آرامش در زندگی؛ حدیث۳۳؛ معرفت ۲
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۳ ۱۵:۰۱آرامش در زندگی؛ حدیث۳۳؛ معرفت ۲

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۳؛ معرفت ۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تا داشتهام فقط تو را داشتهام *** با یاد تو قد و قامت افراشتهام
بوی صلوات میدهند دستانم *** از بس که گل محمدی کاشتهام
شریعتی: سلام میکنم به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، حلول ماه ربیع الاول ماه سرور و شادی اهلبیت انشاءالله بر همه شما مبارک باشد. انشاءالله عزاداریهای محرم و صفر قبول بیافتد و برای همه عمر دست ما از دامن اهلبیت کوتاه نباشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. انشاءالله «و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم» خدایا این محرم و صفر را محرم و صفر آخر عمر ما قرار نده و انشاءالله تا آخر عمر توفیق عزاداری برای حضرات اهلبیت را به وجه احسن داشته باشیم.
شریعتی: ایام بر همه شما مبارک باشد و بهترینها برای شما رقم بخورد. امروز روز نوجوان است که به همه نوجوانان عزیز این روز را تبریک میگویم. بحث ما در هفته گذشته حدیث سی و سوم از چهل حدیث حضرت امام بود، نکاتی را شنیدیم. بخش اول را فرمودند و شرحش را بیان کردند. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: گفتیم: آرامش در گرو بندگی و اطاعت خداست. راوی میگوید: خدمت امام صادق آمدم و عرضه داشتم: «حَدِیثٌ رُوِیَ لَنَا أَنَّکَ قُلْتَ» روایت شده که شما اینگونه فرمودید. «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ؟» وقتی معرفت پیدا کردی و ما اهلبیت را شناختی، دیگر هرکاری خواستی بکنی بکن. توضیح دادیم اینجا یک عهد ذهنی وجود دارد به نام «عرفتَ» وقتی نسبت به امامت امام اعتراف کردی، وقتی شناخت پیدا کردی امام تو کیست. حضرت فرمودند: بله من اینگونه گفتم و راوی سؤال میکند: حتی اگر گناهان خاصی انجام بدهد و سرقت کند، شرب خمر کند، حضرت فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» پاسخ حضرت در مقابل اینکه خیلی حرفت قبیح بود. «وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَکُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ» به خدا قسم انصاف را در مورد ما رعایت نکردند. ما خودمان اخذ به عمل شویم و بعد کسی که نسبت به ما انعطاف داشته باشد، معرفت داشته باشد عملش محاسبه نشود. یعنی خود ما مؤاخذه به عمل شویم و بعد آنهایی که معرفت ما را دارند، دیگر در مورد عمل مؤاخذه نشوند. «إِنَّمَا قُلْتُ: إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِیلِ الْخَیْرِ وَ کَثِیرِهِ فَإِنَّهُ یُقْبَلُ مِنْکَ». من اینطور گفتم، موقعی که میخواهید عمل کنید، معرفت پیدا کردید، «ما شئت» یعنی چه کم، چه زیاد. اینطور انجام بدهید، خدا از شما قبول میکند. گفتار من این بود، شرط قبولی عمل شماست. ولایت شرط قبولی است و عمل نیاز است. نه اینکه تحریک شوید به گناهانی که عرض کردم و اعمالی که گفتم.
سراغ روایت رفتن سواد روایی میخواهد وگرنه آدم گزینشی میآید. حضرت امام دو عامل تنبلی و غلبهی شهوت و شیطان را میفرمایند که باعث میشود، بعضی از روایات و آیات قرآن، گزارههای دینی را هم که آدم نگاه میکند به نفع خودش مصادره بکند، یعنی اول هدف و رأی خود را انتخاب میکند. بعد میگوید: این آیه مرا تأیید میکند. منتهی این رأی از نفسانیات و شیطنتها و خطوات شیطانی سرچشمه میگیرد. گاهی سوادش نیست، یعنی نسبت به آن اطلاعاتی ندارد. گفت: دیدم یک نفر بعد از نماز وقتی تمام میشود، ذکر را بگویید. ده مرتبه بلند این ذکر را بگویید. گفتند: این ذکر را نداریم، گفت: بیایید نشان بدهم. نگاه کردند دیدند نوشته بعد از نماز صد مرتبه الله اکبر یا اقلش ده مرتبه بگویید. این میگفت: «یا اقلش» گاهی سواد روایی میخواهد، من بدانم در چه محیطی این روایت گفته شده است. مثلاً روایتهای تقیه را نگاه میکنیم، ببینیم در زمان آن امام آیا آن موقعیت تقیه بوده است یا نه؟ دو برداشت متفاوت و دو خروجی متفاوت از این روایت خواهیم داشت. حواسمان باشد اشتباه نکنیم.
اگر نسخه پزشک را پیش یک نفر ببریم که بلد نیست، میگوید: این خط خطیها چیست؟ اما داروخانه نگاه میکند و دارو درست را میدهد. این کار تخصص میخواهد و کار هرکسی نیست. خدای نکرده انحراف ایجاد میکند. اگر آدم بدون تخصص برود انحراف ایجاد میکند. این تخصص را حضرت امام اینگونه میفرماید که باید حل شود. طایفه اول روایات، روایاتی که شیعه ما را تعریف کردند. شیعه ما اهل اطاعت است. یعنی «مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ» (کافی/ج۲/ص۲۳۳) این شکم و شهوتش پاک است. این خاصیت است. تعریف ما از شیعه این نیست که صرفاً به ولایت امیرالمؤمنین اقرار کرده باشد و قول به لسان گفته باشد. «وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ» سختکوش است و تنبل نیست، در مسائل دینی سختکوش است. انواع و اقسام این روایات و صفاتی که گفتند، به بهترینها نمره دادند. خودشان بهتر از بهترینها بودند. «ره از آن رو که رهروان رفتند» اگر میخواهید بهترین بندههای خدا را پیدا کنید ببینید عملکردشان چطور است. انسان کامل آنها هستند. آنها خودشان را از عبادت بی نیاز نمیدیدند و کمال خودشان را در عبادت میدیدند، راوی میگوید: فکر کردم حضرت از دنیا رفته است. از شدت راز و نیازی که با خداوند دارد. نزد حضرت صدیقه طاهره آمد، حضرت یکسری آدرس دادند، گفتند: نه علی زنده است.
اگر بدانیم گویش اهلبیت، یکی اینکه روایت را کجا مطرح کنیم. کسی که میخواهد گناهی را انجام بدهد، بیایم بگویم: خدا میبخشد. یک شب که هزار شب نمیشود. حرف درست است ولی اینجا نباید گفت. در امتحان کنکور قرآن را با صدای زیاد پخش کنند، صوت قرآن خوب است اما جایش آنجا نیست. سعدی میگوید: یک نفر خانهی خوبی ساخت، دوستان را دعوت کرد. یکی آمد نگاه کرد و گفت:
هرکس آمد عمارتی نو ساخت *** رفت منزل به دیگری پرداخت
این حرف درستی است ولی نه موقعی که منزل طرف آمدی. بدانیم در چه موقعیتی این را میگوییم. در موقعیت گناه طرف است، خدا همه را میبخشد. شفاعت اهلبیت(ع) است. اینجا باید موقعیتی بگویی که خدا حساب کش است، بصیر بالعباد است. نوع گویش اهلبیت همین است. یعنی طرف وقتی در موقعیتی دارد مطرح میکند برای امام که ما از حرف شما این برداشت را کردیم. که حضرت میگوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» حضرت تصحیح میفرمایند. حواسمان باشد چه کلامی را کجا و در مقابل چه کسی میگوییم. میآمدند سؤال میکردند حضرت پاسخ نمیدادند. یا پاسخ دیگری میدادند، اشخاصی از مجلس میرفتند حضرت پاسخ دیگری میدادند. در حضور آنها نمیشد بگویند. یعنی حتی یک نفر دیگر حضور داشته باشد، پاسخ حضرت متفاوت میشود. این شناخت موقعیت خیلی مهم است. الآن چه باید بگویم. یا روایت از امام باقر هست که حضرت فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافی/ج۲/ص۷۳) شیعه ما نیست الا کسی که اطاعت کند.
روایاتی از آن طرف داریم که ایمان و محبت اهلبیت(ع) هیچ عملی نسبت به آنها ضرر نمیرساند یعنی هر گناهی هم باشد ضرری به آنها نمیرساند و اگر کفر باشد و بغض امیرالمؤمنین باشد، دنیا دنیا هم عمل صالح باشد به درد نمیخورد. هفته گذشته گفتیم که علامه مجلسی توجیه میکنند به ضرر در دخول در نار و خلود در نار، خلود یعنی همیشه ماندن. گفت: میگذرد، مثل گذشتن سیخ از درون کباب که خیلی دردناک است. حضرت امام(ره) خودشان یک توجیهی دارند، میفرمایند: این اخبار را میشود حمل کرد به آنکه ایمان قلب را طوری منور میکند، یعنی عشق به امیرالمؤمنین(ع) و ایمان یعنی ولایت امیرالمؤمنین، اگر فرضاً گاهی خطا یا گناهی از انسان ساتع شود، به واسطه آن نور و ملکهی ایمان جبران کند به توبه و رجوع الی الله نماید. دردت میآید. تا بخواهد خطا پیش بیاید، درد میآید و دوباره برمیگردی. این مسأله یعنی عاقبت به شر نمیشود و صاحب ایمان بالله و روز آخرت نگذارد اعمالش به روز حساب افتد. در همین دنیا پاک میشود. لذا روایاتی داریم که اصلاً ایمان به ولایت امیرالمؤمنین(ع) در این دنیا همراه با بلا میشود. چرا؟ چون باید در این دنیا پاک شوی و بروی. عاقبتت به جهنم نمیرسد. ایمان دستگیری میکند.
امام صادق(ع) فرمود: «کَانَ کَثِیراً مَا یَقُولُ فِی خُطْبَتِهِ» یعنی حضرت خیلی زیاد میفرمودند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ» مردم، «دِینَکُمْ دِینَکُمْ» حواستان به دینتان باشد. «فَإِنَّ السَّیِّئَهَ فِیهِ خَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَهِ فِی غَیْرِهِ» سیئه و گناه در دین، یعنی در اینکه شما اعتقاد دارید و محبّ امیرالمؤمنین هستید از حسنهای که در غیر شما باشد، بهتر است. پس سیئهای که اینجا انجام شود بهتر از حسنهای است که در غیر این، بحث بغض امیرالمؤمنین داشته باشد، آنجا اگر ثواب بکند، اینقدر ارزش ندارد. اینجا اگر گناه بکند، ارزشش بیشتر است. این ترغیب به گناه است؟ جریان چیست؟ بعضی مواقع یک آیه را میخوانید، تازه آنجا حضرت بیان دلیل میکند. «وَ السَّیِّئَهُ فِیهِ تُغْفَرُ» سیئهای که انجام میدهی بخشیده میشود و به مغفرت نزدیک است، ایمان تو را برمیگرداند یا انگیزه میشود برای دوری از سیئهی بعدی. زود پشیمان میشوی و برمیگردی و میگویی: خدا دیگر نمیخواهم گناه کنم. یک تطهیر بعدی ایجاد میکند. «وَ الْحَسَنَهُ فِی غَیْرِهِ لَا تُقْبَلُ» حسنهی آنجا قبول نمیشود. منتهی یک اشکال بزرگی هم ایجاد میکند، حالا که قبول نمیشود، حالا آنجا اشکال ایجاد میکند. حسنه آنجا باعث عجب میشود. باورش میشود که اهل حسنه است. پافشاری میکند که ما خوب و درست هستیم. لذا بدانیم خیری که میگوییم: اصلاً به معنی ترغیب به گناه نیست. اگر بود خود اهلبیت این کار را میکردند. بزرگترین تقوا و ورع را در این بزرگواران میبینیم.
حدیث شریف امثال آن در مقام ترغیب به ملازمت دیانت حق است. دارند ترغیب میکنند حواستان باشد دینتان حق باشد. هرطور هستید اعتقادتان را از دست ندهید، این مهم است. امام سجاد(ع) در صحیفه مبارکه سجادیه میفرمایند: کوچک شمردن گناه از بزرگترین گناهان است. حضرت ایجاد میگویند: خدایا پناه میبریم به تو، اینجا کوچک شمردن گناه باشد، نه اینجا ترغیب به این است که دینتان را حواستان باشد. ولایتی که نیاز داریم و اگر تقویت نکردیم، چون ولایت تضعیف میشود. بعضی مواقع با گناه تضعیف میشود و بعضی مواقع اینقدر شکننده میشود که حضرت امام میفرماید: گاهی در زمان مرگ از دستش میدهد.
در نگه داشتن حال و هوای ماه مبارک، میگویند: ماهی یکبار در یک موقعیتی روزه بگیر، قرآن بخوان تا حال و هوای ماه رمضان بماند. در ماه محرم و صفر هم همین است. ما به روضه زنده هستیم به نام أباعبدالله سلامت قلب داریم. این اشک باید تطهیرش برای قلب ما باقی بماند. انشاءالله خدا ما را حسینی قرار بدهد. سیئات مؤمنین و صاحب دین حق بالآخره آمرزیده میشود، اما «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا» یک جاهایی با اینکه عمل صالح است اما بستر وجود نداشته باشد به درد نمیخورد. مثال بزنم، عسل را قرآن عبارت شفاء دارد. کسی که دیابت سنگین و مرض قند دارد. قرآن گفته شفاء است. پزشکان میگویند: بخور ببین چه اتفاقی میافتد. شفاء هست اما بستر پذیرشش باید باشد. عمل صالحی که برای دل بیمار نباشد. دل بیمار عسل شفاء هم برایش زهر است. دل بیماری که ولایت امیرالمؤمنین ندارد، بغض امیرالمؤمنین(ع) را دارد، این عسل شفاء که به این مثال و عمل صالح هم برای این همین اثر را دارد. لذا بیشتر در آلودگی فرو میبرد. عمل صالح خاصیتش هست ولی برای این آدم خاصیت شفاء بودن ندارد.
ولایت امیرالمؤمنین شرط قبولی عمل است، شرط اگر نباشد، هزار تا صفر بچینی و یک این طرف نباشد، جمع شدن صفرها با هم اثری ندارد. احادیث مشهور است و بین فریقین هم مشهور است. کسانی که بغض امیرالمؤمنین را دارند، من جایی بود که روضه میخواندم، در ایران نبود. وهابیتی که بغض داشت نسبت به امیرالمؤمنین شب ۲۱ ماه مبارک میخندید. آنجا بود که توسلی برای من ایجاد شد که حضرت زینب(س) در آن لحظه چه کشیدند. کسی به مصیبت آدم بخندد. من تا به حال چنین تجربهای نداشتم و برایم سخت بود. چند هزار نفر نشسته بودند و اشک میریختند ولی این یکی میخندید. خدا نکند بغض امیرالمؤمنین در دل کسی باشد. همه عالم را از عمل صالح جمع کند قطرهای برایش نفع ندارد. این صراحت روایات ماست. «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَهٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ وَ بُغْضُهُ سَیِّئَهٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَه» به کسی بگویند: شما چه مرضی داری؟ بگوید: سرطان خون دارم و چند روز دیگر میمیرم. این قرص سرماخوردگی را بخور. قرص سرماخوردگی با سرطان کاری ندارد. کار تمام است.
مرحوم مجلسی میفرمایند: مقصود از ضرر اینجا خلود در نار یا دخول در نار است. وگرنه حضرت امام صادق میفرماید: من میترسم برای شما، «وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ» برای برزخ شما میترسم. بگویند: بیماری فلان مریضی کشف شده است. مثلاً درمان دیالیز خیلی سخت است و آزار دهنده است. شیمی درمانی خیلی سخت است. بحث پاک شدن هزینه دارد در دنیا و آخرت، شما برزخ خود را اصلاح کنید و ما روز قیامت برای شما شفاعت میکنیم. نورانیتی که در دل ایجاد میکند و حضرت امام میفرمایند، نورانیتی که در دل ایجاد میکند محبت امیرالمؤمنین که حبّ آن سرور نورانیت و ملکهی ایمان در قلب حاصل کند که اعتراض از گناه کند. همین که آدم یاد امیرالمؤمنین در ذهنش باشد، عشق امیرالمؤمنین باشد، دلش نمیآید سراغ گناه برود و دوست ندارد. دلش نمیخواهد اینطور باشد و مرا در این حال ببیند. لذا یکوقت به دوستان میگویم، جاهای مختلف بنویسید، اول کتاب است، روی گوشی تلفن همراهت بنویس، یا حسین! یا أباعبدالله، بگو: من متصل با شما هستم. آنوقت سراغ گوشی بروی، در موقعیتهای مختلف هستی، مرحوم مجتهدی میگفت: اول نمازتان بگویید: السلام علیک یا أباعبدالله، بعد میگفت: گناهش پای من. نمازمان هم یاد أباعبدالله درونش باشد، آنجا هم آدم حال بهتری پیدا میکند.
لذا حضرات اهلبیت فرمایش دارند که اینطور با ما ارتباط برقرار کنید که شفاعت ما را امید داشته باشید اما حواستان به عملتان باشد. شفاعت ما و امید به شفاعت ما باعث دوری شما از عمل نشود. همانطور که همه فریقین قبول دارند که امید به توبه نباید مشوق برای گناه باشد. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» اطاعت کنید از خدا و رسول، اطاعت از خدا و رسول دو اطاعت نیست. وقتی به ما گفتند: از اولی الامر و رسول، وقتی گفتند: از امامتان اطاعت کنید یعنی از رسول خود اطاعت کنید. از رسول اطاعت کنید یعنی از خدا اطاعت کنید. اگر کسی گفت: من خدا را قبول دارم ولی پیغمبر را قبول ندارم. عمل صالح من چطور است؟ جواب میدهید، هیچی! یعنی چه پیغمبر را قبول ندارم. پیغمبر را قبول دارم ولی همه حرفهایش را نه، به نظرم جاهایی هم اشتباه کرده است. یک روزهایی بوده که فکرش درست کار نمیکرده و حرفهایی در مورد ولایت گفته و حرفهایی در مورد نماز گفته است. من گزینشی پیغمبر را انتخاب میکنم. ایمان به بعض، کفر به بعض، من بیایم برای خودم بگویم، بالآخره هر آدمی خطاهایی دارد. مبانی عصمت اینجا درست میشود. همان پیغمبری که فرمود: «صلوا کما أنا أصلی» میفرماید: هرکسی من مولای او هستم، علی مولای اوست. این همان پیغمبر است. اگر تفکیک قائل شدی، یکجا را قبول داری، یکجا را قبول نداری. یکجا متوجه هست و یکجا متوجه نیست. یکجا این اتفاق افتاد، خودت بپذیر، دیگری هم به تو بگوید، اصلاً حرفهای خدا را یک جاهایی را میپذیریم و یک جاهایی را نمیپذیریم.
حضرت امام فرمود: گاهی هواهای نفسانی و گاهی شیطان است که باعث ایجاد تحولاتی در آدم میشود که برگرداند روایات و ارزشهای مذهبی را به آن چیزی که خودش میخواهد. انسان تنبل مبتلا به شهوات و حبّ دنیا و جاه و مقام و مال همیشه دنبال بهانه است. اهل کوفه هم همین حرف را زدند و اظهار محبت کردند ولی عمل نکردند. اظهار محبت که ملاک نیست، عمل شماست. ببینید با حسین هستید یا نه؟ عملتان چطور است؟ درخت محبت ثمره و نتیجهاش عمل بر طبق آن است. ثمره، اگر این ثمره را نداشته باشد باید دانست که محبت نبوده است و خیال محبت بوده است. میشود آدم در خیالش دیگری را دوست داشته باشد ولی هیچ اثری ندارد. خیال است و فکر میکند دوست دارد، بگذار پای عمل بیاید ببینم چقدر برایت میارزم. چقدر حاضر هستی برای من خرج کنی؟ چقدر حاضر هستیم برای خدا خرج کنیم؟ انشاءالله خدا ما را جزء بندههایی قرار بدهد که ثمرهی محبتمان دیده شود و ثابت قرار بدهد.
اینکه ولایت و معرفت شرط قبولی اعمال است، جزء ضروریات مذهب مقدس شیعه است. ضروریات مذهب یعنی انکار ناپذیر، مثل نماز و روزه و رجعت، اینها ضروریات اعتقادی مذهب شیعه است. اگر این نباشد عمل پذیرفته نیست. یعنی ظاهر عمل را نگاه میکنید وقتی ولایت نباشد نمیشود نسبت به آن منعطف بود. مثل اینکه شما به یک کسی که بغض امیرالمؤمنین را دارد، بگویید: شما برو از طرف من نیابتاً حج انجام بده. این عمل از او قبول نیست. همه اعمال را انجام بدهد از او پذیرفته نیست. روایات ما به این مسأله خیلی دقت میکنند. هرچه ولایت قویتر باشد، عمل بهتر است. ولایت صفر و یکی نیست. قبول دارم و ندارم نیست. خدمت امام صادق میآیی و مینشینی، آقا میخواهیم قیام کنیم، چه کنیم و چه کنیم، آقا میگوید: داخل تنور برو! ببین چقدر قبولشان داری. هیچکدام هم دروغ نیست ولی چقدر حرف حضرت را قبول داری؟ الآن که تاریخ اهلبیت را نگاه میکنی، امام حسن(ع) عهدنامهی با معاویه، امام حسین(علیهالسلام) جنگ با یزید، باید باورت شود اینها معصوم هستند و هردو دارند کار حق انجام میدهند. میگوید: شاید روحیهی امام حسن فرق میکرد. بحث روحیه نیست، بحث تکلیف الهی است. اینجبا به صلاح بود. لذا کسانی که بر خلاف خواستهی اهلبیت قیام کردند، حضرت فرمود: نه، آنها قیام کردند. حرفهای بدی هم زدند به اهلبیت از امام حسن(ع) که حرفهای بدی زدند و حضرت را دور کننده از عزت دانستند، تا حرفهای دیگر که حتی در زمان امام صادق زدند. خدا رحمت کند اساتید ما میفرمودند: خداوند اطاعت میخواهد نه عبادت. الآن روزه بر من واجب است، چشم! الآن روزه بر شما حرام است، چشم، عبادت ذیل اطاعت است. عبادت در زمرهی اطاعت است.
امام صادق(ع) فرمود: «والله» به خدا قسم، «وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ إِبْلِیسَ سَجَدَ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ بَعْدَ الْمَعْصِیَهِ» اگر شیطان که خدا لعنتش کند، اگر معصیتی که کرد «وَ التَّکَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْیَا» سجده نکرد، اگر همه طول زمان دنیا را سجده کند، «مَا نَفَعَهُ ذَلِکَ» نفعی برایش ندارد. سجده به درد نمیخورد. سجده عبادت است ولی به درد نمیخورد. «وَ لَا قَبِلَهُ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ مَا لَمْ یَسْجُدْ لآِدَمَ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أن یسجُد له» (کافی/ج۸/ص۲۷۱) هیچ نفعی برایش ندارد. خدا هم از او قبول نمیکند. اینجا هم خلاف دستور خداست. سجده بر آدم مقدمه بود، اگر کاری که خدا گفت انجام داد، بقیهاش را هم خدا میپذیرد. سجده مهم نیست، خدایا تو چه میخواهی؟ شیطان گفت: خدایا من بر آدم سجده نمیکنم اما تو را چنان عبادت میکنم که تا به حال هیچ بندهای اینطور عبادت نکرده است، چنان سجده میکنم که هیچ مخلوقی سجده نکرده است. خداوند گفت: نه، عبادت و اطاعت من آن چیزی است که من امر میکنم نه آن چیزی که تو دلت میخواهد. تعیین کننده من هستم، شیطان اینجا خودش را تعیین کننده میداند. لذا ما در باب کبر یک کبر علی الله و یک کبر علی الناس داریم. کسی در مقابل خدا تکبر میکند. نگاه میکند چرا حجابم اینطور باشد؟ حالا دو تا تار مو بیرون باشد چه میشود؟ مسأله مستند حرف زدن خیلی مهم است. روایت بیاور. بندگی و عبد بودن به این معناست. بدانم در چه موقعیتی صحبت میکنم. من عبد هستم، هر حرفی او بگوید به صلاح من است. حتی یکوقتهایی فکر میکنم صلاح این نیست، چه کسی گفته ما همیشه صلاح خودمان را میدانیم؟
پشیمانی ما بیشتر از کارهای درستی است که انجام دادیم. انشاءالله این مسیری که اهلبیت به ما نشان میدهند، منطبق بر آنها عمل کنیم. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» (نساء/۵۹) خداوند امر کسانی را امر خودش قرار داده است. نفس و شیطان گاهی از اطاعت کسی میخواهد سر باز بزند، به یک روش دیگری میآید. مگر شیطان روش بلد نیست. آدم را از اطاعت خداوند کنار میگذارد، خدایا به همه ما توفیق اطاعت بده، از خطوات شیطان که اینطور ما طمع نسبت به اینکه ما امید داریم خداوند شفاعت برای ما قرار بدهد، تحریکی نسیت به گناه انجام نشود.
شریعتی: انشاءالله ماه ربیع بر شما مبارک باشد و دل و جانتان گرم به محبت اهلبیت باشد. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ»(یونس / ۱۷) چقدر بد است کسی افتری به خدا ببندد. افتری بستن به خدا و نبی از مبطلات روزه هم هست. ظلم بزرگی است. مگر داریم ظلم بیشتر از این که کسی به خدا و به دین مردم ظلم کند. من به دوستان طلبه میگویم: در گفتن احکام و اعتقادات، در گفتن مسائل شرعی و اعتقادی، اگر از چیزی اطلاع نداریم، اگر گفتیم افتری علی الله است و ظلم بسیار بزرگی است. حواسمان باشد در جایگاهی که ما را به عنوان صحبت کننده میگویند، حرف درست بزنیم. حرف ما حرف خدا باشد. مستند و دقیق باشد. اگر افتری علی الله شد، ظالمترین ظالمان هستیم. قرآن خودش اسم این کار را جرم بزرگ میگذارد. خدایا از تو میخواهیم ما را اهل صدق قرار بدهی.
شریعتی: این هفته قرار شد در مورد شخصیت جناب ابوذر صحبت کنیم. نکات شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: ابوذر غفاری یار راستگوی پیامبر، حدیث معروفی از ایشان نقل است که مستقیم از ابوذر نقل شده و او را به عنوان صدیق میشناسند. فراتر از بحث مذهب است. حدیث سفینه معروف است، «إنّ مثل أهل بیتی فی أمّتی کمثل سفینه نوح فی قومه» مثال اهلبیت من بین شما مثل کشتی حضرت نوح هست، «من رکبها نجا» کسی که وارد این کشتی شد نجات پیدا میکند «و من تخلّف عنها غرق» کسی که تخلف کرد و سوار نشد غرق میشود. کشتی حضرت نوح خاصیتش این بود، تمام چیزی که اطرافش بود آب گرفت، کوهها را هم آب گرفت. تمام آن چیزی که امید نجات در آن بود از بین رفت و فقط کشتی نوح باقی ماند. خیلی زاهدانه بود و دور از مظاهر دنیا زندگی میکرد. ایشان مرگ غریبانهای داشتند و در غربت از دنیا رفت. چون هم اعتراض کردند به بذل و بخششهایی که از بیت المال میشد، بعد از نبی مکرم اسلام خیلی اعتراض کرد و کلامش برّاء بود. لذا گفتند باید او را حذف کنیم.
او را از خودشان دور کردند، او رسانهی انقلاب و رسانهی گویای حق بود. به جریان سقیفه اعتراض میکرد، مخالفت با منع نگارش حدیث کرد و ایشان مخالفت کرد، گفتند: باید لسانش خاموش شود و تبعیدش کردند. اول به شام و بعد به ربذه تبعید شد. امیرالمؤمنین میفرمایند: ابوذر از افرادی است که بهشت مشتاق اوست. انشاءالله خدا توفیق بده یار اهلبیت باشیم. در تشییع شبانهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ابوذر شرکت داشتند. اینقدر محرم بود. انشاءالله توفیق بندگی، توفیق رسانه بودن و لسان گویا داشتن در مورد حق به برکت نامی که از این بزرگوار بردیم به همه ما عطا کند، انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله شور ابوذر و ایمان سلمان، غم مقداد، هرچه چیزهای خوب است که یاران امیرالمؤمنین داشتند بر دل ما بتابد و بتوانیم اوج بگیریم.
حاج آقای سعیدی: روزه روز اول ربیع داریم، نماز اول ماه را فراموش نکنیم. دو رکعت مثل نماز صبح است، سی تا سوره توحید و سی تا سوره قدر دارد. صدقه دادن تأکید شده است. در روز اول ماه ما را هم دعا کنید.
شریعتی: بهترینها نصیب شما شود.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۸/۰۸
.






