جهان پس از مرگ ۳ ؛ احتضار
۱۴۰۰-۰۹-۰۹ ۱۴۰۲-۰۹-۰۱ ۱۳:۴۹جهان پس از مرگ ۳ ؛ احتضار

جهان پس از مرگ ۳ ؛ احتضار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
۱-توصیف سختی جان دادن
روزی عزرائیل نزد موسی علیهالسلام آمد. موسی علیهالسلام پرسید: «برای زیارتم آمدهای یا برای قبض روحم؟»
عزرائیل گفت: برای قبض روحت آمدهام.
– ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
: مهلتی در کار نیست.
موسی علیهالسلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: به موسی مهلت بده! عزرائیل مهلت داد. موسی علیهالسلام نزد مادرش آمد و گفت: سفری در پیش دارم!
مادر گفت: چه سفری؟
موسی علیهالسلام فرمود: سفر آخرت. مادر گریه کرد.
موسی علیهالسلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیهالسلام زد و گریه کرد، دل موسی علیهالسلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.
خداوند به موسی علیهالسلام وحی کرد: ای موسی! تو به درگاه ما میآیی، این گریه و زاری برای چیست؟
موسی علیهالسلام عرض کرد: دلم به حال کودکانم میسوزد.
خداوند فرمود: ای موسی! دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش محبتم میپرورانم.
دل موسی علیهالسلام آرام گرفت و به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو میگیری؟
: از دهانت.
– آیا از دهانی که بیواسطه با خدا سخن گفته است جانم را میگیری؟
: از دستت.
– آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
: از پایت.
– آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفتهام؟
عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیهالسلام داد، موسی علیهالسلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیهالسلام گفتند: ای کسی که در میان پیامبران از همه راحتتر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی علیهالسلام پاسخ داد: مانند گوسفندی که زنده زنده پوستش را بکنند![۱]
این سختی جان دادن برای پیامبر خداست. خدا به فریاد ما انسان های عادی برسد در لحظه مرگ و لحظه جان دادن. در ادبیات دین به لحظه جان دادن، احتضار و به کسی که جان میدهد، محتضر میگویند.
۲-احتضار و محتضر
۲/۱-تعریف
واژههای احتضار و محتضر، از «حضر» گرفته شده است. واژه «حضر» گاه در برابر غیب (حاضر و غایب) به کار میرود و گاه در برابر بدوی و بادیهنشین که در این صورت به معنای شهرنشین و متمدن است.
محتضر به شکل مفعولی کسی است که مشرف به مرگ و در حالت نزع و سکرات و غمرات مرگ است.
شیخ طبرسی در مجمعالبیان در تبیین علت نامگذاری حالت جان کندن به احتضار مینویسد: نامگذاری این حالت به احتضار از آن جهت است که فرشتگان موکل شده بر او و بستگان و همچنین مرگ در نزد او حضور یافتهاند.[۲]
برخی هم گفتهاند احتضار به معنای آشکار شدن علائم مرگ، حالت جان کندن و واپسین دم زندگی است.[۳]
احتضار اولین مرحله و منزل از منازل آخرت و آخرین مرحله و منزل از منازل دنیا است؛ لحظه جان دادن و قبض روح است. البته اسامی دیگری هم دارد به نام سکرات موت و غمرات موت که در قرآن هم به آنها اشاره شده است.
۲/۲-وجه تسمیه
احتضار یعنی حاضر شدن؛ و زمانی است که مرگ انسان و فرشتگان مرگ حاضر میشوند. این همان وقتی است که در روایات به عنوان پایان وقت توبه از آن یاد شده است. فردی که در زمان احتضار قرار میگیرد در عین حال که چشم او به دنیا است، چیزهایی از آخرت را هم مشاهده میکند و به طور کامل و واقعی ملک الموت را میبیند. البته این دیدن با چشم سر نیست که دیگرانی هم که در کنار فرد محتضر نشستهاند بتوانند او را ببینند؛ این دیدن با چشم برزخی است. شبیه خواب دیدن است. در خواب، بدن افتاده و چشم، بسته است اما یک چیزهایی میبیند.
فرد اینجا در آستانه ورود به عالم دیگر، ملائکه را میبیند. وقتی اینها را میبیند دیگر توبه فایده و ارزشی ندارد؛ توبه زمانی ارزش دارد که فرد رجوع به خدا را انتخاب کند اما آن موقع دیگر انتخابی در کار نیست؛ دارند او را میبرند و او چاره دیگری ندارد. فرعون هم در لحظات آخر توبه کرد و گفت: من به خدای بنیاسرائیل ایمان آوردم[۴] اما ایمانى که به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار مىشود، در واقع یک نوع ایمان اضطرارى است که هر مُجرم و گنهکاری دم از آن مىزند، بیآنکه ارزشى داشته باشد و یا دلیل بر تکامل و حُسننیّت و صدق گفتار او گردد.[۵]
۲/۳-انواع احتضار
قبل از اینکه به بیان مشاهدات محتضر بپردازیم خوب است که بدانیم گاهی افراد خوبی هستند که خیلی سخت جان میدهند و بالعکس افراد بدی هستند که خیلی راحت جان میدهند. علت آن چیست؟
جواب این است: اولاً، سختی و راحتی جان دادن صرفاً آن چیزی نیست که با چشم میبینیم. تصور کنید کنار دوست خود نشستهاید و او در خواب است. یکدفعه از جا میپرد و میگوید: آیا تو دیدی آن چیزی را که من دیدم؟ شما خواهید گفت: نه. شما راحت خوابیده بودی. کابوس دیدی؟
در مورد احتضار هم همین است. نمیتوان از روی ظاهر قضاوت کرد. ممکن است فرد راحت به نظر برسد اما در حال تحمل شدیدترین سختی باشد و برعکس.
از روایات برمیآید که در لحظه آخر، جان دادن انسانها چهار گونه است:
دسته اول، آدمهای خوبی هستند که خیلی راحت از دنیا میروند. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که ملک الموت دو شاخه گل برای این فرد میآورد. یکی از آنها باعث نسیان اموال و فرزندان میشود که فرد دیگر غصه نخورد و دیگری بویی معطر از حرم الهی دارد و وقتی مؤمن این گل را بو میکند سخاوتمندانه جان میدهد. در روایات دیگر از دو نسیم تعبیر شده که از حرم الهی میوزند. دو نسیم معطر و جانفزا که یکی از آنها مُنسیه و دیگری مُسخیه است.[۶] فرد به راحتی جان میدهد مانند بو کردن یک گل.
دسته دوم خوبانی هستند در لحظه آخر سخت جان میدهند. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که «الموت کفارهٌ لِذُنوب المُومنین.»[۷] احیاناً اگر گناهانی بوده که فرد نتوانسته آنها را جبران کند و با بلاها، مرضها، سختیها و مشکلات دنیا پاک نشده است، خداوند متعال در آخرین مرحله دنیا این سختی را برای او به وجود میآورد تا پاک شود.
دسته سوم، آدمهای بدی هستند که خوب میمیرند و در ظاهر راحت جان میدهند. به این دلیل که خداوند متعال اجر کسی را ضایع نمیکند و از طرفی هم قسم یاد کرده که در آن دنیا خبری از احسان به کفار نیست. اگر کافری در این دنیا عمل خیری انجام داده باشد، همینجا جزای او را میدهند و جزای او میتواند این باشد که راحت جان بدهد. امام کاظم (ع) میفرماید: حسنات کفار در همین دنیا با آنها تسویه میشود.[۸] اگر کار خوبی کرده باشند در همین دنیا پاداش آن را میبینند؛ یعنی آخرین لذت و راحتی آنها همین است.
چهارمین دسته، آدمهای بدی هستند که بد هم میمیرند. مرحوم آیتالله اراکی میفرمود: من پای منبر آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح بودم و شنیدم که محدث قمی فرمود: من وارد قبرستان وادیالسلام شدم و صدای نعره شنیدم. چون صدای نعرهها بسیار بلند بود اول گمان کردم که شتری را داغ میکنند. هرچه نزدیکتر میشدم صدای نعرهها بیشتر میشد. دقت کردم و دیدم که اطرافیان نمیشوند و فقط من آن را میشنوم. وقتی نزدیک شدم دیدم جنازهای را دفن میکنند. من متوجه شدم که نعرهها از همین جنازه است.
یکبار دیگر تأکید میکنم که در مورد اینکه هر کس جزء کدام دسته است نباید با توجه به ظاهر قضاوت کرد.
۳-مشاهدات محتضر
کسی که در حال جان دادن است در عین حال که چشمی به دنیا دارد آن دنیا را نیز میبیند. از روایات پراکنده میتوان پنج چیز را به عنوان مشاهدات محتضر استخراج کرد.
۳/۱-فرشتگان و ملائکه
محتضر در لحظهای که فرشته مرگ یعنی ملک الموت و جهان ناآشنای پس از مرگ را مشاهده میکند، متوجه میشود که زندگی دنیاییاش سپری شده و در آستانه رحلت به عالم آخرت قرار گرفته است. در این موقع، سخت نگران و مضطرب شده، دچار شدیدترین فشار روحی میگردد. به موجب روایات رسیده در این باب، این هنگام برای آدمی از ساعات بسیار سنگین و دشوار است.
اینکه انسان در هنگام مرگ، فرشتگان قبض روح را در چه شکل و شمایلی مشاهده کند، به عمل و شخصیت فرد بستگی دارد. انسان نیکوکار آنها را به شکل خوب و همراه با بشارت، سلام و تحیّت مشاهده میکند؛ چنانچه قرآن کریم به آن اشاره کرده و میفرماید: «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.»[۹]
اگر کافر، ظالم و ستمکار باشد، فرشتگان را بیم دهنده و با چهرههای ترسناک میبیند: «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَهَ لا بُشْرى یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛[۱۰] روزی که فرشتگان (مرگ یا عالم برزخ یا صحنه قیامت) را میبینند. در آن روز گناهکاران را بشارتی نیست و (به فرشتگان) میگویند: ما را ایمنی کامل دهید! و فرشتگان میگویند: سخت ممنوع است (بر شما رحمت و بهشت خدا).
میفرماید: (ای پیامبر)! اگر ببینی کفار را هنگامی که فرشتگان (مرگ) جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنها میزنند و میگویند: بچشید عذاب سوزنده را! (به حال آنها تأسف خواهی خورد!)[۱۱]
در منابع اسلامی در مورد مشاهده، گفتگو، بشارت به بهشت و نشان دادن نعمتهای آن به مؤمنین درستکار توسط فرشته مرگ در لحظه جان دادن روایات بسیاری وجود دارد.
فرد محتضر غیر از جناب عزرائیل علیه السلام فرشتگان ثبت اعمال را هم میبیند.
یک انسان مکلّف در طول عمر خود، هزاران عمل خوب و بد انجام میدهد و «رقیب» و «عتید» تمام آنها را ثبت مینمایند. هنگام مرگ، خلاصه تمام آنها به محتضر ارائه میشود؛ یعنی هر انسانی در پایان عمر و خاتمه یافتن دوران معامله و داد و ستد بازار دنیایش، بیلان کارهای خود را میبیند، از اوضاع و احوال خوب یا بد خویش آگاه میگردد و به سود یا زیان معاملاتی که در زندگی با نقد عمر انجام داده، واقف میشود. خلاصه، خیلی زود میفهمد اهل ثواب است یا اهل عقاب.
بر این اساس، هر انسانی پس از مرگ بلافاصله از وضع خود آگاه میشود و میفهمد آیا بهشتی و اهل سعادت است یا جهنمی و اهل عذاب. از این رو، هر یک از کفّار و گناهکاران که عمر خود را با جهل و غفلت گذراندهاند، در همان لحظات احتضار، خطر را احساس نموده، از گذشته پشیمان میشوند و میگویند: پروردگارا! مرا به دنیا بازگردان تا مگر گذشته را جبران کنم و عمل صالحی انجام دهم؛ ولی پاسخ منفی میشنوند و به او گفته میشود: این سخن بیاثر، هرگز جامه تحقّق نمیپوشد و از پی مرگشان عالم برزخ است تا قیامت بر پا گردد و از قبرها برانگیخته شوند.[۱۲]
دسته بعدی ملائکهای که محتضر میبیند فرشتگان موکّل رزق، آشامیدنیها و نَفَسها هستند. این سه فرشته بر بالین او حاضر میشوند و هر کدام از آنها گزارش مأموریت خود را بدین شرح بیان میکنند:
اولی سلام کرده، میگوید: من موکل روزی تو بودم، شرق و غرب زمین را جستجو کرده، از روزی تو لقمهای پیدا نکردم که نخورده باشی، سپس فرشته دوم میگوید: سلام بر تو! من موکّل مایعات و آشامیدنیهای تو، از آب و غیر آب بودم، شرق و غرب زمین را گشتم، شربت آبی از آن تو نیافتم که نیاشامیده باشی. آنگاه ملک سوم درآمده، پس از سلام میگوید: من مأمور نفسهای تو بودم، شرق و غرب زمین را تفحّص کردم، نفسی از تو که نکشیده باشی، پیدا نکردم.[۱۳]
۳/۲-جایگاه خود در برزخ
یکی از چیزهایی که محتضر میبیند جایگاه خود در بهشت و یا جهنم برزخ است. از امام صادق (ع) نقل است که وقتی که جای مؤمن را در بهشت برزخی به او نشان میدهند، به ملائکه مرگ خطاب میکند که به من اجازه میدهید به خانواده خود بگویم؟ میگویند دیگر فرصتی نیست.
۳/۳-شیاطین
چهارمین مشاهده محتضر، شیاطین هستند. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: هیچ انسانی نیست مگر اینکه در هنگام مرگ شیطان، یکی از مأمورین خود را نزد او حاضر میکند تا وی را وسوسه کند و در دینش به شک اندازد و او را به کفر بکشاند. این وسوسه ادامه دارد تا اینکه روح از بدن او خارج شود؛ اگر محتضر از مؤمنان حقیقی باشد، شیطان نمیتواند بر او غالب شود و دین و ایمانش را بگیرد. پس هرگاه یکی از شما بر بالین شخصی از کسان خود رفتید که مرگش فرا رسیده است، شهادتش را به او تلقین کنید تا شیطان به او دست نیابد.[۱۴]
اینجا آخرین مرحله دنیا است، بعد از مرگ و در عالم برزخ شیطان نمیتواند به انسان دسترسی داشته باشد بنابراین تمام هم و غم او بر این است که بتواند وسوسه کند و در این لحظه آخر تمام توان خود را به کار میبرد تا مؤمن را نسبت به اعتقادات خود به شک بیندازد؛ حتی اموری که مورد علاقه فرد است در چشم او جلوه میدهد تا از دل کندن از دنیا بیزار شود.
یکی از آقایان میگفت: طلبهای بود که فرد خوبی هم بود. بیمار شده بود و در بستر مرگ بود. من به او تلقین میگفتم و میگفتم: بگو لا اله الا الله اما میگفت: نمیگویم! نشکن! بعد از مدتی حال او خوب شد و سلامتیاش را بازیافت. از او پرسیدیم: چرا لا اله الا الله نمیگفتی؟ چه میگفتی؟ گفت: آن موقع شیطان را میدیدم که ساعتی که من خیلی به آن علاقه داشتم جلوی چشم من گرفته بود و میگفت اگر بگویی لا اله الا الله من آن را میشکنم.
به همین علت گفتهاند موقع مرگ و احتضار تلقین کنید و به فرد کمک بدهید؛ چون در حالت گیجی و اضطراب است. برای اینکه شیطان نتواند غالب شود خواندن سوره یاسین و صافات را توصیه کردهاند؛ بخصوص سوره صافات بسیاری از وسوسههای شیاطین را دفع میکند. همچنین خواند دعای عدیله باعث میشود که فرد ایمان خود را از دست ندهد.
۳/۴-اموال، اولاد و اعمال
اعمال، اموال و فرزند فرد به گونهای برای محتضر مجسم میشود. در این مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: همانا فرزند آدم در آخرین روز از روزهای دنیای خود و اولین روز از روزهای آخرت (در حال احتضار) قرار گیرد، (در عالم مثال به صورت مثالی) مال و اولاد و عملش برای او ممثّل شود، پس متوجه مال خود شود و گوید: (ای مال)! به خدا سوگند من بر (جمع) تو حریص و (بر انفاق تو) بخیل بودم (شب و روز خود را برای تحصیل و به دست آوردن تو صرف کردم و چیزی از تو را از خود جدا نمیکردم)، پس چه سود و بهرهای از تو برای من است؟ مال (در جواب) میگوید: کفن خود را از من برگیر (یعنی استفاده تو از من در این حال فقط کفنی بیش نیست).
سپس حضرت فرمود: پس متوجه فرزندان خود شود و گوید: به خدا سوگند! من برای شما پدری مهربان و حامی و نگه دارنده شما بودم، پس (در این حال) چه نفع و فایدهای از شما برای من هست؟ میگویند: ما تو را به قبر و گودالی که آرامگاه تو است، میرسانیم و در آن پنهان میسازیم.
بهلول با چوبی بلند بر قبرهای گورستانی میزد. پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: صاحب این قبر دروغگوست، چون تا وقتی در دنیا بود، دائم میگفت: باغِ من، خانه من، زمینِ من و … ولی حالا همه را گذاشته و رفته است و هیچ یک از آنها مال او نیست!
برای رسیدن به آرامش حقیقی، باید به این باور برسیم که همه ما در این دنیا فقط امانتداریم.
ادامه روایت میفرماید: پس از آن متوجه عمل خود میشود و میگوید: به خدا سوگند! من نسبت به (انجام) تو میل و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگین بودی، پس چه نفع و فایدهای از تو برای من هست؟ میگوید: من قرین و همنشین تو هستم در قبر و روز رستاخیزت تا زمانی که من و تو بر پروردگارت عرضه شویم. پس اگر آن شخص، ولیّ و دوست خدا باشد، نزد او کسی آید که از جهت خوشبویی و خوبی منظره و زیبایی و در برداشتن لباسهای فاخر و قیمتی، نیکوترین مردم است، پس به وی گوید: بشارت و مژده باد تو را به راحتی و آسایش و زندگی دائم و روزی پاک و پاکیزه و بهشت پرنعمت و ورود تو بهترین ورودها باشد، پس محتضر میگوید: تو کیستی؟ میگوید: من عمل صالح تو هستم. از دنیا به سوی بهشت کوچ کن.[۱۵]
اعمال خیر، صورتی زیبا و نیکو دارند و برای فاعلشان آسایش و راحتی را به ارمغان میآورند؛ و اعمال شرّ، صورتی زشت و کریه المنظر دارند و باعث عذاب و وحشت صاحبشان میگردند.
۳/۵-اهلبیت علیهمالسلام
امام صادق (علیه السلام) در وصف افراد محتضر اینگونه میفرماید: هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر آنکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) همگی (با بدنی مثالی) نزد او مجسم و حاضر میشوند، به طوری که آنان را میبیند. اگر محتضر از مؤمنان باشد، وقت مشاهده به آنان علاقه پیدا میکند و عشق میورزد؛ و اگر از مؤمنان نباشد، هنگام مشاهده ایشان، آنان را دشمن میدارد و به دیدار آنان علاقهای ندارد.[۱۶]
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به «حارث بن اعور همدانی» فرمودند:
ای حارث همدانی! بدان هر کس از مؤمنان و منافقان که بمیرد، مرا میبیند.[۱۷]
شاید فلسفه این دیدن که در روایات به آن اشاره شده این باشد که شخص مؤمنی که عاشق و دوستدار این افراد بود، وقتی چهره زیبای آنها را میبیند از دنیا دل میکند و راحت جان میدهد. از طرف دیگر شخصی که این افراد را قبول نداشت و در جهت عکس مسیر آنها و دشمنی و بغض آنها قدم برمیداشت، با دیدن آنها دچار شرمندگی میشود و غمی بر غمهای او افزوده میشود که من چه کسانی را که اینجا همهکاره هستند از دست دادم.
در فرازی از زیارت امیرالمؤمنین آمده است: سلام بر آن علی (ع) که نعمت خدا است بر ابرار و خوبان و نقمت خدا و عذاب است برای بدان.[۱۸]
یکی از شاگردان خوب امام صادق (ع) سؤال میکند: آیا مؤمن در موقع قبض روح خود ناراحت است؟ آیا از مرگ کراهت دارد؟ حضرت فرمودند: نه. زمانی که ملک الموت برای قبض روح میآید ابتدا نالهای سر میدهد. ملک الموت میگوید: ای دوست خدا ناله نکن من از پدر برای تو مهربانتر هستم. چشم خود را باز کن و نگاه کن. مؤمن نگاه میکند و در آن حال رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و فرزندان آنها، یعنی همه معصومین را میبیند. به مؤمن گفته میشود اینها رفیقان و همنشینان تو در بهشت هستند. مؤمن نگاه میکند، در همین زمان خطاب میرسد: ای کسی که باور کردی و به اهلبیت اطمینان پیدا کردی، به سمت خدا بیا در حالی که با این ولایتی که داری رضایت داری، خدا هم از تو رضایت دارد به ثواب و پاداشی که به تو میدهد، بیا داخل این بندگان من؛ یعنی حضرت محمد (ع) و اهلبیت او. در این حال هیچ چیز برای او محبوبتر از این نیست که روح او از بدن جدا گردد و به این بزرگواران ملحق شود.[۱۹]
آیا همه میبینند و آیا همه اهلبیت را میبینند؟ قدر مطلق روایات این است که همه بی استثناء، مؤمن و کافر، پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) را میبینند. البته طبیعی است که مؤمن آنها را با چهره باز و خندان میبیند و کافر و فاسق که در مسیر خلاف آنها قدم گذاشته است، با روی غضبناک آنها روبرو میشود.
پی نوشت ها:
[۱] یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت … کشاه تسلخ و هی حیه (مناهج الشارعین، (علامه میرداماد)، ص ۵۹۰).
[۲] مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۲۷۲.
[۳] نگاه کنید: لسان العرب، لغتنامه دهخدا و دیگر فرهنگنامهها، ذیل واژه.
[۴] حَتىَّ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا الَّذِى ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ ءَالْانَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (یونس، ۹۰ و ۹۱).
[۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۳۷۶، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.
[۶] فَأَمَّا الْمُنْسِیَهُ فَإِنَّهَا تُنْسِیهِ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ وَ أَمَّا الْمُسْخِیَهُ فَإِنَّهَا تُسْخِی نَفْسَهُ عَنِ الدُّنْیَا حَتَّى یَخْتَارَ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى. (معانی الأخبار، ص ۱۴۲).
[۷] الأمالی (للمفید)، ص ۲۸۳.
[۸] وَ مَا کَانَ مِنْ سُهُولَهٍ هُنَاکَ عَلَى الْکَافِرِ فَلِیُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِی الدُّنْیَا (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص ۲۷۵).
[۹] سوره نحل، آیه ۲۸.
[۱۰] سوره فرقان، آیه ۲۲.
[۱۱] وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ (آل عمران، ۱۸۱).
[۱۲] قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (مؤمنون، ۹۹ و ۱۰۰).
[۱۳] لئالی الاخبار، محمد نبی تویسرکانی، ج ۵، ص ۲ و ۳.
[۱۴] مَا مِنْ أَحَدٍ یَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إِلَّا وَکَّلَ بِهِ إِبْلِیسُ مِنْ شَیَاطِینِهِ مَنْ یَأْمُرُهُ بِالْکُفْرِ، وَ یُشَکِّکُهُ فِی دِینِهِ حَتّى تَخْرُجَ نَفْسُهُ، فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ، فَإِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاکُمْ، فَلَقِّنُوهُمْ شَهَادَهَ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله حَتّى یَمُوتَ (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۳، ص ۱۲۳).
[۱۵] وسائل الشیعه، ج۱۶، ص ۱۰۵.
[۱۶] مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إِلَّا رَأَى مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً حَیْثُ تَقَرُّ عَیْنُهُ، وَ لَا مُشْرِکٌ یَمُوتُ إِلَّا رَآهُمَا حَیْثُ یَسُوؤُهُ (بحار الأنوار (ط – بیروت) ج۷۹، ص ۱۷۴).
[۱۷] وَ أُبَشِّرُکَ- یَا حَارِ- لَیَعْرِفُنِی، وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ، وَلِیِّی وَ عَدُوِّی فِی مَوَاطِنَ شَتَّى، لَیَعْرِفُنِی عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَهِ. همین مضمون را سید حمیری به نظم کشیده است: یَا حَارِ هَمْدَان مَنْ یَمُتْ یَرَنِی / مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنَافِقٍ قُبُلاً (أمالی (للطوسی)، ص ۶۲۶).
[۱۸] السَّلامُ عَلَىٰ نِعْمَهِ اللّٰهِ عَلَى الْأَبْرارِ، وَ نِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّارِ (مفاتیح الجنان، زیارت ششم امیر المؤمنین).
[۱۹] الکافی (ط – الإسلامیه) ج۳، ص ۱۲۷.
.







