جایگاه و مقام مادر در تعالیم دینی اسلام
۱۴۰۰-۰۹-۰۷ ۱۴۰۲-۰۹-۰۱ ۱۸:۳۶جایگاه و مقام مادر در تعالیم دینی اسلام

جایگاه و مقام مادر در تعالیم دینی اسلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، میلاد با سعادت حضرت زهرا و روز مادر و روز زن را به شما تبریک و شادباش میگوییم، انشاءالله بهترینها برای شما رقم بخورد. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. من هم این روز عزیز را خدمت بینندگان و شنوندگان و همه دوستداران حق و حقیقت تهنیت میگویم. مخصوصاً به بانوان، مادران، دختران و همسران، از خداوند میخواهم به برکت این مولود همه حاجت روا باشند، مریضها شفا پیدا کنند، وسیله ازدواج و اشتغال و مسکن جوانان فراهم شود.
شریعتی: … امروز قرار هست نکاتی را در مورد عظمت شخصیت مادر از نگاه قرآن و احادیث بشنویم که قطعاً بحث جذابی خواهد بود.
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم. روز سهشنبه چهار مناسبت دارد، ولادت حضرت فاطمه(س)، روز زن، روز مادر، و ولادت فرزند فاطمه زهرا حضرت امام خمینی(ره) است. من موضوع مادر را انتخاب کردم. چهل نکته نوشتم تحت عنوان چهل چراغ مادر. آیات و احادیث و رهنمودهای پیامبر و بزرگان است. در چهار جای قرآن پدر و مادر کنار هم به عنوان والدین در کنار توحید مطرح شده است. چینش موضوعات در قرآن خیلی اهمیت دارد. امام رضا(ع) فرمود: قرآن میخوانید، نگاه کنید چه موضوعی کنار چه موضوعی آمده است. همین احسان به والدین کنار توحید است. این معنا دارد. یعنی موضوع خیلی مهم است. یا تشکر از والدین کنار تشکر از خدا آمده است. «أَنِ اشْکُرْ لِی» (لقمان/۱۴) خداوند میفرماید: بندگانم، از من که خدایتان هستم تشکر کنید، «وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» از پدر و مادرتان، این جایگاه و منزلت پدر و مادر را میرساند.
از پیامبر سؤال کردند: آن دو نفری که در قرآن سفارش شدند حق کدام، جایگاه کدام بالاتر است؟ پدر یا مادر؟ پیغمبر فرمود: حق کسی که نه ماه تو را بین پهلوهایش نگه داشت. دو سال تو را از سینههایش شیر نوشاند و مدتهایی تو را روی زانوانش پرورش داد. یعنی در این آیاتی که در سوره مبارکه بقره ۸۳، نساء ۳۶، انعام ۱۵۱، اسراء ۲۳، «و بالوالدین احساناً» آمده است، یک خط ویژهای پیامبر برای مادر بیان کرده است.
در سوره لقمان تنها جایی است که در قرآن دیدم بین پدر و مادر خط ویژهای برای مادر آمده است. «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْه» (عنکبوت/۸) یعنی توجه به پدر و ماد توصیه خداست. ما که خدا هستیم انسان را نسبت به پدر و مادرش توصیه کردیم. سراغ مادر میرود «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» (لقمان/۱۴) مادرش او را حمل کرد، این ویژگی بخاطر دو سختی است که مادرها دارند، یکی دوران بارداری و یکی دوران شیردهی، بانوان در این نه ماه دشواری زیادی دارند. هورمونهایی که فعال میشوند تا مادر بتواند جنین را نگه دارد. «وَهْناً عَلى وَهْنٍ» وهن یعنی ضعف، یعنی رنج و ضعف و دشواری، البته مادر عاشقانه تحمل میکند ولی فرزندان باید قدر بدانند. «وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ» دو سال هم شیر میدهد. کسی از پیغمبر پرسید: مادرم مرا که به دنیا آورد از پدرم جدا شد. باز بر من حق دارد؟ حضرت سراغ همین نه ماه رفتند. نه ماهی که او از شیره جانش برای تو سرمایهگذاری کرد.
احترام به والدین
در این کلمات گاهی ما را غافل از این موضوعات میکند. احسان داریم، احترام و محبت داریم، تشکر داریم. در قصه یوسف صدیق وقتی پدر و مادر به مصر آمدند، «رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْش» (یوسف/۱۰۰) پدر و مادرش را در جایگاه بلندی نشاند. حدیث داریم پدر و مادر را احترام آمیز صدا کنید، کلمهای پیدا کنید که هرکس میشنود از آن احترام بفهمد. قرآن تعبیری دارد برای تواضع نسبت به پدر و مادر «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ» (اسراء/۲۴) بالهای تواضع را در برابر پدر و مادر باز کن. نسبت به پدر و مادر سرکشی نکن. عیسی بن مریم وقتی در گهواره به زبان آمد برای مردم اینچنین گفت: خداوند مرا پیامبر قرار داد، «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا» (مریم/۳۱) تا زنده هستم به من این دستور را داده که شما را به نماز و زکات توصیه کنم. «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» (مریم/۳۲) خداوند مرا توصیه کرده به محبت به مادر و مرا جبار یعنی سرکش، شقی و بدبخت قرار نداده. معلوم میشود کسی که نسبت به مادرش سرکشی میکند، انسان شقی و بدبخت است. اینها نکتههای مهمی است.
الآن روز مادر هست و پس از آن روز پدر میرسد، بهانههایی است برای اینکه گذشته خودمان را مرور کنیم، بیدار شویم. تجدید نظر در رفتار کنیم و حتماً خدا نظر میکند. یک جوان مسیحی مسلمان شد، خدمت امام صادق آمد و پدر نداشت. امام صادق فرمود: نصیحت من این است که تا میتوانی به مادرت احترام کن. این مادر دید جوان فرق کرده است. پرسید: این چه آئینی است که مدتی است به سمت آن رفتی؟ من هم میخواهم به این آئین بیایم و مسلمان شد. احترام به مادر، احترام به پدر. از دستورات قرآن نسبت به پدر و مادر دعا به آنهاست، چه زمانی که در قید حیات هستند، یا از دنیا میروند. پیامبر عزیز ما به دنیا آمد پدر نداشت. شش سال و اندی بعد مادرش را از دست داد. خدا به او فرمود: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» (اسراء/۲۴) خدایا مهرت را نسبت به آن دو جاری کن همانطور که آنها در کودکی به من مهر ورزیدند. دعایی در صحیفه سجادیه هست، دعای ۲۴، دعای به والدین است. یک جمله این است که امام زین العابدین از خدا میخواهد که خدایا کمکم کن که بعد از هر نمازی به پدر و مادرم دعا کنم. وقتهایی هست میگوییم: وقت طلایی یکی وقت بعد از نماز است. چقدر حدیث داریم بعد از نماز زود رها نکنید. بنشینید دستتان را به سمت آسمان بلند کنید. خداوند دو فرشته میفرستند یکی سمت راست و یکی سمت چپ تا حاجتهای ما را به آسمان ببرند. گاهی فرشتهها نزد خدا میروند و میگویند: این بنده شما حاجتی نداشت. نماز را سلام داد و رفت! بعد از نماز حتی به فارسی دست به دعا برداریم. چون دعای فرزندان در حق والدین مستجاب است و دعای والدین در حق فرزندان مستجاب است. خدایا پدر و مادر ما را بیامرز. آنها را سلامت بدار. این دعا را حفظ کنیم: «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ» (ابراهیم/۴۱) خدایا خودم و پدر و مادرم را و مؤمنین را روزی که حسابها برپا میشود، حفظ کن.
رضایت مادر چقدر نزد خدا مهم است؟ قصه چند مادر را در قرآن داریم یکی مادر موسی بن عمران است. «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ» (قصص/۷) ما الهام کردیم به مادر موسی به بچه شیر بده. معلوم میشود چقدر شیردادن در دفعات اول چقدر در شکلگیری بچه اثر دارد. مادر دلواپس است، بچه را در صندوق بگذارد و در دریا بیاندازد، خداوند میفرماید: ما رضایت تو را تأمین میکنیم و بچه را به تو برمیگردانیم تا این مادر راضی شود. حالا که خدا برای رضایت مادر اینقدر اهمیت قائل است، ما چه؟ در خاطرات امام خمینی خواندم که ایشان وقتی تبعید شدند به ترکیه، چند نامه به خانواده دارند از جمله به فرزندانشان، میفرماید: رضایت مادرتان را که رضایت خدا در آن هست جلب کنید. یعنی یک شخصیت مجاهد فقیه به یک سرزمین دیگر تبعید شده ولی یادش هست این موضوع که برای خدا مهم است، برای ما هم باید مهم باشد.
خداوند در حدیث قدسی فرمود: «رضایَ فی رضاهما» رضایت من خدا در سایه رضایت پدر و مادر است «و سخطی» خشم من «فی سخطهما» در خشم آن دو هست. یک کسی نزد پیغمبر شکایت کرد از مادر بداخلاقش، پیغمبر فرمود: وقتی که تو را باردار بود باز بداخلاق بود؟ آنوقتی که تو را شیر میداد، بداخلاق بود؟ چه شبهایی که برای تو بیدار ماند. چه روزهایی که آرزوی سلامت تو را داشت. به تلافی آن روزها تحمل کن و بداخلاقی را با بداخلاقی پاسخ نده. مواردی هست که از ائمه میپرسیدند: پدر و مادر ما بداخلاق است، میفرمودند: صبوری کنید. حقهایی که بر گردن ما دارند خیلی زیاد است. یک کسی از پیغمبر پرسید: حق پدر چیست؟ پیغمبر فرمود: حق پدر این است که تا زنده است از او اطاعت کنی. حق مادر چه؟ فرمود: نمیتوانم توصیف کنم. پیامبری که احاطه علمی بر هستی دارد، به حق مادر میرسد اعلام میکند نمیتوانم توصیف کنم. معلوم است ما نمیتوانیم با این محاسبات این کارها را انجام بدهیم.
کسی از پیغمبر پرسید: مادر من کاری برای من نکرده است. حضرت پرسید: تو چه کار برای او کردی؟ گفت: من او را مکه بردم. حضرت فرمود: با این مکهای که بردی هنوز حق یکی از نالههای او را در دوران بارداری ادا نکردی. ما تا زنده هستیم باید خدمتگزار آنها باشیم حتی در فقدان آنها سر قبرشان برویم و برایشان خیرات کنیم. امام باقر فرمود: آنهایی که از دنیا میروند، زیارت میروید نیت آنها را بکنید. کار خیر را به نیت آنها انجام بدهید که چشم انتظار هدایای شما هستند. داریم عصرهای پنجشنبه و صبحهای جمعه اموات به شهرها میآیند. سراغ خانوادههایشان میآیند و روی دیوار خانهشان مینشینند و هی نگاه میکنند، آیا کسی هست از عزیزانشان برایشان هدیهای بفرستد؟ هدایایی که اگر بود میبرند و شب جمعه اموات جلسه دارند. به همدیگر نشان میدهند. پسرم، دخترم، همسرم، این هدیه را برای من فرستاده است. به همدیگر نشان میدهند و بعضی هم با دست خالی هستند. مخصوصاً پدر و مادرها، روز جمعه وضو بگیرید و به زیارت قبر آنها بروید. حتی توسل پیدا کنید. گرهای به کارتان افتاده سر قبر پدر و مادر بروید. دستتان را به دعا دراز کنید و بگویید: خدایا به حق مادرم به کارم گره افتاده، هر دری میزنم باز نمیشود. یکی از جاهایی که وسیله قرار دادن توصیه شده است، مادر را وسیله قرار بدهیم. خدایا به حق مادرم نظر عنایتی به ما کن. خدا میپسندد و میپذیرد.
قصه اول
جوانی نزد پیغمبر آمد و گفت: انواع گناهان را انجام دادم، آیا راه توبهای برای من هست؟ پیامبر فرمود: مادر داری؟ یعنی او گنجی است که خدا به او خیلی نظر دارد. گفت: نه، متأسفانه مادر ندارم. پدر چطور؟ گفت: پدر دارم. فرمود: برو از پدرت بخواه برایت طلب آمرزش کند. جوان بیرون رفت. پیغمبر رو کرد به اصحاب و فرمود: ای کاش مادر داشت. اول از مادر سؤال کرد و دوم جوان رفت و باز پیغمبر فرمود: ای کاش مادر داشت! تا مادر داریم قدرش را بدانیم. بعد حسرت خواهیم خورد.
مردی نزد پیامبر آمد، از آداب بد زمان جاهلیت بی احترامی به دختران بود. به پیغمبر گفت: یا رسول الله، گناهی دارم خیلی بزرگ است. نمیدانم راه جبران دارد یا نه؟ خداوند دختری زمان جاهلیت به من داد. این دختر بزرگ شد و به بلوغ رسید. روزی او را بردم سر چاهی و در چاه انداختم. آخرین کلمهای که از او در گوشم است پدرجان است. مسلمان شدم و دیدم اسلام این کار را حرام میداند، چه کنم؟ کفارهی کشتن دختر، پیغمبر فرمود: مادر داری؟ قرآن میگوید: روز قیامت از آنهایی که دخترانی را کشتند سؤال میشود. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَت» (تکویر/۸) پیغمبر از او پرسید: مادر داری؟ گفت: نه، متأسفانه. این بار پیغمبر فرمود: خاله داری؟ الآن آنهایی که مادر ندارند، خاله دارند.
این آدرسی است که پیغمبر به ما داده است. سراغ خاله بروند. اگر نیازمند است، کمک مالی کنند. اگر مریض است، دکتر ببرند. خدمت کنند. پیغمبر فرمود: خاله مثل مادر است. این هم یک قصه است.
علاقه به مادر، علاقه مادر به فرزند شدیدترین علاقههاست، به چه دلیل؟ چون در این دنیا مناسبات انسانها با هم زیاد است. از کجا ما میگوییم: علاقه مادر به فرزند شدیدترین علاقههاست؟ در قرآن سوره حج، آیه دوم میخواهد توصیف کند سختی روز قیامت را، میفرماید: روز قیامت اینقدر سخت است که مادر باردار آرزو میکند بچهاش را بیاندازد. یا مادری که بچه شیرده دارد، به بچه شیر میدهد، میخواهد سختی قیامت را توصیف کند، حاضر میشود این بچه را از خودش جدا کند. این نشان میدهد از این بالاتر علاقهای در دنیا وجود ندارد. خداوند برای توصیف سختی قیامت این مثال را زده است. «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» (حج/۲) قیامت صحبت مادری نیست. مردهها زنده میشوند. خدا مثال میزند. مادر فراموش میکند که باری همراه دارد و فرزندی در شکم دارد. «وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» بچهای که دارد اگر شیر میدهد فراموش میکند شیر بدهد و اگر باردار هست دوست دارد او را زمین بگذارد.
سه نفر را پیامبر مادر صدا میزد، یکی مادر خودش آمنه که خاطراتی از او دارد و خیلی دوستش داشت. در سفری که از مدینه به مکه میآمدند بین راه در جاده این مادر از دنیا رفت. پیامبر ما شش ساله بود. حتی حضرت آمنه اشعاری برای پسرش خواند تا جان داد. پیامبر خیلی او را دوست دارد، در آیندهها بیش از گذشت پنجاه سال از رحلت مادرش، وقتی از مدینه به این روستا میآمد، ایست میکرد و اصحاب هم نمیشناختند، سر قبر مادر میآمد و مثل ابر بهاری گریه میکرد. اصحاب میپرسیدند: اینجا قبر چه کسی است؟
میفرمود: مادرم! بعد از پنجاه سال، حتی در سفر به غدیر خم، نفر دومی که مادر صدا میزد حلیمه سعدیه بود، بانویی که بیش از سه سال با او بزرگ شد. گهگاهی برایش هدیه میفرستاد، یکوقتی خواهر رضایی پیامبر یعنی فرزند حلیمه به مدینه دیدن پیغمبر آمد. پیغمبر او را احترام کرد، پشتی خودش را برای او گذاشت و از او پذیرایی کرد، در راه بازگشت هدایایی را همراه او کرد. مدتی گذشت برادر رضایی او آمد ولی آن احترامی که برای خواهر گذاشته بود، برای برادر نگذاشت. اطرافیان گفتند: چرا فرق گذاشتید؟ فرمود: خواهر رضایی من به مادر بیشتر احترام میکند الآن اگر پیغمبر باشد، پیامبر کدام یکی از ما را بیشتر دوست دارد؟ آن کسی که بیشتر به مادرش محبت و احترام میکند.
نفر سوم که پیغمبر مادرم صدا میزد، فاطمه بنت اسد است. مادر امیرالمؤمنین، شانزده سال در خانه او زندگی کرد. او برایش غذا درست کرد، او را بزرگ کرد، وقت جان دادن پیامبر پیراهن خودش را کفن او قرار داد. برایش تلقین گفت و وقتی از دنیا رفت، در قبر پیغمبر او را صدا زد. فرمود: آیا وعدهای که خدا به تو داد، به وعدهاش عمل کرد؟ فاطمه بنت اسد در قبر صدا زد بله، خداوند به وعدهاش عمل کرد. این را برای چه گفتم؟ چون گاهی ما فقط به فکر مادرانمان هستیم. یک کسان دیگر هم نقش مادری را برای ما ایفا کردند و مدتی ما را بزرگ کردند یا نا مادری، یا به ما شیر داده است، آنها هم به عنوان مادر بخواهیم به پیغمبر اقتدا کنیم، مثل خاله، عمه، از اینها روز مادر یاد کنیم. آنها هم به گردن ما حق دارند. نامادریها میبینند که از آنها هم سخن به میان میآید. الآن وقت قدردانی از او هم هست.
نکته دیگر جوانی داشت جان میداد. آمدند نزد پیغمبر و گفتند: یا رسول الله در خانواده ما جوانی جان میدهد. تشریف بیاورید. پیامبر خیلی صمیمی بود. تشریف آوردند و به خانه نگاه کردند، فرمودند: تشخیص شما درست است و این جوان دارد از دنیا میرود. فرمودند: جوان بگو لا اله الا الله! جوان زبانش قفل شد. پیامبری که اشاره میکند کره ماه دو نیمه میشود، به این جوان دارد میگوید: لا اله الا الله بگو، نمیتواند. به مادرش گفت: از پسرت راضی هستی؟ گفت: نه، راضی نیستم. پیغمبر فرمود: به احترام من از او راضی شو. مادر اعلام رضایت کرد. این بار پیامبر فرمود: جوان بگو: لا اله الا الله! زبانش باز شد. این نقش مادر است. یعنی اگر این جوان در حال کفر این دنیا را ترک میکرد اهل جهنم بود. بد عاقبت بود.
خدا رحمت کند مرحوم سید مهدی طباطبایی را، از ایشان شنیدم. یک روز تاسوعا به خودم گفتم: مثل مردم در عزاداری برو. لباسها را درآوردیم و بازار تهران رفتیم. یکجایی دیدیم آقای طباطبایی دارد سخنرانی میکند. پای منبر ایشان نشستیم. ایشان گفت: یکی از شاعران اهلبیت جیحون یزدی است. جیحون هم برای اهلبیت و هم برای موضوعات دیگر شعر میگفت. پدر هم نداشت، بیشتر ایام را راهزنی میکرد. مادرش میگفت: جیحون این یک لقمه نانی که میخواهی برای من بیاوری، نان حلال باشد، او هم میرفت ماهی دو سه روز کار میکرد، درآمد حلالی برای مادر میآورد، بقیه را به امورات خودش میگذراند. روز تاسوعا رسید، دستههای عزاداری از جلوی خانه جیحون رد میشدند. مادر نشسته بود در عزای سید مظلومان گریه میکرد. خدا رحمت کند آقای طباطبایی میفرمود: بچههایتان را نفرین نکنید. حتی اگر بد هستند نفرین نکنید و دعایشان کنید. مادر جیحون به جیحون دعا میکرد. یکوقت دید پسرش دارد میآید و اشعاری را زمزمه میکند. پرسید: جیحون باز هم شعر ساختی؟ این بار دید چشمش پر از اشک است، گفت: مادرجان این بار سوختم و ساختم. پسر منقلب شد، داخل خانه تا صبح گریه کرد. دعای مادر چنین پسری را سر به راه میکند. به هیچ وجه بچهها را نفرین نکنیم.
اینها همان مصادیقی است که الآن هم قابل تکرار است. خیلی از بچهها هستند مادرهایشان ناراضی هستند، دعوا و درگیری شده است. دو بار امام صادق فرمود: «ملعونٌ ملعونٌ» یعنی از رحمت خدا به دور است جوانی که حاضر باشد مادرش را بزند. متأسفانه گاهی پیدا میشود. یعنی باید برود دست و پای مادر را ببوسد اگر چنین جرمی مرتکب شده است. یادی کنیم از مادر شهدا، در کربلا نه نفر از شهدا مقابل چشم مادر شهید شدند. در اسلام حضور زنان در جنگ واجب نیست ولی کمتر جنگی داریم که زنان غایب باشند. داوطلبانه میآمدند و پیامبر هم ممانعت نمیکرد. ما در جنگ احد مادری داریم به نام نسیبه، آن وقتی که همه فرار کردند، جمعیت کمی بودند و پیامبر، نسیبه دید پسرانش دارند فرار میکنند، محکم آنها را گرفت و گفت: الآن وقت فداکاری شماست. دو دسته گل فدای پیغمبر شدند. در یکی از جنگها مادری با چهار فرزندش آمده بود. پسرها را تشویق میکرد، آیه ۲۰۰ سوره آل عمران را برای پسرانش میخواند «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» مقاومت کنید و دیگران را به مقاومت توصیه کنید. تقوا پیشه کنید. پسرانش یکی یکی به میدان رفتند، خبر شهادت پسر چهارم که آمد مادر گفت: «الحمدلله الذی شرفنی بالشهاده» تاریخ اسلام چنین صحنههایی را به خود دیده است.
در کشور ما هم چون به آن الگوها نگاه میکردند، سالهاست رهبر انقلاب نویسندگان را توصیه میکند که در مورد مادران شهدا و همسران شهدا کتاب بنویسید. کتابهایی خوبی خوشبختانه وارد بازار شده است، وقتی آدم میخواند متوجه میشود چه انسانهای بزرگی در این کشور بودند. خاطرهای خواندم پدر و مادری سر مزار شهیدشان رفتند، پدر دسته گلی آماده کرد و روی قبر پسرش خواست بگذارد، مادر گفت: چه میکنی؟ پایت را روی سینه پسرم گذاشتی؟ یعنی دقیقاً اعتقاد به این دارد که پسرش زنده است. خدا به همه آنها عزت و سربلندی داده و اصل قصه برای قیامت میماند که همه عظمت این شخصیتها را تماشا کنند.
جا دارد یاد کنیم از مادر همه مؤمنین، حضرت خدیجه ام المؤمنین، خداوند این تعبیر ام المؤمنین را به ما فرمود. یعنی ما تمرین کنیم حضرت خدیجه را مادر صدا بزنیم. میتواند در پیشگاه خدا برای ما وساطت کند. شخصیتی که در یک برنامه روز ازدواجش با پیامبر صحبت کردیم. خداوند همراه وحی سلام خدیجه را رساند. پیامبر سالیان طولانی از خدیجه یاد میکرد. اشک میریخت در فراق خدیجه، چنین فرزندی را به دنیا آورد، حضرت خدیجه چه معاملهای با خدا کرد. کثیر داد و کوثر گرفت، چون دارایی زیادی داشت. از روی اخلاص و بدون منت دارایی داد و دسته گلی به نام فاطمه را گرفت. از این معاملهها بعضیها میکنند. دنیا را میدهند و آخرت را میگیرند.
نکته دیگر نمادهای مادر در مسجدالحرام، مقدسترین جای کره زمین مسجدالحرام است. بعد از مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد الاقصی و مسجد کوفه، به لحاظ قداست مقدسترین جا روی کره زمین مسجد الحرام است. نمادهای مادر را ببینید، حجر اسماعیل، قبر یک مادر است. حضرت هاجر و خداوند به همه حاجیان فرمود: همینطور که دور کعبه طواف میکنید دور قبر این مادر هم طواف کنید. نماد دیگر دیواری است که مادر امیرالمؤمنین از آن وارد شد و بچه خودش را به دنیا آورد. سه روز یا چهار روز داخل کعبه بود، همانجا بچه نامگذاری شد. نماد دیگر چاه زمزم، نماد یک مادر است. سعی صفا و مروه یادآور یک مادر است. نمادهای مادر در مسجدالحرام که خدا قرار داده است. «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ» (آلعمران/۹۷) در این مسجد نشانههای روشن خدا هست یکی مقام ابراهیم است. حدیث داریم بعضی از نگاهها عبادت است. نگاه به قرآن، نگاه به کعبه و نگاه به مادر. نگاه به قرآن؛ همینطور به صفحات قرآن نگاه کنیم، عبادت است. نگاه به کعبه، خدا قسمت کند حج خانه خدا یا عمره با نابودی آل سعود، بهترین کار در مسجدالحرام طواف است. کسانی خسته میشوند از طواف، نماز است. باز خسته میشود از نماز همین نگاه است. جای مناسبی بنشینیم و به کعبه نگاه کنیم، عبادت است. نگاه به قرآن، نگاه به کعبه، نگاه به صورت مادر. اینها نشان دهنده قداست مادر است.
کسی از حضرت فاطمه زهرا(س) پرسید: در مورد مادر به من مطلبی را بفرمایید. حضرت فرمود: «الزم بیتها» در رکاب مادر باش. که از پدرم شنیدم «الجنه تحت اقدام الأمهات» بهشت زیر پای مادران است. دست مادر را ببوسیم. پای مادر را ببوسیم. بدانیم اینجا قداست هست و عظمت هست. افتخار به مادر کردن، امامان ما به مادرشان افتخار میکردند و در مجامع عمومی اعلام میکردند: من فرزند فاطمه هستم. امام حسن مجتبی(ع) در نامهای به معاویه مینویسد، من فرزند فاطمه هستم. امام حسین(ع) در کربلا شعار ماندگار «هیهات من الذله» را سر میدهد و میگوید: این را از دامن مادرم یاد گرفتم. یعنی کار خودش را به تربیت مادر مستند میکند. امام حسین(ع) وقت وداع پیکر شهدا را در میدان دید، دید وقت خداحافظی با پسرش سجاد رسیده است. آمد با پسرش خداحافظی کرد و فرمود: مادرم دعایی به من یاد داد که میخواهم به تو یاد بدهم. باز در لحظه عبور از این جهان خاکی از مادرش یاد میکند. امام زین العابدین در مجلس شام در حضور هزاران نفر از یزیدیها گفت: من فرزند خدیجه و فاطمه هستم!
گاهی وقتها کسی است پزشک است، مهندس است، میخواهد از پدرش اسم ببرد، پدرش روستایی کم سواد است، ما هرچه داریم از پدر و مادرها داریم، با افتخار باید از پدر و مادرها یاد کنیم. یک کسی وارد خانه امام صادق شد. گفت: خداوند به من دختر داده است. فرمودند: نامش چیست؟AA AA AA گفت: فاطمه، امام صادق با تعظیم آنقدر این کلمه را آنقدر تکرار کردند تا پیشانیشان نزدیک خاک شد. بعد فرمودند: حالا که اسمش را فاطمه گذاشتی، به او بی احترامی نکنید. در مجلس مأمون، امام رضا(ع) در زمان مناظره اعلام میکرد: من فرزند فاطمه هستم. امام زمان(ع) میفرمود: الگوی من فاطمه است. به مادرانمان بنازیم هم در پیشگاه خدا واسطه قرار بدهیم و هم ببالیم به پدران و مادرانمان، داشتههای خودمان را از آنها بدانیم. گاهی میشنویم کسی که در مجلس امام حسین تا اسم اباعبدالله میآید اشک جاری میشود برای مادرم است. روز مادر باید اینها را مرور کنیم.
شریعتی: این ایام قرار گذاشتیم آیاتی از سوره مبارکه انسان و سوره کوثر را تلاوت کنیم و ثوابش را هدیه کنیم به روح بلند حضرت زهرا(س). نتایج قرعهکشی را از فردا روی سایت قرار خواهیم داد.
حاج آقای بهشتی: یکی از اصحاب امام صادق(ع) از خانه امام بیرون آمد. با مادرش به خانه میرفتند. در کوچه بحثشان شد. پسر به مادر تندی کرد. فردا خدمت امام صادق آمد، حضرت فرمود: دیشب با مادرت تندی کردی؟ جا خورد. ما شیعیان اعتقاد داریم امام زمان ما از کارنامه عمل ما با خبر است. این قصه باید ما را بیدار کند. بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران فرمود: چند گروه شغلشان شغل انبیاء است. یکی معلمان و یکی مادرها، به نوشتههای امام مراجعه کنید. مادری و معلمی شغل انبیاء است. قرآن کریم میفرماید: وقتی پدر و مادر به پیری رسیدند، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» (اسراء/۲۳) اینجا باید کوتاه بیاییم. روز مادر برای مادرها چه هدیهای ببریم؟ یک پیشنهاد دارم غیر از کادو که خیلی خوب است، اینکه ببینیم مادر از ما چه میخواهد؟ مثلاً میگوید: شما با هم قهر هستید رفیق شوید. مادرجان شما میخواستی ما خواهر و برادر با هم خوب شویم، با هم رفیق شدیم. یا دوست دارد دخترها حجابشان را رعایت کنند، به احترام مادرم، من بیشتر حجاب را رعایت میکنم. یا به نماز بیشتر اهتمام میکنم. مادر از ما چه میخواهد. مرحوم فلسفی خدمت امام در جماران رسید، عرض کردند: امام عزیز ما باید برای شما هدیهای میآوردیم. آن هدیه یک سخن خوب است، ما میخواهیم حدیثی برای شما هدیه بیاوریم.
غفلت نورزیدن مسئولین از مادرانشان، وزیر، وکیل، نماینده مجلس یادش میرود روز مادر کاری کند. در احوالات شیخ انصاری هست که از درس میآمد نزد مادر میرفت و یک حرفی میزد تا مادر بخندد و بعد کتابخانه میرفت. سالهای آخر عمر مادرش نابینا شد و او را سرپرستی میکرد تا اینکه مادرش را از دست داد، خیلی گریه میکرد. مردم گفتند: خوب نیست با این موقعیت اینقدر گریه میکنید. فرمود: میدانید برای چه گریه میکنم؟ برای اینکه چه بلاهایی را خداوند به خاطر مادر از من دور میکرد و حالا او را از دست دادم.
شریعتی: نکات بسیار خوبی را شنیدم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای بهشتی: خدایا مادران ما را، چه آنهایی که هستند و چه آنهایی که از دنیا رفتند را مشمول رحمتهای ویژهات قرار بده، آنها را از ما راضی قرار بده، ما را مایه افتخار آنها قرار بده، در دنیا و آخرت به ما بنازند. ما هم به آنها مباهات کنیم. مادرهای که دل شکسته هستند، کسالت دارند، بچههایشان به آنها سر نمیزنند، پروردگارا فرشتگانت را برای دیدار آنها برسان.
شریعتی: از روز سهشنبه میلاد حضرت زهرا(س) طرح ما شروع میشود تا میلاد امیرالمؤمنین، در محضر سرکار خانم نیلچی زاده هستیم و استفاده خواهیم کرد.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۷/۱۲/۰۵
.






