دلِ گرفته ام امشب بهانه تو گرفته                       ز لالـه های بـهاری نشانه تو گرفته

یابن الزهرا

به رهنمائی باده سحر به راه فتاده                      چرا غ اه بکف راهه خانه تو گرفته
بر آستـانه راه تـو سر نـهاده گدایـی                    که هرچه خواسته زان استانه گرفته
بیا بزمزم در سجده گاهش که عـالم                   صـفا ز زمزمـه عـاشـقانه تو گرفته

امام زمان

بیا بقیع و گلاب اشک بیافشان                        که خاکش انس به زمزمه شبانه تو گرفته

آیا امشب امام زمان مایلند مصیبت مادرشان فاطمه زهرا را بخوانم؟ جابر نقل می کند: با رسول خدا آمدیم در خانه فاطمه. سلام کرد و اذن خواست، فرمود: فاطمه جان! اجازه می دهی داخل شوم؟ فاطمه (سلام الله علیها) گفت: بابا! بفرمایید و دوباره سلام داد و اجازه گرفت. فرمود: فاطمه جانم! تنها نیستم کسی همراه من است اجازه می دهی با همراهم وارد شوم؟ وقتی دوباره، بی بی اجازه داد، با هم وارد خانه خانم شدیم.

یا رسول الله خوب از شما درس گرفتند، روز سوم وفات رسول اکرم بود. نوشته اند: دومی لعنه الله علیه با گروهی آمد پشت در خانه. نقل کردن بی بی آمد پشت در. برای چه آمدید؟ آیا آمدید برای تسلیت؟ گفتند: نه؛ آمدیم علی را برای بیعت به مسجد ببریم. فرمودند: به شما اجازه نمی دهم در را باز نمی کنم. خدا دهانش را پر از آتش کند. گفت: خانه را با اهلش می سوزانم. به او گفتند: خجالت نمی کشی؟ او دختر پیامبر است. جواب داد: ولو دختر پیامبر باشد.

مردم ناباورانه دیدند آتش از خانه فاطمه شعله می کشد. بی بی پشت در ایستاده. وقتی در نیم سوخته شد، آن چنان به در لگد زد. در نامه اش به معاویه نوشته: وقتی فهمیدم فاطمه پشت در است، آن چنان فشار دادم که صدای استخوانهایش را شنیدم. به خودش آمد. دید علی در خانه نیست. دست به دیوار گرفت. خودش را به امیرالمؤمنین رسانید. مانعشان شد. نامحرمان در کوچه دورش را گرفتند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: اگر جوان مردی در قبال خلخالی که از پای زنی که در دین اسلام بوده در آوردند بمیرد، جا دارد. علی جان! چه بر تو گذشت؟ در مقابل چشمت ناموس خدا را کتک زدند.

یا بقیه الله.

* روضه خوانی حجت الاسلام و المسلمین محمدمهدی میرباقری

.