Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
بصورت یکپارچه (ج 2 م 27) متن تولیدی جهان پس از مرگ

جهان پس از مرگ ۶ ؛ قبض روح

JahanPasAzMarg05

جهان پس از مرگ ۶ ؛ قبض روح

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قبض روح چیست و در آن چه اتفاقی می‌افتد؟

۱- آشنایی مختصر با ملک‌الموت

۱/۱- یکی از ملائک مقرب

همه ی ما می‌دانیم که تعداد ملائک بی‌شمار است. اما چهار فرشته رئیس فرشتگان هستند که در روایات به آن‌ها «رئوس ملائکه» گفته می‌شود. یکی از آن فرشتگان، حضرت جبرائیل (ع) است که ایشان و زیردستان او مأمور علم، معرفت، وحی و الهام رساندن به اهل آن و نیز مأمور امداد غیبی هستند. برخی از ملائک مأمور رزق هستند و روزی‌ها را می‌رسانند که رئیس آن‌ها حضرت میکائیل (ع) است. دسته ی بزرگی از ملائکه مأمور حیات و زندگی بخشیدن هستند؛ مثلاً دمیدن روح در جنین و برانگیختن انسان‌ها در قیامت و دوباره زنده کردن آن‌ها وظیفه آن ملائک است. رئیس این دسته حضرت اسرافیل است. یک دسته عظیمی از ملائکه مأمورین گرفتن جان و قبض روح هستند که سردسته ی ایشان حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) است. حضرت عزرائیل از رؤسای ملائک و مقرب الهی است. او شخصاً انبیاء و اولیای الهی را قبض روح می‌کند و نمایندگانی دارد که جان سایر موجودات را می‌گیرند.

۱/۲- اسامی عزرائیل

عزرائیل واژه ی عبری است که از دو جزء «عزرا» به معنای بنده و «ئیل» به معنای خداوند تشکیل شده و ترکیب هر دو جزء به معنای بنده‌ ی خداست.[۱] قرآن کریم از عزرائیل با کلمه ی ملک‌الموت یاد می‌کند. در روایات از او با عنوان «قابض‌الارواح» و «هادم‌الذات» هم یاد شده است.

۱/۳- سیمای عزرائیل برای مؤمنین

طبق قرآن برای بندگان بزرگوار الهی که هیچ معصیتی ندارند، حضرت عزرائیل ملک نورانی و بسیار زیبا است. خود او چون ملک است و هیچ گناهی ندارد بسیار زیبا است.

متأسفانه یکی از جفاهای برخی به ملک‌الموت و حضرت عزرائیل این است که دید بدی نسبت به این بزرگوار داریم؛ یعنی گاهی از ملک مقرب الهی یک هیولا ترسیم می‌کنیم و بی‌جهت تنفری از ایشان در خود ایجاد می‌کنیم.

مرحوم آیت الله خوانساری که از اولیای الهی بود می‌گفت: من حضرت عزرائیل (ع) را دیدم که چقدر زیبا است و اصلاً از او نترسیدم. هفت قدم به سمت من آمد و از این حرکت فهمیدم که هفت روز دیگر بیشتر زنده نیستم و همین‌طور نیز شد.

۱/۴- سیمای عزرائیل برای کافران

این‌که برخی از افراد ملائک مرگ را به چهره‌های دیگر می‌بینند، به این علت است که در ظرف ادراک آن‌ها یک نوع زشتی وجود دارد؛ درست مثل این‌که در یک ظرف آلوده و کثیف، آب زلال بریزید. خود او زشت نیست، بلکه بسیار هم زیبا است، اما برای برخی از افراد که باطن زشتی دارند، زشت جلوه می‌کند؛ درست مثل آینه که هر کس تصویر خود را در آن می‌بیند.

در روایت است که حضرت ابراهیم (ع) به حضرت عزرائیل (ع) گفت: اگر می‌شود آن‌طور که افراد فاجر را قبض روح می‌کنی خود را نشان بده. گفت: طاقت نداری ببینی، حضرت ابراهیم گفت چرا. گفت: روی خود را برگردان و بعد نگاه کن. حضرت ابراهیم (ع) روی خود را برگرداند و بعد نگاه کرد. خود او توصیف می‌کند که چهره‌ای بسیار زشت و متعفن بود که از دماغ و دهان او دود و آتش بیرون می‌آمد. حضرت بیهوش شد. بعد که به هوش آمد گفت: یا ملک‌الموت، اگر آن فرد فاسق و فاجر هیچ عذابی نداشته باشد به‌جز دیدن تو در لحظه آخر، برای او بس است. اگر حضرت عزرائیل (ع) با این چهره می‌تواند برای فجار نشان داده شود برای مؤمن به حدی زیبا نشان داده می‌شود که دیدن او با آن نورانیت و عطر عجیبی که دارد باعث می‌شود که روح از بدن پر بکشد.

باید دید خود را،از حضرت عزرائیل عوض کنیم و با احترام از او یاد کنیم و به تعبیر بعضی از اهل معرفت با او دوست شویم چون واسطه انتقال ما به عالم ربوبی است.

۱/۵- مرگ عزرائیل

وقتی در پایان کار جهان، اسرافیل برای نخستین بار در صور می‌دمد، دستور مرگ همه موجودات زنده داده می‌شود و همه موجودات می‌میرند؛ اما عزرائیل و بعضی از ملائکه دیگر، به دستور خداوند از این مرگ همگانی استثناء شده و نمی‌میرند. پس از نفخه‌ اول و بعد از این‌که عزرائیل جان سایر استثناءشوندگان را گرفت، توسط خداوند قبض روح می‌شود.

۲- قبض روح

قبض روح به معنای گرفتن روحِ انسان و جدا کردن آن از بدن است.

۲/۱- فوت و وفات

قبض روح همان چیزی است که ما از آن به مرگ و جان دادن تعبیر می‌کنیم. این لفظ در قرآن نیامده اما در روایات هست. در قرآن تعبیر دقیق‌تری داریم به نام توفی که کلمه ی وفات از آن گرفته شده است. توفی یا وفات یعنی تحویل گرفتن. این‌که قبض روح توفی نامیده می‌شود از این جهت است که فرشته ی مرگ روح را تحویل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع می‌کند. روح، موجود مجرد و بدن، مادی است؛ مانند آبی نیست که از کوزه بیرون بیاید بلکه تعلق و رابطه­ ی آن‌ها قطع می‌شود. گاهی اوقات ما به غلط، مرگ را نابودی می‌نامیم در حالی که مرگ تمام شدن و از بین رفتن نیست؛ وفات یعنی تحویل گرفته شد و از این عالم به یک عالم دیگری رفت.

۲/۲- قبض روح در خواب و در مرگ

در قرآن برای دو مورد تعبیر توفی و وفات به کار گرفته شده است: یکی در رابطه با خوابیدن و دیگری در رابطه با مرگ. قرآن می‌فرماید: خداوند متعال آن کسی است که هنگام مرگ و هنگام خواب جان‌ها را توفی کرده و تحویل می‌گیرد.[۲]

تشابه خواب و مرگ همین است؛ در هر دو توفی و وفات و تحویل گرفتن روح از این جسم و انتقال به یک عالم دیگر صورت می‌گیرد که همه ما در خواب آن را تجربه کرده‌ایم؛ یعنی همه ی ما به‌نوعی وفات‌های متعدد را تجربه کرده‌ایم. تنها تفاوت مرگ و خواب این است که در مرگ تعلق روح به بدن به طور کامل قطع می‌شود و دیگر روح مدیریت بدن را نخواهد داشت. ولی در هنگام خواب تعلق و رابطه روح با بدن ضعیف می‌شود. لذا ضربان قلب و نبض کاهش پیدا می‌کند و حرارت بدن پایین می‌آید.

وقتی از امام باقر (علیه‌السلام) سؤال کردند که مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابی است که شما هر شب دارید ولی درازمدت است.[۳]

مرگ یک خواب طولانی است و خواب یک مرگ سبک. پیامبر اکرم (ص) موقع خواب آداب زیبایی را رعایت می‌کردند. مرحوم محدث قمی نقل کرده که پیامبر (ص) هر موقع می‌خوابیدند این‌گونه می‌فرمودند: خدایا به نام تو می‌خواهم بمیرم و زنده شوم و زمانی که از خواب بیدار می‌شدند شکر می‌کردند: شکر خدایی را که ما را بعد از مرگ زنده کرد.[۴] این تعابیر را به فارسی هم بگوییم اشکالی ندارد. مهم نوع برخورد با خدا و مرگ است؛ این‌که دم دست و جلوی چشم باشد و انسان با آن مأنوس باشد. انسان در آن لحظات آخری که از دنیا می‌رود و مرگ حتمی او فرارسیده آرزو می‌کند که خدایا یک لحظه ی دیگر به من فرصت بده. بعد از بیداری از خواب خدا را شکر می‌کنیم که ما را بعد از آنکه مرده بودیم بازگرداند و فرصت دوباره داد. در معارف و فقه ما تأکید شده فرد در حال جنابت نخوابد و اگر خواست در این حالت بخوابد مستحب است که وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند.

در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) است که شخص طاهر باشد و اگر جنب بود وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند چراکه روح را در هنگام خواب عروج می‌دهند و به سمت خدا می‌برند.[۵] اگر مرگ شخص در آن حالت برسد دیگر او را بازنمی‌گردانند وگرنه او را بازمی‌گردانند تا زمان مرگ او. بنابراین چون روح به عوالم بالاتر می‌رود و در محضر الهی حاضر می‌شود گفته‌اند خواب در حالت جنابت مکروه است.

۲/۳- انواع قبض روح

۲/۳/۱- قبض روح انبیاء

در روایات شیعی ذکر شده که قبض روح انبیاء بسیار آسان است و با اجازه­ ی خود آنان انجام می‌گیرد. در برخی از منابع تاریخی داستان‌هایی در این‌باره وارد شده، از جمله این‌که هنگام مرگ پیامبر (ص)، عزرائیل بر در خانه پیامبر (ص) آمد و برای وارد شدن به خانه و قبض روحِ او، اجازه خواست.[۶] در این واقعه عزرائیل با فاطمه (س) نیز هم‌سخن شد. درباره­ ی حضرت ابراهیم آمده است: هنگامی که عزرائیل برای قبض روح وی آمد، ابراهیم به او گفت: آیا خدا مرگ دوستِ خود (ابراهیم) را دوست دارد؟ عزرائیل رفت و سپس از جانب خدا برای او این پیام را آورد: آیا ابراهیم از دیدن دوستِ خود ناراحت است؟ ابراهیم با شنیدن این سخن جان خود را تسلیم نمود.

۲/۳/۲- قبض روح مؤمنان

در روایات اسلامی، چگونگی گرفتن روح مؤمنان نیز به اعتبار شدت و ضعف ایمان آنان متفاوت است. در سوره­ ی نحل آمده که قبض روح مؤمنان، به دست ملائکه­ ی رحمت انجام می‌گیرد و هنگام جان دادن، با مدارا و آسانی با آنان برخورد شده و مژده بهشت دریافت می‌کنند.[۷] در روایتی از پیامبر (ص) ذکر شده که هنگام مرگ مؤمن، فرشتگانی نورانی با روپوش‌های بهشتی در اطراف او می‌نشینند. پس از آن، ملک‌الموت به او می‌گوید: ای جان پاک! به سوی پروردگارت بیرون شو، سپس مانند آبی که از دهانه مشک بیرون آید روح او را قبض می‌کند.[۸]

در حدیث دیگری آمده است که جان دادن مؤمن مثل کشیدن مو از خمیر است: «یخرج روحُ المومنِ مِن جسدِهِ کَمَا یَخرُجُ الشَعرُ مِن العَجِین»[۹]؛ روح مؤمن به هنگام جان دادن چنان آسان از جسدش بیرون می‌رود که مویی از اندرون خمیری.

نقل شده است که عالمی با خود می‌اندیشید: آیا در قرآن مجید آیه‌ای وجود دارد که مضمون این حدیث را تأیید نماید؟

عارف تمامی قرآن را از اول تا آخر با تدبر مطالعه نمود و چیزی در این باره نیافت. تا این‌که شبی حضرت رسول‌ صلی‌الله علیه واله و سلم را در خواب دید و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند تعالی فرمود: «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین»؛ و هیچ‌ تر و خشکی وجود ندارد جز این‌که در کتابی آشکار ثبت است و حال آن که من تمامی قرآن را با دقت مطالعه کردم ولی معنی این حدیث را پیدا نکردم.

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه واله و سلم به وی فرمود: سوره­ ی مبارکه­ ی یوسف را مطالعه کن تا معنی حدیث را بیابی، آنجا که خداوند فرموده: «فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُن‏»[۱۰]؛ هنگامی که چشم آنان (زنان) به او (یوسف) افتاد او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند و (بی‌توجه) دست‌های خود را بریدند.

همان‌گونه که زنان عذاب و درد بریدن دست خود را نفهمیدند، مؤمن نیز هنگامی که فرشتگان رحمت و جایگاه خویش در بهشت و نعمت‌ها و لذایذ بهشتی و حور و قصور را می‌بیند، قلب و فکر او غرق تماشای اینان شده و درد مرگ و سکرات موت را حس نمی‌کند.

بعضی از مؤمنان در هنگام مرگ با دیدن ملک‌الموت بی‌تابی می‌کنند؛ اما پس از آن که پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) بر بالین ایشان حاضر می‌شوند آرامش پیدا می‌کنند.[۱۱] البته در بعضی از روایات آمده که گاهی مؤمن به سختی از دنیا می‌رود تا از این طریق گناهانش بخشیده شود.

۲/۳/۳- قبض روح کافران

در مورد کفار قبض روح متفاوت است. طبق آیات قرآن، جان دادن آنان با سختی و عذاب همراه است و فرشتگان مرگ، هنگام قبض روح، از جلو و پشت سر، آنان را احاطه کرده و بر آنان ضربه می‌زنند.[۱۲] در روایتی از پیامبر (ص) آمده که هنگام مرگ کافر، فرشته‌هایی سیاه‌چهره با خشونت در اطراف او می‌نشینند، سپس ملک‌الموت نزد او حاضر می‌شود و همانند شانه‌ای که خس و خاشاک را از پشم تر می‌گیرد، جان او را از بدنش جدا خواهد کرد.[۱۳]

در بعضی از روایات آمده که گاهی کافر به آسانی از دنیا می‌رود تا از این طریق، به پاداش کارهای نیکی که در دنیا انجام داده برسد و بعد از مرگ، غرق در عذاب گردد.

۳- قبض روح هزاران نفر در یک روز چطور ممکن است؟

شاید کسی سؤال کند: چطور ممکن است در آن واحد، هزاران نفر را هم‌زمان قبض روح کنند؟

در پاسخ باید گفت: حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) تنها نیست و هزاران ملک به او کمک می‌کنند. خدای متعال در سوره مبارکه انعام می‌فرماید: «حَتَّى‌ إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ‌ الْمَوْتُ‌ تَوَفَّتْهُ‌ رُسُلُنَا»[۱۴]؛ مرگ انسان‌ها به عهده فرستادگانی است.

این نمایندگان و فرشتگان بر اساس روایات، «نازعات»، «سابحات»، «ناشطات» و «سابقات» هستند و هر کدام وظیفه­ ی‌ قبض روح عده­ ی خاصی از موجودات را بر عهده دارند. آلوسی در روح‌المعانی روایت می‌آورد که ملک «نازعات» وظیفه دارد که روح کفار را با شدت و عذاب بگیرد و ملک «ناشطات» مأمور است که روح مؤمنین عادی را با رأفت و مدارا قبض کند.

پس الزامی نیست که خود عزرائیل بر بالین هر کسی باشد. شأن ملک مقرب بالاتر از این است که بالای سر همه بیاید. برای برخی افراد ضعیف‌تر، ملائک پایین‌تر را می‌فرستد و برای برخی افراد قوی‌تر در حد اولیاء الهی خود او حاضر می‌شود. البته حتی اگر ملائک مرگ متعدد نبودند و خود حضرت عزرائیل تنها بود باز هم مشکلی نبود. به این خاطر که حضرت عزرائیل مادی نیست که بخواهد از جایی به جای دیگر برود. ما که در عالم ماده هستیم زمانی که در یک مکان هستیم دیگر نمی‌توانیم در جای دیگر حضور داشته باشیم ولی او که مجرد است به تمام عالم احاطه دارد. امام صادق (ع) از قول حضرت عزرائیل (ع) نقل کرده که کل عالم در دست من مانند سکه‌ای است در دست شما.[۱۵]

۴- راه‌های آسان‌کردن قبض روح

۴/۱- تقوا

در حدیثی از ابوذر غفارى نقل شده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

«إِنِّی لَأَعْلَمُ آیَهً لَوْ أَخَذَ بِهَا النَّاسُ لَکَفَتْهُم‏: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً … َفَمَا زَالَ یَقُولُهَا وَ یُعِیدُهَا.»

من آیه‏اى را مى‏شناسم که اگر تمام انسان‌ها دست به دامن آن زنند براى حل مشکلات آن‌ها کافى است، پس آیه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً»[۱۶] را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد.

در حدیث دیگرى از رسول خدا ص نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود:

«مَخْرَجاً مِنْ شُبُهَاتِ الدُّنْیَا وَ مِنْ غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ شَدَائِدِ یَوْمِ الْقِیَامَه»؛ خداوند، پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شداید روز قیامت رهایى مى‏بخشد! این تعبیر دلیل بر این است که گشایش امور براى اهل تقوا منحصر به دنیا نیست، بلکه قیامت را نیز شامل مى‏شود.[۱۷]

هارون الرشید پسری داشت به نام قاسم که برعکس پدرش انسان باتقوا و با ورع و زاهد و عاشق اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بود و ولایت علی (ع) در دلش زیاد بود. کاری هم به کارهای پدرش نداشت. بلکه گاه ی اوقات به کارهای پدرش و کسانی که در اطراف پدرش بودند اعتراض می‏کرد.

روزی هارون با وزرا نشسته بود، قاسم آمد و از کنارشان گذشت، جعفر برمکی بی‏اختیار خنده بلندی نمود. هارون سبب خنده را پرسید.

جعفر گفت: برای این خندیدم که این پسر آبروی تو را در برابر شاهان برده. به علت این‌که با این لباس‌های مندرس و نشستن با طبقات فقیر در شأن پسر سلطان نیست.

هارون گفت: او را به مجلس آورید. آوردند. گفت: پسرم تو را چه شده که با این وضع رقت‌بار حرکت می‏کنی و مرا نزد سلاطین بی‏آبرو کردی؟

قاسم بدون تأمل گفت: پدر، من چه کنم به جرم این‌که پسر خلیفه هستم نزد اهل اللّه آبرو ندارم؟

خلیفه لبخندی زد و گفت: فهمیدم تو چرا این رقم زندگی می‏کنی! برای این‌که تا به حال تو را منصبی ندادیم! و به دنبال این کلمات، فرمان حکومت مصر را به نامش نوشت.

قاسم گفت: باید برای رضای خدا مرا رها کنی! مرا با حکومت چه کار؟! من مایلم تا عمر داشته باشم دقیقه‏ای از ذکر خدا غافل نشوم.

وزرا گفتند: حکومت با عبادت منافات ندارد؛ هم حکومت کن و هم یک گوشه از قصر به عبادت مشغول شو. سپس همه تبریک مقام به او گفتند و بنا شد فردا صبح بیاید و فرمان از پدر بگیرد و به طرف مصر برود.

شب پا به فرار گذاشت و ناپدید شد. مأمورین خلیفه هر چه به جستجوی او رفتند آثاری به دست نیاوردند مگر یک اثر پایش روی زمین که تا لب آب آمده بود و معلوم نبود به آسمان رفته یا به زمین فرو رفته یا خود را به دریا انداخته.

هارون به حکام ولایات نامه‏ای نوشت که پسرم قاسم را هر کجا یافتید محترمانه به‌طرف من روانه کنید. از آن طرف در شهر بصره عبداللّه بصری دیوار خانه‏اش خراب شد و به دنبال عمله‏ می‏گشت. رسید کنار مسجدی و جوانی را دید که نشسته و قرآن می‏خواند. گفت: پسر! حاضری خانه­ ی من کار کنی و مزد بگیری؟

جوان گفت: آری. خدا بنده‏اش را آفریده که هم کار کند، هم استراحت نماید و هم عبادت کند. قبول کرد در ازای یک درهم فردا صبح در خانه­ ی عبدالله کار کند. عبدالله می‏گوید: شب شد و دیدم این جوان به‌قدر سه نفر کار کرده خواستم بیشتر به او مزد بدهم، قبول نکرد و یک درهم را گرفت و رفت.

فردا صبح به سراغش رفتم. اثری از او ندیدم. از حالش جستجو کردم. گفتند: این جوان هفته‏ای یک روز کار می‏کند و بقیه ایام هفته به عبادت مشغول است. صبر کردم و هفته دیگر او را به خانه آوردم. کار کرد و مزدش را گرفت و رفت. هفته دیگر هم خواستم او را برای کار به خانه­ ی خود بیاورم، گفتند: مریض است و در فلان خرابه در بستر است. داخل خرابه شدم و او را دیدم که در حال احتضار است. کنار بالین او نشستم. چشم باز کرد. خود را به او معرفی کردم. گفت: عبدالله، چون می‏دانم قرار است بمیرم خود را به تو معرفی می‏کنم. بدان من قاسم مؤتمن پسر هارون الرشیدم. پشت پا به خانه­ ی پدر زده و به فکر عبادت خدا به این شهر آمدم. آخرین ساعت عمر من است. وصیت‌های مرا گوش بده! قرآن مرا به کسی بده که برایم قرآن بخواند. لباس‌های مرا به آن‌کس بده که قبری برایم تهیه کند و در این حال انگشتری را از دست بیرون آورده و گفت: این انگشتری است که پدرم هارون به دستم کرده. به بغداد برو. روزهای دوشنبه پدرم سواره از بازار عبور می‏کند و به امور کسانی که حاجتی دارند یا به آن‌ها ظلمی رسیده است شخصاً رسیدگی می‏کند.

نزد پدرم برو و این انگشتر را به او بده و بگو پسرت قاسم در آخرین وصیت خود گفت: بابا معلوم است تو قدرت جواب در روز حساب و قیامت را داری این انگشتر هم مال خودت باشد.

عبدالله می‏گوید: هنوز وصیت او تمام نشده بود که همین‌طور که مشغول حرف زدن بود حرکت کرد و صدا زد: آقا خوش آمدید آقایی فرمودید.

عبدالله می‏گوید: متحیر ماندم این جوان با چه کسی صحبت می‏کند! کسی را نمی‏دیدم. جوان صدا زد: عبدالله کنار برو و مؤدب بایست! آقایم علی (ع) بن ابیطالب (ع) به بالینم تشریف آورده‏اند.

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذّت بیماری را[۱۸]

حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هیچ کس از شیعیان امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از دنیا نمی‏رود مگر آنکه از حوض کوثر به کامش می‏چشانند و سقایش آقا علی (علیه‌السلام) است و هر کس که از دنیا برود آقا علی (علیه السلام) به ملاقات او می‏آید.[۱۹]

۴/۲- تلاوت قرآن

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر کسی بعد از هر نماز قرآن بخواند، سکرات موت بر او آسان می‌شود و خود ملک‌الموت شهادتین را بر او تلقین می‌کند.

به‌خصوص مداومت بر تلاوت سوره‌های خاصی از قرآن در آسانی سکرات موت مؤثر است. چنانکه پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرموده‌اند: هر مسلمانی که سوره یوسف را تلاوت کند و آن را به خاندان و بستگان خود آموزش بدهد، خداوند سختی‌های مرگ را بر او آسان می‌فرماید و مرگ راحتی خواهد داشت.[۲۰]

در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که فرمودند: هر که سوره ق را بخواند، خدای متعال مشکلات و سکرات مرگ را برای او آسان می‌کند.[۲۱] در روایت‌های دیگری عنوان شده است که تلاوت آیه‌الکرسی[۲۲] و سوره‌های یس[۲۳] و صافات نیز آثار مشابه ی دارد و سکرات مرگ را برای انسان آسان می‌کند.

۴/۳- ذکر و دعا

از بهترین اذکار و ادعیه، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها است. امام صادق (ع) فرمود: ما همان‌طور که به فرزندان خود نماز را توصیه می‌کنیم این تسبیحات را هم توصیه می‌کنیم[۲۴] و بعد فرمود: اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد از هر نماز، سختی‌های مرگ بر او آسان می‌شود.

دومین ذکر مؤثر در راحت جان دادن، خواندن هفت بار «بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوهَ اِلا بِالله العَلیّ العَظیم» در تعقیبات نماز صبح است.

بهترین دعا برای راحت جان دادن دعای عدیله است. مؤمنین حداقل یک‌بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند و اعتقادات خود را صادقانه نزد خدا به امانت بسپارند. در آخر دعای عدیله آمده است: خدایا تو بهترین امانت‌دار هستی. این اعتقادات خود را پیش تو امانت می‌گذارم تا هنگام مرگ که انسان خیلی چیزها را از یاد می‌برد به من بازگردانی.

۴/۴- دوست داشتن اهل‌بیت علیهم‌السلام

حلاوت و گوارایی محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام را بسیاری از افراد چشیده‌اند، اما شاید ندانند این محبت الهی چه آثار و برکاتی دارد و چگونه درهای رحمت خدا را باز می‌کند؟ یکی از ره‌آوردهای محبت به پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه و ائمه اطهار علیهم السلام آن است که انسان سکرات مرگ راحتی خواهد داشت.

مهم‌ترین و مؤثرترین وسیله برای راحت جان دادن، محبت امیرالمؤمنین علی (ع) است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَهً مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ»[۲۵]؛ آگاه باشید هر کس علی (ع) را دوست بدارد، خداوند سکرات مرگ را بر او سبک گرداند و قبرش را باغی از باغ‌های بهشت گرداند.

ابو بصیر می‌گوید:

دوستی داشتم که در دستگاه امویان رفت و آمد داشت و از این راه ثروتی به دست آورده و کنیزانی خریده بود. منزلش محل اجتماع عده‌ای برای نوشیدن شراب شده بود. من چندین بار به خودش شکایت کردم ولی او ترتیب اثری نداد. پس از این‌که اصرار و پافشاری کردم به من گفت: من مردی آلوده به گناه و گرفتار هستم و تو مردی پاک هستی. سلام مرا به امام صادق علیه‌السلام برسان. امیدوارم که خداوند به وسیله تو مرا نجات بخشد.

خدمت امام صادق علیه‌السلام رفتم و ماجرا را تعریف کردم. امام به من فرمود: به دوستت بگو جعفر بن محمد می‌گوید تو دست از کارهایت بردار، من هم ضمانت می‌کنم که خداوند تو را به بهشت ببرد.

وقتی به کوفه برگشتم دوستم به دیدن من آمد. پیام امام را به او رساندم.

او پس از شنیدن پیام امام صادق علیه‌السلام از من خواست قسم بخورم که امام این پیام را داده است. من هم سوگند خوردم.

پس از آن خداحافظی کرد و رفت. چند روز که گذشت پیام داد که با من کار دارد، وقتی به در خانه‌اش رسیدم از پشت در گفت: من برهنه هستم و هیچ چیز در خانه ندارم و هر چه داشتم انفاق کرده‌ام.

نزد دوستانم رفتم و برایش لباس تهیه کردم. چند روز بعد به من پیام داد که: من بیمارم پیش من بیا.

من هم برای پرستاری از او به منزلش رفتم.

تا این‌که روزی به حال احتضار افتاد و بی‌هوش شد. پس از آنکه به هوش آمد به من گفت: ای ابو بصیر، صاحب تو امام صادق علیه‌السلام به عهدی که با ما داشت وفا کرد. او پس از این جمله، از دنیا رفت.

همان سال در حج، نزد حضرت صادق علیه‌السلام رفتم. امام با دیدن من بدون مقدمه و پیش از این‌که از در وارد شوم فرمود: ای ابو بصیر ما به عهدی که با دوستت داشتیم وفا کردیم.[۲۶]

یکی از آثار و برکات محبت فاطمه سلام الله علیها شهادت و مرگ زیبا است. شهید تورجی زاده آن‌قدر رابطه عاطفی عجیبی با بی‌بی برقرار کرده بود که شهید شدنش هم مانند مادرش زهرا بود. خمپاره روی سنگرش خورد. وقتی او را برگرداندند دیدند ترکش به پهلوی چپ و بازوی راستش خورده.

استادش (آیت‌الله میردامادی) می‌گوید: بعد از شهادتش او را در خواب دیدم. گفتم: این همه محبت به حضرت زهرا سلام الله علیها برای تو فایده‌ای هم داشت؟ گفت: همین که موقع جان دادم سرم را روی پای پسرش مهدی گذاشتم برایم کافی بود.[۲۷]

چه لذتی بالاتر از این‌که به واسطه محبت به حضرت، فرزندش مهدی لحظه­ ی جان دادن بالای سرت باشد؟

ان شاء الله لحظه جان دادن، حضرات معصومین علیهم‌السلام با آغوش باز بالای سر همه­ ی ما حاضر باشند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 

پی نوشت ها:

[۱] دهخدا.
[۲] اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی‏ قَضى‏ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏ (زمر، آیه ۴۲).
[۳] ۵- وَ قِیلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع مَا الْمَوْتُ قَالَ هُوَ النَّوْمُ الَّذِی یَأْتِیکُمْ کُلَّ لَیْلَهٍ إِلَّا أَنَّهُ طَوِیلٌ مُدَّتُهُ لَا یُنْتَبَهُ مِنْهُ إِلَّا یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَمَنْ رَأَى فِی نَوْمِهِ مِنْ أَصْنَافِ الْفَرَحِ مَا لَا یُقَادِرُ قَدْرَهُ وَ مِنْ أَصْنَافِ الْأَهْوَالِ مَا لَا یُقَادِرُ قَدْرَهُ فَکَیْفَ حَالُ فَرَحٍ فِی النَّوْمِ وَ وَجَلٍ فِیهِ هَذَا هُوَ الْمَوْتُ فَاسْتَعِدُّوا لَهُ (معانی الأخبار، ص ۲۸۹).
[۴] کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قَالَ- اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَحْیَا وَ بِاسْمِکَ أَمُوتُ فَإِذَا قَامَ مِنْ نَوْمِهِ قَالَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَانِی بَعْدَ مَا أَمَاتَنِی وَ إِلَیْهِ النُّشُور (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۵۳۹).
[۵] لَا یَنَامُ الْمُسْلِمُ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ لَا یَنَامُ إِلَّا عَلَى طَهُورٍ فَإِنْ لَمْ یَجِدِ الْمَاءَ فَلْیَتَیَمَّمْ بِالصَّعِیدِ فَإِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ تُرْفَعُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَیَقْبَلُهَا وَ یُبَارِکُ عَلَیْهَا فَإِنْ کَانَ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ جَعَلَهَا فِی کُنُوزِ رَحْمَتِهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ بَعَثَ بِهَا مَعَ أُمَنَائِهِ مِنْ مَلَائِکَتِهِ فَیَرُدُّونَهَا فِی جَسَدِهَا (بحارالأنوار (ط – بیروت)، ج‏۷۳، ص ۱۸۲).
[۶] فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا أَحْمَدُ هَذَا مَلَکُ الْمَوْتِ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکَ لَمْ یَسْتَأْذِنْ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَکَ وَ لَا یَسْتَأْذِنُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَکَ قَالَ ائْذَنْ لَهُ فَأَذِنَ لَهُ جَبْرَئِیل‏… (الأمالی (للصدوق)، ص ۲۷۵).
[۷] سوره نحل، آیه ۳۲.
[۸] تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج ۸، ص ۱۷۰.
[۹] در المنثور (ط-دارالفکر)، سیوطی، ج ۸،‌ص ۳۳.
[۱۰] سوره یوسف، آیه ۳۱.
[۱۱] ِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ یُکْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ یَا وَلِیَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ افْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ قَالَ وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّهُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ ع فَیُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّهُ ع رُفَقَاؤُکَ قَالَ فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ «۱» مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّهِ فَیَقُولُ- یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ- ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً بِالْوَلَایَهِ مَرْضِیَّهً بِالثَّوَابِ فَادْخُلِی فِی عِبادِی یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی فَمَا شَیْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی‏ (‏ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۳، ص ۱۲۷).
[۱۲] انعام، آیه ۹۳؛ انفال، آیه ۵۰.
[۱۳] سیری در اسرار فرشتگان، ص ۴۵۳، ۱۳۹۳ ش.
[۱۴] سوره انعام، آیه ۶۱.
[۱۵] فَقَالَ مَلَکُ الْمَوْتِ مَا الدُّنْیَا کُلُّهَا عِنْدِی فِیمَا سَخَّرَهَا اللَّهُ لِی وَ مَکَّنَنِی عَلَیْهَا إِلَّا کَالدِّرْهَمِ فِی کَفِّ الرَّجُلِ یُقَلِّبُهُ کَیْف‏ یَشَاء (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۱۸، ص ۳۲۲).
[۱۶] سوره طلاق، آیه ۳.
[۱۷] تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص ۲۳.
[۱۸] سعدی.
[۱۹] کرامات العلویه، علی (ع) میر خلف زاده‏، نشر مهدی یار.
[۲۰] مجمع البیان
[۲۱] أبی بن کعب عن النبی ص قال و من قرأ سوره ق هون الله علیه تارات الموت و سکراته. أبو حمزه الثمالی عن أبی جعفر (ع) قال و من أدمن فی فرائضه و نوافله سوره ق وسع الله فی رزقه و أعطاه کتابه بیمینه و حاسبه حسابا یسیرا مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط- دارالمعرفه)، ج ‏۹، ص ۲۱۰).
[۲۲] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۴، ص ۳۳۵.
[۲۳] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏، صص ۱۱۱ – ۱۱۲.
[۲۴] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۳، ص ۳۴۳.
[۲۵] بحار الأنوار (ط – بیروت) ج‏۷، ص ۲۲۲.
[۲۶] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۴۷، ص‏ ۱۴۵.
[۲۷] کتاب یازهرا.

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *