آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ بیماریهای قلب و دل
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۴ ۱۰:۲۱آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ بیماریهای قلب و دل

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۰؛ بیماریهای قلب و دل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بی جمالت خبر از دل، اثر از عشق نبود *** تا خداوند علی گفت و تو را خلق نمود
در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد *** کعبه حاجی شد و آمادهی چرخیدن شد
بی سبب نیست که در قلب همه جا داری *** آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری
بی سبب نیست که آرام و قرار همهای *** پدر خاکی و آرام دل فاطمهای
باز شد کعبه دلش از لب خندان شما *** سینه چاکی چه میآید به محبان شما
کعبه یک سنگ نشان بود، تو جانش دادی *** دل این سنگ نشان را تو نشانش دادی
ساغر عشق به دست تو فقط میآید *** هرکه عاشق شده پای تو وسط میآید
«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین»
شریعتی: سلام به شما دوستان عزیز و نازنینم، همه آنهایی که میخواهند برای غدیر امسال به عشق امیرالمؤمنین سنگ تمام بگذارند. به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. ایام ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) را تبریک میگویم و از خدا میخواهم ما را از متمسکین و متوسلین به ولایت امیرالمؤمنین قرار بدهد و ما را در این مسیر موفق بدارد. انشاءالله قدر این نعمت را بدانیم و به شکرانهی آن برای غدیر قدم برداریم.
شریعتی: امسال یک قراری گذاشتیم که انشاءالله یکی از سنتهای بسیار پسندیده و نیکو غدیر، سنت اطعام را به صورت ویژه نسبت به همسایگان خود انجام بدهیم. امروز در مورد بیماریهای قلب و دل برای ما صحبت خواهند کرد در ذیل بحث سیام از چهل حدیث حضرت امام، بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: حدیث سیام را شروع میکنیم، این حدیث زیبا از کلام مبارک امام باقر(ع) است. حدیث در مورد قلب زیاد داریم. مسألهی قلب مسألهی جدی است چون فرمانده است، اگر قلبی مریض باشد، عملکرد هم عملکرد مریضانه یا بیمارانه میشود. این روایت با این مطلع شروع میشود که حضرت تقسیم بندی میفرمایند، «إِنَّ الْقُلُوبَ أَرْبَعَهٌ» (کافی/ج۲/ص۴۲۲) چهار نوع قلب داریم. «قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ» قلبی که نفاق و ایمان هردو در آن هست. «وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ» قلبی که وارونه است، قلبی که ظرف هست اما ظرفی است که برعکس نگه داشتن، کوزه برعکس است و قابلیت ورودی ندارد. «وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ» قلبی که مُهر خورده و ورودی ندارد. «وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ» قلبی که نورانی است و میدرخشد. قلبی که صاف است. از امام باقر سؤال کردند: این نورانی قلب ازهر که میفرمایید، چیست؟ «فَقُلْتُ مَا الْأَزْهَرُ قَالَ فِیهِ کَهَیْئَهِ السِّرَاجِ» شکل چراغ است. چراغی که هم خودش روشن است و هم اطرافش را روشن میکند. «فَأَمَّا الْمَطْبُوعُ» قلب مطبوع چیست؟ «فَقَلْبُ الْمُنَافِقِ» قلب دورو، قلبی که ظاهرش با باطنش فرق دارد. قلبی که در باطن دوری از خدا و در عمل ظاهری دستور میدهد یک طوری رفتار کن ولی طور دیگری باش. اگر انسان گرفتار شد، دیگر مُهر دیگر زده میشود. اگر نبی خدا و امام زمان هم بیایند صحبت کنند، تأثیر ندارد.
«وَ أَمَّا الْأَزْهَرُ» قلب نورانی «فَقَلْبُ الْمُؤْمِنِ» قلب مؤمن نورانی است و سراج است. حضرت دو مورد را میگویند: «إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ» اگر خدا چیزی داد، قلبش شاکر است. الهی الحمدلله رب العالمین «وَ إِنِ ابْتَلَاهُ صَبَرَ» اگر مبتلا شد صبر بر بلا میکند. باز هم الهی شکر، خدایا، هرچه از دوست رسد نیکوست. همه را از جانب او زیبا میبیند که فرمود: «و ما رأیت الا جمیلا»، «وَ أَمَّا الْمَنْکُوسُ» آنچه مثل ظرف وارونه است، «فَقَلْبُ الْمُشْرِکِ» قلب کسی است که شرک دارد نسبت به خداوند، قلب کسی است که شریک گرفته و حالا هم شرک خفی را میگیرد، به معنای کسی که مؤثری را در وجود غیر از خدا میبیند، لذا کار را برای او انجام میدهد، در شرک خفی و ریا این بود که آدم کار را خالصاً لوجه الله انجام ندهد و برای دیگری انجام بدهد، یک نظری داشته باشد، فلانی ببیند، فلانی انجام بدهد.
«ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَهَ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» کدامشان؟ آن کسی که صورت روی زمین گذاشته درست راه میرود یا کسی که بر صراط مستقیم حرکت میکند. آن کسی که ایستاده و دارد جلویش را نگاه میکند این بهتر راه میرود و به درست قدم زدن نزدیک است یا کسی که صورتش به زمین است و حرکت میکند. این خیلی برخورد با موانع را زیاد میکند. اینها هردو در چشم داشتن مشترک هستند. در داشتن ظرف و قلب با هم مشترک هستند، اما در عدم بصیرت برای اینکه افق درستی را نشانه نگرفتند، جای درستی را نگاه نمیکنند. لذا هردو حرکت دارند ولی این کجا و آن کجا، صدمهای که این میخورد و صلاح و فلاحی که دیگری دارد.
«فَأَمَّا الْقَلْبُ الَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ» حضرت یک مصداق ذکر میکنند، «فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ» قومی بودند که در طائف بودند، اگر یکی از اینها میمرد اگر به حال نفاقش میمرد که هلاک شده بود، اگر به حالت ایمانش مرده بود، نجات پیدا میکرد. روایات دیگری هم داریم که لحظهای که انسان دچار گناه میشود، لحظهای است که جهتگیری قلب او نسبت به خداوند عوض میشود. لحظهای که کسی از وجه الله رو برگرداند، اگر مرگ او را در بر بگیرد، به قول امام باقر به صورت هلاک از دنیا میرود. هر پزشکی در دورهای که آموزش میبیند به او آموزش میدهند که بدن چیست و این قلب به منزلهی چیست؟ اهمیت این چقدر است و جایگاهش چیست؟ «یا مقلب القلوب» خدایی که تقلیب میکند و خدایی که عوض میکند. «حول حالنا الی احسن الحال» خدایا حال ما را به بهترین حال برگردان.
امام صادق(ع) میفرماید: «أَنَّ مَنْزِلَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَهِ الْإِمَامِ مِنَ النَّاسِ» (علل الشرایع/ج۱/ص۱۰۹) امام در بین مردم چه جایگاهی دارد؟ مردم نگاه میکنند و پیروی میکنند، افعال و گفتارش اسوه است. قلب همینطور است. آدمیزاد دنبال قلبش میرود، قلبش کجا بسته است. یک نفر که با او صحبت میکنند، میخواهد خواستگاری برود، با او صحبت میکنند، میگویند: دلت یک جای دیگر گیر است، کس دیگری را میخواهی بگو، اگر چیز دیگری میخواهی بگو، نظرت جای دیگر هست، بگو. ما میفهمیم وقتی دل به جایی مشغول شد دیگر دلبستگی به جاهای دیگر نیست. هم در دنیایش همین است و امام و پیشرو است. تو را دنبال خودش میکشاند. اگر دل به خدا بسته شد، اگر دل به ولایت امیرالمؤمنین بسته شد، دیگر مشغولیت از جای دیگر از بین میرود.
از مرحوم علامه امینی(ره)، کسی که خودش را وقف امیرالمؤمنین کرد و چه زندگی شیرینی داشتند. ایشان در کشورهای مختلف برای تحقیق کتاب مختلف رفته بود، از ایشان پرسیدند: آب و هوا آنجا چطور بود؟ ایشان گفته بود: توجه نداشتم. حواسم نبود. ایشان اجازه میگرفتند در کتابخانهای که بودند که بمانند. من از یکی از اساتیدمان شنیدم که ایشان هم با واسطه نقل میکرد، ایشان خیلی آب و غذا کم میخوردند که بتوانند آنجا هوشیار باشند و بمانند و احتیاج به چیزی نداشته باشند و مطالعهشان سنگین باشد و روی این قضیه بتوانند اسناد جمع کنند. این عشق به ولایت است و انشاءالله خدا در همه ما زنده کند و عاشق باشیم که فرهنگ عاشقی کار کردنش با فرهنگ معمولی فرق دارد و خستگی ندارد. به عشق امیرالمؤمنین انشاءالله توفیق داشته باشیم و بتوانیم کار کنیم.
پیامبر(ص) فرمود: « إِذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَ إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ» (خصال/ج۱/ص۳۱) اگر قلبش پاک شد، عمل و ظاهرش پاک میشود. جسد به معنی بدن و حالت بیرونی، قلب و جد وقتی در کنار همدیگر میآیند، مثل درون و بیرون، وقتی قلبش پاک شد، تمام آلودگیها رفت، جسد و بیرونش هم پاک میشود. پاکی به این معنی که دیگر اعمال بدی از او سر نمیزند. چون به منزلهی امام بود، راهنما بود. «اذا خبُثَ» وقتی آلوده و کثیف شد، جسد بیرونی، ظاهرش هم خبیث میشود. رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر!! بعضی مواقع برای اصلاح نفست باید از همین بیرون شروع کنی. حضرت أباعبدالله(ع) حرامخواری را میگویند. هرچه آدم کار کند روی ورودی، به خصوص مال حرام و حلال، آنچه میگوید و میشنود، آن چیزی که آدم میشنود روی قلبش تأثیر میگذارد.
آنچه میبیند، نگاه کردن روی قلب تأثیر دارد. اینها هم از بیرون قلب ما را آلوده میکند، هم وقتی قلب آلوده شد، تمایل به دیدن و شنیدن و خوردن چیزهایی که نباید زیاد میشود. یکوقت هوس به گناه ندارد ولی یکوقت هوس پیدا میکند، این برای قلب مریض است. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» (بقره/۱۰) خداوند مرض او را زیاد میکند. قاعده این است که طبق قانونی که برای ما قرار داده، پرورش بدهد. سن آدمها زیاد میشود، بد باشند یا خوب باشند، مرض آدمها زیاد میشود. بد باشند مرضشان زیاد و خوب باشند مرضشان کم میشود. خوبیشان زیاد میشود. خدا مسیر را مسیر ازدیاد قرار داده و مسیر کمال است. یک نفر حرص میزند و در حرصش دست و پا میزند.
خاصیت یک دل خوب چیست؟ رسول گرامی اسلام میفرماید: قلبها، ظرفهای الهی هستند. آن چیزی که خدا از همه بیشتر دوست دارد، دوستداشتنیترین ظرفها نزد خداوند، رقیقترین و با صفا ترین و محکمترین است. با برادران دینی و آنهایی که باید رقیق القلب باشیم، یکی از چیزهایی که پیغمبر خیلی توصیه کردند و خیلی نهی کردند از دوران جاهلیت با فرزندانشان خیلی بد رفتار و تلخ رفتار بودند. نزد پیغمبر آمد و افتخار کرد، من نه فرزند دارم یکی را نبوسیدم. حضرت خیلی او را نهی کرد. پیامبر با حضرت زهرا چطور برخورد میکردند، حضرت را روی پای خود مینشاندند. خدا رقیق القلبها را دوست دارد. آنهایی که نسبت به حیوانات رقیق القلب هستند.
آقازادهی آیت الله بهجت میفرمودند که ایشان حتی اجازه نمیدادند پشهها را بکشم. اینقدر رقیق القلب بودند. خداوند آن کسی که از همه صافتر است و آلودگی ندارد، از گناه پاک است را دوست دارد. ذنب هم در واژهی ذنب گناه است و هم در واژهی قلب هست که به هم گره خوردند، فسادپذیری قلب زیاد است. یک جایی یک اتاقی را برای بیمار قرار میدهند و میگویند: نباید به این اتاق نزدیک شوی. قلب خیلی فسادپذیر است. یک ذره گناه و آلودگی بیاید، خاک میگیرد. خدا قلب صاف را خیلی دوست دارد. آن کسی که در مسیر ذات الهی محکم است، تشویش و تزلزل ندارد. تشکیک، نسبت به خدا میگوید: خدا رزاق است. توکلش نسبت به خداست. بعضی را کوه تکان نمیدهد. حضرت امام را کوه تکان نمیداد. حضرت امام وصل بود، میفرمود: من مأمور به انجام کارم هستم. وقتی پرسیدند: چه حسی دارید در آسمان ایران هستید؟ گفتند: هیچ احساسی! انشاءالله خدا ما را جزء آنهایی قرار بدهد که آنها را دوست داریم. انشاءالله خدا ما را از شیعیان واقعی حضرات اهلبیت قرار بدهد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَى) لَا یَنْظُرُ إِلَى صُوَرِکُمْ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِکُمْ» خدا به صورت و مال نگاه نمیکند. ما میخواهیم قضاوت کنیم، از روی ظاهر طرف است. حتی به واسطه همین ظاهر خیلی از ما را گول میزنند. طرف میگوید: گول ظاهرش را خوردم. حساب بانکی او را دیدم. کلامش را دیدم. اما خدا که گول نمیخورد. «وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ» (أمالی/ص۵۳۶) خدا دو چیز را نگاه میکند، قلب و عمل! دلت باید پاک باشد ولی اثبات شیء که نفی ما ادا نمیکند. لذا قلب و عمل با هم است. در روایت داریم کسی که عملش صالح نیست دروغ میگوید که قلبش با خداست.
«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم» (آلعمران/۳۱) بگو، اگر ادعای محبت خدا داری دیگر از این بالاتر نداریم، تبعیت نیاز دارد. مگر همینطور دوستت دارم، است. یکی گفت: من میخواهم دختر شاه را بگیرم، پنجاه درصد حل است، اینکه من میخواهم!! یک روایت خیلی قشنگ است، حضرت اعراب میدهند، در مصباح الشریعه است و امام صادق(ع) میفرماید: «إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَهِ أَنْوَاعٍ رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ» (مصباح الشریعه/ص۱۲۱) ما چهار نوع اعراب برای قلب داریم.
«فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى» قلبی که مرفوع است، قلبی است که با یاد خداست. «علی بذکر الله تطمئن القلوب» آنهایی که دلتان ناراحت است و تشویش دارید، بدانید خدا هست و میبیند. خدا در مسیر جریان من هست. یکی از اساتید میگفت: «لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْم» (بقره/۲۵۵) خدا را که چرت نمیگیرد، خدا بیدار است. موقعی که به پوچی و افسردگی میرسم، زمانی است که خدا را در نظر ندارم. نگاه میکنم فلانی به موفقیت رسید و من نرسیدم، مقایسه میکنم. خدا بیدار است، برنامههایش سر وقت است، تو بندگی کن به غیر شرط مزد، خدا خود بنده پروری بلد است.
شریعتی: یکوقتی راز آرامش یکی از علما که خدا رحمتش کند را پرسیدم. میگفت: وقتی خداوند میفرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» کوچکترین کاری بکنی او میبیند، در جای دیگر میفرماید: «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُها» (انعام/۵۹) یعنی برگی نمیافتد مگر اینکه او خبر دارد، معلوم است دارد مرا میبیند، من برای چه غصه بخورم و دست و پا بزنم. من تکلیفم را انجام میدهم و این آرامش در وجودش کاملاً محسوس بود.
حاج آقای سعیدی: طلاسازها یک صفحهی چرمی دارند، بین میز کارشان پهن میکنند، دیگر با طلا راحت کار میکند، میداند هرچه بریزد این پایین محفوظ است. نگران نیست و خیلی راحت میشکند. عمر ما طلاست و عمل ما طلاست اما نزد خدا محفوظ است. انشاءالله خداوند برای همه ما خیر بخواهد. «وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَا عَنِ اللَّهِ» فتح یعنی باز شدن، ما یک مقام تسلیم نزد خدا داریم که خدایا من تسلیم هستم. این مقام تسلیم یعنی من کوششی بر خلاف آن نمیکنم. رضا از آن بالاتر است، مقام تسلیم شما کاری انجام نمیدهی ولی ممکن است دلت راضی نباشد. مثل تسلیم، یکی را که اسیر میگیرند. اما مقام رضا بالاتر از تسلیم است، چون «الهی رضاً بقضائک» خدایا من راضی هستم. من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد!!! فتح دل آدم را باز میکند.
«وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ» خفض، پایین آوردن، قلب اگر زیر پایی شود، زیر دست و پا بیافتد، دلت مشغول غیر خدا میشود. بچه وقتی تلویزیون میبینی، پیشت میآید و هی صورتت را میگیرد و برمیگرداند و میگوید: به من توجه کن! وقتی ما نماز میخوانیم رو به قبله هستیم ولی رو به خدا نیستیم، هی باید یک کسی بیاید و صورت ما را برگرداند، به من نگاه کن، به تلویزیون و حواست به این طرف و آن طرف نباشد. دل را زیر پا میاندازد و خرابش میکند. مشغول غیر خدا شوید، چون بی ارزش هم هست مشغولیتش یک حالت آب شور دارد. مشغولیت به آب شور هی میگوییم از من استفاده کن، حضرت میگوید: تا اینکه هلاکش کند. حیف است به غیر خدا مشغول باشیم. اینقدر شیرین است با خدا بودن که هیچ چیز قابل مقایسه نیست. اما یکوقت یکی ذائقه ندارد، یکی مشغولیت دیگر دارد، آن دیگر توضیحی ندارد.
«وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَهِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى» قلب میایستد و دیگر پیشرفت ندارد. وقتی که ایستاد، آب که راکد شد، دیگر فاسد میشود و بو میگیرد. در غفلت، اینکه من آگاه به حضور الهی نباشم. گفت: روزی هزار بار بگویید: خدا، خدا. یعنی خدایا من حواسم هست که تو میبینی. خدایا من حواسم هست که زندگی من در دنیا تمام میشود. خدایا من حواسم هست که تو چه کسی هستی. «و أنا أنا و أنت أنت» خدایا هم تو تویی و هم من، من هستم. شناخت نفس خیلی مسألهی بزرگی است.
سلامت قلب ما را چه چیزی تضمین میکند؟ از پیامبر سؤال شد که قلب سلیم چیست؟ در قرآن داریم «وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ، یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعرا/۸۷-۸۹) قلب سلیم چیست؟ پیامبر فرمود: «أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْقَلْبُ السَّلِیمُ فَقَالَ دِینٌ بِلَا شَکٍ وَ هَوًى وَ عَمَلٌ بِلَا سُمْعَهٍ وَ رِیَاءٍ» (مستدرک الوسایل/ج۱/ص۱۱۳) دین و روش و عملکرد و اعتقاد شما، شک و هوای نفس درونش نباشد. یعنی یقین و اعتقاد راسخ به خدا داشتن در تمام صفات و ذات به خدا و وحدانیت و قادر بودن او، هوا نداشته باشی، جهتگیری دیگر نداشته باشی، دلت سمت دیگر نرود. عملی که درونش ریا نباشد، سمعه یعنی شهرت طلبی، عملی که قربتاً الی الله باشد، یکبار خواندم که خداوند بعضی از اهل بهشت را در بهشت قرار داده و در جای بالایی هستند، آنهایی که مسئول هستند نگاه میکنند که عمل این عمل صالح نیست، خدایا چرا عمل صالح نیست؟
خداوند میفرماید: اینها از من خواستند که خدایا عمل مرا فقط خودت خبر داشته باشی. ملائکه الله هم نفهمند، زنده باد عملی که فقط خدا آگاه باشد و فقط آدم نسبت به خدا. از حضرت مسیح(ع) هست «الْقُلُوبُ مَا لَمْ تَخْرِقْهَا الشَّهَوَاتُ وَ یُدَنِّسْهَا الطَّمَعُ» (تحف العقول/ص۵۰۴) تا وقتی شهوات و دَنس به معنی آلوده کردن، تا وقتی طمع آنها را از بین نبرده، تا آن زمان قلب سالم است. عواملی که میتواند قلب را خراب کند، شهوات هستند، آلودگیها هستند. «وَ یُقْسِهَا» قلب را قسی میکند. «النَّعِیمُ» نعیم حالت رفاه زیادی است، خوشگذرانی است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/۶و۷) رؤیت استغنی به واسطهی نعمت زیاد که در او ایجاد میشود، دیگر از حالت طبیعی خارج میشود و قساوت قلب میشود. «فَسَوْفَ تَکُونُ أَوْعِیَهً لِلْحِکْمَهِ» اگر اینها اتفاق نیافتاد، شهوات نبود، اگر اینها آمد قلب قسی میشود و از جایگاه حکمت خارج میشود.
بعضی سختیها که حضرت میفرماید: اینهاست که دل آدم را جاری میکند، سختیهاست که قساوت قلب را از بین میبرد. کسانی که مریضیهای طولانی دارند، دردسرهای زیادی دارند، آدمهای پختهتری هستند. در خواستگاری اتفاق میافتد اگر کسی بیاید مسأله را بگوید که پسر من در ناز و نعمت بزرگ شده، هیچ سختی نکشیده و هیچ کاری نکرده است، این را ما امتیاز میگوییم یا در مذمت این بنده خدا میگوییم. بعضی از چیزها آدم را میسازد. بعضی محرومیتها و سختیها، ظرف حکمت میشود. رفاه زدگی را از بین میبرد.
علامت سلامت قلب چیست؟ حضرت علی(ع) فرمود: «لَا یَسْلَمُ لَکَ قَلْبُکَ حَتَّى تُحِبَّ لِلْمُؤْمِنِینَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ» (بحارالانوار/ج۷۵/ص۸) قلبت سالم نمیشود و نفاق در قلبت هست تا وقتی آن چیزی که برای مؤمنین میخواهی، برای خودت هم بخواهی. یعنی یک چیزی باشد، خوب برای من ولی برای او چیز دیگری میخواهم، این دو رو بودن و نفاق در قلب، قلب سالم، واقعاً آن چیزی که برای دیگری میخواهد برای خودش هم میخواهد. اگر فلانی را میبیند خطا میکند، دلش میسوزد، همان دل میگوید: نمیخواهم به جهنم بروی.
امر به معروف و نهی از منکر پایهاش این است که دلت برای دیگران بسوزد، بچهها برای پدر و مادر اهمیت دارند. فرهنگ غربی میگوید: بی خیال، هرکس هرطور شد. منتهی در مادیات اینطور نمیگوید. چون مادیات برایش مهم است. یک دارویی را در کشور کفر بیاورد و بگوید: من میخواهم این را بفروشم. باید از صد فیلتر رد شد. بدن مردم است و مهم است. روح مردم هرکس در اعتقادش آزاد هست، هرچه دلش میخواهد بگوید و هرچه را خواست تبلیغ کند، چون اصلاً مسائل معنوی مهم نیستند. اما ما آدم تصور میکنیم، حیوان هوشمند نمیگوییم. حیوان هوشمند در سعادت بدن خودش دست و پا میزند. حیوانات هرچه هوشمندتر، میگوییم: چه حیوان تکامل یافتهتری است. اما ما انسان را حیوان تکامل یافته نمیدانیم، موضوعش را یک چیز دیگر میدانیم.
لذا در معنویت هم همین است، پایهی امر به معروف و نهی از منکر، میگوییم: ما هزار تا فیلتر و جا داریم که مردم جهنمی نشوند. سوختن روحشان برای ما مثل سوختن جسمشان بلکه خیلی مهمتر باید مهم باشد. اما فرهنگ غربی میگوید: جسمش برای من مهم است. من برای دنیایش کار میکنم. فیلتر میگذارم، غذا این را بخور، روی برچسب غذا مینویسم: این غذا بد است. این خوب است. این چربی دارد و این قند دارد. لذا آدمی که در آن وادی شد و خودش را حیوان هوشمند دید، اگرچه آدمی که به آدم بودن خودش بود، همین جسم و بدنش را هم به شرافت تعلق روح معنوی و الهی همین را هم شریف میداند. ما خودمان اجازه نداریم به بدنمان صدمه بزنیم. این هم شرافت پیدا میکند. آدمی که دین تعریف میکند با آدمی که کفر تعریف میکند خیلی فرق دارد. جنبه حیوانی و انسانی و اشرف مخلوقات بودنش خیلی متفاوت است.
امام صادق(ع) به سند کافی شریف هست که میفرماید: در موقع قبض روح مؤمن رسول گرامی اسلام(ص)، فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) بالای سر او میآیند، اینطور برایش آیه تلاوت میشود، امام صادق خیلی زیبا میگویند. خدایا چقدر مردن با ایمان قشنگ است. «وَ یَقُولُ یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً بِالْوَلَایَهِ» برگرد به طرف خدا در حالی که خشنود به ولایت هستی. «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین». «مَرْضِیَّهً بِالثَّوَابِ» خشنودی از این پاداشی که به تو میدهیم. «فَادْخُلِی فِی عِبادِی مَعَ مُحَمَّدٍ [ص] وَ أَهْلِ بَیْتِهِ [ع]» آدم را دعوت کنند بین انبیای الهی و پیغمبر بیا، همنشین أباعبدالله باش. به خدا زندگی در این دنیا ارزش آلودگی ندارد. مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک! ما برای اینجا نیستیم، درک کنیم برای کجا هستیم. «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» بیا در بهشت من، جنت آنجایی است که حسین باشد و اهلبیت باشد وگرنه در این دنیا هر چیزی یک سختی خودش را دارد. زنده باد زندگی اهلبیتی و دلی که برای اهلبیت میتپد. زنده باد دلی که سرش به دنیا مشغول نیست. گول دنیا را نخورده، همه را جمع کنی روی همدیگر هیچی ارزش ندارد.
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد
شریعتی: انشاءالله دلمان آرام شود. ما در مورد آرامش صحبت میکنیم، به همین بهانه سراغ چهل حدیث حضرت امام آمدیم که با کلام نورانی اهلبیت(ع) حاج آقای سعیدی نسخهی آرامش را برای دلهای ما بنویسند و ما هم عمل کنیم. … دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: «اللهم عجل لولیک الفرج» انشاءالله خدا چشم و دل ما را روشن کند به ظهور مهدی فاطمه.
شریعتی: ساغر عشق فقط به دستان تو میآید و هرکسی هر جایی که عاشق شده، پای تو وسط میآید. غدیر پایتخت دل عاشق است. انشاءالله قدر این روزها را بدانیم و برای غدیر گام برداریم. تا عید غدیر شش روز فرصت باقی است.
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش:۱۳۹۸/۰۵/۲۳
.






