آرامش در زندگی؛ حدیث۲۲؛ مرگ
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۵:۴۹آرامش در زندگی؛ حدیث۲۲؛ مرگ

آرامش در زندگی؛ حدیث۲۲؛ مرگ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تو آمدی به شبم حس سر شدن بدهی *** به شام تیره توان سحر شدن بدهی
برای ما که جوانیم نذر چشمانت *** رسیدهای که پر در به در شدن بدهی
تو ماه قبله نمایی که بهر هر ذره *** رسیدهای که مجال قمر شدن بدهی
به دیده پدران شهید در هر شهر *** بهانهای شدهای چشم تر شدن بدهی
الا ستارهی امید حضرت لیلا *** سلام آیه توحید حضرت لیلا
اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد *** به جسم مرده شعرم، خیال برگردد
به ساحتی که تویی، آسمان چه میفهمد *** کسی به پای بیاید به بال برگردد
اگر مکبر ما هم قد قیامت نیست *** به خال خویش بفرما بلال برگردد
الهی این قد و بالا بلندتر نشود *** قلم الهی از این سطر لال برگردد
که از جوار تن جاری تو حضرت کوه *** رشید و سخت بیاید هلال برگردد
شریعتی: سلام به حضرت علی اکبر، سلام به این جوان خوش قد و رعنا، جوان سید الشهداء، جوانی که اشبه الناس به رسول الله خلقاً خُلقاً و منطقاً است. عیدتان مبارک باشد. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. ایام مبارک باشد.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. عرض تبریک دارم این روز را که روز مبارک و پر برکتی است و روز شادی دل حضرت أباعبدالله(ع) است.
شریعتی: در مورد حضرت علی اکبر صحبت خواهیم کرد. بحث ما چهل حدیث نورانی حضرت امام و نکات بسیار نورانی و نابی که امام راحل در ذیل روایات معصومین آوردند.
حاج آقای سعیدی: حدیث بیست و دوم، موضوع بحث ما آرامش بود. آرامشی که در گرو دینداری و توجه به خداست. ما در توجه پیدا کردن به خدا به یک واعظ نیاز داریم. «کفى بالموت واعظا» (مجموعهورام، ج ۱، ص ۲۶۹) واعظی به نام موت، یاد مرگ. آقای عالی روی این موضوع خیلی خوب کار کردند. حدیث این است که «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی ذَرٍّ» شخصی نزد ابوذر آمد اینطور سؤال کرد، وقتی میبینیم که حدیثی را امام صادق از ابوذر نقل میکنند و آن مطلب را تأیید میکنند یعنی این مطلب مورد تأیید امام است. یعنی همینقدر محکم و مستند است. «فَقَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ مَا لَنَا نَکْرَهُ الْمَوْتَ» چرا از مرگ کراهت داریم؟ چرا ما اسم مرگ میآید حالمان خراب میشود؟ «فَقَالَ لِأَنَّکُمْ عَمَرْتُمُ الدُّنْیَا» سازندگی برای دنیا داشتید، «وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَهَ» آخرتتان را خراب کردید. «فَتَکْرَهُونَ أَنْ تُنْقَلُوا مِنْ عُمْرَانٍ إِلَى خَرَابٍ» از یک جای آباد به جای خراب رفتن، کراهت داشتن دارد. به من بگویند: مدت شما در این خانه تمام شد و باید به جای دیگر بروید. خانهای که باید بروید این است، خانه کثیف و خراب، اعمال صالح ما مصالح آن دنیای ماست. خانههای سوختهای که برای خودمان داریم. عمل انجام دادی و با ریا خراب کردی. منت گذاشتی سر طرف که کاری کردی. «فَقَالَ لَهُ فَکَیْفَ تَرَى قُدُومَنَا عَلَى اللَّهِ فَقَالَ أَمَّا الْمُحْسِنُ مِنْکُمْ فَکَالْغَائِبِ یَقْدَمُ عَلَى أَهْلِهِ» چطور طرف خدا میرویم؟ مثل کسی است که در سفر است، غائب است و نزد خانوادهاش میآید. یکی از لذتهای بهشتی «متکئین فیها متقابلین» رو به روی هم مینشینند. پس آنهایی که اهل احسان هستند خیلی خوشحال هستند.
«وَ أَمَّا الْمُسِیءُ مِنْکُمْ فَکَالْآبِقِ یَرِدُ عَلَى مَوْلَاهُ» آبق بنده فراری است. گرفتند و دوباره آوردند زندانی کردند، این نگاه هم معلوم است کسی که میداند میخواهد گرفتار شود برایش سخت است. «قَالَ فَکَیْفَ تَرَى حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ قَالَ اعْرِضُوا أَعْمَالَکُمْ عَلَى الْکِتَابِ» اعمال خودتان را به کتاب خدا عرضه کنید. «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ» آنهایی که اهل خیر بودند در بهترین نعمتهای خدا هستند. «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ» ما چطور نزد خدا هستیم؟ اگر اهل بر و شر هستی مشخص است. مرحوم آقا مجتبی تهرانی که خدا رحمتش کند، میفرمود: خداوند عادل است، ما یک صورت ظاهر داریم شبیه پدر و مادرهای ماست، یک صورت باطن هم داریم که خودمان میتراشیم. زخم زبان میزنیم و شبیه مار میشویم. شبیه عقرب میشویم. ایشان مثال میزد، میگفت: شما اگر یک سگی را ببینید که مریض است و در کوچه افتاده، این را برمیدارد داخل اتاق بگذاری؟ نه، این سگ شدن درون آدم، قیدی است که در روایات داریم.
«قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَأَیْنَ رَحْمَهُ اللَّهِ» رحمت خدا کجاست؟ «قَالَ رَحْمَهُ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» رحمت خدا هست برای اهل نیکوکاری، برایتان مثال بزنم. یک پدری خیلی بخشنده و بزرگوار است. امروز قرار هست ده نفر از بزرگان که دوستان این پدر هستند، بیایند. دو سه پسر هم دارد. یک پسر بد دهان و بی تربیت است. به او هم میگوید: بیاید؟ نه. یک پسری دارد خوب است، جلوی مهمانها میگوید: من پسرم را دوست دارم، مگر میشود دوست نداشته باشم؟ عدل نیست که وقتی یک سری افراد محترم میآیند من آنها را درون جمع بیاورم. اگر دستم، چشمم، اعضاء و جوارح من، فکرم، تربیت نشده باشد رحمت خدا واسع هست اما «المحسنین» اهل احسان باش، توان پذیرش رحمت را در خودت جذب کن. خدا رحمتش را دارد. نمره من هجده شده و یک غفلتی مرا گرفته است، خدا میگوید: عیب ندارد، تو سعی و تلاشت را کردی. دو نمره را میگیری! اما یکی که مخالفت میکند و درس نمیخواند لایق شفاعت نیست. بعضی از مسائل لیاقت آدمها را از شفاعت دور میکند. کسانی که به نماز بی اهمیتی میکنند لیاقت شفاعتشان هم از بین میرود، اینطور نیست که برای همه باشد و برای عموم باشد. امام صادق فرمود: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ» یک نامه نوشت و سؤال کرد «یَا أَبَا ذَرٍّ أَطْرِفْنِی بِشَیْءٍ مِنَ الْعِلْمِ»» چیزی از علم به من بگو، به عنوان اینکه اباذر همنشین پیغمبر است. اتفاقاً مسائل جلیس بودن را اگر ببینیم که با پیغمبر بودند، سطح معرفتی را کجا میبرد. «فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَنَّ الْعِلْمَ کَثِیرٌ» علم زیاد است، «وَ لَکِنْ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تُسِیءَ إِلَى مَنْ تُحِبُّهُ فَافْعَلْ» اگر توانستیم کسی را که دوست داریم ناراحت نکنیم، این کار را انجام بده. مگر میشود آدم کسی را که دوست دارد، ناراحت نمیکند. «قَالَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ هَلْ رَأَیْتَ أَحَداً یُسِیءُ إِلَى مَنْ یُحِبُّهُ» مگر دیدی کسی که دوست دارم را اذیت کنم؟ «فَقَالَ لَهُ نَعَمْ» بله، «نَفْسُکَ أَحَبُّ الْأَنْفُسِ إِلَیْکَ» تو خودت را از همه بیشتر دوست داری. «فَإِذَا أَنْتَ عَصَیْتَ اللَّهَ فَقَدْ أَسَأْتَ إِلَیْهَا» خیلی بد کردی با خودت وقتی عصیان الهی میکنی. تو خیلی خودت را دوست داری ولی با خودت بد میکنی. مرحوم مجتهدی به شوخی میگفت: مردم خودخواه باشید. خودخواهی که بد است! یعنی حواستان به خودتان باشد. آدم خطا میکند، در لحظه خطا هم خوشحال است ولی بعدش نمیفهمد چه بلایی سر نفسش آورده است. یک موقعی به خودش میآید میبیند چرا نماز هم دیگر لذت ندارد. چرا برای بندگی خدا حال ندارم؟ آن موقعی که سرما خوردی غذای خوشمزه هم بی مزه است. یکی از علما و بزرگان روی منبر گفت: مردم مشرک شوید. همه گفتند: یعنی چه؟ گفت: یعنی خدا را هم در کارهایتان شریک کنید. تنها فقط برای خودتان کار نکنید.
حضرت امام میفرماید: اینکه حضرت ابوذر فرمودند: ما در عمران آن طرف و خرابی این طرف، و خرابی آخرت و عمران این طرف را میبیند میگوید: این برای طبقه متوسط است. ما یک طبقه کاملاً بی اعتقاد داریم. کفار نگاهشان به مرگ پایان است و ایمان به آخرت ندارد. این برخوردش با مرگ التهاب و اضطرار است. میگوید: تمام موقعیت لذت بردن من تمام شد و من تمام شدم. این خوف از مرگ با خوفی که علماء و بزرگان دارند متفاوت است. میگوید: همه چیز تمام شد و عالم را عبس میبیند. یکی از پرستارهایی که برای کشور هلند بود، میگفت: با کسانی که آخر عمرشان بود مصاحبه میکرد و میگفت: از زندگی تعریف کنید. اکثر اینها میگفتند: پشیمان هستیم از تلاشهایی که کردیم! این همه خودمان را کشتیم که چه شود. چون پایان را میبیند. لذا آن نگاه برای طبقه پایین و سخیف هست که اصلاً جایی نیست. طبقه متوسط منظور کسی است که اعتقاد به آخرت دارد و میداند جهانی پس از مرگ هست اما نساخته و برایش تلاش نکرده است. بعضاً در زمینه تخریبش هم کار کرده است. یعنی یک استعداد اولیه خدادادی که خدا به همه داده است را حرام هم کرده است. این اشرف مخلوقاتی که خدا برای همه ما خلق کرده است را حرام کرده است. استعدادهای نیکی و خوبی و کمال طلب بودن را در جاهای دیگر مصرف کرده است. این از مرگ متنفر میشود چون آن طرف را خراب کرده است. علت ناراحتی و نفرتش این است که آن طرف خراب است. هر جا به این فکر افتادید که آن طرف خراب است، یک تنبه برای شما آمد، شیطان همان جا ایستاده است. مرحوم مجتهدی میگفت: شیطان پای منبر نوح و ابراهیم نشسته است. او از همه ما پا منبریها استادتر است. آن لحظهای که میگوید: تمام شد و عمر ما گذشت، ما که چیزی را نساختیم، میگوید: آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی! ادامه حرفت را او میزند. یعنی تو داری تنبّه پیدا میکنی و او دارد نتیجه میگیرد و در مسیر دیگر میبرد. تنبّه ما این نیست، الهی العفو! خدایا من به رحمت تو امید دارم. تو رحمتت برای محسنین است و یکی از بزرگترین احسانها و نیکوکاریها توبه و بازگشت است. باب توبه یک چیزی عجیبی است و خدا بندههای توبهمار را دوست دارد. هیچ نا امیدی نیست و من امید به رحمت خدا دارم. هروقت یاد مرگ میافتم یک قدم به خدا نزدیک میشوم. هر روزی که از زندگی ما میگذرد یک روز به مرگ نزدیک میشویم. یکوقت زیر شیشه میز کاسبی دیدم که هر روزی که میگذرد یک قدم به مرگ نزدیک میشویم. یکوقت روی صفحه گوشی موبایلت این را میگذری. یاد مرگ ذکری است که دوام نیاز دارد.
علاج قطعی وارد کردن ایمان است در قلب، به فکر و ذکر نافع و علم و عمل و صالح، بارها قرآن به ما این را آموزش داد که ایمان و عمل صالح باعث میشود مرگ برایت آسان شود. خداوند نسبت به بندهها ظالم نیست. خداوند عادل است. همان چیزهایی که دستور داده و بهشت خودش را در مقابل آنها و در عطای آنها قرار داده، خدا همانها را هم به آدم میدهد. شیطان ریب و شک در دلت میاندازد. این همه نماز و روزه داشتی چه شد؟ میآید علوم تجربی را با علوم الهی قاطی میکند. خیلیها ندیدند. پس ندیده نیست. در دل آدم شک میاندازد. خناس گفتن به شیطان یکی همین است. میگوید: هی میرود و میآید و پایههای ایمان را سست میکند. چرا نماز را میگویند: ذکر است. هی باید حواست باشد، چون میدئاند این دارد آن پایه را میخورد و هی باید سم پاشی کنی و استغفرالله بگویید. در رمی جمرات هی میآید حرف میزند، هی ابراهیم (ع) با سنگ میزند، دوباره میآید و اصلاً خسته نمیشود. یکوقت به شوخی میگفتم: اگر همت شیطان را داشتیم چه میشد؟
پیامبر(ص) به علی (ع) فرمود: علی جان همانقدر که تو در راههای هدایت بشر تبحّر داری، شیطان همانقدر در راههای ضلالت و گمراهی توان دارد. هموزن امیرالمؤمنین راه گمراهی بلد است و باید به ریسمان الهی چنگ بزنیم. حضرت امام مثال میزند. گفت: آن کسی که حساب پاک است از محاسبه چه باک است! این ترس برای موقعی است که حسابت پاک نباشد. وقتی محاسبه عملش را میگویند: وحشتی ندارد. بسیاری از بزرگان ما بودند، از اینها پرسیده شد: اگر یک هفته دیگر بگویند: شما از دنیا میروی، چه میکنید؟ گفتند: همین کارهایی که میکنم، تکلیفم را انجام میدهم، کاری نمیکنم. هیچکس تضمینی نداده تا یک هفته و یک ماه دیگر زنده باشیم. لذا جدی بگیریم و لحظهها را جدی بگیریم. یکوقت یک شخصی وارد یک قریهای شد، دید مردم دورش جمع شدند. قرارمان این است که روز اول سال که میشود، میآییم نگاه میکنیم میگوییم: هرکس اول آمد پادشاه و بزرگ ما شود. یک وزیری داشت و گفت: وزیر جریان چیست؟ وزیر گفت: میخواهی بدانی با من بیا. سوارش کرد و در یک جزیرهای متروکه برد. گفت: پیاده شو برویم اینجا را ببینیم. نگاه کردند دیدند یک مشت استخوان آدم ریخته است و مردار است. گفت: اینها چیست؟ گفت: ما رسم داریم هرکس اول سال میآید و یک سال پادشاه ماست، بعد از یکسال اینجا رهایش میکنیم و میرویم! بدان بعد از یکسال زندگی این سرنوشت توست. این آدم زرنگ بود. در تمام یکسال پادشاهی شروع کرد برای خودش آذوقه جمع کردن، قایق و کشتی فرستاد، خانه ساخت و آنجا را برای خودش چنان آباد کرد. منتظر بود یکسالش تمام شود. تمام شد آنجا رفت و رها کردند و تازه زندگی شاهانه را شروع کرد. اگر آن طرف را ساختی آنوقت لذت میبری و مشتاق هستی.
در خطبه متقین حضرت میفرماید: اهل تقوا مشتاق مرگ هستند و اگر اجلشان نبود، خودشان اشتیاق به مرگ داشتند قالب تهی میکردند. اگر بگویند: یک روز قرار است جایی برود که چهره حضرت علی را ببینید، سفرهای که امام حسین بالای سفره نشسته است. دل آدم پر میکشد! خوشا به سعادت آنهایی که در دنیا کربلا رفتنشان هم زیارت خود أباعبدالله است. حضرت امام مثالی میزنند که حقیقت صراط صورت باطن است و این صورت باطنی ولایت امیرالمؤمنین است و کسی از صراط نمیترسد که در دنیا با ولایت امیرالمؤمنین عملش منطبق باشد. بگوید: نگاه من به توست، «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه» (آلعمران/۳۱) محبت قاعدهاش تبعیت است. اگر من خدا را دوست دارید، از پیغمبر تبعیت کنید. غفران ذنوب شما آنجا اتفاق میافتد. اگر آمدیم ایمان و عمل صالح منطبق شد، حالا نگاه به مرگ عوض میشود. روایت سندش از کافی هست از امام کاظم(ع) که میفرماید: کسی که هر روز محاسبه ندارد، «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ، فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ» اگر عمل نیکویی انجام داد، از خدای خودش طلب زیادی کند. نگاه کند امروز چه کاره بود. دستی از کسی گرفت، عمل صالح کرد، خدا بیشتر میکند. مؤمن در ایمانش قانع نیست. از صفات شیطان این است که قناعت در عبادت و ایمان برای آدم میآورد. «وَ إِنْ عَمِلَ شَراًّ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ» (کافی/ج۲/ص۴۵۳) اگر عمل سیئه انجام داده بود فوری استغفار میکند. اگر گناه رخ داد زود استغفار کنید. فوریت در استغفار مغفرت را آدم را بیشتر جلب میکند و مغفرت آدم بیشتر در دل خدا مینشیند. احتمال بخشیده شدن خیلی بیشتر است. زخم را نگذارید کهنه شود و زود به دادش برسید.
مؤمنین و اهل کمال، مؤمنین اهل اطمینان قلب هستند. «یا ایتها النفس المطئنه» اطمینان و آرامش، اینجا یاد مرگ، قبرستان هم میروی به هم نمیریزد. مرگ دیگران هم میرسد میگوید: خدایا من منتظر دیدارت هستم. کراهت از موت ندارند گرچه وحشت و خوف دارند. یکوقت وحشت و خوف را حضرت امام مثال میزنند، مثل وحشت و خوف آن موقعی است که جوان در روزه اول و دوم دوران عقد دارد. دلهرهای که در آن دوران دارند، دختر و پسر میخواهند برای اولین بار همدیگر را ببینند. این از این مطلب بدش نمیآید ولی دلشوره دارد، هم اشتیاق دارد و هم دلهره دارد. هیجان یک جایزه بزرگ! کادوهایی که در روز تولد نمیدانیم چیست! حالا کادو را خدا آماده کرده است و گفته برای شما یک اجری گذاشتم که مثالش را در عالم پیدا نمیکنید. دست من باز است و به ازای کم شما ده برابر آن چیزی که انجام دادی به شما میدهم. کار من برکت دادن به کار شماست و بیشتر از آن چیزی که انجام دادی در بهشت برایت آماده کردم. ترس و اشتیاق این از جنس ترس آن عمل است. لذا روایات ما مرگ را تفسیر میکند که مثل بو کردن گل است. در کامل الزیارات دارد، آنهایی که عاشق أباعبدالله هستند، زیارت أباعبدالله رفتند، بالای سر آنها امیرالمؤمنین میآید و حضرت میگوید: اجدادم را میبینی بالای سرت آمدند و دارند توصیه میکنند که سفارش تو را به ملک الموت میکنند. ملک الموت بغلت میکند و از دنیا میبرد.
یکی از بزرگان تعریف میکرد و میگفت: یکوقت دیدم یکی از آقایان منبری بالای منبر گفت: السلام علیک یا أباعبدالله، من پایین منبر بودم، هی نگاه کردم که چرا آقا ادامه نمیدهد. نگاه کردم دیدم سرش پایین است و تمام کرد. با سلام با أباعبدالله از دنیا رفت.
شریعتی: یکجا خواندم مرحوم فاضل اردکانی معاصر میرزای شیرازی بود، جمعی نشسته بودند، نماز خواندند و شام خوردند، گفتند: نماز خوبی خواندیم و شام خوبی هم خوردیم، یک مردن خوبی هم بکنیم خیلی خوب است. همان شب از دنیا رفتند.
حاج آقای سعیدی: خدا دستش بسته نیست. برای مرگمان هم دعا کنیم. علماء و بزرگان برای حضرت عزرائیل نماز میخواندند و به او هدیه میکردند. یک موقعی میآید اگر حواسمان جمع نباشد غافلگیر میشویم. بزرگان در مرگشان غافلگیر نمیشدند.
شریعتی: تجربه یاد مرگ را با حاج آقای عالی داشتیم. یاد مرگ دل را زنده میکند، خوشا به حال آنهایی که با یاد مرگ زندگی میکنند و خودشان را مهیا میکنند. مثل یک آزاده به تمام معنا زندگی میکند و آن طرف جایگاهش جایگاه رفیعی خواهد بود. نکات خیلی خوبی را شنیدیم.
شریعتی: قرار شد برای سلامتی امام زمان(عج) قربانی کنیم، اما اگر به هر دلیلی نمیتوانید، برنامه سمت خدا آماده است نذورات و هدایای شما را جمع آوری کند و انشاءالله برای سلامتی حضرت بقیه الله قربانی کنیم و به دست محرومان برسانیم.
حاج آقای سعیدی: در آیه ۹۳ که تلاوت شد، ما دو جور گناه داریم. یکوقتی میگوییم: خدایا ببخشید اشتباه کردم، غفلت مرا گرفت. یکوقت یک گناه داریم امر میکند «قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا» شنیدیم و طغیان کردیم. پررو بودن جلوی خدا، این از یک سنخ دیگر است. جلوی خدا شاخ و شانه نکشیم. حتی اگر خطا کردی بگو: خدایا اشتباه کردم. زود برگرد، شاخ و شانه کشیدن کاری میکند «وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ» گوساله پرستی را در دل آدم جا میکند. مظاهر مادی و دنیا در دل آدم شکل میگیرد. این لیوان را اگر از مادیات دنیا و گوساله پرستی پر کردی، دیگر جای خدا نمیتواند باشد. لذا اگر خطا کردی و حبّ دنیا آمد، زود خالیاش کن. خدایا ببخش!
شریعتی: امروز روز جوان هست، این روز را به همه جوانها تبریک میگوییم. از حضرت علی اکبر برای ما بگویید.
حاج آقای سعیدی: خداوند مباهات میکند به جوانی که در میان نماز شبش خوابش میبرد که ببینید این بنده من در جوانی است. عبادت در جوانی شیوه پیغمبری است. جوانی گل عمر است. آن چیزی که از ما در دایرهی عبادات میگیرند، نماز است. در دایره زمانها جوانی است. در جوانی چه کار کردی؟ خودمان را وقف کنیم. خدایا امام حسین(ع) جوانش و خودش و خانوادهاش را وقف تو کرد. من هم میخواهم جوانیام را برای خدا وقف کنم. خدایا میدانم در این معامله من پیروز هستم. حضرت علی اکبر نطقش مثل رسول الله است. صورت و سیرتش مثل رسول الله است. در سن بیست و نه سالگی اینطور است. در جوانی پختگی پیغمبر را دارد. بعضی از سنشان خیلی جلو هستند. طرف پخته است، آدم است و روی نفسش کار کرده است. خود جوانی حالت طغیان و شعبهای از جنون را دارد، مثل اسب سرکشی است که اگر آدم توانش را تربیت کند میتواند از آن سواری بگیرد. نفسانیت در جوانی قدرتهای زیادی دارد ولی وقتی در مسیر عبادت بیافتد شیرینیهایی دارد که آنوقت حسش را هیچکس نمیتواند حس کند. آن موقع که جوان چشمش را نگه میدارد از نا محرم، جوان است و هیجانات شهوانی دارد، ولی بخاطر خدا نگاه نمیکند. طغیان از دستت برمیآید و انجام نمیدهی. جوان! حواست به پدر و مادرت باشد. صدای تو بلندتر از آنها و زورت نسبت به آنها بیشتر است. اگر استفاده نکردی بردی! فردا از دنیا رفتند اشک میریزی که دلشان را شکستی و رفتند. خیلی فرصت نداریم. پدر و مادرها بهانههای الهی هستند. افرادی که در بهشت هستند و زیارت أباعبدالله دارند اینها صاحبخانه هستند، اگر کسی زیارت أباعبدالله نداشته باشد، آدم صالحی هم باشد در بهشت مهمان است. اهل بهشت هست ولی مهمان است. ملکی را در بهشت با زیارت أباعبدالله برای خود بخریم.
شریعتی: دیگر کم کم به عید بزرگ نیمه شعبان نزدیک میشویم. انشاءالله بر همه شما مبارک باشد. انشاءالله هرکس به اندازه توانش برای این جشن بزرگ کاری کند. انشاءالله به نام حضرت بقیه الله الاعظم برای دوستانی که در مناطق سیل زده نیاز به کمک دارند هرکاری میتوانیم انجام بدهیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: اللهم عجل لولیک الفرج، خدایا ما را از اعوان و انصار حضرت ولیعصر قرار بده. فرجش را هرچه نزدیکتر بفرما. انشاءالله از اعمال و رفتار ما راضی باشند.
شریعتی: دعا میکنم برای آمدن کسی که مژده باران سبز شالیهاست، خدا کند که بیاید همین حوالیهاست.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۰۱/۲۸
.






