آرامش در زندگی؛ حدیث۳۸؛ کرامت انسان
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۲ ۱۹:۱۷آرامش در زندگی؛ حدیث۳۸؛ کرامت انسان

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۸؛ کرامت انسان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بی تابتر از جان پریشان در تب *** بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
بی رؤیت روی او بلاتکلیفم *** همچون گل آفتابگردان در شب
شریعتی: سلام میکنم به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. انشاءالله خداوند صبر ما را در مصائب و مشکلات زیاد کند و ما را پیروز قرار بدهد.
شریعتی: بحث شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: این روزها روزهای سختی است، اما اینکه آدم چگونه از امتحان بیرون میآید، شیرینی برای بعدش است. سختیها لازمه مصیبت است اما اینکه خروجی این مصیبت چیست و با صحت آدم خارج شود، مهم است. حضرت ایوب به صبر معروف است. مصیبتهای زیادی آمد ولی هیچوقت ناشکر نبود. یک اتفاقی در مورد حضرت ایوب افتاد که خیلی به جاست. ایشان خیلی مشکلات داشتند و فرزندانشان از دنیا رفتند و مرگ فرزند خیلی سخت است. خدم و حشمشان از بین رفت و مزرعهشان سوخت و سلامتیشان طوری گرفته شد که در بستر بودند. از حضرت پرسیدند: کدام یک از همه سختتر بود؟ حضرت فرمودند: همه اینها بود اما زخم زبان و طعنه مردم از همه بدتر بود. طعنه میزدند، تو همان هستی که خداپرست هستی و ادعای توحید داری؟ طعنه بسیار سخت است. همیشه یک مصیبت بزرگتری به عنوان طعنه آنهایی که نمیخواهند ما باشیم، خواهند زد. طعنه و نیش خواهند زد و تحمل این طعنهها چون استخوان در گلو و خار در چشم، خود همین هم بی اجر نیست. انشاءالله خداوند به ما صبر بدهد و همانطور که رهبر عزیز فرمودند این مسائل تکرار نشود. تلخ کامی که واقعاً سخت است. در این خانواده یک مشکل ایجاد شده و همه از درون سوختیم. اما اینکه بخواهیم شکایت را نزد دشمن خانواده ببریم و اجازه دخالت به خودشان بدهند، این خودش مسأله است. تجربهای که از مصائب و مشکلات داریم کم نیست. انشاءالله خداوند نصرت کند و صبر را به همه ما بدهد.
حدیث سی و هشتم از احادیث چهل حدیث امام (ره)، از امام باقر(ع) اینگونه پرسیدند و روایت مشهوری است و در زمان اهلبیت هم مشهور بود. «أَنَ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ» پرسیدند که خداوند آدم را بر صورت خودش خلق کرد؟ این مسأله خیلی زیاد بود و از اهلبیت (ع) روایت مشهور را میپرسیدند برای اینکه صحت آن را بدانند. لذا یاران اهلبیت میپرسیدند: این با همه شهرتش درست هست یا نیست؟ یا توضیحی دارد یا نه؟ این روش گویش حضرات اهلبیت (ع) معمول بود که میپرسیدند و حضرات پاسخ میدادند. خداوند آدم(ع) را بر صورت خودش خلق کرد. «فَقَالَ هِیَ صُورَهٌ مُحْدَثَهٌ مَخْلُوقَهٌ» یک صورتی است که حادث شده و مخلوق از جانب خداست. «وَ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَهِ» خداوند این صورت را پسندید و برانگیخت، این را یک انتخاب الهی است. خدا مبنای انتخابش، مبنای خیر و بهترین است. «فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ کَمَا أَضَافَ الْکَعْبَهَ إِلَى نَفْسِهِ» به خودش اضافه کرده کما اینکه خدا گفته: بیتی، خانه خودم «وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ» یکوقت که خانه خدا میگوییم نه اینکه خدا در آن خانه هست، این انتساب بخاطر آن عظمت است. یک مسألهای که روایت دارد بحث کرامت انسانی است. خداوند انسان را ویژه خلق کرده است. اصطفاء و اختیار، درجات انسان درجات بسیار بزرگی دارد. مثلاً بازهی حیوانات، کم هوش و باهوش یک بازه محدودی دارد. اما بازه انسان خوب و بدش خیلی متفاوت است. یعنی خوبش میشود نبی که بالاتر از ملک میشود و فاصله بین آدمها و ظرفیتشان بسیار زیاد است بخاطر اختیاری که خداوند قرار داده است.
هیچ چیزی، گرامیتر در نزد خدا مثل ابن آدم نیست. نکته اول اینکه خدا خیلی انسان را گرامی میدارد و برای انسان ارزش قائل است. یعنی اگر انسان برای خودش کرامت قائل نشد این اشکال است. یک شعری هست که منسوب به امیرالمؤمنین(ع) است؛ «و تحسبّ انک جرمٌ صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» آیا فکر میکنی تو شیء کوچکی هستی؟ در تو یک عالم بزرگی نهفته است. کوچکی به اندازه نیست. از حیثی که انسان هستی، بنی آدم هستی، خداوند تو را بزرگ داشته است. اگر کسی خودش را بزرگ داشت، خودش را پست نمیکند. اگر درکی از موقعیتش داشت میفهمد این احترام را باید حفظ کند.
من اگر در موقعیتی دانستم همه با احترام با من برخورد میکنند و بزرگی و بزرگواری در خودم حس کردم، بخاطر خواستهای دنیایی و شهوات خودم را کوچک نمیکنم. ممکن است خیلی از مسائل را تحمل کنی اما این خواست را از او نداشته باشی، میگویی: از شیطان این را نمیخواهم. این عظمت و کرامت ماست. اما اگر توانستند کسی را خوار و حفیف و پست کنند، حاضر به انجام هرکاری میشود. لذا گناه نتیجه لئامت و پستی نفس گفته شده است. باید خیلی خودت را کوچک ببینی که قابلیت پستی و ارتباط با گناه پیدا کنی. باید انسان خودش را از حیوانیت به انسانیت نازل کند و بعد راضی شود این کار را انجام بدهد. آمدند از حضرت سؤال کردند: شما این همه گفتید انسان کرامت نفسانی دارد، دیگر از ملائکه بالاتر نیستند؟ حضرت فرمودند: «الملائکه مجبورون» ملائکه جبر دارند. «بمنزله الشمس و القمر» آنها به منزله شمس و قمر هستند و در مقابلش اختیار است. انسان میتواند طبق کرامتی که به او دادند عمل کند یا نکند. میتواند اینجا قدم بگذارند یا نگذارد. «انا هدیناه السبیل» خدا فقط راه را نشان داده است. «إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (انسان/۳) دو نوع برخورد داریم هم میتوانی شاکر باشی و هم میتوانی مسأله را بپوشانی. این اختیار است که انسان را بالا میبرد.
امام صادق(ع) میفرماید: «الْمَلَائِکَهُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ» ملائکه بالاتر هستند یا بنی آدم؟ «فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» وقتی یک امامی از امام دیگر روایت میکند این سلسله سند محکم است. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ» خدا در آنها عقل مطلق قرار داده و شهوت و خواستها قرار نداده است. تفاوت را حضرت امام صادق از قول امیرالمؤمنین میفرماید. «وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ» در چهارپایان و حیوانات شهوتی را بدون عقل قرار داده است. مبنایشان غریزه و خواستهایشان است. فلاح و صلاح خودشان و حرکت و عملکردشان براساس چیزی است که غریزه به آنها دستور میدهد. خواستم خوشم میآید، به نفعم است! کیف و لذت دارد. «وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا» هردو را خداوند در بنی آدم قرار داده است. «فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَه» کسی که عقلش نسبت به شهوتش غلبه پیدا کرد، «فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ» بالاتر از ملائکه میزند، گفت: من هستم که دستور میدهم نه غریزه و شهوتم، خدا به من دستور داده و من مالک شهوتم هستم و نمیخواهم نسبت به تو تبعیت داشته باشم. «وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ» کشی که شهوتش بر عقلش غلبه پیدا کند، «فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ» از حیوانها پستتر است. چرا از بهائم پستتر است؟ کسی که عقل دارد و شهوتش بر عقلش غلبه میکند، یکوقت میگویند: فلانی نمیداند سیگار چه ضرری دارد و استفاده میکند، یکوقت میداند چه ضرری دارد و با علم این کار را میکند. ما برای کرامت به این دنیا آمدیم نه حقارت.
فضل انسان به چیست؟ وجود نازنین امیرالمؤمنین فرمود، انشاءالله به عشق علی از دنیا برویم و خداوند ما را عاشق و عارف و عامل نسبت به حضرات اهلبیت خاصه امیرالمؤمنین قرار بدهد که عاشقی با اسمش عالمی دارد. حضرت فرمود: بالا رفتن از فضایل خیلی مشکل است، ولی نتیجه میدهد. اگر بخواهی قدم بگذاری و بالا بروی صعب است ولی نتیجه میدهد. پایین آمدن طرف رذایل خیلی آسان است اما هلاکت برای آدم میآورد. اگر ملاک شهوانی باشند میگوید: ببین چه سخت است و چه آسان است، ملاک شهوت همین است. امیرالمؤمنین میفرماید: ارتقاء فضایل مبنای انتخاب عقلی اتفاقاً صعب است. خدا بهشت را به بهاء میدهد نه بهانه! عالم را وقتی تقسیم میکنند، حکما میگویند: یک عالم اصغر داریم همین عالمی است که در آن زندگی میکنیم. یک عالم اکبر داریم که وجود انسان است. خداوند میفرماید: عرش من جایگاهش بزرگتر از آن است که در آسمانها و زمین جا شود. پیغمبر فرمود: در کجاست؟ فرمود: در قلب مؤمن! خیلی حیف است به خودمان کوچک نگاه کنیم. این رفتار ما را تنظیم میکند. در مقابل خدا فقر مطلق هستیم اما در مقابل گناه ارزش آلوده شدن نداریم.
«عِنْدَ نُزُولِ الشَّدَائِدِ تَظْهَرُ فَضَائِلُ الْإِنْسَانِ» چیزی که باعث ظهور فضیلتهای انسان میشود پشت سر هم آمدن سختیهاست. مثل همین ایام، نگاه کنیم یکوقت یک امتحان پیش میآید، هی زمین میخورد، بار سوم و چهارم بد دهان میشود. آدم در قبرستان میرود مصیبتها زیاد میشود آدم یک حرفهای بدی میزند و شکایت میکند. ای بابا! این انصاف نبود. در تعاقب شدائد است، یکی از امتحانهای الهی در سختی تعدد امتحانهاست، یکوقت یک امتحان است ولی یکوقت میگویم: هر روز امتحان میگیرم، تعاقب شدائد یکی از سختترین امتحانهاست ولی خروجیاش فضایل انسان را ظاهر میکند. تا چقدر پایدار هستی و پای کار هستی؟ مدد خواستن از خدا همین است. در همه جا به خدا توکل کنیم. اینکه من ادعا داشته باشم در این امتحان پیروز هستم، باختم.
راننده کامیونی به من گفت: ما همان وقتی تصادف میکنیم که میگوییم تصادف برای ما نیست. برای جوجه رانندههاست! «لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْن» آدم توجه و توکل نسبت به خودش پیدا کند، چون یک دروغ بزرگ است. توکل به خود جواب نمیدهد چون دروغ است، چون غیر از خدا تأثیرگذاری در وجود نیست. به خودم توکل دارم، خودت چه هستی؟ به یک ستون خیالی، به وهم توکل کردی. فضیلت انسان به چه چیزی است؟ قرار شد بدانیم کرامت نفس را خدا به ما داده است. استعدادی در من هست و عضلهای در بدن من هست، من باید ورزش کنم و این عضله را تقویت کنم. من فرزندم را مدرسه میگذارم، میگویم: میخواهم این فکر را درخشان کنم و ورزیده کنم. منطق میخوانیم برای اینکه از خطای در فکر دور شویم. ریاضی میخوانیم فکر ما ورزش کرده میشود. اگر میخواهم در انسانیت خودم افضلیت پیدا کنم، چه کنم؟ باز هم وجود نازنین امیرالمؤمنین فرمودند، «مکارم الاخلاق و مکارم الافعال» خلق و فکر من در بزرگی و بزرگواری و بهترینهایش را انتخاب کنم. کار کردن من مبنا داشته باشد. هرکاری میکنم این کار خوب هست یا نیست؟ خاصیت آدم مؤمن و درستکار این است که محاسبه نفس کند. محاسبه فراتر از این است و محاسبه قبل از عمل هم داریم. این عملی که انجام میدهی چه آثار و تبعاتی دارد؟ قبل از عمل هم محاسبه دارد. مبنای عملکرد من نفسم است؟ مبنای عملکرد من خداست؟ چه اصولی را برای خودم چیدم که یک خطایی را توجیه کردم؟
پس کرامت فعلی و بزرگداشت نسبت به کارهای خوبم را در نظر بگیرم. خیررسانی نسبت به مردم، اینکه آدم دستش باز باشد. اینکه انسان به فکر دیگران باشد، یکی از پست کننده ترین چیزهایی که در روایت هم تأکید شده خودخواهی است. در مقابل ایثار مطرح میشود، اینکه من خودم را ترجیح بدهم. هم در نگاه خداوند متعال و هم در نگاه مردم، پسندیدن خودم، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ایثار و از خودگذشتگی آدم را بالاتر میبرد. بالاتر از آن چیزی که خدای متعال در ابتدای کار ما را بر آن غریزه خلق کرده است، اگر حواسمان نباشد هرکدام از اینها ضدش میشود آن چیزی که استعداد مرا خراب میکند. خدا کرامت نفس داده است، خرابش کنیم. در ازدواج اول شیرین است و بعضی شیرینیهای اول ازدواج را پرورش میدهند و زندگیشان شیرینتر هم میشود. پیر که میشوند تازه معنی عاشقی را باید از آنها بپرسی. بعضی نه همان شیرینیهای چند ماه اول است و تلاشی در پرورش ادامه این ندارد. وقتی مشکلات بیاید جز حل نشدنیها میشود و این به او ارجاع میدهد و او به این و کسی دنبال از خودگذشتگی نیست، دنبال سهم خودش از زندگی میشود. دنبال انتقاد از طرف مقابل میشود و مسئولیتی نسبت به شاد کردن دیگری ندارد.
یکی از اشکلاتی که خانوادهها دارند، میگویند: حاج آقا مرا درک نمیکنند. بیرون خانه کار کردم، خسته هستم. وقتی خانه میآیم دیگر باید مرا درک کنند! باید را از کجا آوردی؟ چرا شما آنها را درک نمیکنی؟ همین آدم در خانه با تلفن آنقدر قشنگ با رفیقش صحبت میکند و خیلی هم با روی باز برخورد میکند. وقتی با یک کسی بیش از حد صمیمی میشویم یادمان میرود بابا این هم یک ایثاری نیاز دارد. ایثار دایرهاش وسیع است. یکی از اشکالات بزرگ ما مصداق سازی در فضایل اخلاقی به مصداق محدود است. یعنی میگوییم: ایثار فقط در جبهه است. تهذیب نفس فقط در نماز شب است، امر به معروف و نهی از منکر فقط در حجاب است. ایثار در تمام شئون زندگی است. آدمی که مورد پسند الهی است یعنی تمام شئونات زندگیاش، کتابهای اخلاق را نگاه کنید، میگویند: فلانی آدم خوش زبانی است، یعنی این با مردم هم همین است و با خانوادهاش هم همین است. بچه من و خانواده من حقی نسبت به من دارند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: نفسش را ناقص بشمرد و احساس کبر و پر بودن نکند. احساس نیاز کند. نقص نفس چه کمکی به ما میکند؟ شما در یک خانه نذری میدهند، یک قابلمه میبری منتهی قابلمه پر است، میگویی: در قابلمه یک چیزی بریز. میگوید: نمیشود پر است. آدمی که خودش را کامل میبیند ظرفیت پذیرش از دیگران را بسته است. نصیحت نبی خدا روی او تأثیر ندارد. نقص نفس یک حسنش این است. من وقتی خودم را کامل ندیدم آماده پذیرش میشوم. اشکال بزرگی که در ما هست وقتی حرفی را میشنویم آماده میشویم برای پاسخ دادن به طرف، میگوییم: چه میگوید و چطور پاسخش را بدهم. این نقص نفس است. بعضی از جاها پر بودن که در مورد نفس ایجاد میشود مثل مشهور شدن این اثر را دارد. شهرت از خطراتش این است که آدم دیگر قدرت حق شنیدن ندارد. امام صجاد(ع) در دعای هشتم و دعای بیستم صحیفه سجادیه این مسأله را گوشزد میکنند. خدایا هرچه بین مردم بالاتر رفتم نزد خودم کوچکتر میشوم. چیزهایی که برای آدمها خطرناک میشود و خودش را عقل کل میداند، در مسائل احتماعی و سیاسی نظر میدهند. در مسائلی که تخصص نداری چنان نظر میدهی که گویی هزار تخصص داری ولی در آمپولی که بخواهند بزنند میدانی اگر نظر بدهی خطرناک است. وقتی مشهور میشویم و صدای ما را میشنوند خیلی باید حواسمان باشد. مثل قضاوت که در قضاوت داری حق و باطل را تقسیم میکنی. مثل روی لبه شمشیر راه رفتن است.
حاج آقای سعیدی: انشاءالله خداوند سکینه و آرامش قلب را در دل ما بگذارد. اللهم عجل لولیک الفرج.
شریعتی:
در خرابات دلم خانه آبادی هست *** تا که بر روی زمین صحن گوهرشادی هست
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۱۰/۲۵
.






