امانتداری ؛ اهمیت و مصادیق آن
۱۴۰۰-۱۱-۰۸ ۱۴۰۲-۰۵-۳۱ ۱۴:۵۶امانتداری ؛ اهمیت و مصادیق آن

امانتداری ؛ اهمیت و مصادیق آن
بسم الله الرحمن الرحیم
۱- اهمیت امانتداری
۱.۱- ویژگی اصلی پیامبران
در ایام مبعث حضرت رسول اکرم (ص) قرار داریم. رسول اکرمی که قلۀ همۀ صفات پسندیده و فضیلتها هستند. حتی خودشان فرمودند که من مبعوث شدهام برای تمامکردن مکارم اخلاق. البته و صد البته که ایشان به تمام مکارم اخلاق آراسته بودند. یکی از صفات پسندیده و ویژۀ پیامبر که حتی قبل از اسلام هم بین مردم به آن معروف بودند، محمد امین است. تا جایی که در آغاز رسالت وقتی به مردم مکه فرمودند اگر بگویم که پشت این کوه لشگری مجهز برای جنگ با شما آماده شده است، قبول میکنید؟ همه گفتند بله، شما امین ما هستی و هرچه بگویی قبول داریم و میپذیرم. پیامبر نیز بر این صفت همیشه تأکید میکردند. حتی وقتی قدرت پیدا کرده بودند و مکه را فتح کردند، کلید خانۀ خدا را از مشرکی گرفتند که در را باز کنند و بتها را بشکنند. بعد از این اتفاق، پیامبر که برگشت، عمویشان عباس آمد و گفت: یا رسولالله، دیگر کلید را به این مشرک ندهید. به من بدهید، من کلیددار شوم؛ چون کلیدداری خانۀ خدا مقام بود. الان هم مقام است. آیۀ نازل شد: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها: پیامبر امانت را باید به اهلش برگردانی.»[۱] ولو یک کلید، ولو یک مشرک. اینقدر این بحث امانتداری مهم است. رسولالله هم کلیدی را که به امانت گرفته بودند، پس دادند.
اصلاً یکی از مسائل مهمی که خداوند متعال در قرآن کریم به آن اشاره دارد و حتی وقتی در سورۀ مبارکۀ شعرا بنا دارد تا شش پیامبر بزرگوار را معرفی کند، با اینکه صفات زیادی دارند و در کمال تمام فضیلتها و صفات خوب هستند. خداوند متعال همۀ آنها را به یک صفت معرفی میکند و این یعنی این صفت در میان همۀ آن فضیلتها و صفات برتر، اهمیت ویژهای دارد. بله در در سورۀ شعرا شش جا پشتسرهم نقل میکند که این پیامبران وقتی میخواستند خودشان را معرفی کنند، میگفتند: «انی رسولٌ امین» این کلمۀ «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»[۲] شش بار پشتسرهم در سورۀ شعرا تکرار شده است. شبیه هم هست. چقدر مهم است که بعد از رسالت، پشتسرهم شش بار در این آیات تأکید روی صفت امین دارد.
مثل این که شما بروید مدرسه، کلاس اول دبستان معلمی که هم باسواد است و هم باتجربه هم مهربان است و هم منظم و دقیق هم باحوصله و صبور است هم همۀ ویژگیهای معلمی خوب را دارد، بگوید دانشآموزان عزیز خیالتان راحت، من معلم مهربانی هستم. سال بعد هم معلم دوم دبستان بگوید من مهربان هستم. معلم سوم دبستان هم بگوید من مهربان هستم. همه بگویند من مهربان هستم. شما متوجه میشوید که برای تدریس از همه مهمتر مهربانی است و شما اگر میخواهید تدریس کنید، باید مهربان باشید.
بالاخره در همین راستا رسول خدا فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الامَانَهِ: هر پیغمبری را خدا مبعوث کرد برای دو چیز از او تعهد گرفت: یکی امانتداری و یکی صداقت که صداقت هم نوعی امانتداری است.»[۳]
۲.۱- غضب الهی در انتظار خائن در امانت
همچنین آخرین وصیت پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین(ع) هم در همین موضوع است. شما بزرگواران میدانید که آخرین صحبتها و وصیتها از اهمیت ویژهای دارد. روایت طولانی که پیغمبر اکرم در آخرین روزهای عمرشان فرمودند و آخرین خطبۀ حضرت به یک معنا بود. آخرین خطبۀ طولانی که رسول خدا فرمودند: «مَنْ خَانَ أَمَانَهً فِی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَرُدَّهَا إِلَی أَهْلِهَا ثُمَّ أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ مَاتَ عَلَی غَیْرِ مِلَّتِی وَ یَلْقَی اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ: هرکسی در دنیا به امانتی خیانت کند و امانت را به صاحب امانت برنگرداند، مسلمان از دنیا نمیرود و خدا بر او غضبناک است.»[۴]؛ یعنی مسلمان کامل نیست کسی که خیانت به امانت کند و امانت را به اهلش برنگرداند. حالا ببینید اگر خدای رحمان و رحیم بر کسی غضب کند، چهها که بر سرش نمیآید. ما طاقت غضب پدرمان را نداریم. ما طاقت غضب رئیس ادارهمان را نداریم، چه برسد به غضب الهی. در صورتی که غضب الهی را فقط میشنویم. خیلی سنگین است؛ بهویژه برای خیانت. تا جایی که در روایات داریم که امامعلى (ع) میفرمایند: «مبادا که خیانت کنی که آن بدترین گناهان است و شخص خیانتکار بهدلیل خیانتش دچار عذاب جهنم خواهد شد.»
رسول خدا (ص): «هر کسى خیانت کند، خدا از عمق زمین هفتم طوقی بر گردنش میاندازد تا با همان در روز قیامت خدا را ملاقات کند. مگر آن که توبه کند و برگردد.»
۳.۱- امانتداری یک مسئلۀ فطری و عقلی
قبل از اینکه مورد دیگری را خدمت شما عرض کنم، میخواهم بگویم همین امانتی که چقدر برای آن آثار و نتیجه ذکر شده است، به غیر از این همه تأکید که دین اسلام دربارۀ آن دارد، امری فطری انسانی است. حتی غیر مسلمانان به آن اهمیت میدهند. اجازه بدهید مثالی بزنم تا این مسئله فهمیدنیتر باشد: همۀ ما دیدیم و تجربه کردهایم که امانتداری فطری و عقلی است برای مثال بچهای که در مهدکودک است و هیچ درسی نخوانده و سن کمی دارد. کیکی دارد که بخورد. میخواهد برود دستشویی دستش را بشوید. به بچۀ دیگری که هم سن خودش است میگوید: «این کیک را نگهدار، الان میآیم.» اگر برود و برگردد، ببیند کیک را خورده است او را نمیزند؟ فریاد نمیکند؟ چرا این کار را میکند؟ چون حس امانتداری حسی فطری است، حسی درونی است. اهمیت امانتداری نه احتیاجی به روایت دارد و نه به آیه. بچههای مهدکودک امانتداری را دوست دارند، حتی دزدها هم امانتداری میکند. اگر مال دزدی را پیش یکی از دزدان بردند و گفتند چند روز اینجا باشد تا برویم مشتری برایش پیدا کنیم، آن دزدِ دیگر امانتداری میکند و جزو آدابورسومش هست. احتیاجی ندارد برایش آیه و حدیث بیاورم. ذاتاً و فطرتاً امانت را دوست دارند.
۴.۱- افزایش روزی و آسایش
خداوند برای امانتداری که این همه بر آن تأکید شده است، آثار فراوانی هم قرار داده است:امروزه بسیاری از ما به فکر افزایش رزقوروزی هستیم و مرتب دنبال اذکار و دستوراتی هستیم که بتواند رزق ما را زیاد کند. در روایتی از آقا رسولالله(ص) آمده است:«الأَمانَهُ تَجلِبُ الرِّزقَ: امانتدارى، روزى مىآورد.»[۵] بهدنبال افزایش روزی هم موجب میشود انسان به گشایش و آسایش در زندگی برسد.
اجازه بدهید داستانی خدمت شما عرض کنم که خیلی جالب است. مردی بود در مرو که او را نوح ابن مریم میگفتند. او قاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت. نوح ابن مریم را دختری بود با کمال و جمال که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند. پدر در کار دختر سخت متحیر بود و نمیدانست او را به که بدهد. میگفت اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزرده میشوند.
قاضی، خدمتکاری جوان داشت، بسیار پارسا و دیندار. نامش مبارک بود. قاضی باغی داشت بسیار آباد و پرمیوه. روزی به مبارک گفت: «امسال به باغ انگور برو و از آن نگهداری کن.» خدمتکار رفت و دو ماه در آن باغ کار کرد.
روزی قاضی به باغ آمد و گفت: «ای مبارک، خوشهای انگور بیاور.» جوان انگوری آورد که ترش بود. قاضی گفت: «برو خوشهای دیگر بیاور.» آورد. باز هم ترش بود. قاضی گفت: «نمیدانم چرا از باغ به این بزرگی، انگور ترش پیش من میآوری و انگور شیرین نمیآوری؟»
مبارک گفت: «من نمیدانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش؟»
قاضی گفت: «سبحان الله، تو دو ماه است که انگور میخوری و هنوز نمیدانی کدام شیرین است؟»
مبارک گفت: «ای قاضی، به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخوردهام و مزهاش را ندانم که ترش است یا شیرین.»
قاضی پرسید: «چرا نخوردی؟»
مبارک گفت: «تو به من گفتی که انگور نگاه دار. نگفتی که انگور بخور و من چگونه میتوانستم خیانت کنم.»
قاضی بسیار شگفتزده شد و گفت: «خدا تو را بدین امانت نگه دارد.» قاضی وقتی فهمید که این جوان بسیار عاقل و دیندار است. گفت: «ای مبارک، مرا در تو رغبت افتاد. آنچه میگویم باید انجام دهی.»
مبارک گفت: «اطاعت میکنم.» قاضی گفت:«ای جوان، مرا دختری است زیبا که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کردهاند. نمیدانم به که دهم. تو چه صلاح میدانی؟»
مبارک گفت:«کافران در جاهلیت، در پی نسبت بودند و یهودیان و مسیحیان روی زیبا و در زمان پیامبر ما، دین میجستند و[۶] امروز، مردم ثروت طلب میکنند. تو هر کدام را خواهی، اختیار کن.»
قاضی گفت: «من دین را انتخاب میکنم و دخترم را به تو خواهم داد که دیندار و با امانتی.»
مبارک گفت: «ای قاضی، آخر من خدمتکارم. دخترت را چگونه به من میدهی؟ آیا او مرا میخواهد؟»
قاضی گفت: «برخیز با من به منزل بیا، تا چاره کنم.» وقتی به خانه آمدند، قاضی به مادر دختر گفت: «ای زن، این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته و باتقواست. مرا رغبت افتاده که دخترم را به او بدهم. تو چه میگویی؟»
زن گفت: «هرچه تو بگویی، اما بگذار بروم و داستان را برای دخترم بگویم. ببینم نظر او چیست.» مادر آمد و پیغام پدر را به دختر رساند. دختر گفت: «چون این جوان باتقواست و دیندار و امین است، میپذیرم. آنچه شما میفرمایید من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم.» قاضی دخترش را با ثروتی بسیار به مبارک داد.
اگر همسایه خانه خود را در زمانی که به مسافرت میرود به شما امانت میسپارد، باید از آن مواظبت کنید و همۀ تلاش خود را بکنید. اگر وسیلهای را به امانت میگیرید، بیشتر از آنچه با صاحب آن صحبت کرده و اجازه گرفتید از آن استفاده نکنید. اگر کسی چند لحظه گوشی خود را به شما سپرد، سریع دنبال عکس و فیلمهای شخصی او نرو. دربارۀ تکتک امانتهایی که نزد ما گذاشته میشود با حساسیت و دقت مواظبت کنیم.
۵.۱- امین، در بهشت در کنار رسولالله است
یکی دیگر از فواید امانتداری که بهتر از همه است، نزدیکی به پیامبر(ص) در روز قیامت است. بهبه به این پاداش. چه چیزی از این بهتر؟ پیامبر(ص) میفرمایند: «إِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی غَداً وَ أَوْجَبَکُمْ عَلَیَّ شَفَاعَهً أَصْدَقُکُمْ لِلْحَدِیثِ وَ آدَاکُمْ لِلامَانَهِ: نزدیکترین به من کسانی هستند که اهل امانتداری باشند.»[۷] حتی رسول اکرم(ص) تضمین بهشت را هم به عهده گرفتهاند و برای چنین شخصی میفرمایند: « اضْمَنُوا لِی سِتّاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَضْمَنْ لَکُمُ الْجَنَّهَ:… وَ أَدُّوا إِذَا ائْتُمِنْتُمْ.»[۸]
امیدوارم هرچقدر که در دنیا بهخاطر این سعودیهای خبیث و مسائل مالی و هرعلت دیگری نتوانستیم به زیارت رسولالله برویم با امانتداری که مطمئن هستم شما عزیزان انجام میدهید و امانتدارهای خوبی هستید، انشاالله به این دیدار نائل شویم و در بهشت برین همنشین رسولالله باشیم. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
۲- امانتداری بدون حدومرز (نامشروط)
نکتهای در دستورات دینی که بسیار مهم است و شاید نادر و کمیاب باشد این است که برای بیشتر دستورات دینی حد و حدود تعیین شده است؛ مثلاً غیبت را میفرمایند گناه بسیار بزرگی است، مانند خوردن گوشت بدن برادر مرده است. اما اگر کسی فاسق بود میتوان دربارۀ فسقش غیبت کرد، مجاز است. دربارۀ گناه دروغ که میفرمایند کلید همۀ بدیها است در جاهایی جایز دانستهاند؛ مانند وقتی میخواهیم بین دو نفر را صلح و آشتی دهیم، همین دروغ هم جایز میشود. در بعضی واجبات هم وقتی توانایی نداشته باشی، از عهدۀ شما ساقط میشود؛ مثلاً انفاق. میفرمایند تا آنجا اهل انفاق و دست بهخیر باش که خودت فقیر و محتاج نشوی. همۀ این مثالها را زدم تا این نکته را بگویم که دربارۀ امانتداری، حد ندارد. شما با هیچ بهانهای نمیتوانی آن را انجام ندهی. امانتداری بدون قیدوشرط است. نامشروطبودن امانتداری حتی در مواجه با نیک و بد بودن صاحبان امانت، از مهمترین آموزههای اسلامی است. روایات زیادی در لزوم ادای امانت به انسانهای نیک و بد داریم.
حتی در روایات تصریح میکند که امانت را باید به صاحب آن بازگرداند، حتی اگر امانت دهنده قاتل امیرالمؤمنین (ع) یا قاتل امامحسین (ع) باشد. از همین رو امامسجاد (ع) میفرمایند: «اگر قاتل پدرم شمشیری که با آن پدرم را به قتل رساند، به من بهعنوان امانت بدهد. آن را به او باز میگردانم.» این روایات به صراحت وظیفۀ امانتداری را در مقابل رفتار صاحبان امانت، بدون قیدوشرط میکند. این به معنای آن است که رفتار زشت و ناروای صاحب امانت، خیانت را در حق وی روا نمیکند. حتی مقابلهبهمثل هم در این مقام مجاز نیست؛ یعنی نمیتوان گفت چون فلانی به من خیانت کرده است، پس من نیز میتوانم در حق اوخیانت کنم.کم بگذارم یا خدایی ناکرده الان وقت تلافیکردن است. زنی نزد امام صادق آمد و گفت:«من پسری داشتم که از دنیا رفت. اموال او نزد برادرم بود. برادرم اموال پسرم را از بین برد. مال او را خورد و سر فرزندم کلاه گذاشت. حالا برادرم مالی را به امانت نزد من گذاشته است. آیا من اجازه دارم از مال برادرم مقداری را بدون اجازه در ازای آن کلاهی که سر پسرم گذاشته بود، بردارم؟ مثلاً هزار درهم مال پسرم را خورده و الان نزد من چیزی را گذاشته که ارزش مالی دارد.» آقا فرمودند: «خیر. این کار را نکنید. وَ لا تَخُنْ مَنْ خَانَکَ: به کسی که به تو خیانت کرده، خیانت نکن، تو هم مثل او میشوی.»[۹]
چقدر داستان امانتداری اهمیت دارد که از رسول خدا نقل کردندهاند: «امانت را بدهید. به کسی که حتی به شما خیانت میکند، حق خیانت ندارید.» اما امانتداری نسبی است؛ به این معنا که ما باید امانتهای مختلفی را که در دست داریم هرکدام را به فراخور خودش امانتداری کنیم؛ چون برخی از امانتها مالی است، ولی بعضی معنوی هستند. گاهی اصلاً افراد پیش ما امانت هستند. پس هرکدام را به نحو صحیح خودش باید امانتداری کنیم. انشالله در این جلسه چند نمونه را مفصل خدمت شما عرض خواهم کرد.
۳- مصادیق و انواع امانت
امانت با این همه آثار انواعی دارد که اولینِ آن همان امانتهای مادی است که خیلی نیاز به توضیح ندارد، البته دربارۀ همین پول، زمین، طلا، وسایل منزل، اتومبیل و این چیزها که امانتداری در این چیزها هم بسیار اهمیت دارد. در احوالات عالم بزرگ، مقدس اردبیلی آمده است که روزی حیوانی را امانت گرفتند تا به محلی بروند. در راه شخصی به ایشان گفت حال که این مسیر را میروی این نامه یا بسته را هم همراه خود ببر و به فلان شخص بده. اما دیدند که با کمال تعجب مقدس پیاده وارد آن محل شد و افسار حیوان را گرفته و دنبال خود میآورد و سوار نشده. علت را پرسیدند. جواب داد بهدلیل اینکه وقتی من حیوان را گرفتم دربارۀ نامه یا بستۀ اضافی با صاحب او صحبتی نکردم و طی نکرده بودم. به همین دلیل پیاده آمدم؛ دومین نوع امانت، امانت معنوی است و بنده قصد دارم دراینباره بیشتر خدمت شما عرض کنم. چند تا از مصداقهای آن را خدمت شما عرض میکنم.
۳. ۱. عبادت
اولین نوع از امانتهای معنوی، عبادت است.
گاهی امانت، عبادات است. امیرالمؤمنین (ع) نمازشان که تمام میشد، میگفتند: «خدایا، من این امانت را ادا کردم.» در قرآن داریم «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه.»[۱۰] بعضی گفتند منظور از امانت تکلیف است. در روایت داریم دزدها چند گروه هستند: یکی از سارقین کسی است که از نمازش بدزدد. هفده رکعت نماز! چند روز پیش جوانی مرا دید و گفت: من آدم خوبی هستم. پدر و مادرم خوب هستند، ولی خودم حوصلۀ نماز خواندن ندارم. گفتم: «چقدر وقت میگیرد؟» گفت: «روی هم پانزده دقیقه!» گفتم: «۲۴ ساعت، پانزده دقیقهاش به خدا نمیرسد؟» عبادت امانت است، گاهی عبادت میشود امانت.
۲.۳. حفظ عیوب واسرار دیگران
دومین امانتی که در این جلسه دربارۀ آن خدمتتان هستیم و صحبت میکنیم، فقط امانت مالی و پولی نیست. یکی از مصداقهای امانت حفظ آبرو و اسرار و عیوب دیگران است. در آیۀ کریمۀ قرآن به کسی که دوست دارد عیب مردم را در جاهای مختلف نقل کند وعدۀ عذاب الیم داده شده است. اینکه در روایت داریم سرّ برادرت، مجالس مؤمنین، امانت است.متن عربی روایت همراه با سند ذکر شودمقام معظم رهبری در شرح حدیث میفرماید: «و من کلام رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم المجالس بالامانه.»[۱۱] کلمهای کوتاه و در دل آن مضمونی فراگیر و تأثیرگذار در وضع زندگی اجتماعی. مجالس باید با امانت همراه باشد؛ یعنی شما با دوستتان نشستهاید حرف میزنید، بعضی از مطالب هست که انسان ممکن است در جلسهای با دوستی، دوستانی درمیان بگذارد و حاضر نباشد این مطلب را در ملأعام به همۀ مردم بگوید. چنانچه این مطلب به وسیلۀ دوستانی که در آن جلسه هستند پخش شد، اعلام شد، اینجا و آنجا گفته شد، به قول معروف رایج در این زمان افشاگری میشود. انگار افشاگری ارزش است، افشاگری میکند. اگر این جور شد بر خلاف مقصود گوینده عمل شده. بهخصوص در آن هنگامی که آن حرف یا آن گوینده حساساند. حرف، حرف حساسی است یا گوینده، گویندۀ حساسی است که حرف از زبان او وقتی نقل بشود تأثیرات بیشتری خواهد داشت. اگر مخرّب باشد آن تأثیرات مضاعف خواهد داشت. زمانه، زمانۀ این چنینی است که وقتی حرفی پخش شد آثار سوئی میبخشد. این الان مبتلابه همۀ ماست. جلسۀ خصوصی حساسی را تشکیل میدهند و تأکید میکنند که حرف بیرون این جلسه نرود. بعد از دو ساعت سه ساعت انسان میبیند که این حرف همین طور در سایتها و زبانها، یک خرده زیادی و یک خرده کم و کمی تحریف و اینها هم هست. «المجالس بالامانه». باید عادت کنیم که هر چه شنیدیم را نباید بر زبان آورد. فضا جامعه را این فضا بیماری میکند. فضای جامعه میشود فضای بیمار. اینهایی که عرض میکنیم چیزهایی است که بایستی هم خود ما رعایت کنیم هم به دیگران بگوییم رعایت کنند.
شما جایی چیزی به گوشت خورد، نباید نقل کنی. یک رازی را به هر دلیلی فاش کردی. خبری را نادرست منتقل میکنید. بعضیها متأسفانه به این فضاها ورود میکنند. اینها خیانت به حریم خصوصی است. در روایت داریم افشای سرّ برادرت خیانت است. اینکه امروزه متأسفانه در این فضاهای مجازی، گروهها و صفحات هر چیزی را بدون تحقیق و بررسی بارگذاری میکنیم و آبروی مومنین را زیر سوال میبریم. اگر جایی بودیم و بدگویی مومن میشد باید دفاع کنیم. علمای اخلاق فرمودهاند اگر در جلسهای از کسی بدگویی شد، غیبت شد، راه شما و وظیفۀ مسلمانی شما این است که به هر نحو شده از آن فرد دفاع کنید.
اجازه بدهید داستانی برایتان نقل کنم: حضرت آیتالله حائری(ره) مؤسس حوزۀ علمیۀ قم هستند. کسی آمد خدمت ایشان و نقلی کرد و گفت آقا پیش فلانی بودم و این حرف را دربارۀ شما زد. بدگویی کرد، خوب توجه کنید. دربارۀ ائمه نیست. داریم میگوییم انسانهایی که مثل من و شما هستند. اما به تربیت آن بزرگواران درآمدهاند. آیتالله حائری گفت: «من او را نمیدانم چطوری و چرا و چه شده که این را گفته؛ ولی میدانم تو فاسقی.» طرف جا خورد و گفت: «چرا؟!» بهخاطر اینکه حتی اگر واقعاً این اتفاق افتاده باشد، حق ندارد فرد بیاید نقل کند؛ سخنچینی حرام است. فسق و گناه است.
وای به حال سخنچین. وای به حال غیبتکننده. بعضی افراد میگویند غیبت نیست که دارم راست میگویم. عجب، راست میگویی غیبت است، اگر دروغ میگفتی که تهمت بود.
همۀ اینها مصادیق خیانت در امانت است.
مومنین واقعی عیوب دیگران را جایی نقل نمیکنند. حتی در موقعی که با آن شخص دعوایشان شده باشد. دوستی داشتیم که با همسرش دعوایش شده بود در حدی که نزدیک به طلاق بود. هر چه رفقا میگفتند چه شده و ایراد همسرت چیست که میخواهی طلاقش بدهی با اینکه بسیار ناراحت بود و فشار عصبی زیادی بر دوشش بود میگفت: «چرا باید عیب و ایراد همسرم را برای شما بگویم.» همه میگفتند: «میخواهی از او جدا شوی، طلاقش بدهی. این چه حرفی است. بگو بدانیم چه ایرادی دارد که چنین تصمیمی گرفتهای؟» گفت: «عیب و ایراد همسرم را به کسی نمیگویم» گذشت تا طلاق گرفتند. بعد از چند ماه که از طلاقش گذشت و اتفاقاً ریش و موهایش در اثر فشار روحی سفید شد. از او پرسیدند حالا که دیگر همسرت نیست. حالا که دیگر چند ماه گذشته. حالا بگو ایرادش چه بود؟ گفت: «با خبر شدم ازدواج کرده.» گفتند: «خب چه ربطی دارد. بگو چه ایرادی داشت؟» گفت: «چرا باید ایراد همسر دیگران را به شما بگویم؟ نه خیر نمیگویم.» همه خجالت کشیدند و دیگر سوالی نپرسیدند. بله بزرگواران اگر میخواهیم امانتدار باشیم، اگر میخواهیم واقعاً به یکی از اهداف بعثت رسولالله که اتمام مکارم اخلاق است رسیده باشیم و از این قافله جا نمانیم، اگر میخواهیم خود را به صفات و ویژگیهای رسولالله بیاراییم، آن هم این ویژگی پسندیده که داریم راجع به آن حرف میزنیم، باید امانت دار باشیم. باید حرف مردم را برای دیگران نبریمو باید «المجالس بالامانه» را رعایت کنیم.
۳.۳. فرزندان
سومین چیزی که امانت محسوب میشود و باید به شیوۀ خودش امانتداری کنیم. امانتهای دیگر الهی، فرزندان ما هستند. باور کنید روزی از ما خواهند پرسید ما به شما این نعمتها را دادیم چه کار کردید؟ از ما خواهند پرسید نسبت به فرزندانتان چه کردید؟
استاد انصاریان میفرمایند: باید خیلی در دنیا مواظب این امانت الهی باشیم؛ چون فرزندان ما ملک ما نیستند و ما هم مالک آنها نیستیم. بلکه بچههای ما بچههایی هستند که فقط ما باعث بهدنیا آمدنشان شدهایم. اگر مرد و زن ازدواج نمیکردند، پای بچهای در میان نبود. اما آقایی با یک خانمی ازدواج کردند و واسطه بودند، نه مالک، واسطهٔ پدیدآمدن فرزند بودهاند و خودشان خالق فرزند نیستند. خالق وجود مقدس ربالعالمین بوده است. اختیاردار این اولاد پروردگار است. خدا از اختیار خودش استفاده کرده و به مرد و زنی فرزند داده. این فرزند مملوک حق و امانت پروردگار نزد این مرد و زن است.
امانتداری فرزندان نه فقط این که من مواظب باشم که صدمهای به جسم او وارد نشود. مواظب باشم خراشی به پوست او نیفتد. بلکه علاوه بر همۀ اینها ومهمتر اینکه باید برای تربیت فرزند خود تلاش کنم، وقت بگذارم. علیالخصوص اینکه در تربیت دینی و دیندارشدن فرزندان خود باید تلاش کنیم و این را مطمئن باشیم که اگر برای فرزند خود تلاش کردیم ابتدا نفعش به خود پدر و مادر میرسد و باعث سعادتمندشدن آنها میشود.
در روایات متعدد داریم که بعد از مرگ، پروندۀ اعمال آدمی بسته میشود، مگر در باقیاتوصالحات که نمونۀ بارز باقیاتوصالحات همین فرزندان صالح هستند که باعث خدا پدر بیامرزی پدرها و مادرها میشوند. ما باید تلاش کنیم فرزندانی تربیت کنیم که هم خودشان عاقبت به خیر بشوند هم موجب دعا برای ما بشوند. روز عید است، اشکال ندارد داستانی مطرح کنم که لبخندی به لبهای مبارکتان بنشیند. بهشرط صلوات بر محمد و آل محمد.
آوردهاند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود. پسر خویش را فراخواند. پسر به نزد پدر رفت و گفت: «ای پدر امرت چیست؟» پدر گفت: «پسرم، من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بهدنبالم بود. اکنون که در بستر مرگم و فرشتۀ مرگ را نزدیک حس میکنم. بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.» پسر گفت: «ای پدر، چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.» پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق میدزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو میکرد. از آن پس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت.
بله عزیزان، خدا نکند که اینطور خدا بیامرزی برای ما باشد. باز هم روز مبعث رسولالله است بر محمد و آل او صلوات.
عزیزان برای تربیت فرزندان حرف بسیار داریم و آیه و روایت فراوان است. اما بنده در این مجال به آیهای از قرآن بسنده میکنم که میفرماید: « وا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ [۱۲] خودت و خانوادهات را از آتش جهنم نجات بده.» تعالیم دینی را باید به آنها داشته باشیم. چقدر سراغ داریم فرزندانی که نه حجاب میدانند چیست و نه نماز؟ یکی از دوستان تعریف میکرد و میگفت در دبستان دخترانهای پیش نماز بودم. دیدم معاون پرورشی مدرسه با یکی از مادرها صحبت میکند. بعد از صحبت، آمد و گفت: «ای بابا، حاجآقا چه دورهزمانهای شده.» گفتم: «چطور؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟» گفت: «مادر دانشآموز آمده و میگوید چرا فرزند مرا برای نماز به نماز خانه میبرید. هرچه میگویم ما به اجبار کسی را نمازخوان نمیکنیم، میگوییم هفتهای یک جلسه این ساعت کلاستان در نمازخانه بر گزار میشود، اگر دوست داشتید نماز بخوانید. اگر دوست نداشتید بنشینید. نه کسی با شما کاری دارد، نه از شما نمرهای کم میکنیم. میگوید نه، من نمیخواهم دخترم حتی نمازخواندن بقیه را هم ببیند.» نه خودش به بچه نمازخواندن یاد داده است و نه میگذارد مدرسه این کار را بکند. اول اینکه: «لا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ: آنها چیزی از واجبات و فرائض را به فرزندانشان نمیآموزند.» و دوم اینکه: «وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ:اگر هم یاد گرفتند منعشان میکنند.» و سوم «وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ الدُّنْیَا: به خورد و خوراک و لباس و پوشاک و دنیای کم برای فرزندشان راضی هستند.»[۱۳]
بله برای بچههای خود وقت بگذاریم. همان طور که برای جسم آنها در کلاسهای مختلف ورزشی هزینه میکنیم یا برای پیشرفت در تکنولوژی برای تبلت و گوشی و کامپیوتر هزینه میکنیم، برای آموزش نماز و قرآن و مسائل دینی آنها هم وقت و هزینه صرف کنیم. اما بدانیم با محبت و مهربانی این کار را انجام دهیم. امشب بنده خیلی قصد ندارم دربارۀ تربیت فرزندان حرفی بزنم که شاید بشود صد جلسه دربارهاش صحبت کرد، ولی بدانیم فرزندان امانت یا مهمان ما هستند. از بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪند که :
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ راه ﺗﺮبیتکردن ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: «فرزند خود را ﻣﺜﻞ فرزند همسایه بزرگ کن!» ﮔﻔﺘﻢ: «ﭼﮕﻮﻧﻪ؟» ﮔﻔﺖ: «وقتی فرزند ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ در ﺧﺎنۀ تو مهمان است به او احترام میگذاری. ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ میپرسی. وقتی از مدرﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮاغ کیف نمرات او نمیروی، در رابطه با نوع غذا نظرش را میپرسی. دربارۀ زمان خوابیدن با او مشورت میکنی. نظر او را خیلی از مواقع جویا میشوی. نزد او با همسرت دعوا نمیکنی و … . بدان که فرزند تو و فرزند همسایه هر دو در خانۀ تو مهمان هستند. یکی چند روز و آن دیگری چند سال.
پی نوشت ها:
[۱] آیۀ۵۸ سورۀ نساء
[۲] سوره ی شعرا۱۰۷
[۳] . کافی،ج۲، ص۱۰۴.
[۴] . من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۵.
[۵] . همان طور که در روایت از امامکاظم آمده است: «إِنَّ أَهْلَ الارْضِ لَمَرْحُومُونَ مَا تَحَابُّوا وَ أَدَّوُا الامَانَهَ وَ عَمِلُوا بِالْحَق»، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۷.
[۶] . آزمون امانتداری:امامصادق(ع) فرمودند: «لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم و َلا بِصیامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاهِ و َالصَّومِ حَتّى لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، وَ لکِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَدیثِ و أداءُ الامانَهِ: فریب نماز و روزۀ مردم را نخورید؛ زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مىکند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مىکند. بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید».
[۷] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام , جلد۱ , صفحه۴۶
[۸] نهج الفصاحه، ح۳۲۱
[۹]. مستدرک الوسائل،ج۱۴، ص۱۱.
[۱۰] . احزاب، آیۀ۷۲.
[۱۱] . کافی، ج۲، ص۶۰۸.
[۱۲] . تحریم، ،آیۀ ۶۶.
[۱۳] جامع الأخبار، ص: ۱۰۶
.


