یا فاطِمَهُ الزَّهْراءُ ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ، یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ، یَا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا ، یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

میدانید مادرتان این روزها انقدر نحیف شده بود که کسی اورا نمی شناخت؟ دوتا معصوم مثل یک شَبح شدند یکی موسی ابن جعفر است تو زندان یکی مادرش . هردو هم مجروح شدند . یکی ساق پایش مجروح شد یکی پهلویش مجروح شد . البته ابی عبدالله همه ی بدنش مجروح شد . امام حسین همه ی بدنش مجروح شد. دوتا معصوم مثل شبح شدند. سیدها اگر این روزها می رفتید خانه ی فاطمه، خواهرها اگر این روزها می رفتید خانه ی فاطمه عیادت ، زهرا را نمی شناختی. مثل یک شبحی شده بود کالخَیال.

خیلی داغ فاطمه برای امیرالمومنین سخت بود . از مسجد دارد می آید بعد از نماز مغرب به حَسب نقل آقا شیخ عباس قمی تو این بیت الاحزان. بیت الاحزان را بخوانید کتاب خوبی است . ترجمه ی فارسی هم شده . دارد می آید یک وقت دید حسن و حسین دارند میدوند ، بابا بابا بی مادر شدیم. ماتت اُمُّنا . ببخشید من را اینطور روضه میخوانم. جسارت می کنم محضر شما محضر رهبر انقلاب. ببخشید من را . آقاجان غیرتمندها تا آن روز کسی زمین خوردن علی را ندیده بود . قهرمان خیبر و احد رو زمین افتاد. وَقَعَ علی الارض یک قدری آب به صورتش زدند تا چشمهایش را باز کرد، صدا زد «بمَن العزا بعدک یا بنتَ رسول الله» فاطمه جان دیگر با کی خودم را آرام کنم ؟ با کی حرف بزنم ؟

ای حمایتگر من خیز و ببین
فاتح بدر شده خانه نشین

فاطمه جان تو نمی خواستی اما اینطور شد. این سخن ورد زبانها افتاد ، دیدی آخر علی از پا افتاد؟ علی که بعد از بیست و پنج سال خانه نشین شد ، می آمد کنار قبرش،  این جمله ی آخر من تمام . به یاد شهدا امام عزیز شهدای مدافع حرم شهدای متعلق به این جمع . می آمد کنار قبرش توصیه کرده بود . قرآن می‌خواند نماز می‌‍خواند دعا می‌کرد، گاهی هم خم می‌شد صورتش را می‌گذاشت رو خاک قبر،

حَبِیبٌ لَیْسَ یَعْدِلُهُ حَبِیبٌ
وَ مَا لِسِوَاهُ فِی قَلْبِی نَصِیبٌ‏

حَبِیبٌ غَابَ عَنْ عَیْنِی وَ جِسْمِی
وَ عَنْ قَلْبِی حَبِیبِی لَا یَغِیب‏

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

* روضه خوانی حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی

.