آرامش در زندگی؛ حدیث۲۷؛ عبادت و حضور قلب؛ جلسه ۲
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۵:۰۸آرامش در زندگی؛ حدیث۲۷؛ عبادت و حضور قلب؛ جلسه ۲

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۷؛ عبادت و حضور قلب؛ جلسه ۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هرچقدر این خاک باران خورده و تر میشود *** بیشتر از پیشتر جانش معطر میشود
این حریم آسمانی گنبدش فیروزهای است *** روز و شب مفروش با بال کبوتر میشود
هر رواقش آینه در آینه نور است نور *** صحن در صحنش صلاه ظهر محشر میشود
دل تمنا میکند باب الکرم را عاقبت *** با امام مجتبی اینجا میسر میشود
قال باقر، قال صادق مینشیند بر زبان *** دور تا دور حرم یک روز منبر میشود
کربلا هم میرسد اینجا لبی را تر کند *** طرح سقاخانهها روزی مقدر میشود
روضهخوان اینجا نشسته روضهخوانی میکند *** در دلم تازه غم و اندوه مادر میشود
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، هشتم شوال سالروز تخریب قبور نورانی ائمه بقیع را تسلیت میگویم. انشاءالله با نابودی آل سعود یک روز برای همه حضرات عشق گنبد و ضریح بسازیم. آرزو میکنم زیارت مسجدالنبی و زیارت مرقد ائمه نورانی بقیع و همینطور مرقد گمشده حضرت فاطمه زهرا نصیب همه ما شود و در آن روزگار باشیم. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. عرض تسلیت دارم، مصیبت بزرگی است و انشاءالله خداوند آن روز را بیاورد و آن منتقم واقعی همه حقهای ضایع شده را جبران کند.
شریعتی: آقای سعیدی در سر تبلیغی بودند و خدا قوت میگوییم. در خدمت چهل حدیث امام خمینی هستیم. با احادیث و نکات لطیفی که امام راحل ما در این کتاب آوردند. در جلسه گذشته حدیثی که برای ما شرح دادند در مورد حضور قلب بود. اینکه عبادات ظاهر و باطن و روحی دارند و خوشا به حال آنهایی که به روح عبادات بیشتر توجه میکنند.
حاج آقای سعیدی: حدیث بیست و هفتم حدیثی بود که امام صادق(ع) از تورات نقل کردند. «یَا ابْنَ آدَمَ، تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی» برای بندگی من از غیر ببر و موقعیتی را برای بندگی من بگذار. «أَمْلَأْ قَلْبَکَ غِنًى» من قلبت را پر از غنی میکنم. جای بینیازی در قلب است. قلب باید مناعت طبع پیدا کند. یکوقت کسی مال ندارد ولی منیع الطبع است. یک نفر مال زیاد دارد ولی گدا صفت است. من دنبال طلب و کار تو میروم، به من توکل کن و دنبال کار من باشد و برای عبادت من فراغ پیدا کن. «وَ أَمْلَأَ قَلْبَکَ خَوْفاً مِنِّی» دلت را پر از خوف از خودم میکنم. یا خوف از ماده و دنیا است یا خوف از خداست. هرکدام از این خوفها آمد، دیگری میرود و چقدر خوب است پر از خوف خدا باشد. پر از شحاعت میشود وقتی خوف خدا آمد. کسی که میداند بر همه مسلط است به واسطه پشتوانه خدا بودن. شهید بهشتی میفرمودند: یکوقتی میخواهند ما را از مرگ بترسانند، ما این مرگ را خودمان دنبالش هستیم و این را دوست داریم. شما ما را از پیروزی میترسانید. «وَ إِنْ لَاتَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی» اگر برای عبادت من فراغت پیدا نکردی و بندگی نکردی، «أَمْلَأْ قَلْبَکَ شُغُلًا بِالدُّنْیَا» من دلت را از مشغولیت به دنیا پر میکنم. مثل اینکه بگویم: من دو به اضافه دو را جمع کردم، چهار شد. واقعاً دو به اضافه دو چهار است و فاعلیت من نقشی ندارد. خداوند همه کارها را انجام میدهد ولی ذات جدایی از خدا مشغولیت به دنیاست. منتهی مثل بچهها که خانه خودشان را آخر دنیا میبینند. ما خیلی بزرگتر از این حرفها هستیم که دنیا بتواند ما را در خودش جا بدهد. «ثُمَّ لَاأَسُدَّ فَاقَتَکَ، وَ أَکِلْکَ إِلى طَلَبِکَ» برو دنبال کار خودت ببینم چه میکنی.
مطالبی را عرض کردیم، مسأله حضور قلب را حضرت امام خیلی واضح بیان کردند، حضور قلب در نماز را مثال زدند، که فراغت در وقت برای عبادت پیدا کن. زمان خاص برای عبادتت بگذار. الآن نماز اول وقت است. یکی در آن زمان فراغت قلب پیدا کن. به چیز دیگری فکر نکن. حضور قلبی که عرض کردیم مراتب دارد. یکوقت میگویم: من آدم قوی هستم. یک قوی به نسبت یک بچه کوچک یا آدم قویتر. یکی نسبت به اولیای خاصه حق است. اینجا دست ما از آن کوتاه است. بعضی مراتب برای مردم عادی هم ممکن است حاصل شود و باید دانست حضور قلب به طور کلی تقسیم میشود. حضور قلب در عبادات و حضور قلب در معبود، حواسم به این عبادتم باشد و حواسم به خدا باشد. حضور قلب از همین اول است یعنی از عبادت به معبود برسد. مثل بچهای که شروع به نماز خواندن میکند. یک مثالی را حضرت امام در قسمت اول میزنند. میگویند: حواست به تعریف و تمجید باشد. میگویند: یک شعر خیلی قشنگ و پر مفهوم و با عبارات قشنگ در مورد اینکه از یک آقایی تمجید کنند، یک مادر شعر قشنگی را به فرزندان یاد میدهد و میگوید: این را برای پدرت بخوان. این بچه پنج ساله است، این را حفظ کرده و برای پدر میخواند و خیلی معانی قشنگی دارد. شاید بچه خیلی از عبارتها و مفاهیم و آرایههای ادبی را متوجه نشود اما ذات شعر زیباست. ذات شعر برانگیختن احساسات پدر را دارد. ذات شعر نیکویی تحسین را در خودش دارد. پس بچه میخواند. مثل نماز خواندن من است، یکوقت میگویم: الحمدلله رب العالمین، چرا حضرت امام تفسیر مینویسد و صفحات متعدد در این کلمه میماند و میگوید و دُر از کلامش میبارد؟ در مورد خیلی از عبارات نوشته است «والله اعلم» دیگر بیشتر از این را خدا میداند. ما همین را گفتیم و اختصار میکنیم.
الله اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا بزرگتر از وصف شدن است. عبارتهایی مثل آن بچه، عبارتها خیلی بالاست. اگرچه معنایش هم به معنای واقعی درک نمیکنیم ولی میفهمم دارم حمد و ثنا میکنم. این ثنا کردن خیلی مهم است. لذا حضرت امام میفرماید: کسی اینجا حق ندارد وارد شود از خودش کلامی را بیاورد، چون مخاطب خداست. باید در شأنیت خدا حرف زده شود. من احاطهای نسبت به خدا ندارم اما کسانی مثل پیامبر (ص) اینها را از جانب خدا میآورند. لذا عبادت توقیفی است. حضرت امام میگوید: ما نمیتوانیم ببینیم سلاطین را چطور احترام میکنند و ما هم خدا را اینطور احترام کنیم. خیلی شأن خدا را پایین آوردیم و این را بدعت میگویند. طرف میگوید: چون اینطور قشنگتر است من این کار را میکنم. شأنیت خدا را مگر درکی داری که بگویی چه چیز قشنگتر است. چون به این آدم اینطور احترام میگذاشتم به خدا اینطور احترام بگذارم. آن آدم و خدا را یکی کردی؟ شأنیت و احترام را، لذا عبادت توقیفی است. شأن گویش خود را در حد یک آدم معمولی آوردی.
جز از طریق وحی و الهام الهی نمیشود به عبادت دست پیدا کرد. مثل همان بچه، معنی را نفهمد هم کلام، کلام زیبایی است. آرایههای ادبی از یک ادیب به او رسیده است. از معدن علم به او رسیده است. نمیشود در عبادت به این معنا تصرفی کرد. حضور قلب به صورت اجمالی همین حالتی بود که عرض کردم. مثال طفلی بود که قصیده میگوید. سر عبادت را نمیداند. مسأله این است که تفصیلاً، این مرتبه کاملتر است. کامل کامل تفصیلی برای احدی ممکن نیست جز اولیای الهی و ایشان این قید را در هر مرحله میزنند ولی بعضی مراتب نازلهاش برای ما هست. ۱- معانی الفاظ و عبادت را درک کنیم. حمد مخصوص خداست. نزد علامه طباطبایی(ره) آمدند و گفتند: شما چطور نماز میخوانید، من به معانی توجه میکنم. ایشان گفته بود: پس کی نماز میخوانی؟ حسنات الابرار و سیئات المقربین، اینها جایگاه دارد. پله پله است.
توجه به معانی نماز، «ایاک نعبد و ایاک نستعین» چه ادعایی میکنم؟ خدایا تو را میپرستم و فقط از تو کمک میخواهم. آدم اینها را بشنود، یکوقت به ما میگویند: فلانی شما که این حرف را زدی، دیروز اینطور میگفتید؟ من الآن فقط از خدا کمک میخواستم، چرا امیدم به دیگران افتاد؟ لذا نماز برای آدم مصلح میشود. منیع الطبع بودن، خاصیت نماز است. به معانی نماز توجه کنید همه عزت و بزرگی و خشوع در مقابل خداوند است. مثال حضرت امام خیلی روی نماز است. اسرار عبادت را به قدر امکان بفهمد. چرا خدا این نماز را برای ما عبادت قرار داده است. خاصیت سجده چیست؟ کتاب لغت را باز میکنی نوشته نهایه الخضوع، سجده نهایت خضوع است. سکنات ظاهری آدم هم تغییر میکند. یعنی در نماز که ایستادی حال خضوع نداری، با ریش بازی میکنی، خضوع در جانش نیست. حواسم باشد که به قدر امکان اسرار عبادت را بفهمد که چرا خداوند اینطور با ما برخورد کرده است. خداوند نیازی به عبادت ما ندارد که فکر کنیم نماز خواندم، چه منتی سر خدا گذاشتم. کجا مچ او را میگیریم؟ آنجایی که میگوید: مدتی است من نماز را کنار گذاشتم. چرا؟ آخر دائم بدبختی میآورم و مشکلات دارم، فکر میکند نماز میدهد و رفع مشکلات میکند. تو خودت و نماز خواندنت برای خدا بود. «انا لله» را حضرت امام خیلی قشنگ معنا میکنیم. ما میگوییم از خدا هستیم، ایشان میگوید: همه چیز برای خداست. همه ملک و ملکوت برای خداست. هرچه این را دقیقتر باور کردیم، مالیت، ملکیت، غصههای دنیایی، اینها برای ما کمرنگتر میشود و زندگی پر از بهجت و شادی میشود. زندگی با خدا شیرین است و زندگی غیر خدایی درد سر است.
شریعتی: در مورد آرامش صحبت میکنیم و این آرامش در ذیل همین نکات نورانی که در احادیث و کلام حضرات معصومین هست محقق میشود و اینجا با این نگاهی که شما دارید، همینطور است.
حاج آقای سعیدی: میبینی طرف اوج دارایی مادی دارد، ولی بدون معنویات دست و پا میزند. نگران از دست دادنش است و روز به روز پیر میشود. پیر را به معنی نزدیک شدن به مرگ و ملاقات با خدا نمیداند، میگوید: دارم تمام میشوم. از حضرت حمزه چنین روایتی است. آمدند گفتند: ما در جوانی هم تو را دیده بودیم و تو آدم شجاعی بودی. ولی اینطور جنگیدن را از تو ندیده بودیم. گفت: آن موقع نگاه من به مرگ فرق میکرد. الآن شجاعت و نگاهم به مرگ این است که من به شوق مرگ میجنگم و این جنگیدن با قبل فرق میکند. لذا در اوج جوانی هم به شادابی در پیری نیست. انشاءالله یاد بگیریم.
راه حلهای ایجاد حضور قلب، آنهایی که رنج میبرند از اینکه حواسم نیست، در یک وادی دیگر میروم و برمیگردم، چه کنیم برگردیم؟ افهام نمودن به قلب، به قلب اهمیت عبادت را بدهیم. بدانم چقدر ارزش دارد، چقدر اهمیت دارد. اگر در یک خانه شما بگویید: آقای مهندس ببخشید، من میخواهم یک جاهایی از خانه را حذف کنم، این پنجره را بیست سانت این طرف بیاورم. این ستون را بردارید! نگاه میکند که نمیتوانید ستون را بردارید، خانه میریزد. «الصلاه عمود الدین» بدانیم جایگاه عبادتها کجاست. اگر روز قیامت نماز ما قبول شد، بقیه پذیرفته میشود. بدانیم پایه کجاست. میگوید: اینها چیست؟ اصل فلان مطلب است، این را بچسب. میخواهی خرید کنی در مغازه میروی، میگوید: آقا این مد است، الآن جنس پارچهاش چیست؟ این مقاومتش چقدر است؟ آب میرود یا نه. میخواهی یک پیراهن بخری، اگر برایت گشاد باشد میگوید: پیراهن است، دو بار بپوشی آب میرود و اندازهات میشود. اگر تنگ باشد، میگوید: دو بار تن بزنی گشاد میشود. شیطان همینطور است، میخواهد یک طوری به تو ثابت کند. اصلی را فرع قرار میدهد. حضرت امام میفرماید: این را به قلبت نفوذ بده که این عبادت، عبادت کیست؟ الآن میخواهم هدیه درست کنم، یکوقت میخواهم هدیه بخرم، خیلی مسائل خاص را رعایت میکنم، هرچه ارزش آن فرد برای من بیشتر باشد، نوع هدیهای که تهیه میکنم با عشق بیشتری تهیه میکنم. میگوید: او از من یک چیزی خواست.
یک خانمی به من میگفت: حاج آقا به نظرم عروس من پسرم را چیز خور کرده است. گفتم: چرا؟ گفت: رفتم خانهاش دیدم خورشت کرفس میخورد. میگفت: من ماندم! گفتم: این نمیفهمد که چه میخورد. این معجزه عشق است. اگر دانستیم جلوی چه کسی ایستادیم و این چه اثری در ما دارد. با قلب من چه کار میکند؟ «تنهی عن الفحشاء و المنکر» اصلاً مرا از بدیها منزجر میکند، ذاتش این است. وقتی به نماز طور دیگری نگاه میکنیم. همینطور که فلان قرص را سر ساعت میخوریم چون فلان میکروب را از بین میبرد. حواسمان باشد سر ساعت نمازمان تنهی عن الفحشاء و المنکر است. میل ما را به بدیها کم میکند.
یک اعمال حسنه یک صورت باطنی و ملکوتی دارند. مثلاً روایت امام صادق(ع) هست که حضرت میفرماید: «الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا وَ أَقَامَ حُدُودَهَا» (وسایل الشیعه/ج۴/ص۱۲۴) آن کسی که میخواند حدود نمازش را درست ادا میکند. یک ملکی آن را بالا میبرد به صورتی که آن نماز نورانی است، میدرخشد. آنوقت نماز دعا میکند. «حَفِظَکَ اللَّهُ کَمَا حَفِظْتَنِی» خدا حفظت کند همانطور که مرا حفظ کردی. خدا از همه بلایا نگهت دارد که مرا حفظ کردی. «وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا» نماز را بگذاریم آخر وقت بخوانیم، «مِنْ غَیْرِ عِلَّهٍ» علتی هم نداشته باشد، یکوقت عذری داری، «فَلَمْ یُقِمْ حُدُودَهَا» نماز در حاشیه زندگی ما بیاید، «رَفَعَهَا الْمَلَکُ» یک ملکی او را بالا میبرد اما در حالی که سیاه است، درخشنده نیست. «سَوْدَاءَ مُظْلِمَهً وَ هِیَ تَهْتِفُ بِهِ» نماز یک کلمهای به او میگوید: «ضَیَّعْتَنِی ضَیَّعَکَ اللَّهُ کَمَا ضَیَّعْتَنِی» مرا ضایع کردی، خدا ضایعت کند. «وَ لَا رَعَاکَ اللَّهُ کَمَا لَمْ تَرْعَنِی» همینطور که رعایت حال مرا نکردی، انشاءالله خدا هم رعایت حال تو را نکند. چه چیز آدم را نفرین کند؟ ستون دین آدم، آدم را نفرین کند. نمازمان را ضایع نکنیم. یکوقتی حال و هوا نداری، بخواهی سبحان الله را کم کنی، ولی با کسالت نباشد. اگر دیدی میخواهی سه تا سبحان الله بگویی ولی با زور و کسالتی است، نه، نگو. این را علمای اخلاق توصیه میکنند نگو. همین سبحان ربی الاعلی و بحمده را بگو، اما با حضور قلب بگو. تندتر بخوان، اما آنچه را که با کسالت و بی میلی و منت سر خدا باشد، میخواهم نباشد. مسأله نشاط را دقت کنیم.
هر عملی که انجام میدهیم یک تجسمی پیدا میکند. حضرت امام صادق میفرماید: وقتی مؤمن از قبرش برانگیخته میشود، زمان حساب و کتابش میشود، شخصی، جوانی یا یک موجودی با او بلند میشود، نورانی است. جلوی راهش میرود، در حول و سختیهای روز قیامت میافتد، آن جوان به او میگوید: ناراحت نباش. این جلو میرود و راه باز کن و در مواقع خطر جلو میرود. آن مؤمن میگوید: تو چه کسی هستی؟ «أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کُنْتَ أَدْخَلْتَهُ عَلى أَخِیکَ الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا» (ثواب الاعمال/ص۱۵۰) من همان شادمانی هستم که به در برادر مؤمنت در دنیا وارد کردی. من همان لبخند هستم و آمدم گرههای تو را باز کنم. پس هرچیزی که انجام میدهیم، دستی که سر یتیم میکشیم، کاری که از دستت برمیآید، جایی سروری وارد میکنی، میگوید: من همان سرور هستم و آمدم گره تو را باز کنم. «خَلَقَنِی اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- مِنْهُ لِأُبَشِّرَکَ» خدا مرا از آن سرور آفرید برای اینکه برایت بشارت باشم. یک مفهوم این روایت این است: آنجایی که آدم تلخی را برای کسی بیاورد، حرفی بزند کسی مکدر شود، نیشی بزنی، این میخواهد چه کار کند؟ لذا هر اعمال ما صورت دارد. اثری در ملکوت و باطن ما میگذارد، اعمالی که انجام میدهیم در آن دنیا برای ما مصالح ساختمانی میشود. این در حدیث معراج هست. پیامبر اکرم میبینند یکسری افراد هستند، دست از کار میکشند. ملائکه دوباره کار میکنند. میپرسند: چرا؟ میگویند: مصالح نمیآید. عمل صالح من در این دنیا، صورت مصالح من در آن دنیا هست. مثال عمل صالح را اینجا در حضور قلب حضرت امام مقداری از نماز میزنند که من حضور قلب دارم. بسم الله الرحمن الرحیم، دارد میرود. الحمدلله، رفتم خانه همسایه و خیابان و توقف، سبحان ربی العظیم، حواسم جمع شد. دوباره محاسبه میشود، ملاک ما در مصالحمان دقیقاً حضور قلب است، ملاک در نماز، اگر دائم حواست پرت بود نمازت درست نیست. حضور قلب مثل تمبری است که روی نماز ما میخورد و بالا میفرستد. اعمال ما جزء جزء میرود، الله اکبر نماز ما رفت و بقیه نرفت.
یک اثری هم در قلب عابد میگذارد. قلب عابد را نورانی میکند. مثل شستشو است، آدم وقتی لباس چرک میشوید دستش هم تمیز میشود. لازم نیست دستت را مستقل بشویی، ثواب برایت نوشته میشود ولی قلبت هم شوق ثواب پیدا میکند. چون منطبق با فطرت آدم هست. کم کم کسالت میرود و بعد شوق پیدا میکند و بعد دیگر خواب را از آدم میگیرد. پیغمبر ما پشت سر هم نماز شب نمیخواند، یک مقدار میخوابید دوباره بلند میشد و نماز میخواند. نه اینکه بگوید: فلانی بیدارم کن، خوابش نمیبرد. حال منقلب است. ایشان میگویند: امام باقر(ع) آمدند امام سجاد را دیدند، حالتشان از عبادت خیلی منقلب است و پاها ورم کرده است، اشک ریختند و گفتند: چرا این کار را میکنید؟ حضرت امام سجاد گفتند: صحیفه علی را بیاورید. آوردند، یک مقدار کمی حضرت خواندند و منقلب شدند و کنار گذاشتند. فرمودند: علی چطور عبادت میکرد! ارزش بندگی خداست، آنها یک چیزی فهمیدند که اینگونه عمل کردند. از خدا میخواهیم این بزرگان و سببهای متصل ارض و سماء را، هرچه بیشتر شناختش را در وجود ما فروزانتر کند.
شریعتی: انشاءالله نمازهای ما توأم با حضور قلب باشد و ما را بالا ببرد و ذخیره قبر و قیامت ما شود. سالروز تخریب قبور ائمه بقیع را تسلیت میگویم. انشاءالله با نابودی آل سعود زیارت حضرات معصومین در بقیع نورانی نصیب همه شما شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به روح بلند نبی مکرم اسلام حضرت صدیقه طاهره و ائمه بقیع، امام سجاد، امام مجتبی، امام باقر و امام صادق و حضرت ام البنین، همه آنهایی که در کنار پیغمبر بودند و امروز در بقیع نورانی آرمیدند.
شریعتی: از کلام حاج آقای سعیدی استفاده کنم که فرمودند: به گفته امام راحلمان اگر اینجا دلی را شاد کردید، اگر در راه حاجت مؤمنی قدم برداشتید، در روزی که همه ما به آن احتیاج داریم، آن اعمال به داد ما خواهد رسید، همیشه قرار گذاشتیم دلی را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنیم. خدا میداند چقدر افرادی که زائر میشوند و برای اولین بار چشمشان به صحن و سرای امام رضا میافتد، دلشان شاد میشود و دعاها عمیق و از ته دل میکنند. در طرح جدیدمان از ائمه جماعات و مبلغین عزیز درخواست کردیم که بانی شوند و پیشقدم شوند، کلیه کارهای اجراییاش را انجام خواهیم داد. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: عبارتی از این آیه که خیلی تفاسیر روی آن دقت دارند، این است «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خدا داناست به ذات صدرها و عمق نیتهای شما. همه عالم را میشود گول زد، میشود کاری کرد که همه عالم فکر دیگری در رابطه با آدم بکند ولی خدا را نه. اگر ذات صدر درست شد، ریشه قلب درست شد و برای خدا شد، هر چیزی که از آن ذات میروید درست میشود. ته قلبمان با خدا صاف باشد. خدا علیم است و بسیار داناست. این را با خودمان تکرار کنیم، آن موقع که فکر میکنیم چه کسی فهمید و مگر چه شده است، بگوییم: «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
شریعتی: دیروز مطلع شدیم آیت الله کابلی یکی از علمای شاخص و مراجع مردم افغانستان، رحلت فرمودند و دار فانی را وداع گفتند. مراسم تشییع ایشان روز پنجشنبه از مسجد امام حسن عسگری در شهر مقدس قم برگزار میشود. در مورد شخصیت حضرت حمزه سیدالشهداء امروز که هشتم شوال است، سالروز تخریب قبور بقیع هست و حتی تخریب قبر حضرت حمزه. قلم آقای محمدی اشتهاردی بسیار روان و شیوا است، از این قلم حضرت حمزه و جعفر، دو شهید ممتاز صدر اسلام که حضورشان برای پیامبر ما بسیار دلپذیر بود، اگر تمایل دارید در مورد این دو شخصیت مطالعه کنید، این کتاب را تهیه کنید. به ۲۰۰۰۰۳۰۳ پیامک بدهید، دوستانم شما را راهنمایی خواهند کرد.
حاج آقای سعیدی: حضرت حمزه کسی که شجاع هست، از حیث سنی چهار سال از پیامبر بزرگتر هستند و برادر رضاعی پیامبر هم حساب میشوند. چون مدتی که قبل از حلیمه سعدیه پیامبر از ثویبه شیر خورده بودند، حضرت حمزه از او شیر خورده بود و برادر رضاعی حساب میشوند. حضرت حمزه امنیت پیغمبر را به عهده داشت. گاهی چندین بار در یک شب ایشان جای امیرالمؤمنین و پیغمبر را تغییر میداد. صدها بار این اتفاق افتاده است که امیرالمؤمنین جای پیغمبر میخوابیدند که مشخص نشود پیغمبر کجا هستند. پاسداری از پیامبر(ص) را داشتند و پیامبر خیلی غصه خوردند زمان شهادت حضرت حمزه، وقتی صفیه خواهرشان آمد و پیامبر فرمودند: اجازه ندهید بیاید. ایشان اصرار کردند و حضرت حمزه را دیدند، وقتی این داستان را خواندم یاد حضرت زینب افتادم که بالای سر امام حسین آمدند، آنجا پیامبر تسلی میداد اما وقتی زینب کبری آمد کسی نبود آنجا تسلی بدهد. حرفهای دیگری را شنید. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعرا/۲۲۷) انشاءالله مهدی فاطمه و منتقم میآید.
حضرت صالح(ع) شتری را از دل کوه به عنوان معجزه بیرون آوردند و این شتر به اندازه آبی که میخورد به مردم شیر میداد. سران کفر گفتند: این شتر باید کشته شود. بهانه کردند که این شتر زیاد آب میخورد، یک مسألهای داشتند با شتر حضرت صالح که وقتی مردم این شتر را میدیدند، یاد حقانیت آن مسأله حضرت صالح میافتادند. میگفتند: این معجزه حضرت صالح، بقای اوست و این دارد راهنمایی و دلالت میکند، اذهان را به صالح نبی منتقل میکند. این نباید باشد. شتر را پی کردند. شقاوت برای آنهایی است که نمادها را از بین میبرند. نمادش نباید باشد و در ذهن کسی نباید رخ بدهد. این شقاوتی که آنجا میبینید، اینجا هم میبینید. فکر نکنید وهابیت اصرار دارد بگوید همه اهل تسنن اینطور هستند. فردا سالگرد ارتحال حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) است. انشاءالله خداوند همه ما را قدردان زحمات بزرگانی که واقعاً زحمات ایشان در حد منحصر به فرد هست. انشاءالله خدا تأسی به آنها را لیاقت ما قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله نه فقط برای حضرت زهرا، برای همه حضرات عشق ضریح میسازیم و دست فرشچیان طرح میزند آن را. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۳/۲۲
.






