Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
به صورت یکپارچه (ش ک م28)

غیرت ؛ اهمیت و انواع آن

غیرت

غیرت ؛ اهمیت و انواع آن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

۱- غیرت از کجا آمده است؟

در دیدگاه فرگشتی (همان نظریه تکاملی داروین)، مرد احساس مالکیت بیشتری نسبت به زن دارد، چون هیچگاه به اندازه زن مطمئن نیست که فرزند متعلق به خودش است؛ چرا که کودک در بدن زن رشد می کند و زن، تولد او را کاملاً احساس و لمس می­کند. با چشم خود تولدش را می بیند. این عدم اطمینان مرد، باعث به وجود آمدن احساسی به نام «غیرت» در مرد می­شود.

از دیدگاه روانشناسی، می توان این­گونه توضیح داد که آنچه غیرت را به وجود می‌­آورد، اضطراب و احساس عمیق دوست نداشتنِ خود است. یعنی چون مرد خودش را دوست ندارد و فکر می­کند که اینقدر جذاب نیست که بتواند همسرش را به سوی خود جلب و جذب کند، دست به دامان زور و غیرت می­شود.

مرد برای نگه داشتن زن در کنار خود، نیاز به تلاش بیشتری دارد؛ است بنا بر این، برای اثبات پدر بودن، فامیلی خود را بر روی فرزند می­گذارد. اما اکنون که به راحتی با یک آزمایش ژنتیک می­توان فهمید پدر بچه کیست، پس دیگر غیرت ارزش به حساب نمی­آید و باید بی­غیرتی را ارزش دانست.

پاسخ

در پاسخ به این مطلب، باید به پرسش­گر گفت: شما معنای غیرت را درک نکرده­‌اید و به نظر می­‌رسد که کوچک­ترین تحقیقی در این مورد نداشته­‌اید و بدون اینکه اطلاعی از زوایای این صفت بزرگ و ارزشی داشته باشید، درباره آن قضاوت کردیده­اید. اگر معنا و منشأ غیرت همان گفتۀ شما باشد، پس غیرت مردان نسبت به مادر و خواهر خودشان و حتی نسبت به تمام محارمشان را چگونه توجیه می­‌کنید؟

متاسفانه این مطالب را به خورد جوان­های امروزی می­دهند و آنها هم بی­‌خبر از حقیقت، آن را قبول می­کنند؛ در حالی که روایات در زمینۀ غیرت صریح است و انسانِ بی­غیرت را نکوهش می­کند. به عنوان نمونه، امام کاظم علیه السلام فرموده­‌اند: بهشت بر بی غیرت حرام است.[۱] در ادامه، درباره اهمیت این موضوع، به تفصیل سخن خواهیم گفت.

۲- اهمیت غیرت

۲.۱- غیرت، صفت اهل­بیت علیهم السلام

صفت غیرت، صفت انبیا و اولیا است و اهل بیت ما بسیار غیور بوده­اند تا حدی که حتی نسبت به کنیزان نیز غیرت داشته­اند. یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام به نام «ابو صباح کنانی» به خانه امام آمد و کوبه در را کوبید. کنیز امام در را باز کرد. ابوصباح دست بر بدن کنیز نهاد و گفت: به آقایت بگو ابوصباح کنانی اجازه ورود می خواهد. امام باقر علیه السلام که از دست نهادن ابوصباح بر کنیز اطلاع یافته بودند، غیرتشان به جوش آمد و به قدری ناراحت شدند که همان لحظه فریاد زدند: وارد شو. ابو صباح وارد خانه شد، اما امام را عصبانی و خشمگین دید و به عذرخواهی پرداخت. امام با تندی به او فرمود: تو خیال می کنی این دیوارها مانع ما از آگاهی به پنهانی­هاست؟ چرا چنین کردی؟! «فَإِیَّاکَ أَنْ تُعَاوِدَ إِلَى مِثْلِهَا».  بپرهیز از اینکه این کار ناپسند را تکرار کنی! [۲]

اگر ما هم پیرو اهل بیت هستیم، باید غیور باشیم و امثال آن شبهه‌­ها را کنار بزنیم.

۲.۲- غیرت مرد، سبب آرامش زن

غیرت مرد، در همسرش تأثیر متقابل دارد. هر قدر او از ناموسش پاسداری کند، همسرش احساس محبت و امنیت بیش‌تری می‌کند و با تمام وجود در خدمت خانواده قرار می‌گیرد. آیت الله سید ابوالحسن مهدوی – از علمای اصفهان و عضو مجلس خبرگان رهبری – فرمودند: زنان، فطرتاً احساس نیاز به یک حمایت‌گر را در خود دارند که از آنها در مقابل تعارضات و آسیب‌ها محافظت کند و این مسئله برای آنها بسیار خوش­آیند است. این نیاز، با غیرت­ورزی مرد برآورده می‌شود.

ایشان در ادامه گفتند جان گری – پژوهشگر انگلیسی – می­گوید: زن، زمانی احساس آرامش خواهد کرد که احساس کند تسلیم کسی است که می‌تواند به او اعتماد کند و آن‌کس او را حمایت می‌کند و به او اهمیت می‌دهد، این نیاز درونی و واقعی زن است. زمانی که این جنبه زن رشد پیدا کرد، می‌تواند جنبۀ عاشقانه و محبت‌آمیزِ طبیعتش را احساس و بیان کند. این مسئله در رابطۀ زن و شوهر بسیار پر اهمیت است و در تحکیم و قوام زندگی مشترک، نقش بسزایی دارد.

شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب­های خود می­نویسد: روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی­دهد. قاضی هم شوهر را احضار کرد اما شوهر، بدهی خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود. قاضی از زن پرسید: آیا برگفتۀ خود شاهدی هم داری؟ زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند. قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال از شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه­ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است، تا آنگاه گواهی دهیم. زن وقتی این سخن را شنید، بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره­اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی­دهم که چهرۀ همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود. وقتی زن، آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد، از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید.[۳]

آری عزیزان! اگر می­خواهید همسرانتان از اینکه در کنار شما هستند احساس آرامش کنند و به زندگی در کنار شما دلگرم باشند، یکی از راه­ها غیرت­ورزی نسبت به همسرتان است.

۲.۳- غیرت، سبب اجابت دعا

یکی دیگر از آثار غیرت، اثری است جذاب که همه دنبال آن هستند. این سؤال، پر تکرار است که چه کنیم تا دعایمان مستجاب گردد. در جواب باید گفت که یکی از راه­های استجابت دعا، غیرت­مند بودن است.

مرحوم محمد نبی تویسرکانی در کتاب لئالی الاخبار آورده است: خدا، حضرت ایوب علیه السلام را به انواع بلاها مبتلا و امتحان کرد و او از همۀ امتحان­ها پیروز و روسفید بیرون آمد. سرانجام، او را به بیماری سختی مبتلا نمود. او با صبر و مقاومت، همۀ رنج­ها را تحمّل کرد و همواره شکر خدا می­گفت؛ تا اینکه کار به جایی رسید که همسر باوفایش، برای تأمین معاش زندگی، گیسوان خود را به زنی دیگر فروخت. وقتی نزد أیوب بازگشت، أیوب پس از اطلاع، بسیار ناراحت شد، به طوری که هیچ کدام از گرفتاری­های شدید سابق، او را این­گونه غمگین ننموده بود. با دلی شکسته و حالی زار به درگاه الهی عرض کرد: «خدایا مرا به انواع بلاها مبتلا نمودی، صبر کردم و سپاس­گزاری نمودم، ولی کار به جایی رسیده که همسرم گیسوانش را فروخته. این مصیبت، قابل تحمّل نیست چرا که غیرتم مانع از آن است که بتوانم تحمّل کنم؛ خدایا لطفی کن». ناگاه ندایی شنید که پای خود را بر زمین بکوب، که این چشمه آبی خنک برای نوشیدن و شستشو است. او چنین کرد. خود را در آن آب شستشو داد. در همان لحظه، همۀ بلاها بر طرف شد و ایوب غرق در نعمت­های سرشار الهی گردید.[۴]

استجابت دعای ایوب، به سبب غیرت­ورزی او بود.

۲.۴- سقوط بی­ غیرت، از چشم اهل­بیت علیهم السلام

مهم­تر و شاید حتی ترسناک برای مؤمن، این است که بی­غیرت بودن باعث می­شود که انسان از توجه اهل­بیت علیهم السلام دور شود و دیگر مورد وعنایت ایشان واقع نشود.مقصود از غیرت، نه فقط غیرت برای محارم خود فرد است؛ بلکه انسان باید برای همۀ زنان و محارم دیگران نیز غیرت داشته باشد. یادش به خیر! قدیم­ها، مردان غیرت بیشتری نشان می­دادند و ناموس محله، ناموس خودشان بود. حتی اجازه نمی­دادند کسی به ناموس دیگران هم تعرضی داشته باشد یا حرف ناروایی بزند؛ چه برسد به آنکه خدای ناکرده توهین کند. این ویژگی، در اهل­بیت هم بوده است. کسی که چنین نباشد، شک نکند که از چشم اهل­بیت علیهم السلام افتاده است. در روایتی عمرو بن نعمان جعفی می­گوید امام صادق علیه السلام دوستی داشتند که هر جا می­رفتند از او جدا نمی­شدند. روزی آن دوست، همراه امام صادق در بازار کفش­دوزان حرکت می­کرد و غلام خود را نیز که اهل سند (هند) بود همراه داشت. غلام پشت سر آنها در حرکت بود. آن مرد سه بار برگشت، نگاه کرد ولی غلام را ندید؛ وقتی برای چهارمین مرتبه نظر انداخت و غلامش را ندید، از سر ناراحتی گفت: کجایی تو، مادر فلان؟ امام صادق علیه السلام با شنیدن این سخن، دست خود را بلند کردند و پیشانی خویش را در دستشان گرفته و سپس فرمودند: «سبحان الله! تو به مادرش تهمت می­زنی؟ من [تا کنون] می پنداشتم که تو از پارسایی بهره­ای داری، اما اکنون می­بینم که تو را هیچ بهره­ای از پارسایی نیست. آن مرد گفت: «فدایت گردم، مادر او زنی سندی و مشرک است. امام فرمود: «مگر نمی دانی که هر ملتی شیوه خاصی برای ازدواج دارند [که آن شیوه بر اساس باورهای خودشان پسندیده و قابل احترام است]. از من دور شو! عمروبن نعمان حجفی می­گوید: «دیگر هیچ­گاه ندیدم که آن مرد همراه امام صادق حرکت کند، تا آنکه مرگ میان آنان جدایی انداخت».[۵]

اگر ما نیز می­خواهیم از چشم اهل­بیت علیهم السلام نیفتیم، باید غیرت داشته باشیم.

ای کاش به اندازۀ لات­های قدیم، غیرت داشته باشیم و ناموس محله را ناموس خودمان بدانیم! جالب است بدانیم که این رفتار، حتی در سنت نبوی صلی الله علیه و آله هم مورد تأیید است و ایشان هم نسبت به نوامیس مردم غیرت داشتند. در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه دو نفر به نام‌های «هیت» و «ماتع» از افراد هوس­باز بودند و همواره با گفتار زشت و خلاف عفّت، مردم را می­خنداندند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از نزدیک آنها عبور می­کردند که شنیدند آنها به یکی از مسلمانان می­گفتند: «وقتی که به شهر طائف حمله کردید و آنجا را فتح نمودید، در کمین دختر غیلان ثقفی باشید؛ او را اسیر کرده و برای خود نگه دارید، چرا که او زنی چنین و چنان است»؛ سخن آنها به غیرت پیامبر صلی الله علیه و آله برخورد، به طوری که به آنها اعتراض شدید نمود و سپس آنها را از مدینه به سرزمین «غرابا» تبعید کرد و آنها فقط حق داشتند در طول هفته، تنها روزهای جمعه برای خرید غذا و لوازم زندگی به مدینه بیایند.[۶]

۳- انواع غیرت ناموسی

غیرت­ ورزی، دارای اقسام مختلف و ظرایفی است. در یک تقسیم، غیرت یا ناپسند و غیر حسنه است و یا پسندیده و حسنه.

۳.۱ – غیرت ناپسند:

اولین نوع از غیرت، غیرتی است ناپسند که نه تنها فضیلت نیست، بلکه منجر به رذیله هم می­شود. غیرت ناموسیِ اشتباه، از زمان‌های قدیم وجود داشته است. در تمدّن‌های باستان در خانواده‌های متموّل و قدرتمند، غیرت بُروز بیشتری داشته و کسی را یارای دست­اندازی به ناموس بزرگان نبوده و به همین جهت برای نوامیس آنها حجاب نیز وجود داشته است. از همین رو، در سنگ­تراشه‌هایی که از آن دوران باقی مانده، تصویر زنان همراه با حجاب نقش بسته است (مانند سنگ­تراشه­های موجود در تخت جمشید). تا اینجای قصه، خوب است؛ اما قسمت بد، آنجا است که در بعضی جوامع بعد از مرگ شوهران، زنانشان را نیز با آنها زنده دفن می‌کردند تا بعد از نخستین شوهر، کسی را توان دست­درازی به آن زن نباشد. این نحوه غیرت، غیرت بی­جا است. هر چند این گونه غیرت­ها دیگر در بین جوامع ما وجود ندارد، ولی گاهی بدتر از آن مشاهده می­شود و آن، همان غیرت افراطی است. مثل اینکه مرد به هم­صحبتی همسرش با محارم خود (برادر، عمو، دایی و …) بدگمان شود و او را متهم کند. امیر مؤمنان علی علیه السلام در وصیتشان به امام مجتبی علیه السلام می­فرمایند: «إیّاکَ و التَّغایُرَ فی غیرِ مَوضِعِ الغَیرَهِ؛ از غیرتِ نابجا بپرهیز».[۷]

غیرت، زمانی نابجا است که هیچ ایرادی از همسرت ندیده باشی، یا او با محارم خود در حال گفتگو باشد و تو غیرتی شوی! ریشۀ این نوع غیرت­ورزیِ غلط، سوء ظن و بدبینی و بددلی است.

یکی از مهم­ترین مرزهای غیرت و بددلی، بدگمانی و قضاوت بر اساس سوء ظن‌ها است. غیرت بی‌جا که اساسش بددلی باشد، یک واکنش نامتعادل به رفتار همسر است و ریشه در بدگمانی دارد و در نهایت هم منجر به تهمت زدن می‌‌شود؛ چرا که در حقیقت، دلیلی بر آن نسبت ناروا وجود ندارد، بلکه فرد بر اساس گمان خود به او تهمت می‌زند. این عمل نزد خدای بزرگ، عملی بسیار زشت و گناهی بسیار بزرگ است. در قرآن کریم، کیفر افرادی که بر زنان پاک­دامن تهمت می‌‌زنند، بسیار سنگین بر شمرده شده است. خدای متعال می‌‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَهً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ و کسانی که به زنان پاک­دامن تهمت زنا می‌‌زنند، سپس چهار شاهد نمی‌‌آورند، ایشان را هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز شهادت آنان را قبول نکنید و ایشان همان فاسقان هستند».[۸]

این سوء ظن، بلای بدی است! بلایی است که زاویۀ دید آدم را عوض می­کند و خود آدم نیز اذیت می­شود.

هیزم­شکنی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده! گمان کرد که همسایه­اش آن را دزدیده است. به سبب همین شک، تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه­اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می­رود و مثل دزدی که می­خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ می­کند. آن­قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه­جا کرده بود. هیزم­شکن از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف، راه می­رود، حرف می­زند و رفتار می­کند.

روان­شناسان می­گویند اگر شما به شخصی سوء ظن داشتی و به او تهمت  زدی، در حال مجوّز دادن به آن فرد برای ارتکاب آن عمل هستی. وقتی فرد، با سوء ظن شما نسبت به خودش مواجه شود و شما دائماً آن تهمت را تکرار کنید، کم­کم باعث می­شود که طرف مقابل با خود بگوید حالا که این گناه را برای من نوشته­اند، بگذار واقعاً من هم آن گناه را انجام دهم که «آش نخورده و دهان سوخته» نشود!

اتفاقاً این برداشت را امیر مؤمنان علی علیه السلام در ادامه سخن قبلی خود، بیان فرموده­اند: از غیرت بد بپرهیز، چرا که «فإنَّ ذلکَ یَدعُو الصَّحیحَهَ مِنهُنَّ إلَى السَّقَمِ؛ آن غیرت بی­جا، زن سالم را به بیمارى مى کشاند».[۹]

در روان­شناسی به این نوع غیرت نابجا که هیچ گناهی از همسر سر نزده و مرد بدون دلیل و از روی بددلی، غیرت به خرج می­دهد، اختلال شخصیت یا پارانوئید می­گویند و درمان بالینی دارد. اما علمای علم اخلاق (مثل مرحوم ملا مهدی نراقی در کتاب معراج السعاده) فرموده­اند راه درمان بددلی، «احترام بیشتر» نسبت به کسی است که به او سوء ظن داریم. یعنی هر گاه دیدید بی­خود و بی­جهت نسبت به همسرتان غیرتی شده­اید و این­گونه رفتارهای از روی شکاکی را انجام می­دهید، بروید و برایش هدیه­ای یا گلی بخرید و دستش را ببوسید و به او تقدیم کنید. به فرمایش مرحوم نراقی، این کار در رفع بدبینی مؤثر است.

۳.۲- غیرت پسندیده:

نوع دوم غیرت، غیرتی پسندیده، حسنه و زیبا است که مرد با داشتن آن، اهلش را اصلاح می­کند. این­گونه غیرت موجب اصلاح ناموس از بدحجابی و لااُبالی­گری­ها شده و لازمۀ زندگیِ هر مردی است.

این غیرت، یعنی مراقبت از دل همسر. مرحوم نراقی می­فرماید: غیرت، یعنی تلاش در نگهداری آن چیزی که حفظش ضروری است؛ و آن چیزی که حفظش ضروری است در مورد همسر، دل اوست؛ نه صرفاً بدن او.

از روز اول، غیرت را برایمان بد و نادرست تعریف کرده­اند. شاید خودشان هم معنای صحیح آن را نمی­دانسته­اند!

باور کنید کم­تر کسی است که بداند معنای غیرت چیست و کجا باید آن را به کار برد! غیرت، فقط صدا کلفت کردن و عربده کشیدن نیست. غیرت، فقط «موهایت را بپوشان»، «بلند نخند» و «با فلانی حرف نزن» نیست.

غیرت یعنی اینکه نگذاری در سفیدی چشم­های ناموست، رگۀ قرمز بیفتد! غیرت یعنی مراقب دلش باشی که با حرف­ها و کارهایت فرو نریزد و نشکند. غیرت یعنی نگذاری صدای همسرت از بغض و شانه­­هایش از غم بلرزد. غیرت یعنی مراقب روحش باشی و اضطراب و استرس را از او دور کنی و اینکه «تو» مایۀ آرامشش باشی.

غیرت یعنی فقط تو بتوانی حتی در بدترین شرایط، روی لبانش خنده بنشانی. غیرت یعنی خنده‌ها، گریه‌ها، غرغر کردن­ها و ناز کردن­های ناموست فقط برای تو باشد. یعنی ماندن به پای او و ثابت کردن اینکه تو می‌خواهی که «او» فقط برای «تو» باشد؛ با استقامت و کنارِ او بودن، نه با داد و دعوا. غیرت یعنی اینکه در چشمانش خیره شوی و بگویی: «غیر از تو، «هیچ‌ کس» نمی‌تواند دل من را بلرزاند».

تعریف غیرت در روان­شناسی، فقط منطبق بر مردانی که ریش و سبیل فراوان دارند نیست.

غیرتِ حسنه و پسندیده، یعنی اینکه پشت و پناه همسرت باشی.

غیرت را می­توان در وجود پسربچه‌ای دید که سعی دارد گریه دختر کوچک همسایه را تبدیل به خنده کند.

۴- ضرورت غیرت، هم در مردان و هم در زنان

اکنون که معنی غیرت را دانستیم، شاید خیال کنیم که غیرت فقط برای مردها است. یعنی فقط مردانند که باید برای همسرشان، مادرشان، نوامیس و محارمشان غیرتی شوند. اما باید دانست که آنها به تو نگاه می­کنند و خوب هم نگاه می­کنند. تا ببینند تو برایشان غیرتت را خرج می کنی یا نه؟

شاید از قدیمی­ها شنیده باشید که می­گویند: غیرت زن، یعنی حسادت. یعنی زن وقتی حسادت می­کند، غیرتی شده است. گاهی برخی افراد، نسنجیده روایت می­خوانند که «غیرت زن کفر است»[۱۰] و به استناد برداشتشان از این روایت، می­گویند: زن نباید غیرت داشته باشد. غافل از اینکه این روایت تفسیر و توضیح دارد. منظور این است که زن نباید نسبت به حکم خدا که فرموده مرد مجاز به ازدواج با همسر دیگری است،[۱۱] غیرت و حسادت داشته باشد و این حکم الهی را زیر سؤال ببرد. البته همین حکم الهی هم بسیار توضیح دارد و شرایط سختی برای مرد قرار داده­اند.

غیرتی که ناشی از علاقه­مندی باشد، این­چنین است که خانم بداند که رفتار شوهر او در تصمیم به ازدواج دائم یا موقت با زنی دیگر، خلاف شرع نیست؛ اما تنها به دلیل علاقه­مندی به شوهر خود و نیز نگرانی در مورد آینده زندگی مشترکش و بدون آنکه اعتراضی به حکم اسلام داشته باشد، با شیوه­های مختلف تلاش کند تا شوهر خود را از این تصمیم باز دارد. این، موضوعی است که بیشتر رفتارهای غیرت­آمیز زنان را در همین راستا می­توان توجیه کرد. آیا سرزدنِ چنین غیرتی از سوی بانوان، کفرآمیز است؟

روایتی از اسحاق بن عمار، پاسخ­گوی این پرسش است. او روایت می­کند که به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم که بانویی نسبت به شوهر خود غیرت ورزیده و او را از این جهت، مورد اذیت و آزار قرار می­دهد. امام صادق با بی­تفاوتی و بدون آنکه آن زن را در این ارتباط مقصر اعلام نمایند، فرمودند: دلیل چنین غیرتی، عشق و علاقه آن بانو به شوهر خویش است.

دقت بفرمایید که در این مورد، امام معصوم، حساسیت و غیرت بانوان را کفرآمیز تلقی نکردند، بلکه آن را ناشی از عشق و علاقه­ای دانستند که نباید با بدبینی، نسبت به آن، رفتار کرده و دوستیِ او را به شوهرش مساوی کفر به پروردگار دانست.

اما با این معنایی که ما برای غیرت بیان کردیم که به معنای پشت و پناه بودن مرد برای زن است، در بانوان هم قابل انطباق است و می­توان دنبال غیرت زنان نیز بود. غیرت زن یعنی زن وقتی تنگ­دستی همسرش را می­بینند، یا وقتی خستگی روح شوهرش را حس می­کند و اذیت شدن او در سختی­های مربوط به شغل و معیشت و فشارهای زندگی را می­فهمد، او هم پشت و پناهی برای همسرش باشد؛ به قول معروف غرغر نکند؛ در شرایط بد اقتصادی، اسراف و ولخرجی نکند، بلکه قناعت پیشه کند.

غیرت زن یعنی محبتی را که به همسرش دارد، به­گونه­ای نشان بدهد که او درک کند و دلش جای دیگری نرود و شخص دیگری نتواند او را به سوی خود بکشاند. این، یعنی غیرت صحیح و پسندیده.

۵- غیرت و تربیت

اگر بخواهیم در مورد غیرت، ریشه­ای­تر و عمیق­تر صحبت کنیم، باید بدانیم که بهترین کار، درمان ریشه­ای درد بی­غیرتی است؛ و آن، این­چنین است که من اگر غیرت­مندم و نسبت به جامعه نیز غیرت دارم، بهترین کار آن است که دختران و پسران عفیف و غیور تربیت کنم که در جامعه به صورت خودکار، این روح غیرت و عفت سریان و جریان داشته باشد. اگر من فرزندانم را عفیف و غیور بار آوردم، شما و دیگری و دیگران هم همین­طور، دیگر عفت و غیرت در جامعه موج می­زند. اما سؤالی که مطرح است چگونگی این نوع تربیت است!

برخی بزرگان دینی عصر ما (مانند آیت الله آقا محتبی تهرانی) فرموده­اند که پیوندهای انسان­ها با یکدیگر – از هر نوع که باشد -، منشأ محبّت می­شود. وقتی این پیوندها محبّت را در پی داشت، اگر محبّت خالصانه و صادقانه بود، منشأ غیرت می­شود. هر چه محبت تشدید شود، غیرت هم تشدید می­شود. غیرت به این معنا که احساس کنم که وظیفه دارم از آن چیزی که عقلاً و شرعاً محافظت از آن لازم است، محافظت کنم و همان­طور که درباره خودم این احساس را دارم، درباره او هم این احساس را داشته باشم.

بله؛ تنها راه غیرت و عفت، «محبت» است و «محبت». شما اگر با فرزندان و همسرتان با محبت برخورد کنید، دلیلی ندارد که آنها بی­عفتی کنند. مؤمن اگر نسبت به همسر و دختر و پسر خود محبت داشته باشد و ایشان را لبریز از محبت کند، هیچ سبب و بهانه­ای باقی نمی­ماند که آنها در کوچه و خیابان یا در فضای مجازی، با لبخند یک نامحرم، دلشان برود و از ابراز محبت فرد دیگری، دلشان یا خدای ناکرده پایشان بلرزد و بلغزذ. برادران عزیز و خواهران بزرگوار! محبت، محبت، محبت.

چه خوب است پدران وقتی به خانه می­روند، حتماً یک شوخی با فرزندان داشته باشند. چه خوب است که ابراز محبت کنیم و لو با یک شاخه گل؛ یا با یک جملۀ محبت­آمیز «دوستت دارم»؛ یا با صدا زدنی پُرمِهر و محبت، همچون «دختر گلم، پسر عزیزم، همسر مهربانم». بدانیم که باید محبت را در رأس همۀ اصول تربیتی­مان قرار دهیم.

۶- موسیقی­ های مبتذل، یکی از عوامل بی­غیرتی!

ممکن است بپرسید: چرا غیرتی که این همه مورد سفارش دین است و گفتید امری فطری است، در برخی انسان­ها کم­رنگ شده است؟ چرا در رفتار بعضی افراد، نشانی از غیرت دیده نمی­شود؟

متأسفانه باید این حقیقت را آشکارا گفت که یکی از علل بی­غیرتی، مشغول شدن به ترانه‌ها و موسیقی‌های حرام و مبتذل است. این مسئله، یکی از اسبابی است که مرد را بی‌غیرت و زن را بی‌حیا می‌کند. امام صادق علیه السلام در این زمینه می­فرمایند: «اگر در منزلی چهل روز نوای موسیقی پخش شود، شیطان وارد شده، چنان قدرت­نمایی می­کند که غیرت و حفظ ناموس را از آنجا بردارد، آن­چنان­که حتی اگر به ناموس وی هم تجاوز شود، در نزد او اهمیتی ندارد».[۱۲]

البته آثار ویران­گر موسیقی مبتذل، فقط به بی­غیرتی خلاصه نمی­شود!! رسول مکرم صلی الله علیه و آله فرموده­اند: الغناءُ رُقْیَۀُ الزّنا؛ غناء و آوازه­خوانی، طلسم زناکاری است.[۱۳]

در روایتی دیگر در باب این­گونه موسیقی­ها و کسی که نوازنده آن است آن حضرت فرموده­اند: یُحْشَرُ صَاحِبُ الطُّنْبُورِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ وَ بِیَدِهِ طُنْبُورٌ مِنْ نَارٍ وَ فَوْقَ رَأْسِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ بِیَدِ کُلِّ مَلَکٍ مِقْمَعَهٌ یَضْرِبُونَ رَأْسَهُ وَ وَجْهَهُ وَ یُحْشَرُ صَاحِبُ الْغِنَاءِ مِنْ قَبْرِهِ أَعْمَى وَ أَخْرَسَ وَ أَبْکَمَ وَ یُحْشَرُ الزَّانِی مِثْلَ ذَلِکَ وَ صَاحِبُ الْمِزْمَارِ مِثْلَ ذَلِکَ وَ صَاحِبُ الدَّفِّ مِثْلَ ذَلِکَ؛ برانگیخته مى‏شود صاحب طنبور (نوعی از آلات موسیقی) روز قیامت در حالی که سیاه‏روی است و به دست او طنبورى است از آتش و بر بالاى سر او هفتاد هزار فرشته‏اند که به دست هر یک، گرزی است که بر سر او می­زنند؛ و برانگیخته مى‏شود صاحب غنا و خوانندگى از گور خود، کور و کر و گنگ؛ و برانگیخته مى‏شود زناکننده نیز این­چنین و صاحب نى نیز همین­گونه و صاحب دف نیز نیز.[۱۴]

برای اینکه مخرّب بودن موسیقی را بهتر بفهمیم، تذکر این نقل تاریخی مفید است که گفته­اند عبدالملک مروان – از حکام بنی­امیه – به قدری شراب می­خورده و مست شراب می­شده که دیگر نوشیدن شراب او را راضی نمی­کرده؛ استخری از شراب داشته که در آن غوطه­ور می­شده است. حالا دقت کنید که چنین کسی می­گوید: موسیقی با من همان می­کند که استخر شراب می­کند. یا نقل است که وی آن­قدر مست شراب و موسیقی بوده که زن آوازه­خوان دربار خود را بر پشت خود سوار می­کرده و چهار دست و پا حرکت و عَر عَر می­کرده!! این است قدرت تخدیر موسیقی!

بی­جهت نیست اگر برخی فقها، موسیقی را مطلقاً حرام می­دانستند. البته هر کسی باید به نظر مرجع تقلید خودش رجوع کند؛ و صد البته که تمام مراجع بزرگوار، موسیقی حرام و مناسب مجلس لهو و لعب را حرام می­دانند.

وای به حال کسی که سراغ موسیقی حرام می­رود و ابایی هم ندارد که در فضای خانه­اش پخش شود و چه بسا خودش هم برای اهل و عیالش چنین موسیقی­هایی می­گذارد. حتی برخی افراد در انتخاب رستوران هم دنبال رستوران­هایی هستند که با موسیقی­های زنندۀ  زنده و مُردۀ آنچنانی همراه است. خیلی راه دوری نرویم؛ همین الآن همه عزیزان آهنگ تلفن همراه یا نوای انتظار و پیشواز آن را مرور کنید! آهنگ مطرب است یا نوای الهی؟

۷- روضه

به مناسبت شهادت حضرت باب الحوائج، امام کاظم علیه السلام، عزاداریم. نقل است حضرت امام کاظم علیه السلام از کوچه­ای عبور می­کردند. صدای تار و تنبک از خانه­ای بلند شده بود. امام از کنیز خانه که برای کاری جلوی خانۀ اربابش ایستاده بود پرسیدند: صاحب این خانه غلام است یا آزاد؟ کنیز عرض کرد: آقا جان، آزاد است، آزاد. آقا فرمودند: آری، آزاد است که این­چنین است و هر کاری دلش بخواهد انجام می­دهد!

جان­ها قربان آن آقایی که ۱۴ سال محنت زندان کشید چون بندۀ خدا بود. بدترین زندان­ها و سیاه­چال­ها را تجربه کرد. زبان حال آقا اینچنین است:

ندارد یوسف صدّیق، زندانی که من دارم          ندارد هیچ زندانی، نگهبانی که من دارم
به جنت مادرم زهرا پریشان کرده گیسو را           پریشان گشته از حال پریشانی که من دارم
بگیرم روزها را روزه و شب­ها خورم سیلی          ندارد کس به عالم، خصم خون­خواری که من دارم

همه شنیده­اید که نگهبان زندان امام، سِندی بن شاهِکِ یهودی بوده. هارون سفارش کرده بود هر چه می­توانی این آقا را آزار و اذیت کن.

مولا روزها روزه بودند، اما هنگام افطار با تازیانه از آقا پذیرایی می­کرد.

امام رضا علیه السلام آمدند بغداد گوشه زندان؛ سر پدر را به دامن گرفتند.

چرا که هر پدری آرزو دارد آن لحظۀ آخر، میوۀ دلش را ببیند .

اما قربان آن امامی که در گودی قتلگاه افتاده بود؛ کسی نبود سر عزیز فاطمه را به دامن بگیرد .

یک وقت حسین فاطمه روی سینه مبارکش احساس سنگینی کرد، تا چشم باز کند ببیند شمر با خنجر برهنه روی سینه حضرت نشسته.

همه صدا بزنیم «حسین».

[۱] عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: حُرِّمَتِ الْجَنَّهُ عَلَى ثَلَاثَهٍ: النَّمَّامُ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ وَ الدَّیُّوثُ وَ هُوَ الْفَاجِرُ؛ امام کاظم علیه السلام می­فرماید: بهشت بر سه نفر حرام است: سخن­چین، شراب­خوار و دیوث که همان بی­غیرت است .ثواب الاعمال، ص۲۷۰.

[۲] کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج‏۲، ص: ۱۴۲؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۸.

[۳] کشکول شیخ بهایی: ص ۳۴۱.

[۴] اقتباس از لئالی الاخبار، ج ۱، ص ۲۶۵.

[۵] عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِیِّ قَالَ کَانَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِیقٌ لَا یَکَادُ یُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَکَاناً فَبَیْنَمَا هُوَ یَمْشِی مَعَهُ فِی الْحَذَّاءِینَ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِیٌّ یَمْشِی خَلْفَهُمَا إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ یُرِیدُ غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ یَرَهُ فَلَمَّا نَظَرَ فِی الرَّابِعَهِ قَالَ یَا ابْنَ الْفَاعِلَه أَیْنَ کُنْتَ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَدَهُ فَصَکَّ بِهَا جَبْهَهَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ کُنْتُ أَرَى أَنَّ لَکَ وَرَعاً فَإِذَاً لَیْسَ لَکَ وَرَعٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِیَّهٌ مُشْرِکَهٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِکُلِّ أُمَّهٍ نِکَاحاً، تَنَحَّ عَنِّی قَالَ: فَمَا رَأَیْتُهُ یَمْشِی مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ بَیْنَهُمَا. کافی(ط – دار الحدیث)، ج۴، ص۹.

[۶] کافی (ط – دار الحدیث)، ج‏۱۱، ص: ۲۰۱؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۲۲، ص: ۸۸

[۷] نهج البلاغه، نامه ۳۱؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۷۴، ص: ۲۱۴.

[۸] سوره نور، آیه ۴

[۹] نهج البلاغه، نامه ۳۱؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۲۱۴.

[۱۰] در کتاب غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۴۷۱: از امیر مؤمنان علیه السلام نقل است که فرموده­اند: «غَیْرَهُ الْمَرْأَهِ عُدْوَانٌ» و در حکمت ۱۲۴ نهج البلاغه چنین آمده: «وَ قَالَ ع غَیْرَهُ الْمَرْأَهِ کُفْرٌ وَ غَیْرَهُ الرَّجُلِ إِیمَان‏».

[۱۱] سوره نساء، آیه ۳.

[۱۲] کافی (ط – دار الحدیث)، ج‏۱۲، ص: ۷۸۸.

[۱۳] جامع الأخبار(شعیری)، ص: ۱۵۴؛ بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۲۴۷.

[۱۴] جامع الأخبار(شعیری)، ص: ۱۵۴؛ بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۲۵۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *