ازدواج ؛ اهمیت آن و ملاکهای انتخاب
۱۴۰۰-۱۲-۰۹ ۱۴۰۲-۰۷-۰۵ ۱۸:۴۳ازدواج ؛ اهمیت آن و ملاکهای انتخاب

ازدواج ؛ اهمیت آن و ملاکهای انتخاب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱. فضیلت و کرامت از حضرت علی اکبرعلیهالسلام
در ایام ولادت حضرت علی اکبر فرزند امام حسینعلیهالسلام قرار داریم؛ آقایی که حتی دشمنان از او تعریف و تمجید میکردند. اصلا گفتهاند: «الفضلُ ما شَهِدَت بهِ الاعداءُ» فخر آن است که دشمن بگوید. حالا اگر بخواهی اولین فرزند امام حسین علیهالسلام را بهتر بشناسی کافی است از زبان معاویه علیه الهاویه بشنوی که در وصف او سخن سرایی میکند.
ابوالفرج اصفهانی از مغیره نقل می کند: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و همنشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: «جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمیشناسیم!» معاویه گفت: «این چنین نیست. اَولیَ الناسِ بِهذا الامرِ علیُ بنُ الحسینِ بن علیٍ، جَدُهُ رسولُاللهِ، و فیهِ شجاعهُ بنیهاشم و سخاءُ بنیأُمیه و زهوُ ثَقیف»؛ شایستهترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسینعلیهالسلام است که جدش رسول خداصلیاللهعلیهوآله است و شجاعت بنیهاشم سخاوت بنیامیه و زیبایی قبیله ی ثقیف را در خود جمع کرده است.»[۱]
نیز حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در درس اخلاقشان درباره ی ایشان فرمودهاند:
«تمام مدایح و گفتار اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت اباعبدالله علیهالسلام در مورد حضرت علی اکبر علیه السلام حاکی از این است که اگر علی اکبر علیه السلام در کربلا به شهادت نمی رسید، خود، امام مفترض الطاعه می بود. ( یعنی امامی که اطاعت او واجب است)»
آن بزرگوار، کرامات و فضایل بیشماری دارند. قبل از اینکه به سراغ بحث اصلی امشب بروم اجازه دهید تا از کرامات ایشان برایتان نقل کنم.
فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود، نزد حافظُ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمیکند و هر روز حال او بدتر میشود. عبدعون نزد پزشک میرود و سخنان زشتی به او میگوید و خطاب میکند که اسمت خیلی بزرگ است؛ ولی از معالجه ی تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی میرود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر میشود و یک دفعه شفا مییابد. نزد حافظ الصحه میرود و عذرخواهی میکند.
طبیب میگوید: «بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دلشکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبرعلیهالسلام متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسینعلیهالسلام تو را به حق پدرت قسم میدهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبرعلیهالسلام شرفیاب شدم، عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. ایشان فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که این مریض مُردنی است و تا نُه روز دیگر میمیرد، ولی به برکت دعا و شفاعت شما، خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. او وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبرعلیهالسلام دفن کنند[۲].
یا فضیلتی بالاتر از آنچه در روز عاشورا امام حسینعلیهالسلام فرمودند، هست؟
روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسینعلیهالسلام رو به آسمان کرد و گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ…[۳]
مرحوم شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائصالحسینیه فرموده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان میفرستاد، به لشکر خطاب کرد و فرمود: «یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله…
ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول اللهصلیاللهعلیهوآله است، بدانید هر زمان برای رسولاللهصلی اللهعلیهوآله دلتنگ می شدیم به چهره ی این پسر نگاه می کردیم.
وی نخستین شهید بنیهاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است: السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَوَّلَ قَتِیل مِنْ نَسْلِ خَیر سَلِیل.[۴]
اما یک نکته کمتر شنیده شده در این فرمایش این که؛ هرچند شباهت ظاهری حضرت علی اکبر به پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله امری خدایی است؛ اما آنچه نشانه بزرگی ایشان است، این است که از لحاظ خلقوخو و رفتار نیز، به پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله شبیه بودهاند.
اما در ایام ماه شعبان و ماه شادی اهلبیت علیهم السلام قرار داریم و همانطور که میدانید روز ولادت آقا علی اکبرعلیهالسلام روز جوان هم نامیده شده است. به همین مناسبت هم بنده امشب از بین موضوعات مختلف سعی کردم مهمترین مسأله برای جوانان را انتخاب کنم. آنچه که متأسفانه باید بگویم کمی هم آمار عمل به این مسأله ی مهم، کم شده است. اگر خداوند توفیق بدهد، میخواهم درباره مسأله ازدواج جوانان صحبت کنم.
۲. اهمیت ازدواج
مطمئنا شما خوب مى دانید که ازدواج بزرگترین و مهمترین حادثه ی زندگى انسان است و دختران و پسران میوههاى باغ زندگى انسان هستند و دست آفرینش نوعى جاذبه و کشش درونى در آنها قرار داده است.
۲.۱. ازدواج نصف دین
ازدواجی که دین مبین اسلام بسیار بر آن تاکید دارد؛ برای نمونه، رسولالله صلیالله علیهوآله میفرمایند: « إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ ، فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی النِّصفِ الباقی »[۵] هر کس ازدواج کند، نصف دین خود راتکمیل کرده است. پس تقوا پیشه کند در نصف دیگر دینش.
این یکی از آثاری است که برای این امر مقدس بیان شده و خوبان عالم با امید کسب این ثمر در مسیر ازدواج قدم گذاشتهاند.
خانواده ی شهید حسین زارع کاریزی میگویند: «حسین ما به قد و قواره اش نمیآمد که درباره ی ازدواج بگوید؛ اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد!.
گفتیم: زود است، بگذار جنگ تمام شود، خودمان آستین بالا میزنیم.
گفت: نه پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود، من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم، باید!
همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم!»[۶]
پدران و مادران دلسوزی که سوال میکنید چگونه در این اوضاع جوانم را حفظ کنم، یا جوان خوب و پاکی که مرتب میپرسی و دنبال راهکار حفظ خود در برابر گناه هستی و دوست نداری دینت را از دست بدهی؛ راهش را پیامبر فرمودند. برو سمت ازدواج! برای ازدواج کردن تلاش کن!…
۲.۲. بالاترین نعمت بعد از اسلام
نعمتهای زیادی در دنیا وجود دارد و ما بهره میبریم. خداوند تفضلهای زیادی به مخلوقاتش داشته و دارد؛ با این وجود رسول خدا فرمودند: «مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَهً بَعْدَ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ مِنْ زَوْجَهٍ[۷]؛ مرد مسلمان بعد از بهره ی اسلام، هیچ لذّت و بهرهاى بالاتر از همسرى مسلمان نخواهد برد.»
همسر شهید شیخ عبدالله میثمی میگوید: «قبل از مراسم عقد تا مهمانها بیایند برای مراسم، توی اتاق تنها بودیم. مُهر خواست. گفتم: تا نگویید چرا میخواهید نماز بخوانید، مهر به شما نمیدهم. گفت: خدا به من همسر داده. میخواهم نماز شکر بخوانم.»
واقعاً هم جای شکر دارد. وقتی نبی خداصلیاللهعلیهوآله میفرماید که بعد از بهره ی اسلام هیچ لذّت و بهره اى بالاتر از همسرى مسلمان نخواهد بود، باید برای این نعمت سر به سجده گذاشت.
ازاینرو فقها ازدواج را از مستحبات مؤکد برشمرده اند و آن را براى کسى که به سبب نگرفتن همسر به گناه بیفتد، واجب دانسته اند.
۲.۳. نشاط و شادابی
یکی از آثار مهم ازدواج، نشاط و شادابی است؛ البته این مورد، شامل هر ازدواجی نمیشود مربوط به ازدواجی می شود که انتخابش درست باشد.
ان شاءلله امشب بیان میکنیم که چه معیار وملاکهایی مهم است.
اما در ازدواج یک نشاطی است که تمام مجردها که فکر میکنند با رفقا بودن و این طرف و آن طرف رفتن نشاط است اگر میدانستند، یک لحظه ی دیگر بیکار نمینشستند و همین الان پیامک میزدند به مادر که برایم یک همسر خوب پیدا کن البته مانند شخصی است که تا حالا یک غذا و یا میوه را که بسیار خوشمزه هم هست را نچشیده بعد بگوییم خوشمزه و فوق العاده است درکی ازش ندارد ولی اگر عاقل باشد، وقتی اینهمه تعریف و تمجید را بشنود حتما مشتاق میشود تا تهیه کند و امتحان نماید همانطور که پیامبر در ادامه ی روایت فضیلت فرمودند: « أَفْضَلَ مِنْ زَوْجَهٍ مُسْلِمَهٍ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَیْهَا[۸]» بعد از اسلام، انسان بهره ای بهتر از همسر ندارد. همسری که چون به او نگرد، مسرورش سازد. نشاط وشادابی در نگاه کردن به همسر.
در یک جریان تاریخی عرض کنم که همسر و ازدواج میتواند انسان را منجنیق کند!
آخر در زمان شاه عباس وقتی میخواستند عمارت عالی قاپو را بسازند، تصمیم گرفتند که خشت یا آجر و مصالح را با منجنیق به بالا پرتاب کنند در این میان یک کارگر سیاه چرده ولی شاداب و سرحال گفته بود که من خودم پرتاب میکنم یعنی کار منجنیق را انجام میدهم اما وقتی که شاه عباس متوجه قدرت بالای این کارگر سیه چرده اش میشود که آجر ها را با دست تا بالا ترین نقطه عمارت پرتاب می کرده است. این توان و قدرت یدی برای شاه عباس ایجاد سوال میکند که چگونه این مرد چنین توانایی دارد؟ از اطرافیان اش می خواهد جویای علت شوند که به این جواب می رسند: سبب این اتفاق این است که او ازدواج کرده و یک همسر خوب در خانه دارد که همین امر موجب نشاط و سرحالی و قدرت او شده است
شاه دستور می دهد همسر کارگر را برای مدتی از خانه اش خارج و در جایی امن پنهان نمایند. مرد عاشق پیشه در بازگشت به منزل از نبود همسر مکدر میشود. فردا که مرد بر سر کار می آید شاه عباس متوجه میشود که از هر ده آجری که به بالا پرتاب میکند، چندتایی از آنها به مقصد نرسیده و بر زمین می افتد. دور روز بعد مرد دیگر توانی برای پرتاب هیچ آجری را ندارد. شاه دستور می دهد همسر مرد را به منزلش بازگردانند. مرد وقتی به خانه بر می گردد از دیدن همسرش بسیار خوشنود میشود و زن برایش تمام ماجرا را تعریف میکند. کارگر عاشق پیشه روز بعد با همان جدیت و شوق آجر را به بالاترین بخش ساختمان پرتاب می کرده است. بله ازدواج و همسر میتواند انسان را منجنیق کند.حتما متاهل های جمع این مطلب را تایید میکنند که بعد از یک روز کار و خستگی فراوان، با یک منزل رفتن و استقبال خانم خانه،خستگی آنها در میرود. همه ی آن خستگی و مشکلات را فراموش میکنند. سر حال و با نشاط میشوند اگر دنبال نشاط و شادابی و شاد زندگی کردن هستی، راه آن ازدواج است.
۲.۴. دستور همگانی
بالاتر از همه ی اینها باید خدمت شما عرض کنم که شاید در کمتر مساله ای مانند ازدواج خداوند اینطور به میدان آمده باشد و طوری فرمان به این امر مهم و ضروری را صادر کرده که در هیچ امری اینطور نیست. چون که مثلا اگر خداوند برای حج امر فرموده شامل حال بعضی افراد جامعه آنهایی که مستطیع شده اند بشود. یا اگر زکات را واجب کرده بیان فرموده اند که شامل حال کسانی است که یا فلان محصول کشاورزی را دارند یا در دامداری شتر و گاو و گوسفند آن هم به تعداد معین باشد واجب است. در کمتر از تعداد و دیگر افراد جامعه این مورد وجوب ندارد.
اما در مورد ازدواج یک بسیج عمومی اعلام میکند نکند عده ای بگویند ما که خرمان از پل گذشت الحمدلله سر و سامان گرفتیم یا بگویند مساله ی ازدواج و این صحبت های امشب شما برای جوان هاست به درد برخی که سن و سال ازشان گذشته نمیخورد خیر. خداوند متعال در قران کریم به جوانها نمیگوید ازدواج کنید. به مردم میگوید: جوانها را زن بدهید. دخترها را شوهر بدهید. این وظیفه ی اجتماعی است. « وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ [۹]» أیامیٰ جمع «اَیّم»[۱۰] است. اَیّم آدم بدون زن است. بدون شوهر است. «وَ أَنْکِحُوا» مردم! شما بی زنها و بی شوهرها را همسر بدهید این حکم برای همه است همه باید در این امر مهم شرکت کنند
۳. ازدواج و اقتصاد
اما از آنجایی که بنده مخاطبم را میشناسم میخواستم الان ملاک ها را بیان کنم اما دیدم یک سوالی در ذهن شما هست ویا اینکه زیر زبان هم دارید بیان میکنید یا الان پیش خودتان میگویید که بعد از جلسه حال این حاج آقا را میگیرم ببینم چه جوابی دارد بدهد؟
و آن هم این است که ممکن است بگویید: حاج آقا ازدواج پول میخواهد! با این وضع گرانی و اقتصاد دیگر به ازدواج فکر کردن یک رویاست. شما نفست از جای گرم بلند میشود.
هرچند بنده قصد ندارم که امشب وارد این بحث شوم اما یک نکته مهم را خدمت شما عرض میکنم بله شما درست میفرمایید.
اما این بستگی دارد که با چه دیدی به قضیه نگاه کنیم.
اگر به دید رایج در بازار نگاه کنیم و بین مردم، شما درست میفرمایید که ازدواج موجب افزایش هزینهها است. من تا دیروز یکی بودم سر سفره ی بابا، امروز دوتا شدیم بیشتر باید هزینه کنم
اما وقتی به روایات وآیات نگاه میکنیم میبینیم که حقیقت اینگونه نیست؛ بلکه کاملا برعکس است.
بزرگان دین ما میفرمایند که از راه های افزایش روزی و برکت، ازدواج است؛ یعنی باید ازدواج کنی تا پولدار شوی، نه اینکه پولدار باش تا ازدواج کنی.
اصلا نهی شده که بخاطر فقر و نداری و مسایل اقتصادی، این امر مهم را ترک کنی. از حضرت رسول اعظمصلیاللهعلیهوآله روایت شده است که فرمود: «هر کس ازدواج را براى ترس از فقر ترک کند، به خداوند بدگمان است؛ زیرا خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۱۱]» اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بى نیازشان مىگرداند.
در روایتی امام صادقعلیهالسلام نقل میکنند که جوان مجردی آمد خدمت پیامبر اسلام و از فقر و نداری و نیازمندی خود شکایت کرد و در عین ناباوری پیامبرصلیاللهعلیهوآله به او گفتند که برو ازدواج کن! او برای بار دوم و سوم هم آمد همین شکایت را مطرح کرد و پیامبر فرمودند که نسخه درمان تو ازدواج است.
سپس امام صادقعلیهالسلام فرمودند که این مطلب، حق است. «الرزق مع النساء والعیال»[۱۲]
و یا در روایتی دیگر پیامبرصلیاللهعلیهوآله خطاب به همه ی جوانان فرمودند: «اِتَّخِذُوا الأهلَ؛ فإنّه أرْزَقُ لَکُم.»[۱۳] خانواده تشکیل دهید تا رزق شما فراوان شود.
البته این نکته را هم بگویم که اینها مشروط است به پرهیز از تجملات و مد. این مدهایی که مثل یک گردنبند طلای بسیار زیبا به گردنمان انداخته ایم، ولی تنگ است و دارد ما را خفه میکند. ظاهر خوب و قشنگی دارد ولی دارد ما و جامعه ما و فرهنگ و جوان ما را نابود میکند.
در اثبات این عرضم همین بس که (یکی از دوستان تعریف میکرد چند وقت پیش با رئیس کمیته خانواده کل کشور جلسه داشتیم ایشان میگفتند) بر خلاف انتظارها آمار ازدواج در کرونا نسبت به دوره مشابه قبل از خودش ۳۴ درصد افزایش داشته وقتی پیگیر علت شدیم، متوجه شدیم دلیلش این بوده که در دوران کرونا جوانها میتوانند بدون این تجملات دست وپاگیر، به راحتی و سادگی با هر توان مالی که دارند، زندگی خود را شروع کنند و خود را زیر بار قرض و بدهکاریهای سرسامآور اولیه نکنند.
سرویس طلا و جهیزیه خارجی و عروسی چند صد نفره و ماشین عروس آنچنانی و لباس عروس فلان و آتلیه و آلبوم ایتالیایی و این گردنبندهای طلایی خفه کننده را راحت باز میکنند و با هر توان مالی که دارند ازدواج میکنند.
واقعا عجیب است حاج آقا عباسی ولدی برای یکی از دوستان میگفتند که در جمعی بودم که همه دختر خانمهای جوان مخاطب من بودند. از آنها پرسیدم: «قبول دارید گرانی است؟» گفتند: «بله» گفتم: «قبول دارید فشار اقتصادی سنگین است؟» گفتند: «بله» گفتم: «حالا به نظر شما در این شرایط بد اقتصادی باید مخارج را کمتر کنیم یا بیشتر؟» همه گفتند: «کمتر» گفتم: «حالا توقع جوانها کمتر شده یا بیشتر ؟» سرها را پایین انداختند و به فکر فرو رفتند و گفتند: «بیشتر» گفتم: «چرا حتما باید یخچال ساید بای ساید آنچنانی روی جهیزیه باشد؟ یخچالی که خودتان میگویید گرانی است و گوشت و مرغ نمیشود خرید و نمیشود این یخچال را پر کرد چرا باید به این بزرگی باشد؟»
بله بزرگواران ازدواج سنت رسول الله است. این همه اهمیتی هم که ذکر کردم را دارد؛ اما جواب سوالات شما این است که ازدواج طبق سنت رسول الله پسندیده است، نه چیزی که ما به اسم سنت رسول الله از ازدواج تعریف کرده ایم و رسم و رسومات خودمان را به جای رسم و رسوم نبوی پیاده میکنیم و ماندهایم که چرا نمیشود ازدواج کرد. به قول حاج آقا قرائتی مثل بتپرستها که خودشان با دست خودشان سنگ و چوب را میتراشیدند و میگفتند این خدا است باید احترامش کرد و نمیشود به او بیاحترامی کرد. خودمان رسم و رسوم گران و بی دلیل برای ازدواج قرار دادهایم و اکنون در کار خود، درماندهایم؛ زیرا نه میتوانیم طبق این رسوم عمل کنیم و نه میتوانیم آنها را کنار بگذاریم.
۴. گل بی عیب خداست
اما ملاکهایی را که باید برای یک ازدواج موفق و با برکت و صحیح در نظر بگیریم، بنده مهمترینش را خدمت شما در این وقتی که داریم عرض میکنم.
در ابتدا باید گفت که رعایت حد اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در انتخاب همسر، بسیار مهم است.
اولین مسئله ی ازدواج این است که انسان بفهمد و باور کند که خودش نیز بی عیب نیست. آقای قرائتی از آیت الله شهید بهشتی نقل می کند که میفرمود: «روی زمین دنبال فرشته آسمانی نگردید» همین هست که هستند یک دامادی میخواهد که از هر جهت خوب باشد خوب پس بنشین که بیاید. حضرت امیرعلیهالسلام میفرمود که مسجد کوفه خیلی ثواب دارد اما بالاخره میبینی که آنجا فرش نیست زمینش خاکی است. مسجدالحرام بهترین جا است باز میبینی هوایش داغ است. بعضی از افراد تحصیلات بالایی ندارند؛ بعضیها رانندگی کردن بلد نیستند، عدهای با کامپیوتر آشنا نیستند، دیگری ممکن است نقص عضو داشته باشد و یا از داشتن شغل مناسب، محروم باشد.
بنابراین ما آدمهایی دیده ایم که سالها ازدواج را عقب انداخته اند بخاطر اینکه میخواسته اند صددرصد همسرشان بی عیب باشد بی مشکل باشد و باید بدانند که خداوند چنین فردی را خلق نکرده است.
(دار بالبلاء محفوفه) امام علیعلیهالسلام میفرماید: به دنبال چه میگردی؟ به دنبال فرد بی عیب گشتن مانند این است که از گلفروش، گلی بخواهیم که بی عیب باشد.
گل بی عیب خداست.
اما این به آن معنا نیست که ملاکها را کاملا نادیده بگیریم. مانند آن جوان:
جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
پیرزن به جستوجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت: «این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.»
جوان گفت: «شنیده ام قد او کوتاه است!»
پیرزن گفت: «اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزانتر تمام میشود!»
جوان گفت: «شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!»
پیرزن گفت: «این هم نعمتی است؛ زیرا می دانید که عیب بزرگ زنها پر حرفی است؛ اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمیکند و سرت را به درد نمیآورد!»
جوان گفت: «خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!»
پیرزن گفت: «درست است، این هم یکی از خوشبختیهاست که کسی مزاحم آسایش شما نمیشود و به او طمع نمیبرد.»
جوان گفت: «شنیدهام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است!»
پیرزن گفت: «شما تجربه ندارید، نمیدانید که این صفت، باعث میشود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابانگردی، خرج برایت نمیتراشد!»
جوان گفت: «این همه به کنار، ولی شنیدهام که عقل درستی هم ندارد»!
پیرزن گفت: «ای وای! شما مردها چقدر بهانهگیر هستید، پس یعنی میخواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک هم نداشته باشد!»
۵- ملاکهای انتخاب
۵.۱. ایمان ودینداری
اما ملاکهای مهم برای ازدواج:
اولین ملاکی که باید در ازدواج مدنظر باشد، دین و ایمان طرفین است.
در حدیثی رسول خداصلیاللهعلیهوآله مرد مؤمن را همشأن زن مؤمن، و مرد مسلمان را همتای زن مسلمان قلمداد میکنند.[۱۴]
محبت اولیای الهی نیز جلوهای از دینداری همسر به شمار آمده.[۱۵]
انسان به وسیله ی محکم کردن مبانی اخلاقی، ایمان و دین داری اش را محکم می کند. و در نتیجه ازدواج پایداری هم خواهد داشت. در همین خصوص آقا امام حسن مجتبیعلیهالسلام میفرمایند: «زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِیٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَکْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ یَظْلِمْهَا[۱۶]؛ دختر خویش را به ازدواج متدین و پرهیزکار دربیاورید؛ زیرا چنین شخصی اگر دخترتان را دوست بدارد، او را اکرام خواهد کرد و چنانچه او را نپسندد، به وی ستم روا نخواهد داشت.»
جُوَیْبِر جوانی است اهل یمامه عربستان، فقیر و چهره سیاه و کوتاه قد؛ ولی با ایمان و متقی. روزی نظر پیامبرصلی اللهعلیهوآله به جویبر افتاد. گفتگو به سمت زندگی و سر سامان دادن جویبر رفت و او در جواب عرض کرد: «یا رسولالله با این قیافه و چهره سیاه و تنگدستی مگر به من دختر می دهند؟»
پیامبر فرمود: «خداوند به وسیله ی اسلام، ارزش افراد را عوض کرد. بسیاری از افراد در دوره ی جاهلیت، محترم بودند، اسلام آنها را پایین آورد و بسیاری از افراد در جاهلیت خوار بودند، اسلام قدر آنها را بالا برد. خداوند تعالی به وسیله ی اسلام، افتخار به نسب و فامیل را منسوخ کرد. اکنون همه در یک درجهاند، مگر کسی که تقوای او بیشتر است.»
حضرت رسولصلیاللهعلیهوآله به فکر افتادند زندگی برای جویبر تشکیل بدهد. لذا روزی دستور داد یکسره به خانه زیادبنلبید انصاری برود و دخترش را که ذَلفا نام دارد، برای خود خواستگاری کند.
زیادبن لبید از ثروتمندان و محترمین مدینه بود. وقتی که جویبر وارد خانه ی او شد، گروهی از بستگان قبیلهاش در آنجا جمع بودند. جویبر نشست و گفت: «من از طرف رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله پیامی برای تو دارم، حالا محرمانه بگویم یا علنی؟»
زیاد گفت: «پیام حضرت افتخار است برای من، علنی بگو.»
گفت: « پیامبر من را فرستاده تا دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری کنم.»
زیاد گفت: «خود رسول خدا به تو این موضوع را فرمود؟ عجب! رسم ما نیست دختر خود را جز به هم شأنهای خودمان بدهیم. تو برو. من خود حضور حضرت خواهم رسید.»
دختر (زیاد) بنام ذلفا که در زیبایی معروف بود، سخنان جویبر را شنید و آمد پیش پدرش گفت: «پدر این مرد چه می گفت؟»
پدرش گفت: «از طرف رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله برای خواستگاری تو آمده بود»
ذلفا گفت: «ممکن است که حقیقتا از طرف پیامبر آمده باشد و اگر او را رد کنی، نافرمانی کرده باشی!»
زیاد گفت: «پس چه کنم؟»
ذلفا گفت: «به نظر من قبل از آنکه به حضور رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله برسد، او را به خانه برگردان. سپس به دیدار پیامبر برو و حقیقت را از ایشان بپرس.
زیاد جویبر را به خانه برگرداند و بعد به دیدار پیامبرصلیاللهعلیهوآله رفت و گفت: که جویبر پیامی از شما آورده لکن رسم ما در این است که دختران خود را فقط به همشأنهای خودمان میدهیم.
پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمودند: «جویبر مؤمن است و مرد مؤمن، همشأن زن مؤمنه است.»
زیاد به خانه برگشت و جریان را برای دخترش تعریف کرد. دخترش گفت: «به نظر من پیشنهاد رسول خداصلیاللهعلیهوآله را رد نکن. من هم به این امر راضی هستم.»
زیاد، دخترش را به عقد جویبر درآورد و مهر او را از مال خودش تعیین کرد و جهیزیه ی خوبی برای عروس تهیه کرد.
زیاد گفت: «آیا خانه تهیه کردهاید؟» جویبر گفت: «چیزی که من فکر نمیکردم این بود که روزی دارای زن و زندگی بشوم. رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله به صورت ناگهانی چنین پیشنهادی به من دادند.»
زیاد از مال خودش، تمام لوازم عروسی و خانه را فراهم کرد[۱۷].
امروزه متأسفانه داریم باز میگردیم به اخلاق و رسم و رسوم جاهلیت و آنچه بیشتر از هر چیز مورد توجه و اهتمام قرار میگیرد، داشتن زیبایی و مال است نه دین و ایمان. درحالیکه پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله فرمودند: «هر کس با زنى به خاطر زیبایى اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نمىبیند و هر کس با زنى به خاطر مال و ثروت او ازدواج کند، خداوند او را به همان مال و ثروت وامیگذارد. پس بر شما باد ازدواج با زنان متدیّن!»[۱۸]
این به معنای بیتوجهی به زیبایی و دارا بودن حداقل امکانات مالی طرف مقابل نیست؛ اما اینکه برخی تمام هم وغمّشان زیبایی و دارایی طرف مقابل است و به دین و ایمان هیچ کاری ندارند امری بسیار خطرناک و غیرقابلجبران میباشد.
البته دقت کنید که هم زیاد بن لبید مرد این میدان بود، و هم دخترش. هر دو حرف رسول الله را بر روی چشم گذاشتند و گرنه اگر ما به زور دخترمان را به فردی بدهیم که از زیبایی ظاهری بیبهره باشد و سپس او را اذیت کنیم و تحقیر کنیم و دخترمان هم گله مند باشد، دو تا اشتباه کرده ایم. حرف بنده این است که ایمان و دینداری را در اولویت اول و ملاک مهم ازدواج قرار دهید.
۵.۲. اخلاق نیکو
دومین مورد از ملاکهایی که باید به آن توجه داشت، اخلاق است.
حسین بشارواسطی میگوید: «به امام رضاعلیهالسلام نوشتم: یکی از خویشاوندان از دخترم خواستگاری کرده است؛ اما بداخلاق است. امامعلیهالسلام فرمود: «لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کانَ سَیئَ الْخُلُقِ[۱۹]؛ اگر بد اخلاق است دخترت را به او نده.»
با توجه به تأثیر گفتار در روابط همسران، بر پرهیز از گزینش افراد بدزبان بهعنوان همسر تأکید شده است. علاوه بر خصوصیات فوق، که هم در مرد و هم در زن مورد تأکید قرارگرفته، در خصوص ارزشهایی همچون نرمخویی، سپاسگزاری و پرهیز از پرخاشگری در زنان عنایت ویژهای صورت گرفته است.
در زمان رسول خداصلیاللهعلیهوآله زنی بود که همواره روزه میگرفت و به نماز اهمیت بسیار میداد، حتی شب را با عبادت و مناجات به سر میبرد، ولی بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را میآزرد. شخصی به محضر رسول خدصلیاللهعلیهوآله آمد و عرض کرد: «فلان بانو همواره روزه میگیرد و شبزندهداری میکند، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را میآزارد.» رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله فرمود: «لا خیرَ فیها، هی من اهل النّار[۲۰]؛ در چنین زنی خیری نیست، او اهل دوزخ است.»
البته اجازه دهید بنده بگویم که این ملاک ها دوطرفه است؛ آقایان فکر نکنند با آنها نیستیم بله روایت آنها را هم میخوانم.
اخلاق نیک، نه تنها از بهترین مزایای یک همسر شایسته است؛ بلکه از مزایای واقعی هر انسانی به شمار میآید و باید در موقع انتخاب همسر بهطور کامل مورد توجه قرار گیرد؛ علتش هم روشن است. اولا یک عمر همراه بودن با انسان بداخلاق ، همانند زندگی در زندان همراه با کارهای سخت و طاقت فرساست. و ثانیاً سوء خلق یکی از دو همسر، بر دیگری و تربیت فرزندان کاملاً مؤثر است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «آیا دوست دارید شما را به شرورترین مردان راهنمایی کنم؟» همه گفتند: «آری یا رسولالله!» پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «شرورترین مردان کسی است که به همسرش تهمت بزند و دائماً به او بدگمان باشد، بخیل باشد و به دشنام دادن عادت کرده و در تنهایی غذا بخورد، همسرش را از اعمال جنسی محروم کند، زن و فرزند خود را تنبیه کند و آنان را بزند، رفتارش طوری باشد که همسرش به دیگران پناه ببرد و پدر و مادرش از او ناراضی باشند.»[۲۱]
نکند از ویژگیهایی با این اهمیت غافل شویم و به سراغ مال و زیبایی و ماشین و مقدار حقوق و خانه مجلل برویم که اگر اخلاق درست نباشد، همه اینها زهر است که در یک جام رنگی مینوشیم.
اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ میکند؟»
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : «ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.» ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ»
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : «ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!»
یکی از آخر صدا زد: «مال و ماشین و تیپ و لباس گرانقیمت.»
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ. ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : «ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁب ﮔﻮﺍﺭﺍ! ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍمیک ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنید؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ.»
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : «میبینید؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷد!»
البته عزیزان! این نکته را نیز باید بگویم که اگر احیانا چنین شخصی در زندگی ما هست راهش تحمل کردن و صبر در مقابل این آزار و اذیتها و بدزبانیها است؛ برای حفظ زندگی. این کار باعث میشود که انسان در آخرت از پاداش فراوان و درجات معنوی والا بهرهمند شود.
نکته جالب این است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پاداش زنهای صبور در برابر آزار شوهر را این طور مشخص کردهاند: «هر زنی که در برابر سخنان ناپسندی که شوهرش به او نسبت میدهد، صبر کند و از خودش بردباری و مقاومت نشان بدهد، خداوند متعال به ازای هر کلمه ناسزا و درشتی که میشنود، اجر و ثوابی را که برای روزهداران و مجاهدان در راه خدا تعیین فرموده، به او عطا میفرماید»[۲۲]
امام صادقعلیهالسلام در روایتی فرمودند: «چند دسته از زنان امت من هستند که عذاب قبر ندارند و روز قیامت با حضرت زهرا سلام الله علیها محشور می شوند و یک دسته از آن زنان کسانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر می کنند.»[۲۳]
یا در مورد مردی که بر بداخلاقی زن صبر کند هم در روایت آمده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: مَنْ صَبَرَ عَلَى خُلُقِ اِمْرَأَهٍ سَیِّئَهِ اَلْخُلُقِ وَ اِحْتَسَبَ فِی ذَلِکَ اَلْأَجْرَ أَعْطَاهُ اَللَّهُ ثَوَابَ اَلشَّاکِرِینَ[۲۴]. «مردی که بر بداخلاقی همسر خود صبر کند، خداوند اجر شاکرین را به او می دهد.»
لذا اگر می خواهیم وارد بهشت شویم، باید از همین جا درِ آن را به روی خود باز کنیم. برخی از علمای بزرگ که حتی خدمت امام زمان عج رسیدند بعضا همسران خوش اخلاقی نداشتند، اما صبر می کردند. و بعضی از امامان نیز همسرانی داشتند که بدرفتاری می کردند، اما امامان ما با آنها مهربان بوده و آنها را عفو میکردند.
فرمود : «بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مىشود، حسابى مرا مىزند. من هم زورم به او نمىرسد.»
گفتند: «او را طلاق بدهید.» گفت: «نمىدهم.» گفتند: «اجازه بدهید ما همسرانمان را بفرستیم تا او را ادب کنند.» ایشان فرمودند: «خیر این اخلاق او و صبر من موجب پاداش برای من است و این خود یک نعمت بزرگ است که خداوند به من عطا فرموده است!»
جلسات میلاد اهلبیت علیهم السلام و نیز روضههای خانگی بسیار باارزش است؛ چون موجب میشود که ان شاءالله بر اخلاق خانواده اثر بگذارد. و چه بهتر که در همین رفت و آمدها به این جلسات، اسباب خیر برای ازدواج جوان ها فراهم بشود ان شاءلله!
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پی نوشت ها:
[۱] الارشاد، ص ۴۵۸
[۲] خورشید جوانان: شرح زندگانی و کرامات حضرت علیاکبرعلیهالسلام / محمد حسینی.
[۳] لهوف، سید بن طاوس، ص۱۱۳
[۴] منتهی الآمال، ج ۱، ص ۳۷۵
[۵] کنز العمّال : ۴۴۴۰۳
[۶] برگرفته از کتاب قربانگاه عشق
[۷] کافی، ج ۵، ص ۳۲۷، ح ۱
[۸] همان
[۹] سوره نور، آیه ۳۲
[۱۰] جمع «أیّم»، بر وزن «قَیّم»
[۱۱] سوره نور آیه ۳۲
[۱۲] کافی، ج۵، ص۳۳۰
[۱۳] بحار الأنوار : ۱۰۳/۲۱۷/۱ .
[۱۴] و المؤمن کفو المؤمنه ، و المسلم کفو المسلمه (کافی ، ج ۵ ، ص ۳۴۰ – . ۳۴۱)
[۱۵] تحریم: ۵
[۱۶] مکارم الأخلاق، ص: ۲۰۴.
[۱۷] فروع کافی جلد ۵، صفحات ۳۴۳- ۳۳۹
[۱۸] وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳۱، ب ۱۴، من ابواب مقدمات النکاح، ح ۴.
[۱۹] من لا یحضره الفقیه, جلد۳ , صفحه۴۰۹
[۲۰] محمد محمدی اشتهاردی؛ داستان دوستان ج۵ص۹۱
[۲۱] عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۴۳.
[۲۲] مستدرک الوسائل ج ۱۴
[۲۳] وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: ثَلاَثٌ مِنَ اَلنِّسَاءِ یَرْفَعُ اَللَّهُ عَنْهُنَّ عَذَابَ اَلْقَبْرِ وَ یَکُونُ مَحْشَرُهُنَّ مَعَ فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِمْرَأَهٌ صَبَرَتْ عَلَى غَیْرَهِ زَوْجِهَا وَ اِمْرَأَهٌ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا وَ اِمْرَأَهٌ وَهَبَتْ صَدَاقَهَا لِزَوْجِهَا یُعْطِی اَللَّهُ تَعَالَى لِکُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ یَکْتُبُ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُنَّ عِبَادَهَ سَنَهٍ.
وسائل الشیعه ج۲
[۲۴] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه, جلد۲۰, صفحه۱۷۴
.


