Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
منبر یکپارچه (1 م 24) متن گردآوری ایمان متن گردآوری ولادت حضرت زینب متن گردآوری وفات حضرت زینب

دشمن شناسی؛ اهمیت و ابزار دشمن

zeynab-03

دشمن شناسی؛ اهمیت و ابزار دشمن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱. نمونه دشمن‌شناسی زینب کبری

مگر می‌شود ایام، ایام زینب کبری باشد و از کربلا نگفت؟

حضرت زینب (سلام الله علیها) به ‌عنوان شخصیتی که حادثه کربلا را به انتها رساند، هیچ‌گاه مدیون کسی نمی‌ماند. در روایات معتبر نقل شده است زمانی که اسرا از کاخ یزید ملعون به سمت مدینه حرکت کردند پس از این‌که یزید خطاب کرد کمی تخفیف به خاندان وحی بدهید، بالاخره کاروان اسارت به سرمنزل مقصود خود، مدینه منوره رسید.

راوی می‌گوید: وقتی خاندان اهل‌بیت (علیهم السلام) آماده شدند و بارهایشان را جمع و جور کردند تا از کاروانیان خداحافظی کنند، حضرت زینب (س) خطاب کرد به دختر‌ها و کسانی که با ایشان بودند تا همگی جمع شوند. در تاریخ آمده که پارچه‌ای را بر روی زمین پهن کرده و فرمود: هر کس چیزی از غارت یزیدیان برایش باقی مانده در این پارچه بگذارد تا به عنوان صله و هدیه به سر ساربان بدهیم.

بانوان دارایی‌هایی را که برایشان باقی مانده بود جمع کردند و حضرت زینب (س) به یکی از اطرافیان فرمود این صله را به سرساربان برساند. سرساربان ابتدا از دریافت هدایا امتناع ورزید و گفت: من دو برابر این هدایا را از یزید بن معاویه گرفته‌ام. حضرت زینب (س) در پاسخ به ساربان فرمود: خیر. این پیشکشی است از ناحیه دختر امیرالمؤمنین (ع)، به دلیل این‌که بعد از کاخ یزید تا مدینه شما یک مقدار به ما تخفیف دادی، کمتر تازیانه زدی و با ما بهتر برخورد کردی. این صله را دختر امیرالمؤمنین (ع) به عنوان هدیه و تشکر از تو برایت فرستاده است.

نقل می‌کنند که سرساربان بر روی زمین نشست و با تعجب به آسمان نگاه کرد. دست در دل خاک برد و مختصری خاک از زمین برداشت و به آسمان ریخت و خطاب کرد: خدایا ما چه خانواده‌ای را منزل به منزل با سر مطهر سیدالشهدا (ع) در غل و زنجیر با خودمان به اسارت بردیم؟

بهترین نتیجه‌ای که می‌توان از این داستان تاریخی گرفت این است که وقتی زینب کبری (س) نسبت به دشمنش در لحظه آخر این چنین اکرام و محبت می‌کند پس برای شیعیان، محبین و کسانی که ریزه‌خوار سفره این خانواده هستند، چه می‌کند؟

زینب کبری برای تنبه و تلنگر این سرساربان که جزء دوستان نبود بلکه دشمن بود با او این‌طور برخورد کردند. برخورد ایشان با افراد مختلف حتی با دشمن‌های مختلف متفاوت بود؛ در کوفه با مردم کوفه که روزی همسایه ایشان بودند با عتاب حرف زدند و در شام که حضرت را نمی‌شناختند به نحو روشنگری صحبت فرمودند. دشمن، دشمن است اما نحوه برخورد با هر دشمن باید فرق کند؛ و این تفاوت برخوردها نشانه دشمن‌شناسی زینب کبری است.

۲. دشمن‌شناسی ویژگی حضرت زینب

شخصیت زینب کبری یک شخصیت اسوه و الگو است. برای الگوگیری و اقتدا به ایشان ابتدا باید با صفات و سیره آن حضرت آشنا شویم. یکی از صفات حضرت زینب سلام الله علیها دشمن‌شناسی آن بانوی بزرگوار است.

حضرت زینب (س) مؤثرترین نقش را در صیانت از انقلاب امام حسین (ع) و تحریف‌زدایی داشت؛ وقتی مردم کوفه را خطاب قرار داد، آنان را مورد سرزنش قرار داد و به افشای ماهیت دشمن و معرفی جنایات حکومت پرداخت و علل قیام امام حسین (ع) را بازگو کرد. در صحبت با یزید انگشت بر نقطه ضعف او گذاشت و او را ابن طلقا (فرزند آزادشدگان) خواند و او را در هم کوبید.

تحقیر دشمن از روش‌های حضرت زینب (س) است. حضرت خطاب به یزید فرمود: افسوس که ناچار از گفتگو با تو هستم وگرنه من تو را کوچک‌تر و حقیرتر از آن می‌دانم که با تو سخن بگویم. قسم به خدا که جز از خدا ترسی ندارم.

دشمن می‌خواست اقتدار خاندان اهل‌بیت (ع) را در هم بشکند اما ایشان مقتدرانه وارد جلسه یزید شدند و اقتدار او را در هم شکستند و این برخورد مقتدرانه حضرت زینب (س) در حال اسارت و در جلسه خلیفه، زمانی که به قول خودش دشمن را در هم کوبیده بود و سرمست پیروزی بود، یزید را در هم شکست.

۳. اهمیت دشمن‌شناسی

۳.۱- تکلیف الهی و تأکید قرآن و روایات

دشمن‌شناسی از مفاهیمی است که در آیات و روایات اسلامی مورد توجه قرار گرفته است و بر هوشیاری همیشگی مؤمن و دشمن‌شناسی او تأکید شده است؛ و تبرّی از دشمن که لازمه آن دشمن‌شناسی است در زمره فروع دین قرار دارد. در طول تاریخ، علمای شیعه نیز به پیروی از معارف و احکام دینی توجه و اهتمام زیادی به معرفی دشمن و موضع‌گیری در قبال آن داشته‌اند. همچنین بخش قابل‌توجهی از آیات قرآن به مسئله دشمن‌شناسی اختصاص دارد.

امام کاظم علیه السلام فرمود:

خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما (سلام الله علیه) به رشته ولایت ما چنگ می‌زنند و بر موالات ما ثابت و استوار می‌مانند و در برائت و بیزاری از دشمنان ما پابرجا و محکم می‌مانند. آن‌ها از مایند و ما از آن‌هاییم. آن‌ها ما را به امامت برگزیده‌اند و به پیشوایی ما راضی هستند و ما آن‌ها را به عنوان شیعه خود برگزیده‌ایم و به عنوان شیعه خویش پسندیده‌ایم. خوشا به حال آن‌ها! به خدا سوگند آن‌ها در روز قیامت با ما و در کنار ما هستند.[۱]

اگر جامعه‌ای در اوج خداشناسی و خداباوری و خداگرایی باشد اما در برابر دشمن موضع نگیرد و عکس‌العمل نشان ندهد دینش فایده‌ای ندارد. در آیه الکرسی که مدام ورد زبان ماست، خداوند می‌فرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله» و در جای دیگر می‌فرماید: «ان اتقوا الله و اجتنبوا الطاغوت»؛ این‌طور نیست که بین این‌ها تقدم و تأخر باشد؛ این دو با هم و لازم و ملزوم هم هستند و باید توأمان در اعتقادات ما جای بگیرند.

۳.۲- گمراهی و سرگردانی

حکایت کسی که دوست و دشمن برایش فرقی نداشته باشد حکایت کودکی است که در بازار دنبال هر خانمی که چادر به سر دارد  راه می‌افتد به خیال این‌که مادرش است. واضح است که این کودک سرگردان خواهد شد و به دست نااهلان خواهد افتاد. درست است که مادر را دوست دارد و مادر نسبت به او مهربان است اما شناخت مادر کافی نیست؛ کودک باید هم مادر را بشناسند و هم دیگران را. باید بداند دزدهایی هم هستند. به همین دلیل مادرها به بچه‌ها می‌گویند در بازار دست من را رها نکن وگرنه گم خواهی شد یا دزد تو را می‌برد و اذیت می‌کند. کودک اگر مفهوم دزد را نشناسد و فرق بین مادر و دزد را نداند، ممکن است چادر هر کسی را بگیرد و دنبالش راه بیفتد. پس شناخت دوست کافی نیست، باید دشمن را هم شناخت.

۳.۳- فیض عظمی

گاهی مقابله با دشمنان خدا انسان را مشمول فیوضات بزرگی می‌کند. بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)، ابن زیاد در مجلسی که ترتیب داده بود بر روی منبر رفت و شروع به جسارت کردن به امام حسین (ع) و امیرالمؤمنین (ع) کرد. همه نشسته‌اند و گوش می‌کنند در حالی که می‌دانند دروغ می‌گوید؛ یک نفر هم برای اعتراض بلند نشد. در این میان یک جانباز به نام عبدالله بن عفیف که در جنگ‌ها هر دو چشمش را -یکی در صفین و دیگری در جمل در رکاب امیرالمؤمنین (ع)- از دست داده بود؛ بلند شد و گفت: «إِنَّ الْکَذَّابَ ابْنَ الْکَذَّابِ أَنْتَ وَ أَبُوک‏»[۲]؛ ابن زیاد! دروغ‌گو خودت، پدرت، جد و آبایت هستید. امام حسین (ع) فرزند پیغمبر و سید شباب اهل بهشت بود…

شروع به گفتن فضایل امام حسین در بین جمعیت کرد و بساط ابن زیاد را به هم ریخت. یک نفر او را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد آورد. ابن زیاد گفت: سخنرانی من را به هم می‌زنی؟ می‌خواهی بگویم اعدامت کنند؟ گفت: چه افتخاری! شهادت، آن هم به دست خبیثی مثل تو! وقتی خبر شهادت امام حسین (ع) به من رسید خیلی غصه خوردم و گفتم: من نابینا بودم، اگر چنین نبود امام حسین را یاری می‌کردم؛ با خودم گفتم: دیگر مدال شهادت نصیب من نمی‌شود و تا آخر عمر از شهادت محروم می‌مانم؛ نمی‌دانستم خدا این‌قدر مرا دوست دارد که شهادتم را به دست خبیثی مثل تو قرار می‌دهد.

۴- ابزار دشمن

باید دشمن را شناخت و یکی از راه‌های شناخت دشمن، شناخت ابزار دشمن است. وقتی اره و چکش و میخ و تخته می‌بینید متوجه می‌شوید که اینجا نجاری است؛ وقتی پارچه و اتو و قیچی و نخ و سوزن می‌بینید متوجه می‌شوید که اینجا خیاطی است. با دیدن ابزار کار هر حرفه‌ای، آن حرفه را خواهید شناخت. در مورد دشمن هم اگر ابزار دشمن را بشناسید، به‌محض دیدن ابزارش، متوجه می‌شوید که دشمن اینجا است.

می‌گویند: روزی خانمی برای این‌که همسرش را امتحان کند بر کاغذی نوشت: عزیزم من دیگر از این خانه می‌روم و تو را تنها می‌گذارم و تا ابد به این خانه برنمی‌گردم. کاغذ را گذاشت کنار تخت‌خواب و به محض این‌که همسرش آمد خودش رفت زیر تخت‌خواب قایم شد تا عکس‌العمل همسرش را ببیند. همسر که آمد نامه را خواند و روی آن چیزی نوشت. تلفن را برداشت و گفت: «سلام عزیزم، خدا را شکر همسر لندهورم از خانه رفته و گفته است دیگر به خانه برنمی‌گردد. اصلاً بزرگ‌ترین اشتباه من ازدواج با او بود. الآن هم می‌آیم دنبال تو تا با هم خوش بگذرانیم. نیم ساعت دیگر همان رستوران همیشگی.» و رفت. خانم که ناراحت و عصبانی بود نامه را برداشت ببیند روی آن چه نوشته که دید همسرش نوشته: «خنگه پات پیداست. از زیر تخت زده بیرون. من برم نون بخرم و بیام.»

این یک شوخی بود ولی حقیقت این است که اگر نشانه‌ای از دشمن ببینیم، حضورش را متوجه خواهیم شد؛ در مورد ابزارها هم همین‌طور است.

۴.۱- ایجاد تفرقه

در زمان قاجار، مسجد کوچکی در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران قرار داشت. امام جماعت آن مسجد می‌گوید: شخص روضه‌خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می‌آمد و روضه حضرت زهرا (س) را می‌خواند و به خلیفه دوم و اهل سنت ناسزا می‌گفت و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که سنّی بودند، برای نماز به آن مسجد می‌آمدند.

روزی به او گفتم: «تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می‌خوانی و همان ناسزا را تکرار می‌کنی؟ مگر روضه دیگری بلد نیستی؟»

او در پاسخ گفت: «بلدم ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می‌دهد و می‌گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.»

از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد. فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه‌دار است.

به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: «نه من بانی نیستم. شخصی روزی دو تومان به من می‌دهد تا در آن مسجد چنین روضه‌ای خوانده شود. پنج ریال به آن روضه‌خوان می‌دهم و پانزده ریال را خودم برمی‌دارم.»

باز جریان را پیگیری کردم. سرانجام با یازده واسطه معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه‌خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده می‌شود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه‌خوان بیچاره می‌ماند.

دشمن سعی می‌کند با تفرقه انداختن و روشن کردن آتش جنگ، در بین اقوام، ملت‌ها و یا صنف‌های گوناگون و یا حتی بین خانواده‌ها [مانند اختلاف بین زن و شوهر یا فرزندان با پدر و مادر]، به اهداف خودش برسد و بتواند بر آن‌ها مسلط گردد.

اختلاف و تفرقه ابزار بسیار کارآمدی است چراکه باعث شکستن صفوف مستحکم مؤمنان شده و دشمنان از آن برای انحراف مؤمنین استفاده می‌کنند. قرآن درباره چگونگی ایجاد اختلاف انداختن شیطان، این دشمن قسم‌خورده انسان، می‌فرماید: شیطان مى‌‏خواهد در میان شما عداوت ایجاد کند.[۳] و درباره تفرقه‌افکنی کفار می‌فرماید: فرعون در زمین برتری‌جویی کرد و اهل آن ‌را به گروه‏‌هاى مختلفى تقسیم نمود.[۴]

اختلاف با تفرقه تفاوتی اساسی دارد: اختلاف پدیده‌ای طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است اما تفرقه امری غیرطبیعی و اجتناب‌پذیر است. باید اختلاف بینش‌ها و نگرش‌ها را در چارچوب طبیعی‌شان محدود کرد تا به تفرقه نینجامند.

تفرقه هنگامی بروز می‌کند که موارد وِفاق و اتفاق در نظر گرفته نشوند و بر فَرق‌ها و اختلاف‌ها پافشاری شود، به گونه‌ای که پیروان یک دین با وجود ایمان داشتن به خدای یکتا و پیروی از پیامبر و کتاب و قبله‌ای واحد، یکدیگر را گمراه، کافر و اهل باطل بپندارند.

در قرآن، اختلاف امری طبیعی دانسته شده است، همچنان که اختلافاتی از قبیل اختلافات فقهی که در فتواهای مراجع معظم وجود دارد از آن رو که مانع اتفاق و همبستگی مسلمانان و دین‌داران نمی‌شوند، تحریم نشده‌اند؛ و تنها اختلافاتی ممنوع شده‌اند که سبب فساد و فتنه می‌شوند.

مسلمانان و مؤمنین برای جلوگیری از این حربه دشمن، باید سعی کنند اختلافات را در بین خودشان حل کنند و به بیگانگان برای این مشکلات و معضلات اعتماد نکنند چراکه هیچ‌گاه دشمن دلسوز ما نخواهد بود.

خاطره‌ای از مرحوم ابوترابی نقل می‌کنند که بسیار آموزنده است:

یک روز صلیب سرخ آمده بود برای سرکشی به زندان‌های عراق. از آقای ابوترابی می‌پرسند که آیا شما را در اردوگاه کتک هم می‌زنند؟! همه جمعیت به ایشان خیره می‌شوند تا ایشان چیزی بگوید اما ایشان کلمه صحبت نمی‌کنند! نماینده صلیب سرخ هم می‌گوید خب حتماً مشکلی نیست و می‌رود. این در حالی بود که این مرد بزرگ این همه سال شکنجه شده بود و شب‌های بسیاری را تا صبح زیر بدترین شکنجه‌ها گذرانده بود.

فرمانده اردوگاه که این صحنه را می‌بیند کاملاً گیج می‌شود و با خود فکر می‌کند: چرا ایشان هیچ نگفت؟! ما که خودمان این‌ها را این‌قدر شکنجه داده‌ایم! چرا چیزی نگفت؟!

فرمانده ایشان را صدا می‌زند: بگو چرا چیزی نگفتی؟ جواب ایشان خیلی جالب است، آقای ابوترابی جواب می‌دهند: ما دو گروه مسلمانیم که با هم جنگمان شده است. نباید شکایت پیش کفار ببریم!

اما امروزه می‌بینیم متأسفانه حتی وقتی بعضی اشخاص به آسفالت دم خانه خود اعتراض دارند سریع فیلم می‌گیرند و برای شبکه‌های معاند و بیگانه ارسال می‌کنند. مگر جز دشمنی کردن با نظام و مردم کار دیگری هم از دست آن شبکه‌ها برمی‌آید؟

از نظر اسلام ارتباط با مشرکان و کفار در جهت رفع نیازهای اضطراری مانعی ندارد اما دوستی و تکیه کردن به آنان و نیز گره زدن سرنوشت جامعه دینی به آن‌ها در قالب مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی ممنوع است.

به عبارت دیگر، سطح روابط نباید در حد ائتلاف‌ و اتحاد با آنان باشد؛ زیرا این عمل باعث می‌شود تا آنان بر مؤمنان مسلط شده و بر اعتقادات آنان و فرزندانشان تأثیر منفی بگذارند. با عدم ارتباط، طبعاً دشمنان چنین تسلطی را از دست خواهند داد: اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، افرادى که آئین شما را به باد استهزاء و بازى مى‌‏گیرند، از اهل کتاب و مشرکان، دوست و تکیه‌‏گاه خود انتخاب نکنید.[۵]

پس هر جا دیدید کسی اختلاف‌افکنی می‌کند و صدای دوئیت می‌آید، هشیار باشید. در همین مسئله آب، وقتی می‌بینید می‌گویند یزدی‌ها فلان، اصفهانی‌ها فلان، خوزستانی‌ها این‌طور، چهارمحالی‌ها آن‌طور، بدانید که دارند بین شهرها و قومیت‌ها دودستگی می‌اندازند. مثال واضح‌ترش این است که می‌گویند کردستان ایران، کردستان عراق، کردها، عرب‌ها، ترک‌ها، لرها، شیعه‌ها، سنی‌ها و… این‌ها همه تفرقه‌افکنی است. این‌ها همه از حلقوم شیطان است. فریب این دودستگی‌ها را نخورید و در فضای مجازی نیز چنین پست‌هایی را انتشار ندهید که خواسته یا ناخواسته و دانسته یا ندانسته آب به آسیاب دشمن می‌ریزید و حنجره شما می‌شود حنجره شیطان.

۴.۲- القاء ناامیدی

گروهی از دوستان برای تفریح به شمال رفته بودند و با آسودگی خیال در میان جنگل، جست‌وخیز می‌کردند و مشغول کار خودشان بودند. ناگهان دو نفر را دیدند که در یک گودال پر از آب افتادند. سریع جمع شدند شاید بتوانند کمکی به آن دو بکنند. دیدند گودال خیلی عمیق است، وحشت‌زده قبول کردند که کمکی از دست آنان ساخته نیست و به دو نفری که درون گودال گیر افتاده بودند گفتند که خود را برای سرنوشت آماده کنند، چون با مرده‌ها فرقی ندارند.

اما آن دو نفر هیچ تمایلی به پذیرش سرنوشت شوم خود نداشتند و با تمام توان شروع به تلاش برای نجات از این مخمصه کردند. افرادی که بیرون از گودال بودند فریاد می‌زدند: بی‌فایده است. انرژی خود را هدر ندهید و تسلیم سرنوشت شوید. سعی کنید در این لحظات با یاد خدا جان بدهید! عده‌ای هم مرتب سرکوفت می‌زدند: اگر مواظب بودید در چنین موقعیتی گرفتار نمی‌شدید. دیگر تلاش فایده‌ای ندارد و باید تاوان این سربه هوا بودن را بدهید.

اما آن دو نفر با تمام توان تلاش می‌کردند و بعد از چند ساعت تلاش بی‌فایده، حسابی خسته شدند. بالاخره، یکی از آن‌ها به فریادهای دوستانش توجه کرد و آرام و مأیوس در انتظار سرنوشت ماند. همچنان که دیگران با ناامیدی به او نگاه می‌کردند، کم‌کم به زیر آب رفت و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. نفر دوم، با ذره‌ذره انرژی‌اش تلاش می‌کرد و دست‌وپا می‌زد و به هر چه که می‌توانست چنگ می‌انداخت اما بدن او هم دردناک شده بود و فوق‌العاده خسته به نظر می‌رسید.

دوستانش مجدداً فریاد برآوردند: سرنوشت محتوم خود را بپذیر و به ناراحتی پایان بده و آسوده بمیر؛ اما او با این‌که حسابی خسته شده بود هر لحظه بیشتر تلاش می‌کرد و این عجیب بود.

سرانجام با تلاش فراوان توانست خود را نجات دهد و از این مخمصه بیرون بیاید. آزادی معجزه‌آسای او را جشن گرفتند و دور او جمع شدند و پرسیدند: چرا وقتی ما به تو می‌گفتیم نجات تو غیرممکن است به تلاش خودت ادامه می‌دادی؟

آن فرد نجات‌یافته، حیرت‌زده از لب‌های آنان حرفشان را خواند و برای آنان توضیح داد که او کر است و وقتی قیافه و فریاد آنان را ‌دیده گمان می‌کرده که او را تشویق می‌کنند. او فقط تشویق دوستان را می‌فهمید و برانگیخته شده بود تلاش بیشتری بکند تا با وجود تمام مشکلات، پیروز شود!

این تأثیر شگرف امید و انگیزه در موفقیت فرد و جامعه است. در روایتی آمده است که روزی عیسی پیرمردی را دید که مشغول شُخم زدن زمین بود. عیسی دست به دعا بلند کرد و گفت: بارالها امید را از دل او بیرون ببر. در این لحظه پیرمرد دست از کار کشید. عیسی باز دعا کرد: بارالها او را با امیدواری پشت‌گرم فرما. عیسی دید که پیرمرد دوباره مشغول کار شد.

عیسی نزد پیرمرد رفت و از او علت کارش را پرسید. پیرمرد گفت: مشغول کار بودم که نَفْسَم مرا خواند و گفت: تو به سن پیری رسیدی، دیگر نباید کار کنی. من بیل خود را به گوشه‌ای گذاشتم. لحظه‌ای بعد مجدداً نَفْسم مرا خطاب قرار داد و گفت: برای ادامه زندگی ناچاری کار کنی تا محتاج دیگران نباشی. من هم دوباره مشغول کار شدم.

امروز دشمن همین نقطه را نشانه رفته است و همه شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی همه تلاش خود را می‌کنند تا نشان دهند اوضاع کشور خراب است و درست‌شدنی نیست. اگر همان‌طور که در این چهل و اندی سال که از انقلاب اسلامی می‌گذرد به حرف آن‌ها بی‌توجهی کنیم قطعاً پیشرفت‌های چشمگیر خواهیم داشت.

بر همین اساس است که رهبر فرزانه انقلاب حفظه الله دائماً تذکر می‌دهند که باید به جوانان و مردم امید بدهیم و خودشان در این کار پیشرو هستند.

هرگاه آماری شنیدید که در فضای مجازی در حال انتشار است یا از این زبان به آن زبان در حال چرخیدن است و این آمار ایجاد ناامیدی می‌کرد، بدانید که صد در صد دست دشمن در کار است.

مسلماً ایراد هست؛ مشکل هم هست اما انتشار آمارهای ناامیدکننده راه‌حل مشکل نیست؛ بلکه فقط بازدارنده و مانع تلاش است.

۴.۴- تحریم اقتصادی

سومین ابزار دشمن تحریم‌های اقتصادی است. دشمنان در این عرصه، صریح و بی‌پرده دست به دشمنی می‌زند. قرآن می‌فرماید:

آنان همان کسانى هستند که می‌گویند: بر کسانى‏ که نزد رسول خدا هستند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند؛ در حالى که خزانه‌های آسمان‏ها و زمین براى خداوند است ولى منافقان نمی‌فهمند.[۶]

معاویه در بخشنامه‌ای دستور داد یاران على‏ (ع) را از بیت‌المال محروم کنند: « ِ انْظُرُوا مَنْ قَامَتْ عَلَیْهِ الْبَیِّنَهُ أَنَّهُ یُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ فَامْحُوهُ مِنَ الدِّیوَانِ.»[۷] در کربلا نیز آب را بر یاران امام حسین بستند. امروز هم ابرقدرت‏ها براى به تسلیم کشاندن کشورها از فشار محاصره اقتصادى استفاده می‌کنند.

در ابتدای تاریخ اسلام، وقتی مشرکین و کفار از دست رسول‌الله و مسلمان‌ها خسته شدند و دیدند شکنجه راه به جایی نمی‌برد، آن‌ها را محاصره اقتصادی کردند و مسلمان‌ها چند سال را در شعب ابی‌طالب به سختی گذراندند. بعد از شهادت رسول‌الله نیز غاصبان، وقیحانه فدک را غصب کردند و ملک طلق فاطمه زهرا را از دستشان درآوردند تا راه را بر هرگونه اقدامی ببندند. در طول تاریخ هم همیشه شیعیان توسط حاکمان جور در تحریم اقتصادی بودند. در دوره متوکل چهار بار بارگاه امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا شخم زده شد[۸] که این اتفاق نشان‌دهنده عمق فشارها و هجمه‌های حکومت آن زمان علیه شیعیان است. به لحاظ معیشتی هم علویان در تنگنا و فشار اقتصادی شدیدی بودند. این فشار اقتصادی آن‌قدر زیاد بود که شیعیان هزینه مراجعه به طبیب یا حتی خرید لباس را نداشتند. طبق گزارش تاریخ، مخدرات علویه یک دست لباس پاک و مطهر بیشتر نداشتند و به صورت نوبتی لباس می‌پوشیدند و نماز می‌خواندند.[۹]

اکنون نیز که ما در فشار اقتصادی و تحریم‌ قرار گرفته‌ایم باید بهترین روش را برای دفع آسیب‌ها به کار بگیریم که طبق فرمایش رهبری عزیز، حمایت از تولید داخلی است. مسئولان به‌نوبه خودشان باید تولید داخلی را در لوایح و بودجه‌ها و قوانین و مصوبات حمایت کنند؛ مردم هم با خرید کالای ایرانی از آن حمایت کنند. این شیوه، نه‌تنها توصیه رهبری بلکه منش علما بوده است.

حضرت آیت‌الله مرعشی نجفی علیه الرحمه از سجایای اخلاقی بی‌شماری برخوردار بودند. ایشان می‌گوید: من از روز اولی که خودم را شناختم و روی پای خودم ایستادم، از البسه خارجی استفاده نکردم. تا آخر عمرشان هم همین‌طور بودند. ایشان می‌فرمود: این یک راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است.

یک بار خیاط آمد و به ایشان گفت: آقا دکمه از خارج می‌آید و برای قبا ناچاریم از آن استفاده کنیم، ایشان اجازه ندادند و مدتی در این فکر بودند که چه بکنند، بعد یکی گفت بعضی از خانم‌ها در خانه از این قیطان‌هایی که به لبه عبا می‌دوزند، شبیه دکمه درست می‌کنند و شما می‌توانید این را به خیاط بدهید. از این رو، لباس‌های ایشان هیچ وقت دکمه نداشت و از همین قیطان‌هایی که در داخل تولید می‌شد استفاده می‌کردند.

بیایید ما هم با خود عهد ببندیم کالای ایرانی بخریم مخصوصاً زمانی که کیفیت کالای داخلی با کالای خارجی تفاوت چندانی ندارد؛ خودکار ایرانی و خارجی مگر چقدر فرق دارد؟ بسیاری از لوازم‌خانگی ایرانی با نمونه خارجی از لحاظ کیفیت برابری می‌کند. همین‌طور اسباب‌بازی و …

 

پی نوشت ها:

[۱] طُوبَی لِشِیعَتِنا المُتَمَسّکینَ بِحَبلِنا فی غیبهِ قائِمِنا الثّابِتینَ عَلَی موالاتِنا و البراءَهِ مِن أعدائِنا أولئِکَ مِنّا وَ نَحنُ مِنهُم قَد رَضُوا بِنَا أئمهً و رَضِینَا بِهِم شیعهَ فَطُوبَی لَهُم، ثمّ طُوَبی لَهُم هُم وَ اللّهِ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یومَ القیامهِ (اثباه الهداه، شیخ حر عاملی، ج ۳، ص ۴۷۷).

[۲] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۴۵، ص ۱۱۹.

[۳] إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ البَغضَاء (مائده، ۹۱).

[۴] إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعا (قصص، ۴).

[۵] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاء (مائده، ۵۷).

[۶] الَّذِینَ یَقُولُونَ لَا تُنفِقُواْ عَلَى‏ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى‏ یَنفَضُّواْ وَ لِلَّهِ خَزَآئِنُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ (منافقون، ۷).

[۷] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۳۳، ص -۱۸۰.

[۸] اخبار الدولهْ العباسیه، ترجمه عبدالعزیز دوری، ص ۳۶۵ .

[۹] مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ص ۳۹۶، ناشر: دار الکتب قم:۱۳۸۵ش.

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *