سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۸
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۰:۵۴سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۸

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ای خانهات آباد خراباتت کو *** ای منشأ نور انشعاباتت کو
در شهر نشانهای ز تبلیغ تو نیست *** ای عشق ستاد انتخاباتت کو
اللهم عجل لولیک الفرج
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز هم عرض سلام دارم.
شریعتی: بهترینها را برای شما آرزو میکنم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای سبحان به برکت همه عبادات فردی و جمعی ما، ما را از یاران و یاوران و سرداران حضرت قرار بدهد.
قبل از اینکه وارد بحث شویم یک نکته را تذکر میدهیم که انشاءالله برای همه یک تذکر و موعظه باشد. خدای سبحان به مریم(س) میفرماید: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِین» (آلعمران/۴۲) یکی اینکه تو را برای خود برگزید، به تو طهارت و عصمت داد، سوم اینکه تو را بر دیگران برگزید. در قبال این سه مقامی که خدای سبحان برای مریم قرار داد سه تکلیف برایش قرار داد، «یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِین» (آلعمران/۴۳) حالا که سه مقام به تو دادیم در مقابل هر مقام یک عبادت ویژه و یک تکلیف خاص در مقابل اصطفاک که تو را برای خود برگزیدیم، «اقْنُتِی لِرَبِّکِ» تو از همه رو برگردان و تقاضایت فقط از ما باشد، تو بنده خاص و ویژه ما هستی. این تکلیف برای همه مطلوب است اما برای همه لازم نیست. برای مریم لازم میشود.
بعد میفرماید: تو را طهارت دادیم پس در حقیقت «وَ اسْجُدِی» سجده برای ما، مقام سجده و چشم پوشیدن و حال تضرع به درگاه ما، تو را بر زنان دیگر برگزیدیم و یک مقام اجتماعی به تو دادیم. یک مقام اجتماعی به تو دادیم باید عبادت تو هم اجتماعی باشد. «وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِین» همراه با دیگر رکوع کنندگان. در روایت و قرآن به جهات متعدد این مسأله وارد شده که اگر خدای سبحان به کسی مقام میدهد باید به همین اندازه تواضعش بیشتر شود. یعنی اگر تواضع انسان در درگاه الهی و در پیشگاه و خدمت به مردم، اگر به این اندازه این تواضع رشد نکند همین مقام سبب هلاکت او میشود. باعث تکبر و غرور و عجب و خودبینی میشود. مردم احساس کردند تو خدمتکار خوبی هستی، تو خدوم هستی و میتوانی مشکلات مردم را برطرف کنی و به عنوان خادم مردم رأی را پذیرفته باشی. اگر این نگاه باشد که تواضع انسان نسبت به مردم که صاحب رأی بر او هستند، صاحب نعمت و ولی نعمت او هستند، قطعاً نگاه دیگری به منصب و مقام پیدا میکند و در پیشگاه الهی و ربوبی باید حال خضوعش بالاتر باشد. از خدا استمداد کند تا بتواند خدمت کند.
وقتی آدم میخواهد قانونگذاری به اسم خدای سبحان و جمهوری اسلامی بکند و مردم را دعوت کند به اینکه این قانون الهی است، شما را به سوی خدا حرکت میدهد، مردمی که مسلمان هستند را با این قانون گذاری به سمت خدا سوق میدهد با تأمین نظام دنیا و آخرتشان. این انتصاب به اینکه در این مقام قرار بگیرم در ابتدا از هر کسی برنمیآمد و حالا که منتخب شد باید جهادگونه کوشش کند. هم در پیشگاه ربوبی از خدا برای موفقیت استمداد کند و هم با تواضعش و خدمت به مردم نشان بدهد که این نعمت را پاس داشته و اینطور نبود که فقط برای گرفتن رأی بود و باید از این به بعد به مردم خدمت کند تا نزد خدای سبحان عزیز شود. از خدا میخواهیم آغاز گام دوم انقلاب که این اولین انتخاب بود، استحکامی بدهد به کسانی که انتخاب شدند و خودش به اینها قوت بدهد تا بتوانند خدمتکار باشند و از شر شیطان در امان باشند. انشاءالله این مسئولیت مجرای خدمت بالاتر و عبادت بالاتر برایشان باشد.
در محضر قصه حضرت موسی هستیم، از حضرت اذن ورود در این قصه را میگیریم. بحثی که گفتیم این بود که دوران سختگیری فرعون برای اینکه پیشبینی به دنیا نیامدن موسی شود را پشت سر گذاشتیم که موسی به دنیا آمد و همه قدرتش را به کار گرفت ولی موسی به دنیا آمد و اراده الهی بود و بعد خدای سبحان به همین مقدار قناعت نکرد که در یک گوشهی خلوت موسی به دنیا بیاید و بعد اینجا بیاید، موسی را در رود نیل گذاشت و جلوی در خانه فرعون پیاده کرد. موسی(ع) را آورد تا به دست فرعون بزرگ شود تا قدرت نمایی الهی بالاتر باشد.
در جریان انداختن رود نیل و رسیدن به فرعون را در دو جای قرآن اشاره شده، یکی سوره قصص بود که آیاتش را خوانیدم، قسمت دیگر در سوره طه است که این یک بازگشت به گذشته است. قصه موسی(ع) است وقتی از مدین برمیگردد، به کوه طور رسیده و منصوب شده به رسالت از جانب خدا و اینجا یکباره خدای سبحان خطاب به موسی میگوید: «قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى» (طه/۳۶) تقاضایی که داشتی را ما اجابت میکنیم، «وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْرى» (طه/۳۷) ما به تو دوباره منت گذاشتیم. «إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى» (طه/۳۸) ما به مادرت وحی کردیم، روایاتی که برای این وحی کردن آمده است، زیباست. در بعضی روایات دارد وقتی مادر موسی، موسی را در صندوق گذاشت فرزند زبان گشود که این آیاتی که در اینجا آمده «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ» بچه را در تابوت قرار بده و بعد در دریا بیانداز، این را موسی کلیم به مادر گفت و همین باعث شد مادر احساس کند جریان عجیبی در کار است. همانطور که آن کودک برای عیسی(ع) در کودکی در مهد زبان گشود و گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» (مریم/۳۰) همانطور که برای یوسف صدیق پیراهن از پشت پاره شد و آن کودک زبان گشود و گفت: اگر پیراهن از پشت پاره شده یا از جلو پاره شده در قرآن سابقه دار است. موسی در گهواره گفت و همین مادر را حیرت زده کرد. اگر توانست طاقت بیاورد برای گفتاری بود که وحی را از زبان موسی شنید. اشکالی ندارد که این وحی به نحو الهام بر مادر شده باشد، مانعی از جهت کلامی ندارد، این خودش یک معجزه است که دل مادر از جانب موسی کلیم است و دل مادر را گرم میکند. «أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» او را در دریا بیانداز، «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» دریا یا رود نیل مأمور خدا شد تا او را به ساحل فرعونی برساند.
یکجا آتش مأمور خدا میشود نسوزاند، یکجا آب مأمور خدا میشود از حرت میایستد تا قوم موسی حرکت پیدا کنند. یکجا آب جریان پیدا کردنش مأموریت الهی است که او را از اینجا ببرد جای دیگر، آب موظف میشود و مأمور است. این دریا مأموریت الهی پیدا کرد تا او را به ساحل برساند. اگر این نگاه را به تک تک جریاناتی که در قرآن کریم در مورد انبیاء ذکر شده توحید خوب آشکار میشود. قصهای از قصههای قرآنی نیست مگر اینکه سلطه و اراده و هیمنهی خدای سبحان را نشان میدهد تا ما باور کنیم و در زندگی ببینیم. دریایی که حرکت میکند قطره قطرهاش به اراده الهی حرکت میکند. همین قانونی که سبب بارش باران میشود، همین قانون بالاتر از آن میتواند حاکم باشد، ابر بیاید، ابر باران زا هم باشد اما به امر الهی از آن عذاب نازل شود. بارانی که میخواست باران نجات دهنده شود بشود ابری که از آن آتش ببارد.
هیچ جا خدا مضطر نیست از اینکه ارادهاش نافذ باشد. «یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی» همین که انسان آب را میخورد قطره قطره این به اراده الهی در جان من قرار میگیرد و همه را سیراب میکند، اگر آدم اینطور ببیند با غیر خدا محشور نمیشود. هرچه تجلی خدا در عالم وسیعتر است غفلت ما بیشتر میشود. باعث میشود آدم عادت کند و از این توجه غافل شود. ای خدایی که از بس آشکار هستی، آشکاری بسیار تو، تو را پنهان کرده است. «وَ عَدُوٌّ لَهُ» به مادر میگوید: در آب بیانداز. فرزندش را در آب بیاندازد. مادر محب خداست، این فرزند محب خداست، به مادر میگوید: در آب بیانداز. به این دشمن که هم موسی عدو است و هم او عدو موسی است، میگوید: او را از آب بگیر. ما در نظام وجودیمان فکر میکنیم اگر دوست خدا هستیم همه باید بگیر باشد، به این میگوید: بیانداز و از این دل بکن. شعری که پروین اعتصامی در این باره دارد واقعاً زیباست.
خدا به دشمن میگوید: او را بگیر و نجاتش بده. اگر فکر میکنیم محب خدا هستیم پس خدا باید به ما سلامتی بدهد و نعمت و دارایی باشد. نه میگوید: بکن، بریز و بیانداز. به دشمن میگوید: او را بگیر و نجات بده، تو بگیر سرمایه برای او میشود. به دریا میگوید: ببر و به مادر میگوید: بیانداز و به دشمن میگوید: بگیر. خدای سبحان دائماً در هر کار ما با ما همینطور برخورد میکند. کاری که دشمن با ما میکند همان بگیر است منتهی اگر ما چشم باز کنیم. خای به این مهربانی و عظیمی و این قدرت مطلقی که همه چیز در برابرش سر تعظیم فرود آورده حتی دشمن خدا مجبور است تکویناً سر تعظیم فرود بیاورد و محو اراده او میشود. حالا موسی به دنیا آمده، خدا میخواهد نشان بدهد که فقط به دنیا آمدن ملاک نبود، نه من میخواهم در دستگاه بیاورم تا بزرگ شود. آن هم نه حالت عادی، در دریا میاندازیم. تو در دریا بروی و با دست خودت بگیری، دارد که فرعون تقریباً یقین کرد این همان کسی است که علیه او قیام خواهد کرد. دارد که آسیه گفت: این برای این بود که در بنی اسرائیل رشد کند. ما او را تربیت خواهیم کرد. یک خرده فکر کرد و دید این شدنی است. تو او را تربیت کن، اگر نزد خانواده خود تربیت میشد و دشمنی را در خانواده یاد میگرفت نسبت به ظالم این یک طور تربیت بود، در دستگاه خلافت فرعونی بیاید و رشد کند و همینجا ظلم ستیز باشد. اگر خدا میخواست این قصه را رمانتیکترین و زیباترین و جذابترین حالت را تصویر کند، چطور میشد؟
شریعتی: به تعبیر حاج آقای حسینی، اینها همه منطبق بر زندگی امروز ماست و قصه نیست. اساساً رسیدن به این نوع نگاه برای اینکه دلگرم کننده برای ما باشد لازمهاش چیست؟
حاج آقای عابدینی: اگر خدای سبحان باور به خدا داشت آن موقع دنبال این است که خدایی که به او مهربانتر از پدر و مادر است با این واقعه که برای این پیش آورده میخواهد با این چه کند؟ یک موقع یقین داریم این محبت به ماست حتماً دنبال رابطه با خودمان و نوع محبتیاش میگردیم اما وقتهایی که ناراحت میشویم و برمیآشوبیم برای این است که نمیدانیم این محبت است یا قهر خداست؟ چون مشکوک هستیم اول قهر جلوه میکند. میگوید: مادر در دلش خطور آمد که وقتی من او را به آب بیاندازم هزار صورت در ذهن این آمد که این چه میشود، چه میشود. ماهیها او را میخورند. خواست او را برگرداند که جلوی خودم او را بکشند بهتر است و او را خاک میکنم و قبرش را میدانم. آب هی او را میبرد و عقب میآورد که با دل مادر بازی کند. بار آخر مادر میخواست از شدت ناراحتی صیحه بزند و لو برود. خدا نشان میدهد این رود لشگر من است، چقدر زیباست. ای دریا او را به ساحل برسان، ای مادر او را به دریا بیانداز. ای دشمن او را در از دریا بگیر و نجات بده. اگر ما با این نگاه به عالم نگاه کنیم اینطور نیست که دشمن ما که مقابل ماست از حیطهی سلطه خدا خارج شود و از آن طرف هم بسیاری از تدابیرش هلاکت خودش میشود. یعنی از درون خودشان هلاکت خودشان را رقم میزند.
باور به قدرت الهی و مهربانی خدا، خدا قدرت مطلق است و هیچ چیز نیست که سر از تعظیم و طاعت او بردارد. مهربانترین مهربان به ما هست. کسی که قدرت دارد و مهربانترین مهربان هست، با ما چه میکند؟ غیر از مهربانی و لطف است؟ هم دارد و هم مهربان است. هرکاری پیش میآید آدم دنبال این است که آن وجه مهربانیاش را پیدا کند. گاهی احساس میکند قدرت قهر است اما اگر دید قدرت قهر نیست، حتی اگر صورت قهر است که به مادر میگوید: دل بکن و بیانداز، اما این برگرداندن است. نجات دادن و آوردن است. «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی» همانطور که همه دلها مرا دوست دارند، این دوست داشتن ممکن است پرده بگیرد، ولی دنبال من هستند، مرا دوست دارند. من جذبهای از محبت خودم را بر تو انداختم، هرکس تو را میبیند و با تو برخورد میکند به تو علاقهمند میشود. یعنی همان محبت الهی که اگر در دریا کافر و مشرک موج بگیرد، یکباره دلش با خدا مرتبط میشود. ای موسی من از محبت خودم که در دل همه است، از آن محبت در دل تو انداختم که هرکس میبیند آشکار باشد که تو را دوست دارد. این در همه مراحل ادامه داشت و فقط به ابتدای تولد موسی نبود. انبیاء همه دوست داشتنی بودند، اما خدا برای اینکه قدرتش را نشان بدهد ویژه او را دوست داشتنی کرد. «وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی» میخواهم تو را جلوی چشم خودم رشد و پرورش بدهم. ما صناعت را معمولاً در صنعت به کار میبریم مثل کشتی، «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (هود/۳۷) کشتی را جلوی چشم من بساز. اینجا میگوید: تو جلوی چشم من پرورش پیدا کنی، یعنی حتی تربیت انسانی را خدای سبحان با لفظ تصنع و ساخته شدن به کار برد. «علی عینی» توسط فرعون و اطرافش و قصرش و معلمینی که در آنجا قرار میدهد، جلوی چشم من.
خدا چطور بگوید؟ من مرتبه اول معنا را عرض میکنم. «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی» (طه/۳۹) معانی عمیقی اینجا بیان کردند، در لطافتهای مراتب توحیدی که به موسی کلیم میخورد. «إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ» (طه/۴۰) همه مادرانی که شیر داشتند و با هم سبقت گرفتند، خدا میفرماید: فکر نکنید قطره شیری که از سینه مادر به گلوی فرزند میآید خودش میآید، به امر ماست. نخواهیم این قطره نمیآبد. اگر مادری که فرزندش را شیر میدهد، ببینند قطره قطره شیر به اراده الهی جاری میشود، خودش مجرای اراده حق شده و چقدر عظمت است که این مادر ببیند مثل ملکی شده که وساطت دارد در اینکه تدبیری در این عالم کند، شیر دادن مجرای فیض برای این عالم شده است. غیر از جایی است که آدم غذایی را میپزد. این در وجود مادر صورت میگیرد و این وجود مادر است که واسطه مطلق است.
چه کرامتی است برای مادر؟ موسی کلیم اینجا پدر داشته اما دائماً در قرآن میگوید: ما به تو برمیگردانیم ای مادر! نشان میدهد نقش مادر در تربیت فرزند یک نقش ویژه و اساسی است. در نظام وجود نقش مادر یک نقش غیر قابل و بی بدیل است. هر زنی آمد این بچه شیر نخورد، سه روز شیر نخورد و گریه می کرد. «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ» کفالت غیر از شیر دادن است. یعنی اینها به بن بست رسیدند و هیچ شیری را نمیگرفت. خواهر موسی گفت: من کسی را میشناسم که میتواند کفالت او را به عهده بگیرد. در سوره قصص دارد «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ» (قصص/۱۲) برای شما او این را به کفالت بگیرد. خیلی هم خیرخواه است. شیر دادن ناصح بودن نمیخواهد. «هُمْ لَهُ ناصِحُونَ» برای این است که میخواهند این را به دستش بدهند و بزرگش کند. خدا نخواست به مادر موسی بگوید که ما او را به تو میدهیم شیرش بدهی، گفت: او را به تو برمیگردانیم.
یک موقع هست این فرزند اینجا میآید بعد اینها دنبال یک شیر دهنده میگردند که به او شیر بدهد. اما خدا میگوید: از این بالاتر میخواهم انجام بدهند، میخواهم اینها مجبور شوند این بچه را به فرزندی قبول کنند، مجبور شوند در خانواده بدهند تا نزد مادر رشد کند. دلشان هم برایش آب میشود، دیدنش بروند، اما آنجا باشد. گفتند: نه این بچه دارد، زندگی و خانه دارد و نمیتواند بیاید، وقتی دیدند چارهای ندارند، الا اینکه بدهند به او. «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ» (قصص/۷) در آب بیانداز وقتی ترسیدی «وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی» خوف از آینده است، حزن نسبت به گذشته است. نه از آینده بترس و نه غم این از دست دادن را برای خودت فشار بیاور. «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ» نترس و محزون نباش. به سوی تو برمیگردانیم، «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» یک بشارت بالاتر، این آیندهاش همان کسی است که سالیانی است بنی اسرائیل منتظر اوست. مادر اینجا فهمید موسی منجی است و هیچکس نفهمید. اینکه به مادر میگوید: «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» ظرف وجودی مادر اینقدر عظیم است که میتواند تحمل این کلام را بکند و لو ندهد. اینها خیلی زیباست و دل آدم خنک میشود. خدای دیروز خدای امروز است و خدای دیروز و امروز، خدای فرداست.
«فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» (قصص/۸) این را از آب گرفتند تا به دست خودشان برای اینها دشمن باشد نسبت به مردانشان، برای زنهایشان که با از دست دادن مردانشان همه محزون شوند همان بلایی که بر سر فرزندان بنی اسرائیل آوردند. مادران را محزون کردند و پسران را کشتند. عجیب است که موسی را از آب گرفت و بعد اینها در آب غرق شدند. جسد هرکس که از بنی اسرائیل میکشتند در آب میانداختند. خدای سبحان همان عقابی را که خودشان حکم کرده بودند در آب بیاندازید، هرکس را میخواستند مجازات کنند در آب میانداختند تا بمیرد. خودشان در آب غرق شدند و همه مردانشان یکجا در آب غرق شدند. مکافات خدای سبحان و جزا چقدر تطابق با نظام عمل ما دارد. اگر آدم اینها را هی نگاه کند، از هر طرف که گاهی در یک کلماتی بیان شده، چقدر معانی و حقایق سنتهای الهی را بیان میکند. نظام علت و معلول عالم را بیان میکند.
شریعتی: حاج آقای قرائتی از قصه موسی و مادرش روضه حضرت علی اصغر را برای ما خواندند. حضرت رباب چه دلی داشت که بچه را داد، نه وحی شد و نه وعده داده شد که بچه را برمیگردانیم.
حاج آقای عابدینی: بله، «فَرَجَعْناکَ إِلى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» (طه/۴۰) ما موسی را برگرداندیم، معلوم میشود موسی را نزد مادر بردند، تا چشمش روشن شود. عجیب است دشمن آدم هردو چشمشان روشن شود. مادر چشمش روشن شد چون برگشت، با همه عظمتی که موسی کلیم پیغمبر محبوب ما دارد، اینقدر برای ما محبوب است و خدای سبحان اینقدر او را ستوده است، اما این نسبت میشود یک شأنی از شئون پیغمبر اکرم و اهلبیت(ع)، یک ظهوری از ظهورات آنها، ما چه داریم و چه رابطه محبتی میتوانیم در این دستگاه پیدا کنیم، ۱۴۰۰ سال است دلهای ما بر محبت امام حسین گره خورده و انسان بر این محبت خلق شده است. با وجود همه مانعهایی که در وجود ماست این مقدار علاقه به آنها داریم. هرچه موانع با طاعت الهی کنار برود، معاصی کنار برود این محبت عظیمتر میشود. اینها محبت الهی است که بر وجود آنها انداخته است که از وجود آنها بر دل ما بیافتد.
شریعتی: یک لطیفی میگفت:
چون نور که از آینه جدا هست و جدا نیست *** عالم همه مرآت خدا هست و خدا نیست
در آینه بینید اگر صورت خود را *** آن صورت آینه شما هست و شما نیست
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای عابدینی: در محضر آیات ۴۲ و ۴۳ سوره انبیا هستیم، خطاب میکند شما نمیدانید که عذاب الهی و تقدیرات الهی کی بر شما فرود میآید، لذا انسان لحظه به لحظه باید منتظر باشد و بعد میفرماید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ» همانطور که مسخره میکردند و از همان راهی که مسخره میکردند عذاب ما بر آنها وارد میشود. یعنی اگر موقعی میبینیم دشمنان ما اهل ایمان را به جهاتی مورد تمسخر قرار میدهند باور کنیم خدای سبحان تنبیه و عذاب آنها را با این نگاه از همان راه میتواند قرار بدهد و سنتش است. یکوقت عذاب از راه دیگری است، فرعون اینها را در آب میانداخت و به عنوان اینکه اینها را تمسخر کند و تحقیر کند در آب میانداخت تا از بین بروند، خودش عذابش در آب محقق شد. اینها از هیچ طرفی راه فرار نداشتند.
یکی از یاران امیرالمؤمنین را آوردند، بعد از جریان شهادت حضرت شبهای جمعه میآمدند جشن میگرفتند، یکی از یاران را میگرفتند تا با تمسخر او جشنشان را برپا کنند. به یکی از اینها گفتند: چطور دوست داری تو را بکشیم؟ گفت: هرطور دوست دارید کشته شوید مرا بکشید. مولای من گفت: هرطور تو را بکشند، همانطور کشته میشوند. اینها خوب میشناختند و دیده بودند، لذا از این وعدهها میترسیدند. میفرماید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» همان که مسخره میکردند، ما هم همان بلا را بر سرشان آوردیم. وقتی دشمن دارد با کمال استکبار این کار را با ما و مؤمنین میکند، میتوانیم بگوییم خدایا این را از همان راه استکبارش بر زمین بزن. این سنت الهی است.
شریعتی:
سامرایی شدهام راه گدایی بلدم *** لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
پنجشنبه روز شهادت امام هادی (ع) است، ما قرار گذاشتیم این هفته از یکی از یاران باوفای حضرت جناب حسین بن سعید اهوازی یاد کنیم.
حاج آقای عابدینی: حسین بن سعید اهوازی و برادرش دو نفر از یاران امام رضا(ع) و امام جواد و امام هادی بودند. بیش از پنج هزار حدیث از این بزرگواران نقل کرده که یک مشایخی داشته که آنها چقدر عظیم بودند. شاگردان عظیمی هم داشت. گاهی خدای سبحان ما را ابتلاء میکند، ایامی است که مریضی آمده است، دلهایی مشغول شده است. تضرع به درگاه الهی آثاری دارد و یکی هم قربانی است. هر شهر و محلهای برای دفع این مسأله قربانی جمعی قرار بدهند.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۱۲/۰۳
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






