سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۹
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۳ ۱۵:۳۹سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۹

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۲۹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
من و جام می و معشوق الباقی اضافات است *** اگر هستی که بسم الله در تأخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست *** تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن *** شکایتهای من ای عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد فهمیدم *** که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حبّ است و حبّ در اصل دین، بی شک *** به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان و شنوندگان عزیز، به سمت خدای امروز خوش آمدید. انشاءالله هرجا هستید خدای متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله خدای سبحان به همه بیماران سلامتی بدهد و همه ما را از این بیماری حفظ کند و هرچه زودتر کره زمین را از این بیماری پاک کند.
شریعتی: در محضر قصهی حضرت موسی هستیم، بحث امروز را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای سبحان به برکت تضرعات و دعاهای ما و به برکت اعمال صالحی که گذشتگان و انبیای صالح ما داشتند، توفیق بدهد از یاران و یاوران و بلکه سربازان و سرداران حضرت باشیم.
در محضر حدیث قدسی هستیم که مربوط به حضرت موسی(ع) است، بسیاری از این احادیث قدسی در روایات ماست و به ما رسیده و اگر در روایات نبوده تأیید روایی دارد، نزد حضرات خواندند و حضرات تأیید کردند لذا محدثین ما اینها را نقل کردند. شیخ حر عاملی صاحب وسایل الشیعه که کتاب ایشان یکی از استنباطات فقهی علما و مجتهدین ماست، جمع آوری کردند. در این روایت شریف میفرماید: خدای تبارک و تعالی به موسی وحی کرد «أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى مُوسَى یَا مُوسَى ادْعُنِی عَلَى لِسَانٍ لَمْ تَعْصِنِی بِهِ» موسی با زبانی مرا بخوان که با آن گناه نکردی، درست است موسی کلیم معصوم از خطاست، اما این یک دستور العمل کلان است و در نظام انبیاء هم عصمت در مرتبهی خلقیشان هست اما در مرتبهی جنبهی ربی دائماً اضافه میشوند. لذا اینکه دعا میشود و صلوات برای حضرات فرستاده میشود، فقط صلوات ما نیست، ما میگوییم: «اللهم صل» خدایا تو درود بفرست حتی با نبی ختمی که اعظم خلق است، وقتی خدا صلوات بر بندهای میفرستد، حتماً آن بنده رشد پیدا میکند. لذا صلواتهای ما غیر از اینکه ما را رشد میدهد باعث توسعهی وجود آن بزرگواران میشود.
«فَقَالَ ع أَنَّى لِی بِذَلِکَ فَقَالَ ادْعُنِی عَلَى لِسَانِ غَیْرِکَ» از کجا این زبان را پیدا کنم؟ با زبان دیگران تو گناه نکردی. لذا اگر میگوییم بخوان با زبانی که گناه نکردی، یعنی با زبان دیگران. این چطور ایجاد میشود؟ آیا التماس دعا بگوییم همین است؟ نامه بزنیم برای من دعا کن؟ اصل این است که انسان در ارتباط با دیگران اینقدر روش و منش و حرکتش، زیبا و خداپسندانه است و نسبت به دیگران اینقدر رحمت و رأفت دارد، هرگاه یک کار خوبی جلوی راهشان قرار میگیرد، اولین کسی که یادشان میآید، اولین کسی که تعلیم داده و برخورد خوبی داشته، این دعاست. همانجا یاد میکنند که خدا رحمتش کند. حتی اگر ذکری هم از او نکند همین که از تو یاد گرفت این کار را بکند، این دعای اوست با زبان او برای تو. کسانی که میبینند مردم گرفتار هستند، در گمنامی هم کمک میکنند و کسی آنها را نمیشناسد، وقتی او یک نفسی میکشد با راحتی که کمک رسید، دلش خنک میشود. این دعای اوست برای تو. لزومی ندارد بشناسد و اسم ببرد. صدقه پنهانی غضب الهی را خاموش میکند. همین قربانی که انجام میشود و به دست نیازمندان میرسد، این همه برکت دارد، اینکه همه در قربانی شریک میشوند، کسی که هزار تومان داده تا کسی که دویست هزار تومان داده در این ثواب شریک است و هر دعایی دیگران بکنند به این هم میرسد.
وقتی این کمک از جانب افراد مختلفی است هرکدام در این مال اثر وجودی دارد و این اثر وجودی در شخصی که از این بهرهمند میشود اثر گذار است. اینها همه به لسان غیر است. یک لقمه که بچهاش بخورد و احساس نشاط کند برای ده هزار نفر این خوشی بچه، دعاست. انشاءالله خدای سبحان ما را مورد لطف بیش از پیش خود قرار بدهد و قابلیت بهرهمندی از این رحمت را بیش از گذشته به ما بدهد.
شریعتی: در ایام ماه ذی الحجه ما دو قربانی داریم، قربانی اول ماه است و از همین روزها میتوانید وجوهات و نذورات خود را به حسابهایی که معرفی میشود واریز کنید. یک قربانی هم قربانی عید قربان است که میتوانید مشارکت کنید.
حاج آقای عابدینی: عرض سلام و ادب و احترام به حضرت موسی داریم و اذن ورود به بحث را میگیریم. بحث عصای موسی و ید بیضاء، در حقیقت بیان دو جهانبینی بود که جهان یک جلوه ظاهر دارد و جلوه باطن، این دو برای انسان آماده شده ولی نباید در اولی توقف کند و در دومی برسد. لذا انبیاء آمدند این را آشکار کنند.
ور نبیند عاقلی احوال عشق *** کم نگردد ماه نیکو فال عشق
اگر یک عاقلی عشق را ندید، از ارزش عشق کم نمیشود. اگر از این جهان بینی و نگاهی که سرّ عالم است، زنده شدن عصای چوبی خشکیده است یا این نورانیت تجلی وحدت الهیه است که در نور دست آشکار میشود، اگر کسی این را ندید از ارزش این کاسته نمیشود. اگر یک دُّر اینجا باشد از ارزش آن کاسته نمیشود. اینها هست اگر ما این را نمیبینیم از ارزش آنها کاسته نشده است و ما محروم هستیم.
مر عصا را چشم موسی چوب دید *** چشم غیبی افعی و آشوب دید
چشم سِر با چشم سر در جنگ بود *** غالب آمد چشم سِر حجت نمود
وقتی چشم سِر غلبه کرد، این شد حجت و هدایتگر. این اختصاص به موسی کلیم دارد، خدا اینجا آشکار کرده است.
حیات داشت، دائماً چشم سَر ما با چشم سِر سر جنگ دارد. وجود فطری انسان، میخواهد انسان را به چشم سِر ببرد. لذا کودک از کودکی خیلی چیزها را میبیند. خنده و گریهاش به دست ملائکه است نه به صورت عادی باشد. با چشم سِر به عالم تا حدودی نگاه میکند. اما کم کم به لحاظ تعلقش به دنیا، چشم سَر فقط میماند و چشم سِر خاموش میشود. هرچه توجه به این چشم سَر و حواس سَر بیشتر شود، چشم سِر و حواس سِر مخفیتر میشود. باید به اندازه به اینها توجه کرد. لذا ماه رمضان میآید تا اینها را کم کند تا آن طرف باز شود. چشم و دل ما را چه چیزی پر کرده است. اگر اینها با چشم سَر پر شد، آن موقع چشم سِر کور و نابینا میشود.
چشم موسی دست خود را دست دید *** پیش چشم غیب، نوری بود پدید
دائماً موسی کلیم رشد بعد از رشد پیدا میکند و عالم را از منظر «الله نور السماوات و الارض» میبیند. «نور السماوات و الارض» خدای سبحان است. یعنی موسی کلیم آشکار کرد، اول خودش دید و به دیگران آشکار کرد. اژدها شدن عصا وقتی تجلی نور به عصا میرسد حیات میشود و وقتی به دست میرسد نور میشود. وقتی به درخت میرسد نار میشود. اگر چشم سَر در نگاهش افراط شد، اینطرف هی ضعیف میشود تا کور شود. کسی که اینجا کور است، چشم سِر ندارد. چشم سر داشت اما چشم سِر ندارد. هرچقدر چشم سِر انسان اینجا باز شود، آنجا بیناتر است. این عضو بیننده در پس از عالم دنیایی ما که در اینجا باید رشد کند، اعضای سِرّی هستند. اعضای سَری در رحم رشد میکنند برای عالم دنیا، اعضای سِر در رحم دنیا رشد میکنند برای عالم آخرت. لذا موسی کلیم وقتی حالش حال ارادت و عبدالله شد، خدای سبحان اینطور او را برگزید. درست است نبوت یک امر منصوبی از جانب خداست، اما ولایت که حقیقت است، تشکیکی است. هرکسی به مقداری که تابع ولی الهی باشد، به همین مقدار از ولایت الهی بهرهمند میشود و به همین مقدار عصایش میتواند اژدها شود و مثل انبیای دیگر از نعمت ولایت بهرهمند باشد. اینها همه توانایی ماست در حالی که ما به خاکبازی مشغول هستیم.
عرض کردیم این معجزهی ید معجزهی انفسی بود، چون این قائل به موسی بود و وسیلهای نمیخواست. نکته دیگر اینکه تمام معجزات انبیاء برای هدایتگری است نه کشتن ظالمین. و الا موسی کلیم همان اول که عصا اژدها شد، میتوانست تخت و بارگاه فرعون را ببلعد، اما قرار بر بلعیدن نیست. نزدیک چهل سال موسی کلیم معجزهای بعد معجزه، نه معجزه آورده نشان داده و هیچکدام فرعونیان را نکشت. دنبال این بودند اینها را به زانو دربیاورند تا هدایت شوند. معجزه این است. چقدر خدا مهربان است. چهل سال موسی(ع)، سختی کشید تا بلکه یک عده هدایت شوند. امام حسین(ع) در کربلا چه کشید تا بلکه یک نفر هدایت شود. نگاه ما اینطور هست؟
در ادامه این آیات بود که وقتی این دو آیت را بدست آوردی، دستهایت را جمع کن و متواضع باش برای تبلیغ در مردم. اگر کسی میخواهد نمایندگی از رسالت الهی داشته باشد باید اساس تبلیغش بر اساس تواضع باشد. واقعاً مثل فرزندش که دوست دارد به کمالی برسد، دوست داشته باشد اینها برگردند. اگر با این نگاه امر به معروف و نهی از منکر شود، با این نگاه حد اجرا شود. با این نگاه قتال جمعی شود، این نگاه خودش حتی قتالش هدایتگری دارد. چون براساس رحمت میرود. اگر سر سوزنی امکان برگشت بود، برگردد. پیغمبرها آمدند با کفار برخورد کنند. ظالمین را هدایت کنند. لذا خیلی سختی کشیدند.
موسی کلیم الله در چهل سالگی هست، چهل سال پس از این برای هدایت مردم و کفار زحمت کشید. این ید بیضاء دست تابان بود، در شب بر نور ماه و ستاره و در روز بر نور خورشید غلبه داشت. این باعث شد اینها چون خدایانشان ستاره و ماه و خورشید بود، وقتی این را دیدند، خدا تجلی بر اینها کرد، با چیزی که مطلوب اینها بود. مطلوبشان عشق به ماه و ستاره و خورشید بود. خدا از همان رابطه تجلی کرد. طیف همه نورها در سفید هست. حتی با نور سبز و رنگهای دیگر نه، «تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ» با نور سفید که جامع همه نورهاست. لذا اگر شیء سفید باشد، هر نوری به آن میخورد، منعکس میشود و نور را نشان میدهد. اگر نور آبی بخورد، آبی را میبیند. اگر سیاه باشد، یعنی رنگی که هیچ رنگی ندارد، هر رنگی بتابد جذب میکند، اما سفید بودن هر رنگی را دارد و هر رنگی بخورد، انعکاسش مطابق همان رنگ است. چون شبها ستاره در آسمان است و روز نیست، اینها مطابق آنها نمایندگانی را در زمین قرار میدادند. زیبارویان را نمایندگان ستارگان قرار میدادند. اینها را اکرام و احترام میکردند. برای خدشه دار کردن حضرت موسی یکی از این سوپراستارهای خود را به جان موسی انداختند به طوری که آبروی موسی به خطر بیافتد. این ستارهها جریان مفصلی در طول تاریخ است. چون آلههای متفاوتی را میپرستیدند برای هر آله نمادی میدیدند و عجیب است هر معجزهای که انبیاء میآوردند با آلههای اینها در میافتاد که این مردم چشمشان را چیزی غیر از خدا پر نکند.
اگر چیزی میخواهد نماد باشد، آیه باشد نه اینکه چشم پر کن باشد. چون این اشخاص وقتی مورد توجه مردم قرار میگرفتند، ظرفیتهای وجودیشان اینها را به سمت تکبر و استکبار و عدم تواضع نسبت به مردم میکشاند و همین باعث میشد خلق و خوی صحیحی از این در مردم دیده نمیشد. لذا اولین دستور به موسی کلیم این است که «وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ» ممکن است کسانی باشند که در بین مردم مورد توجه باشند، هرچقدر متواضعتر باشند، آیهی الهی بیشتر میشوند. امروز تکلیف ما چیست و باید چه کنیم؟ این نگاه که دست تابان برای میل اینها آمد، نور بیضاء آمد، سفید که جامع است و همه انوار درونش هست. تابان و چشمه نور است. به این چشمه نور میگوید: متواضع باش. هرچقدر انسان در ارتباط با کمالی که پیدا میکند، متواضعتر شد، معلوم میشود این کمال کمال است و الا اگر انسان یک چیزی بدست آورد، چه مال، چه علم، ولی احساس منیت و خودیت داشته باشد، قارون گفت: این را خودم بدست آوردم. این نگاه قارونی است، در مقابل نگاه موسوی. نگاه موسوی این است که متواضعتر شو با اینکه متواضع بودی. تو میخواهی نماینده و رسول باشی. هرکسی میخواهد الهیت را نشان بدهد، تواضع بیشتر نسبت به خلق الهی الهیت را در وجود این بیشتر آشکار میکند.
نکته دیگر این است که دست تابان که اتمام حجت بالاتری بود، در بعضی آیات نشان میدهد این جریان نور اعظم و اکبر از جریان عصا است. با اینکه عصای موسی چشم پر کنتر است و بیشتر به کار آمده است اما «مِنْ آیاتِنَا الْکُبْرى» (طه/۲۳) ذکر میشود. اما بعضی میگویند چون نزدیک به بعد از جریان ید بیضاء است، کبری چون مفرد است، نشان میدهد اگر دست ید بیضاء اکبر از عصای موسی و معجزات دیگر موسوی است و باید خیلی هدایتگر باشد. لذا عصای موسی آمد ابتدا تخلیه ایجاد کرد ظلم و زور را به زیر نشاند، حالا دست ید بیضاء آمده پر کند لذا اکبر است. این میخواهد ید بیضاء را هدایت کند. او در مقابل زور آنها ایستاد، عصای موسی، ید بیضاء در مقابل خدایان اینها ایستاد. و الا حقیقت نور حقیقتی است که آشکار کننده حقایق است. یعنی این دست نورانی، کسی که با این دست ارتباط میگرفت، این دست هدایتگر او بود به سمت کمال، لذا در بیانات بزرگانی در تفسیر آمده که واحدیت خدا را این نور تجلی تام میداد. اگر عصای موسی مظهر عظمت و جلال و کثرت بود، در مقابل این هیچی نداشتند. این مظهر وحدت الهی بود و به سمت وحدت اینها را میکشاند. شاید این نور خودش نقش نبوت باشد که در شانهی پیغمبر اکرم مُهر نبوت بود که میدیدند و شاید در مورد موسی کلیم این نور بیضاء مُهر نبوت باشد که هدایتگر است. هرکسی میدید جذب میشد، اگر جانش از موانع خالی بود، عصا آمد جان را از موانع خالی کند و فطرت را آماده کند، این ید آمد جذب کند.
تعبیر دیگر این است که پاک شدن دل از هوا و پر شدن از نور ید بیضاء برای همه ما امکان پذیر است.
مصر دل را چو ز فرعون هوا پاک کنند *** صدق موسای هدی از ید بیضاء شنوند
ید بیضاء نوشیدنش شراب طهور است. «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا» (انسان/۲۱) چون وحدت و جذب به سوی خدا میکند، وقتی به امر خدا گفت: دستت را به امر من در سینهات ببر، سینهات محل تجلی نور من است، حالا که دست را برمیدارد، به عمد برداشت و گذاشت و دست الهی شد. اگر در قرب نوافل میگوییم: «یتقرب الیّ بالنوافل» عبد من با نوافل به من نزدیک میشود تا من دست و پا و زبان و همه وجود او میشوم، اینجا هم چون به امر الهی آمد وقتی برمیگردد و نور نشان میدهد، این نور نورِ وحدت است، نور سیراب کردن جانها از شراب وحدت است. این ید بیضاء شراب طهور میشود.
شریعتی: مؤمنین به حضرت موسی بعد از دیدن معجزه عصا بیشتر شدند یا بعد از دیدن معجزهی ید بیضاء ایشان؟
حاج آقای عابدینی: این ید بیضاء تعبیری که در قرآن هست حجت بالاتر و برتر هست ولی ظرفیت همه در اخذ از این نیست، عموم مردم با عصای موسی ارتباط برقرار میکنند اما ید بیضاء یک معجزهی هدایتگر بالاتر است که از مراحل قبل اگر مؤمن هستند میخواهد مرحله بعد ببرد و اگر کافر هستند میخواهد در مرتبه ما بیاورد با هدایتش. لذا این اختصاصیتر است، ممکن است جمعیت مقابلش از جهت کمیت با این رابطه بیشتری برقرار نکردند ولی اثری که در بقاء ایجاد میکند و آن هدایت ید بیضاء است. انشاءالله خدای سبحان از این شراب طهور خودش به ما بچشاند.
آنچنان غیبی نهان پیدا نمود *** از بن جیبی ید بیضاء نمود
چو گرد سینهی خود طوف کردی *** ید بیضاء ز جیب جان برآری
ید بیضاء بعد از این ضرب المثل شد. با اینکه عصای موسی عظیمتر است ولی آنچه به عنوان ضرب المثل در تاریخ قرار گرفت، اگر کسی کار بزرگ کرد که به ظاهر امکان نداشت میگویند: ید بیضاء کرد.
شریعتی: … اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: آیهی ۴۷ سوره مبارکه غافر؛ وقتی اهل نار را در آتش میبرند، آنهایی که در دنیا تابع بودند به مستکبرینی که امامشان بودند، میگویند: ما خیلی تابع شما بودیم، آیا شما میتوانید کاری برای ما کنید و از آتش کم کنید؟ «قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ» ما همه داخل در این هستیم. اینطور نیست که کسی بگوید: خجالت کشیدم، رویم نشد. تابع بودی باید خودت پاسخگو باش. اینکه انسان با خجالت خودش را جهنمی کند، آنوقت بعداً خدای نکرده نجات دهندهای برایش نیست.
علی بن جعفر که فرزند امام صادق(ع) بودند و پنج امام را تا امام هادی(ع) درک کردند. برای تبیین امامت امام جواد خیلی زحمت کشید با اینکه عموی پدر امام جواد بود. امام جواد(ع) وقتی وارد مسجد شد، علی بن جعفر بلند شد سراسیمه بدون عبا و نعلین جلوی حضرت آمد و ایستاد. حضرت دعایش کردند که عموجان بنشین! عرض کرد: چطور بنشینم در حالی که شما ایستادهاید. امام جواد وقت شهادتش ۲۵ ساله بود. وقتی خواست بنشیند نزد یارانش گفتند: شما بزرگ ما هستی. گفت: کسی که خدا بزرگ کرده، خدا مرا نپسندیده، او را پسندیده من اکرامش نکنم؟ چقدر کلامش زیباست. یعنی کسی که دلش با خداست همه میلهایش با خداست. ببینیم اراده خدا چیست من هم همان را میخواهم. انشاءالله خداوند به برکت اولیاء و انبیای خود این ویروسی که باعث سختیهای زیادی شده، هرچند ممکن است خیلی فضایل هم از همین زاده شود، اما این ویروس را انشاءالله خدا ریشهکن کند. یکی از دوستان گفت: بنده خدایی مریض شد و کرونا گرفت. مستأجر است، دنبال خانه است. چون مشهور شده این بیماری را گرفته کسی به ایشان خانه نمیدهد. کسی که جانش را برای سلامت ما به خطر انداخته است، این خیلی بد است. انشاءالله رعایت کنیم و قدردان زحمات این عزیزان باشیم. انشاءالله خدای سبحان مسائل مالی را تسهیل کند. کمک کردن در وقت سختی ویژه یک جهاد ویژه است.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






