایق تبدیل به ساعات شود، تبدیل به روزها شود. و کم کم عمر انسان طوری شود که خودش را وقف کند، تمام زندگی‌اش را در مسیر آنها قرار بدهد.در روایت اهلبیت هست «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْنَا» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۱۲۶) خدا رحمت کند آن کسی را که خودش را وقف ما کرد.

به هر حال ما انشاءالله این بحث را تا جایی که بضاعت ما باشد و توفیق باشد، شروع خواهیم کرد و ادامه خواهیم داد.در مباحث مهدویت و مسائل مربوط به امام مهدی(ع) و آمدن حضرت و تحقق ظهور، به نظر می‌رسد که محوری‌ترین و کلیدی‌ترین موضوع چیزی به نام اضطرار به حجت است. اضطرار چیزی فراتر از نیاز است. چیزی فراتر از احتیاج است. ببینید احتیاج این است که فرض کنید به غذا و آب احتیاج داریم. به خواب احتیاج داریم. انسان یک سری نیازهایی دارد. اما یک موقع هست که انسان نیاز به یک چیز را می‌تواند برایش جانشین بگذارد. مشابه بگذارد، فرض کنید شما یک دارویی را الآن نیاز داری. اما اگر این دارو پیدا نشد، مشابه این هست. این را نمی‌گویند: الآن شما مضطر شدی و ناچار هستی به آن دارو. چون شما هنوز چاره داری. نیازت منحصر به او نیست. اضطرار در جایی است که انسان یک راه داشته باشد و غیر از آن راه هیچ راه دیگری نداشته باشد. یک درمان و دارو داشته باشد و غیر از آن هیچ مشابه و جانشینی نداشته باشد.ما اعتقادمان این است که آن چیزی که کارگشا است و محوری‌ترین و کلیدی‌ترین نقطه در موضوعات مهدویت هست، و ما باید عملاً به آن سمت برویم، این است که مضطر و بیچاره‌ی حضرت شویم. دردمند حضرت شویم به نوعی که هیچ چاره‌ی دیگری غیر از او نداشته باشیم. ما باید به این نقطه برسیم.ببینید اگر این نقطه برای ما حاصل شد، این نقطه فراتر از معرفت به حضرت است. فراتر از اثبات وجود امام زمان است. ممکن است ما معرفت به حضرت داشته باشیم، امام زمان را اثبات کنیم، منتظر حضرت باشیم اما هنوز مضطر نباشیم. تا به آن اضطرار و دردمندی نرسیم، درمان را برای ما نمی‌فرستند. لذا ما همین‌جا یک نقد کوچکی به این تیتر و عنوانی که شما فرمودید، البته بسیار عنوان خوبی است ولی با این وجود من به نظرم به جای معرفت امام زمان و آن چیزی را مهمتر از معرفت است باید مطرح کنیم، اضطرار به حجت، اضطرار به امام زمان است.

آقای شریعتی: به نظرم واقعاً رویکرد خیلی خوبی خواهد شد، با این نکته‌ای که شما فرمودید. ولی واقعاً باید به اضطرار رسید و این نیاز را درک و حس کرد و بدانیم که تنها راه درمان و علاج ما حضور و وجود و ظهور حضرت حجت (عج) است. اما تا معرفت نباشد که این اضطرار رخ نمی‌دهد. یعنی باید این معرفت و این شناخت باشد که ما مضطر شویم و بدانیم که برای چه می‌خواهیم به اینجا برسیم و به این حالت اضطرار برسیم.

حاج آقای عالی: ببینید این چیزی که می‌فرمایید کاملاً درست است. هیچ شکی نیست که تا معرفت نباشد، تا من نسبت به حضرت شناختی نداشته باشم، تا باوری در من شکل نگرفته باشد که او چه نیازهایی را از من برطرف می‌کند، چه خلأیی را پر می‌کند، بیچاره‌ی او نمی‌شوم. دردمند او نمی‌شوم. تا معرفت نباشد این اضطرار پیدا نمی‌شود. حرف در این نیست. شکی در این نیست که اول باید معرفت باشد تا آن اضطرار پیدا شود. اما بحث ما این نیست که اول چه، دوم چه؟ بحث ما این است که آن نقطه‌ی کلیدی، آن محور، آنچه باعث فرج می‌شود، آیا فقط معرفت است؟ در این شکی نیست که معرفت لازم هست ولی آیا کافی است؟ ما همین بحث را داریم. شکی نیست که باید بحث معرفت را داشته باشیم. تا اینکه به آن اضطرار برسیم. من می‌خواهم آن ادعایی را که بعد دلایلش را خدمت شما عرض می‌کنم، ادعای ما این هست معرفت‌های عقلی، علمی و حتی قلبی، باورهای قلبی، این کافی نیست. انتظار کافی نیست با اینکه همه‌ی اینها لازم است. مگر اینکه این مسیری شود و ما را به دردمندی و اضطرار برساند. او هست که درمان است و باعث گشایش می‌شود. اگر ما به آن برسیم، این باعث فرج می‌شود. اگر درد در حد اضطرار در ما ایجاد شود، درمان قطعاً وجود دارد.طبیب مسیح آدم است و مشفق دین     چو درد در تو نبیند که را دوا بکندیک دردی را باید در ما ببیند. این درد اگر در ما وجود بیاید، از صد درمان بهتر است. گفت:هرکجا دردی، دوا آنجا رود      هرکجا آهی، شفا آنجا رودما اگر آن درد را داشته باشیم، شفا هست. یکی از عاشقان امام زمان(ع) که خیلی سال نیست از دنیا رفته است. این بزرگوار در یک امامزاده‌ای نزدیک کاشان که آقاعلی عباس است. به هر حال متدینین این امامزاده‌ی با فضیلت را می‌شناسند، آنجا رفته بود و توسلی به امام زمان کرده بود. اشکی و آهی و مناجاتی و در آن دل سوزانی که او داشت و دردمندی که او داشت، اینقدر گریه کرد که از حال رفت. دورش جمع شدند، آب به صورتش می‌زدند. برایش آب قند می‌آوردند. یک نفر گفت: برویم برای او طبیب بیاوریم. او در همین حین چشمش را باز کرد و گفت: نمی‌خواهد طبیب بیاورید. خودت طبیب مرا به این روز انداخته است. این درد هم باید از او خواست. این درد از صد درمان بهتر است. این درد خودش درمان است. واقعاً این چنین است. بنابراین حرف ما این است که دنبال این اضطرار بگردیم و آن باید چشم‌انداز ما باشد.من یک مثال خیلی واضح بزنم. این لیوان آب الآن جلوی ما است. به این یقین هم داریم. شکی نداریم. حتی اگر یک دانشمند شیمی یا فیزیک هم باشد خواص شیمیایی و فیزیکی‌اش را هم می‌داند. ترکیباتش را هم می‌داند. حرکتی در ما ایجاد نمی‌شود که دست برداریم. این آب را برداریم و بخوریم. چرا؟ چون نیازی در ما نیست. تا عطش نباشد، حرکت ایجاد نمی‌شود. صرف یقین کافی نیست، اما یقین داریم هست ولی در ما حرکت ایجاد نکرد. شما قرآن را می‌بینی در سوره‌ی نمل آیه‌ی ۱۵، حضرت موسی برای فرعونیان معجزاتی را نشان داد. معجزاتی را که دیگر همه شک نداشتند اینها سحر نیست، اینها معجزه است. می‌دانستند که این یک عصایی را انداخت، اژدها شد و رفت. همه‌ی سحرهای آن‌ها را بلعید، این چیز ساده‌ای نیست. همه می‌فهمیدند. فرعونیان می‌فهمیدند. اما در عین حال قرآن می‌گوید: با اینکه یقین داشتند، در مقابل موسی ایستادند. تعبیر قرآن این است. «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/۱۴) در عین حال که به این آیات و معجزات یقین داشتند، اما کفر ورزیدند. امام صادق(ع) در ذیل این آیه می‌فرماید: این کفری که ورزیدند، کفر با وجود معرفت بود. یعنی با وجود اینکه یقین و معرفت داشتند اما این معرفت به درد اینها نخورد. چون برای خودشان نیازی نسبت به موسی حس نمی‌کردند. نسبت به خدای موسی، که تسلیم شوند.بالاتر هم شیطان است. مگر شیطان عوالم بالا را ندیده بود؟ مگر ملکوت را ندیده بود؟ ملائکه را دیده بود. عوالم بالا را دیده بود. شهود کرده بود که بالاتر از علم و یقین و این حرف‌ها است. دیده بود اما با این وجود چون نیازی در خودش در مقابل ولی خدا و حجت خدا نمی‌دید، سجده کند، در مقابل انسان کامل سر فرود بیاورد، نیازی نمی‌دید، حتی خودش را بالاتر از او می‌دید. استکبارش طوری بود، تکبرش طوری بود که خودش را بالاتر از او می‌دید، از این جهت آن یقین و آن شهودش به درد نخورد و باعث رجم و طرد او شد. به درد او نخورد. پس ببینید اگر انسان آن نیاز و اضطرار در او به وجود نیاید، حتی آن یقین، علم، حتی شهود، باعث حرکت در او و تسلیم نسبت به خدا و لی خدا نمی‌شود.آقای شریعتی: پس اگر ما می‌گوییم که منتظر هستیم، و اگر قرار هست که به معنای واقعی کلمه منتظر باشیم و محیا شویم برای ظهور حضرت باید به این مقام اضطرار برسیم. آنوقت رسیدن به این مقام اضطرار یک سری مقدماتی دارد.

حاج آقای عالی: همینطور است و شکی نیست. این چیزی است که در مباحث تمام سعی ما بر این است، البته آن مقدار که در حد توان ما است. اوج این نکاتی را که عرض کردم که اضطرار کارگشا است و کلید گشایش و فرج است، اوجش در آیه‌ی اضطرار را خدمت شما عرض کنم. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» (نمل/۶۲) این آیه را ببینید. حیف که ما این آیه را فقط برای ختم‌ها و چندبار خواندن‌ها به کار می‌بریم. البته اشکالی ندارد از باب تیمم و تبرک، مثلاً ۵ بار یا چند بار این آیه را خواندن. ما در روایتی این وارد نشده که برای شفاء چند بار این آیه را بخوانید. ولی خیلی خوب است این آیه را به کار ببندیم. این یک دستورالعمل است. یک نسخه است. انگار یک دکتری نسخه می‌دهد که سه بار این شربت را در روز بخور، ما بنشینیم این را تکرار کنیم. سه بار این شربت را بخور! ذکر بگوییم. آقا عمل کن. این دستورالعمل است. اینها دعایی نیست، اینها دوایی است. باید خود را مداوا کرد.یک کسی خدمت آیت الله بهجت بود. گفت: آقا یک ذکری به ما بگویید که در نماز حضور قلب داشته باشیم. آقا فرمود: حضور قلب که دعایی نیست، دوایی است. باید آدم خودش را مداوا کند. باید عمل کنی. یک تمرین دارد. یک کارهایی دارد.شما در این آیه نگاه کنید. در این آیه می‌گوییم: «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ» آن خدایی که مضطر را که بیچاره شده و دردمند شده، وقتی او را بخواند، خدا او را اجابت می‌کند. بعد دنباله‌اش را ببینید. خدا مضطر را اجابت می‌کند «وَ یَکْشِفُ السُّوء» آن مشکل را برطرف می‌کند. آن گره را باز می‌کند. گشایش درست می‌کند و بعد انتهای آیه‌ می‌گوید: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» و شما را جانشینان روی زمین می‌کند.

روایات ذیل آیه اگر نگاه کنید می‌گویند: مصداق تام این آیه امام زمان(ع) است. اولاً او مضطری است که در طول تاریخ به خاطر اینکه ظلم‌ها را دیده است، دردمند است. مضطر است. در هنگام ظهور، در آن هنگامی که خروج می‌کند، خدا را دعا می‌کند. خدا را فرا می‌خواند، و خدا «وَ یَکْشِفُ السُّوء» موانع را برطرف می‌کند، «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض» و شما صالحان را جانشینان در زمین قرار می‌دهد. چه شد که باعث شد که آن موانع برطرف شود و مشکلات برطرف شود؟ اضطرار! آن اضطرار باعث شد. بنابراین نقطه‌ی کلیدی آن اضطرار هست. من می‌خواهم از این زود نگذریم.خود این اضطرار و رسیدن و درک این نیاز خود یک نعمت بزرگی است. اگر کسی به این اضطرار برسد. این را باید از خدا خواست که خدایا مرا دردمند کن. من را درمند کن به آن نیازهای واقعی خودم که نیازهای کاذب در زندگی من مرا به دنبال خود نکشد. دردهای بی‌خودی تمام عمر مرا تلف نکند. نیازهای اصلی، نیاز به خدا، نیاز به دین، نیاز به آن چیزی که ابدیت من را می‌تواند تشکیل بدهد. نیاز من به حجت خدا، که دست مرا می‌گیرد. در این مسیر طولانی مرا هدایت می‌کند و هیچ‌جا مرا رها نمی‌کند. این نیازها را دنبال کنیم.امام حسین(ع) در دعای عرفه یک تعبیری دارد از خدا می‌خواهد که خدایا! به من اضطرار بده. «وَ أَوْقِفْنِی عَلَى مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی‏» (بحارالانوار/ج۹۵/ص۲۲۶) خدایا مرا واقف کن و به ریشه‌های اضطرار آگاهم کن! آن ریشه‌های نیازهای من و آن نیازهای اصلی من! آنها را به من نشان بده و واقفم کن. این خودش یک نعمت است.اوج عشق، معرفت، انتظار، ما را به اضطرار می‌رساند. اوج همه‌ی این معرفت‌ها انتظارهایی هستند که شاید مضطر شود. چون اگر مضطر شد گشایش حاصل می‌شود. اگر گشایش عمومی برای همه‌ی جامعه‌ی جهانی هم حاصل نشد برای او حاصل می‌شود. فرج کلی اگر حاصل نشد، فرج جزئی برای او راه باز می‌شود. علاوه بر اینکه در راستای آن فرج کلی و آن حکومت جهانی هست، برای خود شخص هم گشایش درست می‌کند. پس بنابراین اوج همه‌ی این حرف‌ها آن اضطرار است.

آقای شریعتی: در بخش بعدی انشاءالله گفتگوی‌مان را ادامه خواهیم داد. انشاءالله به مقام اضطرار برسیم، و در این مسیر گام برداریم.

آقای شریعتی: انشاءالله به برکت این آیات نورانی و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زندگی ما منور به نور قرآن و منور به نور حضرت حجت باشد. حاج آقای عالی اشاره‌ی قرآنی را امروز را بفرمایند و بعد هم انشاءالله خدمتشان باشیم.

حاج آقای عالی: در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، تعبیری هست که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْىِ أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا» خدا حیا نمی‌کند از اینکه وقتی می‌خواهد برای هدایت مردم مثالی بزند، به پشه مثل بزند. به مگس مثل بزند. به عنکبوت مثل بزند. این چیزهایی که در قرآن آمده است. خداوند از این مثل‌ها حیا نمی‌کند. یک نکته این است که ما در روایت داریم که خداوند متعال با حیاء است. «کَرِیمٌ یَسْتَحْیِی وَ یُحِبُّ أَهْلَ الْحَیَاء» (فقیه/ج۳/ص۵۰۶) حیا را دوست دارد. خداوند متعال حیا دارد. منتهی این حیا را خداوند می‌فرماید: در جایی که یک امر حقی است، خدا پای آن ایستاده است. جای حیا هم نیست. یک امر حقی را می‌خواهد مطرح کند. اما در جایی که یک امر قبیحی است، آنجا جای این هست که به هر حال آدم حیا کند و آن کار را ترک کند. یک جاهایی جای حیا نیست، در آن بیان حق جای خجالت نیست. جایی که من حیا کنم و حق را نگویم. یا یک عمل حقی را انجام ندهم. یک جاهایی جای حیا است. جای اینها نباید جا‌به‌جا شود و عوض شود.متأسفانه شما نگاه کنید گاهی ما بعضی از افراد هستند که یک جایی که باید از حقشان دفاع کنند، پای آن بایستند، خجالت می‌کشند. طرف مثلاً فرض کنید می‌خواهد نماز بخواند. یک وقتی هست که یک جمعی نشستند می‌خواهد نماز بخواند. یا نماز اول وقت بخواند. خجالت می‌کشد! یا مثلاً مردی است نماز صبح یا مغرب و عشایش را خجالت می‌کشد بلند بخواند. عزیزم در این چیزهایی که مربوط به خداست و حق است و هیچ قبحی ندارد، اینجا جای حیا کردن نیست. یا مثلاً دختر خانمی هست که چادری هم هست، در جمعی که فرض کنید این چنین نیستند، گویی مثلاً از این کار خودش خجالت می‌کشد. یا کسانی هستند که شغلی مثلاً دارند، با اینکه شغل حلالی هم دارند، یا پدرشان شغل حلال دارد، خجالت می‌کشند بگویند: شغل پدرم این است. یا مثلاً مادرم خانه‌دار است. در امور حق خدا حیا نمی‌کند. خدایی که «کَرِیمٌ یَسْتَحْیِی» بسیار با حیاء است، در اموری که حق جای ابرازش هست، حق را باید گفت و جای خجالت کشیدن و حیا ندارد. آن امور قبیحی است، آن امور زشت که شرعاً و عرفاً زشت است، آنجا هست که آدم باید خجالت بکشد و حیا کند.

آقای شریعتی: بسیار خوب، خیلی ممنون و مشتکرم. حاج آقا یک وقت‌هایی ما در زندگی‌مان کم می‌‌آوریم و واقعاً به بن‌بست می‌رسیم و شاید این اضطرار را در آن لحظات زندگی‌مان حس کنیم. آن اضطراری که در مسائل مادی و مشکلاتی که در زندگی روزمره رخ می‌دهد، در راستای همین اضطرار می‌تواند باشد یا نه؟

حاج آقای عالی: اتفاقاً یکی از حکمت‌ها و فواید بلاها و گرفتاری‌هایی که گاهی برای یک شخصی پیش می‌آید همین است که به اضطرار برسد. عرض کردم خود اضطرار به یک معنا نعمتی است چون آدم بیچاره‌ی خدا می‌شود. برمی‌گردد به فطرت خودش. غفلت‌ها را کنار می‌زند. و از این جهت هست که یکی از فواید گرفتار‌ی‌ها همین است که بتواند از مسائل دیگر ببرد و وصل شود به آن کسی که باید وصل شود. شما قرآن را ببینید. در قرآن دارد ما انبیایی را برای امت‌های خودشان می‌فرستادیم، «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاء» (انعام/۴۲) برای آنها بلاها و سختی‌ها و مشکلاتی پیش می‌آوردیم، «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون‏» تا تضرع کنند، در خانه‌ی خدا اظهار عجز و لابه کنند. این خیلی ارزشمند است که آدم دردمند شود. ببینید اصلاً به تعبیری اینکه اضطرار باعث کارگشایی است این است که آدم وقتی مضطر می‌شود و از خدا چیزی می‌خواهد تازه دعا می‌کند. تازه دعای او دعاست و به آسمان می‌رود. تا وقتی آدم مضطر نشده و از سر سیری یک چیزی را می‌خواهد هنوز دعایش دعا نیست. ولی مضطر دعایش، دعا است.نقل می‌کنند که نادر شاه که خیلی معروف بود به ابهت و قاطعیت، یک مرتبه به مشهد می‌رفت، دم در حرم دید یک فقیری هست، نابینا هست و گدایی می‌کند. به او گفت: چه مدت اینجا این کار را می‌کنی؟ شخص نابینا گفت: شش سال! گفت: تو شش سال دم حرم امام رضا داری گدایی می‌کنی، هنوز شفایت را از حضرت نگرفتی؟ من الآن می‌روم نیم ساعت زیارت می‌کنم، برمی‌گردم اگر شفایت را نگرفته باشی می‌دهم گردنت را بزنند! دو تا مأمور هم گذاشت آنجا بایستند که این فرار نکند. وقتی که رفت این بنده‌ی خدا به امام رضا رو کرد و شروع کرد مضطرانه از حضرت درخواست کرد. دیگر راهی نمانده بود. بعد از نیم ساعت که نادر برگشت. دید این شفایش را گرفته است. برگشت به او گفت: تو تا به حال با امام رضا شوخی می‌کردی. تو تا به حال گدا نبودی. و الا شش سال پیش شفایت را گرفته بودی. نیاز به این فرصت نبود! واقعاً همین است. تازه دعایت بالا رفت.اگر الآن بحرین، منامه شما تشریف ببرید. بحرین مردم بسیار خوبی دارد که خدا انشاءالله از این گرفتاری‌ها و مظلومیت‌هایی که به وجود آمده بر آنها و ظلمی که خلیفه بر آنها می‌کند نجات پیدا کنند. یک محله‌ای آنجا به نام رُمانه است. یک گنبد و بارگاه و ضریحی آنجا هست که خیلی هم با معنویت است. قبر یکی از علمای بحرین در سالیان گذشته به نام محمد بن عیسی بوده است. مرحوم محدث نوری در کتاب نجم الثاقبش داستان محمد بن عیسی بحرینی را آنجا ذکر کرده است. من خیلی خلاصه می‌گویم. در زمان او یک مشکل بزرگی از طرف حکومت وقت که خیلی با شیعیان بد بود، یک بلای سنگینی برای شیعه به وجود آمد. علمای شیعه از حکومت برای اینکه بتوانند این بلا را از خودشان دفع کنند سه روز مهلت خواستند. سه نفر از بهترین اخیار علمایشان با هم قرار گذاشتند که هر شبی ایشان برود و استغاثه به امام زمان کند که از این بلا نجاتشان بدهد. واقعاً بلا، بلای مهلکی بود. نفر اول شب اول رفت استغاثه کرد، خبری نشد. نفر دوم شب دوم رفت، خبری نشد.

شب سوم همین محمد بن عیسی، این جنابی که عرض کردم ضریحش آنجا است، رفت و شروع کرد با اضطرار، چون شب آخر هم بود. «المستغاث بک یا صاحب الزمان» شروع به دعا و استغاثه کردند. وجود مقدس حضرت ولیعصر(ع) تشریف آوردند. محمد بن عیسی به حضرت عرض کرد که آقا! شیعه‌ی شما به مویی بند شد. حضرت راه چاره را به ایشان گفت و بعد که تمام شد، محمد بن عیسی گفت: آقا چرا شب اول نفرمودید که ما در این دلهره باشیم؟ حضرت فرمود: خودتان سه روز مهلت خواستید. اگر آن حالی که تو امشب داشتی، همان شب اول آن کسی که آمده بود داشت، گرفته بود. تو الآن مضطرانه آمدی.عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد    ای خواجه درد نیست، وگرنه طبیب هستاگر در ما این اضطرار ایجاد شود شک نکنید، اضطرار به حجت همان و اثبات اینکه حجتی هست در زمان و زمین همان. چون قطعاً اگر یک نیازی در ما باشد و این نیاز یک نیاز واقعی باشد، خدا او را بی‌پاسخ نگذاشته است. من این را در جلسه‌ی بعد بیشتر توضیح می‌دهم. که نیازی نیست ما حجت را اثبات کنیم. اگر به اضطرار برسیم نشان بر این است که قطعاً حجت وجود دارد. این را بعداً خواهیم گفت.اگر من نیاز به آب دارم، خدای حکیم در عالم آب قرار داده است. اگر من نیاز به خواب دارم، خدا به ازای آن که رفع نیاز مرا بکند گذاشته است. خدا نیاز هیچ اسیری را بی‌پاسخ نگذاشته است. اگر من نیاز به حجت داشته باشم چطور می‌شود خدای حکیم در عالم نگذاشته باشد؟ نیاز به راهنما داشته باشم، که مرا تا ابدیت ببرد، چطور خدا نگذاشته و مرا رها کرده است؟ بنابراین این اضطرار اوج مباحث است. البته ما باید یک مقداری متواضعانه برخورد کنیم. ما خیلی نمی‌خواهیم گام بلند برداریم و خیلی بلند پرواز باشیم.

انشاءالله که اینطور شود و به آن برسیم. اما مقصود ما از این مباحث این است که قدم اول را برداریم. ما هنوز بچه مدرسه‌ای هستیم. قدم اول را در مدرسه‌ی امام زمان برداریم. قدم اول این است که یاد حضرت باشیم و این غفلت کم شود. این بحث‌های ما بهانه است که بتوانیم غفلت زدایی کنیم. آن قدم اول را برداریم. در دعا هست که خدایا مرا نسبت به یاد او فراموشی نیانداز که فراموش کنم. اگر این یاد بیاید، یواش یواش ما را به آن اضطرار می‌کشاند. ما آن قدم اول را برمی‌داریم. حافظ در آن غزل قشنگش می‌گوید:ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی    جان بی‌تو به لب آمد وقت است که باز آییدر این غزل به هر حال مفصلی که دارد یک قسمتش این است که: ای درد تو هم درمان در بستر ناکامی، ای یاد تو هم مونس،در گوشه‌ی تنهایی اگر ما به این یاد برسیم خودش خیلی کمک می‌کند. این غفلت‌هایی که متأسفانه در دنیا فراگیر می‌شود، ما بتوانیم آن غفلت‌ها را با یک چیزهایی از بین ببریم. یکی از آن چیزها یاد ولی خداست که قطعاً باعث می‌شود که او هم دعاگوی ما باشد. هست ولی به طور خاص! عنایت خاص او بر سر ما بیاید. ما دنبال این هستیم. انشاءالله بتوانیم در مباحثمان این کارها را بکنیم.مرحوم کلینی که رضوان خدا بر این عالم بزرگوار باشد. شما ببینید چقدر خوش سلیقه بوده است. در کتاب کافی وقتی بحث امامت را شروع کرده است، آن قسمت «کتاب الحجه» اولین بابی که قرار داده است، اثبات حجت نیست. بیاییم حجت را اثبات کنیم. نه اضطرار الی الحجه است. اولین بابی که مرحوم کلینی قرار داده اضطرار به حجت است. نیاز ما به حجت است. اگر این نیاز ثابت شد، خدا هیچ نیاز اسیری را بی‌پاسخ نگذاشته است. امکان ندارد این خدا یک نیازی را که خودش در ما قرار داده است، بی‌پاسخ بگذارد. نیازهای کاذب را خدا قرار نداده است. نیازهای کاذب نیازهایی است که در همه‌ی مردم نیست. در همه نیست. مثلاً اگر کسی خدای نکرده معتاد شود و نیاز به مواد مخدر پیدا کند، علاوه به اینکه نیاز به آب و خواب و غذا دارد، نیازهای مختلف و طبیعی دارد، یک نیاز دیگر هم در او پیدا شد. نیاز به مواد مخدر! این نیاز کاذب است. دلیلش این است که در بقیه نیست. اگر یک نیاز اصلی و واقعی بود هر انسانی باید این را داشت. این نیاز کاذب است. اینقدر این نیاز برای خودش جا باز می‌کند که جای آن نیازهای دیگر را هم می‌گیرد. این نیاز را کاری ندارم. اما نیازهای واقعی که خود خدا در ما گذاشته است، و نشانه‌اش این است که در همه‌ی انسان‌ها هست، در فطرت همه هست، امکان ندارد خدای حکیم این نیاز را بگذارد، ولی ما به ازای آن را در عالم خارج نگذارد. لذا ما می‌گوییم اگر اضطرار به حجت در ما ایجاد شد، قطعاً وجود حجت هست.

آقای شریعتی: آنوقت در زندگی‌مان و در این مسیری که می‌خواهیم گام برداریم، وجود حضرت حجت(عج) صرف عنایات ایشان است که شامل حال ما می‌شود. یا اینکه نه باز این گشایش‌ها با توجه به عنایات حضرت برای ما خواهد بود. یا اتفاقات دیگری برای ما می‌افتد.

حاج آقای عالی: شکی نیست و ما بعداً هم این را طبق ادله‌ای که داریم مطرح خواهیم کرد. هر عنایتی، هر نعمتی که در این عالم وجود دارد، هر نفسی که از ما بالا و پایین می‌رود، لحظه لحظه‌ای که عمر ما استمرار پیدا می‌کند، اگر نعمت علمی برای ما به وجود می‌آید، اگر نعمت کار خیری از ما به وجود می‌آید، عبادتی، عمل خیری به وجود بیاید، هر چیزی که هست این نعمت‌ها از خداست. و باب نعمت‌ها حجت زمان است. از کانال او به ما می‌رسد. اینها به عنایت حضرت است. این همانی است که در دعا هست، به یمن حضرت هست که مردم روزی می‌خورند. حتی اگر به اضطرار نرسیده باشند.ببینید ما که می‌خواهیم به اضطرار برسیم، از این باب هست که بتوانیم آن فرج را چه برای خودمان، چه فرج کلی را ایجاد کنیم. اما اگر هم ما به آن اضطرار نرسیدیم، هرچه به ما از رزق و روزی می‌رسد، ولو ندانیم و نشناسیم، مگر آن کسانی که الآن خدا را نمی‌شناسند، مگر به آنها روزی نمی‌رسد؟ به آنها می‌رسد. آن تعبیری که در دعای رجب هست، که خداوند متعال به آن کسی که «لَمْ یَسْأَلْهُ وَ لَمْ یَعْرِفْه‏» نه او را می‌شناسد و نه معرفتی به او دارد، باز خدا به او روزی می‌دهد. او رحمت عامش گسترده است. وجود مقدس ولیعصر(ع) که واسطه‌ی فیض خدا و رحمت خدا هست، آن هم یک رحمت عمومی برای همه دارد، ولو برای کسی که او را نشناسد. اما ما دنبال آن عنایت و رحمت خاص او هستیم. آن رحمت خصوصی که به آن کسانی می‌رسد که به یاد او هستند. بعدیک قدم بالاتر معرفت به او دارند. بعد یک قدم بالاتر اضطرار به او پیدا کردند. اینها درجات رشدی است که یک مؤمن باید به کم اکتفا نکند. قدم به قدم بردارد، از یاد حضرت و رفع غفلت از او گرفته تا معرفت‌ها، تا عمیق شدن این معرفت‌ها، تا پیدا شدن یک نیاز جدی به او، و اینکه این نیاز را هیچکس دیگری غیر از او نمی‌تواند پر کند. یعنی اضطرار به او که تنها راه اوست. این درجات معرفتی تا به اضطرار باعث می‌شود آن عنایت خاص حضرت شامل حال ما شود والا رزق عام را که به همه می‌دهد.

آقای شریعتی: ولذا فکر می‌کنم اگر به مقام اضطرار برسیم، لحظه به لحظه به یاد او خواهیم بود. یعنی کوچه به کوچه، شهر به شهر دنبال او خواهیم گشت.

حاج آقای عالی: عرض کردم عطش باعث می‌شود شما راه بیفتی. شما اگر در یک بیابانی عطش داشته باشی، یقین به آب هم نداشته باشی، حتی احتمال هم بدهی، کیلومترها دنبالش می‌دوی. اما اگر عطش و نیازی نداشته باشی، یقین به آب هم داشته باشی، حرکتی در شما ایجاد نمی‌شود. پس آن کسی که گرما می‌آورد، شور می‌آورد، حرکت می‌آورد، تلاش می‌آورد، اضطرار است. ولی عرض کردم که چون خیلی مقام بلندی است پله پله باید به سمت آن رفت. ما قدم اول را که همان یاد حضرت است از این مباحث دنبال می‌کنیم.من تقاضا می‌کنم اگر این عنوان بحث و تیتر بحث را مثلاً به جای معرفت امام زمان که بسیار ارزشمند است، بگذاریم در نقطه‌ی کلیدی بحث یعنی اضطرار به امام زمان، یا قدم اول و عملی بحث که یادی از امام عصر(ع) است. یاد امام مهدی(ع).

آقای شریعتی: که این یاد و معرفت انشاءالله ما را برساند به آن مقام اضطرار که اشاره کردند، مقام بلندی است و در واقع ما در این مسیر در طول مباحث و سیر  مباحث که خدمت حاج آقای عالی هستیم، داریم گام برمی‌داریم. خیلی روز خوبی بود خدمت شما بودیم. انشاءالله فردا با حضور حاج آقای ماندگاری خدمت شما خواهیم رسید، ایشان به سؤالات شما پاسخ خواهند داد. باز هم من یادآوری کنم که انشاءالله از هفته‌ی آینده روزهای یکشنبه ما خدمت حاج آقای عالی هستیم و حاج آقای حسینی قمی روزهای سه‌شنبه از این به بعد در خدمتشان هستیم. بهترین‌ها را برای همه‌ی شما آرزو مندیم. حاج آقا دعا کنند، همه آمین بگوییم.

حاج آقای عالی: همان دعایی که اباعبدالله(ع) در دعای عرفه به خداوند متعال عرض کردند، عرض می‌کنیم که خدایا ما را به اضطرار خودمان آگاه کن. «وَ أَوْقِفْنِی عَلَى مَرَاکِزِ اضْطِرَارِی‏» انشاءالله که مضطر حضرت ولیعصر(ع) شویم و گامی در ظهور او بتوانیم برداریم.

آقای شریعتی: انشاءالله. بهترین‌ها را برای همه‌ی شما آرزو می‌کنم. «خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن، خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی!» والحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام مسعود عالی
تاریخ پخش : ۱۳۹۲/۱۱/۲۹

 

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *