آرامش در زندگی؛ حدیث۱۴؛ خوف و رجاء
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۸ ۱۶:۵۸آرامش در زندگی؛ حدیث۱۴؛ خوف و رجاء

آرامش در زندگی؛ حدیث۱۴؛ خوف و رجاء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آری همین امروز و فردا باز میگردی *** ما اهل آنجاییم از اینجا باز میگردیم
با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف *** با پای خود یک روز اما باز میگردیم
این زندگی مکثی است ما بین دو تا سجده *** استغفراللهی بگو ما باز میگردیم
چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد *** چون ابرها صحرا به صحرا باز میگردیم
بین جماعت هم نماز ما فرادی بود *** عمری است تنهاییم و تنها باز میگردیم
ما عاقبت انا الیه راجعون بر لب *** از کوچه بن بست دنیا باز میگردیم
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندهها و شنوندههای گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. ارتحال حضرت آیت الله هاشمی شاهروی را تسلیت میگویم. همچنین جان باختن جمعی از دانشجویان عزیزمان را در دانشگاه واحد علوم و تحقیقات تسلیت میگویم. انشاءالله همه آنها مهمان سفره اهلبیت(ع) باشند و شاهد اینگونه حوادث و خبرهای تلخ نباشیم. برای خانوادههای آنها آرزوی صبر و اجر میکنیم و برای مصدومین این حادثه آرزوی شفا و بهبودی داریم. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. رحلت آیت الله هاشمی شاهرودی را تسلیت میگویم. همچنین عزیزانی که از دست رفتند و تلخی و داغش بر دل ما ماند. اگر ما انسان باشیم و فرض این باشد که دلمان برای دیگران میتپد، زخمی به آنها بخورد انگار زخم بر دل ما خورده است. ما ابراز همدردی میکنیم ولی شاید درکی از درد آنها نداشته باشیم. از خداوند میخواهم که به آنها صبر بدهد، وقتی مصیبتی ایجاد شد قرار ما این است که «انا لله و انا الیه راجعون» این از حیث الهی است اما از حیث زمینی ما نسبت به همدیگر مسئول هستیم. یعنی اگر خطایی پیش آمده و مشکلی که این مسأله را ایجاد کرده هم باید پیگیری شود و هم اینکه بدانیم همین مسأله فردا از ما سؤال میشود. ما نسبت به بدن خودمان امانتدار هستیم، وای به اینکه مسأله دیگران باشد. اگر کوتاهی بوده کسانی که باید نزد خدا جوابگو باشند و در این دنیا نزد مسئولین که چرا چنین حادثه پیش میآید. خدا میداند که قلب درد و ناراحتی که برای این عزیزان هست را درک نمیکنیم. از خداوند میخواهم که یک تسلی و آرامشی به قلب این عزیزان بدهد. من خیلی وقتها به روضهها توسل و تمسک میکنم. به این عزیزان که کسی را از دست دادند پیشنهاد میکنم در مجالس روضه شرکت کنند، خداوند انشاءالله به قلبهایشان آرامش بدهد.
شریعتی: هرکسی که مسئول است، از امروز اگر تا به حال اقدامی نکرده عزمش را جزم کند که دیگر ملت عزیز ایران شاهد اینگونه حوادث تلخ نباشند. خدمت شما هستیم و در محضر چهل حدیث حضرت امام(ره)، امروز حدیث چهاردهم را مرور خواهیم کرد.
باز با خوف و رجاء سوی تو برمیگردم *** دو قدم دلهره دارم دو قدم دلتنگم
حاج آقای سعیدی: از لسان مبارک امام صادق(ع) است که از ایشان سؤال شد که «ما [کان ] فی وصیّه لقمان؟» وصیت حضرت لقمان(ع) چطور بود؟ در آن چه چیزها و نکاتی وجود داشت؟ «قال: کان فیها الأعاجیب» خیلی چیزهای عجیبی در آن بود. چیزهایی که باعث حیرت انسان میشود. «و کان أعجب ما کان فیها أن قال» عجیبترین چیزی که در آن وجود داشت اینکه اینگونه فرموده بودند، «لابنه» به پسرشان، «خف الله عزّ و جلّ خیفه لو جئته ببرّ الثّقلین لعذّبک» از خدا بترس، یک طوری بترس که اگر بر و نیکی و عبادت جن و انس را با خودت داشته باشی، باز هم از خدا بترس. احتمال عذابت وجود دارد. اینطور محاسبه کن که همه عبادت عالم هم برای من باشد، من خودم را ایمن از عذاب الهی نمیبینم. «و ارج الله» نسبت به خداوند رجاء و امید داشته باشد. «رجاء لو جئته بذنوب الثّقلین لرحمک» اگر گناه جن و انس با تو باشد، احتمال بخشیده شدنت هست و رحمت خدا هنوز پا برجا است. «ثمّ قال أبو عبد الله، علیه السّلام» امام صادق فرمودند: «کان أبی یقول» امام باقر(ع) اینطور میفرمودند: «إنّه لیس من عبد مؤمن إلّا و فی قلبه نوران» در قلب آدم مؤمن دو نور وجود دارد. «نور خیفه، و نور رجاء» نور ترس، پس ترس یک نور است. یک هدایت و یک سجیه اخلاقی است. نور رجاء هم وجود دارد، خوف و رجاء هردو از جنس نور هستند، نور به معنی هادی است. کسی که میخواهد جلوی پایش را ببیند، آن نور اینطور است. «لو وزن هذا لم یزد علی هذا، و لو وزن هذا لم یزد علی هذا» اگر وزنش کنی، نه این از آن بیشتر است و نه آن از این بیشتر است. هردو هم وزن هستند. یکباره در وادی خوف نمیرود که رجاء را فراموش کند. نمیرود در وادی رجاء، خوف را فراموش کند. تعادل و اقتصاد در تعابیر اخلاقی ماست. اینکه میانهرو هستند، خوف و رجاء هردو نورهایی هستند که هدایت میکنند. هردو را به اندازه هم دارند. پس بعضی مواقع اینکه ما افراط و تفریط حتی در یک نور داشته باشیم اثر عکس میگذارد. حالت مؤمن اندازه است. من دارویی را بیش از اندازه بخورم، در دستم بریزم، همان دارو سم میشود. بدانم خوف و رجاء کجاست. لذا از حدش که خارج شود حتی اسمش هم عوض میشود. دیگر اسمش رجاء نیست و غرور و عجب است.
حضرت امام اینجا می فرمایند: ریشههای این نگاه خوف و رجایی برای انسانی که میخواهد در مسیر شناخت قدم بردارد، دو ریشه است، آدم چطور نگاه میکند. ۱- بداند که هیچ چیز نیست. او هیچ چیز نیست و فقر مطلق است. به نقصان ذاتی خود پی ببرد. حضرت امام میفرماید: ناقص بودن عمل هم میگوییم چون کلام دیگری نمیتوانیم بگوییم. ما یک اشکالی که داریم این است که خودمان را یکی حساب کردیم، عملمان را هم حساب کردیم و بعد گفتیم: ناقص است. نه هیچی نیست. نقصان یعنی یک چیزی هست و کم دارد. نه، هیچی نیست. لذا اوج معرفت به خدا این است که خودش را هیچ نبیند. اصلاً نگاهی نسبت به خودش ندارد. این پایه اول است که خوف و رجاء چطور درست میشود. وقتی خودش را بخواهد خائف ببیند، خدایا من هیچی نیستم. دعای ۵۱ صحیفه مبارک سجادیه یک طوری امام سجاد(ع) با تضرع با خدا صحبت میکند که کسی بخواند و اشکش در نیاید. امام سجاد(ع) نزد خدا پر پر میزند، اوج تواضع و تضرع است. آدم نگاه میکند و میگوید: همه بندگی این است. حالا ما ادای بندگی را درمیآوریم. این بندگی امام سجاد(ع) اوج معرفت است. خودش را هیچ تصور میکند و بیان میکند.
نگاه دوم نظر به کمال واجب، ببینی او چقدر کامل است. خدایا من چیزی نیستم تو که همه چیز هستی. آنوقت رجاء برایت میآورد. آنوقت عبادت تو فرق میکند. از هیچ برای همه چیز، آنوقت دلش نزد خدا پر میکشد. میگوید: خدایا من با اتصال به تو چه میشوم و بدون اتصال به تو هیچ نیستم. این دو نگاه پایهای، نگاه به خودم و نگاه به او باعث میشود این خوف و رجاء تعادل پیدا کند. عارف قسمت اول در این زمینه وارد میشود، نگاه به عبادتش بکند برای اینکه این تعادل ایجاد شود. در قصور نسبت به عبادتش نگاه کند. بندگیاش کم است. عبادت فقط نماز و روزه نیست اگرچه فصول و پایهها در این چیزهاست اما منحصر نیست. گاهی بندگی در مقام فکر است لذا باب حسن ظن است. در کتاب شریف میزان الحکمه باب حسن ظن را که میبینید، یکجا نوشته حسن ظن بالله، حسن ظن به خدا داشتن. ما حسن ظن و سوء ظن را به خودمان متوجه میشویم، ولی به خدا چیست. بدانی او رزاق است، بدانی او حکیم است. بدانی او رحمان و رحیم است. به بهترین وجهاش قابل مقایسه نیست. رزاقیتش قابل مقایسه نیست. یعنی اصلاً چیزی به نام صفت حمیده به غیر از او وجود ندارد. هرچه هست اوست و هرچه هست از اوست. لذا میفرماید: خوف در این مسأله ایجاد میشود. وقتی آدم قصور خودش را ببیند، ترس ایجاد میشود.
حضرت امام خوف را یک تقسیم بندی میکنند، انشاءالله خدا قسمت همه ما بکند. نور است و اگر نداشته باشیم نقص است. رجای غروری اگر جای خوف بنشیند نقص است. نداشتن من است، تخیل من است. از اینکه من کار نکرده را فکر کنم اجر دارد. حضرت امام تقسیم بندی میکنند و میگویند: یک خوف عامه است. ترس از عذاب الهی، خدایا مرا عذاب کنی من چه کنم؟ یک خوف خاص هست، ترس از عتاب است، پدرم مرا بزند یا اخم کند. نکند مرا دعوا کند. این خاص است. یک خوف اخص هم دارند که خوف از احتجاب است. نکند یکوقت عبادتم آنطور نباشد که بین من و خدا حجاب ایجاد شود. یکوقت من میگویم: در قافله عقب بیافتم و مسئول کاروان بیاید مرا تنبیه کند، یکوقت میگویم: عقب بیافتم و ناراحتی برگردد به من نگاه کند. یکوقت میگویم: خود عقب افتادن باعث میشود از محبوب دور شوم. لازم نیست او چیزی بگوید. شیرینی این خوف کمتر از شیرینی رجاء نیست. ما همه اینها را در باب شیرین و نعمت الهی میدانیم، نور میدانیم. خوف آنجا با خوف دنیا متفاوت است. خوف دنیا آنجاست که برای خانه و ماشینت نگران هستی. اینها نگرانیهایش تلخ است و نگرانی برای خدا شیرین است. لذا میگوییم: خوف عشق بازی با خداست. علم میآید و خشوع میآورد. در جاهای دیگر علم معمولاً کبر میآورد. معمولاً خودت را گندهتر از دیگران میبینی و دیگران را پایینتر میبینی. علم در مسأله الهی که شد تازه پایین میآیی. اینها در هم تنیده است. بعد نگاه میکنی در دنیا آرام میشوی. اگر همه چیز را دست خدا دیدی در دنیا آرام میشوی. اگر دیگران را مؤثر ندیدی، هرچه هست از اوست، عبادتت فقط برای او باشد. لذا حضرت امام میفرماید: «ما عبدناکَ حقَّ عبادتک و ما عرفناکَ حقّ معرفتک» این جمله را خیلی قشنگ بیان کردند. «ما عبدناک حقّ عبادتک» عبادت نکردیم آنطور که حق عبادت تو بود. خدایا اینکه بگوییم اصلاً عبادت نکردیم، «ما عبدناک حق عبادتک» حق عبادتت این است که بگوییم: اصلاً عبادت نکردیم. «و ما عرفناک حق معرفتک» بخواهی بگویی: «الله زدنی تحیُّراً فی معرفتک» هیچ چیز نشناختم. این حق معرفت این است که بگویم هیچ نشناختم. هرچه هست تویی و هرچه فقر هست من هستم.
حضرت امام توضیح میدهند که عبادات و اطاعات ما برای تحصیل اغراض خویش و محرک آن چیزی است که حبّ نفس است. محرک ما حبّ نفس است. من دوست دارم، زهد دنیا را دارم برای رسیدن به آخرت، این چیز بدی نیست. از دنیا دوری میکنم ولی حالت تجارت دارد. اگرچه پذیرفته است و نزد خدا مأجور است. ایشان در مورد این حدیث میفرماید: «خلقتکَ لاجری» بنده من تو را برای خودم آفریدم، برای خودت نیافریدم که برای بهشت و جهنمت کار میکنی. اگرچه آنجا هم به تو اجر میدهم، من خدای رحمان و رحیم برای همه اینها اجر قرار دادم ولی تو پاداشت خود من هستم، برای این بندگی کن! لذا میگوید: وقتی نماز میخوانی بگو: خدایا برای خدایی خودت نماز میخوانم. برای ترس از جهنم و رویکرد به بهشت هم درست است، اما اینها کجا و خدایا برای خودت میخوانم کجا! خدایا میترسم از عذاب یا نه، میدانم نماز قره عین تو است، میدانم با این نماز فاصله من کم میشود. این هم نزد خدا مأجور است. میدانم خطای زبان، خطای چشم مرا از چشم تو میاندازد. خدایا چشمم را میبندم که از چشم تو نیافتم. بعضی دوری را نمیفهمند. «الهی لا تکلنی طرفه عینٍ ابدا» یک لحظه مرا به خودم واگذار نکن. مرا در این آهنربا همیشه بکش. من هم سعی میکنم نزدیکتر شوم و کشش زیاد شود. در این مدار قرار بگیرم وگرنه اگر قرار نگرفتی، قرار را از تو میگیرند. آنوقت دیگر مستقر نیستی. داری در این دنیا دست و پا میزنی. هیچ خوشی مثل خوشی با خدا بودن نیست.
خدا تخلف در وعدهاش نمیکند، ولی تخلف در وعید میکند. وعید به معنی وعده عذاب است، خدا در وعده حقش که میگوید: بهشت را برای شما قرار میدهم، خیر را برای شما قرار میدهم، در آنجا تخلف ندارد. ولی در وعید آنجایی که میگوید: جهنم میبرم، بخشش هست. لذا حضرت امام میفرماید: تخلف در وعیدش میکند. بخشش هست، «یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا» (زمر/۵۳) هست. این رجاء هست، اما حواسمان باشد.
فرق بین رجاء و غرور، شاید یکی از مهمترین قسمتهای بحث باشد. غرور به معنی گول خوردن، گاهی به معنی تکبر معنا میکنیم. گاهی رجاء ندارد، امید ندارد. حضرت امام مثال زیبایی میزنند، اگر کشاورزی دانه نکارد، بگوید: من امید دارم، به این زمین امید دارم. بنشیند منتظر برداشت باشد. شما این را واقعاً آدم امیدوار و سالم العقلی میدانید. میگویید: نه آقا کار تو اشکال دارد. یعنی این امیدت اصلاً امید نیست. بگوییم: امید که خوب است. امیدواری که خوب است. میگوید: اینجا جایش نیست. غلط در ذات عمل است. این دارد خودش را گول میزند، عمل را انجام نمیدهی و رحمت را پای خدا به واسطه بدون عمل خودت میزنی. عملت را انجام بده اما هیچوقت نگو عمل من کامل است در حد خدایی خداست، بگو خدا جبران کننده است و نقص عمل مرا جبران میکند. پس خود عمل کردن موضوعیت در رجاء پیدا کرد. رجاء غرری داریم. حضرت امام میفرماید: حمق درونش است. یعنی اوج نادانی است که کسی عمل انجام ندهد و منتظر نتیجه باشد.
شریعتی: شاید همین است که امیرالمؤمنین در دعای کمیل میفرماید: تو رحم کن به کسی که تمام سرمایهاش رجاء و امید به توست. یعنی ما هیچی نداریم.
حاج آقای سعیدی: آمدند نزد امام صادق(ع) و پرسیدند: «قُلْتُ لَهُ قَوْمٌ یَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِى» گروهی هستند اهل گناه هستند. میگویند: «وَ یَقُولُونَ نَرْجُو» ما امید و رجاء نسبت به خدا داریم، «فَلَا یَزَالُونَ کَذَلِکَ حَتَّى یَأْتِیَهُمُ الْمَوْتُ» این معصیت را ترک نمیکنند تا وقتی مرگ برای آنها فرا برسد. امام صادق(ع) فرمود: «فَقَالَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ یَتَرَجَّحُونَ فِى الْأَمَانِىِّ» اینها قومی هستند که در آرزوهای بیخود رفتند. در خیالات رفتند، «کَذَبُوا» دروغ میگویند. اگر عمل نکردی و گفتی: من امید به رحمت الهی دارم، دروغ میگویند. «لَیْسُوا بِرَاجِینَ» اینها امید به خدا ندارند. تعریف امام صادق این است «إِنَّ مَنْ رَجَا شَیْئاً طَلَبَهُ» هرکس امید به چیزی داشت دنبالش میرود. «وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَىْءٍ هَرَبَ مِنْهُ» (کافى، ج ۲، ص ۶۸) اگر کسی از چیزی ترسید فرار میکند. یعنی عمل هست، فرار اینجا خوف، رجاء آنجا طلب! همه اینها ملازم هم هستند. «کذبوا» یعنی حرف بیخود میزند. امام صادق(ع) میفرماید: دروغگو هست کسی که میگوید: خدا ارحم الراحمین است ولی عمل نمیکند. لذا در رزقش هم همین است. نزد حضرت آمد و گفت: دعا کنید رزق من زیاد شود و خدا به من رزق بدهد. حضرت گفت: دعا نمیکنم. تو که کار نمیکنی! حضرت دعا نکردند. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم» (بقره/۲۱۸) تعریف قرآنی، هجرت و جهاد نیاز دارد. زخم خوردن و زخم زدن نیاز دارد. عملکرد میخواهد. وقتی میخواهیم جهاد را مثال بزنیم، دیگر اوج عمل را میگوییم. اینها باید رجاء داشته باشد. ورگنه با پا روی پا انداختن اتفاقی نمیافتد. آنکسی که میگوید: امید من ظهور حضرت حجت است، پا روی پا میاندازد، بلند شو کاری بکن. امام صادق میفرماید: «کذبوا» آدمی که میگوید: امیدم ظهور امام زمان است، ولی هیچ کاری نمیکنم.
شریعتی: یعنی اگر بدون عمل فقط امیدوار باشیم یک روزی میرسد که قطعاً پشیمان میشویم و خسران محض است.
حاج آقای سعیدی: میفهمیم حرفمان دروغ بوده است. اگرچه در این دنیا خیلی جاها میدانیم دروغ بوده است.
شریعتی: شیطان هم بی تأثیر نیست.
حاج آقای سعیدی: هم شیطان، هم نفس! حضرت امام میفرمایند: عمر شما را با رجاء بیخود تلف میکند. با چیزی که جای خودش اسمش نیست. به یک امید واهی که وجود ندارد، هم خوف و هم رجاء باید اندازه هم باشد. موازنهی خوف و رجاء، باز حضرت امام میفرمایند: موازنه باید داشته باشد. اگر خوف به حدی باشد که بگوید: خدا دیگر مرا نمیبخشد، من گناهانم خیلی بزرگ است. امیرالمؤمنین میفرماید: بزرگترین گناه ناامیدی از رحمت خداست. بگویی: خدا دیگر مرا نمیبخشد. رجاء نداشته باشیم، «یغفرالذنوب جمیعاً» همه را خدا میبخشد. رجاء تو غلط باشد. طوری باشد که یک چیزهایی را به خدا نسبت بدهید که در خدا نیست. بدون عمل کسی را میبرد، بدون عمل بخشش دارد. اینها نیست. لذا حتی شفاعت اهلبیت(ع) را نگاه میکنید قاعده دارد. «مَنِ اسْتَخَفَ بِالصَّلَاهِ» کسی که نمازش را خفیف بشمارد، نه اینکه نماز نخواند، اصلاً شامل شفاعت نمیشود. بدانیم که جاهایی که عمل میکنیم چیزی را به غیر علم به خدا نسبت ندهیم. این حالتی است که برای اکثر ما اتفاق میافتد. دیواری هم از دیوار خدا کوتاهتر پیدا نمیکنیم، هرآنچه به ذهن و تخیل و روحیات ما سازگار است به خدا نسبت میدهیم. چرا به غیر علم چیزی را میگویی؟ آیا حدیث و روایت داری؟ امام صادق(ع) تکذیب میکند. بدانیم و انشاءالله عمل کنیم.
اگر من خودم را در موقعیت خوف و رجاء تا حالا اشتباه تصویر میکردم، چطور اصلاحش کنم؟ حضرت امام میفرماید: یک علامت برای خودت بگذار. اگر عملکرد تو حالا عملکرد مثمر ثمری بوده است، عملکردی بوده که انجام میدادی خروجی این عملکرد این بود که عجب تو را نگرفته است. بگویی: ما که اهل نماز و روزه هستیم. ما که اهل انفاق هستیم. اهل کمک کردن به دیگران هستیم، دست فقرا را هم میگیریم، یکدفعه باد کردی و یک ذره گرفته شدی بدان آن غرور و رجاء غلط دارد به سراغت میآید. بدان خوف تو کار نکرده است. اما اگر میخواهی اصلاحش کنی خوف را بیاور به اضافه عملت بکن، عمل که تمام شد بگو: خدایا، این نماز من است و این خدایی تو است. بعد از نمازت قضاوت کن. ببین در مورد خدایی خدا کاری هم انجام دادی. «ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک» وقتی خروجی این شد یعنی خوف و رجاء تعادل پیدا کرد. نگاه کن ببین خوف را با عبادتت جمع زدی یا نه، وگرنه رجاء غرری، دروغ، میآید عبادت تو را با خودش میبرد. خرابش میکند و بوی فساد میدهد. عبادتی که من به خدا نگاه کردم و بگویم: خدایا هرآنچه عبادت تو بود من انجام دادم. هم درونش من دارد و متعفن است.
بنده همان به که ز تقصیر خویش *** عذر به درگاه خدا آورد
ور نه سزاوار خداوندیاش *** کس نتواند که به جای آورد
جایی نیست برای بجا آوردن. راه حلی که حضرت امام فرمودند؛ اضافه کردن خوف عبادت، بدانم که کیستم و بدانم که کیست و بدانم که عبادت من چیست و از بین بردن رجاء غیر واقعی. اوامر الهی را کوچک نشمار، نگو حالا اینکه خدا گفته، حالا خدا هم بالاخره میگذرد. امر الهی است. بگو: لازم الاجراست. اصلاً نمیشود از تحت سلطهی الهی فرار کرد.
شریعتی: یکوقتهایی که در مورد حق الناس در برنامه صحبت میکنیم شاید این بیان به ذهنها برسد که خداوند از حق خودش ممکن است بگذرد ولی از حق الناس نمیگذرد. اینجا شاید اینطور برداشت شود که حق الله چیز مهمی نیست و خدا میگذرد.
حاج آقای سعیدی: مثل اینکه من بخواهم در مورد توبه صحبت کنم و بگویم: خداوند میبخشد. بگوییم: پس حالا که خدا میبخشد گناه کنیم. نه اینطور نیست. مثل پدر است. پدر هم مهربان است و اگر توهین هم بکنی بزرگی میکند. این یعنی به پدرم توهین کنم؟! نه. پدر مهربان احترام بیشتری نیاز دارد. لذا ایشان میفرماید: عملتان را درست کنید. حق و اوامر الهی حق را کوچک نشمارید. بسیار مهم بشمارید. گفت: برای خدا کار کردن بخاطر خدا و برای مردم کار کردن بخاطر خدا، یعنی نفع عملت به مردم برسد اما برای خدا نه برای مردم. رنگ الهی باید داشته باشد، خدایا به نفع مردم برای تو کار میکنم. لذا اینطور است که زیبا میشود و بعد غصه نمیخوری. اگر برای همه مردم کار کردی، همه ناشکری کردند دیگر غصه نمیخوری، چون برای او کار کردی. این یک جایی محفوظ است و این محفوظ بودن هیچوقت هدر نمیرود. «إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (توبه/۱۲۰) خدا ضایع نمیکند اجر را و اینکه اعتقاد به سعه رحمت و عظمت آن ذات مقدس داشته باشی. یکوقت نباشد شیطان تو را از عمل بیاندازد. بگوید: آب که از سر گذشت، چه یک نی و چه صد نی! صد بار اگر توبه شکستی باز آ، این درگه ما درگه نومیدی نیست! وای به حال کسی که شیطان رجاء را از دلش بگیرد. بگوید: خدا دیگر مرا نمیبخشد. اینجا مسیری است که در هر سنی باشی، خدا جبران میکند. مگر خدا کم میآورد. «لیله القدر خیر من الف شهر» یک شب را از هزار ماه بهتر قرار میدهد. برگرد، هر آنچه هستی باز آ! گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ! اینجا محل بازگشت است. از هرجایی هستیم، در هر سنی هستیم، هرجا روایات اهلبیت را میشنویم، خدایا میخواهم برگردم، رجاء نسبت به تو دارم، خدایا از گذشتهام میترسم و امید دارم نسبت به اینکه آینده مرا بهتر از این بسازی. حضرت امام نقل میکنند: در خوفت یک طوری باش که از گذشتهات بترس از اعمالی که انجام دادی، و بترس از آیندهات که چه اعمالی انجام خواهی داد. رجاء داشته باش و بدان خدا گذشته تو را میتواند ببخشد و آینده تو را میتواند توفیق بدهد. هم گذشته و هم آینده هردو توکلم به خداست. «لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ» نه خسته میشود و نه چُرت میزند! اعتقادمان محکم به خدا باشد، او هست که ما را نگه میدارد و این ما هستیم که باید در مقابلش عمل انجام بدهیم. انشاءالله به فضل خدا در این زندگی پیروز باشیم که زمان کوتاهی است و بی خدا بودن درد بدی است.
شریعتی: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» (کهف/۱۱۰) انشاءالله همه ما اهل عمل صالح شویم و با این اعمالمان امیدوار به رحمت خداوند متعال باشیم. خیلی سال پیش روایتی از امام باقر(ع) دیدم که ایشان خوف و رجاء را اینگونه معنا میکردند، اگر بنا باشد خداوند یک نفر را وارد بهشت کند، آن یک نفر من هستم، و اگر بنا باشد فقط یک نفر وارد جهنم شود، آن یک نفر من هستم. یعنی ترازوی خوف و رجاء را اینطور برای ما معنا کردند. خیلی نکات خوبی را شنیدیم. این هفته در برنامه از شخصیت مرحوم محقق حلی یاد کردیم و در مورد ایشان شنیدیم.
شریعتی:
صحن تو و ضریح تو و بارگاه تو *** هر حاجت نگفته گمانم روا شود
هنوز هم هستند کسانی که توفیق تشرف به حرم امام رضا را نداشتند، با همکاری و مشارکت شما سال گذشته خیلیها مشرف شدند، امسال هم قرار گذاشتیم که از اقصی نقاط کشور اسلامیمان خیلیها را عازم مشهد الرضا کنیم. از ائمه محترم جماعات خواهش میکنم که در سایت ما مراجعه و ثبت نام کنند و بانی و سردستهی گروه زائران شوند که مقدمات تشرفشان فراهم شود. اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد از مرحوم محقق حلی بشنویم.
حاج آقای سعیدی: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» صفت مؤمنین این است که آنها از خدا راضی هستند و خدا هم از آنها راضی است. اینکه خدا از آنها راضی است به واسطه عملکرد و آن چیزی است که در دنیا عمل کردند، هست. اما اینکه آنها از خدا راضی هستند، خیلی سخت است آدم از خدا راضی باشد. ما از خدا هیچ طلبی نداریم. اما به آنچه او برای ما میخواهد راضی بودن،
من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آنچه که جانان پسندد
اصلاً منیتی وجود ندارد. خدایا هرآنچه که تو برای من خواستی و اتفاق افتاد در نظام احسن به بهترین وجه است. من طلبی از تو نداشتم، همین که به این دنیا هم بیایم، طلب من از تو نبود. آن هم به لطف تو بود و من نسبت به تمام الطاف تو راضی هستم. امام حسین(ع) در اوج سختی فرمود: «الهی رضاً بقضائک» انشاءالله ما هم رضایتمان نسبت به خداوند در اوج باشد.
کتاب «شرایع» کتاب فقهی مرحوم محقق حلی است و بسیار روی این کتاب زحمت کشیدند و یک حالت مرجع دارد و خیلیها از این کتاب استفاده میکنند. من یک قسمت از مقدمه ایشان را انتخاب کردم که با بحث امروز ما هماهنگ است. «فابتدأت مستعینا باللّه» از خدا کمک میگیرم و استعانتم فقط از خداست، «و متوکلا علیه» توکلم نسبت به خداست، همه چیز را به خدا میسپارد. «فلیس القوه إلّا به» دارد «لا حول و لا قوه الا بالله» میگوید. هیچ قدرت به جز قدرت خدا نیست. «و لا المرجع إلّا إلیه» هیچ بازگشتی جز به سوی او نیست. اینها به این حرفها اعتقاد داشتند و با این مسیر جلو رفتند. با یک اخلاصی رفتند که تا بعد از هفتصد سال هنوز زنده است. میخواهند بگویند: اسلام، میگویند: برو شرایع را نگاه کن. چقدر مرجع میشود خودش کسی که خود مرجع را خدا دانست، خدا هم او را مرجع قرار میدهد و لسانش را لسان برکت قرار میدهد.
ای مهدی فاطمه که دلهای ما برای تو تنگ است، انشاءالله تو را با چشم ظاهر ببینیم. «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ» (بحارالانوار/ ج ۵۳/ ص ۱۷۶) حضرت دعا میکند خدا موفق کند به طاعت خودش شیعیان ما را، دعای امام زمان است. «فِى الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ» اگر جمع میشدند و قلبهایشان یکی میشد، خودشان را بر دیگری ترجیح ندهند. اجتماع قلوب، در روایات داریم که اجتماع ما خیلی به هم میخورد، حضرت اجتماع گرگها را مثال میزند بخاطر اینکه جیفهی یک گوشه افتاده، سرهایشان را کنار هم میبیند این است. اجتماع انسانها بخاطر این است که قلبهایشان کنار همدیگر است. اگر قلبهایشان کنار همدیگر میشد، به عهدی که با ما داشتند عمل میکردند، ظهور ما تأخیر نمیافتاد. «لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَهُ بِمُشَاهَدَتِنَا» سعادت مشاهده ما را پیدا میکردند. آن چیزی که ما را از همدیگر جدا کرده، مرا از آنها و آنها را از من جدا انداخته است، نیست الا آن کارهایی که ما دوست نداریم انجام میدهند. اگر شهد شیرین مهدی فاطمه، یک نظرش، یک چیزی روی قلب ما آمد و فهمیدیم چقدر شیرین است، آنوقت فاصله از او خیلی برای ما سخت میشود. ملاکمان برای عملمان آن چیزی باشد که امام زمان دوست دارد. ببین آیا او دوست دارد یا ندارد؟ من برای نزدیک شدن به او باید ببینم او چه دوست دارد.
شریعتی: برای خوشحال کردن امام زمان چه کار باید بکنیم؟ چطور حضرت را یاری کنیم و او را کمک کنیم و راه خودمان را به سمت ظهور با صلابت ادامه بدهیم؟
حاج آقای سعیدی: دستورالعمل ما خیلی در این زمینه روشن است. مگر اهلبیت هادی نیستند؟ اگر من نسبت به هدایت او منعطف باشم یا مخالفت کنم، یعنی عملکرد حضرت چطور است. من هادی به نام حضرت حجت(ع) دارم، کمک کردن یعنی نسبت به هدایت او منعطف باشم و بپذیرم و علامت پذیرش من عملکرد من است. حضرت بیاید چه کسی را بیشتر از همه دوست دارد. حضرت نگاهشان امروز به اعمال ما هست. غافل نیستند از ما، لذا عملی که مرا دور میکند و باعث ناراحتی و حزن حضرت میشود، لذا حضرت دعا میکند و از بعضی شیعهها محزون است و غصه میخورد. دلمان به غصه خوردن حضرت راضی میشود؟ نه، خیلی وقتها بلد نیستیم و غافل هستیم. نمیدانیم چه اثری دارد. فکر میکنیم اثر اینکه اینجا حرف بدی زدم، این است که فلانی نارحت میشود. نه! اثرش این است که حضرت حجت ناراحت میشود. اثر غفلت در نمازم، اثر بی اهمیتی نسبت به تکالیف شرعیام، نارا حتی حضرت را دارد. این خیلی سخت است. اگر فهمیدیم اینطور شد به واسطه اینکه او را ناراحت نکنیم عمل کنیم. آدم باید یک جایی در دل امام زمانش داشته باشد.
شریعتی: انشاءالله اگر بتوانیم بحث حضرت مهدی(عج) را روزهای چهارشنبه داشته باشیم خیلی برای همه ما خوب است و غفلت زدایی میکند از حال و روزهای ما. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای سعیدی: اللهم عجل لولیک الفرج، خدایا دلهای ما را متوجه حضرت کن و حضرت را از ما راضی قرار بده.
شریعتی: یکبار دیگر ارتحال آیت الله هاشمی شاهرودی را به همه دوستان عزیز خاصه به بیت شریف ایشان تسلیت میگویم. همینطور جان باختن تعدادی از دانشجویان عزیز و نازنینمان را به خانواده عزیز و گرانقدرشان تسلیت میگویم. انشاءالله همه آنها مهمان سفره اهلبیت باشند و دیگر شاهد اینگونه حوادث تلخ نباشیم.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۷/۱۰/۵
.






