آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ صدق و کذب
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۳:۴۳آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ صدق و کذب

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۹؛ صدق و کذب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت *** زندگی بعد تو بر هیچکس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند *** شعلهای بود که لرزید ولی جان نگرفت
جز خودم هیچکسی در غم تنهایی من *** مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت
دل به هرکس که رسیدیم سپردیم ولی *** قصهی عاشقی ما سر و سامان نگرفت
هرچه در تجربهی عشق سرم خورد به سنگ *** هیچکس راه بر این رود خروشان نگرفت
مثل نوری که به سوی ابدیت جاری است *** قصهای با تو شد آغاز که پایان نگرفت
شریعتی: سلام میکنم به همه شما، بینندهها و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم
شریعتی: در خدمت چهل حدیث امام خمینی هستیم. نکتههای ناب اخلاقی را میشنویم، امروز به حدیث بیست و نهم رسیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، حدیثی که از امام صادق (علیهالسلام) هست. «یَقُولُ کَانَ فِی وَصِیَّهِ النَّبِی» اولاً این از سفارشهای ویژهی پیغمبر است. وصیت مثل حالت عادی نیست. گاهی در اواخر عمر رخ میدهد، سفارشی است که اینقدر اهمیت دارد باید ضرب شود. «لِعَلِیٍّ ع» مخاطب وجود نازنین علی(ع) است. «أَنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ» چند مورد را میگویم، اینها را خیلی سفارش میکنم که نزد خودت نگهدار. «فَاحْفَظْهَا عَنِّی» از جانب من برای خودت حفظ کن و هیچوقت فراموش نکن. «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ» خدایا کمکش کن! یک موقعتی است که نیاز به کمک خدا دارد. «أَمَّا الْأُولَى فَالصِّدْقُ» راستی! صدق را فقط صدق در لسان نمیگیرند، یعنی رفتار درست. گویش درست، «وَ لَا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَهٌ أَبَداً» از دهانت یک دروغ کوچک هم شده هرگز بیرون نیاید. هیچوقت نباید سراغ دروغ بروی.حضرت امام توضیح در لغات میفرمایند و میگویند: اینقدر مهم بوده در نظر مبارک حضرت که اول با صدق شروع کردند. اینکه حضرت به عنوان اغراق بیان نمیکنند، میگویند: یک دروغ هم نگو، یکی هم خطای بزرگی است. یکی دو روایت را حضرت امام در مفاید دروغ آوردند که مقایسه با شرب خمر کرده است. «وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ» (کافی/ج۲/ص۳۳۹) یکوقت میگوییم: این مثل آن است و یکوقت میگوییم: بدتر است. بحث مبالغه هم نیست. در تمام ادیان اینقدر دروغگویی کثیف و پست است. روایت دیگری که حضرت میفرماید: جبران دروغ مشکل است. گاهی به واسطه کشف یک دروغ انسان به طوری از دریچه اعتبار نزد مردم ساقط میشود که تا آخر عمر جبرانش را نمیتواند بکند. گاهی یک دروغ میگوید، آبروی یک جمعی را میبرد. اگر هرکسی که وابسته به یک مجموعه است، دروغ بگوید، اعتماد را سلب میکند. یک پزشک دروغ بگوید و تجویز اشتباه بکند، به پزشکی مردم بدبین میشوند. مردم به دین بدبین میشوند. جبران یک نفر نیست، جبران یک مجموعه است. لذا در مقدمات اعتقادی میگوییم: پیامبران الهی باید قبل از زمان نبوتشان معصوم باشند. پیامبر ما قبل از چهل سالگی که به نبوت رسیدند هم هیچ مسأله دروغی ندیدیم. صدق حدیث و امانت داشتند. از خصوصیات ویژهای که عبدالله بن ابی یعفور بیان میکند: امیرالمؤمنین(ع) اینطور بود و به واسطه این بود که خدا او را دوست داشت و محبوب پیامبر بود.«إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَانِ» (کافی/ج۲/ص۳۳۹) تخریب ایمان، کذب ایمان را از بین میبرد. حضرت امام سجاد میفرماید: دروغ کوچک و بزرگ، چه بسا دروغ گفتن در یک مورد کوچک که میگوییم، چیزی نیست. گاهی به راحتی به بچهام دروغ میگویم، چرا عهد بیخودی میگویی. میخواهی ساکتش کنی، نجات را در کذب و دروغ دیدی. در حالی که حضرات اهلبیت فرمودند: «النجاه فی الصدق» نجات در راستی است. دروغ آدم را از اعتبار ساقط میکند. یکوقتی پدری در تزریقات بود، به بچه پشت سر هم دروغ میگفت که آقای دکتر سوزنش را در میآورد. درد ندارد، برای متقاعد کردن بچه دروغ میگفت و بچه هم گریه میکرد. بعد از اینکه بچه دید درد داشت و سوزن هم در نیاورد، چه اعتباری برای خودت نزد بچه کسب میکنی؟ تذکر دادم و گفتم: دوست عزیز، این همه دروغ پشت سر هم گفتی، تأثیری هم دیدی یا نه، همینطور گریه میکند و دست و پا میزند؟ گفتم: من همیشه به فرزندم میگویم: درد دارد ولی یادت هست دیشب سرفه میکردی، گلو درد داشتی، این باعث میشود خوب شود و دردش زود تمام میشود. با واقعیت برخورد کردن، نجات است. نجات در صدق است.
شریعتی: آقای رنجبر میگفتند: خیلیها میگویند اگر دروغ بگویی کارت عقب میماند و از زمانه عقب میافتی. ایشان میگفتند: ممکن است کار تو عقب بماند ولی خودت جلو میروی. صداقت باعث میشود که تو سالها جلو بیافتی
حاج آقای سعیدی: همه گناهها همینطور است. کسی که دیابت دارد و شیرینی میخورد، بالاخره لذت زبانش را حس میکند. خودش عقب میافتد، در لذت جلو میرود و در بیماری پس رفت میکند. بیماری بدتر میشود. یکی از علما بالای منبر آمد و گفت: مردم مشرک شوید! گفت: یعنی خدا را هم در کارهایتان شریک کنید. باورمان شود وقتی میگویند: از ربا بدتر است. ربا محاربه با خداست. کذب از این هم بدتر است. «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ» (کافی/ج۲/ص۳۴۰) طعم ایمان را نمیچشد. الا اینکه ترک کند، دروغ را چه به صورت شوخی، چه به صورت جدی. چه میشود ما دروغ میگوییم؟ صدق و کذب چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الصدق مطابقه المنطق لوضع الهی الکذب زوال المنطق الی الوضع الهی» صدق یعنی منطبق با قرارداد الهی باشد. کذب آن است که خدا اینطور قرار نداده است. اگر با صادقین بودیم، خدا با ماست. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه/۱۱۹) با صادقین باشیم. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: «نحن الصادقون» ما اهل صدق هستیم، یعنی با اهلبیت(ع) باشیم.اثرات کلام من وقتی صدق من در کلام من باشد، کلام من روح پیدا میکند. «الصدق روح الکلام» وقتی موجودی روح دارد یعنی زنده است. زنده است یعنی اثرگذار است. وقتی مرده شد دیگر اثر گذار نیست. لذا وقتی کرم با صدق جلو میآید، برهان صدق جلو میآید، با کلام راستی جلو میآید، شما درک از آن داری. میفهمی و به دلت مینشیند. ممکن است اصلاً هم از ویژگیهای خاص روانشناختی و اینها استفاده نکند ولی واقعاً با دلسوزی و صدق جلو میآید و میپذیرد. یکوقت میبینی هزار جور برنامه برایت میچیند. در شرکتهای هرمی که یک موقع خیلی بورس بود. برای جذب کردن هزار جور حرف میچیدند ولی لسان، لسان صدق نبود. کذب نوایی دارد که دل آزار است برای همین نمیشود با آن ارتباط برقرار کرد و دلچشب نیست. ولی لسان صدق دلچسب است. «وَ الصِّدْقُ عِزٌّ» (کافی/ج۱/ص۲۶) صدق عزت است و بزرگی میآورد. دروغ پستی میآورد، بالاخص دروغی که پشت سر هم گفته میشود. یک دروغ بگویی مجبور هستی برای پوشاندن این دروغ، دروغ دوم و سوم را بگویی. باید عالم را جور کنی. قصهای که انسان از بیرون بیان میکند.قصهای که بخواهی خلق کنی و بسازی و دروغ بگویی، باید تمام جوانبش را بسازی، یعنی باید یک واقعیت را در ذهنت شبیه سازی کنی و همه را براساس آن بسازی، اگر سؤال کنند اشتباه میکنی و یادت میرود. روایت دارد خداوند آدم دروغگو را به فراموشی میاندازد. خود دروغ کم حافظه بودن را به دنبال دارد. همینطور که تلاوت قرآن حافظه را قوی میکند، کذب هم فراموشی میآورد. صداقت و راستی تفاوتی بین ادیان ندارد. اینطور نیست که این دین بگوید: صدق خوب است و این دین بگوید: صدق بد است. صداقت فطری است، یک بیان فطری است که لسان صحیح آن را دین به عنوان بیان بیرونی میکند و ما از جهت عقلی صدق و کذب را میفهمیم. «إِنَّ الصَّادِقَ لَمُکْرَمٌ جَلِیلٌ وَ إِنَ الْکَاذِبَ لَمُهَانٌ ذَلِیلٌ» (غررالحکم و درر الکلم/ص۲۱۹) آدم صادق بزرگوار و کریم است. آدم دروغگو پست است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: دروغگویی از این پستی نشأت میگیرد. باید به خودت اجازه بدهی که دروغ بگویی. این به خود اجازه دادن یعنی خودت را هیچی نبینی. بعضی شرفشان اجازه نمیدهد دروغ بگویند. شرافت انسانی و کرامت نفسشان اجازه نمیدهد دروغ بگویند. مثل کسی که مثلاً در مورد مسائل مالی دستش را دراز میکند و از دیگران میگیرد. یکی دیگر از این هم فقیرتر است اما یک مناعت طبعی دارد، اصلاً به خودش اجازه نمیدهد که گدایی کند.نمیشود راست گفت یا نمیتوانم راست بگویم. بعضی میگویند: راست بگویم عقب میافتم. اینجا اگر دروغ بگویی، نمیشود. نمیگوید نمیتوانم راستش را بگویم. نمیگوید من بلد نیستم. سیاست حرف زدن ندارم، چه اتفاقی میافتد آدم خدای نکرده دروغگو میشود؟ بدون تأمل حرف میزنیم. «من کثر کلامه کثر خطائه» همینطور دهان باز است و حرف میزند. اهلبیت(ع) و علمای ما هم اینطور بودند.
بابی در ابواب اخلاقی هست که باب صمت است، سکوت است. یک جاهایی نباید هر حرفی را زد. در مورد هرچیزی نظر میدهد. همین زیاد حرف زدن به شهادت اهلبیت(ع) خطاهای زیادی را در حرفها میآورد. یکی از بزرگترین خطاها دروغگویی است. مجبور میشوی دروغ بگویی. قبل از حرف زدن تأمل و فکر داشته باشیم. حرف تا وقتی اسیر شماست، تا وقتی که پشت لبت است. وقتی بیرون آمد شما اسیر حرف میشوی. این حرف به صلاح است زده شود یا نه. آدمهای عاقل و نادان هردو فکر میکنند، گیر سر زمان فکر کردن است. آدم عاقل قبل از حرف زدن فکر میکند. آدم نادان بعد از عمل فکر میکند. لذا خروجی آدم نادان پشیمانی میشود. کاش نمیگفتم! حالا مجبور هستی به این و آن دروغ بگویی تا خودت را نجات بدهی. دروغ راه حل نیست، نجات در صدق است.اکثر کارهایی که شیطان یا نفس به ما آموزش میدهد نجات برای ما تصویر میکند. یک چیز زشتی را زیبا نشان میدهد. آنهایی که به دام اعتیاد میافتند، وقتی ما با آنها صحبت میکنیم، میگویند: به من گفتند تنها راه همین است. کوری عصاکش کور دگر شود! بای نزد پزشکش بروی. آیا اهلبیت علیهم السلام هم همین روش را میگویند؟ دروغ چیزی است که شیطان اولین راه حل قرار میدهد. اهلبیت گفتند: نجات در دروغ نیست. اگر دروغگو شوی، نمیتوانی از پس دروغ خودت هم بربیایی. چه در دنیا و چه در آخرت نجات پیدا نمیکنی. شیطان میگوید، خدا هم میگوید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا» (انسان/۳) میخواهی قبول کن یا قبول نکن. میخواهی تجربه کن بعد از چهل سال این را بفهمی، میخواهی قبولش کن ببین مردم چطور با آدم صادق برخورد میکنند. عزتی که عرض کردیم را دارد یا نه.«وَ لَا تَکُ صَادِقاً حَتَّى تَکْتُمَ بَعْضَ مَا تَعْلَمُ» (بحارالانوار/ج۷۵/ص۹) صادق نمیشوی، الا اینکه بعضی چیزهایی که میدانی را کتمان کنی. بعضی مواقع گرفتاری پیدا میکنیم و میخواهیم خودمان را ابراز کنیم، در هر زمینهای اظهار نظر میکنیم.
امام صادق(ع) این روایت شریف را میفرماید تا وقتی که کتمان کنی، میگوید: آقا من این جنس را میخواهم بفروشم. این جنس را صد هزار تومان بفروشم. باید بگویم: ۹۳ تومان خریدم، هفت تومان سود دارد. از آن اول خرید را نگو. گفتن خرید کراهت دارد. شیخ انصاری در مکاسب میگوید: گفتن خرید کراهت دارد. باید کتمان کنی. بگو: اینقدر میفروشم. شما هم که میروی خرید کنی، اگر میبینی طرف منصف است، بیشتر از این چانه نزن، معامله را برایش تلخ نکن. شما هم انصاف داشته باش. اگر فقط کاسب باید انصاف داشته باشد، تو هم انصاف داشته باش. وقت کاسب را میگیری و چانه میزنی و اوقاتش را تلخ میکنی و معامله را برای او تلخ میکنی. بعد انتظار داشتی برای تو در زندگی شیرینی پیش بیاید. برای مردم بپسند آنچه را برای خود میپسندی. شیرین و روان معامله کنیم. هر چیزی خرید کردیم برای کسی که از او خرید کردیم، دعای خیر کنیم. فروشنده هم دعای خیر و برکت کند. لذا وقتی در یک مغازه میروی و بیرون میآیی، هردو با دل شاد خرید کرده باشید.گاهی کتمان مخالف صداقت نیست. شما فردا چک داری، اوضاع خراب است. به خانه میآیی و به خانم میگویی، وضعیت خانه متشنج میشود. اینجا باید حواست جمع باشد. اینجا مشکل مرد خانه است. من تکیهگاه او هستم، من مرد هستم. اینجا از جاهایی است که کذبش درست است. وضعیت مالی چطور است؟ الهی شکر. قدیمیها میگفتند: مشکلات را پشت در خانه بگذار و داخل شو! هر راست نشاید گفت. از خدا بترسیم. عالم را محضر خدا ببینیم. حالا یک دروغی گفتی، ثبت نشد نزد خدا! چرا ثبت میشود. در ذهن دیگران و عالم ثبت میشود. دلیل داریم، روایت میگوید: فردا روز نسبت به ثواب ما، عمل درست و خطای ما شهادت میدهند. اعضاء و جوارح و دست و چشم و لب و دهان ما شهادت میدهند. یعنی روی همه اینها تأثیر میگذارد و زمان پاسخگویی اینها اینطور نیست که فکر کنی لب و دهان داشته باشند. زمان پاسخگویی به این معنا که تأثیری که گذاشتی دیده میشود. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» واقعیتش را میبینی. بعد یوم الحسره میشود. چرا این خطا را کردم؟ فکر میکردم هیچکس ندید اما همه دیدند. در یک اتاق شیشهای هستی که همه از اطراف میبینند، همه نگاهت میکنند.اعتماد به خدا داشته باشیم. خدا گفته در صداقت، نجات قرار دادم. خدایا تو میگویی، راست میگویی. ما به خدا بی اعتماد میشویم. روی خدا حساب باز کنیم. او خودش اولین راستگو است و اولین راستگو یعنی هر حرفی میزند پای حرفش ایستاده است. «إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعاد» (آلعمران/۹) خدا روی هیچ وعدهاش دروغ نمیگوید. اگر گفته: نجات در صدق است، قطعاً در صدق است. طبق همین هم زبانمان را عادت میدهیم
در مصباح الفقها هست مرحوم خویی نقل میکنند که حتی غیبت نسبت به کفار نداشته باشید. زبان عادت میکند. در هیچ موردی به دروغ عادت نکنید. یک وقتهایی دیدید میگویند: فلانی آدم مؤدبی است، یکباره زمین میخورد و یک فحش میدهد و حرف بی ادبی میزند. آنجا یعنی مؤدب نیست. اینجا لحظهای بود که ذات خودت را نشان دادی. لذا حضرات اهلبیت(ع) یکی از علائم شناخت را نسبت به دیگران، میگویند: حالت عصبانیت او را نگاه کن.پرگویی انسان را به دروغ میکشد. زیاد حرف زدن آدم را به دروغ میکشاند. در مورد مسائلی که علم نداشته باشی، منجر به دروغ میشود. صدق نجات دهنده است، کذب نابود میکند. اینکه بگویی: اینجا دروغ گفتم کارم راه افتاد، این برای بی اعتمادی به خداست. «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَى عَمَلُهُ» (کافی/ج۲/ص۱۰۴) اگر زبانت درست شد، عملت هم منطبق میشود. آدمیزاد بعضی مواقع بدبخت زبانش میشود. یک دروغی گفته، تبعات دیگرش، دروغ که باید بگوید هیچ، عمل خطایی هم باید انجام بدهد. دیروز مریض بودم نیامدم. باید اداره بیایی سرفه کنی و قرص هم بخوری. عملت خطا میشود و حالا باید نسبت به دیگری هم دروغ دیگری بگویی. در هردو مورد باختی. «إنّ أشدّ النّاس تصدیقا للنّاس أصدقهم حدیثا و إنّ أشدّ النّاس تکذیبا أکذبهم حدیثا» اگر دیدی یک نفر همه را راستگو میشمارد، یعنی خودش هم راستگو است. از پنجره نگاه خودش به مردم نگاه میکند. چون صدق میبیند همه را صادق میشناسد. این کسی که همه را تکذیب میکند و بدبین است، این از همه دروغگو تر است. این روایت از پیامبر است. پنجره نگاه خود به مردم چطور است؟ به مردم چگونه نگاه میکنی؟«الصِّدْقُ أَقْوَى دَعَائِمِ الْإِیمَانِ» (غررالحکم و درر الکلم/ص۲۱۸) قویترین پایههای ایمان است.
اینقدر بحث صدق گسترده هست، در زندگیهایمان از اندازه کوچک، از تخم مرغ دزدی که شتر دزد میشود، مبتلا هستیم. حواسمان باشد! کذب من در حد این است که بگویم: فردا پارک میرویم! اما یکوقت اگر بی تربیت باشم، بیتربیتی من اینجا نمایشش بیشتر میشود. اگر در رفتار عادی یاد نگرفته باشم ادب را رعایت کنم، حالا دوربین جلوی من بیاید، یکباره یاد میگیرم ادب را رعایت کنم. بی ادبی با دوربین حل نمیشود. میگویند: ازدواج کند درست میشود. یعنی واقعاً ازدواج برای بعضی اخلاقها مصلح است. بعضی میگویند: من به سن ازدواج رسیدم یا نه؟ میگوید: بیا، نگاه کن ببین چه مشکلات و ریز مجموعههای اخلاقی داری. فکر نکن عصبانیت خودت را حل نکردی، ازدواج کنی درست میشوی. نه، همانجا هم داری همین عصبانیت را تکرار میکنی. بی تربیتی را تکرار میکنی. برای زبان خودت تنبیه قرار بده. اگر یک دروغ کوچک هم گفتم، یک روز روزه میگیرم برای تنبیه خودم. باید اینقدر جریمه برای خودم قرار بدهم تا بتوانم مهار کنم. راننده روز اول با روز صدم یکی است؟ نه، آموزش راندن زبان باید باشد تا آدم صدق را یاد بگیرد. با آدم کاذب بودن، دروغ را به آدم آموزش میدهد. از معیت با کذب خیلی نهی شده است. آدمی که دروغگو است، متعفن است. دروغ مثل لجن است از بس کثیف است. پناه ببرم به خدا از دروغ گفتن و دروغگویی و از خدا بخواهم که این صفات حمیده را به ما بدهد. یک جاهایی هست دروغ گفتن به معنی این است که صدق درست نیست. خبرچینی، نمیمه، من پشت سر فلانی حرف میزنم، شما میگویی: نگو، میگویم: مگر دروغ میگویم؟ این جایز نیست که اینجا گفته شود. غیبت میشود، خبرچینی میشود. فرزندان ما به گویش ما نگاه میکنند. فردا بزرگ میشوند و دیگر دروغ گفتن برایش قبیح نیست. اگر من بخواهم معضل آقازادگی را حل کنم، باید بچههایمان را طوری تربیت کنیم از دروغ بدشان بیاید. باید دروغ را قبیح جلوه بدهیم. یک باب بزرگی داریم که دیگران را به کذب وادار نکنید. دنبال گربه میکنیم، فرار میکند ولی سه کنج دیوار گیر بیافتد، به صورت چنگ میزند. آنقدر به راستی ارزش بدهید که دروغ حل شود. خدا کند هم خودمان صادق باشیم و هم صدق را به دیگران آموزش بدهیم
شریعتی: حاج آقای میرباقری میگفتند: تمام عالم از باب «انا لله و انا الیه راجعون» با صدق دارند به سمت خدا حرکت میکنند. آنوقت اگر تمام عالم را مثل یک رودخانه به سمت خدای متعال تصور کنیم، دروغ گفتن ما خلاف جهت این آب شنا کردن است. هم یکجایی دستت رو میشود و هم کار سختی است و ما متوجه نمیشویم.
شریعتی: در ایام ولادت با سعادت امام رضا انشاءالله از مشهدالرضا برنامه را تقدیم نگاه شما خواهیم کرد. از جناب عبدالله بن ابی یعفور بشنویم
حاج آقای سعیدی: از یاران باوفای امام باقر و امام صادق بودند که فوق العاده متعهد بودند نسبت به این بزرگواران و متعبد، در کتب رجالی ما وقتی از ایشان صحبت میشود، هم به عنوان محدث صحبت میشود و هم به عنوان فقیه، یک نفر فقط ناقل حدیث است اما یک نفر فقیه است، خودش استدلال فقهی دارد و مجتهد است، بسیار هم متعبد است. صدق امانت و راستگویی عواملی بود که امیرالمؤمنین را نزد پیامبر و خداوند گرامی میداشت. هشتاد و خردهای روایت صحیح داریم که واسطهاش ایشان هستند، برای ما اجتهاد و نقل روایت ایشان بسیار مهم است. ایشان نسبت به فقهای زمان خودشان برجستگی ویژهای داشتند. حضرات اهلبیت مستقیم ایشان را تأیید میکردند. شخصی در مجلسی پشت ایشان بد گفت، شاگرد امام صادق بود و در محضر حضرت نشسته بود، یک حرف بدی زد که حضرت بسیار مکدر شدند. صورتشان را برگرداندند، دست به محاسن کشیدند و چند تار مو روی دست حضرت نشست، حضرت گفتند: چقدر بد است اگر من پیر شوم و محبت و یا بغض من نسبت به دیگران براساس گفتههای شما باشد. اینقدر نسبت به برادر دینیتان حرف بد میزنید. در مورد دیگران خیلی حواسمان باشد که چطور حرف میزنیم. روی امام صادق(ع) از کسی که در محضرشان بودند برمیگردد به واسطه بدگویی پست سر کسی دیگر، به این راحتی زبان ما نسبت به علما نچرخد.انشاءالله بیاید روزی را که ببینیم و چشم ما به جمال حضرت روشن شود. اعضاء و جوارح ما امام زمانی باشد، گوشمان امام زمانی باشد. گوش من باید حساسیت داشته باشد. گوش ما با حرام صدمه نخورد وگرنه صدای امام زمان را نمیشنویم. اگر قلب ما صدمه خورد، دیگر حس نمیکند وجود امام زمان را و سِر میشود. سعی کنیم لطیف نگه داریم
شریعتی: دلم میخواست مثل کودکی بر روی دوش تمام زائرهای امام رضا گل از باغ ضریحت سادهتر میچید دستانم. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
.






