زندگی پر برکت ۸ ؛ نعمت توحید و نبوت و ولایت
۱۴۰۰-۱۰-۰۷ ۱۴۰۲-۰۸-۳۰ ۹:۵۶زندگی پر برکت ۸ ؛ نعمت توحید و نبوت و ولایت

زندگی پر برکت ۸ ؛ نعمت توحید و نبوت و ولایت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
حتی به خندهای شده مهمانمان کنید *** زلفی نشان دهید و پریشانمان کنید
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنید
یک نور واحدید که در چهارده افق *** تکرار میشوید، که حیرانمان کنید
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقایان. آرزو میکنم در هر کجا که هستید، تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد و خداوند متعال پشت و پناهتان باشد. خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: علیکم السلام و رحمه الله، خدمت شما و همهی بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام داریم. و از خدای بزرگ بهترین اعمال و بندگی را در این ماه پر فیض رجب و شعبان و رمضان آرزومندیم، هفتهی گرامیداشت معلم و روز کارگر را خدمت همه معلمان و کارگران شرافتمند عرض تبریک و تهنیت داریم، انشاءالله که قدردان همه نعمتها باشیم، یک نکتهای هفتهی گذشته پیش آمد، جالب بود. بعد از برنامه برای جشن ازدواج دانشجویی مشهد دعوت شدیم. بحمدلله سنت بسیار خوبی است، انشاءالله گستردهتر شود. عدهای از دانشجویان سراسر کشور را دعوت کردند که دو، سه روز مهمان امام هشتم(ع) باشند و آداب همسرداری را یاد بدهند و کارگاههای آموزشی و بعد هم کنار حرم پیمان ببندند که با هم زندگی خوب و شیرینی داشته باشند و با زیارت و دعا و توسل وفای به عهد کنند و خبر خوش این بود که در این دو، سه سال که این ستاد ازدواج حدود سه هزار و پانصد زوج میزبانی داشتند، گفتند: ما آمار گرفتیم بحمدلله آمار طلاق بسیار بسیار پایین بوده است، زیر دو درصد بوده است. در صورتی که بیرون خیلی بیش از اینهاست. این سنت خیلی خوب است که هم عقدها را در مشاهد مشرفه اجرا کنند و هم پیش عزیزانی که کارشناس هستند کلاسی بگذارند که خلاصه و چکیدهی روش همسرداری و خانهداری و بچهداری را به عزیزان القاء کنند. من از همه عزیزانی که این برنامهها را اجرا میکنند، انشاءالله که این برنامهها فراگیرتر باشد، برای همه غیر دانشجوها هم این برنامهها باشد که انشاءالله آموزش زیبای خانهداری و همسرداری و با خانواده زندگی کردن را به عزیزان یاد بدهند که به مشکلی برنخورند که آمار طلاق هم از بین برود.
آقای شریعتی: در ذیل بحث خیر و برکت در زندگی که مباحث خوبی را شنیدیم، به بحث شکر رسیدیم. در جلسهی گذشته حاج آقا به آیهی پایانی سورهی تکاثر اشاره داشتند. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/۸) به مصادیقی از نعیم اشاره کردند. در پایان فرمایشاتشان اشاره کردند که یکی از مصادیق نعیم که در روایات آمده است، نعمت ولایت است که این قرار شد طلب ما و بینندهها باشد، ما خدمت شما هستیم و بحث امروز را میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور که فرمودید، در بعضی از آیات قرآن هست که از بعضی نعمتها سؤال ویژه میشود. یعنی نعمتها، نعمتهای مهم و بزرگی است «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافات/۲۴) اینها را متوقف کنید، از اینها باید سؤال شود. باز در آیهی سورهی مبارکهی تکاثر میفرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» که این تأکیدهایی که در آیه است، مثل «لام» تأکید و «نون» تأکید و جملهی فعل مضارع، یعنی حتماً و البته از آن نعمت مهم سؤال میشود. روایات فراوان در ذیل این آیه داریم که بعضی از آن نعمتها، نعمت صحت و عافیت بود که خدا در بدن ما قرار داده و ما آنها را شمردیم. انشاءالله که خدا ما را شاکر همه نعمتها و سلامتی قرار بده و آنهایی که معلولیت دارند و مریض هستند، انشاءالله به حق پیغمبر و اهلبیت شفای روحی و جسمی کامل به همه مرحمت بفرمایند.
نعمت امنیت را اشاره کردیم که در روایت آمده است، سه نعمت مهمی که در کلمهی نعیم در بعضی روایات اشاره شده است، یکی نعمت توحید است که شاید بتوانیم بدون مبالغه بگوییم، بزرگترین نعمت در عالم، نعمت توحید و خداشناسی و موحد بودن است. اینکه ما منعم را بشناسیم، سرچشمهی همهی نعمتها خود خدای متعال است. یعنی دیگر بالاتر از این چیزی نداریم. اینکه خدایی داریم، ما را خلق کرده است، همه چیز به ما داده است، قدرشناسی نعمت یک طرف و قدرشناسی منعم هم یک طرف است. مرحوم آقای دولابی این جمله را زیاد تأکید میکردند و میفرمودند: «درک نعمه شکر نعمه، درک المنعم، شکر المنعم» یعنی شناخت نعمت، قدرشناسی و شکرگزاری آن نعمت است. شناخت منعم که خدای متععال است، در واقع شکرگزاری از خدای متعال است. اگر ما واقعاً درست خدا را بشناسیم و معرفت و محبتش را به دل و جان بپذیریم و اطاعت او را کنیم، حق منعم را هم به جای آوردیم که شکر منعم هم خیلی مهم است. خدای متعال در قرآن گلایه دارد که «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» (انعام/۹۱) یعنی حقشناسی خدا را کسی به جای نیاورده است. حق خدا را ادا کند.
یادم هست که یکی از خانمها زمان امام(ره) یک استفتایی از حضرت امام کرده بودند که من گاهی مینشینم برای مظلومیت و غربت خدا گریه میکنم. آیا این گریهی من اشکالی دارد یا اشکالی ندارد؟ ایشان فرموده بودند: تعبیر به مظلومیت و غربت در مورد خدای متعال تعبیر زیبایی نیست. تعبیر قرآن زیباست «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» حق خدا ادا نمیشود و نشده است. قدرشناسی از خدا نشده است. البته دعا کردند، نیت شما خوب است. اینکه یاد خدا هستید، میدانید که حق خدا از همه بیشتر ضایع میشود. از همه بیشتر ناسپاسی از خدای متعال است. باز در جای دیگر خدای متعال در همین سورههای کوچک اشاره کرده که «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ» (عبس/۱۷) خیلی گلایهی تندی است. مرده باد این انسان! خدایی که دریای نعمت بر سر او ریخته است، خدا را قبول نمیکند و نمیپذیرد. از میرود بت درست میکند و به غیر خدا روی میآورد. یعنی بزرگترین کفران نعمت ناسپاسی از خدای متعال است. بالاترین شکرگزاریها از خداوند و الطاف و عنایات اوست که ما را خلق کرده است.
آقای دولابی مثال خوبی میزدند و میفرمودند: خانوادهای بچهدار نمیشدند. خیلی دعا و نذر و استفغاثه کردند که خلاصه خداوند به اینها پسری را مرحمت کرد. گفتند: اولادی که خدا بعد از چندین سال نذر و نیاز و دعا و التماس به ما داده است، اسمش را چه بگذاریم؟ گفتند: اسمش را نعمت میگذاریم. دیگر آنقدر توجهشان به این نعمت زیاد شد که خدا و دعا را فراموش کردند. ما افراد زیادی را داریم که وقتی گیر میافتند، دعا میکنند. در قرآن هم اشاره شده است که «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ» (عنکبوت/۶۵) هواپیما و کشتی که خراب میشود یا در راه میماند، با تمام وجودش خدا را صدا میزند. تمام وجودش توحید میشود. ولی وقتی از آن خطر رد شد، «إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ» انگار نه انگار که خدایی بوده است! وقتی که خدا به اینها فرزند مرحمت کرد، گفتند: نعمت است. از الله غافل شدند. از منعم غافل شدند. تمام حواسشان روی نعمت رفت. این بچه گاهی بیخواب میشد، مریض میشد، باز که به بنبست میخوردند، گفتند: این نعمت را کسی به ما داده است و قبلاً نبود. گفتند: پس اسمش را نعمت الله میگذاریم. یعنی خدا را شریک کردند که این نعمت را خدا به ما داده است. ما بچهدار نمیشدیم. چقدر رو زدیم و دعا و التماس کردیم. این نعمت الله بزرگ شد و تقاضاها و خواهشهایی داشت، گاهی با پدر و مادر درگیر میشد، گاهی توقعات بیجایی داشت، دل اینها را خیلی میشکست. گفتند: عجب! آن چیزی که همهجا به درد ما میخورد، الله است! نعمت و نعمت الله را رها کردند. یعنی از ابتدا که نعمت شد، کفر بود. بعد خدا را شریک کرد و نعمت الله شد، مشرک شد. دیگر به اینجا که رسیدند، نگاهشان معطوف الله شد و الله الله کردند. ما را هم خدا درست کرده است. همه چیز از خدا است. مثنوی میگوید: اگر هم در اطراف کسی به شما فشار میآورد و اذیت میکند، این لطف خداست.
خلق را با تو از آن بدخو کنم *** تا تو را ناچار رو آنسو کنم
این جفای خلق با تو در جهان *** گر بدانی گنج زر باشد نهان
یعنی اگر آدم بچهای را تربیت میکند و به او خدمت میکند، باز این در روی آدم میایستد، باز این لطف خداست و میخواهد بگوید: من به درد تو میخورم. ببین چقدر خدمت کردی، دلت را شکستند. مزد تو را چگونه دادند. پس بیا به آن الله که خیر محض و لطف محض است، رو بیاور. خیلیها اول کفر دارند و بت پرست هستند. بت پرستی شرک در ذات نیست. شرک در اعمال و رفتار و رزق دادن و عبادت است.
اول میگوید: مدیر من، پدر من! بعد که اذیتش کردند و برکنار شد، میگوید: خدایی هم هست! اینها و خدا! خدا را شریک میکنند. این سیر همهی انسانها است. بعد که به بن بست کامل میخورند، به سوی خدای متعال منقطع میشوند، میگویند: خدا همه کاره است.اگر خدا الآن بخواهد رزق ما را کم کند، هیچکس نمیتواند زیاد کند. خدا بخواهد خیری برساند، هیچکس نمیتواند جلوی آن را بگیرد. «وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُو» (یونس/۱۰۷) اگر خدا بخواهد کسی را زمین بزند و به او مریضی بدهد، او نخواهد شفا بدهد، همه عالم هم جمع شوند، نمیگذارند. در خط توحید بیاییم. تمام خیرات و برکات و نعمتها در خط یگانگی خداست. توحید است. اگر ما موحد شویم، دلمان آرام میشود مشکلاتمان حل میشود و خدا را رزاق میدانیم. به غیر خدا کرنش نمیکنیم. به غیر خدا وابستگی نمیکنیم. وابسته نمیشویم. در هر صورت اول میگفتند: نعمت، بعد گفتند: الله، الله، الله، موحد شدند. این همان کلمهی «لا اله الا الله» است. بالاترین کلامی که در عالم آمده است، اول شخصیت عالم، عزیز و دردانهی خدا پیغمبر عظیمالشأن(ص) آورده، که فرمودند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ج۱۸/ص۲۰۲) چقدر این کلام، کلام بلندی است. شاید بالاترین ذکرهاست. پیغمبر خدا فرمودند: کسی با «لا اله الا الله» از دنیا برود، «دخل الجنه». یعنی با اعتقاد این «لا اله الا الله» را بگوید، بعد نفسش بند بیاید.
در یک روایت زیبای دیگر داریم، «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّه» (وسایلالشیعه/ج۱۵/ص۲۵۶) یکی از علمای بزرگ هنگام مرگ، با شدت «لا اله الا الله» میگفت. آقای دولابی هم مکرر روی این کلمه مانور میدادند. گفتند: «لا اله» را که میگویید، دلتان را نفی کنید، دیگران را نفی کنید، مخلوق را نفی کنید، بتها را نفی کنید، «الا الله» را با تشدید بگویید. چرا هنگام مردن همه خدا را میبینند؟ چرا هنگام مرگ، حضرت علی واسطه رسیدن به «لا اله الا الله» و توحید است. «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت» (عنکبوت/۵) یعنی هرکس میخواهد خدا را ملاقات کند، خدا میفرماید: موقع مردن همه اضطراراً خدا را میبینند. اصلاً مردن ملاقات خداست. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) چون موقع مردن همه با تمام وجودشان «لا اله الا الله» میگویند. «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت» چون موقع مردن دیگر همه کنار میروند. میفهمد که این همسر از آن جدا شده است، خانه و زندگی جدا شده، «لا اله» کامل میشود. ولی هنر این است که کسی در دنیا قبل از مردن این وابستگیهایش را جدا کند. آن انقطاع به او دست بدهد. «موتوا قبل أن تموتوا» (بحارالانوار/ج۶۶/ص۳۱۷) پیغمبر ما فرمودند: جلوتر بروید و این معامله را جوش بدهید، که دیگر آنجا مضطر نشوید. آن اضطرار برای فرعون هم پیش آمد. یعنی فرعون هنگام مرگ گفت: «فَآمَنَتْ طائِفَهٌ مِنْ بَنی إِسْرائیل» (صف/۱۴) دیگر فایده ندارد. مگر اینکه از قبل کسی معتقد باشد، و در خودش این آمادگی را ایجاد کرده باشد، آن زمان به دردش میخورد.
آقای شریعتی: نکتهای که در مورد ذکر «لا اله الا الله» گفتید، که با مضامین عالی و بلندی است، آیا باید به حقیقت «لا اله الا الله» رسید؟
حاج آقای فرحزاد: هم در روایات است، هم کلمات بزرگان که در مورد «لا اله الا الله» یکی اعتقاد ما باشد، غیر خدا را به خدایی قبول نکنیم. ولی در مقام رفتار و محبت و اطاعت هم همینطور باشد. یعنی خدا را رزاق و همهکاره بدانیم. خدا را حاضر و ناظر بدانیم. در روایت داریم «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّه» اگر کسی با اخلاص و اعتقاد «لا اله الا الله» بگوید، قطعاً وارد بهشت میشود. در خود روایت فرمودند: «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ یَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ» (وسایلالشیعه/ج۱۵/ص۲۵۶) فرمودند: وقتی میگویی: فقط خدا، غیر خدا کارهای نیست و مرا نمیبیند. من خدایی ندارم، معبودی ندارم که حرف او را گوش بدهم. فرمودند: معنای اخلاص «لا اله الا الله» این است که «لا اله الا الله» شما را از گناه و محرمات باز میدارد. نه اینکه من «لا اله الا الله» بگویم و خیز بردارم و دروغ بگویم. خیز بردارم و مال حرام بخورم. خیز بردارم و معصیت کنم و ظلم کنم. یکی غیبت میکند، من بگویم: «لا اله الا الله» یعنی بقیهاش را هم بگو. این چه «لا اله الا الله» است.
یک کتاب خیلی زیبا و عالی است که شهید دستغیب به نام «استعاذه» دارند. به معنی پناه بردن به خداست. مثل «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» که میگوییم: خدایا به تو پناه میبریم. ایشان این خاطرات را در اول کتاب نقل کردند، که بسیارجالب است. ایشان فرمودند: یک عالم برجستهای در یک محلی زندگی میکردند، به ایشان گفتند: فلانی در حال سکرات و جان دادن است. اگر میشود بر بالین او بیایید. خوب است مؤمنین و افراد خوب به بالین محتضر بیایند که در حال جان دادن است. افرادی که به اصطلاح آلوده به گناه و معصیت هستند و عذر شرعی دارند، مستحب است کنار محتضر نباشند. افراد پاک و مؤمن باشند. این عالم یک عالم فوقالعادهای بوده، دید خیلی بینایی داشتهاند. کسی که در حال سکرات بود، گفت: یا الله! از گوشهی بالای اتاق جواب آمد: «لبیک عبدی»! لبیک بنده من! بعد از لحظاتی کسی که در حال جان دادن بود، گفت: «لا اله الا الله». از گوشه اتاق ندا بلند شد، بندهی من راست میگوید. این عالم خیلی نورانیت داشتند. «اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه» (کافی/ج۱/ص۲۱۸) اینکه به خواب، به مکاشفه، به صداهایی که به گوش میرسد نباید اعتماد کنیم. خبرهها میتوانند مکاشفهی رحمانی و شیطانی را تشخیص دهند. خواب شیطانی و خواب رحمانی! چه بسا در بیداری هم آدم صداهایی را بشنود و یک چیزهایی را ببیند. اما نمیشود اعتماد کرد و باید خبرهها تشخیص بدهند. این عالم خیلی نور داشته است. فهمید که این قلابی است. رو کرد به گوشهی اتاق و گفت: تو چه کسی هستی که جواب او را میدهی؟ گفت: «أنا ابلیس» من شیطان هستم. این هفتاد سال مرا صدا میزند. یا الله که میگوید، هفتاد سال شیطان پرستی میکرده است. یعنی همهی اینهایی که امامان را شهید کردند، «لا اله الا الله» میگفتند، ولی «لا اله الا الله» را شهید کردند.
شیخ کاظم از شعرای عرب است، اشعار بسیار زیبایی در مورد اهلبیت دارد و میگوید: «و یُکَبرون عن قتلت و انما قتلوا بک تکبیر و تحلیلا» میگوید: ای ابا عبدالله وقتی تو را شهید کردند، گفتند: الله اکبر! مثل الآن که وقتی به مسلمانها حمله میکنند، تکبیر میگویند. تکفیریها «لا اله الا الله» میگویند. وقتی سر آقا را از بدن جدا کردند، الله اکبر گفتند. «لا اله الا الله» گفتند. میگوید: یا ابا عبدالله وقتی تو را شهید کردند، تکبیر گفتند. در حالی که تکبیر و لا اله الا الله را با وجود تو شهید کردند و به جنگ با خدا آمدند وقتی به جنگ با نمایندهی خدا آمدند. گفت: من ابلیس هستم. منظور او از «لا اله الا الله» این است که من خدای او هستم. منظور او از یا ربّ و یا الله من هستم. من جواب او را میدهم. این عالم هم بلند شد و آمد. یعنی مواظب باشیم صرف به زبان آوردن، منهای اعتقاد قلبی است. منهای عمل است. «لا اله الا الله» واقعاً باید یک خاصیتی داشته باشد. من هر ظلم و خلافی خواستم بکنم و «لا اله الا الله» بگویم. نه! این «لا اله الا الله» هم در اعماق قلبم نفوذ کند، واقعاً با اعتقاد و توجه باشد.خیلی ذکر قوی است.
بزرگواری سفارش میکرد که «لا اله الا الله» مثل شمشیر برانّی است، ولی صلوات ملایم و نرم است و فشار قوی نیست. با پنبه سر می برد. لذا ما صلوات را بیش از «لا اله الا الله» میگوییم. «لا اله الا الله» خیلی ذکر قوی است. پس «لا اله الا الله» که با اعتقاد و با توجه باشد. غیر خداها را کنار بزنیم. موحد شویم، این روایت خیلی زیباست، عزیزان زیادی گوش بدهند. من از این روایت خیلی بهره بردم.
در روایت داریم که این روایت در بحار است. معاذ مأمور شد که از طرف پیغمبر خدا به یمن برود. آنها تازه مسلمان شده بودند. معاذ نتوانست خوب تبلیغ کند و پیغمبر، حضرت علی(ع) را فرستاد. وقتی معاذ میخواست به سمت یمن برود، پیغمبر خا به ایشان فرمودند: ای معاذ! آنجا اهل کتاب هستند، آنهایی که صاحب کتاب آسمانی هستند، مثل بهود و نصاری.«سَائِلُوکَ عَنْ مَفَاتِیحِ الْجَنَّهِ» (بحارالانوار/ج۲۱/ص۴۰۷) از شما میپرسند که کلیدهای بهشت چیست؟ کلیدی که در بهشت را باز کند. به آنها بگو: کلید بهشت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» است. یعنی راه ورود به بهشت راه توحید است. تا آدم موحد نشود، یعنی آن یهودی و نصرانی و بت پرست و آتش پرست، هرکس که در هر رشته و مذهب و مسلکی هست، تا در خط توحید نیاید، مثل کسی که هواپیمایش گیر میکند، موحد میشود، یا دلش میشکند و از ته دل یا رب میگوید، وقتی مضطر شد، خدا درها را باز میکند. آن زمان موحد میشود. فرمودند: کلید بهشت «لا اله الا الله» است. ما روایت داریم فرمودند: من کسی را که موحد نباشد، در بهشت راه نمیدهم. ولو بهترین صفات را داشته باشد. باید به خدا اعتقاد داشته باشد. یعنی همه چیز در ذیل توحید معنا پیدا میکند. یعنی به تعبیر ساده باید صاحبخانه را قبول کنیم. اگر صاحبخانهای را که این دنیا را خلق کرده است، قبول نکنیم، یک جهنمی است. «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلى لَهُمْ» (محمد/۱۱) کفر خیلی چیز بدی است. ناسپاسی از خدا، خیلی بد است. چون مولی و سرپرست را قبول نکرده است. ولی وقتی ما خدا را با دل و جان و اعتقاد قبول کردیم، خود این یک آرامشی میدهد و در بهشت را به روی ما باز میکند. فرمودند: بگو «لا اله الا الله» کلید بهشت است. فرمودند: «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ کُلَّ شَیْءٍ حَتَّى تَنْتَهِیَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» این تعبیر بینظیر است. چرا عربهای زمان جاهلیت به پیامبر میگفتند: بگو ما کوهها را بکنیم، ولی «لا اله الا الله» نگوییم. پیغمبر روز اول که آمدند، نفرمودند: نماز بخوانید و روزه بگیرید، ذکر بگویید، شراب نخورید و زنا نکنید. پیغمبر فقط یک کلمه فرمودند: «لا اله الا الله» بگویید. ولی چرا آنها زیر بار همین یک کلمه نمیرفتند؟ بخاطر اینکه اگر این را قشنگ بگویی، هستی بر باد است. بت پرستی و هوا و هوست بر باد است. میگفتند: به ما بگو این کوهها را بکنیم، اما «لا اله الا الله» نگوییم. چون آنها رمزش را فهمیده بودند که «لا اله الا الله» همه چیز را از غیر خدا میبرد. «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ کُلَّ شَیْءٍ حَتَّى تَنْتَهِیَ إِلَى اللَّهِ» یعنی اگر کسی این کلمه الهی را با اعتقاد بگوید، همه چیز را میشکافد. حجابها و منیتها و غیر خدا بودنها را میشکافد. تا گویندهاش را نزد خدا ببرد. «لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» یعنی این کلمهی طیبه، این زمینه را دارد که تمام حجابها را در نوردد و از بین ببرد، قلب ما را به خدا وصل کند. یعنی صاحبخانه در خانه بیاید، غیر صاحبخانه از خانه بیرون برود. قلبی که حرم الله و عرش الله است، جای خدا قرار بگیرد.
افرادی را که از دنیا میروند، هنگام تشییع جنازه «لا اله الا الله» میگوییم. میگوییم: به حرمت و شرف «لا اله الا الله». محمد(ص) و علی(ع)د هم برای «لا اله الا الله» آمدند و فدای «لا اله الا الله» شدند. هستی و ظهورشان «لا اله الا الله» بوده است. در قبرستان که میرویم، میگوییم: «السلام علی اهل لا اله الا الله، بحق لا اله الا الله، یا لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله، و احشرنا فی زمره من قال لا اله الا الله» دائم «لا اله الا الله» میگوییم و به «لا اله الا الله» قسم میدهیم. با «لا اله الا الله» میگوییم که همه را ببخش. به حق «لا اله الا الله» ما را پاک کن. ببخش کسی را که «لا اله الا الله» میگوید.
این دعای خیلی زیبایی است در دههی اول ذیالحجه وارد شده که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ» (بحارالانوار/ج۹۴/ص۱۲۰) به عدد همه شبها و به عدد همه روزگارها، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ» به عدد موج دریاها، به عدد موهای حیوانات،«عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ» به عدد ریگها، این چه میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید: همهی اینها ظهور «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. یعنی تمام ذرات عالم خدا را نشان میدهند.
استاد بزرگوار ما میفرمودند: یک نمایندهی بسیار ناخلف و نادان و بسیار عوضی در کلاس دنیا آمد، نمایندهها مأموریت دارند حاضر و غایب کنند، کلاس را چک کنند و برای معلم آماده کنند. این نمایندهی بدجنس آمد، هرچه که حاضر بود، غایب زد. هرچه که غایب بود، حاضر زد. یعنی خدا گفت: غایب است. پیغمبر که همهجا حضور دارد، گفت: غایب است. اهلبیت را که همهجا هستند، گفت: غایب است. امام زمان غایب است. ما غایب هستیم، امام زمان نورش و لطفش همه جا هست و نفس کشیدن ما به برکت امام زمان است. هرچه که غایب بود مثل خلق و نمادهای دنیایی و بتها را گفت: حاضر است. هرچه را که حاضر بود، غایب زد. خدا را غایب زد. اگر ما خدا را حاضر میدانستیم، جرأت میکردیم گناه و معصیت کنیم. خیلیها خدا را غایب میدانند که شلوغکاری میکنند، جلوی یک بچه و انسان جرأت خلاف کردن را نمیکنند. «لا اله الا الله» را تمرین کنیم. در کل تاریخ پیغمبر و اهلبیت دو بار جمعیت فراوان پای صحبت معصوم جمع شدند. یکی در غدیر خم بوده که برای پیغمبر خدا جمع شدند. یکی هم در سفر امام رضا(ع) از خراسان به نیشابور بوده است. دهها هزار جمعیت جمع شده است. پیغمبر خدا موضوع ولایت را مهمترین موضوع دانست. در هر دو هم یک عنوان مطرح میشود که هرکس در دژ و قلعهی محکم خدا قرار بگیرد، از عذاب و جهنم به دور است و رستگار شده است.
در موضوع غدیر خم حضرت، ولایت مولی علی(ع) را توضیح دادند و محکم کردند. در موضوع سفر امام رضا به نیشابور هم، ده هزار نفر جمعیت از حضرت خواستند که یک حدیثی بفرمایید. برای یک امام، یک زمان اتفاق افتاده است که دهها هزار جمعیت جمع شوند. بعد هم این حدیث را فرمود که پدرم موسی بن جعفر، پدرش امام صادق، امام باقر، همینطور سلسله وار تا پیغمبر(ص) جلوهای از خدای متعال بودند. اگر حدیثی از این نابتر بود، امام هشتم برای دهها هزار نفر جمعیت بیان میکردند. حدیث سلسله الذهب این است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» (بحارالانوار/جگ۴۹/ص۱۲۳) اگر میخواهیم به خوشی و آرامش برسیم، از خطرها، سختیها و ناگواریهای دنیا و آخرت راحت شویم، لا اله الا الله بگوییم. آنهایی که موحد هستند، آرامترین قلبها را دارند. همهی عالم نابود شود، قلبشان از جا کنده نمیشود.
حضرت زینب چقدر بلا دیدند. فرمودند: اینها هم زیباست و قشنگ است. قلبش خیلی آرام بوده است. بیرون پر از ابتلاء بوده است، ولی امام حسین حتی در گودی قتلگاه به چهرهی قاتلش لبخند زد. یعنی میخواست او را در مسیر بیاورد، بلکه از این کار خلاف خلاص شود. یا اینکه صورتش برافروختهتر میشده، چون قلب و درونش آرامتر بوده است. «لا اله الا الله» قلعه و دژ محکم من است. هرکس در این قلعه وارد شود، به شرطی که وارد شویم، فقط حرف زبانی نباشد، انتقاد و عمل هم در آن باشد. این از عذاب خدا در امان است. البته چند قدم رفتند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» یک شرط «لا اله الا الله» پذیرش اهلبیت است، یک شرط هم این است که «لا اله الا الله» در اعمال و رفتار ما سرایت کند و انشاءالله وجود ما «لا اله الا الله» هست و بروز کند.
آقای شریعتی: این نکاتی که حاج آقای فرحزاد از فضیلت توحید و ذکر «لا اله الا الله» گفتند، شاید نعمت توحید را هم ما خیلی وقتها نادیده میگیریم و غافل هستیم. قدر این نعمت را بدانیم، و انشاءالله همه ما به حقیقت «لا اله الا الله» برسیم. … انشاءالله زندگی همه ما منور به نور صلوات و نور توحید باشد. نکته صلوات و اشارهی قرانی امروز را بفرمایند.
حاج آقای فرحزاد: در چندین روایت داریم که یکی از چیزهایی که میزان حسنات را خیلی سنگین میکند، صلوات زیاد بر محمد و آل محمد است. چون کسی که میزان حسناتش زیاد شود، قطعاً اهل بهشت میشود. امام صادق(ع) فرمود: در میزان حسنات کسی نهاده نمیشد چیزی که سنگینتر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد. مخصوصاً در این ماه رجب و شعبان و رمضان که ویژه ثواب دارد که انشاءالله فراموش نکنیم و از برکات این ذکر غافل نشویم.
آیهی ۸۱ که تلاوت شد، میگوید: بدعت بدی در زمان جاهلیت بوده است. افرادی که میخواستند زن دیگری بعد از همسر اول انتخاب کنند، میآمدند به همسر اول تهمت میزدند، یا اذیت و آزار به او میرساندند که مهریهاش را واگذار کند و ببخشد. مهریهای که حق طرف بوده و دین بوده به او نمیدادند، اگر هم داده بودند، پس میگرفتند به خاطر اینکه بروند و یک همسر دیگر بگیرند. خدای مهربان میفرماید: این کار شما خیلی گناه بزرگی است. چرا این کار را میکنی؟ اگر هم میخواهید جدا شوید، یاد حق طرف را بدهید. نه اینکه با ظلم و فشار و شکنجه هم از او جدا شوید و هم حقش را ندهید. «وَ إِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ» اگر بنا داشتید همسرتان را عوض کنید و همسر دیگر بگیرید، اگر به آنها مهریه و مال سنگینی پرداخت کردید، حق پس گرفتن و تهمت زدن به آنها را ندارید. بعضیها که میخواهند جدا شوند، با داد و دعوا و هزار تهمت و مردم آزاری جدا میشوند. اگر آدم میخواهد جدا شود، با مسالمت، با محبت و عاقلانه جدا شوند و حقوق همدیگر را پایمال نکنند. «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا» آیا میخواهید ناحقی را با بهتان و گناه بزرگ از کسی بگیرید. این کار خلافی است.
آقای شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. بشارتی که قرار بود به بینندهها بدهید را بفرمایید.
حاج آقای فرحزاد: الحمدلله بشارت خیلی خوبی تهیه کننده سمت خدا دادند که ایشان طرح خیلی خوبی برای ماه مبارک رمضان به نام «خانههای قرآنی» دارند. انشاءالله در خانههایمان هم افرادی بانی شوند که قرآنهایی به بعضی از خانوادهها هدیه کنیم که تلاوت قرآن در ماه رمضان به نام امام حسن مجتبی(ع) انجام شود. چون واقعیت این است که در میان پنجتن و چهارده معصوم، امام حسن(ع) از همه نامشان کمتر برده میشود، دوست داریم این جلسهی قرآنی هم به نام امام حسن(ع) باشد و هم نور قرآن که این دو در کنار هم نورٌ علی نور میشود.
آقای شریعتی: طرح خانههای نورانی از طرح های برنامهد سمت خدا در ایام ماه رمضان است که به زودی جزئیات آن را برای شما خواهیم گفت.
حاج آقای فرحزاد: این نعمت توحید که ما همه از آن غافل هستیم، مثلاً مسیحیها الآن قائل به تثلیث هستند. میگوید: حضرت عیسی پسر خداست. ابو، ابن، روح الله! به برکت پیغمبر ما این توحیدی که توحید ناب و منهای تشبیه و تعطیل و نسبتهای ناروا است و این واقعاً توحید نابی است که ما قدرش را بدانیم. ماه رجب هم ماه خداست. در طول سال دو ماه به نام خدا نامگذاری شده، یکی ماه رمضان و دیگری ماه رجب است. ماه رجب هم تعبیر به «شهر الله اکبر» شده است. ماه بزرگ خداست. باز ماه رجب یک امتیازی دارد، که حتی ماه شعبان و ماه رمضان هم ندارد. ماه رجب ماه حرام است، ماه رمضان و شعبان حرام نیست. «مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُم» (تهذیب/ج۴/ص۱۶۱) یعنی جزء ماههای حرام است. یعنی جنگ و دعوا و ستیز و اختلاف و قهر ممنوع است. یعنی اگر با کافر حربی هم اگر جنگ و نزاع داریم، به حرمت ماه رجب باید آتش بس اعلام کنیم. اگر او به زور با ما میجنگد، ما مجبور به دفاع هستیم. ولی اگر بتوانیم به آتش بس قانعش کنیم، باید حتماً این کار را بکنیم. با کافر حربی جنگیدن حرام است. با خودی و همسر و فامیل و دوست و همسایه حرام اندر حرام است! حتی مواظب باشیم خطا و سهو هم از ما سر نزند. یعنی الآن دیهای که ۱۵۰ میلیون است، در ماه رجب بیمه الحاقیهای گذاشته برای آنهایی که بیمهشان برای ماه حرام کامل نیست. یعنی حدوداً ۵۰ میلیون اضافه میشود. یعنی اگر در ماه حرام کسی، کسی را بکشد، تصادف کند، ۵۰ میلیون به دیهاش اضافه میشود. یعنی خدا شدت قرار داده است. حرمت این ماه خیلی زیاد است. ماه توحید است. ماه رسیدن به خداست. تک تک دعاهای ماه رجب مملو از توحید است.
شهید مطهری هم فرمودند: دعاهای ماه رجب را باید آدم همه وقت بخواند. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک» (بحارالانوار/ج۹۵/ص۳۸۹) ضرر کردند آنهایی که به غیر خدا روی آوردند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک» هرکس خودش را جز به خدا عرضه کند، ضرر کرده است و خسارت دیده است.
ما چه خدای خوبی داریم. چرا قدر خدا را نمیدانیم. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» بعد از نمازها دست به محاسن میگیریم و این انگشت را به حال تضرع تکان میدهیم. «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ» ای خدایی که من برای تمام خوبیهای عالم به تو امید دارم. ماه رجب چنین ماهی است. یعنی دنیا و آخرت من، بچهها و اطرافیان من، هرچه را که دغدغه دارم، هر خیری در عالم تصور شود، خدایا من موحد هستم و به تو دل بستم. «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ» ای خدایی که اینقدر خوب و مهربان هستی، اینقدر به ما علاقه و لطف و محبت داری، که من از سخط تو از هر بلایی و در هر شهری در امان هستم. مثل فرزندی که اینقدر از پدر خوبی و مهربانی دیده، خاطرش جمع است اگر خطا و اشتباهی کرد، پدر به او غضب نمیکند. توبیخش نمیکند. این خیلی کلام بزرگی است. مشابه این تقریباً در دعای ابوحمزه آمده است «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کَأَنِّی لَا ذَنْبَ لِی» واقعاً هزارها آدم فدای خدا شود کم است. شکر میکنم خدایی که اینقدر به من حلم میدهد که من اصلاً گناه ندارم. شبیه همان جملهی «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ» است. انشاءالله از برکات فوقالعادهی این ماه غافل شویم. رحمت و استغفار این ماه پاکسازی از گناه و معصیت است. روزه گرفتن در ماه رجب و زیارت امام هشتم و امام حسین(ع) خیلی مهم است.
خدا را قسم میدهیم به حرمت محمد و آل محمد ما را از برکات این ماه بهرهمند بفرمایند. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک و همه ما را جزء شیعیان و پیروان خالص قرار بدهد و ما را باعث شادی و دلخوشی امام زمان قرار بدهد. «السلام علیک یا ابا محمد، یا حسن بن علی و السلام علیک یا ابا عبدالله»
آقای شریعتی: ممنون از توجه شما. بهترینها را برای شما آرزو میکنم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله فرحزاد
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۳/۰۲/۱۵
.






