تربیت در سند تحول آموزش و پرورش ؛ عدل الهی ۳
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۰-۲۴ ۹:۴۶تربیت در سند تحول آموزش و پرورش ؛ عدل الهی ۳

تربیت در سند تحول آموزش و پرورش ؛ عدل الهی ۳
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد میکشد به دو رکعت صلاه عشق. سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای گرانقدرمان، انشاءالله هرجا هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم باشد. روز سیزده آبان، سالروز مبارزه با استکبار جهانی و روز دانشآموز را به همه دانشآموزان عزیز تبریک میگویم. حاج آقای بهشتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای بهشتی: سلام علیکم و رحمه الله. من هم خدمت بینندگان و شنوندگان این برنامه سلام میکنم. از خداوند میخواهیم این گفتگوها را موجب خیر و رشد و نور و به دور از هر اشتباه و خطا قرار بدهد و بتوانیم مطالب مفیدی را تقدیم بینندگان کنیم.
شریعتی: هفته گذشته در مورد عدل صحبت کردیم، شبهات مانده بود که قرار شد این هفته در مورد آن صحبت کنیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای بهشتی: یکی از مأموریتهایی که خداوند به پیامبرش داده است، «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه» (ابراهیم/۵) این روزهای طلایی را روزهای ویژه تاریخ را یادآوری کنید و نگذارید فراموش شود. در تاریخ انقلاب ما سیزده آبانی داریم که نظام شاهنشاهی حضرت امام را به ترکیه تبعید کرد. امام عزیز هم با توکل به خدا بهترین کتاب فقهی خودش را در یک سالی که در ترکیه بود به نگارش درآورد، تحریر الوسیله و پس از ترکیه به نجف منتقل شدند. در سیزده آبان سال ۴۲، سیزده آبان سال ۵۷ حرکت مبارزاتی دانشآموزان و دانشجویان بود که من هم افتخار حضور داشتم، اتفاقی آن روز به تهران آمده بودم، مقابل دانشگاه بودم که حرکت دانشآموزان بود که به کشته شدن جمعی از آنها انجامید که من جلوی در دانشگاه بودم. سیزده آبان سال ۵۸ که از روی اتفاق من از قم آمدم در نماز جمعه تهران شرکت کنم، جلوی لانه جاسوسی دیدم دانشجوها دارند بالای دیوار میروند. پرس و جو کردم ولی باز هم آنجا بودم. یکی از مأموریتهای مشترک انبیاء مبارزه با طاغوت است.
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا» (نحل/۳۶) برای هر ملتی پیامبری فرستادیم با دو مأموریت، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت کنند، «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» افراد سرکش از طاغوت فاصله بگیرند. پیامبر عزیز اسلام هم همینگونه بود، کشورها و زمامداران را به صلح دعوت میکرد. به گفتگو دعوت میکرد اما اگر کسانی میخواستند ظلم کنند و ملتها را به ضعف بکشانند، تحمل نمیکرد. براساس این آیه قرآن که «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» (بقره/۲۷۹) به همان اندازه که ظلم کردن بد است، ظلم پذیرفتن هم بد است. دانشجویان پیرو خط امام اطلاع پیدا کردند و داخل سفارت آمریکا، کارهای اداری انجام نمیشود، یک مرکزی برای جاسوسی شده که بعدها اسناد روشن کرد این ادعا درست بوده است. امام عزیز هم از این حرکت پشتیبانی کرد و آمریکاییها ۴۴۴ روز در اختیار ایرانیها بودند. خواندن آن ماجرا برای جوانهای امروز خیلی الهام بخش است. بالاخره ملت ایران برای دفاع از خودش جاسوسی آمریکا را تحمل نکرد، انقلاب کرده بود. ملت انقلاب کرده بودند، نمیخواست کسی دخالت کند ولی آنها همچنان دخالت میکردند همینطور که الآن در کشورهای دیگر دخالت میکنند.
گاهی در اخبار میشنویم بدون اطلاع مثلاً رئیس جمهور آمریکا یا وزیر امور خارجه آمریکا در فرودگاه کابل یا فرودگاه بغداد پیاده شده و به صورت تحمیلی و بدون هماهنگی قبلی میرود. سیزده آبان انقلاب دومی بود که باز خواستیم روی استقلال پا فشاری کنیم و خودمان سرور خودمان باشیم. سخنرانی که حضرت امام در بهشت زهرا کردند و به فرماندهان ارتش فرمودند: شما نمیخواهید آقا باشید؟ میخواهید اسیر و ذلیل باشید؟ دستتان جلوی دیگران دراز باشد. لذا امروز هم که جمعیت انبوهی در خیابان طالقانی در تهران، در استانها هم همانند راهپیمایی اربعین که فوق تصور بیگانگان بود حضور پیدا کردند و چنین حضورهایی با نصرت الهی همراه است. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» (حج/۴۰) کسانی که دین خدا را یاری میکنند، خداوند نصرت میدهد آنها را و خداوند نفوذ ناپذیر مقتدر است. انشاءالله آیندهی خوشی در پیش روی ما باشد. رهبر عزیز انقلاب آینده خوشی را نوید میدهند. دشواری داریم ولی چه خوب است این سختیهایی که در این چند ماه رخ داده است همه شریک باشند. یک عده خاصی در گرداب سختی نباشند و بقیه در رفاه باشند. درست این است که برادری را الآن با رفتارمان نشان دهیم.
بحث هفته گذشته بازتابهای مختلفی داشت چون موضوع عدل یک موضوعی جنجالی است و از اول هم بوده است. الآن هم بنگاهها یا مؤسساتی که پرسشهای مردم را گردآوری میکنند، بیشترین پرسش در مورد عدل الهی است. اگر خدا عادل است برای چه بیماری است؟ اگر خدا عادل است ناکامیها برای چیست؟ اگر خدا عادل است تفاوتها برای چیست؟ اگر خدا عادل است خلقت شیطان برای چیست؟ خدا که ما را آفرید او را بپرستیم، شیطان را برای چه خلق کرد؟ اگر خدا عادل است بعضی از نابه سامانیها، زلزله و حوادث چیست؟ جوابهایی که دادیم یکبار دیگر مرور کنیم. ممکن است بعضی جوابها را کامل پاسخ نداده باشیم. اول گفتیم که هیچکس از خدا طلبکار نیست. خداوند همه ما را آفریده و همه بدهکار به خدا هستیم. یکی را به صورت قالی و یکی را قالیچه،یک پیچ آلومینیوم یک سانتی و یک تایر یک متری، براساس حکمتی این قطعهها را سر جای خود قرار داده است. به اندازه همان پیچ از او مسئولیت میخواهد و به اندازه همان ظرفیتش اگر وظیفه را درست انجام داد، پاداش میدهد. عدالت خدا در مسئولیت خواستن و پاداش دادن است وگرنه این تفاوتها ضرورت زندگی است و باید باشد. سلایق باید مختلف باشد. تنوع زبان، تنوع رنگ، تنوع ظرفیت ذهنی انسانها، تنوع میلها را خدا قرار داده است. بخاطر اینکه زندگی به سمت کمال حرکت کند.
بعد گفتیم: تبعیض ظلم است نه تفاوت. تفاوت باید باشد ولی براساس تفاوتها اگر یک حکیمی برای هرکس یک مسئولیت قائل شد، نه، ظلم نیست. گفتیم: علم و آگاهی ما گاهی محدود است و زود قضاوت میکنیم. ماجرایی که پیش میآید، «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» (بقره/۲۱۶) چه بسا شما بی میل هستید و نا خشنود هستید ولی این خیر است. بعضی وقتها میبینیم به دنبال یک سختی بشارتهایی میآید، موفقیت میآید. گشایش میآید. مثلاً جنگ در نگاه اول پدیده شومی است. اما یک مقدار که میگذرد، میبینیم در جنگ هست که استعدادها شکوفا میشود، در جنگ هست که احساس عزت میکنیم و از کشورمان حمایت میکنیم. در جنگ است که دوست از دشمن مرزهایش مشخص میشود. مدعی از غیر مدعی معلوم میشود. همه میگویند: ما اسلام را دوست داریم. خدا را دوست داریم. کشور را دوست داریم. کی معلوم میشود چه کسی راستگو است؟ یک ابتلایی باید پیش بیاید. «خوش بود گر محک تجربه آید به میان»
جواب دیگری که عرض کردیم این بود که ریشه بعضی از مصائب خود ما هستیم. همه مصائب را نگفتیم، چه بسا خود ما ریشهاش هستیم. بهداشت را رعایت نمیکنیم مریض میشویم. خوب درس نمیخوانیم رتبه خوب نمیآوریم. در انتخاب همسر دقت نمیکنیم با اختلاف و شکست روبرو میشویم. یک ملتی اتحاد ندارند، تحت تأثیر دشمن قرار میگیرند.
شریعتی: اگر همه اینها را رعایت کردیم باز هم همانطور شد، چه؟
حاج آقای بهشتی: این بار میگوییم امتحان است. یعنی شاخههای مختلفی در پاسخ این سؤال هست. در قرآن داریم مصائبی که به شما میرسد فوری فلش را به سمت آسمان نبرید. چرا خدا این کار را کرد؟ اول به خودمان فکر کنیم، این کاری که میخواستیم انجام بدهیم خوب فکر کردیم؟ خوب مطالعه کردیم؟ بررسی کردیم؟ پیامدهایش را نگاه کردیم. مشورت کردیم.
شریعتی: بحث معلولیت که در مورد فرزندان مطرح کردید بعضی گلایه کرده بودند که ما همه اینها را رعایت کردیم، چرا میگویید: شما مقصر هستید و کوتاهی کردید؟
حاج آقای بهشتی: این هم یکی از سؤالاتی است که این هم سابقه تاریخی دارد. بچههایی که به لحاظ سلامت صد در صد سالم نیستند. شنوایی، بینایی، ضریب هوشی مشکل دارد، این تقصیر کیست؟ حتماً علتی دارد. آن علت هم به لحاظ علمی روشن است. دانشمندان بیان کردند به این دلایل بچهها اینگونه میشوند. پدر و مادرها مقصر هستند یا خدا مقصر است؟ بخشی ممکن است پدر و مادر باشد، ممکن است نه پدر و مادر بی اطلاع است ولی تلاش کرده است. فرض کنید از جلوی اشعهای نباید بگذرد. در رادیولوژی نوشته و ایشان دقت نکرده، خانم بارداری بوده و نمیدانسته اشعه روی فرزندش تأثیر دارد یا اینکه اگر عصبانی و هیجانی شود در شکلگیری بچه تأثیر دارد. یا میدانسته و غافل شده است. به هر حال این بچه براساس سنتهای الهی به دنیا آمده است. بچهها در کوچه بازی میکنند، یک بچه توپی را شوت میکند، این توپ به پشت بام خانهای قدیمی میافتد. توپ دقیقاً اندازه ناودان خانه است. میرود در ناودان گیر میکند. نیم ساعت بعد باران میبارد. باران روی پشت بام جمع میشود. سقف هم خشتی است و آبها در خشتها نفوذ میکند. زیر سقف هم پنج نفر خوابیدند. پدر، مادر، بچهها، سقف فرو میریزد و سه نفر از پنج نفر زیر آوار میمانند و از دنیا میروند و دو نفر باقیمانده بچه هستند. حالا چطور این واقعه را تحلیل کنیم؟ از کجا شروع شد؟ از یک توپ شروع شد. به بچه بگوییم: بازی نکند. بچه به بازی نیاز دارد. یک بچه آن توپ را خواسته گل کند، توپ را زده و در ناودان رفته است. بگوییم: خدا قانون جاذبه را تغییر بدهد، توپ را که بچه شوت کرد پشت بام نرود. یا توپ وقتی روی پشت بام قرار گرفت، خداوند همانجا متوقف کند و نگذارد در سوراخ ناودان برود. یا رفته باران باریده، اصلاً باران نبارد. این نمیشود. خورشید به دریا نتابد. دریاها بخار نشوند.
چون همه اینها سلسله عواملی هستند که این حادثه را پیش آوردند. خورشید نتابد و دریاها بخار نشوند و ابرها نبارند. باران باریده، در آن خشتها نفوذ نکند. خشتهای شل شده پایین نریزد. اینها همه سنتهای خداست. سنتهای خدا فقط منفی نیست. زندگی ما با سنتهای خدا میچرخد. غذای سالم میخوریم و بدن ما قوت پیدا میکند. این سنت خداست. ورزش میکنیم به دنبالش سلامت است. ما ملتی متحد هستیم و عزت به دنبالش است. سنت خدا فقط منفی نیست. مثبت و منفی دارد. دو چیز با هم ترکیب شوند، یک گازی به وجود میآید. اگر کسی یک سمی را بخورد مسموم میشود. اینها همه سنتهای خداست. بخواهیم این سنتها را به هم بزنیم نظام متلاشی میشود. خداوند سنتهایی قرار داده حالا چه کنیم؟ الآن سه نفر از دنیا رفتند، مقصر کیست؟ خدا مقصر است؟ آنچه ما اعتقاد داریم از اول گفتیم: خدا مهربانترین مهربانهاست. خدا غیر از رحمت، عادل است، حکیم است، پس این سؤال را باید از سمت آسمان به سمت زمین بیاوریم. چرا این خانه مخروبه است؟ شاید تقصیر اغنیاء بوده که نیامدند کمک به فقرا کنند که خانهشان را محکم سازی کنند. چرا باید این خانه که چهل سال گذشته، خطر دارد، چه کسی مقصر است؟ هرچه هست خدا مقصر نیست.
بچهای به دنیا آمده از نظر سلامت مشکلی دارد. شما میگویید: پدر و مادر مقصر نیستند، خدا مقصر است؟ نه. ما میخواهیم بگوییم: انگشت اشاره را به سمت زمین بیاوریم. دانشمندان ما باید عواملی که بچهها این مریضیها را پیدا میکنند، عوامل بیماریهای خاص را پیدا کنند. داروهایش را کشف کنند. دولت برای آن داروها پول کنار بگذارد. یک سلسله کارهایی باید صورت بگیرد. باز در نهایت از ما میپرسند: مادر چه کند؟ هیچی، آخر این ماجرا ابتلا هست. خداوند از سنتهایش دست نمیکشد. این بچه هم آمده است و من هم برای هدفی آفریده است. من درگیر شدم با مشکلی، کمال من در تربیت این بچه است. با حوصله کردن با این بچه، من میخواستم به کجا برسم؟ میخواستم کار کنم، خدمت کنم، عبادت کنم و بهشت بروم. بهشت رفتن مرا خداوند از این مسیر قرار داده است که پرستاری این بچه را بکنم. این خیلی سخت است. آنهایی که این نوع بچهها را بزرگ میکنند، خدا عواطفشان را زیاد میکند. صبرشان را زیاد میکند. ولی مطمئن باشند اینها در این امتحان اگر وظیفهشان را انجام بدهند پاداش الهی را در پیش دارند. حدیث داریم اگر مریضی وضو بگیرد، مریض وضو گرفتن برایش سختتر از آدم سالم است. پاداشش سی برابر است. هفتاد برابر است.
شریعتی: اگر مادری زحمت زیادی را برای بزرگ کردن بچهای که شرایط خاص دارد میکشد و تحمل میکند، ثواب و اجرش به مراتب بیشتر از مادران دیگر است؟
حاج آقای بهشتی: میلیونها برابر است و این عدالت است. اول باید در انتخاب دقت میکردیم. فرض کنید مثلاً ازدواجهای فامیلی هم در حدیث داریم که در ازدواجهای فامیلی دقت کنید. از آن طرف میبینیم امامان ما ازدواج فامیلی داشتند. الآن روزگاری است که از نظر علمی ازدواجهای فامیلی را ریشهیابی کردند. الآن میبینید یک دخترعمو و پسرعمو مناسب هم هستند. یک آزمایش میدهند، این با پانصد سال قبل فرق میکند. حدیثی که به ما میفرماید: دقت کنید در ازدواجهای فامیلی، الآن علم به ما کمک میکند. آزمایش ژنتیکی انجام میدهند، اگر این آزمایش را انجام ندادیم، بعد بچه به آن شکل به دنیا آمد، چه کسی مقصر است؟ خداوند سنتهایی دارد. در جلسه قبل گفتیم: در ازدواج شاید صدها عامل باشد و یکی شراب خوردن است. صدها عامل است و چه بسا ما عواملش را نمیشناسیم. در کتابها نوشته و در پژوهشها هست که ما اطلاع نداشتیم. یک صدای مهیبی آمد، یک نور و اشعهای، یک حالتی برای مادر یا پدر پیش آمد. یک غذایی که نباید میخوردند را خوردند.
برای نمونه یکی دو مثال زدیم. هرچه هست اینها براساس قوانینی است. سنتهایی است که خدا قرار داده و دانشمندان ما باید این سنتها را کشف کنند. برای مشکلات دارو تهیه کنند. دولت باید در تأمین دارو کمک کند. ما با چنین ماجرایی روبرو شدیم، ما چه کنیم که چنین بچهای در خانه ما هست؟ آن را هدیه خدا میدانیم. بچههای ما هدایای خدا هستند. بچه چه تقصیری دارد؟ هیچی، مادر چه تقصیری دارد؟ هیچی، خدا چه تقصیری دارد؟ یعنی الآن جای این نیست که ما تقصیر را به گردن کسی بیاندازیم. مگر اینکه آگاهانه این کار را کرده باشند. بسیاری از این بچهها، پدر و مادر اطلاع نداشتند که مثلاً از نظر علمی این نوع غذا یا محیط تأثیر دارد. این بچه با کمک علم، مهارتهایی که باید بیاموزیم، بچه را در مدرسه خاصی تربیت کنند، باز مادر به بچه نگاه میکند، خداوند یک عشقی در دل این مادر قرار میدهد، این بچه را از همه بچههای دنیا بیشتر دوست دارد.
آخرین حرفی که زدیم امتحان بود. یکی از حرفهای مهم در امتحان این است که ما در امتحانات الهی کم میآوریم. خودمان را میبازیم. چه کنیم؟ امتحان خیلی سخت است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: هیچوقت از خدا نخواهید شما را امتحان نکند. این سنت خداست «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» (بقره/۱۵۵)حتماً شما را امتحان میکنم. پس چه دعا کنیم؟ یکی در امتحانات به ما کمک کن. یکی امتحان ما را در دین ما قرار نده، امتحانهای فکری و عقیدتی که به انحراف کشیده شود خیلی سخت است. امتحان در جسم یک مشکلی دارد، امتحان در فکر و اعتقاد یک مشکلاتی دارد. بچه ما معتاد نشود. بچه ما منحرف نشود. از کجا کمک بگیریم؟ یکی اینکه باید جهانبینیمان را تقویت کنیم. این جهان هدفدار است. خدایی ناظر بر ماست. خدایی حامی ماست، خدایی هست که ما را در مراحل زندگی کمک میکند. قیامتی در پیش داریم. در آن روز هرکس به تناسب تلاشهایی که کرده پاداش میگیرد.
اول سراغ جهانبینی برویم. دوم ببینیم قبول شدگان در امتحانات، کنکوریها و کسانی که برای سال ۹۸ و ۹۹ درس میخوانند، چند کار میکنند. یک کار این است که میروند از رتبههای اول سالهای قبل پرس و جو میکنند. شما چه کتابی خواندید؟ چه جزوهای خواندی؟ چه سبک زندگی داشتی؟ چقدر میخوابیدی؟ ما هم بیاییم از کسانی که قبل از ما قبول شدند، قرآن میفرماید: بیا زندگی ابراهیم را بخوان. زندگی مادر موسی را بخوان. زندگی یوسف را بخوان. اینها کم مشکل نداشتند. حساب کنید پدری سی سال در فراق پسرش است و این مصیبت کمی نیست. یا پسری سی سال در فراق پدرش است. چون گریه کنهای عالم چند نفر هستند و دو نفرشان این پدر و پسر هستند. یوسف از بکائین بوده و یعقوب از بکائین بوده است. نزدیک سی سال این پدر و پسر در فراق هم گریه میکردند، این مصیب کمی است؟ یک بچهی ده ساله در ته چاه افتاده، کسانی که گمان نمیکرد او را ته چاه انداختند. این مصیبت بزرگی است. بعد یک کاروانی او را آوردند و به عنوان یک کالا در کشور دیگری فروختند. این غصه ندارد؟ بعد در کاخ شاهی رفته، به او تهمت زدند، یک خانمی که خودش پیشنهاد گناه داد، حالا گناه را گردن او انداخته است. چون وقتی عزیز مصر در کاخ را باز کرد، زلیخا به او گفت: کیفر کسی که به همسر تو نظر بد داشت، چیست؟ همانجا حکم را برید غیر از زندان. اینها غصه ندارد؟
فرض کنید الآن بیگناهی در زندان است و با خدا حرف میزند. ای خدا من چه جرمی مرتکب شده بودم که باید در زندان باشم؟ چه جرمی مرتکب شده بودم که در بیابانها باید آواره باشم؟ یعنی ما برویم در زندانی که یوسف صدیق در آن زندان است. ما به جای یوسف باشیم چه میکنیم؟ اعتراض به خدا میکنیم. اما خداوند میفرماید: برای امتحان من این کار را کردم. رشد تو در این مسیر است. رشد پدر تو در این مسیر است. مادر موسی با چه مشکلاتی آن نه ماه را گذرانده است. اگر خانمی علائم بارداری داشت و پیدا بود، او را گزارش میکردند. خداوند از روی حکمتش کاری کرد که این مادر علائم بارداری نداشته باشد. بچه را به دنیا آورد، بچه را چه کنند؟ مأمورها هم پی در پی وارد خانهها میشدند. مادر و دختر به فکرشان رسید که بچه را در تنور آتش بیاندازند. مأمورها همه جا را گشتند و تنور که روشن بود اصلاً گمان نمیکردند در آن باشد. اینها امتحان نیست؟ یک نفسی مادر موسی کشید و از آسمان پیغام آمد که بچه را در صندوقی بگذار و در رودخانه بیانداز. رحمت خدا را که مثال میزنیم میگوییم مثل رحمت مادر است. یعنی اقیانوس احساسات است. چطور دلش میآید این بچه یکی دو روزه را در رودخانه بیاندازد؟ رودخانه نیل اینقدر عریض هست که قرآن میگوید: دریا، از کارون ما عریضتر و مواجتر است. یک بچه قنداقی را در رودخانه بیاندازیم. «فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ» او را در رودخانه بیانداز. «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (قصص/۷) اینها در امتحانات خدا قبول شدند.
خداوند میفرماید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ» (مریم/۴۱) ابراهیم کیست؟ پیامبری که یک تنه، تنها، با ماه پرست و ستاره پرست و خورشید پرست و بت پرست و طاغوت زمان جنگید. در نهایت تصمیم گرفتند او را در آتش بیاندازند. اینها را بخوان، اینها کسانی هستند که در کنکور قبول شدند. توانست بر همه غلبه کند. الآن آمریکاییها خودشان اعلام میکنند بالاترین تحریمهایی که در تاریخ سابقه ندارد ما دربارهی ایران اعمال کردیم. ایرانیها چه کار کنند؟ برویم سرگذشت ابراهیم را بخوانیم. قرآن میفرماید: ابراهیم یک ملت بود. بعد یک خانمی به ابراهیم علاقهمند شد به نام ساره که او هم زن ثروتمندی بود. ایمان آورد و ازدواجشان شکل گرفت و بعد همه داراییاش را به شوهرش داد. یعنی ما برای حضرت خدیجه بخواهیم یک نمونه در تاریخ بیاوریم ساره هست. املاک داشت، دامهای زیادی داشت، گفت: ای ابراهیم اینها را در راه دین خدا صرف کنید. مدتی گذشت، چه کسی از ابراهیم بهتر است؟ اینقدر مبارزه کرده و سختی کشیده است؟ در آتش انداختند. حالا ازدواج کرده است. بچه میخواهد خدا نمیدهد. دعا میکند «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» (صافات/۱۰۰) چرا؟ دادهها برای امتحان است و ندادهها برای امتحان هست. بیماریها امتحان هست و سلامتیها امتحان است. سختیها امتحان است و آسایشها امتحان است.
یک روز جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: یک هدیه از طرف خدا برای شما آوردم. پیغمبر فرمود: چیست؟ جبرئیل گفت: صبر! پیغمبر پرسید: صبر چیست؟ جبرئیل گفت: همان حالی که در سلامتی داری در مریضی داشته باشی. گفتنش آسان است ولی سخت است. همان حالی که در دارایی داری در نداری داشته باشی. تغییر نکنی، یعنی مطمئن هستی یک رازقی، یک خالقی بالای سرت هست میبیند. امام زین العابدین برای بیماران دعایی دارد در صحیفه هست. در آن دعا امام زین العابدین به خدا عرض میکند، پروردگارا نمیدانم وقت بیماری به تو نزدیکتر میشوم یا وقت سلامتی؟ این سرگذشت صابرین را بخوانیم. سرگذشت کسانی که در کنکور قبول شدند. ابراهیم بچه میخواهد، بچهدار نمیشود. پنج سال گذشته، ده سال گذشته، الآن خانوادههایی که بچهدار نمیشوند به دکتر مراجعه میکنند و باز هم بچهدار نمیشوند. چه میکنند؟ بعضی پیشنهاد جدایی میدهند یا بروند یک بچه از جایی بگیرند. حضرت ابراهیم با ماجرایی که دارد بالاخره مأمور شد از عراق به فلسطین برود. به مرز مصر رسید. مأموران مرز میخواستند خانم او را ببینند. گفت: من اجازه نمیدهم. خیلی غیرتی بود. به زمامدار مصر گفتند: یک کسی هست زیر بار نمیرود. هرچه میخواهیم خانمش را نگاه کنیم ببینیم همان است، نمیگذارد. زمامدار مصر گفت: بگویید نزد خودم بیاید. خیلی از ابراهیم خوشش آمد و از خانمی که اینقدر عفاف و حیاء داشته است. یک کنیزی را به نام هاجر به ساره به عنوان هدیه بخشید و آنها را روانه فلسطین کرد. مدتی گذشت، ساره به ابراهیم پیشنهاد کرد حالا که ما بچهدار نمیشویم، تو بیا با این کنیز ازدواج کن. ابراهیم هم قبول کرد و ازدواج کردند و از او هم بچهدار نمیشد. یعنی ما فکر میکنیم اگر کسی واقعاً خوب بود، ولی خدا بود هیچ مشکلی ندارد. چه بسا مشکلها سکوهای پرش هستند. تازه به مرحلهای میرسیم که میبینیم همه کاره خداست. ما بندگی خودمان را بکنیم. این خیلی سخت است و به همین خاطر درجه بالا است. بعد هم خداوند هم از همسر اول ساره، هم از همسر دوم هاجر، به ابراهیم فرزند داد. اول از همسر دوم اسماعیل را به او داد. بعد از همسر اول اسحاق را داد. اینها برندگان مسابقات خدا هستند.
ابراهیم(ع) در خوش آب و هوا ترین جا در کره زمین زندگی میکرد. فلسطین امروز کنار دریای مدیترانه، میوههای آبدار، حالا که بچهدار شده مأموریت آمد که به بد آب و هواترین جا برو! ما باشیم چه میکنیم؟ شکایت نمیکنیم که خدایا بس نیست. با هاجر و اسماعیل به مکه آمد. به مکه رسید، دوباره مأموریت آمد که ابراهیم هاجر و طفل شیرخواره را بگذار و برای تبلیغ به عراق برو. پنجاه سال منتظر آمدن یک بچه بود، حالا باید مأموریت برود.
دوستی داشتم در عملیات بیت المقدس شهید شد. ماه عسل بود، با خانمش به مشهد رفتند. در صحن به یکی از دوستان برخورد کرد و گفت: عملیات نمیآیی؟ گفت: نمیدانستم. به خانمش گفت: تا شما چند روز امام رضا را زیارت میکنی من میروم و برمیگردم. به جبهه رفت و شهید شد. اتفاقاً خبر که میخواستند به خانم بدهند نمیدانستند در کدام مسافرخانه هست. چند بار با بلندگوهای حرم اعلام کردند تا خانمش را پیدا کردند. یک چنین کسانی در دوره ما هم بودند. خدا شهید شاطری را رحمت کند. سرداری که در لبنان سازندگی فشرده را در یکسال انجام داد. به من نشان داد که بچههای ایران در یک سال در لبنان پس از جنگ ۳۳ روزه چه محشری کردند. انسانی فوق العاده متواضع، من که وارد شدم دیدم یک نفر چای میدهد و بلندگو را تنظیم میکند. نمیدانستیم ایشان سردار است. یک شب من در مورد حقوق زن و شوهر صحبت کردم. بعد از مراسم احیاء ایشان مرا به خانه خود برد. گفت: این حرفهایی که زدی با زندگی که ما داشتیم نمیسازد. روز قیامت من چه وضعی دارم؟ من جبهه بودم، آمدم مادر گفت: باید داماد شوی. خواستگاری رفتیم و عقد کردیم و خانم را به ارومیه آوردیم. این دختر مردم را طبقه پنجم ساختمانی بدون آسانسور بردیم. ایشان را گذاشتم و به جبهه رفتم. گهگاهی میآمدم و سر میزدم. یک شبی نصف شب خانم من به زایشگاه نیاز پیدا کرد. هیچکس نبود، برق هم نبود، اینقدر اینها را تعریف کرد من از او عذرخواهی کردم. گفتم: این حرفهایی که من زدم برای افراد عادی است. شما استثنایی هستید. اگر شما نبودید اسلام شکل نمیگرفت. یک کسی مثل حنظله که یک شب بیشتر با عروس نبوده است. جعفر طیار که در ماه عسل به حبشه مهاجرت کرد و بعد از سیزده سال که آنجا تلاش کرد، برگشت به جنگ موته رفت و دستهایش قطع شد. اینها همان کسانی هستند که بار اسلام به دوش آنهاست.
هاجر هم یکی از برندگان این مسابقه است. حاجیان تا روز قیامت وقتی دور خانه خدا طواف میکنند، دور قبر هاجر و اسماعیل هم طواف میکنند. یک متر و نیم با کعبه فاصله دارد، در فقه همه فرق اسلامی، شافعی، حنبلی، حنفی، مالکی، جعفری، همه فتوایشان این است که طواف حتماً باید دور آن هلالی هم باشد. از آن وسط کسی رد شود طوافش غلط است. یعنی دور قبر این مادر و پسر هم باید همه حاجیان ادای احترام کنند. این مادر کیست؟ هاجر، هاجر و ابراهیم همدیگر را در آغوش کشیدند و گریه کردند. گفت: خدا گفته باید بروم. گفت: برو خدا پشت و پناهت! آب نداشت، سعی صفا و مروه پیش آمد. گهگاهی حضرت ابراهیم میآمد به خانمش سر میزد. یکبار آمد دید اسماعیل سیزده ساله شده و چقدر خوش چهره است. امام صادق(ع) فرمود: بالاترین نعمتی که خدا به بندهاش میدهد این است که فرزندی بدهد که به نوجوانی برسد و مقابل پدر و مادر راه برود. از آسمان پیغام آمد: ای ابراهیم، اسماعیل را قربانی کن! اینها سخت نیست؟ اینها برندگان این کنکور هستند. یکی از راههایی که ما در امتحانات چه کنیم، این است که سرگذشت قبولیها را بخوانیم.
شما ایوب را نگاه کنید. شیطان به خدا گفت: این ایوبی که اینقدر عبادت میکند، برای این است که پول دارد و سلامت هم دارد. هرکسی پول داشته باشد و سلامت هم باشد عبادت میکند، این هنر نیست. خداوند به شیطان فرمود: نه اینطور نیست. بیا تماشا کن. دارایی ایوب را گرفت، سلامتیاش را هم گرفت. مریض شد، شاید بیست سال به بیماری حادی مبتلا بود. افراد از او کنارهگیری کردند. فقط شکر خدا را میکرد و صبر کرد. این سرگذشتها را بخوانیم.
شریعتی: انشاءالله خداوند به همه ما صبر بدهد در این ابتلائات و امتحانات، همه ما درگیر این ابتلائات هستیم، انشاءالله از این امتحانات و ابتلائات با سربلندی بیرون بیاییم و خداوند متعال مدد کند که بتوانیم محکم و استوار در مسیر دین و عقیدهمان ثابت قدم باشیم. … این هفته قرار است از آیت الله نجفی مرعشی یاد کنیم. اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای بهشتی: مواظب باشیم در ابتلائات دیگران را سرزنش نکنیم. به حضرت ایوب بعضی میگفتند: تو چه کار کردی به این مبتلا شدی؟ این تفکر غلط است و نباید دیگران را قضاوت کنیم. آیت الله مرعشی نجفی را افتخار داشتیم بارها پشت سر ایشان نماز خواندیم. به نماز شب فوق العاده اعتقاد داشتند. در وصیتنامهاش هست آن دستمالی که برای سیدالشهدا گریه کردم و اشکهایم را پاک کردم، در پیشگاه خدا تضرع کردم را در کفن من بگذارید. پیراهن سیاهی را که در ماههای محرم و صفر پوشیدم، در کفنم بگذارید. ارادتمند به اهلبیت، محقق، پژوهشگر، عالم به معنای واقعی بودند. از کسانی بودند که در قصه کاپیتولاسیون که حضرت امام فریاد زد، پشتیبانی کرد.
شریعتی: السلام علیک یا رسول الله…
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید جواد بهشتی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳
.






