آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ خیر و شر
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۲ ۱۶:۱۳آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ خیر و شر

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ خیر و شر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بی قرار تو ام و در دل تنگم گلههاست *** آه بی تاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب *** در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد *** بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است *** مثل شهری که به روی گسل زلزلههاست
باز میپرسمت از مسألهی دوری و عشق *** و سکوت تو جواب همه مسألههاست
شریعتی: سلام میکنم به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله هرجا هستید تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. بهترینها نصیب شما شود. بحث ما با حاج آقای سعیدی در مورد چهل حدیث حضرت امام بود، نکات نابی را در بحث خیر و شر شنیدیم. امروز هم همین بحث را ادامه خواهیم داد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. انشاءالله که خداوند به همه ما توفیق بدهد نسبت به حضرات اهلبیت و فرامین آنها مطیع باشیم و آگاه.
شریعتی:
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن *** تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
امشب شب شهادت امام هادی(ع) هست، به همه شما تسلیت میگویم. انشاءالله همه زائر سامرا شویم. به امام رضا(ع) سلام میکنیم و بحثمان را با مدد از حضرت آغاز میکنیم.
حاج آقای سعیدی: در مورد آیاتی که تلاوت شد و مطلع بحث امروز ما بود، آیه ۸۷ سوره انبیاء که در رکعت اول نماز غفیله خوانده میشود، نماز غفیله نماز مهمی است و اهلبیت خیلی سفارش داشتند. نامش غفیله هست به این دلیل که خیلی مورد غفلت قرار میگیرد. بین نماز مغرب و عشاء است و دو رکعت است مثل نماز صبح منتهی بعد از حمد آیه ۸۷ و ۸۸ سوره انبیاء خوانده میشود و در رکعت دوم بعد از حمد آیه ۵۹ سوره انعام خوانده میشود. «فَنادى فِی الظُّلُماتِ» حضرت یونس(ع) ندا کرد و خدا را صدا زد، در شکم ماهی که هیچ امکان رهایی نبود. در قعر دریاست و فریادرسی جز خدا نیست. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ» ما او را از غم نجات دادیم و این نجات از غم و اندوه کار خداست. اگر ندا بود، استجابت و نجات هم هست.
در مسأله حضرت یوسف، وقتی فرار از گناه هست توفیق ترک گناه هم باز است. وقتی ندای نسبت به خداوند هست، در اوج ظلمت و اینکه راه نجاتی نیست باز خدا هست و فقط خدا هست. «نجیناه» فاعل خداست و انشاءالله خودمان را مقید کنیم. شاید مجموع این نماز پنج دقیقه طول نکشد. از اینکه غم و غصه از بین برود و غفلت آدم را نگیرد. به فرمایش امام صادق لحظاتی که آدم غافل است شیطان در انسان طمع میکند، غفلت بر انسان چیره نشود.
شریعتی: بحث ما در مورد آرامش بود، این روزها شاید بیشتر از هر زمان دیگری مردم ما نیاز به آرامش دارند، همه گفتند: نیاز به نگرانی نیست، با رعایت اصول بهداشتی میشود پیشگیری کرد.
حاج آقای سعیدی: نیازی به نگرانی نیست. هرچیزی به نسبت خودش نیاز به نگرانی دارد و این نگرانی باید یک پاسخگویی منطقی داشته باشد. وقتی میبینم یکجایی آتش گرفته است، همه ما نگران و مضطرب هستیم. این نگرانی در مورد آن آتش نشان هم هست. نگران است کسی بسوزد، اما عکس العملها چیست؟ دویدن، داد زدن، شلوغ کردن، آتش نشان را که میبینی به نظر آدم بی خیالی است که دارد میرود شلنگ را بردارد، اینطور که ما داد میزنیم او داد نمیزند. او آموزش دیده که در این موقعیت باید چه کند. متخصص هست، پزشک هست، توصیههای ایمنی دارد، شلوغ کردن همان داد زدن است. شما به حرفهای پزشکان نگاه کنید، حرفهای ما خنده دار به نظرشان میآید. منشأ خیلی از نگرانیها ندانستن است. اینکه من نمیدانم چه اتفاقی میافتد، نمی دانم تسری این بیماری یعنی چه؟ نمیدانم چه باید کرد و اینها با آگاهی بسیاری از نمیدانمها درست میشود.
شریعتی: گفتند: اضطراب خودش سیستم ایمنی بدن را تضعیف میکند.
حاج آقای سعیدی: بله، در همه مسائل همین است شما با اضطراب نماز بخوانید ببینید چه میشود. لذا بابی در نماز داریم اینکه یک استراحت و آرامشی قبل از نماز باشد و بعد آدم شروع کند. در هریک از این مسائل گوشزدی به خودمان کنیم، خدایا تو هنوز هستی و برای بندگانت کفایت میکنی. انشاءالله درست و منطقی عمل کنیم. اضطراب و نگرانی که خارج از اندازه منطقی است، خروجی غیر منطقی دارد. خروجیاش به هم ریختن جامعه است. خروجیاش اضطرار ایجاد کردن است. در عملکردهای بعضی افراد، در کربلا بعضی هیچی نداشتند حرف بزنند، سلاح نداشتند ولی سیاه لشگر برای دشمن بودند. بعضی هم به نفع این طرف آمدند. در هر حادثهای که پیش میآید، دو طرف سفید و سیاه وجود دارد. این را شروع کردم برای اینکه وارد بحث شویم و استفاده کنیم با یک حدیث بسیار زیبا از رسول خدا(ص) که فرمودند: بدترین مخلوقات چه کسانی هستند؟ کسانی که در زمان اضطرار شروع به مکیدن خون مردم میکنند.
طرف در جاده گیر کرده، یک قطعه کمکی را که برای ماشین هست، دو برابر میفروشد. به واسطه کمکی که میکند پول غیر منطقی میگیرد. اینجا مردم و مسئول ندارد، همه باید رعایت کنیم. الآن مردم به ماسک یا بعضی میوههای نیاز دارند، من نباید سوء استفاده کنم. یک موقع هم من به اضطرار میافتم. روزگار میچرخد و نوبت تو هم میرسدو آنوقت تنها میمانی. یکوقت یک ملکی به ورثه خورده است، طرف میبیند اینها مضطر هستند، یک قیمت خیلی پایین پیشنهاد میکند و اینها مجبور هستند بفروشند. یا مریضی مجبور است خانه یا ماشینش را بفروشد برای خرج بیماری، طرف منتظر است مفت از چنگش دربیاورد. یک وقت سیل میشود یک نفر میرود کمک میکند، یک نفر در همان سیل میرود دزدی میکند. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (انسان/۳) بعضی شاکر هستند و بعضی کفور هستند. یک هدایت از جانب خداست و دو برخورد مختلف است. یک نفر آخرت خود را با کمک کردن در زلزله به مردم میسازد، یک نفر نسبت به مردم ظلم میکند. یک نفر از فقر در جامعه سود میبرد و یک نفر به واسطه همین فقر بهشتی میشود. از یک حادثه میشود انواع برداشتها را کرد. از جهت مردم و مسئولین انشاءالله درست برخورد شود. افراد زیادی هستند بی ریا زحمت میکشند و از خودشان میگذرند. ما یک جامعه هستیم و این بیماری هم ریشهکن میکنیم. یکجا میفهمیم این شبکههای اجتماعی متخصص نیستند. دانستههای خودمان را دخیل میکنیم و میگوییم عقل کل هستم. در این مسأله چقدر ضد و نقیض گفته میشود. ایجاد تشنج برای بالا رفتن آمار سایت. گول این حرفها را نخوریم.
شریعتی: در این ایام ماه رجب، دوستانی که میخواهند در طرح صدقه اول ماه مشارکت کنند به نیت رفع بلا برای این ویروسی که فراگیر شده و همینطور قربانی مشارکتی، میتوانید به سایت ما مراجعه کنید و راههای مشارکت قید شده است.
حاج آقای سعیدی: انشاءالله، در مورد شرار امت از رسول الله(ص) هست که فرمودند: آنهایی که غذا داده شدند به نعمتهای زیادی، ناز پرورده هستند، جسمهایشان بزرگ شده است. جسم بزرگی که به واسطه خوراندن زیاد رخ داده است. آدم به درد نخوری که فقط خورده است. خدا خوش گذرانها را دوست ندارد. فقط خوردن را دارند، لوس بار آمدند. حواسمان باشد تربیت فرزندانمان شر نباشد. بعضی میگویند: ما بچهدار نمیشویم چون تربیتش مشکل است. تربیت همین است که حضرات اهلبیت میگویند. زبان فارسی را فرزند از ما یاد گرفت، در کشور دیگری بود آن زبان را یاد میگرفت. اگر اول خودت را اصلاح کردی و آدم شدی، بچه نگاه میکند و یاد میگیرد. اگر صداقت دید، دورویی ندید، رفتار جوانمردانه دید یاد میگیرد. یک بچه یک حرف جالبی میزند، بزرگتر از خودش حرف میزند معلوم است یاد گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «شِرَارُ الْعُلَمَاءِ» عالم، کسی که علم دین به او متصف باشد، این شر باشد. آنوقت در شر مردم از همه شرها بدتر است. پیامبر فرمودند: «الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ» دو نفر همدیگر را دوست دارند، بین رفقا جدایی میاندازد. متأسفانه این پیش میآید. دو نفر هستند مشکلی با هم ندارند. این دو به هم زنی میکند. این آدمها به صورت فجیعی روز قیامت محشور میشود. خوار و لئیم محشور میشود. زبان آنها که تفرقه ایجاد کرده باعث عذابشان میشود. چون یکی از تکالیف زبان ما ایجاد محبت بین افراد است. اگر کسی برعکس این باشد، وارد جمع میشود این را به جان او میاندازد، با او دعوا میکند، تلخی ایجاد میکند. در خنده و خاطرهاش هم یک نیشی به فلانی هست که یادآور میشود فلانی اینطور شد. این تفرقه اندازیها، یکوقت پیامبر از یک حادثه خبردار شدند. اوس و خزرج دو قبیله بودند که اختلاف زیادی داشتند. پیامبر این دو را با هم آشتی دادند. یک روز یک یهودی داشت رد میشد، دید اینها با هم خوب هستند، خیلی عصبانی شد. آمد و به یک جوانی از قبیله خودش گفت: برو اینها که به تو میگویم را بگو. بگو من میخواستم در مورد شما بدانم، آیا شما بودید که در این جنگ پیروز شدید؟ تعداد کشتههای شما در این جنگ چقدر بود؟ درست خاطراتی که واقعی هستند اما باعث ایجاد اختلاف هستند. اینها را گفت تا جایی که اینها شمشیر روی صورت هم کشیدند. خبر به پیغمبر رسید، طوری عصبانی بودند و فرمودند: آیا من نبودم که بین شما الفت ایجاد کردم؟ آیا دین شما باعث برادری بین شما نشد؟ پس یکسری افراد هستند مرض این را دارند. شرار الخلق هستند. مرض این را دارند که تفرقه بیاندازند. یعنی بین دو جنبه سیاسی باشند همین کار را میکنند. گروه و قومیت هم باشد، در دهات هم ولشان کنی میگوید: بالا ده و پایین ده، در شهر هم ولشان کنی میگویی: این شهر و آن شهر. از این اختلاف لذت میبرند.
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه میفرماید: «اللهم انی نعوذ بک من سوء السریره» بد ذات شوم. یکی از ثوابهای مهم اصلاح ذات البین است. از لباس متقین در دعای بیستم صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) میفرماید: لباس متقین یکی همین اصلاح ذات البین است. دو گروه یا دو شخص یا دو موقعیتی که با هم خوب نیستند را آشتی بدهیم. بعضاً نکاتی که برای وصل شدن هست، خیلی بیشتر از نکاتی است که برای افتراق است. شیطان ذرهبینش را روی مشکلات و سختیها میگیرد. وقتی ذرهبین را روی مشکلات گرفت نعمات را نمیبینی. نسبت نعمتهای ما به مشکلاتمان چقدر است. ذرهبین را شیطان جلوی چشم ما روی مشکلات گرفته است و ما شاکر نیستیم ولی ایوب نبی شاکر میشود چون با آن همه مشکلاتی که درکش برای ما مشکل است، ما غر میزنیم، شیطان ذرهبین را برای ما کجا گذاشته است. اگر خدا عینک به چشمت زد شاکر میشوی و اگر شیطان زد خودش تنظیم میکند که چه چیزی را ببینی و چه چیزی را نبینی، در این مسائل هم همین است. اگر با بزرگی و بزرگ منشی و کرامت نفس و قدرت حل اختلاف نگاه کرد، اشتراکها را بیان میکند. زن و شوهر هستند، اختلاف دارند. مسأله رفع میشود.
مسأله بعدی کسی که برای بیگناه عیب میتراشد و تهمت میزند. یا عیبی را بزرگ میشمارد. عیبی پنج درصد است طرف پنجاه درصدی بیانش میکند. بیان عیب بدون بیان حسن همین نتیجه را میدهد. یکوقت خواستگاری میرود و عیب اعتیاد است، نمیشود نسبت به این عیب منعطف بود اما یکوقت شما عیبها را به نسبت حسنها میسنجی و میبینی خروجیاش این است که میارزد. مسأله زبان را جدی بگیریم. آنقدر شر زبانی زیاد است که شرهای دیگر در برابر این شر چیزی نیست. کاش خاک بودم و نعمت تکلم نداشتم، حالا که فهمیدم یک کلمه من چقدر خرابی به بار آورده است.
رسول خدا(ص) فرمود: دو خصلت هست که بالاتر از اینها چیزی نیست. ایمان به خدا و نفع برای بندههای خدا، به درد مردم بخوریم. برای خدا شریک قائل شدن هم شرک بالایی است. در لحظات و مشکلات مؤثری را به جز خدا ببینی. اما یکوقت به وحدت خدا اعتقاد نداریم و توحید نداریم. ضرر رساندن به بندههای خدا، بندههای خدا برای خدا خیلی محترم هستند. کسی که گرانفروشی میکند، کسی که مسئولیت دارد و روحانی هست، در مسئولیت خود کم کاری میکنی و ضرر به بیت المال میزنی، به آبروی مردم ضرر میزنی، داری ضرر میزنی حواست باشد به کسی ضرر میزنی که منتقم این ضرر خداست، خدا دستش در هیچ مسألهای بسته نیست. لذا قدیمیها میگفتند: اگر یکی را میزنی، یکی را بزن که بتواند یکی بزند. ولی یک چیزی را نوشتی که آبرویش رفت و نمیتواند جبران کند، خدا در کارش نمیتواند ندارد. خدا آبروی حضرت مریم را جبران میکند. وسط دشمنان بچه به بغل و بدون شوهر، میگوید: این بچه، فرزند من است. خدا طوری جبران میکند که این بچه در بغل مادر صحبت میکند و آبروی همه میریزد و آبروی حضرت مریم حفظ میشود. هزاران هزار سال است که به عنوان عفیفترین و با آبروترین انسانهای روی زمین است و مریم مقدس است. در حالی که اسباب و عللی که ما به آن نگاه میکنیم، اسباب و علل بی آبرویی است. کار خدا اینطور است. باور کنیم خدا هست. اگر با خدا جنگیدی، آبرو ریختی، خدا احیاء میکند ولی چوب تو سخت است. نزنی آبروی کسی را بریزی که بعد توبه کنی، فایده نداشته باشد.
عمل آشکار است، کار خدا نه سوخت و سوز دارد، نه دیر و زود. به تو پناه میبریم از زبان و گفتارمان، از اینکه زخمی به دل بزنیم و ضرری به بندههای تو برسانیم. بعضی آقایان میگویند: بخلی که انسان را بیتاب میکند. بخل این است که آدم خساست نسبت به مال خودش دارد. نمیخواهم پرداخت کنم، در تعریف بخیل و توصیفش دارند که خانه دیگران نمیرود که خانهاش نیایند. در مورد شُح میفرمایند: جلوگیری از انفاق دیگران هم میکند. از اینکه دیگری کار خیر بکند، حرص میخورد. اصلاً نتواند ترتیب اثر بدهد. در درون خودش با خیر مخالف است. یا نهی میکند، به کسی میرسد، میگوید: ای بابا، معلوم نیست دست چه کسی میرسد! لذا بدانیم خدا نکند این حالت در ما پیش بیاید. با آن لجبازی کنید. تا خیر دیدید بگویید: ماشاءالله! الهی شکر. تا دیدید کسی خیر انجام میدهد بگویید: خدا کاش ما را هم مثل شما قرار بدهد. خدا خیرت بدهد، خدا به دستت برکت بدهد. چه خیر در مورد شما بود که هم حالت شکر پیدا میکند، در دعای صحیفه مبارکه سجادیه در دعای ۲۴ نسبت به پدر و مادر داریم، خدایا به پدر و مادرم خیر بده به واسطه آن تربیتی که به من داشتند. خدایا به دیگران هم خیر بده. اگر خیر در مورد من بود، کمک من کرد باز برایش دعا میکنیم، شکر از او حساب میشود و خواستن خیر برای او از خدا، اگر برای دیگران بود تشویق او حساب میشود. به خیر دیگران غبطه بخوریم. کسی خیر انجام میدهد، بگو: خدایا مرا مثل او قرار بده، خدایا مرا بهتر از او قرار بده. روایت داریم اگر کسی در دلش حسرت خورد و گفت: خدایا کاش پول داشتم و به فلانی کمک میکردم، خداوند ثواب اینکه اگر پول داشت و به نحو احسن کمک میکرد را به او میدهد. این حسرت خیلی ارزش دارد. بی خیالی نسبت به غم دیگران خیلی سخت است.
کلید و مفتاح شرور، امام صادق(ع) فرمود: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ» غضب و عصبانیت کلید قرار میگیرد و تغییر ماهیت در آدمها میدهد. شدت عصبانیت، نطق مرا عوض میکند. تا حالا با ادب بودم، بی ادب میشوم. کلید انداختم در زبانی که بی حد و بی ادب و تربیت میخواهد حرف بزند. ریشهکن میکند، دیگر بر مبنای استدلال و عقلی که خدا داده عمل نمیکنی، فهم آدم را پاره پاره میکند. دیگری هم چیزی بگوید نمیفهمی. معلومات قبلی دیگر به درد شما نمیخورد. به یک موجودی تبدیل میشوی که نه میفهمد و نه عمل میکند، نه ورودیهای ذهنش دستت است و نه خروجیهای اعضاء و جوارحش دست خودش است.
رسول خدا(ص) فرمود: بدترین گفتارها، گفتار کذب و دروغگویی است. اینکه من وارد دروغگویی شوم و خدای نکرده بعضی دروغگویی عادتشان میشود. راه حلی به جز دروغ ندارد. دروغ یعنی جنگیدن با همه عالم چون همه عالم براساس صدق است. دروغ آن خیالی است که از جانب ذهن انسان ساخته میشود. دروغ شنا کردن جهت خلاف آب تمام دنیاست. قصه چون ساخته و پرداخته ذهن است، وقتی یک نفر کار کشته یک سؤالی از درون قصه بکند، آنجا را دیگر فکر نکرده بودی. صدق همان چیزی است که اتفاق میافتد و تو با آن مخالفت میکنی. «وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ شَرَّ الْعَمَى عَمَى الْقَلْبِ» اثر نابینایی چیست؟ آدم در دیوار میخورد، صدمه میبیند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: بدترین امور بدعتهاست. اینکه وارد بدعت شویم، کوری دل، دل چطور کور میشود؟ آدم از خودش یک چیزهایی را تولید کند مثل همان خرافاتی که امروز بین خیلیها به عنوان دین شیوع پیدا میکند. من مراجعه به روایت و متن دین ندارم. از خودم یک چیزهایی را به خدا نسبت میدهم. فلان کار خطا را انجام داده، خدا که میبخشد، ولش کن. آیا ما این عکسالعملمان در مورد این مسأله بیعت نیست. ما دچار یکسری بدعتهای روزمره و نسبت دادن کلام غیر واقعی به خدا هستیم. مثل اینکه میگوید: خدا بزرگ است! کلمه درست است ولی باطل از آن استفاده میکنی. در احکام، اخلاق و اعتقادات، در هر سه موضع میآید. یعنی وقتی در اعتقادات آدم نسبت به انبیای الهی، روشنگری نسبت به ماهیت انبیای الهی، در اصول دین توجهی نسبت به انبیای الهی داریم. وقتی میگوییم: توحید، نبوت، در مورد نبوت نمیگوییم فقط پیامبری پیامبر اکرم، تمام پیامبران گذشته و صفات پیامبران، عصمت آنها، نبوت یک مجموعه است.
دین را براساس خواستههای خودمان تفسیر میکنیم و این بدعتهای اعتقادی است. توصیه داریم از اهل بیت که به متخصص مراجعه کنید. حضرت عبدالعظیم حسنی اعتقاداتشان آوردند نشان دادند، من این اعتقادات را دارم. کدام درست است و کدام غلط است؟ در مساجد و جاهای مختلف ما نسبت به اصول دین یک غیرتی پیدا کنیم. بگوییم: توحید و نبوت چیست؟ مسائلی که انسان غالباً به آن نیاز دارد واجب است یاد بگیرد. مسائل فقط فروع دین نیست. اصول دین را واجب است یاد گرفت. لذا همه جور احکام نماز را بلد است ولی یکباره کنار میگذارد. مادر و پدر ناراحت میشوند، چرا؟ چون در اصول دینت جدی نبودی. اعتقادات نسبت به خدا، یک زلزله کوچک درونی ایجاد میشود، دعا میکنی مستجاب نمیشود.
«جِمَاعُ الشَّرِّ فِی مُقَارَنَهِ قَرِینِ السَّوْءِ» اگر بد بود بدیاش روی تو تأثیر میگذارد. هرچه بیشتر با او بنشینی تأثیرش بیشتر است. بعضی شرها اینطور است، یک برخورد با آنها سطح آدم را پایین میآورد. بعضی آدمهای خوبی اینطور هستند، میگوید: ده سال پیش فلانی را دیدم، یک کلمه به من گفت، زندگی مرا متحول کرد. دنبال زمان نباشیم. گاهی یک نفسی در یک کسی وجود دارد به آدم میخورد آدم منقلب میشود. نفس شر بخاطر تماس ما با موقعیتهایی که ممکن است پیش بیاید روی ما تأثیر زیاد دارد. اگر فکر میکردیم گناهها و آلودگیهای معنوی مثل این ویروسهاست، یک ماسم جلوی دهانمان میزدیم هر چیزی را نگوییم، اجازه ورود هر میکروبی را ندهیم. من که دست به چشمم نمیزنم با چشمم به نامحرم نگاه میکنم. نگاه به نامحرم گناهش سهم مسموم است. اینجا هم سهم مسموم را نمیبینی ولی اثرش هست. اثر نگاه به نامحرم هست. قرین سوء این اتفاق را میآورد.
از بدترین حالتها این است که خودش را کسی اهل نجات بداند. من در معرض شیطان نیستم. این جزء بدترین آدمهاست. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: شر در طبیعت انسان وجود دارد. هرکسی این شر در وجودش هست. اگر صاحبش غلبه بر شر پیدا کرد، همانجا خفه میشود. آتشی است که رویش را کنار نزدی، خاکستر گرفتش. اما اگر غلبه پیدا نکرد، رویش را کنار زدی و به آن پر و بال دادی، به نفست غذا دادی، ظاهر میشود. پس یکی از هنرهای ما این است که نگه داریم. لذا خواهشهای نفسانی برای همه وجود دارد. برای همه خواستهای غریزی و توجه به این مسائل وجود دارد. یکی نگه میدارد و یکی ظهور میدهد. اگر قدرت جهاد داشتیم یعنی او را خفه نگه میداریم. اگر پنجه قوی بود و همیشه زیر نگه داشتی، تا خواست نفس بکشد راه گلویش را گرفتی، قرار نیست تو امیر باشی. قرار هست من امیر باشم. قرار هست همان زیر بمانی و خفهات میکنم اگر بخواهی حرف بزنی. ولی اگر ولش کردی نفس میکشد و قدرت پیدا میکند. سواری میگیرد تا آخر عمر نفست را میبرد. خدایا ما را نسبت به نفسمان امیر قرار بده.
شریعتی: این روزها که خیلی از مردم میگویند: در مورد آرامش توصیه کنید، پریشان هستیم و حال دلمان به هم ریخته است، توصیههای کارشناسان ما را گوش بدهید، انشاءالله همه بهرهمند شویم. امشب شب شهادت امام هادی(ع) است. این هفته قرار است از حسین بن سعید اهوازی یاد کنیم.
حاج آقای سعیدی: ایشان از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی(ع) هستند. نزدیک به پنج هزار حدیث از ایشان نقل است. از ایشان به عنوان ثقه یاد کردند. امام هادی(ع) فرمود: «الناس فی الدنیا بالاموال و فی الآخره بالاعمال» ملاک سنجش آدمها را میفرمایند. مردم در دنیا با مالشان سنجیده میشوند. در آخرت میزانشان فرق دارد. ملاک سنجش فرق میکند. اینجا به یک آدمهایی دارا میگوییم و آنجا به یک آدمهای دیگری دارا میگوییم. خدایا ما را غنی از اعمال و فقیر نسبت به گناه قرار بده.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۱۲/۰۷
.






