آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ گریه از خوف خدا
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۷ ۱۵:۴۳آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ گریه از خوف خدا

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ گریه از خوف خدا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گرچه مسجد را گروهی با تجمل ساختند
اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند
عشق جانکاه است یا جان بخش حالا هرچه هست
عشق بازان بین مرگ و زندگی پل ساختند
سقف آگاهی ستونی جز فراموشی نداشت
این بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند
بی سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبود
این گلاب تلخ را از گریهی گل ساختند
روز خلقت در گل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ما را کم تحمل ساختند
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیز و نازنینم، بینندهها و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله در هرجایی که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: حدیث بیست و نهم بودیم، از احادیث طولانی چهل حدیث است. چند جلسه هست که روی فرازهای مختلف آن بحث میکنیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، تا وصیت چهارم پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین رسیدیم. «وَ الرَّابِعَهُ کَثْرَهُ الْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» زیاد گریه کردند، یکی کثرت زیادی، بکاء، گریستن، از باب خشیت نسبت به خداوند. «یُبْنَى لَکَ بِکُلِّ دَمْعَهٍ أَلْفُ بَیْتٍ فِی الْجَنَّهِ» به واسطه هر قطره اشکی که از چشم تو بیاید، هزار خانه در بهشت خدا به تو میدهد. یکی زیادی گریه است، بحث خود بکاء و یکی کثرت بکاء است. کثرت بکاء مثل ذکر کثیر است. هرچیزی در باب عبادت وقتی رو به کثرت میرود خیلی ارزش بیشتری دارد. مثل دائمون فی الصلاه، دوام در نماز وقتی پیش میآید. رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون! این بکاء یک علامت است. یک چیزی در درون تغییر کرده است. «من خشیه الله» خدا بنا میکند برای آدم به واسطه هر قطره اشکش، حضرت امام یک فصلی را باز میکند، فکر نکنید که چطور کار کوچکی است و ثواب بزرگی دارد. اجر بزرگی دارد، بزرگ و کوچک وقتی دو جا میشود، متفاوت میشود. لذا شاید در مقابل چیزی که ما فکر میکنیم هزارخانه، در دنیا چیز زیادی است، در آخرت هم شاید چیز زیادی نباشد. به نسبت رحمتی که خدا دارد. حضرت امام میفرماید: در مورد خدای رحمان و رحیم صحبت میکنیم. ما میگوییم: آقا یک ظرف آوردی، اینقدر هم آش میخوری. خدا رحمان و رحیم است، به کرم خودش نگاه میکند. باب رحمت الهی شد، متفاوت میشود. لذا در دعاها داریم که دعای محدود نکنید. از خدا یک چیزی کوچک نخواهید.
از خدا بزرگ بخواهیم. دعای محال هم داریم، ولی دعای بزرگ، اینکه سخاوت را در خواستن هم داشته باشیم. پیامبر اکرم(ص) بحث بکاء را چطور سفارش کردند. روایت اول از امیرالمؤمنین(ع) است. چقدر این اسمها شیرین است. هرکدام از اینها مثل یک پله بالا رفتن و سر حال شدن است. مثل موقعی که آدم خواب است و امیرالمؤمنین بیدار میشود. یک اندازه و شیرینی و نوری تغییر میکند. «بُکَاءُ الْعُیُونِ وَ خَشْیَهُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ» (بحارالانوار/ج۹۰/ص۳۳۶) بکاء، وقتی اشک به چشمت آمد و دلت نرم شد، شکست، خدایا حیف از من که آنجا طاعت تو را نکردم و معصیت تو را کردم. حیف تو و خدایی تو که بندگی نکردم. آنجا که یادت افتاد شکست، حضرت میگوید: آن لحظه، لحظهی دعاست. از حیث جغرافیایی مسجد، از حیث زمانی موقع باریدن باران، یکی از جاها همینجاست، زمانی که دلت شکست. یکوقت نیمه شب است، تنها در خانه هستی. میگویم: خدایا آنطور که لایق تو بود بندگی نکردم. خدایا حواسم هست. فکر نکن به غفلت میگذرانم. یکوقتهایی شیطان در جلدم رفته است. خدایا ببخش! پس از اسباب استجابت دعا در لحظه شکستن قلب و حالت تضرع شد. حرم أباعبدالله میروی و چشمت به گنبد میافتد، حرم امیرالمؤمنین میروی و چشمت به ضریح میافتد و یکباره میشکنی. لحظهی اولی که چشمت به خانه خدا میافتد، اینقدر شیرین است، همان لحظه اول همه تو و وجودت را زمین میزند. انشاءالله خدا قسمت کند، آن لحظهها لحظهی استجابت دعاست و لحظههای شیرین زندگی است. بکاء با ما چه میکند؟
امیرالمؤمنین فرمود: «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ تَعَالَى یُنِیرُ الْقَلْبَ» قلب را روشن و منور میکند. قلب هم تاریک میشود و هم روشنایی بر آن عارض میشود. «وَ یَعْصِمُ عَنْ مُعَاوَدَهِ الذَّنْبِ» از اینکه با گناه خو بگیری، تو را دور میکند. این اخلاق در من نهادینه شده، با معصیت خو نمیگیریم. یکوقت ممکن است آدمی که رانندگی میکند، بیست سال راننده هست و وقتی با او حرف میزنی حواسش پرت نمیشود و پاسخ میدهد. حواسش به کلاج و ترمز نیست، گناه گاهی عادی میشود و اشک این عادی شدن را میبرد و نمیگذارد گناه عادی شود. وقتی دوباره بخواهد گناه کند، تن و ذهنش درد میگیرد و عذاب وجدان میگیرد. اشک بیدار کننده است و آدم را بیدار میکند.
با مدعی نگویید، اسرار عشق و مستی *** بگذار تا بماند در رنج و خودپرستی
اینها بحث غم نیست، مزه و مادهی این اشکها فرق میکند با اشکهایی که شما بخاطر دنیایتان دارید میگویید و غربیها میگویند. آن یک وادی دیگر دارد. شب عاشورا أباعبدالله با کیف عبادت میکنند و شوخی میکنند و اینقدر خوشحال بودند. فردا بهشت نصیبشان میشود. به بچه دو سه ماه بیا توضیح بده قرمه سبزی چه مزهای دارد! نمیشود و نمیفهمد چه میخوری! امام زین العابدین فرمود: «مَا مِنْ قَطْرَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَیْنِ» دو قطره را خدا خیلی دوست دارد. «قَطْرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَطْرَهِ دَمْعَهٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ» (خصال/ج۱/ص۵۰) قطره خونی که در راه خدا ریخته میشود، قطره اشکی در اوج سیاهی شب. در آن موقع اشک گرفته میشود. «لَا یُرِیدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» علت این است که اراده عبد خدا باشد. من دنبال این نیستم که اشک بریزم برای اینکه فلان حادثه پیش آمده و غصههای دنیایی من است. خدایا برای فراق از تو!
طوطی و بازرگان یک قصهای دارد شاید شنیده باشیم. بازرگانی بود در یک قفسی طوطی داشت. این طوطی خیلی ناراحت بود. داشت به هند میرفت، بازرگان به طوطی گفت: چه میخواهی؟ گفت: در هند طوطیها زیاد هستند، بگو: یک طوطی هست در قفس گیر کرده است. وقتی هند رفت و برای طوطیها تعریف کرد، دید دانه دانه لرزیدند و به زمین افتادند. برگشت و به طوطی گفت: اینطور شد. طوطی لرزید و زمین افتاد. از درون قفس بیرونش آورد و آزادش کرد. از داستان مولوی اینطور استفاده کردند که تا نمیری آزاد نمیشوی! وقتی امام زین العابدین قرآن میخوانند، روایت دارد به آیههای عذاب که میرسند، حضرت چنان گریه میکنند شانههای مبارکشان میلرزد. این اثر فهم است. اثر این است که امام میداند در قرآن آیه عذاب یعنی چه. فراق از خداوند یعنی چه. لذا اثر فهم بکاء است. اگر آدم فهمید حسرت چه چیزی را در دنیا خورده است. مال دنیا حسرت خوردنی است، چیزی که یک روز هست و یک روز نیست. «من خشیه الله» خدایا وقتی بزرگی تو را میبینم دیگر هیچ زبانی گویا نیست. زبانم دیگر لال میشود. اما یک زبان مادری دارم که همه عالم آن را میفهمند و زبان گریه است. یکوقت کسی احساسات را با زبانش میگوید، میگوید دیگر بغض میکند و زبان بند میآید. دیگر زبان کارآمدی ندارد. کلام کارآمدی ندارد. احساس در اثرت یک زبان چشم است که فریاد میزند. وقتی میگوید: خدایا با تو هستم، اشک سرازیر میشود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ» اشک چشم خشک میشود، «إِلَّا لِقَسْوَهِ الْقَلْبِ» قلب که سفت شود کار خراب میشود. «وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَهِ الذُّنُوبِ» اگر کثرت ذنوب شد و گناه زیاد شد، دل سنگ میشود و اثر ندارد. حواسم باشد که گناه کارآیی قلب من است. آن چیزی که قرار است مرا منقلب کند. دیگر نمیتوانی بسازی و قساوت قلب بد دردی است. التماس میکنی از چشمت اشک بیاید، خبری نیست. از خدا بخواهیم که در مسیر گناه نرویم، خط قرمزها را نزدیک نشویم در بحث ورع هم گفتیم، که نزدیک شدن به خط قرمز قساوت قلب میآورد. خدا رحمت کند آقای مجتبی تهرانی میفرمودند: اول از ذهن شروع میشود، قساوت قلب از ذهن شروع میشود. ذهن ما مثل شاخههای درخت است که از اینجا به این طرف میپرد که یک جایی یک دانهای پیدا کند و مرا نسبت به آن متمایل کند. لذا ایشان میگفتند: با یاد خدا برگردان. هرجا متوجه گناه شدی بگو: خدا میبیند. هرجا متوجه گناه شدی بگو: عاقبتش چیست؟ این همه عاقبت گناهان را در قرآن و روایات برای ما گفتند، برای چیست. اینها را که بعداً میبینیم. برای این است که بدانی این عمل تو صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی. همه اینها با هم ارتباط دارند و آنچه من در اینجا انجام بدهم اثری دارد. بکاء من اثرش بیت فی الجنه است.
«وَ الْخَامِسَهُ بَذْلُکَ مَالَکَ وَ دَمَکَ دُونَ دِینِکَ» پنجمین مورد از وصیت پیغمبر(ص) بذل، بخشیدن و ایثار و خرج کردن بدون توقع، دست و دلبازی و ریخت و پاش است. مال و جانت، دَم اینجا منظور جان است. در راه حفظ دینت، ما از امام حسین درس گرفتیم که اگر احیای دین جدم با کشته شدن من صورت میگیرد، شمشیرها مرا در بر بگیرید. این نوعی است که حضرات اهلبیت به ما آموزش دادند. دین ارزشمند است و ارزشمندترین چیز است. ما نسبت به همدیگر فدا میکنیم. میخواهیم خرید و فروش کنیم، میگوییم: فلانی این را بخر یا این را بفروش و به جایش این را بخر، یک مقایسه در ذهنت میکنی، میبینی کدام ارزشش بیشتر است. میگویید: این را بخرم اینقدر به درد من میخورد ولی پولش بیشتر به دردم میخورد، نه نمیخرم. الآن میخواهم این مسیر را بروم، پیاده بروم اینقدر صرفهجویی در مسائل مالی میشود ولی اینجا نمیشود. پای من درد میکند باید ده برابرش را هزینه کنم و قرص و دارو بگیرم. جایی که آدم یک چیزی را ترجیح میدهد یعنی به صرفهتر است. منتهی گاهی به صرفهتر را ما در ذهنمان با ماشین حساب دنیایی حساب میکنیم، پیامبر اینجا میفرماید: به صرفه را با ماشین حساب خدایی حساب کن. اگر بگویند: یک پولی میدهی فلان مریضیات خوب میشود، آمپول و قرص میخرم و مریضی من خوب میشود. اما یکوقت میگویند: یک پولی میدهی دینت خوب میشود، برای دینت هزینه میکنی؟ اینجا باید دید ثمره را واقعی میبینی یا نه. در شرکتهای هرمی ثمره را خیلی دست یافتنی و بزرگ جلوه میدادند. طرف کارکرد یک عمر زندگی و طلای همسرش را فروخته و به شدت تحت تأثیر قرار گرفته، چون شیطان زینت کردن را بلد است و خدا میگوید: دینت برای تو ارزشمندترین چیز است. لذا نزد امام صادق آمد و اظهار عجز کرد. حضرت فرمود: اگر نیمی از مدینه را به تو بدهند دست از محبت ما برمیداری؟ گفت: نه، در عالم کدام ماشین حساب دست ماست. دینداری خرج دارد.
دور خانه کعبه هزار نفر با حضرت حج میکنند، یک ذره ورق میزنیم میبینیم در کربلا بیشترین تعدادی که گفتند صد و خردهای است. چرا وقتی خرج پیدا میکند دیگر صرف نمیکند یک ذره اوضاع خراب میشود. در ذکر و نماز و روزه گاهی اینطور اتفاق میافتد. مثلاً میگویند: فلان ذکر را بگو، اشکالی ندارد، فلان صدقه را هم باید بدهی. همه واجبات الهی هستند، هم نماز واجب الهی است و هم خمس، یکی نماز صبح است باید بلند شوی و از خوابت بگذری، اینها مسائل مالی بود که عرض کردم سخت است. مرحوم مجتهدی از یکی از مقلدین آ سید احمد آقای خوانساری نقل میکرد که موقع خمس دادن به شاگردش گفته بود: فلانی خمس من اینقدر میشود منتهی وقتی مغازه آمدی، دست و پای مرا ببند و برو از آنجا بردار به آقا سید احمد خوانساری که اگر این کار را نکنی میآیم جلویت را میگیرم. نمیتوانم آن لحظه دل بکنم. من این را از مرحوم مجتهدی شنیدم. بعضی هستند که واقعاً نمیتوانند از مالشان دل بکنند. این برای این است که به اشتباه دل بستی.
ماری بود یکوقت یک ماری را در خانه همسایه میدید، خیلی دلش خواست برود خواستگاری مار، یکسالی زحمت کشید و به خانه همسایه رفت و دید شیلنگ است. مار نبوده است، عمری را اشتباه محاسبه میکنیم، امیرالمؤمنین دنیا را عجوزه مینامد، پیرزن بزک کرده، در دنیا هیچ خبری نیست و به هیچکس وصال نداده است. در این وادی همه بدبخت شدند. قصر روی آب که حضرت عیسی میفرماید، مثل کسی که به دنیا اتکا میکند و روی آب قصر میسازد. مال امانت خداست، بدان در چه راهی خرج میکنی. با پول میشود به بهشت رفت، اهلبیت میگویند: بله، روایات میگویند: بله، حضرت خدیجه(س) بسیار وضع مالی خوبی داشت. از صفات حضرت خدیجه این بود که هر جنسی را خرید و فروش نمیکردند. حتی قبل از اسلام نیز خرید و فروش نداشتند. در تاریخ هست که حضرت همیشه سر موعد تسویه میکردند. با کارگرانشان خوش حساب بودند. بذل کردن، ریخت و پاش که در قسمت بعدی عرض خواهیم کرد. پیغمبر یک سنتی به نام صدقه دارد که میگوید: آنقدر ریخت و پاش داشته باش که فکر کنی خدایا دارم اسراف میکنم. فکر کنی که دیگر خیلی زیادهروی میکنم در حالی که اینطور نیست. بعضی مواقع شیطان خط متوسط آن چیزی که در ذهن ما هست را تغییر میدهد.
حضرت امام یک تقسیم بندی میفرماید، یکی میگویند: یک احتمال هست که دین خودت، یعنی خرج کن که دینت حفظ شود. یکوقت من خرج میکنم باید از این مسیر بروم، اینقدر خرج زمانی و مالی میکنم. میروم پای صحبت فلانی مینشینم و احکام شرعی را یاد میگیرم. لذا بعضی از علما و فقها واجب میدانند. مثل رساله که اولش نوشته مسائلی که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است بداند. این در احکام است، در اعتقادات هم همین است. امروز خیلی سادهتر شده و آن سؤالی که کسی باید کیلومترها برایش میرفت با کلیدها زده میشود. مال خرج کردن برای حفظ دین خودم است و برای این است که حواسم باشد یک چیزهایی را باید یاد بگیرم و اینها هزینه دارد، باید زمان خرج کنم. شما اگر در مغازهات را برای نماز ظهر ببندی، ممکن است دو تا مشتری کمتر بیاید. اما محاسبه اشتباه ما این است که مقدار مالم را بر تعداد مشتری حساب میکنم. یکوقت تعداد مشتری زیاد است، یکوقت برکت مال زیاد است. خدا میگوید: من جبران میکنم.
امام کاظم(ع) فرمود: «إِیَّاکَ أَنْ تَمْنَعَ فِی طَاعَهِ اللَّهِ فَتُنْفِقُ مِثْلَیْهِ فِی مَعْصِیَهِ اللَّهِ» بترس از اینکه منع داشته باشی و یک قطره آب از آن نچکد. در راه خدا اگر خرج نکردی، حالا در معصیت خدا انفاق میکنی و در گناه خرج میکنی. «مثلیه» دو برابرش را خرج میکنی. لذا در بحث ارث گذاشتن میگویند: وای به حال کسی که در راه طاعت خدا خرج نکرد ورثهاش در راه طاعت خرج کنند. وای مال برای من بود و در راه خدا خرج نکردم و بدتر کسی که در راه خدا خرج نکرد و به دست ورثه رسید و در راه حرام خرج کردند. حواسمان به مالمان باشد.
امیرالمؤمنین در خطبه متقین میفرماید: میدانید خاصیت وقف چیست؟ آدم خودش هم نمیتواند استفاده کند. شما این کتاب را برای این مسجد وقف میکنی. وقف یعنی همین، یعنی خدایا خودمم نه، همه من برای تو، ما برای تو هستیم. ما بیشتر «انا الیه راجعون» را نگاه میکنیم برای اموات میگوییم. در قحطی یکی از عرفا آمد و یک غلامی را دید خیلی خوشحال است. گفت: چرا در حال قحطی اینقدر حالت خوب است، گفت: من صاحب هستم و چند گله گوسفند دارم، تا این گلهها را دارد، غذای من ردیف است. عارف اشک ریخت و گفت: وای، من خدا را دارم و غصه دنیا را دارم. این غلام یک آدم دیگری مثل خودش محتاج است، چقدر خوشحال است. فرح و شادی دنیا این است برای آنهایی که «لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» اینکه توکلش به خداست، باورش میشود خدا هست. خدا اینطور نیست، چشم من بسته میشود، من چشمم را ببندم و بگویم: هیچی وجود ندارد. با چشم بستن تو هیچ اتفاقی نمیافتد.
یکی هم در مطلق دین و خارج است، بذل مال و جان در اینکه دین حفظ شود. دین خودم یک مسأله است و یکی اینمه دغدغه دین دیگران هم داشته باشم. مگر مرا در قبر او میگذارند؟ جسم ما را در قبر کسی نمیگذارند اما مسئولیت ما را در قبر یکدیگر میگذارند. «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نارا» خودتان و اهلتان و اطرافیان شما به اندازهای که خدا نعمت داده، اگر خدا به من نعمت گویش داده است، میتوانم حرف بزنم و چهار روایت بخوانم، میتوانم یک کلمه نصیحت داشته باشم. تکلیف براساس تواناییهاست و بذل مالی به اندازه شد، چقدر مال داری به چه اندازه، چقدر جان و توان داری به چه اندازه، جنگیدنها، بچههای جبهه ما در دوران معاصر این را به ما ثابت کردند. مدافعین حرم هم اوج عاطفه بودند منتهی در سبک و سنگین و سنجیدن برنده شدند، یک جای دیگر را دیدند و دلشان رفت. محبت بالاتر این محبت را پوشش داد و دانستند خدا برای همه بندههایش کافی است. اگر این معامله نشد و من دنیا را ترجیح دادم، گاهی در یک موقعیتهایی خدا بیدار میکند آدم را و مالت پا برجا نمیماند. یک جاهایی از دست دادن مال برای آدم توجه ایجاد میکند. یکوقت دلخوشی به افراد است. آن کسی که به او توکل کرده بودن و خیلی روی او حساب باز کرده بودم. فلانی پشت سر من حرف زد و زیرآب مرا زد.
یکوقت کسی از یک حادثهی سخت رانندگی در حال که ماشین به شدت آسیب دیده بود، جان سالم به در برد، وقتی پیاده شده همینطور عقب عقب میرفت و با تعجب به ماشین نگاه میکرد. پایش به سنگی گیر کرد و با پشت سر به زمین خورد و همانجا از دنیا رفت. یکوقتی روی چیزهایی حساب باز میکنیم، خانه و ماشین و جسم و حافظه، اینها نیست. از جایی میخوری که فکرش را نمیکنی. «من حیث لا یحتسب» همه نمرههایمان غلط دارد. نمره خدا درست است. اگر به او توکل کردی بذل مال و جانت در راه او بود، خدایا برای توست. امروز اگر محاسبه نکردی خدا هم بی حساب با شما حساب میکند. نماز شب راز و کلیدی است با خدا، اشک چشمی که عرض کردیم در نماز شب خیلی زیبا است. از ویتامینهای خداست. انشاءالله خدا صلاه و صوم و صدقه و بذل ما را قسمت همه بکند به سنت پیغمبر.
شریعتی: دل آرامی که جان ما تویی، بی تو ما را یک نفس آرام نیست. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ایمان و عمل صالح با هم، «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ» خدا اجرشان را کامل میدهد. خدا هیچ کم نمیگذارد. «وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» خدا بیشتر هم میدهد منتهی از جانب فضل خداست، حرف زشتی است که بگوییم: به اندازه کاری که کردیم به ما اجر بده. خدایا به اندازه فضلت، به اندازه کرمت، با ما با عدلت برخورد نکن. با فضلت برخورد کن.
شریعتی: این هفته در مورد یک محدیث عالیقدر که وکیل امام رضا(ع) هم بودند و خوشا به حال مردم قم که میتوانند مقبرهی این شخص بزرگوار را زیارت کنند. در مورد زکریا بن آدم قمی برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: زکریا بن آدم قمی که اشعری هم بودند و از خاندان بسیار شریفی هستند. زیارت این بزرگان کسب فیض و نور است. نوع روایاتی که ایشان از امام رضا نقل میکنند و از اصحاب خاصه بودند، خیلی در مورد صفات اهلبیت(ع) و در مورد شبهه زدایی دینی از ایشان روایت داریم. خصائص خاص اهلبیت بالاخص در مورد عصمت، خیلی در مورد مسائل اعتقادی ایشان مسأله دارد. چرا اهلبیت(ع) اینقدر در مورد مسائل اعتقادی سفارش میکنند و افرادی که به جاهای مختلف میفرستند مسائل اعتقادی را خوب آموزش میدهند. اعتقادات پشتوانه و پایهی عملکرد افراد است. اگر مسائلی را برای فرزندانتان مثل رسول و فرستاده تصور بکنید، میبینید خودتان اعتقاداتتان خوب است و اهل نماز و روزه هستید، میگوید: حاج آقا باور کنید خانواده اینطور بود و پدر ما اینطور بود، من خودم اینطور هستم، نمیدانم چرا بچه اینطور شد؟ بچه خیلی جاها برای اینکه اهتمام من این مسأله نبوده است. دغدغه اهلبیت به این بزرگواران آموزش مسائل اعتقادی و این بزرگواران هم نسبت به حضرات اهلبیت (ع) میآمدند اعتقاداتشان را ارائه میکردند و حضرت میفرمودند: اینجا غلط است یا اینجا درست است. بیایید در یک مسجدی که شما خودت اهل مسجد هستی و پسرت نیست، سؤالات را بپرس. یک چنین چیزی مطرح کرده جوابش چیست؟ همیشه با امر و نهی نمیشود. باید ریشههای اعتقادیاش درست شود. این آموزهها باید برای بچهها گفته شود. خیلی جاها روایاتی که نگاه میکنیم خاصه از زکریا بن آدم(ره) روایتهای پیشگیری و واکسنی است. در مورد امام ایشان از قبل صحبت میکند، عصمت چگونه است، یعنی دفع شبهه از قبل از دفع مقدر است، قبل از اینکه شبهه پیش آمد تو اعتقادت را درست کن و بعد که شبهه پیش میآید این از قبل ساخته شده است. حرف اولی که در مورد امامش میشنود شبهه اینترنتی یا شبههای است که فلان رفیقش میگوید. کلمه اول در اعتقادات را شما بگویید. اگر کسی آموزش حرف زدنش در محیطی بود که همه الوات بودند و حرفهای زشت میزدند، ادبیاتش همانطور میشود. چرا ادبیات اول را من درست نکنم؟ خرج اعتقادات بچهها کنیم. چقدر از این روایات بلد هستیم؟ اصول اعتقادی ساده را میپرسیم، افرادی که سن زیاد دارند بلد نیستند. اینها برای ما زشت است و سؤال نکردن و ندانستنش زشتتر است.
هر لحظهای از زندگی که یاد امام زمان نبود حیف شد و رفت! در مورد امام زمان(عج) بحثی را در این چند هفته داشتیم که چشم امام زمانی و گوش امام زمانی و قلب امام زمانی و قدم امام زمانی، امروز میخواهم خرج امام زمانی را بگویم. چقدر برای اینکه دیگران هم محبوب مرا دوست داشته باشند، خرج میکنم. محبوبترین شخص پیش من اگر امام زمانم بود، حالا تبلیغش میکنم. اگر دیگران را دوست داشته باشم تبلیغش میکنم. حالا فریادش میزنم. یکوقت فریاد لسانی است و یکوقت فریاد عشق است. برای چه کسی این کار را میکند؟ یکوقت یک شخصی امیرالمؤمنین علی(ع) را دید که حضرت را دست بسته میبردند، یهودی آنجاد ایمان آورد. گفت: این حق است. گفتند: تو علی را دیدی، در خیبر را میکند، حالا داری بر او ایمان میآوری، با آن قدرت دیدی؟ گفت: فهمیدم این یک چیز ارزشمندی است که این حاضر است بخاطرش سکوت کند. آن کسی که آن قدرت را دارد این کار را انجام میدهد. برای دینمان خرج کنیم و کاری کنیم مردم از دیدن ما به دین ما تمایل پیدا کنند و به اماممان تمایل پیدا کنند. اللهم عجل لولیک الفرج!
شریعتی:
دعایم کن همیشه در پناه این حرم باشم *** که عمری غیر از اینجا هرکجا رفتم پشیمانم
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
* کارشناس استاد سعیدی، ۹۸/۴/۲۶






