Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
منبر یکپارچه (و سجاد م30) متن تولیدی ولادت امام سجاد

عبادت ؛ اهمیت و اقسام

v-emam-sajad-05

عبادت ؛ اهمیت و اقسام

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱ . امام سجاد علیه‌السّلام به فکر شیعیان هستند.

در کتاب بحارالانوار از صحابۀ حضرت سجاد، زُهرى، نقل شده است که روزى در محفل و محضر امام زین العابدین علیه السّلام نشسته بودم که تعدادى از دوستان و مخالفان حضرت نیز در آن جمع حضور داشتند که مردى از دوستان حضرت با چهره­اى غمناک و افسرده وارد شد. حضرت فرمود: چرا غمگینى؟ تو را چه شده است؟

عرض کرد: یا ابن رسول اللّه! چهار دینار بدهى دارم و چیزى که بتوانم آن را بپردازم ندارم، همچنین عائله­ام بسیار است و براى تأمین مخارج آن­ها درآمدى ندارم.

در این هنگام، امام سجّاد علیه السّلام به حال دوستش گریست، من عرض کردم: آقا! چرا گریه مى کنى­؟

حضرت فرمود: گریه آرام­بخش عقده ها و مصائب است و چه مصیبتى بالاتر از اینکه انسان نتواند مشکلات مؤمنى از دوستانش را برطرف نماید.

در همین بین، حاضران از مجلس پراکنده شدند و مخالفان در حال بیرون رفتن از مجلس زخم زبان مى زدند، که این ها – ائمه اطهار علیهم السّلام – ادّعا مى کنند که بر همه جا و همه چیز تسلط دارند و آنچه از خدا بخواهند برآورده مى شود، ولى از اینکه بتوانند مشکلى را برطرف کنند، عاجز هستند.

آن مرد نیازمند، این زخم زبان ها را شنید و به حضرت عرض کرد: تحمّل این حرف ها براى من سخت تر از تحمّل مشکلات خودم بود.

حضرت فرمود: خداوند، راه حلّى براى مشکلات تو به وجود آورد. سپس ‍امام علیه السّلام به یکى از کنیزان خود فرمود: غذایى که براى افطار و سحر دارم را بیاور، کنیز دو قرص نان خشک آورد.

حضرت به دوستش فرمود: این دو عدد نان را بگیر، که خداوند به وسیلۀ آن ها بر تو خیر و برکت دهد، پس آن مرد دو قرص نان را گرفت و رفت.

در بین راه، به ماهى فروشى برخورد، به او گفت: یکى از ماهى هاى خود را به من بده تا در عوض آن قرص نانى به تو بدهم، ماهى فروش نیز قبول کرد، یک عدد ماهى به آن مرد داد و در ازاى آن یک قرص نان دریافت نمود.

مرد ماهى را گرفت و وقتی به منزل رسید، می خواست ماهى را تمیز و آماده پخت نماید، همین که شکم ماهى را پاره کرد، درون آن دو گوهر گران بها یافت، با شادمانى آن ها را برداشت و شکر و سپاس خداوند متعال را به جاى آورد.

در همین بین، شخصى درب خانه اش را کوبید. وقتى بیرون آمد، دید همان ماهى فروش است، مى گوید: هرچه تلاش کردیم که این نان را بخوریم نتوانستیم؛ چون بسیار سفت و خشک است، گمان مى کنم در وضعیّتى سخت به سر مى برى، بیا این نانت را بگیر؛ و ماهى را نیز به تو بخشیدم

پس از گذشت لحظاتى، شخص دیگرى درب خانه اش را کوبید و چون درب را گشود، کوبنده درب گفت: حضرت زین العابدین علیه السّلام فرمود: خداوند متعال، مشکل تو را برطرف ساخت، اکنون غذا و نان ما را بازگردان، که کسى به غیر از ما نمى تواند آن نان ها را بخورد.

و سپس آن مرد گوهرها را با قیمت خوبى فروخت و قرض خود را پرداخت کرد و براى کسب و کار و تأمین مایحتاج زندگى خانواده اش سرمایۀ مناسبی فراهم نمود[۱].

در ایام ولادت با سعادت آقا علی بن الحسین علیه السلام، امام چهارم شیعیان جهان هستیم، آقایی که بعد از واقعۀ کربلا ۳۴ سال امامت کرد و حال که در این شب عزیز به این مناسبت جمع شده ایم خیلی خوب است که در مورد صفات این بزرگوار صحبت کنیم. یکی از این صفات که دوست و دشمن به آن اقرار داشته و دارند این است که ایشان را زین العابدین می نامند، به معنای زینت عبادت کنندگان.

من در مورد این صفت دو روایت خدمت شما عرض می کنم که حتی در منابع اهل سنت هم آمده است که ملقب شدن امام سجاد(ع) به زین‌العابدین را، به‌دلیل کثرت زهد و عبادت دانسته‌اند. از مالک بن اَنس، فقیه و محدث اهل سنت نقل شده که آن حضرت در شبانه ‌روز هزار رکعت نماز می‌خواند و به ‌دلیل عبادتش او را زین‌العابدین خوانده ‌اند. همچنین در منابع حدیثی از ایشان با عنوان سید العابدین نیز یاد شده است. گفته شده در تاریخ اسلام، کسی جز علی بن الحسین(ع) به زین العابدین ملقب نشده است.

 بر پایۀ روایتی که در کتاب “عِلَلُ الشرایع” نقل شده، از قرن دوم قمری از امام سجاد(ع) به این لقب یاد می‌شده است. ابن شهاب زُهری، فقیه و محدث اهل سنت هر گاه روایتی از علی بن حسین نقل می‌کرد از او با لقب زین العابدین یاد می‌نمود. سُفیان بن عُیینَه[۲] پرسید چرا او را زین العابدین می‌خوانی؟ زُهری در پاسخ به روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرد که در روز قیامت وقتی منادی فریاد می زند که زین العابدین کجاست؟ گویا فرزندم علی بن حسین را می‌بینم که در میان صف‌ها قدم برمی‌دارد. بله در مجلس ولادت آقایی که زینت عبادت کنندگان است، اگر ما بخواهیم ذره ای به این بزرگوار نزدیک شویم باید در مورد صفات آن بزرگوار مطالعه کنیم و اطلاع داشته باشیم یکی از این صفات، عبادت حضرت است و چقدر خوب است که ما هم به صفت عبادت مزین شویم و بیش از قبل به عبادت بپردازیم.

۲- اهمیت

۲.۱- عبادت هدف خلقت

عزیزان در این جلسه که ان شاءلله می خواهیم در مورد یک مسئلۀ مهم صحبت کنیم یکی از مهمترین سؤالاتی همه می پرسند این است که «ما برای چه آفریده شده‌ایم؟» و «هدف از آفرینش انسان‌ها و آمدن به این جهان چیست؟» وقتی آفریننده به این سوال جواب بدهد خیلی ارزشمند است، چون اوست که بیشتر از همه بر هدف آگاه است. همانطور که وقتی شما وسیله ای می خرید، مثل: تلوزیون، یخچال و… سراغ دفترچه راهنمای آن می روید تا ببینید که سازندۀ محصول، آن را برای چه کارهایی ساخته و هدف از تولید آن چه بوده است، ما هم برای این پاسخ باید سراغ کتاب خداوند برویم و ببینیم خالق ما انسان ها برای چه هدفی این خلقت را انجام داده است.

خداوند متعال در کتاب آسمانی خود به این سئوال مهم و همگانی با تعبیرات فشرده و پرمحتوایی پاسخ می‌دهد و می‌فرماید: و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لیعبدون[۳] »من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.

آیات مورد بحث تنها روی مسئله ی عبودیت و بندگی تکیه می‌کند و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهایی آفرینش جن و انس معرفی می‌نماید.

به این ترتیب روشن می‌شود که ما همه برای عبادت پروردگار آفریده شده‌ایم.

حال شما حساب کنید خالق می فرماید هدف از خلقت عبادت است، بعد ما در راه دیگری قدم برداریم. مثل اینکه ماشین ظرفشویی را ساخته اند برای اینکه ظرف ها را بشوید، بعد شما بخرید و بگذارید در آشپزخانه و به عنوان کمد و میز استفاده کنید. شرکت تولید کننده به دلیل بالاتری این محصول را تولید کرده، اما شما به عنوان کمد و میز استفاده می کنید. پس عزیزان بیایید عبادت را در برنامۀ زندگی خود پر رنگ تر کنیم، حالا ان شاءالله جلوتر عرض می کنم به چه نحو و طریقی.

۲.۲- عبادت راه رسیدن به خواسته ­ها

 اما اهمیت دادن به عبادت را فراموش نکنیم، چرا که  طبق آموزه های دین، کسی که خداوند را نیکو عبادت کند خداوند نیز او را برای رسیدن به خواسته های مادی و معنوی اش یاری می نمایند. امام حسین علیه السلام می فرمایند: «مَن عَبَدَ اللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوقَ أمانیهِ و کِفایَتِهِ[۴]» هر که خدا را چنان­که حق عبادت اوست عبادت کند، خداوند برتر از آرزوها و بیشتر از حدّ کفایتش به او عطا فرماید.

 جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت.

مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و وی را جوانی ساده و خوش قلب یافت، به او گفت پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.

جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.

روزی گذر پادشاه برمکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند.

جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.

همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت.

ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدت ها جستجو او را یافت. گفت: تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن­گونه بی­قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست، از آن فرار کردی؟

جوان گفت: اگر آن بندگی دروغین که به خاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانۀ خویش نبینم؟

ببینید عزیزان! حتی وقتی یک عبادت درست هم نداشت به خواسته اش رسید. هرچه می خواهید، هرچه خواسته و آرزو دارید، در این ایام عزیز و این شب مبارک باید به در خانۀ خدا بروید، عبادت کنید، اتصال را برقرار کنید، تا ان شاءالله نتیجه بگیرید.

 ۲.۳- سعادتمند شدن با عبادت

تا آنجا که باید بگویم اصلاً کلید سعادت دنیا و آخرت  عبادت الهی است، همان طوری که خداوند متعال در قرآن کریم هم به این مطلب اشاره دارد: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیرُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[۵]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید رکوع کنید و سجده به‏ جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.

 اجازه دهید تا با یک تمثیل این آیۀ فوق العاده را خدمت شما بیشتر توضیح بدهم.

نمی دانم تا کنون به میوۀ درختان سیب یا انگور یا انار دقت کرده اید؛ تا زمانی که میوه با چوب باریک خود به درخت متصل است، همۀ عوامل در جهت رشد آن در تلاش هستند.

باد، باعث طراوتش می شود. آب، باعث رشدش می شود. و آفتاب، پختگی و کمال می بخشد.

اما به محض جدا شدن از درخت و جدایى از “اصل”، همان آب باعث گندیدگی. همان باد، باعث پلاسیدگی. همان آفتاب باعث پوسیدگی و از بین رفتن طراوتش می شود.

قصۀ انسان و خدا، قصۀ سیب و درخت است. آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست، خواه قدرت، خواه شهرت، خواه ثروت.

اگر از خدا برید همه به زیان اوست.

بله تا وقتی که به وسیلۀ این عبادت با خدا متصل باشد همه چیز برای رسیدن به سعادت و نیک­بختی انسان مهیا است، اما اگر خدای ناکرده این اتصال قطع شود، باعث می­شود انسان طعم نیک­بختی و سعادت را نچشد.

پدر و مادری که دنبال خوشبختی فرزندان هستید، آقا و خانمی که مرتب می­گویید ما تازه ازدواج کردیم، چه کار کنیم که خوشبخت شویم؟ یکی از راه ها را که مولا می­فرماید و تضمینی هم هست، عبادت کردن برای خداوند است. فرزندان را با عبادت مأنوس کن.

 ۲.۴- عبادت گمشده ی انسان ها

یکى از خُلق هاى ثابت همگانى و تغییرناپذیر و نسخ ناپذیر که زمان، هیچ وقت نمى تواند در آن تأثیر داشته باشد، موضوع عبادت و پرستش است. یکى از نیازهاى بشر، پرستش است. پرستش یعنى چه؟ پرستش آن حالتى را مى­گویند که در آن، انسان از ناحیۀ باطنى خود به حقیقتى که او را آفریده است توجه مى کند و خودش را در قبضۀ قدرت او مى بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج مى بیند. در واقع سیرى است که انسان از خَلق به سوى خالق مى­کَند. این امر، اساساً صرف نظر از هر فایده و اثرى که داشته باشد خودش یکى از نیازهاى روحى بشر است. انجام ندادن آن، در روح بشر عدم تعادل ایجاد مى­کند. مثال ساده اى عرض مى­کنم: اگر ما یک کجاوه و حیواناتی داشته باشیم، باید تعادل خورجین­هایى که روى این حیوانات گذاشته می­شوند برقرار باشد. نمى­شود یک طرف پُر و طرف دیگر خالى باشد. انسان در وجود خودش خانۀ خالى زیاد دارد. در دل انسان جاى خیلى از چیزها هست. هر احتیاجى که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل مى­کند. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و نیازهاى دیگر خود را برآورده نکند، همان نیازها او را ناراحت مى­کند. عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و براى معنویات وقت نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است.

 «نِهرو»[۶] مردى است که از سنین جوانى لامذهب شده بود. در اواخر عمر یک تغییر حال در او پیدا شده بود. خودش مى­گوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یک خلاء، یک جاى خالى را احساس مى­کنم که هیچ چیز جز یک معنویت نمى­تواند آن را پر کند. این اضطرابى که در جهان پیدا شده، به این دلیل است که نیروهاى معنوى جهان تضعیف شده اند. این عدم تعادل در جهان به همین دلیل است.

مى­گویند در کشور اتحاد جماهیر شوروى این ناراحتى به سختى وجود دارد، تا وقتى که این مردم گرسنه بودند و گرسنگى به ایشان اجازه نمى­داد که درباره ی چیز دیگرى فکر کنند، یکسره در فکر تحصیل معاش و در فکر مبارزه بودند. حال که زندگى عادى پیدا کرده اند یک ناراحتى روحى در میان آنها پیدا شده است. هنگامی که از کار بیکار مى­شوند تازه اول مصیبت آن­هاست که این ساعت فراغت و بیکارى را با چه چیزی پر کنند؟ بعد مى­گوید: من گمان نمى­کنم این­ها بتوانند آن ساعات را جز با امور معنوى با چیز دیگرى پر کنند و این همان خلأیی است که من دارم.

 پس معلوم مى­شود که واقعاً انسان به عبادت و پرستش احتیاج دارد. امروز که در دنیا بیماری­های روانى زیاد شده، در اثر این است که مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده اند. ما این را حساب نکرده بودیم ولى بدانید هست، حقیقتاً هست. نماز، صَرف نظر از هر چیزى، طبیب سرخانه است؛ یعنى اگر ورزش براى سلامتى مفید است، اگر آب تصفیه شده براى هر خانه اى لازم است، اگر هواى پاک براى هر شخصی لازم است، اگر غذاى سالم براى انسان لازم است، نماز هم براى سلامتى انسان لازم است. شما نمى­دانید اگر انسان در شبانه روز ساعتى از وقت خودش را به راز و نیاز با پروردگار اختصاص دهد، چقدر روحش را پاک مى­کند! عنصرهاى روحى موذى به وسیلۀ نماز از روح انسان بیرون مى­روند. از نظر اسلام سرلوحۀ تعلیمات، عبادت است. اگر عبادت درست باشد، آن دوتاى دیگر درست مى­شود و اگر عبادت نباشد آن دوتا واقعیت پیدا نمى­کند. باور نکنید که کسى در دنیا پیدا شود که در مسائل اخلاقى و اجتماعى مسلمان خوبى باشد ولى در مسائل عبادى مسلمان خوبى نباشد. امکان ندارد انسانى بدون عبادت و پرستش، انسان کامل شود. پیغمبر، پیغمبر است با همان عبادت­ها و همان پرستش­ها.

 ۳- تعریف عبادت

اما این عبادت به چه معناست و اینکه می­گویند عبادت کن، دقیقاً یعنی چه؟

باید خدمت شما عرض کنم که بحث در تعریف لغوی آن زیاد است اما آنچه که از بین مطالعۀ کتاب­های لغت در می یابیم این است که شیخ محمد عبده در تفسیر المنار، در ذیل آیۀ «ایّاکَ نَعبد» اینطور بیان می­کند که: «عبادت نوعی از خضوع در نهایت درجۀ آن و ناشی از یک آگاهی و اعتقاد قلبی نسبت به عظمت و سلطۀ معبود است که ماهیت و منشأ آن دریافت نمی‌شود.»

گفته شده که کلمۀ عبادت در لغت از «طَریقٌ مُعَبَّد» گرفته­شده[۷] به معنای راه کوبیده شده و هموار شده، اما عبادتِ مطلوب دین، در برگیرندۀ معنی خواری و محبت، با هم است و متضمن نهایت کوچکی در برابر خدا با نهایت بندگی نسبت به او می‌باشد که این کوچکی و خواری همراه با محبت باشد. بنابراین، اگر کسی به بالاترین حد اظهار کوچکی و خواری در برابر یک زمامدار برسد، تا وقتی که علت کوچکی، فروتنی و خضوع او، ترس از ظلم یا امید به مرحمت او باشد؛ گفته نمی‌شود: «عبده» یعنی او را پرستید، هرچند که خاک پایش را ببوسد. آنچه مهم است این است که ریشۀ این خضوع و تسلیم در چیست؟ اگر ریشه و علت آن یک امر سطحی و ظاهری مانند حکومت، قدرت و غیره باشد، عبادت به شمار نمی‌رود و اگر ریشه‌اش عقیده به عظمت و قدرت ادراکی و حسی ویژه‌ای برای زمامدار باشد، عبادت محسوب می‌گردد. در یک کلام باید بگویم که عبادت از نظر دین، خضوع و محبت است اما برخی از آن طرف بام پایین می افتند و فقط بیان می­کنند که همین که محبت خدا در دلت باشد کفایت می­کند، خدا که به عبادت من احتیاج ندارد، دلت باید پاک باشد، دلت باید خدا را داشته باشد، در دلت که حس با خدا بودن باشد کافی است. برخی هم از این طرف بام می افتند، برخی فقط خضوع و افتادگی به درگاه خدا را یاد گرفتند و هیچ محبتی نسبت به خدا ندارند وحتی در معرفی خدا فقط می­گویند او می­سوزاند، سنگ می­کند. این افراد نهایتاً به خاطر بهشت و جهنمِ خودشان عبادت می­کنند نه از سر محبت خدا.

 خیر! عبادت یعنی اینکه خضوع و محبت باید با هم همراه شود.

در مجموع، اینطور نیست که ما در اسلام عبادت را به مسجد یا محراب، یا در حرم و شب بیست و یکم، محدود کنیم. ممکن است بعضی ادیان اینطور باشند، بگوید: یکشنبه به کلیسا می‌روم. و در هفته همین یک روز کفایت می­کند ولی اسلام دایرۀ عبادت و بندگی را به حدی وسیع دیده است که شما در خوابیدن هم می­توانی عبادت کنی. با وضو می‌خوابی، عبادت است. در نگاهت می‌توانی عبادت کنی. در سخن، در گوش کردن، در سکوت، در ترک، در خواب، ولذا این دایره خیلی گسترده است.

اجازه بدهید که در یک تقسیم بندی، این عبادت را به طور کامل­تر خدمت شما بزرگواران عرض کنم:

۴- اقسام عبادت

۴.۱- عبادت ایجابی

اولین مورد از عبادت که معمولاً هم معروف است و اصلاً خیلی از ما همین قِسم را فقط عبادت می­دانیم، عبادت ایجابی است به این معنا که باید یک سری کار را انجام دهید به این معنا که خود فرد با جسم و قلب و فکر خود مشغول عبادت می­شود نه فقط نماز خواندن، بلکه نگاه کردن به قرآن و تلاوت آن. یا اینکه تفکر کردن و یا در قلب خود انزجار داشتن نسبت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام وگناهکاران … ایام نوروز و عید است، به پدر و مادرت سر می‌زنی، همینطور به پدرت نگاه می‌کنی، این عبادت است. این خرج ندارد، آسان است. نگاه به عالِم می‌کنی، این عبادت است. «وَ النَّظَرُ إِلَى الْأَخ‏[۸]» نگاه کردن به برادر دینی، افرادِ مؤمن در جامعه به­خاطر خدا، این عبادت است.

امام سجاد علیه السلام در کوچه‌های مدینه می‌رفت، سوار اسب بود. عده ‌ای هم پشت سر او بودند، یک کلوخ وسط کوچه بود. پیاده شد، کلوخ را برداشت و یک طرف انداخت. آقا فرمود: این عبادت است. باید بیان کنم که نه اینکه فقط مخصوص فرد باشد که در یک گوشه است و کاری به جامعه نداشته باشد، خیر! حتی می­توانم بگویم که عبادت­های ایجابی اجتماعی مهمتر هم هستند.

بله! امام باقر(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» مهم‌ترین اعمال نزد خدا که عبادت است، «إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» [۹]شما مسلمانی را شاد کنید. خوشحال کنید. «وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ» [۱۰]خدا به چیزی بهتر از شاد کردن مؤمنین عبادت نشده است. البته إدخال السُّرور با لغو و لهو و دست انداختن و تمسخر فرق می‌کند. إدخال السُّرور این است که شما به کسی که جهیزیه می‌خواهد، مشکل مالی و اقتصادی دارد، کمک کنید. یا نه، شما به خانۀ پسرعمویت می­روی که تازه ازدواج کرده است، به او سر می‌زنی و هدیه می‌بری. چقدر خوشحال می‌شوند! این ادخال السرور است. صلۀ رحم، ادخال السرور است. احوال هم را پرسیدن، همدیگر را به جشن‌ها دعوت کردن. پس این عبادت، عبادت اجتماعی است. بخشی از عبادت اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر است. یک بخش مشورت کردن است، مشورت دادن به دیگران است. این هم عبادت اجتماعی است. همان زکات و صدقه و کمک به مردم و رفع نیاز از مردم است که در روایات ما روی آن تأکید شده است.

علّامه مجلسی صاحب کتاب “بحارالانوار” با رفیقشان سیّد جزایری قرار می­گذارند که هر کدامشان به رحمت خدا برود و وفات کند، به خواب آن یکی بیاید و از عالَم آخرت خبر بدهد. مرحوم مجلسی زودتر به رحمت خدا می­روند، بنابر قولی که داده بودند به خواب سیّد جزایری می آیند. سیّد جزایری از ایشان می پرسند چه خبر بود؟ تعریف کن برای من. مرحوم مجلسی می­فرمایند: سیّد خیلی سخت بود، مو را از ماست بیرون می­کشند. آنجا از من پرسیدند مجلسی چه کاری برای خدا کردی؟ گفتم نماز خواندم، گفتند نمازت مقبول ما نمی­باشد و وظیفه ات بوده، به درد نمی­خورد، گفتم روزه گرفته ام، گفتند: روزه­ات مال خودت، قبول نیست. چند تا مطلب را بیان کردم تا گفتم کتاب بحارالانوار را نوشتم. گفتند اگر این کتاب را شخص دیگری غیر از تو نوشته بود باز هم اینقدر خوشحال بودی؟ از جواب ماندم، گفتند مجلسی را به جهنّم بفرستید. همین که راه افتادم گفتند، بایست مجلسی، یادت هست در یک روز سرد زمستانی، از خیابان رد می­شدی، دختر بچه­ای را دیدی که دمپایی­اش در جویِ فاضلاب افتاده بود و گریه می­کرد و تو با آن مقام و عبا و عمامه­ات خم شدی و دمپایی آن دختر بچه را از جوی فاضلاب برداشتی و به او دادی، به خاطر این کارت به بهشت برو.

۴.۲- عبادت سلبی

اما قِسم دوم عبادت که می­خواهم امشب خدمت شما عرض کنم و شاید اصلاً تا حالا ما فکر نمی­کردیم اینطور و به این آسانی هم بتوان عبادت انجام داد، عبادت سلبی است. به این معنا که هیچ کاری نکن، هیچ عملی انجام نده. گاهی هیچ کاری نمی‌کنیم و این عبادت می‌شود. نمونه‌ های فراوانی هم در منابع روایی ما دارد، من یک مورد از آن را با یک داستان خدمت شما عرض می‌کنم. شخصی خدمت امام باقر (علیه السلام) آمد. گفت: یابن رسول الله، من یک آدم کم عملی هستم. زیاد نمازخوان و زیاد روزه بگیر، نیستم. واجبات را انجام می‌دهم. ولی دو ویژگی دارم. یکی عفت شکم است، یکی عفت قوای جنسی است. یعنی حرام نمی‌خورم، از راه حرام هم غرایزم را ارضاء نمی‌کنم. آیا این کار من عبادت است؟ آقا فرمود: این بالاترین عبادت است. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»۱۰.

 بله عزیزان، جلوگیری از خوردن بیش از حد عبادت است، چون اگر کسی به شکم خود اهمیت داد دیگر به بقیه عبادت ها نمی­رسد، توفیق از او سلب می­شود. یکی از خادمین آیت الله کوهستانی (ره) نقل می‌­کند:

روزی آقا جان از من خواست به ‌اتفاق هم به آسیاب آبی ایشان برویم، به سمت آسیاب حرکت کردیم و پس از رسیدن و استراحتی کوتاه، آقا آسیابان را خواست و به او گفت: چند روز قبل آرد چه کسی را به منزل ما فرستادی؟ آسیابان گفت: شخصی به نام میرزا علی اکبر (ظاهراً مردی متمکن و بهایی بوده است) گندم خوبی داشت و آردش بسیار سفید بود و من مزد آن را برای شما فرستادم، تا این جمله را گفت، آقا چهره­‌اش تغییر کرد و با عصبانیت فرمود: مؤمن! ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی.

این توجه و مراقبت به خاطر آن بود که آیت الله دیدند، مدتی قلبشان اقبال و رغبت چندانی به عبادت ندارد و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی­‌برد.

در فکر و اندیشه بود که این نقطۀ تاریک را بیابد، ابتدا از منزل جستجو کرد و از خانواده پرسیده بودند: آیا شما آرد از کسی قرض گرفته ‌اید یا از آرد وقفی و یا سهم امام استفاده کرده ‌اید؟ وقتی از منزل مطمئن شده بودند، سراغ آسیابان را گرفته بودند و متوجه شده بودند که این عدم رغبت از کجاست.

۵- شرط کمال عبادات

۵.۱- مشکل تر و سخت تر بودن عبادت

اما از آنجایی که سطح شما عزیزان بسیار بالا است، اجازه دهید عرض کنم که عبادت یک شرطِ صحت دارد که یعنی آیا این عبادت را صحیح انجام داده ایم یا خیر؟ اما علاوه بر این و بالاتر از این مطلب، این است که به شرطِ کمال برسیم. مثلاً ببینید اگر شما صبح در خانه با همان زیرپوش  و زیرشلواری نماز صبح بخوانی صحیح است و نیازی به قضا کردن نیست، اما اگر لباس کامل و تمیز بپوشی، عطر بزنی و به مسجد بروی کمال آن را انجام داده­ ای. یا اگر کسی در یک بشقاب ملامین یک پرس غذا به شما بدهد سیر می­شوی اما اگر سفره بیندازد، در بشقاب چینی با تزئین کامل سفره را بچیند، کمال پذیرایی را انجام داده است. ما باید دنبال این باشیم نه اینکه عبادت صحیح انجام بدهیم، بلکه عبادت خود را به بالاترین درجۀ کمال برسانیم، آنچه که بنده تقریباً مطمئن هستم که شما به کم قانع نمی­شوید و الان منتظر همین هستید تا راهِ رسیدن به کمال را خدمت شما عرض کنم.

اولین مورد که باید خدمت شما بیان کنم این است که عبادتی که برای شخص مشکل­تر باشد، بهتر و با کمال­تر است.

انجام کارها و عبادات آسان، از همه برمی آید، ولی عباداتی که دشوارتر است و همّت و اراده و رنج بیشتری لازم دارد، با ارزش­تر، و به کمال نزدیک­تر است. قرآن، از کسانی که در دوران سختی، پیامبر خدا را یاری و پیروی کردند ستایش می­کند. امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ با آنکه مرکب سواری داشت، ولی پیاده به سفر حج می­رفت تا پاداش بیشتری داشته باشد. قرآن، از نماز شب خوان­هایی تمجید می‌کند که خود را از بستر نرم و گرم جدا کرده به نیایش و نماز می‌پردازند. علی ـ علیه السّلام ـ فرموده است: «اَفْضَلُ الاعمالِ ما اَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ»[۱۱] برترین کارها آن است که خود را بر انجام آن وادار کنی.

خیلی ها هستند که مثلاً در مورد یک قسم از عبادات هیچ مشکلی ندارند، یک ساعت قبل از نماز به مسجد می آیند، یک ساعت بعد از همه از مسجد می­روند و مرتب نماز می­خوانند. اما در خانه بدرفتاری می­کنند، به فرزندان خود کمک نمی­کنند، آن­ها را یاری نمی­کنند یا برای همان مسجد اگر کمکی بخواهند حاضر نیستند. یا حاضرند که هفت ساعت به سروسینه بزنند، ولی وقتی می­خواهند پنج دقیقه نماز بخوانند جانشان بالا می آید. با اینکه در این جلسه خدمت شما عرض کردیم این­ها هم همه عبادت هستند. یا نماز می­خواند ولی در ماه رمضان ناراحت می­شود و می­گوید روزه در گرما سخت است. بله اگر دنبال کمال عبادت هستی به سمت کارهایی هم که برایت دشوار هستند برو، تمرین کن تا آن­ها را هم انجام دهی. حتی در مورد اهل بیت علیهم السلام داریم در روایت بیان می­شود که آقا امام حسن مجتبی علیه السلام یا آقا امام سجاد علیه السلام پیاده به حج می­رفتند، مگر اسب و مرکب نداشتند؟ بله که داشتند برای همین است که با سختی کشیدن، معنویت و اجر و پاداش عبادت مضاعف می­شود و به عبارت دیگر به کمال می­رسد.

۵.۲- تداوم و استمرار عبادت

دومین موردی که باید خدمت شما عرض کنم که در کمال یافتن عبادت بسیار مهم است، شرط دوام می باشد. تداوم عبادت، کمال آفرین است. در احادیث، اعمال اندکی که پیوسته و مستمر باشد، بهتر از عبادت زیاد ولی همراه با تنبلی و ملامت و رها کردن به شمار آمده است. قرآن وعدۀ پاداش­ها و بهره مندی های زیاد در علم و فکر و… به کسانی داده که در طریقت اسلام، پایدار باشند: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً[۱۲]»  اینکه برخی فکر می کنند که عبادت فصلی است، در ماه رمضان می چسبد به نماز وروضۀ فراوان اما از عید فطر خداحافظی می­کند تا سال بعد، در دهۀ محرم تمام گناهان را کنار می­گذارد اما متأسفانه دوام ندارداما صفت کمال برای عبادتی است که دوام داشته باشد، پایدار باشد، ولو اینکه کم باشد. زیرا دوام در عبادت موجب می­شود تا این عمل برای انسان ملکه شود و تا آخر عمر استمرار پیدا کند. یکی از نزدیکان آیت الله حق شناس بیان می­کند که یکی از دوستان نقل می‌کرد: یک روز یا شب که احتمال بیشتر می‌داد که شب و بعد از نماز مغرب و عشا بوده، به در منزل ایشان رفته بودم.

 در زدم و وارد شده و در اتاق به خدمت رسیدم، ایشان روی صندلی نشسته بود. من که وارد شدم سلام کردم و نشستم. جواب فرمود و یک مرتبه حالش متغیر شد و بلند بلند شروع به گریه کرد.

 رنگ صورت به طور غریبی عوض شده بود. گریه‌، گریه‌ای بی‌قرار بود. مثل کسی بود که همه ‌چیز خود را از دست داده باشد. بعد از مدتی که آرام شد، فرمود: می‌دانی برای چه گریه کردم؟

گفتم: نخیر

 فرمود: تابستان آمده و شب‌ها کوتاه شده است. دیگر چیزی نفرمود؛ ولی باز هم شروع به گریه کرد. با این سخن معلوم شد که از کوتاهی مدت بیداری شب غصه دارند.

تا وقتی به حال و هوش بودند ممکن نبود نماز شب را ترک کنند و هیچ نوع بیماری و بدحالی باعث نمی‌شد که سحر ‌و تهجّد ایشان تعطیل شود.

پزشک مخصوص ایشان می‌گوید: «اگر به عنوان یک پزشک بخواهم از ویژگی‌های آیت الله حق ‌شناس بگویم باید به یکی از اموری که برای ایشان ملکه شده بود، اشاره کنم. چندین بار وقتی حال آیت‌الله حق‌شناس وخیم بود، من در نزد ایشان تا صبح مانده‌ام در آن حالت نیم ساعت یا گاهی یک ربع مانده به اذان صبح بلند می‌شدند و نماز شب را به جا می‌آوردند.

این عمل برای یکبار، برای من به عنوان یک پزشک بسیار عجیب‌تر بود، در یکی از سفر‌های مشهد مقدس، حال حاج آقای حق‌شناس بسیار خراب و خطرناک شد. ایشان را در یکی از بیمارستان‌های مشهد بستری کرده بودند و می‌خواستند به ccu منتقل کنند.

من خودم را به بیمارستان رساندم، دیدم بهتر است حاج آقا را از آن بیمارستان خارج کنیم و به هتل منتقل نماییم و خودم تا صبح بالای سر ایشان بیدار بمانم. آن شب با این که وضعیت حال ایشان خوب نبود، درست نیم ساعت مانده به اذان صبح بلند شده و به نافله‌های شب مشغول شدند.

چقدر خوب است در این شب یک عمل ولو سبک و کم مثلاً پیشنهاد بنده این است که با چند دقیقه (پنج دقیقه، ده دقیقه) قبل از نماز صبح بیدار شدن شروع کنیم. اما همین چند دقیقه دوام داشته باشد یا اینکه هر کسی هر روز یک مقدار کم در حد توان آن هم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان صدقه بدهیم. یا اینکه با دوام نیت کنیم که هر ماه یا هر هفته، جلسۀ کوچکی ولو به تعداد افراد خانواده برای بیان احکام و معارف اهل بیت و دین و روضۀ ابا عبدالله برگزار کنیم. ان شالله خداوند به همۀ ما توفیق عنایت فرماید، به برکت صلوات بر محمد وآل محمد.

پی نوشت ها:

[۱] منبع: بحارالانوار: ج۴۶، ص۲۰

[۲] ۱۹۸ق)

[۳] ۵۶ ذاریات

[۴] [موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ۷۴۸، ح ۹۰۶]

[۵] ۷۷ سوره ی حج

[۶] جواهر لعل نهرو ۱۴ نوامبر ۱۸۸۹ برابر با ۲۳ آبان ۱۲۶۸ به دنیا آمد و در ۲۷ مه ۱۹۶۴ برابر با ۶ خرداد ۱۳۴۳ درگذشت. وی از رهبران جنبش استقلال هند و کنگره ملی هند بود

[۷] . مقردات راغب، ج۱ ص۵۴۳

[۸] (بحارالانوار/ج۳۸/ص۱۹۶)

[۹] (کافی/ج۲/ص۱۸۹)

[۱۰] (وسایل‌الشیعه/ج۱۶/ص۳۴۹)

[۱۱] حکمت ۲۴۹ نهج البلاغه

[۱۲] سوره جن آیه ۱۶ وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّریقَهِ لَأَسقَیناهُم ماءً غَدَقًا﴿۱۶﴾و اینکه اگر آنها [= جنّ و انس‌] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان می‌کنیم!

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *