Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
بصورت یکپارچه (ج 3 م 26)

صفات حضرت زهرا ؛ محزونه

hazrat-fatemeh-07

صفات حضرت زهرا ؛ محزونه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱- اهمیت حزن

معمولاً سخنران‌ها قبل از نقل یک روایت، در مورد اهمیت و لطایف آن صحبت می‌کنند، روایتی که به عنوان مطلع کلام از امام صادق (علیه‌السلام) برای شما نقل می‌کنم، لطافت خاصی دارد و آن این‌که خود امام صادق علیه‌السلام از این روایت تعریف می‌کند! این عیارش با وقتی که سخنران و ناقل روایت، از روایت تعریف کند فرق دارد.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: این حدیث را باید با طلا نوشت! همه سخنان معصوم را باید با طلا نوشت اما وقتی خود معصوم درباره یکی از سخنانش چنین بفرماید، نشان‌دهنده اهمیت بالای مضمون روایت است.

مضمون روایتی که امام می‌فرماید باید آن را با طلا نوشت این است: نَفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح و اندوهش برای ما، عبادت است.[۱]

سپاس خداوند را که امسال هم توفیق عزاداری و سوگواری برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به ما عطا فرمود. خدا را هزاران بار شکر می‌کنیم که این غم را در دل ما نهاده است. چه اهمیتی دارد اگر عده‌ای در این اوضاع و احوال اجتماعی، از سر ناآگاهی یا از سر غرض به ما و این لباس مشکی طعنه بزنند: محرم را تحمل می‌کردیم، صفر را هم تحمل می‌کردیم و چیزی نمی‌گفتیم؛ اما فاطمیه را دیگر نمی‌توانیم تحمل کنیم!

شاید تقصیر ماست که به مردم جامعه یاد ندادیم این حزن، بد نیست؛ شیرینی این حزن را به آن‌ها نچشاندیم و ضرورت آن را تبیین نکردیم.

بعضی افراد شاید چند باری در مراسم شرکت کرده باشند اما حقیقتاً عمق این حزن و ثمره­ ی شیرین آن را درک نکرده‌اند و نگرششان به این عزاداری‌ها سطحی و ناپخته است.

بحث پیش رو، علاوه بر این‌که در درجه اول، سوءتفاهم‌ها درباره­ی حزن را برطرف می‌کند و لزوم و وجوب آن را تبیین می‌کند،‌ در مرتبه­ ی بالاتر، سطح حزن افراد را از مرحله‌ای که در آن قرار دارند بالاتر می‌‌برد.

اگر کسی در میانه­ ی‌ راه در این حزن درجا بزند و تلاشی برای ادامه­ ی‌ این مسیر نکند، دچار شک می‌شود.

برخی می‌گویند: حاج آقا واقعاً این همه گریه لازم است؟

این سؤال‌ را می‌پرسند زیرا در حال درجا زدن هستند. در این حزن تا میانه­ ی‌ راه را طی کرده‌اند و مشغول آموختن دروس تکراری هستند. به همین دلیل می‌پرسند: آیا لازم است دروس تکراری را فرابگیریم؟ این افراد مراتب بالای حزن را ندیده‌اند و نخواسته‌اند سطح حزن خود را ارتقا دهند؛ در نتیجه به حزن خود در این مرحله شک می‌کنند.

ما حزن را خوب نشناخته‌ایم. محزونه لقب دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. کسی که باید الگوی ما باشد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)‌ فرمودند: دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای من اسوه‌ای نیکوست.[۲]

شاید این مطلب با تصور ما از حزن عجیب به نظر بیاید، این‌که محزون بودن فضیلتی برای کسی باشد. امام سجاد (علیه‌السلام) در روایتی معماگونه، درباره­ ی حزن می‌فرمایند: خداوند هر قلب محزون و هر بنده­ ی شکرگزار را دوست دارد.[۳] همچنین می‌فرمایند: حزین باشید برای بانوی بزرگواری که یکی از القاب گران‌قدرشان محزونه است.

تصویر حزن در ذهن اغلب ما تصویری تیره است و رنگ شادی ندارد؛ اما این‌طور نیست. جنس این حزن متفاوت است. این حزن سرحالی و سرزندگی را به دنبال دارد. اگر کسی به حزن اصیل و واقعی برسد مردم مدام از او خواهند پرسید: شما چطور این‌قدر سرحال و سرزنده هستید؟ و او پاسخ می‌دهد: راز نشاط ما در حزن ما است.

