عوامل تضعیف دین ؛ جلسه ۱
۱۴۰۰-۱۰-۰۷ ۱۴۰۲-۰۸-۳۰ ۱۶:۴۵عوامل تضعیف دین ؛ جلسه ۱

عوامل تضعیف دین ؛ جلسه ۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
سوال: عوامل تضعیف دین دو دسته درونی و بیرونی هستند و در دسته عوامل درونی به بحث هوا و هوس، دنیازدگی و فهم سطحی از دین اشاره کردید و یک عاملی که هم درونی و هم بیرونی است، فقر است. یک وقت فقر انسان ناشی از اتفاقاتی است که در جامعه رُخ می دهد و بخشی از آن به حکومت و جامعه برمی گردد و دست ما نیست مثل سیل و زلزله و حوادث غیر مترقبه و یک بخش آن به خود ما برمی گردد که چگونه زندگی امان را مدیریت کنیم و چه کار کنیم که زندگی امان برکت پیدا کند و یا کارهایی را مرتکب می شویم که باعث بی برکتی زندگی می شود. گاهی کارهایی را حتی به صورت ناخواسته مرتکب می شویم که این کارها منجر به بی برکتی زندگی ما می شود و این رزق و روزی ما را کاهش می دهد. به این عوامل اشاره کنید؟
پاسخ: در روایات ما موارد متعددی داریم که اشاره شده بعضی امور باعث افزایش رزق وروزی می شود و بعضی امور باعث کاهش و بی برکتی رزق و روزی آدم می شود. اصلاً رزق یعنی چه؟ چون ما تا کلمه رزق را می شنویم ذهن ما سراغ ثروت و امور مادی زندگی می رود، در حالیکه روایات را وقتی می بینیم رزق معنای بسیار وسیعی دارد. همه نعمت ها و همه داشتهای آدم چه اکتسابی و چه غیراکتسابی که خداوند متعال می دهد، رزق است. زیبایی و کمالات و استعدادهایی مثل ذهن و حافظه قوی که خدا به آدم می دهد، همه رزق است. علم، عقل و ولایت رزق است. شاید فردی از نظر این موارد پر رزق باشد، ولی از نظر مادی دستش خالی باشد و این به چشم نمی آید. یک کسی خدمت امیرالمومنین (ع) آمد سوال کرد چرا عقلها؟ به تجربه معمولاً اینها از فقرا هستند. عالمان و اندیشمندان بزرگ در طول تاریخ نوعاً فقیر متوسط بودند. فرمود چون خداوند بزرگ قبل از آن که به آنها رزق (ثروت) بدهد یک رزق بزرگتر به آنها داده است، عقل و علم. آن روایت زیبا که شما جلسات قبل خواندید که کسی خدمت امام صادق (ع) رسید و گفت من فقیرم. امام گفت فقیر نیستی چند بار این را گفت و این جواب را شنید. گفت فقیرم من نان شب ندارم برای زن و بچه ام ببرم. حضرت فرمود از شما یک سوال می کنم حاضری تمام ثروت دنیا را به تو بدهند ولایت و محبت ما را از تو بگیرند. گفت: نه آقا. فرمود تو فقیر نیستی ثروتی داری که با تمام ثروت عالم عوض نمی کنی و قدرش را بدان و بالاترین نعمت است. در قرآن که نعیم اسم برده شده ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم (سوره تکاثر-آیه ۸).
نعیم این نعمت هستی همین محبت به ولایت خدا و اولیای خداست. بنابر این رزق معنی وسیع دارد و فقط او را در یک مصداق مادی نبینیم. وقتی می گوییم عوامل برکت رزق، همه این امور می تواند وسعت پیدا کند و عوامل کاهش رزق همه این عوامل می تواند کاهش پیدا بکند. این خیلی مهم است که دنبال عوامل برکت و بی برکتی برویم. بعضی آنچنان بضاعت مالی نداشته باشند، ولی خداوند به آنها چشم و دل سیر داده است و این مادیات به چشمشان نمی آید و انگار همه چیز دارند. خود این استغناء، عزت و قناعت جزء سرمایه ها و رزقشان است که چه بسا از آن رزق مادی بالاتر است و باعث می شود خوش و راحت زندگی کند و ای چه بسا ثروتمندی که ثروت مادی دارد ولی خوش و راحت نیست و گرفتار است و فکرش همیشه مشغول است و از زندگی لذت نمی برد. برکت یک معنایی است که خیر و گشایش در زندگی بیاید و گره در کارها نیافتد. روال زندگی طوری باشد که در مسیر رشد شما به موانعی برخورد نکنید که پشت آن بمانید. برکت رزق و افزایش رزق را به اینصورت ببینیم. انشاءالله خدا یک چشم بینا به ما بدهد که این رزقها را ببینیم. البته خود این لطافت روحی می خواهد که انسان بتواند این چیزهایی که خدا به او داده بتواند ببیند و اگر این را نبیند و یک چیز کوچک نداشته باشد ناشکری می کند و می گوید خدایا ما را اصلاً نگاه نکردی و هیچ چیز به ما ندادی. ای چه بسا همین ناشکری باعث کاهش برکت شود. برعکس اگر آدم ببیند و شکرگذار باشد: لئن شکرتم لازیدنکم (سوره ابراهیم-آیه ۷) این باعث افزایش برکت و رزق و رشد فرد می شود.
یکی از عوامل کاهش رزق و بی برکتی این است که توکل به خدا را تبدیل به این کند که چشمش به دست این و آن باشد و تماماً تکیه اش را به این و آن قرار دهد. این به من داد توانستم زندگی ام را اداره کنم و اگر این به من نداد دیگر ساقط هستم. حافظ توصیه ای می کند: بر در شاهی گدایی نکته ای در کار کرد، بر سر هر خان که بنشستم خدا رزاق بود. یک فقیری در خانه ثروتمندی رفت و یک نکته و درسی داد و گفت درست است که جلوی خانه ثروتمندی نشستم، ولی چشمم به دست او نیست و رزاق من کس دیگری است. اگر کسی به این توصیه نگاه نکرد و رزاق را او دید، طبیعی است که توجه به خداوند کم می شود گره های در زندگی اش وارد می شود و گشایش از زندگی او خواهد رفت. پروردگار عالم است که سنتها و فرمولهایی در عالم دارد که اصلی ترین و مهمترین آن این است که تو با خدا باشی. و هو حسب. خدا مدیر عالم و سوار بر کار است. اگر تکیه گاهت خدا باشد تو را به گشایش های زندگی می رساند و در نمی مانید. خدا در قرآن وعده ای داده است: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب (سوره طلاق-آیات ۲و۳): از آنجا که گمانت نمی رسد من رزقت را به تو می رسانم. گاهی بعضی آدمها می ترسند. شاگردان علامه طباطبایی خدمت ایشان رفتند و گفتند ما می خواهیم به حج مشرف شویم یک نصیحتی عنایت کنید. علامه می فرمایند خدا در قران می فرماید: فاذکرونی اذکرکم (سوره بقره-آیه ۱۵۲): یاد من باشید تا من یاد شما باشم، می دانید یعنی چه؟
یعنی اگر شما یاد من باشید منی که غنی مطلق و همه کاره عالم هستم و منی که مهربان هستم و هیچ بخلی و عجزی در من نیست، من پشت سر شما هستم، دیگر از چی می ترسید. اگر آدم اینجوری خدا را توکل کند. ابوذر را داشتند از مدینه تبعید می کردند و گفتند تنها باید از شهر بیرون بروی. وقتی از مدینه بیرون می رفت، امیرالمومنین (ع) و امام حسن و حسین (ع) به بدرقه اش آمدند و هر کدام یک جمله ای به او توصیه کردند. ابوذر هم گفت: یا امیرالمومنین اگر مرا جایی بفرستند که وقتی بالا سرم را نگاه می کنم یک تکه ابر نیست که دلم خوش باشد که اسباب آبم فراهم است و زیر پایم را وقتی نگاه می کنم سرتاسر مس است که دلم خوش نیست گه گندمی بروید و نانم فراهم شود یعنی مرا جایی بفرستند که اسباب آب و نان فراهم نیست، ذره ای نگران نیستم که رزقم از کجا می آید چون خدا کویر همان خدای چشمه هاست. همان خدایی سر چشمه به من آب می دهد در کویر هم به من آب می دهد. خدا در همه جا رزاق است. رزق کافر را می دهد و رزق توی مسلمان را نمی دهد، بنابراین باید به خدا تکیه کرد. پس نکته اول به نگاه ما برمی گردد و اینکه بلد نیستیم توکل کنیم و مهم این است که نترسیم و با خدا معامله کند. گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان، نگه دار سر رشته تا نگه دارد (حافظ): تو سر رشته بندگی ات را نگه داشته باش و نترس، خدا سر رشته خدایش را بلد است و اگر یک جاهایی چالی در زندگی ایجاد شد، بالاخره عالم دنیا است و جای امتحان بندگی است و اگر قرار باشد در اینجا فقط راحتی ها باشد که توقع بهشت داشتن از دنیا است.
سوال: بعضی از جوانان که در آستانه ازدواج هستند و یا کسانی که ازدواجشان دیر شده، وقتی به آنها می گویند برو ازدواج کن. می ترسند و واقعاً این ترس در چهره آنها مشخص است و حتی به زبان می آورند.
پاسخ: در مورد ازدواج خداوند متعال در قرآن به صورت خصوصی وعده فضل خودش را داده است: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله (سوره نور-آیه ۳۲). بنابر این نباید ترسید و باید اعتماد و تکیه کرد. اگر کسی اینکار را بکند برکت در زندگی اش می آید و اگر چشمش به دست این و آن باشد کم کم به صورت بی برکتی در زندگی اش وارد می شود. یک شخصی نزد پیغمبر (ص) آمد و به توصیه زنش گفت: یا رسول الله من معتاجم. فرمود: اگر کسی چیزی از ما بخواهد به او می دهیم، اما اگر از خدا بخواهد و این طرف و آن طرف اظهار نکند، خدا او را بی نیاز می کند. این شخص برگشت. زنش گفت: پیغمبر بشر است، نیاز ما را نمی داند، دوباره برو بگو. برای بار دوم و سوم این عمل تکرار شد و پیغمبر همان حرف را تکرار کرد. این فرد تکانی خورد و کلنکی از کسی عاریه گرفت و هیزمی کَند و فروخت و در آمدی بدست آورد. بتدریج این درآمد زیاد شد و کم کم لوازم کار را خودش تهیه کرد و صاحب آن زندگی مناسبی که زندگی اش بچرخد، شد. برای تشکر خدمت پیغمبر (ص) آمد ما گفتیم اگر کسی پیش ما بیاید کمکش می کنیم، ولی اگر از خدا بخواهد بی نیازش می کند. این همان نکته ای است که باعث افزودن رزق و روزی می شود. یک نکته دیگری که اهمیت دارد که باعث بی برکتی در زندگی می شود بحث استخفاف نماز است و این را در روایات داریم که بسیار باعث بی برکتی می شود. استخفاف نماز یعنی نماز را کوچک شمردن. نه ترک نماز حتی اگر بی اعتنا به نماز باشد و از سر و ته نماز بزند و وقت نماز را خیلی رعایت نمی کند و وقتی نماز می خواند به سرعت می خواند و به تعبیر بعضی روایات رکوع و سجود او مانند نوک زدن به زمین است. ما این را باید بپذیریم که نماز مهره کلیدی دین ماست و کلیدی است که با آن بسیاری از قفلهای زندگی ما، روحی و جسمی و مادی و معنوی و دنیایی و آخرتی باز می شود.
کسی خدمت پیغمبر (ص) آمد. گفت یا رسول الله فلان جوانی است در یک روایت است که اهل خلاف و چشم چران است و در یک روایت دیگر است که جوان سارق است. پیغمبر (ص) فرمود: نماز هم می خواند گفتند: بله نماز هم می خواند. پیغمبر (ص) فرمود: اگر نماز می خواند همان نماز درستش می کند. ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر (سوره عنکبوت-آیه ۴۵) یعنی از رذایل دورش می کند. اگر انسان به نماز جدی تر بپردازدف مهره کلیدی دین است. حضرت زهرا (س) از پیغمبر (ص) سوال کرد: یا رسول الله اگر کسی نمازش را بی اهمیت بشمارد در زندگی دنیایی و آخرت چه عواقب و آثاری دارد؟ پیغمبر (ص) حدود ۱۶-۱۵ آثار شمردند که یکی همین بود که خداوند برکت را از عمر و رزقش می برد. آقایی با دوستش به مسجد رفت و تا نماز تمام شد بلند شد، دوستش گفتک چرا اینقدر سریع، بشین یک دعایی کن، حیف است که آدم نماز بخواند دعا و تعقیبات نداشته باشد، اصلاً خود تسبیحات حضرت زهرا (س) و تعقیبات بعد از نماز یکی از عوامل وسعت رزق است. آن شخص گفت: مثل اینکه دلت خیلی خوش است، گرفتاری تداری، مگر گرفتاری و چک و سفته می گذارد ما اینکارها را بکنیم. اتفاقاً چون اینکارها را نکرده، گرفتاریش زیاد شده است و چون از نماز کم گذاشته است، از زندگیش کم گذاشته می شود.
بارها گفتیم عالم فرمول دارد. فرمول عالم برای برکت مندشدن این است که آدم در مقابل خدا و حق خضوع داشته باشد. کسی که خضوع ندارد به هر مقدار که خضوع نداشته باشد، زمین و زمان علیه او لگدپرانی می کنند. لذا شما حتماً شنیده اید که در زمان امام زمان (ع) در زمان ظهور آسمان و زمین برکات خودش را بدون ضرر می دهد یعنی اگر باران می فرستد تبدیل به سیل نمی شود. پس در آن زمان زمین و آسمان رام هستند چون بشر در آن زمان عبد و بنده و رام و تسلیم خداوند است. همه عالم تسلیم او هستند و برکات را در اختیارش می گذارند. اما اگر لگدپرانی کنیم بی برکتی ها را در عالم می بینیم. در روایت امام رضا (ع) است که هر گناه جدیدی برای شما بیماری جدیدی می آورد.، قفلها و گره ها بیشتر می شود. اینکه شنیدید که خیانت، قطع رحم و دروغ گفتن باعث بی برکتی می شود. همه اینها از باب تسیلم حق نبودن و آشتی نبودن با پروردگار عالم است. اگر ما تسلیم خداوند باشیم زندگیما پربرکت و خیر می شود. این وعده قرآن است: ولوان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض (سوره اعراف-آیه ۹۶): اگر مردم مومن و متقی باشند برکات از زمین و آسمان برای آنها می بارد.
سوال: کسانی هستند که به نمازشان توجه نمی کنند و سبک می شمرند و عادتشان شده است، ولی در ایام ماه مبارک رمضان نمازشان را جدی می گیرند. اینها در بقیه سال تکلیفشان چیست؟ چکار کنند که بتوانند ادامه دهند؟
پاسخ: البته جای شکر دارد که همین ماه مبارک رمضان یک ماه ویژه الهی است، احترام می کنند و به خاطر همین احترام نماز و روزه را بجا می آورند. اما ما اگر بخواهیم آثار نماز و روزه را ببینیم، نباید اینکار را انجام بدهیم. مقصود این است که آن یازده ماه دیگر را اضافه کنید و نماز بخوانید. احترام به خداوند برای همیشه است و همه ماه ها ماه خداست و همه عالم برای خداست. خضوع و تسلیم در برابر خداوند در یک زمان و مقطع خاص ندارد و مهمترین نماد خضوع در مقابل خدا و تسلیم و شکرگذاری نماز است که مهره کلیدی دین است. ما که این شکرگذاری را برای یک ماه شروع کردیم یازده ماه دیگر را هم ادامه دهیم. مطمئناً آثاری که در زندگی خواهیم دید، مسلماً خودش را نشان خواهد داد، در صورتیکه آن را کامل بجا بیاورید. این بستگی به معرفتی که شخص به خداوند دارد یعنی معرفت او در این حد است که خدا را سزاور شگرگذاری می داند و این ماه را ماه محترم می داند. آیا خدا فقط شکرگذاری و احترام و تسلیم را دراین ماه خواسته یا همیشه خواسته است؟ اگر شما همین مقدار را شکر گذاری قبول دارید، آن شکرگذاری در بقیه سال سر جای خودش است. پس آن ناشکری و کفران نعمت و ناسپاسی سزاوار نیست. اگر آن معرفت افزون شود که با توجه به اعمال و مناسک این ماه، آدم امید دارد در این ماه معرفتش افزون شود و اثر افزون شدن معرفت و نتیجه روزه گرفتن باید این باشد که آن یازده ماه دیگر آدم را شارژ کند، وگرنه من عملی انجام دادم و بعد آن را کنار گذاشتم نشان می دهد که ماه رمضان آن خاصیتی که باید برای من داشته باشد، نداشته است.
سوال: بعضی شاید نماز بخوانند و آن را در زندگی جدی بگیرند، ولی در زندگی ایشان گرفتاریهایی دارند، اینها چطور؟
پاسخ: ما نمی خواهیم بگوییم که سایر اعمال اثر ندارند، بالاخره دین یک مجموعه است. در جلسات قبل گفتیم که سهولت و شیرینی دین و آثار کامل از وعده های دینی مثل گشایش و راه افتادن زندگی و برکت در روزی، کسی خواهد دید که به آن مجموعه عمل کند، حداقل در آن حد که در توانش است و سعی خودش را بکند، والا اگر من به صورت بخشی عمل کنم و هر مقدار که کم گذاشتم از من کم گذاشته می شود یعنی این اثر قهری مسئله است. اگر شما دارویی را از متخصص روح که تجویز کرده، بخورید ولی ناپرهیزی بکنید. شما نماز می خوانید ولی بخش دیگر را انجام ندهید طبیعی است که آثار نماز مترتب نمی شود. این را من نباید به پای دین بگذارم و این هنوز دین کامل نیست، بخشی از پازل را گذاشتیم و آن شکل قشنگ دینی هنوز ایجاد نشده است. بنابر این اگر هنوز گرفتاریها برطرف نشده است، این از جای دیگر است. البته گاهی این برمی گردد به نوع نگاه ما که مشکل دارد یعنی افزایش رزق ایجاد شده ولی به چشم این نمی آید و آن لطافت روح لازم است تا تمام آن رزقی که خدا به او داده و آن سرمایه ها را ببیند. یک بخش دیگر همان بخش عملی است که به مجموعه و توصیه های دین، حداقل واجبات و محرمات دین عمل کند. ما به این اصرار کردیم. درست است دین توصیه های زیادی دارد، ولی آن مقدار واجب و حرامش دست و پاگیر زندگی نیست و اتفاقاً زندگی با او کاملتر و با نشاط تر می شود و احیاناً ما آن را یک جاهایی نافص برخورد کردیم و آن آثار در زندگی نیست و گرفتاریهایی در زندگی ایجاد می شود.
سوال: عوامل بی برکتی در زندگی باید خیلی زیاد باشد و شما به بحث عدم توکل و استخاف در نماز گردید و قطع رحم را نیز اشاره کردید. بعضی خانواده ها را من می شناسم که مقید به بسیاری از آداب هستند، ولی این اتفاق می افتد که اینها صله رحم را بجا نمی آورند و با هم قهر هستند و اینها را جدی نمی گیرند و دوای دردشان را یک جا دیگر سراغ می گیرند.
پاسخ: من تقاضا می کنم آن نگاهی را که هفته گذشته ما به عنوان یک نگاه ولایی در جامعه مومنین، اهل بیت خواستند که در ما بوجود بیاید و روی این خیلی تاکید کردند. آن نگاه را مرور کنیم. این ارتباطی که باید بین مومنین باشد بر اساس این باشد که جلوه خدا و ائمه و اولیای خدا توی همدیگر ببینند چون شعبه ای از ولایت و محبت خدا در این افراد است. احترامشان به همدیگر و رعایت حقوق آنها و سر زدن به آنها به این عنوان باشد. روایتی است خداوند به حضرت موسی فرمود: موسی من مریض بودم چرا به عیادتم نیامدی؟ حضرت موسی با تعجب پرسید مگر شما مریض می شوید؟ پروردگار عالم فرمود: آن مومن مریض بود. او چون جلوه ای از خدا در آن است، اینطور تعبیر کرد. اگر نگاه صمیمانه و گرم بین مومنین داشته باشند و حتی فراتر از رحم و خویشاوند، مومنینی که غریبه هستند، خداوند نمی پسندد که نگاه سرد و بی اعتنا بهمدیگر داشته باشند. این چنین جامعه اصلاً آمادگی آمدن ولی خدا را ندارد. جامعه ای که ارتباطشان ارتباط صمیمانه نیست. در جایی که پیامبر اکرم (ص) فرمود صلوا ارحامکم ولو بسلام، حتی از سلام هم دریغ کنند. البته صله رحم به حسب فامیل وخویشان مراتب دارد، ولی اگر جوری برخورد کند که گویی قهر است و ارتباطش قطع است و این بی برکتی ها و مشکلات و گره ها را در زندگی ایجاد می کند و با آن نگاه ولایی همچنین فردی و جامعه سرد هنوز آماده آمدن ولی خدا نیستند.
سوال: به غیر از عوامل ذکر شده برای بی برکتی در زندگی، آیا عوامل دیگری هم است؟
پاسخ: عوامل بسیار زیاد است. از جمله عوامل بی برکتی منع زکات و وجوهات مالی که بعهده یک مسلمان است. پرداخت صدقات مستحبه، خمس و زکات باعث افزون شدن رزق می شود. در روایت داریم اگر کسی منع زکات کند زمین هم برکاتش را به او منع می کند و برکتش کم می شود. یکی دیگر از عواملی که باعث کاهش رزق و بی برکتی می شود گناهان است که از عوامل جدی است. ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت أیدی الناس (سوره روم-آیه ۴۱) که مشکلات را از زمین و آسمان برای آدم می آورد و طبیعتاً یکی از مشکلات در رزق و روزی است که باعث تنگ شدن می شود.
سوال: من کاری کرده ام که همیشه به خاطر آن خود را سرزنش می کنم و از خدا خجالت می کشم. شاید گناهم در نظر مردم بزرگ نباشد، ولی فکر می کنم پیش خدا خیلی بزرگ است. ۱۸ سال سن دارم و به خاطر خجالت از خدا نمازم را ترک کردم و الان هم روزه نمی گیرم. کمکم کنید از این حالت فاصله بگیرم. چکار باید بکنم؟
پاسخ: بدون تردید آن مقدار که باعث سوزشی در دلش نسبت به یک گناهی که مرتکب شده، می شود خوب است. پشیمان شدن و شکستن دل به خاطر کاری که کرده و گناه را کوچک نشمردن خوب است. درست است که گناه صغیره را در مقایسه با گناه کبیره می گوییم، ولی هر گناهی تمردد خداست و بزرگ است. بنابر این تا این مقدار درست است که خجالت کشیدن، سوختن و پشیمان شدن است، ولی اثری که براین محقق شود نه اینکه یک خطای بزرگتر مرتکب شود و از خدا فاصله بگیرد. این باید تازیانه باشد که آدم راه بیفتد. همان خدایی که در قرآن یا در ادله دینی ما بحث حرمت گناهان طرح می کند خودش وعده می دهد: ان الله یحب التوابین (سوره بقره-آیه ۲۲۲): خدا کسانی که خیلی توبه می کنند خیلی دوست دارد. در روایت داریم خدا آن کسی را که زمین می خورد ولی خیلی زود هم برمی گردد، دوست دارد. پس آن خجالتی که باعث شود نماز و روزه را ترک کند، آن از چاله به چاه افتادن است و یک گناه بزرگ مرتکب شدن است، لذا شما بیاید آن وعده های که خداوند داده جدی بگیرید. شیطان می خواهد این بلا را بر سر بعضی در بیاورد، آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. این اشتباه است شما هر موقعی که بر گردید و اصلاً آن خجالت شما پشیمانی و توبه است. اصل توبه همان سوزش و شکستن دل است و اینکه از گناه بدتان آمده است. این نشان می دهد که ذات شما خوب است. علامت شیعه بودن این است که از گناه بدش بیاید. خود خدا گفته گناهتان هر چقدر است، بسوی من بیاید. ان الله یغفر الذنوب جمیعا (سوره زمر-آیه ۵۳): خدا تمام گناهان را می بخشد یعنی هیچ گناهی نیست که بخشیده نشود و اگر در قرآن همه را بجز شرک می فرماید، شرک در جایی است که شخص توبه نکند، وگرنه اگر در دنیا توبه کند آنهم بخشیده می شود. خود ناامیدی و در جا زدن خودش از چاله در آمدن و به چاه افتادن است.
سوال: من قبلاً گناهی مرتکب شدم که اگر فاش شود زندگی و آبرویم تباه می شود. چهار ماه است که از خدا معذرت می خواهم و می خواهم مرا ببخشد و آبرویم را حفظ کند و بعضی اخلاقیاتم را عوض کردم شاید خدا مرا ببخشد، اما ته دلم می گوید خدا تو را نبخشیده است. ترس از خشم خدا و بی آبرویی زندگی ام را تلخ کرده است. من چکار کنم؟ راهنمایی ام کنید.
پاسخ: بطور کلی یکی از چیزهایی که در دعاها از جمله برای بخشش و مغفرت، بشدت به ما توصیه کردند که حسن ظن داشته باشید یعنی امیدوارانه بخواهید. روایت داریم که وقتی چیزی می خواهید امید داشته باشید همین جاست و حاجتتان داده می شود. اگر با تردید و سوء ظن باشید از القائات شیطان است که همیشه کام انسان تلخ باشد و فکر کند از رحمت خدا دور افتاده است یعنی اگر مردانه پشیمان شدند و به سمت خدا برگشتند به این القائات توجه نکنند. توجه کردن به اینها یعنی کم دیدن رحمت خدا. هرچه شما بیشتر حسن ظن داشته باشید خدا به همان صورت با تو رفتار می کند. اگر حسن ظن داشته باشی: خدایا تو که ستار هستی آبروی مرا حفظ می کنی و می پوشانی، خدایا من گناهی کردم تو جبران می کنی چون از آن پشیمان شدم. اگر واقعاً امیدوارانه دعا کند که باید اینطور باشد، خدایی که اینطور به ما مشتاق است روایت است اگر بدانند آنهایی که به من پشت کردند، من چقدر مشتاق آنها هستم از شوق می میرند. شما که پشت نکردید. پس شما مشتاقانه و امیدوارانه بخواهید و مطمئن باشید اگر صمیمانه پشیمان شدید آن گناه بخشیده شده است.
سوال: من یک بنده گناهکار هستم که تا یک روز قبل از ماه رمضان هم به گناهم ادامه دادم، اما الان توبه کردم و روزه ام. اما به نظرم توبه ام از ته دل نبوده و بعضی وقتها وسوسه می شوم به طرف آن گناه برگردم. به نظر شما عبادت من در درگاه خداوند قبول می شود یا خیر؟
پاسخ: مسلماً آن توبه قبول بوده و این وسوسه است شما را به همان گناه برمی گرداند. هر چیزی که آثارش دور شدن از خدا باشد، از القائات شیطانی است. وقتی واقعاً آدم پشیمان شده است و آدم می فهمد که پشیمان است و می بیند که از آن کار بدش آمده است همین توبه است. امام محمد باقر (ع) می فرماید: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ : توبه کننده از گناه همانند کسی است که گناه ندارد. کسی که پشیمان می شود نشان می دهد که ذات پاکی دارد که گناه و آلودگی با او سنخیت ندارد و از گناه بدش می آید. این را به فال نیک بگیرید که شما الماسی هستید که داخل گِلی افتادید و وقتی پشیمان شدید و با توبه شستشو دادید، دیگر آلودگی ها برطرف شده و دیگر برنگردید. برگشت و شک کردن، سوء ظن است.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۳۱-۰۵-۱۳۸۹
.






