آرامش در زندگی؛ حدیث۲۶؛ فضیلت علم
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۵:۱۲آرامش در زندگی؛ حدیث۲۶؛ فضیلت علم

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۶؛ فضیلت علم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کیستم همسفر در بهدریهای قدیم *** گل خشکیدهای از کوزهگریهای قدیم
باغ سرخی است دلم در دل هر دانه انار *** خاطراتی است اذان خون جگریهای قدیم
نرسیدیم به هم، قصهی طولانی ما *** شده قربانی کوته نظریهای قدیم
دست تقدیر چنین بال و پرم را بسته است *** و تو دور از دستی، مثل پریهای قدیم
گفته بودی چه خبر؟ گفتمت ای عشق که نیست *** خبر تازه به جز بی خبریهای قدیم
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندهها و شنوندههای نازنینمان، آنهایی که این روزها سر سفره ضیافت الهی نشستند و دارند لقمه لقمه نور و جرعه جرعه رحمت سر میکشند، سر سفره با برکت خداوند متعال طاعات و عبادات شما قبول باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم.
شریعتی: این شکر کردن شما خیلی آدم را تحریک میکند که همیشه شاکر باشیم. در خدمت چهل حدیث امام خمینی هستیم. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای سعیدی: حدیث بیست و ششم که سند قوی دارد و از مرحوم کلینی(ره) است و حدیث از وجود نازنین امام صادق است که حضرت میفرمایند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً» کسی که سلک طریق میکند و راهی را میرود که در آن علمی را کسب کند، دنبال مسأله علمی میرود، «سَلَکَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنَّهِ» خدا هم مسیرش را طرف بهشت میبرد. خدا مسیر را به طرف بهشت راهبری میکند. «وَ إِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِهِ» ملائکه بالهایشان را زیر پای او پهن میکنند. کسی که در مسیر علم میرود، قدم به قدم بر بال ملائکه قدم میگذارد. «وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» هرکسی در آسمان است، هر چیزی در آسمان و زمین است برایش طلب مغفرت میکنند. «حَتَّى الْحُوتُ فِی الْبَحْرِ» ماهی درون دریا، «وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ» در شبی که ماه کامل است، فضل عالم بر عابد، نسبت به کسی که اهل عبادت است، مثل ماه است نسبت به ستارهها، «وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ لَوَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ» عالم وارث نبی است، یعنی آنچه از انبیاء میرسد علم است که عالم آن علم را منتقل میکند. هی دست به دست مثل ارث میرسد. «إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً إِنَّمَا وَرَّثُوا الْعِلْمَ» ارثی که از انبیاء میبینید، درهم و دینار نیست، علم را به عنوان ارث میگذارند. «فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ» اگر کسی این علم را گرفت، حظّ وافر را برده است. بهترین لذت را از عالم برده است. ارثی که خدا بهترین چیز را به انبیاء داده است. همین علم را وقتی از انبیاء میگیرند آنها هم حظّ وافر را میبرند. خداوند بهترینها را برای بهترین اشخاص قرار داده است. عالم دین یعنی همین!
حضرت امام یک مقدار مفردات را میفرمایند، یک تقسیمبندی دارند. علم دنیا و علم آخرت، البته هر کدام از اینها قربتاً الی الله باشد، مسیر درستی دارد. یکوقت ما حتی خیلی قدیم اوایل کتاب که بودیم در کار آخرت و در کار دنیا بودن را حضرت امام به این صورت تقسیمبندی کردند. کسی که مغازه را باز میکند و میخواهد کاسبی کند، میگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، خدایا برای آن چیزی که تو کسب روزی گفتی باید انجام بدهیم، واجب کردی، نفقه خانوادهام را میدهم، سر مردم را کلاه نمیگذارم و شرع را رعایت میکنم. حضرت امام میفرمایند: این در کار آخرت است و آنکه در مسجد میآید اما باید ریا کند، مردم ببینند، یا فریبکاری باشد، این در کار دنیاست. پس خود مکان ملاک نیست، نیت چه باشد. کاسبی کار آخرت و حبیب الله میشود، این یکی ریاکار میشود و تعفّنی که ریاکار دارد. پس بدانیم علم به هر صورت چه دنیایی، چه آخرت برای خدا و برای آخرت باشد جنبهاش فرق میکند. لذا خدا به اینجور عالم هم یک ویژگیهایی میدهد. خدا شهید احمدی روشن را رحمت کند. علمش، علم دنیا و فیزیک اتم است. طوری خدمت میکند که خدا توفیق شهادت به او میدهد. شهدا اینطور هستند و انتخاب خاص خداوند هستند. آن علم را برای اسلام و اعتلای اسلام خرج کرد و خدا هم خرید.
جلسه گذشته یک تقسیم بندی برای علم اخروی داشتیم. اعتقادات، اخلاقیات و احکام را داشتیم. حضرت امام میفرمایند: ما سه نوع بهشت داریم. بهشت به معنی جنت یا پاداش و اجر عمل خیر، اگر اعتقادات تو خوب بود و درونش زحمت کشیدی، جنت اعتقادی داری. اگر اخلاقیات تو خوب بود، جنت اخلاقی و بهشت اخلاقی داری و اگر احکامت را درست رعایت کردی، جنت احکامت را دریافت میکنی. این به این معنی نیست که اگر یکی را گرفتی، یکی دیگر نیست. همه با هم ترکیب هستند. همه اینها باید با هم باشد. به تنهایی نقص حساب میشود. کارا نیست و چیزی را انجام نمیدهد. بعد حضرت امام بیان میکنند در اینکه بالهای فرشتگان زیر پای این آدمها پهن میشود یک اشاره از جانب خداوند است، یعنی اینقدر ارزش دارد. چون الهی میشود دیگر پا روی زمین نمیگذارد و ارضی و زمینی نیست. اینجا باید با زمین فاصله پیدا کند. پس اگر کسی حتی علوم الهی را هم به معنی اصطلاحات خرابش کرد با نیت، دیگر منتظر بال فرشته نباشد. چون در زمین دارد سیر میکند. وقتی آسمانی شد، خدا هم به همان تناسب بال آسمانی را زیر پای او پهن میکند. نه اینکه زمینی باشد. به هرکسی که در هر زمینهای میخواهد قدم بردارد، میگوییم که هر مقدسی را میشود خراب کرد. هر چیز الهی را میشود خراب کرد.
شریعتی: با اینکه نکته که شما گفتید، نیت خیلی میتواند در ساختن جامعه و افراد مؤثر باشد.
حاج آقای سعیدی: هم در ساختن و نیت خراب در تخریب میتواند مؤثر باشد. آخر مراتب تحصیل علم و معارف، این فرش موجود است، یعنی این فرشی که خدا پهن میکند و آدم را بالا میبرد، خدا دارد مقام بیان میکند. این مراتب را بیان میکند، فلانی بدان کجا قدم برمیداری. یک ذره عالم باید احتیاط کند، روی بال ملائکه است، جایی است که بالاتر است اما هرچه آدم بالاتر باشد، خطر بیشتر است. لذا شما توصیههایی که به علما میشود، محل خطر بیشتری است. سکنه آسمان و زمین برای طالب علم استغفار میکنند. این طالب علم هم ما را گول نزند، بگوییم که فقط آنهایی که حوزه رفتند، علما هستند. اولاً تحریک نسبت به علم که خیلی به ما گفته شده دنبال علم برویم، به اندازه یک مسأله شرعی هم وجوب میآورد. یعنی زکات همان یک مسأله علمی را «نشره» میگوید. «زکاه العلم نشرُه» الآن یاد گرفتیم یک مسأله را، این ضرر دارد، این خوب است و این بد است. همین زکاتش را دادن یعنی همین را به فرزندت یاد بدهی. حاج آقا من حوزه نرفتم بتوانم اینها را یاد بدهم، نماز که بلد هستی بخوانی، اصول دین را که بلد هستی، همین را منتقل کن. یک کسی به اندازه کامل اصول دین را با توضیحاتش میتواند بگوید، یکی میتواند بشمارد. هرکدام نشئهای از علم است و انتشار و نشر دادنش وظیفه آن آدم عالم میشود. برای طالب علم استغفار میکنند. کسی که دنبال علم میرود، همین که دنبال علم میرود استغفار شروع میشود. اثر استغفار پاک شدن و بالا رفتن است. لذا اهلبیت(ع) و پیامبر اکرم(ص) استغفار میکنند. العیاذ بالله یعنی گناه بوده که استغفار میکردند، یا نه خود استغفار موضوعیت دارد؟ خود طلب غفران به معنی پاک شدن از همه آلودگیهاست. برای آدم آلوده، استغفار از گناهان است. برای کسی مثل پیغمبر که گناهی وجود ندارد. استغفار از گرد و خاک دنیاست. آینه را یک جور پاک میکنیم، زمین کثیف را یک جور دیگر پاک میکنیم. آینه گرد و غبار گرفته و غبار از بیرون نشسته است، تعامل با دیگران و خاصیتهای دنیا هست که گرد و غبار دارد و شفافیت را از بین میبرد. تمام سکنه آسمان و زمین استغفار میکنند. آیا این استغفار امکان دارد. ما که نمیبینیم. من سنگ و چوب را نگاه میکنم و از اینها استغفار نمیبینم. فاعلیت در استغفار داشته باشند و بتوانند کاری انجام بدهند، قرآن تصریح میکند، «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» (جمعه/۱) همه چیز تسبیح میکنند. اینکه ما نمیشنویم یک بحث دیگر است.
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم *** با شما نامحرمان ما خاموشیم
اگر کسی گوش شنوا داشته باشد، مثل پیامبر اکرم(ص)، ایشان وقتی از غار حرا برمیگشتند، به ایشان وحی شده بود. ایشان میگوید: من نگاه کردم دیدم، تمام سنگ ریزههای بیابان تسبیح خدا را میکنند. ما نمیشنویم وگرنه همه تسبیح خداوند را میکنند. این فاعلیتش قوی است. چرا استغفار کنند؟ حضرت امام میفرماید: تمام عالم در صدد کمال و در مسیر کمال است. لذا آنها برای عالم استغفار میکنند چون آن هم یک مسیر کمال است.
ابر و باد و مه و خورشید و ملک در کارند *** تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه آنها کار و وظیفهشان به کمال رساندن انسان است. تمام اینها استغفار میکنند برای اینکه انسان کامل شود و بالا برود. در مسیر بالا رفتن آنها، اینها هم به کمال میرسند. همه میگوییم: «اللهم عجل لولیک الفرج» دست باز بودن برای امام را میخواهیم. در همین «اللهم عجل لولیک الفرج» گشایش کار ما هم هست. گشایش کار امام هست، گشایش کار ما هم هست. به کمال رسیدن او هم هست. این استغفار برای او هست، اثر استغفار پاک کننده است. خطاهای طالب علم هم پاک میشود. در این مسأله جارو زده میشود، سُر نمیخورد و پایین نمیآید. داریم طالب علم واقعی را میگوییم نه ادا درآوردن!
در روایت مثال دارد که حضرت میفرماید: مثل بدر کامل است، مثل موقعی که شب ماه میتابد. یک استعارهای را حضرت امام به کار میبرند که میفرمایند: مثل این است که وقتی نور ماه کامل است، زمین روشن میشود، در شبهایی که ماه کامل است و قرص میدرخشد، مسیر مشخص است. اما ستارهها اینطور نیستند. فضل عالم نسبت به عابد گفته شد. عالم را ماه تشبیه کردند، عابد را ستاره، لذا میگویند: ماه را نگاه کنید، در شبی که ماه هست، به معنی اینکه ماه روشن است، در آن شبها مسیر روشن است. عالم روشنگری دارد. در واقع یکی از صفات عالم است. اگر عالمی بود و روشنگری نداشت، اگر عالمی بود و راه نشان نداد، از صفت عالم بودن خارج است. ماه که شدی باید روشن کنی و تکلیف توست. یکوقتهایی میگویند: حاج آقا اینقدر گل است، من میگویم: این تعریف نیست. فقط گل است که به درد نگاه کردن میخورد ولی به درد مردم نمیخورد. باید از این استفاده کنند، «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» (نهجالبلاغه/ص۱۵۶) باید بروی کمکش کنی. اینجا گیر کرده و به شما مراجعه میکنند، من فعلاً حوصله ندارم، مطالعه میکنم. مطالعه هم بکن اما به درد خور باش. تبعید درد را دوا میکند. لذا عالمی که به درد خور هست، درد به اندازهای که توانایی دارد، یکی میشود خود مرحوم حضرت امام(ره) که درد یک کشور، به درد عالم اسلام میخورد. هم درد شناس است، هم درمان شناس است هم عامل و مجری است. یعنی تمام مسأله را تمام کرد، به نسبت روشنگری که داریم وظیفهاش را کامل انجام میدهد.
هرکس به اندازه خودش و به اندازه علم و توانش با صفاتی که خدا به او داده است، شجاعتی که خدا به حضرت امام داد، بصیرت و شناخت زمانی که خدا به حضرت امام داد، باعث شد یک چنین خروجی داشته باشد. یعنی اگر عالم شدید دیگر جای بخل ورزیدن نیست. پیامبر اکرم(ص) پاسخ میگیرد از کسانی که توبیخ میشوند توسط رحمه للعالمین، توسط یک آدم عصبانی نمیگویم، کسانی که توسط رحمه للعالمین توبیخ میشوند، عالمانی هستند که سکوت میکنند. عالمانی که دیگران از علمشان نفع نمیبرند. توسط پیغمبر توبیخ میشوند. عابد ستاره است، ستاره خودش روشن است ولی جایی را روشن نمیکند. عبادت را نگفتند بد است، اما نسبت ماه و ستاره را در روشنایی ببینید. اصلاً نسبتش دیده میشود، یکوقتی ماه اینقدر پرنور است اصلاً ستارههای اطرافش دیده نمیشود. خیلی پرنور باشد مثلاً بتوانی یک ستاره قطبی را ببینی. خطراتی که عالم را تهدید میکند، این هم یک بابی دارد بالاخص برای عزیزانی که اهل تحقیق هستند، در میزان الحکمه باب علم را که بررسی میکند، در باب علما میروند. در خود کلمه علما، خطرات، آن چیزهایی که پای عالم میلغزد. آسیب ببیند و آسیب برساند، اگر من یک راهنمایی در مسیر باشم، یکوقت شما یک مسیری را با ماشین میروی یا پیاده میروی و خطا رفتی، دور میزنی و برمیگردی. اما اگر راهنمای مسیر بودی و خطا رفتی دیگر ساعت را نگاه کنی یک ساعت دیر نشده، صد نفر پشت سرت بودند. صد تا یک ساعت وقت تلف کردی. یعنی صد نفر، صد تا یک ساعت وقتشان تلف شد، اما شما ضامن صد ساعت هستی، نه ضامن یک ساعت. اشتباه عالم اینطور است و به توان میرسد. به اندازهای که او حرف زده یا بی سند و بدون علم حرف زده یا براساس آنچه میدانست و خلافش حرف زد. پیغمبر اکرم(ص) را میشناختند، «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/۱۴۶) اینها که بودند؟ علمای یهود بودند. چه کار کردند؟ مردم را از گرویدن به پیغمبر دور کرده است. با چه وسیلهای؟ مردم میآمدند نزدشان میگفتند: پیغمبری که میگویند میآید، همین هست. شما قبلاً به ما گفته بودید: این نیست. چرا؟ چون قدرت را از دست میدادند. اصحاب اهلبیت هم همینطور بود. بیشترین منفعت خودشان را لحاظ میکردند. آنجایی که منفعت نداشت، مردم به دید عالم نگاه میکردند. به دید یک عرب بیابان گرد به او نگاه نمیکردند. به آن یهودی به عنوان عالم دینی که پیامبر بعدی را او تشخیص میدهد، او دارد از کتب الهی سند میآورد و آنها کتمان حق میکردند. همین کتمان حق باعث شد بعضی از اهلبیت(ع) حقشان ضایع شود. وقتی در تاریخ نگاه میکنی، چه پیامبران الهی، چه اهلبیت(ع) باعث شد اطرافیانشان حتی با اینکه حق بودن آنها را میدانستند، با اینکه دیگران به آنها مراجعه میکردند، حق برایشان مشخص نشود.
روز قیامت چه اتفاقی میافتد؟ آنهایی که منحرف شدند به واسطه انحراف رهبران و عالمانشان، میآیند یقه اینها را میگیرند. آقای فلانی حق این بود و عمر من در باطل تلف شد. من میتوانستم سلمان و ابوذر بشوم. من میتوانستم با دین آشنا شوم، میتوانستم رفعتی پیدا کنم که خدا برای من قرار داده بود اما تو بخاطر منافع خودت تغییرش دادی. فکر کنید ولایت امیرالمؤمنین(ع) که در رأس هست، اگر همانطوری که پیامبر(ص) در عید غدیر دست امیرالمؤمنین را بالا گرفت و معرفی کرد، همان روند ادامه پیدا میکرد، مسیر تاریخ عوض میشد. چه حجتی برای این حرف داریم؟ وجود نازنین پیامبر در چهل سالگی به نبوت رسیدند. آنجا رسالتشان اعلام شد. حضرت ۶۳ سالگی از دنیا رفتند. در ۲۳ سال چه تغییری جامعه کرد و از کجا به کجا رسید. از وضعیتی که دوران جاهلیت بود به جایی رسید که تمدن و گستردگی داشت. این ۲۳ سال را ضبط کنید و ادامه بدهید، بعد امیرالمؤمنین(ع) با همان روش و همان کار ادامه داد. بعد امام حسن و امام حسین همین روند را ادامه دادند. ببینید شتاب چطور بود؟ وقتی یک کسی نمیگذارد روند ادامه پیدا کند چه خطایی رخ میدهد؟ حالا یکوقت ۱۴۰۰ سال این اتفاق میافتد. اگر پناه بر خدا شریح قاضی شد، حکم خارجی بودن حضرت أباعبدالله را مینویسد. عالم و قاضی است، این خطر علم است. خانمی که خانم جلسهای است، وقتی یک مسأله را اشتباه میگوید، افرادی که آنجا نشستند به شما اعتماد میکنند، اگر بلد نیستی نگو. به مسجدی رفتم و آقایی یکباره آمد و یک مطلبی به من گفت، فهمیدم غسل را اشتباه انجام میدهد. هیچ جور هم نمیشد درست شود و به هیچ فتوایی نمیشد درست کرد. گفت: فلان آقا اینطور برای من گفت. تو رفتی از کسی پرسیدی که مسأله بلد نبوده است. حالا خود تحقیق، این اشتباه سر جای خودش، آقای فلانی اگر بلد نیستی، با شجاعت بگو بلد نیستم. فردای قیامت نزد خدا آبرویت میرود. چرا نگفتی بلد نیستم. ما به تو آموزش داده بودیم، آن چیزی که بلد بودیم. واقعاً اگر بلد نیستیم بگوییم، اتفاقاً اجر و قرب ما نزد مردم بیشتر میشود. قاعده الهیاش همین است. دروغ آدم را کثیف و آلوده میکند. یکی از بزرگترین دروغها این است که من چیزی را بلد نباشم، یک چیز دیگری را بخواهم بگویم.
شریعتی: شهید آوینی(ره) یک جملهای دارند، میفرمودند: من به جایی رسیدم که احساس کردم که دیگر تظاهر به دانایی، جای دانایی را نمیگیرد.
حاج آقای سعیدی: دانایی اثر خاص خودش را دارد. یکوقت گفتیم: اثر دانایی تواضع است. دانایی اثرش اظهار به خاکساری است و من که هیچ نمیدانم. در حوزههای علمیه میگویند: اول که آدم میآید، فکر میکند خدایی، پیغمبری، بعد که یک مقدار جلوتر میرود، میبیند نه خبری نیست. در حد امام پایینتر میآیم، بعد پایینتر میآید و میگوید: خدایا هیچ نیستم، من نزد تو فقیر هستم، من هیچی ندارم. حرف بعدی اینکه آدمی که میخواهد استفاده کند، ورثهی انبیاست. عالم علم نبی را به وراثت میگیرد. ارث به یک نفر میرسد و حیف و میل میکند و دور میریزد. اما ارث به یکی میرسد رشدش میدهد. تحویل فرزندش میخواهد بدهد، اگر ده به او رسیده، صد تحویل فرزندش میدهد. یکی هم ده به او رسیده حیف و میلش میکند. رشد دادن آنچه که به ما رسید، تلاش و کوشش میخواهد. اگر شما یکجا معتمد محل هستی، همین عالم را میخواهم سطحش را پایین بیاورم، یک خانمی هست، دیگران قبولت دارند به این معنا، یک وظیفه داری حالا که قبولت دارند. چهار تا مسأله از رساله بخوانی، احکام شرعی برایشان بگویی، چهار مسأله اخلاقی از فلان عالم، آیت الله شاه آبادی، حضرت امام، آیت الله خوشوقت، از اینها بخوانی و از اینجا بگو. لذا بعداً یکباره به این نتیجه میرسد که ای کاش این را نمیگفتم. اینکه اشتباه بود، لذا حجت داشته باش و از یک عالم دینی منصرف کن. حرص وقتی به تو میرسد و منتقل میکنی، ضربش کن در صلاح، در جستجو، فحص که یکی از صفات عالم بود که روایتش را گفتیم. به معنی جستجو کردن!
حظّ وافر و عظیم را کسی میبرد که از این علم استفاده کرده باشد. پس ارث به وفور هست، زیاد کنی و تحویل بدهی. اگر علم را زیاد کردم، خدا برکت میدهد. ما وقتی میگوییم: در مسیر خدا قدم برداشتن، در جبهه میگفتند: کی خسته است؟ دشمن، خستگی برای عالم نیست. خستگی برای کسی که در راه خدا جهاد میکند، نیست. خستگی برای کسی که میخواهد حرف خدا را منتقل کند، نیست. برای او همه نشاط است. بچههای جبهه و جنگ، همینطور هستند یکوقت خستگی جسمشان را اظهار نمیکنند ولی نشاط و شادابی را از دست نمیدهد. علم و انتقال ارث نبی برای مردم این نشاط را با خود دارد. خدا برکت میدهد به ذهن و مسیر کسی که در مسیر انتقال علم او به مردم، برای رساندن به مردم، اگر رسانه بود، در اینجا آمدند قال الصادق و قال الباقر(ع) گفتند، آن موقع برنده هستند. اما اگر کسی آمد این علم را پوشاند، خیانت در مسیر علمی کرده است. فریاد، فریاد اهلبیت است که با چه خون دلهایی این ارث به ما رسیده است. انشاءالله خدا توفیق بدهد منتقل کنیم و اگر با این خدا معامله کردیم، ما را تنها نمیگذارد. در مسیر علم هر آنچه یاد گرفتیم منتقل کنیم و خطراتی که یک عالم را تهدید میکند، مواظب باشیم. عالم فقط کسی نیست که حوزه رفته و یاد گرفته است. به هر اندازهای که علم را یاد گرفتی، همانقدر خطر تهدید میکند و همانقدر مسئولیت داری.
شریعتی: انشاءالله همه اهل علم شویم و در این مسیر آنطور که برای ما ترسیم کردند، گام برداریم. خدا کند همانقدر که عالم هستیم، همانقدر هم نور برسانیم به مردم عزیز و نازنینمان، همه آنهایی که در کنار و مقابل ما هستند. عزیزی میگفت: هروقت احساس خستگی کردید، بدانید راه را اشتباه میروید. اگر راه تو راه درستی بود، هرگز احساس خستگی نمیکنید. احساس میکنم اگر در هر مسیری احساس کردیم درگیر خستگی شدیم باید در راهمان تجدید نظر کنیم.
شریعتی: ماه رمضان از نیمه گذشته است، انشاءالله قدر نیمه دوم این ماه را بدانیم و برای همدیگر دعا کنیم. اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» خدا تکلیف نکرده است، به قول فقها میگویند: تکلیف ما لا یطاق نکرده است، آن چیزی که طاقت ندارید. یعنی هر تکلیفی هست، وسع ما هست. آنچه که خدا میگوید، روی حکمت است. اینکه من بگویم: سخت است، چنین است، ای بابا چه میشود اگر من انجام ندهم. در هر عبادتی باشد، این یعنی وسعت هست و خدا قرار داده است. یعنی این حرفها بهانه است. بهانهها برای دیگران شاید مسموع باشد، ولی نزد خدا بهانه است. جوری میشود فردا سر افکنده میشویم، میگوییم: این تکلیفهایی که بهانه آوردیم، خدا غیر وسع آدم چیزی را تکلیف نمیکند. انشاءالله خدا بخواهد تکلیفمان را درست انجام بدهیم. آخر آیه میفرماید: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» خدایا ببخش. مغفرت و رحمت خدا را میخواهیم. خدایا نصرت بده «علی القوم الکافرین» آنهایی که چشم دیدن دین و کشور ما، چشم دیدن ولایت امیرالمؤمنین را ندارند، خدایا نصرت بده بر آنها غلبه پیدا کنیم.
نکته دیگر آیه ۲۸۵ معروف به آمن الرسول است. در مساجد بعد از نماز عشاء میخوانند. در روایات داریم که فضیلت آن مثل فضیلت نماز شب است، نماز شبی که اثرات و ویژگیهایی در آدم ایجاد میکند، سعی کنیم انشاءالله مقید به خواندنش باشیم. یک دقیقه یا دو دقیقه خواندن این آیه طول میکشد. وقتی میگویم: «وَ اغْفِرْ لَنا» یعنی خدای من از تو مغفرت را التماس میکنم. «وَ ارْحَمْنا» یعنی رحمتت را التماس میکنم. چقدر جالب است که این التماس با کلام قرآنی باشد. چقدر جالب است که این کلام مقدس، هم قرآن میخوانم و هم حرف دلم را میزنم، هم از جانب بهترین آدمهای روی زمین این حرف را میزنم. انشاءالله مقید به انجامش باشیم.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از یکی از یاران باوفای امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی(ع) یاد کنیم. حجر بن عدی و در موردش از زبان شما خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: حجر بن عدی اهل خیر بود و به نام حجر الخیر میشناختند و اسم رویش گذاشته بودند. خیررسانی و دستگیری از مردم، در هر زمینهای اهل خیر بود. به او راهب اصحاب محمد هم میگویند. راهب به معنی کسی است که اهل زهد است. اهل تقوا و عبادت بود. بسیار جانبدار امیرالمؤمنین بود. خیلی حضرت را دوست داشت. یک پسرعمو دارد که در لشگر معاویه بود و در جنگ صفین کشته شد. اینکه حجر شهید شد به دعای امیرالمؤمنین بود. امیرالمؤمنین دعا کرد انشاءالله شهید شوی. انشاءالله در این شبهای قدر که میرسد شهادت را برای ما رقم بزنند. مرگ غیر از شهادت حیف است. وقتی او را دستگیر کردند و خواستند شهیدش کنند، پسرش هم بود و قرار بود هردو را به شهادت برسانند. گفتند فقط برائت از علی بجوی، حجر گفت: اگر تکه تکهام کنید اینطور نمیگویم! لحظه آخر حجر گفت: اگر میخواهید بکشید اول فرزندم را بکشید و بعد مرا بکشید. خیلی تعجب کردند! گفت: میترسم اگر فرزندم سر بریده شدن مرا ببیند، تزلزل در او ایجاد شود و اعتقادش سست شود. خیلی سخت است برای پدری که اینطور داغ بچه ببیند. همین کار را هم کردند و اول فرزند را کشتند و بعد حجر را کشتند. اما آنها این آرزو را با خودشان به گور بردند که یک کلمه از حجر در مقابل امیرالمؤمنین(ع) بشنوند. خدایا یک قطره از وفاداری اینها را به ما برسان. ایشان سال ۵۱ هجری شهید شدند. معاویه در مورد حجر میگوید: اگر من چند نفر چون حجر را داشتم، تمام دنیا را میگرفتم. بعدها مختار که آمد، چون دستور دادند خانه حجر را ویران کنند. مختار که آمد گفت: خانهاش را خراب کنید، از خراب شدن خانهاش خشت و گل درست کنید و دوباره برای خانواده حجر خانه بسازید. خداوند ذوانتقام هست، از اضافه خانه او برای حجر خانه بسازد. انشاءالله خداوند ما را مقید به احکام و اخلاق و اعتقادات شرعی و راهرو حضرات اهلبیت(ع) قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله حضرت بیایند و داغ دل ما تسلی پیدا کند. شب قدر نزدیک است. توصیههای شما را میشنویم.
حاج آقای سعیدی: بدانیم شب قدر هرسال برای همان سال است و تکرار شدنی نیست. در نماز میگویند: نماز مودّع، نمازی که داریم وداع میکنیم و آخرین نماز است. چطور است؟ شب قدر اگر گذشت، گذشت. ارزش شب قدر را بدانم، ارزش خودم را بدانم. جایی برای آزمایش است. چطور از آن درمیآیی؟ شب قدر مقدمه دارد. کسانی که ورزش میکنند، از قبل تمرین کردند، تمرینش را در همین روزهایی که هستیم انجام بدهیم. زبانمان را نگه داریم، کارهایمان، چشم و عملمان را نگه داریم. مثل لحظه شماری برای تحویل سال، برای دلمان ساعت شمار بگذاریم. دارد شب قدر نزدیک میشود، به آن عیدی بزرگ میخواهی برسی، تهذیب و پاک کردنش، حواسمان باشد آلوده وارد شب قدر نشویم.
شریعتی: انشاءالله دستمان را در دست صاحبمان بگذاریم که انشاءالله آن شب خودش بهترینها را برای ما بخواهد. وگرنه ما بلد نیستیم از خدا چه بخواهیم.
حاج آقای سعیدی: «تنزل الملائکه و الروح» ملائکه و روح میآیند در محضر چه کسی میآیند. باید نزد امام زمان(عج) و حجت خدا بیایند. نزول ملائکه و روح خدمت حضرت حجت است و هرچه او بخواهد میشود. برگی از درخت نمیافتد. کاری کنیم در دعای خیر حضرت باشیم، وقتی حضرت میگوید: خدایا شیعیان ما را، من در دایره شیعیان باشم. در دایره محبین باشم، در دایره کسانی که به لب امام زمان لبخند آوردند باشم. خدایا تو را به حق امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره(س) آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا نگذار. توفیق درک درست از شبهای قدر را به همه ما عطا کن. وقتی میخواهیم از این دنیا برویم، پشت پرونده ما بنویسند، «هذا شیعه علی بن ابی طالب» با رضایت اهلبیت از دنیا برویم. «اللهم عجل لولیک الفرج»
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۳/۰۱
.






