Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
بصورت یکپارچه (ج 1 م 26)

صفات حضرت زهرا ؛ محبوبه

hazrat-fatemeh-08

صفات حضرت زهرا ؛ محبوبه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱- محبوبیت گمشده­ ی همه­ ی انسان‌ها

یکی از منبری‌های معروف تعریف می‌کرد:

قلبم سیاه شده بود. هرچه آیات قرآن را می‌خواندم آرام‌تر می‌شدم ولی خوب نمی‌شدم. محبوبیتی بین مردم داشتم؛ زیرا به مردم تواضع می‌کردم که مرا دوست بدارند و بیشتر احترامم کنند. به همه سلام می‌کردم به خاطر این‌که آن‌ها را خجالت بدهم که بعداً آن‌ها سبقت به سلام بگیرند. اگر یکی از مریدان دو زانو در مقابلم نمی‌نشست، در دل ناراحت می‌شدم. وقتی وارد مجلس می‌شدم و مردم به خاطر ورودم صلوات می‌فرستادند، خوشحال می‌شدم. لذت می‌بردم از این محبوبیت که دارم.
یک روز وارد مجلسی شدم، جمعیت چند هزار نفری که برای دیدن من جمع شده بودند همه از جا برخاستند و صلوات فرستادند و من در ضمن چند کلمه‌ای برای مردم حرف زدم گفتم: برادران، شما که این‌گونه به من اظهار محبّت می‌کنید، شاید نفس من خوشش بیاید و حال آنکه من لیاقت این همه محبت را ندارم. اینجا معلوم بود که مردم به زبان حال و قال می‌گفتند: ببین چه آقای خوبی است، چقدر شکسته‌نفسی می‌کند. خیلی خوشم آمده بود ولی وقتی به منزل رفتم و خوب به عمق مطلب فکر کردم، متوجه شدم که خود این شکسته‌نفسی من به خاطر هوای نفس و به خاطر محبوبیت بوده است.
ضمناً مطلب قابل توجّه این بود که وقتی از پشت میز سخنرانی در آن مجلس به میان مردم آمدم، پیرمرد دهاتی نورانی پیش من آمد و به من گفت: شما نباید آن‌قدر ضعیف باشید که از ابراز احساسات مردم تغییر حال پیدا کنید و نفستان خوشش بیاید و یا اگر به شما بی‌اعتنایی کردند، ناراحت شوید. شرح صدر داشته باشید و به این مسائل اهمیت ندهید.
من در آن مجلس از بس از اظهار محبت مردم و احترامات آنان مست خوشحالی شده بودم، نفهمیدم این پیرمرد چه می‌گوید. ولی وقتی در منزل فکر می‌کردم متوجّه شدم که او مرا متنبّه کرده و به من فهمانده است که اگر بر فرض هم من راست بگویم و از این احترامات خوشم نیاید، تازه شرح صدر نداشته‌ام و ضعیف بوده‌ام. اینجا بود که می‌خواستم منفجر شوم، دیوانه شده بودم. با خود می‌گفتم پس من کی از آن سیاهی‌ها، به‌خصوص از جاه‌طلبی و دیده شدن و محبوبیت نجات پیدا می‌کنم؟! گریه­ ی زیادی کردم و سپس چون بیشتر از این نمی‌توانستم از وسایل عادی استفاده کنم، دست به دامان وسایل معنوی شدم.
ناگهان به فکرم رسید نماز استغاثه به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) را بخوانم و از آن مخدّره و ملکه جهان هستی، درخواست رفع این بلا و مرض روحی را بنمایم. این نماز را با همان آدابی که در باب دوّم کتاب باقیات الصالحات (در نمازهای مستحبی) مفاتیح الجنان است خواندم؛ یعنی دو رکعت نماز به نیّت استغاثه به حضرت فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) خواندم و بعد از نماز سه مرتبه اللّه اکبر گفتم و تسبیحات حضرت فاطمه علیها السلام را خواندم و سپس سر به سجده گذاشتم و صد مرتبه گفتم: یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی (ای مولای من! ای فاطمه زهرا! مرا از شرّ این دشمن پناه ده). بعد طرف راست صورتم را به زمین گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم. طرف چپ صورتم را به زمین گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم و باز سر به سجده گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم. هنوز سر از مهر برنداشته بودم که آثار لطف حضرت صدیقه­ ی کبری فاطمه زهرا امّ الائمه (سلام اللّه علیها) ظاهر شد و مرا از سیاهی آن رذیله نجات داد و بعداً که به قلبم مراجعه نمودم و دهها مرتبه خود را امتحان نمودم بحمدالله اثری از آن صفت در خود ندیدم.

شاید کسی بپرسد مگر محبوب شدن چیز بدی است که این فرد از آن ناراحت شد و می‌خواست از آن نجات پیدا کند؟

در جواب باید گفت: خود محبوب بودن اشکالی ندارد بلکه در ادعیه داریم «اللَّهُمَّ أَعِزَّنِی»؛ خدایا من را عزیز قرار بده و در زیارت امین‌الله می‌خوانیم: «مَحبوبَهً فی اَرضِک وَ سَمائِک»؛ خدایا من را محبوب زمین و آسمان قرار بده. اصلاً یکی از القاب حضرت زهرا سلام الله علیها محبوبه است. همه­ ی انسان‌ها چه مؤمن و چه کافر، همه دوست دارند محبوب بشوند. این‌که امروز در فضای مجازی یک عده عطش دارند که دنبال‌کننده بیشتری داشته باشند و یا این‌که اسم خود را به هر قیمتی در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند ناشی از همین حس محبوبیت طلبی است.

همه دوست دارند محبوب باشند، مهم این است که محبوب چه کسی بشویم و چگونه محبوب بشویم. مسلم است که انسان باید اول محبوب خدا شود. به تعبیر شهید حججی خدا عاشق انسان بشود.

این‌که مردم شخصی را دوست داشته باشند اشکالی ندارد اما نه به قیمت خشم و غضب و تنفر اله ی. در همان فرازی که از خدا در دعای مکارم الاخلاق محبوبیت و عزت می‌خواهیم در ادامه می‌گوییم این عزت به واسطه قطع از غیر تو (خدا) اتفاق می‌افتد: «اللَّهُمَّ أَعِزَّنِی بِالانْقِطَاعِ إِلَیْکَ.»[۱]

درباره ­ی کسی که بخواهد به قیمت غضب اله ی محبوب مردم بشود، روایات تکان‌دهنده‌ای به ما رسیده که فقط به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنم:

«مَنْ طَلَبَ رِضَی النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی النَّاسِ وَ السَّلَامُ»؛[۲] هر کسی با به خشم آوردن خدا، به دنبال راضی نگه‌داشتن مردم باشد، خدا او را به همان مردم وامی‌گذارد. والسلام.

انسان باید محبوب خدا بشود؛ اگر محبوب خدا شد، محبوب مردم هم می‌شود: چون‌که صد آمد نود هم پیش ماست.

۲- اهمیت محبوب خدا شدن

۲-۱ محبوب خدا محبوب خوبان خدا است

از وجود مبارک رسول خدا نقل شده است: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً مِنْ أُمَّتِی‏»؛ زمانی که فردی از امت من محبوب خدا شود، [یعنی آن فرد کار کرده و راه را طی کرده و حقایقی را که باعث ظهور محبت خدا به انسان است را در خودش محقق کرده باشد] خدا برایش چه کار می‌کند؟ «قَذَفَ فِی قُلُوبِ أَصْفِیَائِهِ وَ أَرْوَاحِ مَلَائِکَتِهِ وَ سُکَّانِ عَرْشِهِ مَحَبَّتَهُ لِیُحِبُّوه‏.»[۳]

تیرانداز که تیر را از کمان رها می‌کند برای هدف، تیزی تیر به هدف می‌نشیند، این را قذف می‌گویند؛ انداختن، انداختنی که به هدف بنشیند. هنگامی که خدا فردی از امت مرا دوست داشته باشد، تیر محبت او را به دل تمام انتخاب‌شده‌هایش و به ارواح تمام فرشتگان و به ساکنان عرشش می‌اندازد. برای چه؟ (لیحبوه) برای این‌که چون محبوب خدا شده، محبوب آن‌ها هم بشود. دیگر خودتان حساب کنید کسی که محبتش در دل فرشته‌ها باشد آن ‌هم به سفارش خدا، چه خیرات و برکاتی در زندگی‌اش می‌آید! یکی از آن هزاران برکت هنگام مرگ است. در روایت است که جناب عزرائیل جان کسی را که محبت آل الله را در دل دارد و سفارش شده آل الله است راحت و آسان و بدون درد می‌گیرد.[۴]

۲-۲ محبوب خدا شفاعت می‌کند

در ادامه می‌فرماید: «وَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ شَفَاعَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَه»[۵]؛ در پیشگاه خدا شفاعتی ویژه دارد. این‌که کلمه (شفاعه) را نکره آورده است، دلیل بر عظمت آن شفاعت است. برای او یک نوع شفاعت ویژه است، این‌قدر آبرو دارد که می‌تواند از پروردگار عالم، نجات هر کسی را که بخواهد، تقاضا کند. خدا هم وقتی عاشق کسی باشد عجیب به حرفش گوش می‌دهد. ما عموماً دنبال این هستیم تا شفیعی پیدا کنیم و هر جور شده به بهشت برویم. اینجا این‌قدر مقام بالاست که می‌گوید کسی که محبوب خدا شد نه تنها بهشت رفتنش قطعی است بلکه شفاعت هم می‌کند.

۲-۳ دعای محبوب خدا، مستجاب است

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَعْطَاهُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْمُلْکِ وَ الْمِلْک»[۶]‏ خدا دعای محبوبش را اجابت می‌کند، خواسته‌اش هرچه هست به او عطا می‌کند. این از آثار محبت است. از محصولات و میوه‌های محبت خدا به انسان است؛ وقتی محبوب خدا شدی خدا دعایت را برآورده می‌کند.

علامه امینی را به سمیناری در بغداد دعوت می‌کنند. هنگامی که علامه وارد می‌شود کسی به او اعتنایی نمی‌کند و علامه در پایین مجلس می‌نشیند. بعد از چند لحظه پسر نوجوانی روبروی علامه آمده و به او خیره نگاه می‌کند و سپس جملاتی عربی به شخصی در آنجا گفته و آن نوجوان می‌رود. علامه از آن شخص سؤال می‌کند که این نوجوان چه کسی بود و چه می‌گفت؟

آن شخص جواب داد: مادر این جوان به مرض صرع دچار بوده و چون علاج پزشکان فایده‌ای نداشته پیش یکی از علمای شیعه رفته و ایشان دعایی نوشتند و دستور دادند که این خانم دعا را در روسری خود نگاه دارد و همراه خود داشته باشد و چون این کار را کردند مرض صرع او خوب شد. حالا چند روزی است که آن دعا را گم کرده است و مرضش عود کرده است. این پسر می‌گفت: آیا این شیخ همان عالم است؟ و من گفتم: نه آن کس دیگری بوده است.

علامه به آن شخص گفت: من هم دعا بلدم و می‌توانم مرض این خانم را علاج کنم و بلافاصله آیه‌ای از قرآن نوشته و به آن شخص داد تا به آن خانم برسانند، همین که آن شخص رفت دعا را بدهد علامه عبا را بر روی سر انداخته و به طرف مرقد حضرت علی علیه السلام توجهی نموده، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من همان کسی هستم که جهت ثابت نمودن اینکه شما بعضی شب‌ها هزار رکعت نماز می‌خواندید یک شب تا صبح هزار رکعت نماز خواندم. حالا از شما می‌خواهم این خانم را شفا بدهید. پس از چند دقیقه آن پسر با آن شخص برگشته و با حالت خوشحالی گفتند: خانم خوب شد. همین که این مطلب به گوش اهل جلسه رسید همه به احترام علامه بلند شده و او را با احترام در صدر مجلس قرار دادند و تجلیل نمودند.[۷]

۲-۴ محبوب خدا ارزش و قیمت دارد

صفرها همه زشت‌اند و خبر از فقر و نداری می‌دهند. اما کافی است که کنار آن‌ها عدد ۱ قرار بگیرد، آن وقت انسان‌ها به وجود این صفرهایی که در دفترچه بانکی‌شان است افتخار می‌کنند.

ما آدم‌ها همین‌طور هستیم؛ بی‌ارزشیم، پوچ و فقیریم و ذاتاً نیازمند به ذات قادرِ متعالِ رحمانِ رحیمِ غنی هستیم تا به ما معنای بودن و شدن بدهد؛ انسان بودن و خداگونه شدن.

محبوب شدن تنها راهی است که ما را ارزشمند می‌کند. همه خدا را دوست دارند و همه نهایت کمال و پاکی و قدرت را می‌ستایند. چقدر زیباست اگر خدا کسی را دوست داشته باشد و در عرش اعلی به وجود این انسان مباهات و افتخار کند.

قبل از هر چیز باید به چند سؤال پاسخ بدهیم: اصلاً محبوب خدا شدن به چه معناست؟ مگر امکان دارد که یک بنده بتواند محبوب خدا شود؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟

۳- انواع محبت انسانی

محبت خدا به بندگانش با محبت رایج بین انسان‌ها فرق می‌کند. برای تبیین این مطلب ذکر این مقدمه ضروری است:

۳-۱ محبت کمال‌گرا

یکی از دلایلی که انسان چیزی را دوست می‌دارد، امتیاز، کمال و حسنی است که در آن می‌بیند. به تعبیر متعارف، محبوب کمالی دارد که ممکن است محسوس یا نامحسوس باشد. این کمال گاهی دیدنی یا شنیدنی است که به آن جمال می‌گویند؛ مثل یک ماشین جدید یا یک کودک شیرین‌زبان.

گاهی کمالات دیگری مانند علم، تقوا و امثال آن باعث محبت می‌شوند؛ مثلاً شما درباره معنویت و عرفان آیت‌الله بهجت رحمه الله علیه می‌شنوید و ندیده عاشق او می‌شوید.

ما بنده‌های خاص خدا را دوست می‌داریم. در حالی‌که ممکن‌ است هیچ امتیاز ظاهری نداشته باشند. ولی چون دارای امتیاز معنوی و روحی هستند و یک کمال یا جمال معنوی را در ایشان احساس می‌کنیم به طرفشان کشیده می‌شویم. محبت خدا به مردم از این جنس نیست؛ او همه­ ی کمالات را دارد؛ بهترین و بی‌انتهایش را. کسی که خودش گلخانه­ ی بزرگی دارد، اگر یک شاخه گل پلاسیده ببیند دل‌بسته­ ی آن شاخه گل نمی‌شود. کسی که خودش قناد است و بهترین شیرینی‌ها و کیک‌ها را دارد شیفته شکلات و آب‌نبات نمی‌شود. خدا کمال مطلق است. شیفته­ ی کسی نمی‌شود به این معنایی که گفتیم.

۳-۲ محبت منفعتی

نوع دوم محبت انسانی، محبت منفعتی است. مثلاً به دلیل این‌که شما به من سودی می‌رسانید، پولی می‌دهید، کمکی می‌کنید، ماشینی می‌دهید یا هر چیز دیگر، به آن خاطر من شما را دوست دارم. این محبت، محبت نیست؛ حب نفس است نه حب طرف مقابل. صد در صد و به صورت قطع و یقین نمی‌شود چنین حبی را درباره ­ی خدا متصور شد. خدا ما را دوست دارد. در آیه ۵۴ مائده می‌فرماید: اگر شما همه مرتد شوید من قوم دیگری را جایگزینتان می‌کنم که «یحبهم و یحبونه» [خدا آنها دوست دارد و آن‌ها هم خدا را دوست دارند]. چرا؟ به خاطر این‌که سودی از جانب آن‌ها به خدا می‌رسد؟ ابداً! خدا ما را به خاطر خودمان دوست دارد. اصلاً اگر یک نفر باشد که ما را به خاطر خودمان دوست داشته باشد نه به خاطر خودش، او خود خداست؛ حتی پدر و مادر هم ممکن است به بچه محبت کنند به امید این‌که عصای پیری و کوری‌شان باشد. ولی خدا ما را دوست دارد، فقط و فقط به خاطر خودمان.

۴- راز محبت خدا به بندگانش چیست؟

اگر نوع محبت خدای متعال منفعتی و کمالی نیست، پس چیست؟ خدا چرا بندگانش را دوست دارد؟

۴-۱ محبت ذاتی

خدای متعال ما را دوست دارد چون مخلوق او هستیم؛ متعلق به او هستیم. بعد از آنکه حضرت نوح نفرین کرد و همه کفار غرق شدند، فرشته‌ای در پیش او ظاهر شد. شغل نوح کوزه‌گری بود، کوزه‌هایی از گل درست می‌کرد. فرشته کوزه‌ها را از نوح می‌خرید و همان‌جا آن‌ها را می‌شکست. نوح ناراحت شد و اعتراض کرد. فرشته گفت: من آن‌ها را خریده‌ام و اختیارش را دارم. نوح گفت: من صانع آن‌ها هستم. فرشته گفت: کوزه‌هایی ساخته‌ای نه این‌که خلق کرده باشی. من که آن‌ها را می‌شکنم تو ناراحت می‌شوی! چطور نفرین کردی که این همه خلق خدا هلاک گردند؟! بعد از این قضیه او آن‌قدر گریه کرد که نوح نامیده شد.[۸]

۴-۲ اگر خدا همه مخلوقات را دوست دارد چرا بعضی را عذاب می‌کند؟

این اقتضای عمل خود شخص است. این اثر عمل خود شخص است. کسی که پشت به خورشید بکند خودش را محروم کرده است؛ کسی که نخواهد نور را ببیند ناچار است در تاریکی بماند. اگر کسی نخواهد غذا بخورد ناچار باید گرسنه بماند.

۵- راهکار محبوب خدا شدن

خدا به خودی خود بندگان را دوست دارد و حتی غضب خدا هم عین رحمت خداست. اما خود خدا فرموده: بعضی کارها این محبت و محبوبیت را بیشتر می‌کند.

۵-۱ احسان و خدمت به خلق خدا

تنها عملی که خدای تبارک و تعالی پنج بار در قرآن درباره‌اش فرموده اگر کسی آن را انجام دهد دوستش می‌دارم، احسان و خدمت به خلق است.

از رسول خدا (ص) سؤال شد: محبوب‌ترین مردم نزد خدا کیست؟ فرمودند: «أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه»[۹]؛ ‏ آن کس پیش خدا محبوب‌تر است که برای بندگان سودمندتر است.

مخلوقات عیال خدا هستند و محبوب‌ترین آن‌ها نزد خدا کسی است که به عیال خدا سود دهد و به خانواده‌ای شادی رساند. درست به همان دلیل که وقتی من به فرزند شما محبت کنم و با او بازی کنم یا برایش هدیه‌ای بخرم شما مرا دوست خواهید داشت.

اگر به زندگی زهرای مرضیه علیها السلام نگاهی بیندازیم خواهیم دید زندگی کوتاه اما پربار و گهربار آن بانوی بزرگوار پر است از نمونه‌های مختلف احسان؛ از بخشش پیراهن عروسی تا انفاق گردنبند و اطعام مسکین و اسیر و فقیر [که سوره انسان در شأن آن جریان نازل شد]. شاید یک دلیل برای این‌که پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را محبوبه­ ی خداوند می‌نامد همین ویژگی باشد.

همین ویژگی در شهدا که معصومین را الگوی خود قرار داده بودند هم قابل‌مشاهده بود. ابراهیم هادی اگر روزی کسی را نمی‌یافت که به او کمک کند، آن روز ناراحت بود و می‌گفت: چرا خداوند این توفیق را از من گرفته است؟

خدمت به خلق مصادیق زیادی دارد؛ کمک به همسر در کارهای خانه، خدمت به زیردستان، خدمت به پدر و مادر، خدمت به خویشان و نزدیکان. از طرفی خدمت به خلق فقط با مال نیست؛ گاهی با همدردی و دلداری دادن است،‌گاهی با ضمانت کردن و گاهی با استفاده کردن از وجهه و آبرو برای راه انداختن کار دیگران. اگر زیرک باشیم کار نیک و ثواب در اطراف ما فراوان است. فقط کافی است جمعشان کنیم؛ از جمله نگاه با محبت به پدر و مادر، کمک به سالمندان، کمک درسی به کسانی که در درس ضعیف هستند، ذکر گفتن، مسجد رفتن، قرآن خواندن و …

۵-۲ کینه و بغض نسبت به اهل معاصی

وجود مبارک رسول خدا (ص) نقل می‌کنند: حضرت مسیح به حواریون فرمود: «تَحَبَّبُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ وَ تَقَرَّبُوا إِلَیْهِ‏ قَالُوا یَا رُوحَ اللَّهِ بِمَا ذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ نَتَقَرَّبُ قَالَ بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی وَ الْتَمِسُوا رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِهِم»؛[۱۰] اگر می‌خواهید محبوب خدا باشید، نسبت به اهل گناه بغض داشته باشید و به آن‌ها کینه بورزید.

اهل معصیت شامل هر گنه‌کاری نیست. کسی که هر از گاهی لغزشی از او سر می‌زند مصداق اهل معصیت نیست. نباید عموم انسان ها را اهل معصیت بدانیم. تعریف خودش را دارد اهل معصیت. کلمه ­ی اهل: یعنی کسی که دائم در جایی هست و متعلق به آنجاست. من اهل این محله نیستم فقط برای سخنرانی در این محل حاضر شده‌ام. اما شما که همیشه در این خانه زندگی می‌کنید اهل این محل هستید. این روایت هم می‌فرماید نسبت به اهل معصیت بغض و کینه بورزید. این کینه سبب می‌شود ما همرنگ آن‌ها نشویم.

وقتی شما از شخصی کینه به دل دارید نه می‌خواهید شکل و قیافه‌اش را ببینید و نه می‌خواهید صدایش را بشنوید، کلاً با او در همه زمینه‌ها قطع رابطه می‌کنید. حتی اگر به شما اصرار و خواهش کنند که با آن فرد حرف بزنید یا شریک شوید خواهید گفت دوست ندارم هیچ‌وقت او را ببینم؛ مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) که دو نفر را اهل معصیت تشخیص دادند.

وقتی آن دو به عیادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمدند و سلام کردند، ایشان جواب نداد؛ یعنی من می‌خواهم با قطع رابطه با شما دو نفر، محبوب خدا بمانم. کینه­ ی شخصی نداریم. زهرا (سلام الله علیها) دنبال رضای حق و دنبال محبوبیت در پیشگاه حق بود، چرا جواب سلام نداد؟ چون واجب نمی‌دانست. چون طرف‌های مقابلش را اهل معصیت می‌دانست. قطع رابطه کرد و بعد هم اعلام کرد: من تا قیامت با شما سخن نمی‌گویم.

معصیت‌کارید، حقی را برده‌اید، فردی را به مظلومیت کشانده‌اید، نمی‌شود گفت عیبی ندارد، باز بیایید با هم زندگی کنیم، با هم رفت و آمد داشته باشیم، با هم بگو و بخند داشته باشیم، نه! «تَحَبَّبُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ وَ تَقَرَّبُوا إِلَیْهِ‏ … بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی»؛ با اهل معصیت کینه داشته باشید و از هرچه شما را شبیه به آن‌ها می‌کند دوری کنید.

یکی از هم‌دانشگاهیان شهید چمران در آمریکا می‌گوید:

سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره از او کم کرد. شد هجده، بالاترین نمره.

انسان باید این‌قدر تلاش کند که احتیاجی نداشته باشد خود را شبیه اهل معصیت کند. اگر بخواهید اهل معصیت را بشناسید؛ تمدن غرب با همه­ ی نهادها و دستگاه‌هایش و از همه بدتر رسانه‌هایش هستند. سرمایه‌گذاری سنگینی می‌کنند برای تأثیرگذاری فرهنگی، برای این‌که سبک زندگی ما را عوض کنند؛ از آمریکا، اروپا و اسراییل امواج ماهواره را به سمت ما می‌فرستند. حدود دویست شبکه­ ی فارسی‌زبان ماهواره‌ای با این همه هزینه راه‌اندازی می‌شود و خنده‌دار است که فکر کنیم این‌ها دلشان به حال ما سوخته و دوست دارند برای سرگرمی ما هزینه کنند!

این‌ها همه با هدف از بین بردن فرهنگ ایرانی و اسلامی است. برای کمرنگ کردن الگوهای ناب و بلندمرتبه در بین مردم؛ می‌خواهند حضرت زهرا (سلام الله علیها) را که در مادری و شوهرداری و عبادت و فعالیت اجتماعی سرآمد است از ما بگیرند و در عوض پوشش‌های نادرست را جایگزین حیا و عفت و تعهد، و رفتارهایی مانند پرورش سگ را جایگزین فرزند آوری و تربیت فرزند کنند.

اگر قرار است محبوب خدا شویم باید از اهل معصیت و شیوه زندگی آن‌ها دوری کنیم. بلکه بالاتر از آن نسبت به آن‌ها بغض و کینه داشته باشیم. اگر این کینه در دل ما بود دیگر به راحتی اجازه نمی‌دهیم فرزندانمان تولیدات رسانه‌ای آن‌ها را تماشا کنند و خودمان هم مغزمان را در اختیار شبکه‌های ماهواره‌ای آن‌ها قرار نمی‌دهیم.

۵-۳ انجام نوافل

در حدیث قدسی معروف و معتبر است که امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل می‌فرماید که خداوند فرمود: «… إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّه‏.»[۱۱] بنده­ ی‏ صالح به وسیله نوافل، قرب الهی پیدا نموده و محبوب حق تعالی واقع می‏شود.

نافله یعنی مستحب. واجبات باید است. خیلی‌ها ممکن است از ترس جهنم یا به شوق بهشت واجبات را انجام دهند؛ اما مستحب یعنی طلب محبت. کلمه مستحب از محبت گرفته شده است.

خدا به ملائکه می‌گوید: ای ملائکه من نماز شب را واجب نکردم. این بنده­ ی من به خاطر عشق من، سحر بلند شده، تلو تلو می‌خورد ولی با من صحبت می‌کند. این از روی عشق و محبت است.

نماز صبح مجبوری است. اگر بخواند او را جهنم نمی‌برند ولی معلوم نیست قرب بیاورد؛ در حالی که مستحب چون اجباری نیست اگر انجامش دادی نشانه­ ی محبت است. وقت اجاره مستأجر ما تمام شده، یا باید اضافه کنیم یا باید او را بیرون کنیم. مطابق با قانون، این کار عدل است؛ می‌توانی این کار را انجام بدهی. ولی مستحب چیست؟ مستحب این است که اگر می‌توانی اضافه نکنی یا در زمستان او را در به در نکنی.

خدا می‌فرماید: بنده­ ی من دائم با نوافل، به من نزدیک می‌شود «حتی کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِه»[۱۲] تا جایی که من گوش او می‌شوم… چشم او می‌شوم… دست او می‌شوم…؛ یعنی کم‌کم از خودت بیرون می‌آیی، من کنار می‌رود و خدا جایگزین می‌شود؛ اصلاً یک چیز دیگر می‌شوی.

عشق ویران شدن و خانه برانداختن است         میل خوبان مکن ار خانه‌برانداز نه‌ای

خانه را تحویل صاحب‌خانه بده. مستحب این قدرت را دارد. آقای دولابی می‌فرمود: ما الآن داد و ستد داریم. مثلاً با بقال، سوپری محله‌مان، مثلاً با مکانیک‌مان، با هر کسی. ما می‌رویم میوه می‌خریم، نان می‌خریم. او به اندازه به ما میوه می‌دهد، قصاب به اندازه به ما گوشت می‌دهد، ما هم به اندازه عدالت به او پول می‌دهیم. ۴۰ سال است ما از این بقال، عطار، میوه‌فروش چیز می‌خریم، می‌دهیم، می‌گیریم ولی هیچ با هم رفاقت و دوستی ایجاد نمی‌شود. ولی اگر یک سوغاتی خوبی از محلی برای او آوردم، برای این بقال محل یا برای این قصاب محل و گفتم آقا این هدیه است. واقعاً هم نیت خوب بوده و قصد سوئی نبوده، رشوه نبوده و واقعاً فضل و محبت بوده، آن میوه‌فروش اسیر من می‌شود، آن کاسب اسیر من می‌شود. می‌گویند نمک‌گیر شده است؛ با محبت. آن وقت از فردا آن آقای میوه‌فروش هم سعی می‌کند بهترین میوه را به من بدهد. اگر چیز خوبی، از باغی، جایی آمد، می‌گوید اول به این آقا بده، دل من را برده است. حتی می‌خواهم عرض کنم اگر از این محل ما به یک محل دیگر هم برویم باز می‌آییم از این میوه‌فروش چیز می‌خریم. اگر یک محل دیگر هم بروم باز میوه می‌آورد دم خانه­ ی من می‌دهد. مستحب یعنی محبت ایجاد می‌کند.

این را در زندگی فاطمه زهرا که الگوی همه ما است بسیار می‌بینیم که شب‌ها و اوقات خود را به انجام عبادت و نماز سپری می‌کردند. حتی در روایت است که سلمان بیان می‌کند که وقتی حضرت در حال آسیاب کردن بود لب او ذکر خدا را ترک نمی‌کرد. ما هم می‌توانیم پشت فرمان یا حین کار یا هنگام رسیدگی به امور خانه و آشپزی، نوافل را بجا بیاوریم تا محبوب خدا شویم. از هرچه برایتان آسان‌تر است شروع کنید. البته پیشنهاد بنده­ نافله­ ی صبح است. درباره فضیلت نماز شب بسیار شنیده‌اید، از امام خمینی رحمه الله علیه نقل شده است که نافله­ ی صبح از نماز شب اولی و افضل است.

پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: «رَکْعَتَا الفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدنْیَا وَمَا فِیهَا»[۱۳]؛ دو رکعت نافله­ ی‌ صبح برای تو بهتر است از دنیا و آنچه در دنیاست.

ان شاء الله خداوند به ما توفیق بجا آوردن نافله­ ی صبح را عطا کند.

پی نوشت ها:

[۱] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۹۲، ص ۴۰۶، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۲] الأمالی (للصدوق)، ص ۲۰۱، تهران، چاپ: ششم، ۱۳۷۶ ش.

[۳] مصباح الشریعه ص ۱۹۳، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۰۰ ق.

[۴] بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۶۲.

[۵] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۷، ص ۲۴.

[۶] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۷، ص ۲۴.

[۷] داستان هایی از زندگی علما، ص ۹۵.

[۸] داستانهای پراکنده از آثار شهید دستغیب، ج ۲، ص ۳۷.

[۹] تحف العقول، ص ۴۹؛ نهج الفصاحه، ص ۱۶۹، ح ۸۶.

[۱۰] تحف العقول، ص ۴۴، قم، چاپ: دوم، ۱۴۰۴ / ۱۳۶۳ ق.

[۱۱] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۳۵۲، تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق.

[۱۲] منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج‏۲۱، ص ۵۰۵، تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۰ ق.

[۱۳] تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۲۴ به نقل از تفسیر قرطبی.

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *