سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۳ ؛ مراقبات ماه محرم
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۳ ۱۶:۵۹سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۳ ؛ مراقبات ماه محرم

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۳۳ ؛ مراقبات ماه محرم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شادی برای تو غم عالم برای من *** از ماههای سال محرم برای من
آوای آسمانی داود مال تو *** خاموشی مقدس مریم برای من
از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست *** این بود ارث حضرت آدم برای من
بی مهری است رسم محبت برای تو *** تنهایی است مونس و همدم برای من
یوسف که نیستم ولی آن بندهام که هیچ *** نگذاشته است صاحب من کم برای من
بگذار عمر در گذر عشق طی شود *** حتی اگر نشد که تو یک دم برای من
شریعتی: سلام میکنم به دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، همه آنهایی که دلشان در عزای سیدالشهداء داغدار است. داغی که هرگز سرد نمیشود. خوش به حال همه آنهایی که دلشان حسینیهی کوچک اشک برای عزای أباعبدالله الحسین است. خدا را شکر که زنده هستیم و محرم امسال را درک کردیم. جای آنهایی که امسال در میان ما نیستند خالی است و انشاءالله تک تک آنها با سیدالشهداء محشور باشند. انشاءالله در این ایام به خصوص در این ده شب اول ماه محرم بهترین برکات نصیب شما شود. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. خدا را سپاس میگویم که به ما عنایت کردند و این قابلیت را عطا کردند که این ماه عظیم را که ارتباط با امام حسین است را درک بکنیم و با محزون بودن و اشک ریختن همراه کاروان حسینی شویم تا بتوانیم در این دو ماه محرم و صفر به وصالی که رسیدند ما را هم برسانند.
شریعتی: انشاءالله، برای سیر و سلوک ماه محرم ماه خوبی است، اگر بناست حرکت کنیم یک مراقباتی دارد که از زبان شما شنیدنی است.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله به برکت امام حسن و اهل بیت حضرت ما جزء یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم. امروز روز دوم محرم است، این نکته را تذکر میدهیم که زمانها منازل سلوک الی الله هستند. هر زمانی یک منزل برای سلوک و سیر به سوی خداست و مرحوم آ میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در ابتدای کتاب المراقبات میفرمایند: زمانها منازل سلوک هستند و هر زمانی را انسان بگذراند دیگر این برگشت پذیر نیست لذا قدر ایام را باید دانست. امام حسین تعبیری دارند که بسیار زیباست. ای فرزند آدم، تو خودت روزگار هستی، زمان هستی و ایام هستی. «یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّمَا أَنْتَ أَیَّامٌ کُلَّمَا مَضَى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ» هر روزی که میگذرد بخشی از تو رفته است. لذا اگر انسان باور کند این زمانی که تولد پیدا میکند تا زمانی که از دنیا میرود یک عمر و وجود برای این است و هر لحظهاش از دست رفت، دیگر برگشت پذیر نیست. محرم پارسال با امسال کاملاً متفاوت است و خدای سبحان برای ما نقشهای در این محرم داشته که تکرار پذیر نیست و اگر از دست دادیم دیگر تکرار پذیر نیست. اما اگر بدست آوردیم زمان را تثبیت کردیم. یعنی این زمان نرفته و حق آن محقق شده است. نکته اول اینکه زمانها منازل سلوک الی الله هستند. انسان باید قدر هر زمانی را بداند.
نکته دوم اینکه اگر ما امروزی که به عنوان اولین روز سمت خدا در ماه محرم است، توجه کنیم به اینکه محرم اول سال قمری هست، یعنی از حالا سال قمری هم ابتدای سال قمری است چنانچه ایام نوروز ابتدای سال شمسی است لذا برای اهل سلوک یک نگاه ویژه است که سال گذشته خود را یک محاسبهای میکنند و سال آینده را یک برنامهریزی و مراقبه برای خود قرار میدهند. برای اهل سلوک ماههای قمری نشانهی ویژه است، مناسبتها عمدهاش به ماه قمری است و شروع را با ماه محرم برای آنها جذبههایی است که با امام حسین آغاز میکنند.
نکته سوم اینکه بعضی بزرگان مثل مرحوم ا سید علی آقای قاضی(ره) فرمودند: در دنیا موطن باب ورود به باطن عالم خیلی آسان است و عمدتاً در این دو موطن است. یکی در محضر قرآن بودن و دیگری در جلسات روضه امام حسین و حسینیه شرکت کردن. چون سرعت سیر این دو حقیقت در بردن انسان و کندن انسان، کندن از تعلقات و بردن و رساندن، به خصوص جلسات امام حسین(ع) که وارد میشویم در کندن از تعلقات است. مردم در پول خرج کردن برای امام حسین خیلی راحت هستند و این کندن در حالت عادی اینقدر راحت نبود و این قدرت محبت کیمیاگری میکند که انسان را از دنیا بکند و به ن طرف برساند.
نکته بعدی این است که مجالس امام حسین(ع) مانند رفتن به مشاهد حضرات، زیارت است. یعنی وقتی که به مشاهد حضرات میرویم چطور احساس حضور میکنیم در آنجا و رابطه وقتی سلام میدهیم چطور احساس میکنیم خطاب داریم و مخاطب ماست و غایب نیست و با مخاطب حاضر گفتگو میکنیم. زیارت از راه دور مثل زیارت از نزدیک است. به خصوص در این ایامی که موانع هم برای تحقق زیارت از راه نزدیک هست، این زیارت از راه دور که خود مجالس حضرات سلام به حضرات است. لذا وقتی انسان ورود پیدا میکند به مجالس حضرات باور کند بر امام وارد میشود، اگر این باور را بکند که انسان دارد بر امام وارد میشود، حال وجودیاش خیلی متفاوت است تا وقتی که انسان غایب ببیند که ببیند در این مجلس دارد میآید و این به حضرت شاید عرضه شود به عنوان یک عمل، نه متن ارتباط و حضور در محضر حضرت است و حضرت اینجا حاضر هستند و منافاتی ندارد و اگر هزاران جلسه باشد، حضرت در همه اینها حاضر باشند. وجود آنها همه هستی را فرا گرفته و از زائرانشان پذیرایی میکنند.
نکته دیگر اینکه همانطور که ما به مشاهد حضرات میرویم اذن ورود میگیریم که از خدا و رسول خدا و ملائکه الهی که وارد شویم بر آن مشهد شریف در رابطه با مجالس امام حسین و ورود به ماه محرم، چون ماه محرم یک بقعه زمانی است. یک باب است، هرکدام از اینها اذن ورود میخواهد، ورود به محرم و مجالس امام حسین نیاز به اذن دارد. وقتی با اذن وارد میشود حال انسان متفاوت است. به ما گفتند: سعی کنید در وقت اذن گرفتن یک قطره اشک از شما جاری شود. ما معتقد هستیم که غایب شما مثل حاضر شماست و شما ما را میبینید و جواب سلام ما را میدهید. ای خدای سبحان شما گوش ما را از شنیدن جواب سلام حضرات محجوب کردی، اما در قبالش حال نجوا پیدا کردی. اگر این حال نجوا در انسان ایجاد شد همان جواب سلام است. مراقبه داشته باشیم و با تمام وجودمان وارد شویم. اگر انسان حوایش را جمع کند، حقیقت محرم که انسان خودش را پیوند میزند به امام حسین، تجلی مییابد و وجود ما در محرم و صفر یک وجود ربطی میشود. از وجود استقلالی خالی شویم. حال ما این باشد که در این محرم ما را به عنوان محب و زائر و خادم امام حسین ببینند. اگر مداحی که میخواند مدح حضرت را میکند. سخنران در فضیلت آنها صحبت میکند، کسی که آمده به عشق آنها آمده، همه حیثیت آنها در جهت حیثیت ارتباط با امام معنا پیدا میکند. ارتباط با امام خیلی عظیم است و مراقبات نیاز دارد تا انسان این حیثیت را پیدا کند. محرم به ما این اذن را دادند که حضرت با حضرات دائمی باشد. سوار شدن بر کشتی امام حسین آسان باشد. این نکات را توجه کنیم تا حضور ما در جلسات امام حسین با مراقبات ویژه باشد.
شریعتی: کتاب «ادب عاشقی» آداب حضور در مجالس اهلبیت است که برای دریافت این کتاب میتوانید به سایت ما مراجعه کنید. «اهل بیتیها» هم کتاب خوبی است که به شما معرفی میکنیم.
حاج آقای عابدینی: هرموقع کار سخت میشود عنایات بیشتر میشود. الآن یک خرده سخت شده و آزادی و راحتی که قبلاً داشتیم محدود شده هم برای خادمین برقراری هیأتها سخت شده، هم برای مخاطبین و مردم سخت است. منتهی خدای سبحان وقتی انسان از حالت عادت درمیآید اینجا جذبه و گیرایی را بیشتر قرار میدهد. خادمین هم مراقب باشند با تمام سختیهایی که کشیدند با رعایت کامل تذکر به مردم بدهند. حضرت نسبت به زائرین و خادمینشان خیلی توجه دارند و غیرتمند هستند و اگر کسی جسارتی بکند خیلی سخت میشود. ایام احترام به مؤمنین و زائرین است.
سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن کریم
عرض ادب خدمت حضرت موسی داریم و اذن ورود میگیریم، قصه ما به حرکت موسی کلیم به امر الهی به سمت فرعون همراه هارون نبی بود. «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/۲۴) طغیان را بیان کردیم. «قال رَبِ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی، وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی، هارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی، کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً،وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» این توانها را از خدا میخواهد، چه کار کند؟ تسبیح تو بکنیم آن هم کثیراً، ذکرت را بکنیم آن هم کثیر. تسبیح مقدم بر ذکر است. آیا تسبیح از اقسام ذکر هست؟ چرا جداگانه ذکر کرده است؟ در تفاسیر آنچه استفاده میشود این است که «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» وقتی حاکم جور بر کار است، تسبیح یعنی تنزیه خدا از شرک و کفر، تنزیه خدا از هر نقص، تنزیه عالم از هر معصیت، «کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً،وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» خدا اینها را به ما بده تا بتوانیم تسبیح تو را بکنیم، یعنی قدرتها را میخواهیم که وقتی شما فرمودی «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» این غده شرک آمیز و فسق و فجور را از جا بکنیم و ریشه کن کنیم. این تسبیح کثیر است، چون من یک موقع در مقابل کفر امر به معروف میکنم، این تسبیح هست اما تسبیح قلیل است. اما یک موقع میخواهم کفر را ریشهکن کنم. قیام میکنم اساس کفر را برچینم، این تسبیح کثیر است چون همه آنچه که به عنوان نقص و کفر بود را ربشه کن میکنم.
تسبیحی که همه جا را هر لحظه و هر حالت و هر زمان را شامل شود تسبیحی است که دولت کفر ریشهکن شود و این ریشهکنی کفر تسبیح کثیر است. اقامه دولت حق ذکر کثیر میشود. باید کفر ریشهکن شود تا دولت حق اقامه شود. باید تسبیح محقق شود تا ذکر محقق شود. این یک روش است هم در رابطه با درون ما این است، اول باید ریشههای کفر و شرک شروع به کندن بکند. اینها کنده شود اقامه دولت حق در وجود ما میشود. اول باید تخلیه و تمیز شود. اول نفی شود و بعد اثبات. در ذکر نمازها میگوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» اول تسبیح میشود، بعد بحمده میشود. حمد ذکر است و تسبیح تنزیه هست و پاک کردن. این نگاه روش انبیاء را بیان میکند که ما اگر قدرت میخواهیم برای ریشهکنی دولت کفر و فجور میخواهیم. تسبیح تو این است. سبحان الله گفتن هم تسبیح است اما این تسبیح قلیل است و لفظی است و تنزیه خدا به صورت لفظ است. اگر به دل وارد شد باید ریشه گناه را از دل بکند و اگر به لفظ وارد شد باید ظاهر مرا از عمل گناه حفظ کند و اگر این حقیقت شد، اقامه تسبیح شد، دولت کفر را بکند.
پس اگر انسان قدرت هم ندارد این تسبیح کثیر است؛ تجهیز وجود ما به سمتی باشد که دولت کفر را در عالم از جا بکند. اگر کسی این نگاه را نداشت تسبیح کثیر ندارد و ذکر کثیر هم نمیتواند داشته باشد. من ریشه فسق و فجور را از وجود خودم و بعد اطرافم ریشه کن شود و بعد در نگاه جهانی، شروع را از خودمان قرار میدهیم. این به انسان قدرت میدهد و وقتی افق انسان جهانی شد انسان قوی میشود.
«کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً،وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً»(طه/۳۳و۳۴) همه این قدرتها را در رسالت به ما بده تا اقامه دین تو را بکنیم. اقامه دین تو ذکر است. اگر خدای سبحان به ما توفیق داده بعد از ۱۴۰۰ سال جمهوری اسلامی برپا شود، یک اقامه دولت و کشور که مردم خواستند دین خدا را اقامه کنند این ذکر کثیر است. نفس کشیدن در اینجا ذکر است. ریشه کنی دولت کفر تسبیح کثیر است و اقامه دولت حق هم ذکر کثیر است. پس یک ذکر عملی است و اقامه دین است. «لا اله الا الله» باید انسان را به اقامه دین بکشاند.
«اذکرونی اذکرکم» اگر شما مرا یاد کنید من هم شما را یاد میکنم، معلوم میشود ذکر خدا با اقامه هر حکم در وجود و بیرون از خودمان است. در وجود ما هر طاعتی که محقق شد ذکر خداست، اگر شما ذکر مرا کردید یاد شما میکنم. این بحث خیلی راهگشا است. در آیه ۴۱ سوره طه خدای سبحان به موسی خطاب میکند «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» موسی من تو را برای خودم ساختم. یعنی فعل و کار و حرف و حرکت تو فقط برای من است. توحید محض است. جزء مخلصین هستی که همه حرکاتت به اراده من محقق میشود. تو را برای خودم ساختم. «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» یعنی هیچ چیز غیر از من وجودت را پر نکرده است. اگر رسالت داری مردم را دعوت کنی این اراده من است. اگر با مردم حرف میزنی همه «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» است. مثل اینکه من مستقیم به آنها میگویم. خدا مجرای تمام فعل و گفتارش را این قرار بدهد، یعنی اگر برای مردم کاری میکنی، مردم را هم شئون الهی میبینی. این چقدر شرح صدر برای انسان میآورد که نگاهش به عالم از چشم خدا باشد. این خیلی زیباست.
«اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» (طه/۴۲) موسی تقاضا کرد خدایا برادرم هارون را کمک من قرار بده. بعضی فکر کردند «ارسل الی هارون» که موسی کلیم فرموده یعنی اینکه خدایا من نمیتوانم، نه، یعنی علاوه بر اینکه من زیر بار نبوت میروم و خستگی ناپذیر هستم، اما اگر کمک هم قرار دادی نبی قرار بده. مبعوث شدن مثل این است که یک قوه عظیمی در وجود انسان خفته باشد و بیدار شود. مثل انرژی هستهای که به واسطه عملیات خاصی آزاد شود. بعثت یعنی انرژی خفته درون انبیاء با بعثت آزاد شود و آزاد شدن این یکباره به انبیاء قدرتی میدهد فوق قدرتی که سابق از این داشتند. یکباره یک عظمتی دیگری پیدا میکند، خدایا به هارون برادر من هم این رسالت را بده و این بعث را ایجاد کن با هم حرکت کنیم. لذا وحی به موسی کلیم نازل میشود و به هارون میرسید. نه اینکه هارون مخاظب وحی باشد، همچنان که این مسأله در مورد پیامبر و حضرت هم هم عرض کردیم، آنچه به پیغمبر وحی میشود از طریق پیغمبر به امیرالمؤمنین میرسید لذا رسیدن به امیرالمؤمنین مثل رسیدن و شنیدن بقیه نبود و از آن موطن حقیقت از کانال وجود پیغمبر مییافت. «یا علی انک تسمع ما أسمع و تری ما أری» تمام وجود پیغمبر که در مرتبه اعلی بود، اینجا هم هارون را با خود همراه میکند. ولی او که موسی کلیم است و رسول اولوالعزم است اما این وحی را بدون اینکه حدی بر او بخورد، بر او هم وارد میشد. وقتی از طریق گوش میشنویم حد میخورد ولی از طریق جان میشنویم با تمام وجود است. هارون هم ولایت داشت و کرامات و معجزات داشت، اما نبوت تشریعی اختصاص به موسی کلیم داشت و هارون نبی تابع بود در نبوت تشریعی.
«اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» تو و برادر تو، هنوز موسی کلیم با هارون جمع نشدند اما خدا اذن داد که اگر میخواهید بروید با آیات من، دو آیه به موسی کلیم اعطا شد، یکی عصا بود و یکی ید بیضاء بود. بعضی وجوهی ذکر کردند که با آیاتی که بعد از این خواهد آمد، هفت آیه دیگر هم آمد یا اینکه خود اینها به تنهایی آیاتی بود، یا کلمات موسی کلیم در کنار اینها آیه بود. «و لا تَنیا فی ذکری» در ذکر من و اقامه دین خدا سستی نکنید. ریشه «و نا» همین یکجا در قرآن آمده و این «لا تنیا» اگر نگاه کردید به عظمت فرعونی، به آن همه لشگر و تجهیزات و امکانات و استقراری که سالهای طولانی اینها داشتند، وقتی ریشه دوانده و این قدرت عظیم بوده ریشه کنی سخت است. زمان انقلاب وقتی امام فرمود: شاه باید برود، خیلیها گفتند: برود که نمیشود. اصلاح شود! حواستان باشد هیچ سستی و مداهنه در ذهن شما نیاید. در مقابل «تَنیا» عزم است. یعنی سستی نکن پس عزم داشته باش لذا موسی کلیم اهل عزم بود. از رسولان اولوالعزم بود. «لا تنیا فی ذکری» یعنی به طرف مقابلش میگوید: بدانید این کوتاه نمیآید و قاطع در مقابل بیانی که دارد است. زبان نرم دلیل بر سستی نیست. «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» (طه/۴۴) این پیشگیری از آن است که اگر میگویم قول نرم و ملایم باشد، نه طوری که طرف احساس کند میشود سرت را کلاه گذاشت. گر میگویند: طرف ملایم است یعنی میشود سرش را کلاه گذاشت و با او کنار آمد. در اقامه دین من هیچ کوتاهی نیست. موسی کلیم اهل کوتاهی نبود اما این هشدار به دیگران است که حواستان باشد فکر نکنید اگر خواستید چیزی را به رخ بکشید موسی کلیم کوتاه میآید. این دستورالعمل امروز ما هم هست، اگر امروز ما سر محکمات خود ایستادیم منافات ندارد مذاکره کنیم. مذاکره قول لین است، اما «لا تنیا» سفت بودن بر اهداف و خطوط قرمز است. «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى، فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً»
شریعتی: نکات خوبی را شنیدیم، … حسن ختام فرمایشات شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: در ادامه آیه میفرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» با او به ملایمت صحبت کنید، سراغ فرعون میرود. موسی کلیم و هارون دارند در مقابل تخت و تاج میروند. بعضی گفتند: خطابش میکنید با کنیهاش خطاب کنید که احترام است. «قول لین» یعنی طوری صحبت کنید که احتمال هدایت بدهید. «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى» (طه/۴۴) تا شاید این خاشع شود. تذکر مربوط به فطرت است. یعنی آن که میداند خدایی در کار است، شاید این متنبه شود. «یخشی» برای این است که بترسد. خشیت از علمی است که با ترس همراه باشد. یا تذکر است یا یخشی است. کار اینگونه نیست که اگر انسان احتمال هدایت نداد نرود. چون دو طرف کار است. یکی این است که شاید هدایت شود. یکی هم اگر میخواهد شقاوت پیدا کند باید به نهایت شقاوت خود برسد. بعد نگوید: برای من نگفتند! خدای سبحان میگوید: برای این هم بگویید. کسی که آمر به معروف است تا اینجا وظیفهاش کشیده شده است. پس وظیفه ما به عنوان مبلغ باید همه را در نظر داشته باشیم و به سادگی از کسی غفلت نکنیم. «قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغى» خدایا تو که میدانی این شخص چقدر طاغی است. ما میترسیم اگر برویم قبل از اینکه حرف ما به ثمر برسد این طغیان کند و نگذارد رسالت محقق شود. یا ما را بگیرد و طغیان کند وقتی به عنوان بنی اسرائیل رفتیم شدت بر بنی اسرائیل ایجاد کند. نگذارد حرف ما به ثمر برسد. این خوف ممدوح است. وقتی آدم میخواهد کاری را بکند با تمام عنایاتی که به خداوند دارد، نقشه و برنامه داشته باشد و دنبال این باشد که جلوی آنها را بگیرد. اینجا دارد «قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى» (طه/۴۶) انشاءالله هفته آینده ادامه بحث را خواهیم گفت.
شریعتی: دعا بفرمایید آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله خداوند به برکت جذبههای حسینی در این ماه که یک حرکت کاروانی عظیم را شروع کردند همه ما احساس هجرت بکنیم و از گناهان کنده شویم و برای اقامه دین خدا که امام حسین و بهترینهای خدا شهید شدند ما هم سیلی بخوریم.
شریعتی:
ابر آمد و گفت اشک نم نم با من *** گل گفت که خون دل پر غم با من
باد آمد و گفت در حسینیهی دشت *** مداحی امسال محرم با من
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۶/۰۱
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