برای این‌که این معما را در ذهن افراد رمزگشایی کنیم، باید انواع حزن را بشناسیم.

قبول دارید پرطرفدارترین خوراکی در دنیا غصه است؟ همه­­ ی‌ انسان‌ها تا زمانی که در این دنیا زندگی می‌کنند محکوم به غصه خوردن هستند. آدم بی غصه در دنیا نیست. همه غصه دارند؛ ربطی به خوب بودن یا بد بودن هم ندارد. همه محکوم هستیم به غصه داشتن، اما نکته­ ی‌ مثبت در مورد غصه این است که حق انتخاب داریم و می‌توانیم غصه­ ی خودمان را انتخاب کنیم.

۲- انواع حزن

۲-۱ غصه‌­ی دنیایی

دنیا از دنو می‌آید؛ یعنی پایین، پست، بی‌ارزش.

بی رودربایستی، بسیاری از غصه‌هایی که مردم دارند، غصه‌های دنیایی است؛ چرا من آن ماشین را ندارم؟ چرا من آن گوشی را ندارم؟ چرا آن‌ها دارند و من ندارم؟ هرکدام از این‌ها به‌گونه‌ای حال انسان را بد می‌کند. به این نوع غصه‌ها غصه­ ی‌ دنیایی می‌گویند. همین‌طور که من در حال نام بردن انواع حزن هستم، شما به دل خود نگاه کنید و ببینید کدام را در دل دارید؛ ببینید چقدر و چه نوع غصه‌ای دارید.

این غم همان غمی است که انسان به خاطر آن دائماً نگران است؛ نگران شغل، نگران کار، حتی نگران رزق و روزی است. فراموش کرده است که خداوند رزاق فرموده است: نگران رزق و روزی‌تان نباشید رزق و روزی شما را می‌رسانم.[۴]

برخی از افراد خوششان می‌آید لقمه‌‌شان را دور سرشان بپیچانند. این همان غصه­ ی‌ دنیایی است که حال انسان را بدتر می‌کند.

ماهیگیری در ساحل دریا بر روی یک صندلی نشسته بود و قلاب ماهیگیری‌اش را داخل آب دریا انداخته بود و در سکوت منتظر صید ماهی بود. یک آدم بی‌ارزش آمد و آرامش او را به هم ریخت.

به او گفت: نشسته‌ای اینجا و مشغول چه کاری هستی؟

مرد ماهیگیر گفت: زندگی‌ام را با ماهیگیری می‌گذرانم.

آن مرد به مرد ماهیگیر گفت: روزی چند عدد ماهی صید می‌کنی؟

گفت: اگر روز خوبی باشد، سه ماهی صید می‌کنم. یکی از آن ماهی‌ها را برای ناهار و ماهی دیگر را برای شام می‌خورم. یکی از آن‌ها را هم می‌فروشم و مخارج زندگی‌ام را می‌گذرانم.

آن مرد گفت: چرا این‌ کار را می‌کنی؟ با پول آن ماهی برو به بازار و یک تور ماهیگیری تهیه کن؛ تا ماهی بیشتری صید کنی.

گفت: تور تهیه کنم که چطور بشود؟

: می‌توانی ماهی بیشتری صید کنی.

– ماهی بیشتری‌ صید‌ کنم که چطور بشود؟

: پول بیشتری به دست می‌آوری.

– خوب پول بیشتری به دست بیاورم که چطور بشود؟

: با قایق بروی به میان دریا و آنجا با تور ماهیگیری کنی. آنجا ماهی بیشتری‌ صید می‌کنی.

– ماهی بیشتری صید کنم که چطور بشود؟

: خوب، پول بیشتری به دست می‌آوری، برای خودت قایق تهیه‌ می‌کنی، آرام‌آرام لنج می‌خری و بعد هم کشتی بزرگ.

– آخرش چه می‌شود؟

: بسیار ثروتمند می‌شوی.

– ثروتمند بشوم چه می‌شود؟

: بعد دیگر می‌توانی روی یک صندلی به راحتی در ساحل استراحت کنی.

– من الآن هم دارم همین کار را انجام می‌دهم و در ساحل استراحت می‌کنم!

گفتیم غصه‌ها خوردنی هستند. چقدر باید غصه­ ی‌ دنیا را بخوریم؟ از غصه‌­ی دنیایی حتی یک سر سوزن هم نباید چشید؛ زیرا همان سرسوزن هم زیاد است. این خوراکی مسموم است. حتی کمی از آن هم ما را بیمار می‌کند. اگر بر خدا توکل کنیم، او در رزق و روزی ما کوتاه ی نمی‌کند.

منظور این نیست که انسان دغدغه‌­ی این موضوعات را نداشته باشد؛ بالاخره این‌که چه بپوشم و چه بخورم و خرج خانواده را چگونه بدهم، در دین ما اهمیت دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: اگر عبادت ده جزء دارد؛ نه جزء از آن، کسب روزی حلال است.[۵]

اگر چیزی رزق و روزی ما باشد خداوند آن را به ما می‌رساند و اگر چیزی در روزی ما ثبت نشده باشد، هر چقدر هم برای به دست آوردن آن تلاش کنیم به آن نخواهیم رسید.

یکی از علمای شهر ما می‌گفت:

من زمانی که در نجف بودم نزد استادم رفتم و گفتم: استاد، من هرچه ذکر می‌گویم، به هیچ جایی نمی‌رسم. هیچ پیشرفتی نمی‌کنم. استاد گفت: شما گیر افتاده‌اید، شما در دام قالیچه‌ای هستید که در اتاقتان است. تا زمانی که در دام این قالیچه هستید اوضاعتان همین‌گونه است؛ هیچ پیشرفتی نخواهید داشت.

من دلم می‌خواست پیشرفتی داشته باشم. آمده‌ بودم به نجف تا درس بخوانم و تقوا داشته باشم؛ پیشرفتی بکنم. هرچه تلاش می‌کردم، خبری از پیشرفت نبود. رفتم و با عصبانیت گفتم: قالیچه، من باید محبت تو را از دلم جدا کنم. قالیچه را لوله کردم و آن را برداشتم و به سمت بازار فرش‌فروش‌ها حرکت کردم تا قالیچه را بفروشم. در راه استاد را دیدم، استاد نگاهی به من کرد و گفت: نگفتم قالیچه را نداشته باش؛ داشته باش اما در دام آن نباش.

نباید به خاطر این لباس‌ها، به خاطر این موبایل، به خاطر این غذا، آرامش خود را به هم بریزیم. غم دنیا خوب است؛ به شرط آن‌که در دام آن نیفتیم. اسیر این غم نباشیم تا آرامشمان به هم نخورد.

۲-۲ غصه‌ی اجباری

نوع دوم حزن، غم اجباری است.

در این نوع حزن، حق انتخابی ندارید. هر زمان که موقع آن فرا برسد، خداوند خود به مقدار لازم از این غم به ما می‌چشاند. این حزن مانند دارو است. هر زمان که گناهی می‌کنیم، خداوند از این غم به اندازه‌ کفاره­ ی‌ آن گناه به ما می‌خوراند. امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: شیعه­ ی‌ علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) نیستند کسانی که در روز گناهی کنند و تا شب غصه‌ای به دلشان نیفتد. پس این حزن کفاره‌­ی گناهان ما است و به هر اندازه‌ای که لازم باشد به ما داده می‌شود.

وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً نَصَبَ فِی قَلْبِهِ نَائِحَهً مِنَ الْحُزْنِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزِین.[۶]

برخی از اوقات بدون دلیل در دل خود احساس ناراحتی می‌کنیم، پیغمبر خدا فرمودند: یکی از علت‌های این ناراحتی، گناهان ما است و این همان غصه‌­ی اجباری است‌. البته دارو همیشه به خاطر بیماری نیست و برخی اوقات دارو برای تقویت بدن است. به برخی افراد غصه­ ی‌ اجباری چشانده می‌شود، نه به دلیل گناهان بلکه برای این‌که رشد کنند؛ برای مثال داغ عزیزان و بیماری‌های مختلف نمونه‌هایی از حزن نوع دوم هستند.

غم نوع اول غم دنیایی بود که مانند یک غذای مسموم است که نباید آن را خورد. غم نوع دوم یا همان غم اجباری، آش کشک خاله است و در حکم دارو است. در نتیجه، مقدار مصرف آن به دست شما نیست. داروی تلخی است که زمانش که فرابرسد، خود خداوند با قاشقی کوچک، از آن دارو به شما می‌چشاند.

مرحوم محدث نوری روایت جالبی در این باره نقل کرده است: خواب بدی که مؤمن هنگام شب می‌بیند، کفاره‌­ی گناهان روز او است.[۷]

۲-۳ غصه‌ی انسانی

سومین نوع حزن، حزن انسانی است؛ برای مسلمانان و غیرمسلمانان تفاوتی ندارد. این غم یک مرحله از غم‌های دیگر بالاتر است. حزن انسانی به این معناست که ما غصه­ ی‌ غصه‌‌های دیگران را بخوریم. عده‌ای تصور می‌کنند اگر این غصه را داشته باشند، خوب است؛ اما اشتباه می‌کنند زیرا این غم خوب نیست، بلکه لازم و واجب است.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر کسی شب به خواب برود، اما نخواهد غصه‌­ی دیگران را بخورد مسلمان نیست.[۸]

معادلات عقلی یا معادلات سیاسی، ایجاب می‌کند که در سوریه بجنگیم، اما این اهمیتی ندارد؛ این دین ما است که از ما می‌خواهد نسبت به غم مظلوم بی‌تفاوت نباشیم.

حاج قاسم سلیمانی در دست‌نوشته‌هایش این‌طور نوشته بود: جا دارد نمک در چشمان خود بریزم تا از درد آن کودک یمنی غافل نشوم.

این موضوع گاهی آن‌قدر حساس است که شرط انسانیت می‌شود. اصلاً گاهی اوقات در زندگی‌ مشکلات یا گره‌هایی ایجاد می‌شود که هیچ راهی برای برطرف کردن آن وجود ندارد، جز شاد کردن دل کسی و یا گشودن گره‌ از زندگی فرد گرفتاری.

دل شما شاد نمی‌شود مگر این‌که دل کسی را شاد کنید؛ این قانون زندگی است.

غم سوم مانند میان وعده است. چقدر انسان باید غم انسانی بخورد؟ اندازه­ ی‌ میان وعده. اندازه­ ی‌ مشخصی دارد؛ نباید در حدی باشد که شخص دائماً به فکر زندگی دیگران باشد و خود را فراموش کند. اندازه­ ی‌ یک میان وعده، در وعده­ ی‌ غذایی روحتان غصه­ ی‌ دیگران را بخورید.

خانمی در خیریه‌ای کار می‌کرد. مراجعاتی به ایشان می‌شد برای جهیزیه یا گرفتن بسته‌های معیشتی. کسانی که مشکلاتی داشتند برای ایشان درد و دل می‌کردند و از اوضاع زندگی‌شان صحبت می‌کردند؛ آن خانم آن‌قدر رقیق‌القلب بود که بسیار ناراحت می‌شد و حال بدی پیدا می‌کرد به حدی که نمی‌توانست در خانه­ ی‌ خود با خانواده ­ی خود با آرامش رفتار کند. غم انسانی نباید در این اندازه باشد.

۲-۴ غصه‌ی نورانی

چهارمین غم، غم نورانی است.

این حزن یک مرحله بالاتر از دیگر حزن‌ها است. اگر کسی چنین غمی را در دل داشته باشد، وجودش نورانی خواهد شد. اگر مردم یک جامعه این حزن را داشته باشند، آن جامعه نیز نورانی خواهد شد. این حزن چیست؟ این حزن، غم قبر و قیامت است؛ غم حساب و کتاب قیامت است.

این همان غمی است که امام سجاد (علیه‌السلام) برای آن گریه می‌کنند.[۹] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برای آن گریه می‌کنند. هنگامی که کسی نداند حساب و کتاب قیامت چقدر سخت است، مسلم است که برای غم آن گریه نمی‌کند.

شیخ عباس قمی (رضوان الله تعالی) روزی به خواب پسرشان آمد و گفت: پسرم در فلان قفسه، ردیف فلان، طبقه‌ فلان، یک کتابی هست. این کتاب امانت است. آن را بردار و به صاحبش تحویل بده. پای من به دلیل این کتاب امانتی، گیر است. پسر ایشان دقیقاً در همان قسمتی که پدرشان گفته بود، کتاب را پیدا کرد. هنگامی که در راه تحویل دادن کتاب به صاحبش بود، کتاب از دستش افتاد و جلد آن کمی آسیب دید. کتاب را برداشت و به صاحبش تحویل داد. هنگام شب دوباره پدر به خواب پسر آمد و گفت: پسرم چرا به صاحب کتاب نگفتی که کتاب در راه از دستت افتاده است؟ من هنوز هم اجازه‌ عبور ندارم. پای من گیر است. برو و از صاحب کتاب حلالیت بطلب.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: اگر کسی روزی ۲۰ مرتبه از این غم‌ها بخورد، با شهدا محشور می‌شود.[۱۰] این غم، غم حساب و کتاب قیامت است.

آیت‌الله خرازی، در کتاب (روزنه‌ای از عالم غیب) داستان تکان‌دهنده‌ای را نقل کرده است. ایشان می‌گوید:

دوستی داشتم که انسان درست‌کار و پاکی بود. به جبهه رفت و شهید هم شد. سال‌ها گذشت. من یک شب خواب این دوست شهیدم را دیدم. دیدم که حال خوبی ندارد و ناراحت و محزون است. گفتم: چرا ناراحت هستی؟ شما شهید شدید. گفت: بله شهید شدم. وقتی که من شهید شدم به همراه رفقایی که با هم شهید شده بودیم، وارد عالم برزخ شدیم و به محض ورود، به استقبال ما آمدند و نامه­ ی‌ نجات از جهنم را به ما دادند. سپس گفت: لحظه‌ای من نگاه کردم و دیدم روی کارت من یک خط قرمز رنگ وجود دارد. از رفقایم پرسیدم: دوستان، کارنامه­ ی‌ شما هم خط قرمز دارد؟ رفقا گفتند: نه کارنامه‌­ی ما خط قرمزی ندارد. همه‌ دوستانم رفتند و مرا نگه داشتند. گفتم: چرا مرا نگه داشتید؟ این خط قرمز روی کارنامه ­ی‌ من چیست؟ به من گفتند: تو را هیچ‌وقت به بهشت نمی‌برند. شهید شده‌ای جهنم نمی‌روی اما هیچ‌وقت هم بهشتی نخواه ی شد. پرسیدم: چرا؟ گفتند: آبروی یک زن را برده‌ای. و درست هم می‌گفتند؛ من آبروی یک خانمی از همکارانم را برده بودم. به من گفتند: تا آن خانم رضایت ندهد، هیچ‌گاه من را به بهشت نمی‌برند.

حتی شهیدی که جان خود را بر کف دست گذاشته است، بر سر حق‌الناس پایش گیر است. کما این‌که سیدالشهدا (علیه‌السلام) نیز شب عاشورا فرمودند: هرکس که به کسی بدهکار است، اینجا نماند و برود. در آن لحظه بدهکاران نزد سید الشهدا (علیه‌السلام) آمدند و به ایشان با اصرار گفتند: آقا ما به یک نفر پول می‌دهیم تا بدهکاری ما را پس بدهد؛ ما را رد نکنید.

آیت‌الله خرازی می‌گویند: من از خواب بیدار شدم. چون می‌دانستم این دوست من، قبلاً فرهنگی بوده است و کجا کار می‌کرده و همچنین می‌دانستم کارش چیست، به محل کار قدیم او رفتم و گفتم: می‌شود لیست کارکنان سالی که فلانی شهید شده است را بیاورید؟ آوردند. پرسیدم: ببخشید در آن سال اخراجی هم داشتید؟ گفتند: بله؛ یک نفر. یک خانم تخلفی کرده بود. گفتم: می‌شود آدرس ایشان را بدهید؟ سپس با هر سختی که بود، آدرس ایشان را پیدا کردم و به آنجا رفتم. پیرزنی شده بود.

به ایشان گفتم: خانم من می‌خواهم یک خبری به شما بدهم، به کمک شما احتیاج دارم. گفت: بفرمایید. گفتم: ببخشید من دوست شهید فلانی هستم. به محض این‌که گفتم شهید فلانی، این خانم که دیگر گرد سفید روزگار به سر و صورتشان نشسته بود، گفت: شهید؟! فهمیدم دلخور است. گفتم: چه شده است؟ گفت: به خدای احد و واحد، او را حلال نمی‌کنم. آن سالی که این شهید در اداره همکار من بود، من یک اشتباهی مرتکب شدم. یک تخلفی کردم که ایشان متوجه شد. اگر به خودم می‌گفت می‌رفتم و تخلف خود را اصلاح می‌کردم اما او رفت و به حراست اطلاع داد.

ببینید دوستان چقدر برخورد باید دقیق باشد. به حساب خودش گناهی هم نکرده بود. فقط به حراست اطلاع داده بود‌.

سپس آن خانم گفت: حراست هم من را خواندند و اخراج کردند. حرف بر سر زبان مردم افتاد. به خاطر این اتفاق تا به امروز در فقر زندگی کردم. در مجردی زندگی کردم.

گفتم: خانم از آن سال تا به امروز سی سال گذشته است. اندازه­ ی حقوق این چند سالتان پنج شش برابر به شما برمی‌گردانم؛ لطفاً این شهید را حلال کنید. گفت: هزینه‌اش را جبران می‌کنید، آبرویم را چه می‌کنید؟ به خدای احد و واحد او را حلال نمی‌کنم و حلال هم نکرد.

اگر کسی بفهمد این‌گونه از انسان حساب کشیده می‌شود، غصه‌ای بزرگ به دلش رخنه می‌کند.

هم اکنون نیز عده‌ای غصه به دلشان افتاده است و در دل می‌گویند: خدایا اگر حساب و کتابت این‌قدر سخت است، ما چه کنیم؟ اگر بتوانید این غمی که هم اکنون به دلتان افتاده است را در بیرون از این جلسه هم ادامه بدهید، دیگر هر کار اشتباهی را انجام نمی‌دهید. اگر در جامعه نیز مردم جامعه چنین غصه‌ای در دل داشته باشند، آن جامعه نورانی خواهد شد.

این غصه‌ای است که مادرمان زهرا (سلام الله علیها) نگرانش بودند. به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عرض کردند: علی جان مرا که به خاک سپردی تنهایم مگذار. بمان و بالای سرم قرآن بخوان.[۱۱]

امروز دعا می‌کنیم که خدایا ما از تو درد می‌خواهیم. کمی به ما درد عطا کن تا نگران قیامت باشیم. خدایا از تو درد می‌خواهیم، درد باارزش به ما عطا بفرما.

عرض کردیم غم اول، دنیایی؛ غم دوم، اجباری؛ غم سوم، انسانی؛ و غم چهارم، نورانی است. غذای کامل روح شما، همین غم نورانی است. غم نورانی اصل غذای روح است.

۲-۵ غصه‌ی عرفانی

غم بالاتری هم وجود دارد که غم بسیار عجیبی است؛ غم عرفانی.

غم عرفانی از معرفت می‌آید، غم فراق است.

غم فراق یعنی انسان غصه‌­ی بهشت و جهنم را نخورد. بلکه غصه­ ی‌ فراق از محبوب خود یعنی خداوند را بخورد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در دعای کمیل می‌فرمایند: اگر صبر کنم بر عذابت، فراقت را چه کنم؟[۱۲] گناه کردم، مرا به جهنم هم نبری و مرا ببخشی، شرمندگی‌ام را چه کنم؟

برخی می‌گویند: ما آن‌قدر هم عرفانی نیستیم، کمی پایین‌تر بیایید. بله درست است؛ اما برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) که می‌توانیم این‌طور فکر کنیم. حتی اگر برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم نتوانیم این‌طور فکر کنیم، آرزویش را که می‌توانیم بکنیم یا حتی برخی اوقات دل‌تنگ امام زمان بشویم.

اصلاً بیایید امروز نقش آن را بازی کنیم. قبول کنید که عادت کرده‌ایم به غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)؛ به ندیدن ایشان عادت کرده‌ایم. از خودم می‌پرسم: آیا تا به حال دل‌تنگ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) شده‌ای؟

کدام امام زمان؟ همان امام زمانی که در نماز شب برای شما دعا می‌کند. اصلاً همین که امروز آمده‌ایم و در این مجلس نشسته‌ایم، به دعای ایشان است. تا به حال تو دل‌تنگ او شده‌ای؟

باید یادمان باشد جهنم بسیار سخت است و غصه ی‌ فراق سخت‌تر است.

آقا، امروز ظهر جمعه روضه‌­ی مادرتان است؛ شما کجا هستید؟

استاد کریم کفاش هفته‌ای یک‌بار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را می‌دید. یک روز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به ایشان فرموده بودند: استاد کریم اگر یک روز ما را نبینی چه اتفاقی برای تو می‌افتد؟ استاد کریم بغض کرده و گفته بود: به خدا می‌میرم. سپس امام پرده‌ها را برای ایشان کنار زدند و فرمودند: اما اگر بمیری، جای تو اینجا در بهشت است. نگاهی به آقا کرد و گفت: آقا این جایی که به من نشان دادید و می‌گویید بهشت است، شما نیز در آنجا هستید؟ آقا فرمودند: ما امام هستیم. جای ما جای دیگری است. گفت: آقا بهشت من شما هستید. بهشت را می‌خواهم چه کار کنم؟

انسان اگر غم معرفتی داشته باشد، افسرده نمی‌شود، گوشه‌‌ نشین و بی‌حرکت نمی‌شود.

۳- ذکر مصیبت

مادرمان فاطمه­ ی‌ زهرا (سلام الله علیها) غصه می‌خوردند که چرا مردم درب خانه­ ی‌ امام علی (علیه‌السلام) نمی‌آیند. ایشان برای مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بسیار غصه می‌خوردند. اما در خانه نمی‌نشستند و دست روی دست نمی‌گذاشتند. ایشان در فراق پیامبر (صلی الله علیه و آله) گریه می‌کردند؛ در غربت علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) گریه می‌کردند، اما گوشه‌نشین نمی‌شدند. با گریه­ ی‌ خود مبارزه می‌کردند و هر شب دست فرزندانشان را می‌گرفتند، به راه می‌افتادند و برای آقای خودشان، امام علی (علیه‌السلام) یار جمع می‌کردند.

یا صاحب الزمان ما امروز آمدیم روضه­ ی‌ مادرتان؛ برای ثواب نیامدیم؛ آمدیم برای مادرتان گریه کنیم اما گریه برای مادرتان بدون شما صفا ندارد.

اَلسَلامُ عَلَیکٍ یا فاطِمَهُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّهَ عَینِ الرَّسوُلِ یا سَیِّدَتَنا ومولاتنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یا وَجیهَهً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعی لَنا عِنْدَ اللهِ.

پی نوشت ها:

[۱] نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَهٌ وَ کِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فی سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام: یَجِبُ اَنْ یُکْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ (امالی شیخ مفید، ص ۳۳۸).

[۲]  فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَهٌ حَسَنَه (الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۸۶؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰).

[۳] اِنَّ اللّه َ یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزینٍ وَ یُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍ شَکورٍ (کافى، ج ۲، ص ۹۹، ح ۳۰).

[۴] وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‏ (طه، آیه ۱۳۲).

[۵] اَلْعِبادَهُ عَشْرَهُ اَجْزاءٍ تِسْعَهُ اَجْزاءٍ فى طَلَبِ الْحَلالِ (بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۹، ح ۳۷).

[۶] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۱ ، ص ۲۴۵

[۷] همانا مؤمن خواب هولناک ببیند و (به واسطه ترس ناشی از آن) گناهش آمرزیده شود و (نیز) تنش رنج ببیند و بدین سبب گناهش آمرزیده شود: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُهَوَّلُ عَلَیْهِ فِی نَوْمِهِ فَیُغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ إِنَّهُ لَیُمْتَهَنُ فِی بَدَنِهِ فَیُغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُه‏ (باب تعجیل عقوبه الذنب، ح ۴).

[۸] مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم‏ (جامع‌السعادات، ج ۲، ص ۲۲۸).

[۹] اَبْکی لِظُلْمَهِ قَبْری اَبْکی لِضیقِ لَحَدی (دعای ابوحمزه‌ی ثمالی).

[۱۰] وَ سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ یُحْشَرُ مَعَ الشُّهَدَاءِ أَحَدٌ قَالَ نَعَمْ مَنْ یَذْکُرُ الْمَوْتَ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ عِشْرِینَ مَرَّه (مجموعه ورام، ج‏۱، ص ۲۶۸).

[۱۱] وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَهَ وَجْهِی فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَهِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَهٌ یَحْتَاجُ الْمَیِّتُ فِیهَا إِلَى أُنْسِ الْأَحْیَاء (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷۹، ص ۲۷).

[۱۲] صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ (دعای کمیل).

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *