سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۱۷ ؛ مراقبات ماه رمضان
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۴:۳۵سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۱۷ ؛ مراقبات ماه رمضان

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۱۷ ؛ مراقبات ماه رمضان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: سلام میکنم به همه بینندگان عزیز، به سمت خدای امروز خوش آمدید. حلول ماه مبارک رمضان بر همه شما مبارک باشد و انشاءالله این ماه رمضان، یک ماه رمضان پربار و پر برکتی باشد. چشم به راه دعای خیر شما هستیم و امیدواریم بهترینها برای شما اتفاق بیافتد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. بنده هم حلول ماه ضیافت الهی و ورود همه مؤمنین به این ماه ضیافت الهی را که در این ماه مهمان ویژه هستیم و پذیرایی ویژهای در این ماه صورت میگیرد و شیاطین در غل و زنجیر هستند، بهترین نتایج را در حرکت به سوی خدا داشته باشیم.
شریعتی: انشاءالله سهم ما در این ماه بیشتر از گرسنگی و تشنگی باشد و روزه ما در این ماه، روزه روزهدارهای واقعی باشد. از مراقبات این ماه برای ما بگویید و بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) در این ماه اجابت دعوات که ماه دعا و قرآن است، خدای سبحان انشاءالله ما را از یاران و یاوران و سرداران حضرت محسوب کنند و فرج حضرتش را زودتر قرار بدهند که ما هم ادراک ایام را داشته باشیم. با کلامی از مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات که سفارش به دوستان میکنم و ترجمه شده است، در این ماه استفاده کنند. گفتگوهایی با انسان دارد و مسائل زیبایی را در مراقبه این ماه دارد. جزء دستوراتی بود که حضرت آیت الله بهجت میفرمودند: به این کتابها در این ایام اعتنای ویژه کنید. در سه ماه رجب و شعبان و رمضان انسان باید به این کتابهای ادعیه توجه ویژه داشته باشد و بیشتر دم دستش باشد.
اساس اینکه انسان حبوط کرد، براساس خوردنی بود که منع شده بود. به این درخت در بهشت نزدیک نشوید. وقتی از آن خوردند حبوط کردند. این حبوط منشأش با خوردن محقق شد، وقتی شیطان شنید که آدم در بهشت میخورد، در زمین حبوط کرده بود، ساز و دهل زد که راه نفوذم را پیدا کردم. بقیه مسأله از این نشأت میگیرد. این آغاز است و این آغاز که آمد بقیه راه پیدا میکنند. ماه رمضان در جواب آن حبوط است که اگر حبوط و سقوط انسان محقق شده راه برگشت را این نخوردن و نیاشامیدن در این ایام و لحظات و خوردن به امر، هم خوردن و هم نخوردن در ماه رمضان به امر الهی است. انسان در ماه رمضان تابع امر الهی است. این برای آنجایی است که انسان میخواست سرعت وصولش بیشتر شود. وقتی کسی بخواهد سرعت حرکتش بیشتر باشد، مراقبت باید بیشتر باشد و وسط راه بایستد و نگاه کند، توقف گاهها مباحات بودند، وقتی انسان تابع امر است در حرکت و سیر است. میفرماید: در ماه رمضان پذیرایی خدا به این است که دائماً انسان به امر است و در سیر است. سرعتش کم نمیشود. اساسش با تخطئه سلطمه احکام بدن است. یعنی در ماه رمضان خدای سبحان در این ماه با تخطئه سلطه احکام بدن، یعنی احکام بدن تسلط بر انسان نداشته باشند و تابع امر خدا باشند. گرسنه و تشنه شدی صبر کن تا وقتی من میگویم. حالات انبیاء همینطور است و همه کارهایشان به امر است اما انسانهای دیگر طوری از نظام وجودی انبیاء و اولیاء را محقق میکنند. لذا خیلی از کارهایشان که قبلاً مباح بوده به امر الهی میشود و احکام بدن ضعیف میشود. هرچقدر احکام بدن ضعیفتر شود، احکام روح قویتر میشود. دنیا و آخرت دو هوو هستند. اگر احکام بدن قوی شد، احکام روح ضعیف میشود. اما اگر احکام روح قوی و احکام بدن ضعیف شد، جسم روحانی میشود.
آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی چند روایت میآورند، این نکته که حتماً زیارت وداع ماه رمضان که در صحیفه سجادیه هست را روزهای اول بخوانیم. این جزء دستورات اولیای سابق بوده که همیشه میفرمودند: زیارت وداع را از ابتدای رمضان بخوانید، با اینکه زیارت وداع است اما اینقدر اسرار دارد که اگر آن موقع بخوانید حسرت دارد که چرا زودتر نمیدانستم. خطاب در این ماه و زیارت با سلام تخاطبی با ماه است. اگر اینطور است یعنی این ماه زنده است و شعور دارد و قابل تخاطب است. اگر ماه را زنده دیدیم مراقبه ما در ماهی که زنده است، فرق میکند تا جایی که ما وارد ماه شدیم، اما ماه یک چیزی مثل ایام دیگر است. نه، این زنده است و با انسان تخاطب دارد.
نکته دیگر اینکه دو سه حدیث ایشان از پیغمبر اکرم نقل میفرماید، «أجیعوا أکبادکم و أعروا صورکم و أشعثوا رءوسکم و صبوا علیکم جلباب الحزن و جالسوا الناس قلیلا و مع الله کثیرالعلکم ترون الحق بقلوبکم» (مشکاهالانوار، ص ۲۵۶) به دلهایتان گرسنگی و تشنگی بدهید و جسم خود را از سلطه احکام بدن رها کنید، آن موقع چشم قلب شما باز میشود دل محل دیدار الهی میشود. پس ماه رمضان که ضیافت الهی است ماه رؤیت خداست و ماه ارتباط قلبی و دیدار با خدای سبحان است. در حدیث معراج که محل بحث ماست، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آ شیخ علی پهلوانی، سعادت پرور، ایشان این حدیث را مفصل شرح کرده و در دو جلد چاپ شده است. این کتاب جای درسی هم دارد و همه روایت است. از جمله مباحثی که در این حدیث معراج آمده، همه خطابها یا احمد است، «هل تعلم یا أحمد ما میراث الصوم» میدانی روزه چیست؟ «قال: لا» نه، خدا میفرماید: «قال: میراث الصوم قله الأکل و قله الکلام» کم خوردن و کم گویی. در میراث کم گویی و خاموشی «و العباده الثانیه الصمت و یورث الصمت الحکمه و تورث الحکمه المعرفه، و تورث المعرفه» اگر انسان در هر چیزی اظهار نظر نکرد، حکمت معرفت را به دنبال دارد و معرفت هم یقین را به دنبال دارد.
«الیقین فإذا استیقن العبد لا یبالی کیف أصبح بعسر أم بیسر» اگر کسی یقین پیدا کرد، از آثار یقین این است که دیگر سختیها و مشکلات زیر پای این عبور میکند. سختی او را اذیت نمیکند. راحتیها او را پرت نمیکند. «فهذا مقام الراضین» این مقام رضاء است. میدانید کسی به مقام رضا رسید، چه میشود؟ چند خصوصیت به او میدهم. «و محبه لا یؤثر على محبتی حب المخلوقین» وقتی محبت من در دلش افتاد، من هم دوستش دارم. «فإذا أحبنی أحببته و حببته إلى خلقی» غیر از اینکه من دوستش دارم محبوب خلقش هم میکنم. نزد مردم او را محبوب میکنم. «و أفتح عین قلبه إلى جلالی و عظمتی» این چشم قلبش به عظمت و جلال من باز میشود و اگر کسی چم قلبش به عظمت و جلال من باز شد، «فلا أخفی علیه علم خاصه خلقی» محبوبهای خودم، انسانهای خاص خودم را، علم و ارتباط با آنها را از این مخفی نمیکنم. به نظر شما خاصترین خلق خدا امروز کیست؟ امام زمان ماست. یعنی ماه رمضان با این مقدمه ماه وصال و دیدار امام زمان میشود و نتیجه این رعایت به مقام رضا رسیدن است. نتیجه رعایت اکل و کلام، یقینی شد که یقین رضا را و رضا محبوب شدن نزد خدا و محبوب شدن باز شدن چشم دل به عظمت و جلال است. تعبیر عظمت و جلال نشان میدهد خواص یاران و اولیای الهی تحت عظمت الهی قرار میگیرد. اگر ما نمیبینیم برای این است که ما قدرت دید جلالی نداریم. قدرت دید عظمت الهی را نداریم. اما ماه رمضان به انسان ظرفیت میدهد که میتوانی چشمت را باز کنی و این عظمت اولیاء را ببینی و با آنها مأنوس شوی.
نجوا کلام در گوشی است و ندا کلام بیرونی است، خطاب دور است. «فأناجیه فی ظلم اللیل و نور النهار» من با اینها نجوا میکنم. ماه رمضان ماه پذیرایی است. در تاریکی شبها و روشنایی روز، نه فقط شب، روز اینها هم با من است. «حتى ینقطع حدیثه مع المخلوقین» دیگر میبیند دلش نزد دیگران نیست که بخواهد او را بزرگ کند و تمجید کند، دل او فقط با خداست، «و مجالسته معهم، و أسمعه کلامی و کلام ملائکتی» اینها را خداوند در حدیث معراج به پیغمبر اکرم میفرماید که ماه رمضان و کم خوری و کم گویی اینها را دنبال دارد. او کلام مرا میشنود و کلام ملائکه مرا میشنود «و أعرفه سری الذی سترته عن خلقی» سری که از بندگانم مستور کردم، مستور خدا نمیکند. خدا راه را باز میکند وگرنه فیض او و گفتگو و محبت او همه دائم است و انفعال در آن راه ندارد و جای فاعلیت مطلقه است. اگر ما نمییابیم برای محرومیت ماست و کثرتهای ماست. ماه رمضان میخواهد قدری این مشغولیت به دیگران را کم کند و از جمله خوردن زیاد است. اگر معده ما مشغول خوردن میشود، نمیدانیم چقدر این نفس ما به این هضم تا جذب این و دفع زوائد مشغول است. تمام نفس مشغول به این کار است که این هضم و جذب شود و دیگر وقتی ندارد و توجهی نمیتواند پیدا کند. اگر نفس یک خرده توجهاش کمتر شد، فرصت پیدا میکند و حالا دنبال آن اسراری است که با نفس تناسب دارد. دیگر به جایی میرسد تا میخواهد با من رابطه پیدا کند میتواند، قبل از این نمیتوانست، چرا؟ چون حجابهای زیادی خودش داشت. میشود آدم بخواهد با خدا رابطه پیدا کند و این را نخواهد؟ این حالش دیگر فقط متوجه خداست و هرموقع وارد شود محرم اسرار و راز است. حجابها برایش برطرف شده است. من با کسانی که دوست دارم اینطور برخورد میکنم.
بالاخره یک عدهای عذر دارند و امکان روزه گرفتن ندارند، اما اگر امکان روزه گرفتن ندارند و شاید برای بعضی روزه گرفتن حرام باشد، مراقبات ماه رمضان فقط نخوردن نیست، ماه عظیمی است که نخوردن یکی از ارکان است. اولاً حالا که میتواند بخورد باید بنشیند حسابی بخورد؟ یا این هم مراقبه ماه رمضانش این است که دکتر گفته نباید روزه بگیری چون آب بدنت نباید کم شود. حالا اگر آب میخورد غذا هم باید مثل همیشه بخورد؟ نه، خدایا من شرمنده هستم و کوتاهی از جانب اینکه من نمیتوانم آنچه شما فرمودی را انجام بدهم ولی رعایت میکنم به قدری که میتوانم و جلوی دیگران نمیخورم. لذا سعی میکند از برکات دیگر ماه رمضان بهره ببرد. آنوقت اگر کسی این کار را کرد و حالت شرمندگی داشت، خدای سبحان جبران میکند. اما اگر کسی گفت: وظیفه من روزه نیست، پس بگذار هرچه خواستم بخورم. این ادب و مراقبات ماه رمضان را رعایت نکرده است. این دیگر از چشم خدا، میافتد. هرکسی در این ماه تغییر احساس کند و ببیند با خدا یک انس دیگری دارد و اگر باید بخورد به امر میخورد. خدایا من به امر تو روزه نمیگیرم، به اندازه میخورد چون میداند خدا سیر خوردن را دوست ندارد. لذا میگوید: اگر توانستی خدا را ملاقات کنی در حالی که گرسنه و تشنه باشی بدان این حالت گرسنگی و تشنگی جزء اولیای الهی محسوب میشود.
شریعتی: برای خیلیها که بیمار هستند و با حسرت این مباحث را میشنوند، دعا بکنید و آمین بگوییم.
حاج آقای عابدینی: انشاءالله دعاهای امام زمان(عج) در حق همه ما که ما را خیلی دوست دارند، به خصوص اگر به کسی آسیب و مشکلی وارد میشود، حضرات در روایات فرمودند: ما مشکل را احساس میکنیم. اگر شیعهای دردی دارد، آن درد احساس میشود. اینطور دلسوز است و از پدر مهربان، مهربانتر به مؤمنین است. انشاءالله دعاهای امام زمان بیشتر در حق ما و بیماران محقق شود. کسانی که در این ماه کسالتی دارند، زندگیشان سخت شده است. یکی از کارهای ماه رمضان جوشیدن رحمت از درون دل انسان است که انشاءالله خدا آنها را شفا بدهد و برای گرفتن روزههای بعدی قدرت بدهد و به ما و دیگران قدرت بدهد تا بدانیم وظیفه خود را در رحمت و رسیدن به دیگران داشته باشیم، اگر توانستیم کمک کنیم دیگری هم روزه بگیرد، روزه او روزه ما هم حساب میشود. این دو مراقبه است، هم روزه گرفتم و هم دیگری را کمک کردم روزه بگیرد. روز اول ماه قربانی و صدقات اول ماه جزء مجربهاست که از دست ندهیم.
سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن کریم
از حضرت موسی و حضرت شعیب اذن میگیریم و وارد قصه میشویم. تا اینجا رسیدیم که ازدواج صورت گرفت و حضرت موسی چوپان حضرت شعیب شد و داماد شعیب شد و این چوپانی یک ارزش عظیمی بود در آموزش عینی برای کسانی که میخواهند نبی شوند، ما امروز چه کنیم؟ آنهایی که میخواهند مبلغ شوند، مسئولی که میخواهد در نظام اسلامی مسئول باشد، چطور شرح صدر پیدا کرده باشد که خودیتها سراغ ما نیاید خودمان را برتر ببینیم. در جریان حضرت موسی گوسفندی که فرار کرد و ناز و نوازش کرد، خدا فرمود: این برای پیامبری سزا است. اگر کسی میخواهد مسئول باشد باید دوران سختی را طی کند. خدا میگوید: باید خودت مقدماتش را مهیا میکردی. پیش نیاز این است که رحمت انسان باید نسبت به مردم فعلیت پیدا کرده باشد و در صحنههای مختلف خودش را آماده کرده باشد.
دورانی را موسی کلیم در این ده سال گذراند و بین هشت و ده، موسی کلیم ده را انجام داد. از جمله یکی از نکاتی که عرض کردیم، موسی ده سال را انتخاب کرد، چون بنای انبیاء در این است که هر کاری را اکمل انجام بدهند. در کمال الدین صدوق آمده است. با اینکه هنوز موسی کلیم مبعوث به روایت نشده است. مدین بعد از عذابی بود که بر قوم مدین آمده بود، قوم شعیب که در میزان و مکیال کوتاهی کرده بودند، حالا شهر از بین رفته و حالت عمران و آبادی ندارد. موسی کلیم در این شهر آمده، یک جوان الهی پر شور و پر انرژی است. چند کار را کرد، اولاً وجودش در شهر باعث برکت شد. یعنی چیزهایی که از دست رفته بود بازسازی شد و رونقی صورت گرفت. کارهای مختلفی در شهر پایهگذاری کرد. در شهر محبوبیت پیدا کرده بود و مردم به او نگاه خوب داشتند. از شعیب نقل شده که خیلی به وجود موسی کلیم مینازد. از یک طرف دل موسی از مصر خبرهایی را میگیرد که پدرش از دنیا رفت یا به شهادت رسید.
چون بعد از جریانی که موسی کلیم آمد، اینها نمیدانستند خانواده موسی هستند و در دستگاه بودند. بعضی نفوذیها در توطئههایی که کردند، مادر و خواهر موسی را لو دادند و خبر آوردند چه کسانی این کار را کردند. بعضی روابط لو رفت و پدر موسی را به شهادت رساندند. نقش حضرت آسیه در دربار کمرنگتر شده است. چون در این دوران که سختیها زیاد شد، حضرت آسیه هم نشان نداد من مؤمنه هستم، در عین حال هنوز اینقدر که میشد اظهار کنند تا بتوانند حفظ مؤمنی داشته باشند. دو نقل است که پدر موسی به شهادت رسید یا از دنیا رفت اما خواهر موسی کلیم، که دنبالش آمد تا قصر، در این دوران چون در جلسات زنانه شرکت میکرد و کمک میکرد نقشههای دشمنان را لو بدهد، هم به شهادت رساندند. قارون خیلی نظر داشت خواهر موسی را بگیرد تا در این انتساب یک وجهه مهمتری پیدا کند و این خانم هم مطهر و پاکیزه بود و به شهادت رسید.
این اخبار به موسی رسید، از طرف دیگر برادرش و مؤمنین تحت فشارهای زیادی بودند و به موسی امید بسته بودند، لذا این دوران با اینکه راحتترین دوران موسی کلیم بود از جهت اینکه میتوانست عباداتش را راحتتر انجام بدهد، راحتترین ایام بود از این جهت که میتوانست عباداتش را با خدای سبحان کامل کند. از طرف دیگر در خدمت شعیب نبی بود. اینکه آیا در دورهای که موسی خدمت شعیب نبی رسید، آیا شعیب بر موسی کلیم ولایت داشت یا موسی کلیم بر شعیب ولایت داشت؟ چنین حرفی در روایات نیامده است اما شواهدی است که نشان میدهد شعیب بر موسی ولایت داشت. از جمله اینکه وقتی موسی کلیم عصا را میخواست، عصایی که به دست موسی آمد جزء موارث انبیاء بود که جایی که مواریث انبیاء نزد کسی باشد، او نسبت به انبیاء دیگر ولایت دارد. هنوز موسی کلیم مبعوث به رسالت اولوالعزمی نشده است و دوران کارآموزی را نزد ولی الهی که شعیب هست طی میکند و عباداتی که با خدای سبحان که دارد.
چند قرینه دیگر هم هست، همین که در اینجا دو اجل را قرار داد، و الا اگر ولی موسی بود، نحوه گفتار شاید برای نکاح دختر به اینگونه بیان نمیشد که هشت سال یا ده سال را انتخاب کن. فقط پدر زن و دامادی نبود، رابطهی نبوت هم بود و وعدهای که خدا به شعیب داد من یکی از دوستانم را نزد تو میفرستم که در خدمت تو باشد.
شریعتی: آنگونه که حضرت موسی از جناب خضر تعلیم دید، از جناب شعیب هم دید؟
حاج آقای عابدینی: باید دید تعلیم خضر در دنیا محقق شد یا در عالم دیگری، اینجا مقدمه سازی برای نبوت و رسالت است و آنجا اوج دادن رسالت است. اوج دادن بعد از رسالت خیلی متفاوت میشود. معلم و شاگردی یک موقع هست موسی کلیم رسول اولوالعزم است، کسی که به او تعلیم میدهد باید طوری باشد که این نسبت رعایت شود. آیا میشود جایی که رسول اولوالعزم هست کسی در این دنیا باشد که بالاتر باشد و تابع نباشد. بعضی میفرمایند: خضر در نظام تشریع و دین تابع موسی کلیم بود اما در نظام تکوین و نظام وجود و علوم ویژه الهی که در معارف یل ربی موسی کلیم هست، معلم موسی کلیم بود. اما در اینجا رابطه همین معلمی در حد همین نبی سابقی که به نبی بعدی تعلیم میدهد و اسباب نبوت را انتقال میدهد.
دوران بسیار با آرامشی است غیر از دغدغههایی که میرسد و نا آرامش میکند، اما برای کمال موسی جزء آرامترین، حتی دورانی که در دربار بود، برای موسی کلیم سخت بود. چرا؟ چون غذا و رعایت عباداتش را باید مخفیانه انجام میداد تا آنها متوجه نشوند. لذا مجبور بود ظاهرش را نشان بدهد با آنهاست اما اینجا ظاهر و باطن الهیت را نشان میداد. لذا راحتترین دوران بعد از این دوران برای موسی کلیم دوران راحتی نبود. یک نکته نسبت به حضرت موسی و حضرت یوسف تفاوت هست که حضرت یوسف بلاها یکی یکی شدت پیدا کرد و یکباره گشایش شروع شد. اما موسی کلیم گشایشها و راحتیها توأمان بود. جریان حضرت موسی(ع) خیلی افت و خیز دارد. یعنی جوشش و جنبش در نهضت موسوی با حضرت یوسف، تلاطم در زندگ حضرت موسی دائمی بود و دوران سکون و آرامش زیاد نبود. حتی حاکمیتی که دوست داشت برای مردم ایجاد کند، مردم همراهی نکردند. لذا جریان حضرت موسی به تعبیر قرآن، به پیغمبر اکرم این بیان را دائماً ذکر میکند تا سختیهایی که برای پیغمبر هست با نگاه به سختیهایی که برای حضرت موسی(ع) بوده آسان شود.
موسی (ع) بعد از ده سال میخواهد از شعیب(ع) خداحافظی کند، عمران و آبادی راه افتاد، برکت و ثروتمندتر شدن مردم صورت گرفت. گوسفندان حضرت شعیب زیاد شد و خاطره خوشی از خود به جای گذاشت. دارد که خطاب به حضرت شعیب عرض میکند اگر اجازه بدهید، ما وعده دادیم و ده سال گذشته و من میخواهم به مادر و خواهر و برادرم سر بزنم. این هجرت دوباره حضرت موسی، آیا به سمت مصر حرکت میکند یا به سمت بیت المقدس یکی از بحثهای مهم است. چطور میخواست به سمت مصر برود با توجه به اینکه فراری و تحت تعقیب بود؟ نقل تاریخی و روایی هست که موسی کلیم قصد بیت المقدس را کرد. چون بیت المقدس پس از موسی(ع) آباد میشود، در دوران سلیمان نبی و داود نبی آباد میشود. اما از دوران ابراهیم خلیل که یکی از فرزندانش را به عنوان اسحاق پایهگذاری کردند نسل بنی اسرائیل را و یکی در حجاز و مکه، لذا بیت المقدس به عنوان خانه دوم مطرح بوده است. در نقلهای تاریخی هست که اجازه بگیرد تا حرکت به سمت بیت المقدس کند.
موسی با اهلبیت خود خواست به سمت شام برود و مهمترین همت او این بود که خواست برادر و مادرش و خواهرش را از مصر بردارد و قبل از اینکه شناسایی شود با هم همراه شوند. موسی کلیم حرکت کرد و مقصد بیت المقدس است. رفتن موسی کلیم همانا و مسائل بی شماری که پیش میآید و عظیم ترین واقعه موسی کلیم همانا. فرعون هم سال هفتم یا هشتم، از دنیا رفته و برادرش جانشین او شده است. موسی کلیم حرکت کرد و به او گفته بودند: اگر به مصر میروی از سمت مدین هرچه که میتوانی باید به سمت غرب بروی و به سمت شرق نروی، راه را نمیشناخت و کاروانی هم نداشت. دائماً باید به سمت غرب حرکت کند تا به مصر برسد. تا جایی که دید به سمت غرب نمیتواند حرکت کند و به سمت شرق حرکت کرد. اینکه چطور حرکت کردند، وقت خداحافظی با شعیب اینها را جمع کردند، گفت: این مدت گذشت و من میخواهم برگردم نزد اهلبیتم، شعیب گفت: هرچه از مال من میخواهی بردار. این مال من نیست و مال خداست و تو ولی خدا هستی. اول خدا داده و بعد از برکت وجود توست و من چیزی نداشتم. خدای سبحان برکت داده است. با وجود موسی کلیم مال شعیب برکت پیدا کرد. حتی در روابط داخلی هم شعیب دید که برکتها زیاد شد و همه با آمدن موسی بود. موسی کلیم فرمود: من چیز زیادی نمیخواهم، چند مرکب خواست که همسر و فرزندانش را ببرد و چند گوسفند برداشتند. شعیب گفت: اینها چیزی نیست. موسی گفت: این خیلی است!
در نقل دیگری هست که شعیب به موسی کلیم عرض کرد: امسال ثمره گوسفندان برای تو باشد. دارد موسی کلیم اجازه گرفت، اجازه میدهی من یک کار ویژهای انجام بدهم و حضرت شعیب اجازه داد و یک پارچههایی را به چوبهایی آویزان کرد که دو رنگ بودند و در محل آب خوردن و چریدن اینها این پارچهها را آویزان کرد، این گوسفندان با نگاه به این پارچههای دو رنگ آن سال تمام حملی که داشتند همه ابلغ به دنیا آمدند، بعضی نقلها هم این است که اینها همه ثمره برای موسی کلیم شدند که حرکت کند. با این کاروان کوچک موسی کلیم حرکت کرد اما عجله داشت برود و صبر نکرد همسرش زایمان کند و بعد حرکت کنند. بهار شود و بعد حرکت کنند. فرزندان حضرت موسی کلیم طبق نقلهای تورات دو فرزند پسر داشتند، ان دو فرزند را در این سفر همراه کردند. زمستان حرکت کردند و همسر حضرت موسی باردار بود و خبرها و سختگیریهایی که بود باعث شد موسی کلیم صبرش تمام شود و بداند مأموریت ویژهای دارد. همانطور که آمدنش به مدین دست خودش نبود، رفتنش هم از جانب دیگری بود. لذا یاد کلام نوح(ع) «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/۴۱) میافتیم. انشاءالله خدای سبحان همه ما را عاقبت بخیر بکند و توفیق مراقبه در این ماه را به همه ما عطا کند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۹/۰۲/۰۶
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






