ابعاد مختلف تربیت عبادی ؛ فلسلفه احکام دینی
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۰-۲۴ ۸:۲۴ابعاد مختلف تربیت عبادی ؛ فلسلفه احکام دینی

ابعاد مختلف تربیت عبادی ؛ فلسلفه احکام دینی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله هرجا هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. دیگر کم کم ماه مهمانی از راه میرسد، ماهی که از هر ماهی ماهتر است، ماهی که آمده تا پنجرهها یاد بگیرند سحرخیز باشند. ماهی که آمده تا ما زیارت کنیم نور را، زیارت شور و زیارت باران، خدا کند ماه رمضانی که از راه میرسد پر برکت باشد و انشاءالله همه ما دست در دست امام زمانمان، صاحب این سفره تا عید فطر به سلامت از لحظهلحظهاش استفاده کنیم. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید. پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان را به شما تبریک میگویم. مبارک باشد.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان سلام میکنم. من هم حلول ماه رمضان، این ماه شریف و عزیز را تبریک میگویم که امام رضا فرمود: جدم در مجلس پیامبر نشسته بود، حضرت در خطبههای پایان ماه شعبان این خطبه را خواندند که ماهی همراه با رحمت و مغفرت و برکت از راه رسیده است. بهترین ماهها، ساعاتش بهترین ساعتها، روزهایش بهترین روزها، شبها بهترین شبهاست. باید یک فضای متفاوتی در جامعه پیش بیاید که رابطه ما و خدا گرمتر از قبل و رابطه ما و خلق خدا گرمتر از قبل باشد. رفت و آمدها زیاد شود، به فامیل و دوستان و یتیمان توجه کنیم، همدیگر را ببخشیم، انشاءالله دلهای ما برای نزول رحمت خدا در شبهای قدر آماده شود.
شریعتی: انشاءالله بهترینها برای دوستان ما رقم بخورد و توفیق درک شبهای قدر را داشته باشیم. ماهی که تمام درهای جهنم از شب اول تا شب آخر بسته میشود. خدا کند در این ایام بتوانیم بهشت را با تمام وسعت و زیباییهایش برای خودمان کنیم. داریم در مورد تربیت عبادی صحبت میکنیم. نکات خیلی خوبی را در مورد عبادات و فلسفه عبادات شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
آیا پرسش از فلسلفه احکام دینی لازم و ارزشمند است؟
حاج آقای بهشتی: بسم الله الرحمن الرحیم، از عزیزانی که بعد از برنامه پیامک میدهند، پرسشهای بسیار زیادی در برنامه میشود که شرایط عبادت را گفتیم، صحت، تکلیف، قبولی و کمالی، سعی میکنم به مرور در برنامههای آینده به پرسشها پاسخ بدهم. امروز در مورد فلسفه عبادت صحبت خواهم کرد. موضوع فراگیری که در خانوادهها و دانشگاهها و بین دانش آموزان هست که چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باید روزه بگیریم؟ چرا باید به حج برویم؟ عباداتی که در دین تعریف شده است. ریزتر از این هم هست که چرا وضو بگیریم؟ چرا تیمم کنیم؟ چرا بر خاک تیمم کنیم؟
موضوع بسیار فراگیری است و در مدارس هم زیاد پرسیده میشود. دین چه برخوردی با این پرسشها دارد؟ ما با نکاتی که امروز از خدا طلب میکنیم که زبان ما را به آنچه درست و ثواب است، بچرخاند، نکاتی را عرض میکنیم. اول اینکه عبادات، احکام شریعت، فلسفه دارد یا ندارد؟ دل ما باید آرامش پیدا کند که همه عبادات فلسفه دارد چون سرچشمهاش الله است. خدا حکیم است، خبیر و علیم است. ما گاهی دکتری یک چیزی میگوید بلافاصله میپذیریم و پرس و جو نمیکنیم. چرا این دارو؟ چرا این اندازه باید خورده شود؟ دکتر میخواهد جراحی کند، اصلاً نمیپرسم جراحی، میخواهد پا را قطع کند. از اول یک باوری در من هست که این دکتر حکیم است. قدیم به اطباء، حکیم میگفتند. یعنی نسخههایی که دکتر میدهد پشتوانه علمی دارد و از روی حکمت است. اینها را باور کردیم.
به محض اینکه میگوید: مریض در شرایطی هست که باید عمل شود. ما دنبال پول میرویم و میگوییم: باید این کار را بکنیم. دانش آن پزشک چقدر است؟ ده سال درس خوانده، دوازده سال درس خوانده است. نادانستنیهای آن طبیب بی نهایت است و با خدا قابل مقایسه نیست ولی ما با اعتمادی که به حکمت طبیب داریم، به علم و رحمت او و سوز او نسبت به مردم، حتی شده گاهی دکتر میرویم و مریض ما زیر عمل جراحی از دنیا میرود. یک مریض دومی همان بیماری را پیدا میکند به همان دکتر مراجعه میکنیم. اینقدر اعتماد مهم است که به دیگران سفارش میکنیم به فلان دکتر مراجعه کن. در سر تا سر دنیا عقلا این کار را میکنند. وقتی مشکلی دارند به کسی میسپارند که صاحب دانش و تجربه هست، براساس آن اعتماد پرس و جو نمیکنیم.
احکام دین، عبادات و فلسفه دارد؟ بله، چون سرچشمهاش خدای حکیم و علیم است. من نوشتم این کلمات یعنی صفات خدا پنجاه بار حدوداً خداوند با صفت حکیم در قرآن آمده است. بیش از صد بار با صفت علیم، بارها با صفت خبیر، یعنی خبر دارد، خداوند در آفرینش حکیمانه میآفریند و در تشریع یعنی دستوراتی که میدهد حکیمانه دستور میدهد. مطمئن هستیم که عبادات حکمت دارد، فلسفه دارد، علت دارد، سرچشمه خداست و خدا براساس صلاح بشر، احکام فلسفه دارد، شک نمیکنیم.
سؤال دوم؛ آیا آن فلسفه بیان شده است؟ چون ممکن است چیزی راز باشد و بنا بر این باشد که بیان نشود. آیت الله جوادی آملی در کتاب اسرار صلاه میفرماید: خود کلمه سرّ یعنی باید پنهان باشد. درست است ما بعضی از اسرار را از دل آیات و احادیث و تفکری که میکنیم، اما خود کلمه راز، سرّ است، یعنی پنهان است. بیان شده اسرار عبادات؟ بله. اول از قرآن شروع کنیم. میفرماید: نماز بخوانید، دلیلش را میگوید، فلسفهاش را میگوید. روزه بگیرید، حج بروید. زکات بدهید، انفاق کنید. شراب ننوشید. فلسفههایش در قرآن آمده است. منتهی گاهی وقتها یک حکیم دستوری که میدهد جنبههای مختلف دارد. قرآن میفرماید: روزه برای کنترل خویش است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (بقره/۱۸۹) روزه بگیرید تا بتوانید خودتان را کنترل کنید. امروزیها میگویند: مدیریت بر خود. در ادیان قبلی هم بوده است. یعنی وقتی به گناه میرسیم به خودمان مسلط باشیم. درست تصمیم بگیریم. این تقواست، خویشتن داری، یعنی میخواهم به دارایی مردم چنگ نیاندازیم، تمرین میکنیم یک ماه از دارایی خودمان استفاده نمیکنیم، صبح تا شب نوشیدن و غذا خوردن ممنوع است. برای خودم است و حلال است، تمرین کن. یک چیزی که در دسترس هست را استفاده نکن تا چیزی که حقت نیست را طمع نکنی. یا مثلاً زن و شوهر به همدیگر حلال هستند، در این ساعتها از اذان صبح تا مغرب، مناسباتشان را محدودیت خدا قرار داده تا تمرین کند به نوامیس دیگران فکر نکند و طمع نکند. این مدیریت بر خویش در سایه روزه هست.
امامان ما بارها فرمودند: روزه فقط روزه شکم نیست. روزه چشم، روزه گوش، روزه دامن، روزه زبان، روزه فکر که بتوانیم کجا چه حرفی را بزنیم و چه حرفی را نزنیم. پس قرآن میفرماید: روزه برای تقوا. به حدیث مراجعه میکنیم میفرماید: روزه برای سلامت تن، «صُومُوا تَصِحُّوا» (الدعوات، ص ۷۶) این یک چیز دیگر شد. معلوم میشود یک شخص حکیم یک دستور میدهد، جنبههای جسمی دارد، روحی دارد، جنبه دنیایی ممکن است داشته باشد، جنبه آخرتی و جنبه فردی و اجتماعی، ممکن است یک عبادت چند فلسفه داشته باشد و چند بعدی باشد. چه نامههایی حضرت امام در دوران حج مینوشتند، الآن جا دارد برویم بخوانیم.
ابعاد عرفانی حج، ابعاد اقتصادی حج، ابعاد سیاسی حج، ابعاد آخرتی حج، یک عبادت است، ممکن است یک امام دربارهی اینکه حج ما را یاد قیامت میاندازد، همه لباس سفید شبیه همه کسانی که در قیامت زنده میشوند با یک کفن ظاهر میشوند، لباس احرام ما را به سفر قیامت میبرد. ممکن است یک امام با کسی این فلسفه را در میان گذاشته باشد. امام(ع) در مورد روزه به سلامت بدن، یک ماه نمیخوریم و نمیآشامیم تا سوخت و ساز بدن تعدیل شود و اضافات خارج شود. حدیث دیگری در مورد همین روزه میفرماید: روزه بگیرید تا یاد فقرا بیافتید. یک مقدار گرسنگی بکشید، در طول سال در یازده ماه دیگر نمیفهمیم گرسنگی چیست، اما ماه رمضان میشود مخصوصاً در تابستان و هوای گرم، فقرا چه میکشند؟ چرا روزه بگیریم؟ یگ فلسفه همین است.
حاج آقا اینها در کنار هم کدام درست است؟ همه میتواند درست باشد. یک طبیب ممکن است دارویی بدهد، آقای دکتر من گوارشم ایراد دارد، یک دارویی میدهد. چند وقت بعد مراجعه میکنیم که کلیهمان درد میکند، همان دارو را برای کلیه تجویز میکند. چند وقت بعد برای کم خونی همان را تجویز میکند. کم دیده نشده که اطباء یک دارو را برای چند درد تجویز میکنند. او از ترکیبات آن دارو با خبر است. ما نگاه میکنیم فکر میکنیم این دارو فقط برای گوارش است. ممکن است یک عبادت مثل روزه برای سلامت بدن باشد، برای رسیدگی به فقرا و بینوایان باشد، برای یاد قیامت باشد، پیامبر در خطبه آخر ماه شعبان فرمود: «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ» این تشنگی که غلبه میکند، یک سفر به قیامت کنید و از نیازهای آن روز یاد کنید. یاد معاد هم فلسفههای خود را دارد. نماز برای چیست؟
قرآن میفرماید: نماز بگذارید برای تشکر از خدا، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/۱-۳) ما به تو کوثر دادیم، به شکرانه این نعمت نماز بگذار. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (بقره/۲۱) ای مردم عبادت کنید، چرا؟ چون تو را آفریده است. به شکرانه لطف خدا، پس نماز برای تشکر از خداست. نماز برای یاد خدا، «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» (طه/۱۴) تو بنده من هستی و باید با من اتصال داشته باشی.
«إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/۴۵) نماز برای این است که از گناه و جرم و جنایت فاصله بگیری. عبادات فلسفه دارد، فلسفهاش بیان شده است. در قرآن کمتر عبادتی یا حکمی از احکام هست که در پایانش فلسفهاش بیان نشده باشد. خداوند بیان کرده است. در حدیث الی ماشاءالله، شیخ صدوق آن عالم ربانی کتابی دارد به نام «علل الشرایع» کتاب پر صفحهای است. یعنی فلسفه مسائل شریعت، احکام شریعت، فلسفه عبادات، به ریز از ائمه میپرسیدند، مثل همین که چرا نماز صبح و مغرب و عشاء را با صدای بلند میخوانیم؟ چرا نماز ظهر و عصر را با صدای پایین میخوانیم؟ هیچ امامی نفرمود: چرا میپرسی، تسلیم باش! درست است تعبد و تسلیم مهمترین فلسفه عبادات است. یادم نمیرود در مدرسه فیضیه، شهید بزرگوار بهشتی(ره) آمده بود برای طلبهها صحبت میکرد. میفرمود: طلبهها به مردم نگویید بعضی از احکام فلسفه ندارد، بلکه بگویید: بزرگترین فلسفه عبادات و احکام تعبّد است. یعنی بندگی خدا، خدای حکیم آفریدگار من است. آغاز و پایان من است. رازق و هادی من است. فرمود: این کار را انجام بدهید، چشم! این در باقی فلسفهها یک فلسفه برتر است.
شریعتی: آیا اینکه ما انجام عبادات را منوط کنیم به دانستن فلسفه آنها درست است یا نه؟
حاج آقای بهشتی: از نظر عقلا هم درست نیست، مثل اینکه مریضی بگوید: تا من نفهمم چرا میخواهند مرا عمل کنند، من تن نمیدهم. خوب این باید بمیرد. باید تن بدهد و تسلیم باشد. پزشک گفته: این دارو را باید به این اندازه بخوری. من تا نفهمم ترکیبات این دارو چیست، نمیخورم. این باید دیگر از دنیا برود. بنا را بر این میگذاریم که تسلیم باشیم، البته تسلیم پزشک با تسلیم خدا از زمین تا آسمان فرق دارد ولی عقلای عالم تسلیم پزشک هستند. یعنی همین اندازه که این پزشک میگوید: این قلب باید به صورت باز جراحی شود. ممکن است ما از یکی دو نفر دیگر از پزشکان بپرسیم ولی تن میدهیم و تسلیم هستیم. این قرص را استفاده کن، این کپسول را بخور. چشم! خیلی کم میشود در بین هزار مریض یک مریض سؤال کند: آقای دکتر دلیلش چیست که شما این قرص را دادید؟ دکتر میخواهد پاسخ بدهد. دکتر زمینه بیست، سی ساله دارد در دانشگاههای مختلف درسهایی خوانده است و حالا میخواهد در قالب سؤال جواب بدهد، چه میگوید؟ ممکن است این سؤال را یک پسر هفت هشت ساله بپرسد، یک دانشجوی رشته جامعه شناسی بپرسد. یک طلبه بپرسد یا یک دانشجوی شیمی بپرد. یا یک دانشجوی رشته پزشکی بپرسد. یک مقداری مقدمات علم طب را، آناتومی بدن را خوانده و چند واحد داروشناسی خوانده است. پاسخ دکتر متفاوت است. ممکن است به طور کلی به من جواب بدهد: حاج آقا اگر این عمل نشود، از دنیا میروی! بیماری قند هست، میگویند: یکی از انگشتان یا پا را تا مچ باید قطع کنیم. آقای دکتر فلسفه این کار چیست؟ برای من طلبه در حد دانستنی من توضیح میدهد و یک کلیاتی میگوید. علوم پیچیدهای که او خوانده را من متوجه نمیشوم. او در حد فهم من میگوید. برای همین است که وقتی مردم مراجعه میکردند، امامان ما متفاوت پاسخ میدادند.
ممکن است برای ما سؤال باشد چرا موسی بن جعفر(ع) به همین سؤال یک جور جواب داده و پسرش امام رضا(ع) طور دیگر، پرسشگران متفاوت هستند. بی سواد پرسیده به دنبالش فقیه آمده است یا ستارهشناس آمده است یا عالم آمده است. این حدیث را همه مردم ما شنیدند، «إِنَّا مَعَاشِرَ الانْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (الکافی، ج ۱، ص ۲۳) ما پیامبران، امامان مأموریت یافتیم از آسمان با انسانها به تناسب عقل و ظرفیتشان پاسخ بدهیم. احکام فلسفه دارد؟ بله. بیان شده؟ در قرآن و حدیث مکرر بیان شده است. کتاب عیون الاخبار الرضا، عیون جمع عین یعنی چشمهها است. چشمههای احادیث امام رضا(ع)، من چند بار فهرست این کتاب را نگاه کردم، بیشتر همین فلسفه احکام شریعت است. از امام رضا میپرسیدند: چرا باید مسجد برویم؟ ما این نماز را در خانه میخوانیم. چرا به جماعت باید بخوانیم. به فرادی بخوانیم. چرا چرا؟ امام پاسخ میداد و استقبال میکرد. حتی از مخالفینی که با غرض سؤال میکردند. میخواسته جو سازی کند، ولی امام با آغوش باز میپذیرفت و پاسخ میداد. ما باید صبر کنیم تا فلسفه عبادتی را بدانیم و بعد انجام بدهیم یا اینکه نه، از اول بندگی خودمان را نشان بدهیم به دنبال دانستن فلسفهاش هم برویم. تعبد یعنی من بنده خدا و تسلیم خدا هستم. خداوند به مسلمانها فرمود: مسلمانها به سمت بیت المقدس نماز بخوانید، چشم! تا مکه بودند به سمت بیت المقدس نماز خواندند. آمدند مدینه هم چند سالی به سمت بیت المقدس نماز خواندند. ماجراهایی پیش آمد که در بحث قبله خواهیم گفت.
در یک نماز ظهر چهار رکعتی جبرئیل نازل شد و پیامبر دو رکعت نماز خوانده بودند. کتف پیغمبر را چرخاند از بیت المقدس به سمت کعبه، مسلمانها هم جماعت بود، درهم شدند ولی خودشان را منظم کردند. این مسأله روز شد که چرا؟ قصه چیست؟ آیا قبله قبلی درست بود یا قبله جدید؟ اگر قبله قبلی درست بود چرا عوض شد؟ اگر قبله جدید درست است پس نمازهایی که تا حالا خواندیم چه میشود؟ اسم آدمهایی که اینجا تسلیم نبودند را خدا گذاشته سفها، یعنی بی خرد، «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم» (بقره/۱۴۲) چرا قبله عوض شد؟ خدا فرمود. در یک وضعیت خداوند فرمود: دستور این است. در یک وضعیت جنگ کنید و در یک وضعیت دست از جنگ بکشید و نماز بخوانید. این روحیه تسلیم بودن، آقا من تحصیلات دارم و فوق لیسانس هستم و دکترای فلان رشته هستم، من تا نفهمم عمل نمیکنم. این یعنی طغیان گری، این یعنی سرکشی، نقطه مقابل بندگی است، بندگی یعنی تسلیم خدا بودن. از فلسفه احکام بپرسیم؟ بله. این همه قرآن فرمود: تعقل کنید. تفکر کنید، پرسش کنید، ما میپرسیم. پیامبر عزیز ما بارها سخنرانیاش با یک سؤال شروع میشد. پرسیدن عیب نیست.
امیرالمؤمنین فرمود: در کودکی بچههای خود را به پرسشگری تشویق کنید، در بزرگسالی پاسخگو خواهد بود. پرسش خیلی خوب است و کلید گنجینه علم است. فلسفه نماز از اول بندگی خدا بود. خدایی که مرا آفریده و از تمام زوایای وجود من باخبر است، دنیای من، آخرت من، جسم من، جان من، فکر من، عواطف مرا اشراف دارد، آن خدا فرمود: این کار را انجام بده. من هم باید بگویم: چشم، یعنی چشم من برمیگردد به کسی که علم بی نهایت دارد نه به اندازهی یک پروفسور، الآن پروفسور سمیعی که خدا حفظشان کند، یک مریض به ایشان مراجعه کند، میفرماید: این حرکت را تا یک ماه انجام نده. تخصص در اعصاب دارد، ما بپرسیم: آقای پروفسور، من تا نفهمم چرا، ایشان هم باید چند ساعت برای ما، چند روز درسهای متوالی شروع کنند از یک مبدأ که سلسله اعصاب چطوراست، استخوان بندی چطور است، ماهیچهها چطور است. ما آرام آرام بگوییم هان! الآن فهمیدم که چرا نباید این حرکت را انجام بدهم! از همان اول عقلای عالم در شرق و غرب این کار را میکنند. از اول باور کرده ایشان پروفسور است، آن اعتماد هست. تا ایشان اشاره میکند این کار را باید بکنی، چشم! من هم خدا را شکر میکنم که قسمتم شد این دانشمند بزرگ را، آنوقت یک پروفسور در مقایسه با خدا، دیگر آن ریاضیدان بزرگ در آخر عمرش گفته تازه فهمیدم داناییهای ما نسبت به ندانستنها به نسبت قطره به اقیانوس است. دانش ما خیلی کم است.
نکته دیگر اینکه ۱۲۹ بار واژه پرسش و پرسشگری در قرآن آمده است و ۸۸۸ جمله پرسشی در قرآن آمده است. این یعنی اهمیت دارد، موارد زیادی در قرآن آمده، «یَسْئَلُونَکَ» ای پیامبر از تو سؤال میکنند. بلافاصله «قل» جواب بده. یعنی کسی که الآن مأموریتش دنباله مأموریت پیامبر است مثل معلم، مبلغ، عالم، استاد، پیامبر، باید عمل کند تا از او سؤال میکنند باید جواب بدهد. پرسشهای از پیامبر متنوع است. میپرسند: چرا کره ماه از شب اول تا شب پانزدهم شکلش تغییر میکند، جواب بدهد. میپرسند: چه چیزی را انفاق کنیم؟ جواب بدهد. پس قرآن پرسیدن را تشویق میکند. فکر میکنم دوازده سوره با پرسش شروع میشود. خود پیامبر هم از مردم سؤال میکردند تا مردم جوابهای متنوع بدهند و هم خودشان گاهی وقتها اعلام آمادگی میکردند که ای مردم شما از من سؤال کنید. امیرالمؤمنین فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹) قبل از اینکه مرا از دست بدهید، بپرسید. اینها نشان میدهد اسلام یک مکتب غنی است و برای پرسشها، پاسخ دارد. اگر فقیر بود توصیه به نپرسیدن میکرد. توصیه به سکوت کردن میکرد. نه، میفرماید: هم بپرسید و هم فکر کنید منتهی حرف اصلی را فراموش نکنید. عبادات فلسفه دارد؟ بله، فلسفههایش بیان شده؟ بله. در قرآن و در حدیث، تعبد چیست؟ تعبد یکی از فلسفههای بزرگ عبادات است.
این حدیثی که یکبار دیگر نقل کردیم، «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی» اطاعت کن از من تا تو را همچون خودم قرار بدهم. یعنی این تسلیم ما را میرساند به اینکه کار خدایی بکنیم. دنباله حدیث این است، من میگویم: باش، خلق میشود. تو هم میتوانی مثل من شوی فقط در سایه اطاعت، خداوند فرمود: حج را اینطور به جا بیاور. به اینجا میرسی لباس احرام بپوش. چشم! لبیک بگو، چشم! وارد مسجد الحرام میشوی هفت دور، دور این خانه از سمت در کعبه به سمت حجر اسماعیل طواف کن. بعد دو رکعت نماز بخوان. همین سیر را داشته باش. چرا این کار را باید انجام بدهم؟ خدا گفته است. خالق گفته است، هادی و رازق گفته است. آن کسی که مرا از همه بیشتر دوست دارد گفته است. ایرادی دارد من بپرسم چرا؟ نه، ایرادی ندارد. بپرس ولی اگر به جوابی نرسیدی همچنان عاشقانه ادامه بده. چون کنجکاوی را خود خدا در وجود ما قرار داده و خود خدا ما را پرسشگر قرار داده است. این ایرادی ندارد ولی منوط کنیم انجام یک عبادت را به اینکه تا بدانم، نه! ما تسلیم خدا هستیم و مطمئن هستیم این عباداتی که به ما فرمودند خیر دنیا و آخرت ما، جسم و جان ما در سایه عمل به اینهاست، انجام میدهیم.
نکته دیگر اینکه در فلسفه احکام تنها به آثار و حکمتهای مادی توجه نداشته باشیم، آیه ۸ سوره مائده دربارهی وضو و غسل و تیمم است. انشاءالله به این بحثها خواهیم رسید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ» وقتی میخواهید نماز بخوانید «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ» سر و پاهایتان را تا روی بلندی پا مسح بکشید، برای چه؟ آخر آیه میفرماید: برای پاکی. پاکی یعنی چه؟ ممکن است بگویید: وضو آب است، دست ما کثیف است، تمیز میشود. یک حکم دیگر هم در این آیه هست و آن حکم تیمم است. دستهایت را بزن وقتهایی که آب نیست یا آب ضرر دارد یا دور از دسترس است، دستهایت را به خاک بزن، به پیشانی و روی دستها بکش. میفرماید: این هم برای پاکی است. این چه نوع پاکی است؟ اینجا که دیگر آبی در کار نیست. ما چیزی که از آب میفهمیم در ابتدا همان شست و شو و تمیزی مادی است. به جز این هم یک پاکی داریم، پاکی دل است که در سایه تیمم هم حاصل میشود. امام رضا(ع) فرمود: به سه جهت وضو میگیریم. ۱- پاکیزگی، ۲- شادابی، ۳- نورانیت دل. در قرآن داریم قلب مریض؛ ما قلب مریض را همان قلب فیزیکی را در نظر میگیریم. آقای دکتر این قلب مریض است؟ میگوید: باید تست ورزش بگیریم یا اکو بروی یا نوار قلب بگیرید. آزمایشات انجام میشود و قلب سالم است ولی قرآن به همان قلب مریض میگوید. یعنی در تعریفها اشتباه نکنیم. وقتی میگوییم: پاکی، ممکن است هم پاکی ظاهر منظور باشد و هم پاکی باطن و پاکی فکر و چشم.
دو نفر نزد پیغمبر آمدند یکی زودتر آمده بود. پیامبر به نوبت خیلی حساس بود. یک شبی در خانه دخترش نصف شب یکی از نوههایش بلند شد و بهانه آب گرفت، امام حسن بلند شد. بعد از امام حسن، امام حسین بیدار شد و گفت: من هم آب میخواهم، اما پیغمبر آب را به نفر اول داد که درخواست آب کرد. مادرش فرمود: پدرجان، حسن را بیشتر دوست داری؟ فرمود: نه، نوبت را بیشتر دوست دارم. از کودکی باید نوبت را آموخت. دو نفر آمدند نزد پیغمبر سؤال دارند. پیغمبر به آن کسی که زودتر آمده بود، فرمود: شما اجازه میدهید اول پاسخ دومی را بدهم؟ مثل اینکه پیغمبر احساس کرد او یا عجله دارد یا استرس دارد. او هم گفت: خواهش میکنم یا رسول الله! شروع به سؤال کردن کرد، بعد پیغمبر فرمود: سؤال اولی این است و سؤال دومی این است. سوالش در مورد وضو بود که برای چه این وضو، پیامبر فرمودند: وضو که میگیریم، آب را میریزیم روی صورت، به چشم که میرسد میخواهیم بگوییم: خدایا گناهان چشم را پاک کن. این غیر از فلسفه تمیزی است. این را پیغمبر جزء فلسفه وضو آورده است. ما تا میگوییم: وضو، میگوید: وضو برایش درستتر است و غیر وضو اصلاً در استخر میرویم و تمام بدن را میشوییم. نه! فلسفه و کاری که در دین تعریف کرده ممکن است لایههای مختلف دارد. جنس این وضو فرق میکند. قصد قربتی که در وضو آمده است، وقتی به اسرار نگاه میکنیم میبینیم لایههای غیر مادی درونش هست.
نباید فراموش کنیم که در فلسفه احکام فقط به آثار و حکمتهای مادی توجه نمیکنیم و به ابعاد دیگرش توجه داریم. چه بسا حکمی را خداوند فرمود برای قیامت ما هست. ما فقط دنیا نیستیم، دو بخشی هستیم. یک بخش کوچکتر اسمش دنیاست و یک بخش بزرگتر و شیرینتر و معنادارتر، آخرت است. وقتی فرمودند: این کار را کن، اعتکاف انجام بده، فلسفه اعتکاف چیست، خلوت کنی با خودت و مقداری فکر کنی برای قیامت چه اندوختهای؟ خیلی از این عبادتها ما را به سفر دور دست میبرد. فکر میکنیم نماز بخوانیم فلسفهاش چیست؟ اینکه رزق ما زیاد شود. این قابل لمس است. اما در عالم برزخ اگر نماز بخوانیم، همان شب اول روزنهای گشوده میشود، زیبارویی وارد میشود و ما را از تنهایی نجات میدهد، از او میپرسیم: تو که هستی؟ میگوید: من نماز تو هستم. اینها بخشی از هویت ما هست. یعنی وقتی میگوییم: فلسفه عبادت، فقط نگاه مادی نباید داشته باشیم، چقدر پول از این درمیآید. فراز بزرگی از خطبه فدک در مورد فلسفه احکام است. باز یک بخشی از فلسفهها آنجا بیان شده است.
نکته دیگر که در فلسفه احکام بعضی خیلی اهل مطالعه هستند و دانش آنها زیاد است و نباید مغرور شوند. آنهایی که از فلسفه احکام اطلاعات زیادی دارند فکر نکنند همه چیز را میدانند. اگر گوشهای از اسرار یک حکم را دانستیم نباید خیال کنیم بر همه اسرار واقف هستیم. چه بسا اسرار بسیار دیگری هست از ما پنهان است. همیشه خودمان را ضعیف و قرآن بارها میفرماید: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/۸۵) دانش شما خیلی کم است. چیزهایی که شما میدانید، به قول حاج آقای قرائتی، یک لیسانسه چقدر کتاب خوانده است؟ فکر نمیکنم دویست تا کتاب خوانده باشد. فوق لیسانس سیصد کتاب، دکترا پانصد کتاب، مگر اینها علم حساب میشود؟ خودمان را در پیشگاه خدایی که نامتناهی است کوچک حساب کنیم. همچنان خودمان را محتاج بدانیم.
اگر عقل و فکر محدود انسان میتوانست به اعماق این عبادات و فلسفه برسد، خداوند اینقدر این دنیا را کش نمیداد. روایاتی داریم بعضی از عبادات را آخرالزمانیها کشف میکنند. این عبادت برای چه بود؟ با پیشرفت علوم و تجربیات جدید روشن میشود که اسلام چرا هزار و چند صد سال یا دو هزار و چند صد سال، ما نمیدانیم تا پایان دنیا چند صد سال مانده است. نکته دیگر هم اینکه اگر فلسفه حکمی را نمیدانیم از دانایان بپرسیم، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/۴۳) ممکن هم هست بپرسیم و قانع نشویم. از یک عالم دیگر بپرسیم. نماز میخوانیم ولی دوست داریم اسرار و رازهای این عبادتها را هم بدانیم که این عبادت برای ما شیرینتر شود.
شریعتی: بهار قرآن کم کم از راه میرسد و خوشحال هستیم که در ماه رمضان همراه شما صفحهای از قرآن را تلاوت خواهیم کرد. خانههای نورانی که برپا شده و مزین به نام حضرت خدیجه کبری(س) است به رسم سالهای قبل، و امسال هم در وقت سحر با برنامه ماه من در خدمت شما خواهم بود. …
ماه شعبان مده از دست قدح کاین خورشید *** از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
انشاءالله قدر باقیمانده ماه شعبان را بدانیم، هفته گذشته در مورد تسویه حساب ما و پاک شدن توضیحاتی دادید. خیلیها پرسیده بودند برای پرداخت کفارات و مظالم چه کنیم؟ یک سایتی را دوستان ما معرفی میکنند و میتوانید آنجا کفارات خود را پرداخت کنید. امروز آخرین فرصت پرداخت روزه سال قبل است. از حضرت ابوطالب بشنویم.
حاج آقای بهشتی: سلام بر این شخصیت بزرگ، دو سه نکته در این فاصله عرض کنم. در دوران جوانی این شخصیت بسیار به مردم رسیدگی میکرد. آبرسان و غذرسان به حاجیان بود، مأوا و پناهگاه در اختیارشان قرار میداد، سی سال قبل از پیامبر به دنیا آمد. پیامبر که به پیغمبری مبعوث شد، بینام پیش مرگ پیامبر شد. الآن ما در دنیا مسلمانانی داریم که مصلحت نیست مسلمانیشان را نشان بدهند ولی فعالیت میکنند برای اسلام و گمنام هستند. یعنی حضرت ابوطالب شخصیتی است که متأسفانه در تاریخ بعضی اتهام بی ایمانی به او زدند. مصلحت در این حالت بود که ایمانش را اظهار نکند و از پیامبر پشتیبانی کند. بسیار میشد به جای پیامبر میخوابید که اگر بناست تروریستهایی بیایند، او کشته شود. همان کاری که فرزندش کرد. نکته دوم اینکه شانزده سال پیامبر عزیز ما در خانه ابوطالب زندگی کرد. از هشت سالگی که پدرش عبدالمطلب پیامبر را به ابوطالب سپرد به خانه ابوطالب آمد تا ۲۴ سالگی که ازدواج کرد. ابوطالب خیلی بر گردن پیامبر ما حق دارد. عاشق پیامبر ما بود، حتی غذا که میآورد اول میفرمود: محمد(ص) باید میل کند و بعد بچههای من باید بخورند. به شدت احترام میگذاشت.
من حساب کردم بیشتر شهدای کربلا از نسل ابوطالب هستند. نوهها و نتیجههای او هستند. حتی مورخ وقتی میخواهد کتاب شهدای کربلا را بنویسد، مینویسد «مقاتل الطالبیین» یعنی این کشتهگاههای فرزندان ابوطالب، شاید حدود سی نفر از ۷۲ تن از فرزندان جعفر طیار هستند یا فرزندان و نوههای عقیل و یا فرزندان و نوههای علی(ع) هستند، طالب هم فرزند نداشته است. این شجره طیبه که در کربلا به ثمر نشسته است افتخارات ابوطالب است. امامام ما میفرمودند که بیش از هزار بیت از او به جا مانده است. میفرمودند: شیعهها بچههای خود را تشویق کنید که شعرهای ابوطالب را درباره خدا و دربارهی اسلام و پیامبر حفظ کنند. حضرت ابوطالب خیلی افتخار آمیز است.
شریعتی: در عظمت حضرت ابوطالب همین بس که هروقت اسمش میآید تمام قد در مقابلش تعظیم میکنم بخاطر اینکه به دنیای ما علی بن ابی طالب را داد و اگر نداشتیم هیچی نداشتیم. انشاءالله قدردان این شخصیت بزرگ باشیم که انشاءالله مشمول عنایات حضرت علی(ع) باشیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای بهشتی: «اللهم وفقنا لما تحبّ و ترضی» خدایا در تمام فضیلتهایی که بندگان خوبت چون خوب هستند مرحمت میفرمایی، به ما هم مرحمت بفرما. دو دعایی که پیامبر فرمود حتماً داشته باشید. خدایا توفیق روزهداری و تلاوت قرآن در این ماه را به همه ما مرحمت بفرما.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
برنامه سمت خدا | موضوع کلی : ابعاد مختلف تربیت عبادی | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۰۲/۱۵
.






