سعادت ؛ اهمیت و راهکار سعادتمندی
۱۴۰۰-۰۹-۰۹ ۱۴۰۲-۰۶-۰۸ ۱۹:۲۱سعادت ؛ اهمیت و راهکار سعادتمندی

سعادت ؛ اهمیت و راهکار سعادتمندی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱- فضایل حضرت فاطمه سلام الله علیها و شیعیانشان
۱/۱- حرام بودن آتش جهنم بر شیعیان حضرت زهرا علیهاالسلام
انس بن مالک حکایت کند:
روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤال کرد.
گفتم: روزى عایشه به حضور فاطمه زهرا علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام است و مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته و آن را روى اجاقى که آتش زیر آن شعلهور بود قرار داده و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى که میجوشید به هم میزد و مخلوط مینمود.
عایشه با دیدن چنین صحنهای بهتزده گشت و با حیرت و تعجّب، از منزل دختر پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش، ابوبکر حرکت کرد.
چون به منزل پدرش وارد شد، گفت: اى پدر! هماکنون جریان عجیبى را از فاطمه زهرا مشاهده کردم که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است. او را دیدم در حالى که دیگ حریره، روى اجاق آتش میجوشید، با انگشت خویش آنها را به هم میزد و مخلوط مینمود.
ابوبکر گفت: اى دخترم، این موضوع را مخفى و کتمان دار، مبادا کسى متوجّه شود که این امر بسیار مهم و عظیم است.
ولى همینکه پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب میکنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول میپندارند. سوگند به آن کسى که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش برانگیخته است، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است.
همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در امان خواهند بود؛ و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او (اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام) هستند و جنّیان در رکاب آخرین فرزندش (امام زمان علیه السلام) با مخالفان و ظالمان میجنگند. در آن هنگام، زمین تمام برکات و گنجینهها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود.
پس واى به حال کسى که در فضائل و مناقب بیشمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانى را که به هر عنوانى، کینه و دشمنى شوهرش، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند.
در پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مینماید و شفاعتش مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت.
۱/۲- سعادتمند واقعی محب امیرالمؤمنین است
آتش جهنم بر شیعیان و محبین فاطمه زهرا سلام الله علیها حرام است و کسی که محب فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین باشد عاقبتبهخیر و سعادتمند میشود. فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل میکند:
پدرم درب خانه ما آمدند و فرمودند: شما اهلبیت من هستید. من شما را دوست دارم و علی را بهخصوص دوست دارم و فرمودند: «أَنَّ السَّعِیدَ کُلَّ السَّعِیدِ حَقَّ اَلسَّعِیدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً.»[۱]
۱/۳- حضرت زهرا سلام الله علیها سعیده هستند
یکی از صفات فاطمه زهرا سلام الله علیها سعیده به معنای سعادتمند است.
۲- اهمیت سعادت و عاقبتبهخیری
آیا تا آخر عمر بر این محبت هستیم؟ چقدر افرادی را میشناسید که بر محبت اهلبیت بودند و در همین مجالس در کنار ما بودند اما الآن دین و ایمان را کنار گذاشتهاند؟ هیئتیهایی بودند که به خاطر کرونا به شبهه برخوردند و گفتند این چه امام حسینی است که کرونا را درمان نمیکند و بیماری را شفا نمیدهد؟ و کلاً دین را کنار گذاشتند.
یکی از روحانیون مشهور تلویزیونی که نمیخواست نامش برده شود تعریف میکرد:
در محله ما مداحی بود که بسیار علاقهمند اهلبیت بود و برای آل الله مداحی میکرد. ایشان به سرطان طحال و کبد مبتلا شد و حالش بسیار بد بود تا جایی که پزشکهای اصفهان جوابش کردند. در شیراز بیمارستانی بود که آنجا امید به درمان داشت که آنجا هم بعد از چند دوره درمان تقریباً از درمانش قطع امید کردند. خودش میگفت: بعد از اینکه در شیراز از من قطع امید کردند به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام توسل کردم. اتفاقاً شفا هم پیدا کرد و خودش را نظرکرده حضرت عباس علیه السلام میدانست. از من هم درخواست کرد که واسطه شوم تا بعد از برنامه، بیاید و جریان شفایش را برای مردم تعریف کند و بگوید: مردم دین حق است و شفا دادن اهلبیت علیهم السلام حق است. من خودم شاهد و نمونه بر حق بودن این دستگاه هستم.
بعد از مدتی ایشان در هیئت با شخصی دعوا کرد و از هیئت بیرون رفت به امید اینکه کسی دنبالش برود و او را برگرداند اما کسی دنبالش نرفت و این مداح به قول خودش نظرکرده ابالفضل العباس علیه السلام از هیئت رفت که رفت. کمکم عکس پروفایلش را در حالی که همراه خانمهای غیر محجبه بود دیدیم و از پارتیهای شبانهاش لایو اینستاگرام گذاشت. الآن در خانه دستگاه تولید مشروب دارد و در کل محله مشروب پخش میکند.
عاقبتبهخیری و سعادتمند شدن چیزی نیست که خدا برای ما ضمانت کرده باشد. آیتالله مرعشی میفرمود: من از خانه که بیرون میروم خدا را به چهارده معصوم علیهم السلام قسم میدهم که وقتی برمیگردم بر همین دین بازگردم و خدایناکرده بیدین نشوم.
۳-تفاوت سعادت و لذت[۲]
سعادت و لذّت خیلى به هم نزدیک و قریب الافق هستند. هیچ کس را به خاطر اینکه طالب لذّت و سعادت خویش است نمىتوان سرزنش کرد؛ چون این یک حقیقت فطرى و جبرى است، از دایره اختیار انسان خارج خواهد بود و اصولاً هستى او چنین بوده و خداوند او را اینگونه آفریده است.
عمده تفاوت آن دو در این است که لذّت در موارد لحظهاى و کوتاه مدّت نیز بکار مىرود ولى سعادت صرفاً در مورد لذّتهای پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد؛ مثلاً هیچگاه درباره کسى که غذاى لذیذى را مىخورد و براى لحظاتى از آن لذّت مىبرد مفهوم سعادت را بکار نمىبرند بلکه مىگویند: از خوردن غذا لذّت برد و هیچوقت به خاطر خوردن این غذاى لذیذ نمىگویند: او سعادتمند است.
پس در سعادت، لذّت پایدار نهفته است و اگر ممکن بود کسى در زندگى همیشه لذّت ببرد او کاملاً سعادتمند بود؛ ولى از آنجا که زندگى خالى از درد و رنج وجود ندارد مىتوان گفت: سعادتمند در این جهان کسى است که لذّتهای وى از نظر کیفیت یا کمیّت نسبت به درد و رنجهایش برترى و فزونى دارد و در آن دو ویژگى لحاظ مىشود: ۱ ـ از جهت کیفى، برترى ۲ ـ از جهت کمى، دوام. قرآن نیز در مقایسه بین لذّتهای دنیوى و اخروى بهمنظور دعوت به سوى آخرت و تشویق ایشان به حرکت در مسیر سعادت معنوى با تعبیراتى نظیر: «وَاْلآخِرَهُ خَیْرٌ وَ اَبْقى» بر این دو ویژگى تأکید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد مىکند که لذّت آخرت از لذّت دنیا از نظر کیفى بهتر و به لحاظ کمّى پایدارتر است.
۴- راهکار سعادتمند شدن
امام سجاد علیه السلام سعادتمندی انسان را به چهار امر، گره زده و فرموده است:
ای فرزند آدم تو همیشه به خیر هستی مادامیکه…[۳]
۴.۱- واعظ درونی داشته باشی: مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ
تا زمانی که واعظی در درون نفس خودت همیشه تو را به خیر موعظه کند تو بر خیر هستی. در روایت آمده است: رسولالله به اباذر میفرمود: اباذر مرا موعظه کن. ابوذر میگفت: ای رسولالله من چه به شما بگویم شما که خودتان همه چیز را میدانید. رسولالله میفرمود: اباذر، در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.
موعظه شنیدن خوب است و بهتر از آن این است که واعظ از نفس خودمان باشد؛ در وجود خودمان کسی را داشته باشیم که موقع خطا و اشتباه به ما نهیب بزند. شخصی را تصور کنید که دیابت دارد. اگر یک شربت شیرین و دو عدد کیک خامهای خوشمزه به او تعارف کنند، لب نمیزند؛ دلش میخواهد اما عقلش میگوید نباید بخوری برای تو خوب نیست. چنین شخصی اگر کسی هم اطرافش نباشد چون در وجود خودش واعظی دارد، غیرممکن است شربت و شیرینی را میل کند. عقلش اجازه نمیدهد که خطا و اشتباه کند. این بهترین حالت موعظه است.
شخصی برای عمل به اتاق عمل رفته بود. دکتر که آمد گفت: اشکالی ندارد سعید، عمل سختی نیست. راحت انجام میشود، ناراحت نباش! سعید که روی تخت خوابیده بود گفت: بله آقای دکتر. میدانم عمل سختی نیست و نمیترسم. دکتر گفت: ساکت باش! تو را نمیگویم! سعید خودم هستم!
همه خوب و بد را میشناسیم و میدانیم چه کاری اشتباه است و چه کاری صحیح است؛ منتها گاهی اوقات به حرف عقلمان گوش نمیدهیم و کاری که هوای نفس میگوید را انجام میدهیم. حواسمان باشد هنگامی که نامحرمی از کنارمان رد میشود و دلمان میخواهد نگاه کنیم، به حرف عقلمان گوش کنیم و نگاه نکنیم؛ وقتی در فضای مجازی میچرخیم کانالها و پیجهای نامناسب را رد کنیم حتی اگر کسی خبردار نمیشود؛ وقتی با خواهر یا مادرمان در حال صحبت هستیم و کلهپاچه خواهرشوهر و مادر شوهر را در قابلمه غیبت بار گذاشتهاند زیرش را روشن نکنیم. در درون خود واعظی برای جلوگیری از گناه داشته باشیم.
۴.۲- محاسبه نفس کنی: مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَهُ لَهَا مِنْ هَمِّکَ
امام سجاد علیه السلام بعد از واعظ درون، محاسبه نفس را شرط سعادتمندی میدانند. تصور کنید دانشآموزی را که هر شب از خودش امتحان بگیرد و درسی را که معلم داده مرور کند. این دانشآموز چقدر موقع امتحان پایانترم راحت و بدون دغدغه است؟ کسی که هر شب محاسبه نفس کند هم عاقبتبهخیر میشود.
در اهمیت محاسبه نفس همین بس که امام کاظم علیه السلام میفرماید: از ما نیست کسی که هر روز محاسبه نفس نکند.[۴]
امام صادق بهترین زمان محاسبه نفس را هنگام خواب معرفی کرده و میفرماید:
هرگاه در بستر رختخواب رفتی ببین در طول روز چه کردهای.[۵]
کسی که واعظی در درون خود دارد که اجازه خطا و اشتباه به او نمیدهد و بهعلاوه هر شب هنگام خواب محاسبه نفس میکند و خودش را به محاکمه اشتباهاتی که در طول روز از او سر زده میکشاند و بررسی میکند که واجباتش را چطور انجام داده و جوارحش را در چه مسیری استفاده کرده است، کمکم گناهش کمتر و کمتر میشوند و مرتکب خطاها و گناهان تکراری نمیشود. البته باید توجه داشت که در محاسبه نفس دست به توجیه خطاها و گناهان نزنیم.
شهدا الگوهای خوبی برای محاسبه نفس هستند. پدر شهید احمدیروشن میگوید:
مصطفی در دوران نوجوانیاش روزی برای خرید نان سنگک به نانوایی رفت. وقتی با نان به خانه بازگشت، دیدم چندین سنگ به نان چسبیده، سنگها را از نان جدا کردم و به مصطفی دادم تا به نانوایی برگرداند. مصطفی بدون اینکه چیزی بپرسد سنگها را به نانوایی برگرداند و بازگشت و بعد از من سؤال کرد: این چند سنگ چه ارزشی داشت که باید به نانوایی بازمیگرداندم؟ به مصطفی گفتم: اگر قرار باشد با هر نان چندین سنگ از تنور نانوایی کم شود، بعد از مدتی سرمایه صاحب نانوایی از بین رفته و ما هم به اندازه همان چند سنگ در این خسارت شریک هستیم، چون پول نان را پرداخت کردهایم نه چیز دیگری را.
بعد از شهادت مصطفی چند تن از دوستان مصطفی نزد من آمدند و این خاطره را از زبان مصطفی بیان کردند و گفتند: شهید مصطفی همیشه این خاطره را برای دوستانش تعریف میکرد، خاطرهای که در ذهن مصطفی حک شده بود و من هم با برگشت به گذشته کاملاً برایم یادآوری شد.
کسی که از صبح تا شب واعظی در نفسش خطاها و اشتباهاتش را به خودش تذکر بدهد و از طرفی هم شب به شب محاسبه نفس کند ممکن است این توهم برایش پیش بیاید که آدم خیلی خوبی است. امام سجاد در فراز بعدی روایت برای جلوگیری از این آسیب ما را به خوف دعوت کرده است.
۴.۳- خوف لباس رویی تو باشد: وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً
امام میفرماید خوف باید تابلویی باشد مقابل چشمانت که به خودت غره نشوی و فکر نکنی آدم خیلی خوبی هستی. همیشه باید از آتش جهنم در خوف باشیم و از عذاب الهی ترس داشته باشیم. البته که خدا رحمتش بر غضبش پیشی گرفته[۶] اما بدون خوف نمیشود. انسان هر قدر هم که خوب باشد بهتر از رسولالله و فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست. در روایت است:
هنگامى که آیه ۴۴ حجر[۷] بر پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله نازل شد، آن حضرت بسیار گریه کردند تا آنکه اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسى توان سخن گفتن با حضرت را نداشت.
از آنجا که هرگاه پیغمبر اسلام صلى اللّه علیه و آله دخترش را میدید، شادمان و خوشحال میگردید، سلمان به سوى منزل فاطمه زهرا آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش ببرد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقدارى جو است و با خود این آیه قرآن را زمزمه مینماید:
«وَ ما عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و أبْقى.»[۸]
سلمان فارسى بر حضرت سلام کرد و بعد از آن، جریان ناراحتى و گریه حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله را براى آن بزرگوار بیان نمود.
فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند. سلمان فارسى با دیدن چنین زندگى و لباسى به گریه افتاد و گفت: چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران رؤسا و پادشاهان لباسهای سُندس و ابریشم بپوشند و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند ولى دختر محمّد، پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله، چادر پشمینِ وصلهدار بپوشد و این همه سختى و مشقّت را تحمّل نماید.
هنگامى که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله وارد شد، اظهار نمود: یا رسول اللّه! سلمان از زندگى و لباسهای من تعجّب کرده و در گریه و اندوه، فرو رفته است.
حضرت رسول صلوات اللّه علیه به سلمان فرمود: دخترم، فاطمه محبوب خدا است و از سابقین در ورود به بهشت خواهد بود.
پس از آن، حضرت زهرا سلام اللّه علیها اظهار داشت: پدر جان، دخترت فداى تو گردد! چرا گریان بودهای؟
حضرت رسول فرمود: دخترم، جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.
حضرت زهرا سلام اللّه علیها با شنیدن آن دو آیه قرآن گریست و به صورت بر زمین افتاد و گفت: واى به حال گناهکارانی که اهل آتش جهنّم گردند.
سلمان چون این صحنه دلخراش را دید، گفت: اى کاش من گوسفندى میبودم تا مرا میکشتند و قطعهقطعه میکردند و میخوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمیشنیدم!
و ابوذر گفت: اى کاش مادرم عقیم بود و مرا نزائیده بود و اینگونه وصف آتش دوزخ را نمیشنیدم!
و سپس مقداد گفت: و اى کاش من دانهای در منقار پرندگان میبودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمیشنیدم.[۹]
ما از این بزرگواران بهتر نیستیم. نباید خوف از عذاب الهی از وجود ما بیرون برود. هر چقدر هم که خوب باشیم و هر چقدر هم که محاسبه نفس داشته باشیم بالاخره ممکن است اشتباهاتی داشته باشیم.
شهید دکتر چمران با همه مقامات و درجاتی که داشت میگفت: اگر نماز شب نخوانیم ورشکست میشویم. وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، غاده طاقت نمیآورد، میگفت: «بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی.» و مصطفی جواب میداد: «تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست میشود، باید سود دربیاورد که زندگیاش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست میشویم.» اما غاده که خیلی شبها از گریههای مصطفی بیدار میشد کوتاه نمیآمد، میگفت: «اگر اینها که اینقدر از شما میترسند بفهمند اینطور گریه میکنید… مگر شما چه معصیت دارید؟ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.» آن وقت گریه مصطفی هقهق میشد، میگفت: «آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟»
دعای ابوحمزه مناجات عارفانه قشنگی است. خوب است گاهی در غیر از ماه مبارک رمضان هم این دعا را بخوانیم. امام سجاد در فرازی از این دعا میفرماید:
اَبْکی لِخُروُجِ نَفْسی؛
گریه میکنم برای جان دادنم،
اَبْکی لِظُلْمَهِ قَبْری اَبْکی لِضیقِ لَحَدی؛
گریه میکنم برای تاریکی قبرم، گریه میکنم برای تنگی لحدم،
اَبْکی لِسُؤالِ مُنْکَر وَنَکیر اِیای؛
گریه میکنم برای سؤال نکیر و منکر از من،
اَبْکی لِخُروُجی مِنْ قَبْری عُرْیاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی عَلی ظَهْری؛
گریه میکنم برای بیرون آمدنم از قبر، در حالی که برهنه و خوار، بار سنگینم را به پشتم دارم.
۴.۴- حزن لباس زیرین تو باشد: وَ الْحُزْنُ لَکَ دِثَاراً
بعد از اینکه واعظ درونی داشتی و محاسبه نفس هم کردی و از آیندهات هم ایمن نبودی و در ترس بودی، ممکن است به گذشتهات غره شوی. پس مثل زیرپیراهنی که همیشه بر تن داری اما پیدا نیست حزن از گذشته هم برای تو در عقبه ذهنت باشد؛ همیشه از خودت و گذشتهات ناراحت باش که:
چرا بهتر انجام ندادم و چرا بیشتر انجام ندادم؟
اگر نماز خواندم چرا اول وقت نبود؟
اگر اول وقت بود چرا در مسجد نبود؟
اگر در مسجد بود چرا با حضور قلب نبود؟
اگر حضور قلب بود چرا بیشتر و بهتر و کاملتر نبود؟
وای به حال کسی که از عبادتش راضی باشد و ناراحت کمکاری خود نباشد.
۵- روضه
اصلاً خیلی وقتها همین حزن خودش عبادت است. فرمودند: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَهٌ.»[۱۰]
چه کردند با فاطمه زهرا که تا زنده بود گریه میکرد؟ زنهای مدینه دیدند چند روز است زهرا بیرون نمیآید و صدای گریهاش را نمیشنوند. آمدند خانه بیبی برای دیدن زهرا، امّا چه زهرایی «ذابَ لَحمَها وَجَثَّ جَلدَها عَلی عَظمَها»؛ گوشت بدن آب شده و پوست روی استخوان چسبیده بود.
گفتند: «یا بنت رسولالله، کیف اصبحت؟» فرمود: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُن قَالِیَهً لِرِجَالِکُن»[۱۱]؛ صبح کردم در حالی که از دنیای شما سیر و از مردان شما بیزارم. آن وقتی که بین در و دیوار ناله کردم به دادم نرسیدید. پهلوی مرا شکستند و بچهام را کشتند، حالا وقت مرگم احوالپرسی میکنید؟ زنها گریان شدند و رفتند به شوهرانشان گفتند: این فاطمهای که ما دیدیم میمیرد. عصر مردم باخبر شدند که زهرا از دنیا رفته است. درب خانه جمع شدند. ابوذر آمد و فرمود: بروید ما فعلاً جنازه را برنمیداریم.
«فلما نامت العیون»؛ وقتی که چشمها به خواب رفت علی میخواهد به وصیت زهرا عمل کند،
بدن او را غسل داد و کفن کرد … یا زهرا
پی نوشت ها:
[۱] الأمالی (للصدوق)، ص ۱۸۲.
[۲] اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج ۱، صص ۳۱ تا ۳۳.
[۳] عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع یَقُولُ ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَهُ لَهَا مِنْ هَمِّکَ وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً وَ الْحُزْنُ لَکَ دِثَاراً إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعِدَّ جَوَاباً (الأمالی (للمفید)، ص ۱۱۰، المجلس الثانی عشر).
[۴] لَیس مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَومٍ (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص ۴۵۳).
[۵] إذا أوَیْتَ إلى فِراشِکَ َ فَانْظُرْ مَا سَلَکْتَ فِی بَطْنِکَ وَ مَا کَسَبْتَ فِی یَوْمِکَ وَ اذْکُرْ أَنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَنَّ لَکَ مَعَاداً (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۳، ص ۱۹۰).
[۶] یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ (دعای جوشن کبیر).
[۷] و إنّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اجْمَعین، لَها سَبْعَهُ ابْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ.
[۸] آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و بادوامتر است (شوری،۳۶).
[۹] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۳، ص ۸۷.
[۱۰] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص ۲۲۶.
[۱۱] الأمالی (للطوسی)، ص ۳۷۴، مجلس ۱۳.
.


