سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۷
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۰:۴۷سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۷

سیرۀ تربیتی حضرت موسی در قرآن ؛ جلسه ۷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زنی از خاک، از خورشید، از دریا قدیمیتر *** زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زن از خویشتن حتی از اعطینا قدیمیتر *** زنی از نیت پیدایش دنیا قدیمیتر
که قبل از قصهی قالوا بلی این زن بلی گفته است *** نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته است
ملائک در طواف چادرش پروانه پروانه *** به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه *** از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه
نشان آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد *** زمین خاکستری بودش که او رنگ و لعابش داد
چه بنویسم از آن بی ابتدا، بی انتها زهرا *** ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه یا لا العجب وا حیرتا زهرا *** چه میفهمم من از زهرا و ما ادراک ما زهرا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
شریعتی: سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، عید میلاد با سعادت حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه بر شما مبارک باشد، به همه مادران عزیز و نازنین تبریک میگویم. حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز هم عرض سلام دارم. بنده هم این روز را تبریک میگویم، حواسمان باشد با نگاهی که حضرت زهرا ایجاد کردند احترام به خانمها و محبت به خانمها در خانوادهها شکل بگیرد.
شریعتی: انشاءالله همه بانوان و مادران مشمول عنایت خاص حضرت زهرا(س) باشند. بحث ما قصه حضرت موسی بود، محور این قصه این روزها مادر حضرت موسی و جناب آسیه هست که بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، (قرائت دعای سلامت امام زمان) اینقدر این دعا را تکرار میکنیم و این آرزو را میکنیم تا کم کم ادعای ما تبدیل به واقعیت شود و از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم. انشاءالله به حق مادرشان حضرت زهرا امروز سربازی ما را امضاء کنند برای فرزندشان که منتقم همه مظلومان تاریخ و باعث سرور دلهای همه مؤمنین در تاریخ هستند.
در بحثی که در خدمت دوستان بودیم قسمتی که باز هم با سلام بر حضرت موسی آغاز میکنیم و اذن میگیریم، اینجا رسیدیم که موسی کلیم به دنیا آمد و آسیه (س) با حال شدید طبق نقشه الهی همه وجودش را برای نگه داشتن این فرزند سرمایهگذاری کرده و شفعت نزد فرعون میکنند در دو مرحله هم نگه داشتن بچه و هم شیر دادن توسط مادری که خدا در قرآن وعده داده بود که ما این فرزند را به سمت تو برمیگردانیم و اگر در آب میاندازی تعبیر قرآن این هست که «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (قصص/۷) با این سختی این مادر دلش محکم شد و معلوم است با شناختی که از خدای سبحان داشت بچه را به آب سپرد. خدا وعده داده بود، «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً» پیدایش کردند تا او را نگه دارند، سبب غصه و دشمنشان شود. آدمیزاد نمیداند یک کاری که میکند چه نتیجهای دارد.
گاهی آنجایی که فکر کنیم کاری بر علیه ماست، به نفع ما تمام میشود. لذا انسان در هر حالی چه آن چیزی که دوست دارد، چه آن چیزی که کراهت دارد، اگر کارش را به خدای سبحان سپرد، اگر ضرری باشد خدا جبران میکند. اما اگر متکی به خودش شد، اگر به خدا نسپرد، خدای سبحان ممکن است تبدیل کند و آشکار کند که این چقدر به ضرر تو بوده یا به نفع تو بوده است. کارهایمان را سعی کنیم همانجا که اطمینان داریم شدنی است، باور کنیم مثل سوزندگی آتش قطعی نیست، مثل آب که جریان داشتنش قطعیتر از این نیست، اما جریان پیدا نمیکند و اگر این باور به خدا باشد آنوقت انسان مییابد که با یک قدرت متناهی مرتبط است و پشتوانه دارد. اینجا میفرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ» اینها تشخیصهای خودشان بود ولی در تشخیصشان خطاکار بودند و فکر میکردند بر اوضاع مسلط هستند و سلطه دارند.
«وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ» (قصص/۹) معلوم میشود قصد کشتن جدی داشتند. مشاوران هم گفتند: این بچه را بکشید. این خانم با وساطت جدی و توانی که داشت پیش دستی کرد که او را نکشید. همه دستگاه حاکمیت در پی این بودند، «عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدا» یک بچه که میخواهد دشمن این خانواده باشد و اینها را برچیند، در حالی محبتشان در دل اینها میافتد که اینها خودشان با دست خودشان بگویند: فرزند آدم میتواند طوری باشد که حتی از همینجا که راه محبت آدم است از آن ضربه بخورد. اگر آدم به این وابسته شد، در مقابل امر الهی اگر یکجایی پیش آمد، دست به این زدی و این را ترجیح دادی، خدای سبحان یک موقع نشان میدهد چقدر خطاکار هستند. «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» اینها برای خودشان میدیدند. «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً» از آن طرف دوباره دوربین سراغ مادر موسی میرود که نشان میدهد قلبش از جا کنده میشود. «إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها» داشت خودش را لو میداد که این فرزند من است. اگر ما تدبیرمان را بر دل او مسلط نکرده بودیم، «لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» تا از مؤمنین شود و به ما ایمان پیدا کند. ایمان دست ما نیست و ما باید بکوشیم.
مادران شهداء فکر میکنید قبل از این اگر تصور میکردند فرزندشان شهید میشود، حالشان چگونه بود؟ اغلب اینها میگویند: باور نمیکنیم حال ما اینطور باشد و اینقدر صبور باشیم. اگر ما دست خدا را در زندگی ببینیم، بعضی جاها فکر میکنیم اگر فلان مسأله پیش بیاید ما دیگر نمیتوانیم تحمل کنیم. اگر آدم این باور را بکند بیش از این دست و پای بیخود نمیزند. آدم باید بجنبد و برای کارش تدبیر کند اما دست و پای بی خود زدن و حال ناامیدی پیدا کردن نمیکند. باید بکوشیم و تدبیر کنیم و در عین حال خدای سبحان در کار است و این سنت خداست. یک قاعده است. واقعه آن است که یکبار اتفاق میافتد، قاعده آن است که سنت است و جاری است. ما در خانواده شهدا میبینیم، در سختیها میبینیم، خدای سبحان ربط و آرامش را ایجاد میکند. مادر شهید یا مادر مصیبت دیده گاهی یک بی تابی میکند که این بیتابی چیزی را حل نمیکند. میگوید: حالا که آرامتر شد، این خانم به خواهر موسی گفت: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» (قصص/۱۱) از کنارهای نیل عبور کن که تو را نبینند. تا ببینی چه سرگذشتی برای این پیش میآید.
معلوم میشود این خواهر موسی هم خیلی قابل بود که مادر این مدیریت کار را به او میسپارد. اما این خواهر با اینکه خواهر بزرگتر است، اما این را پیگیری و مدیریت میکند. دنبالش را بگیر و از دور او را پیگیر باش تا متوجه تو نشوند. «وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ» ما مرضعها و شیر دهندهها را بر موسی حرام کردیم. این سنت خداست که اگر کسی میخواهد رسول اولوالعزم شود نمیتواند از هرجایی خوردنش شکل بگیرد و دخیل است، چیزی که خوردن از آن محقق میشود، در آینده انسان دخیل است. پس معلوم میشود این مادر کمالی دارد که شیر او در آینده فرزندش تأثیر دارد. حتی غذا خوردن موسی در کاخ فرعون را خواهیم گفت که تأثیر سوء ایجاد نشود. لذا حواسمان باشد، دوران شیردهی مادر نسبت به فرزند خیلی مهم است. شکل میگیرد. در روایت دارد که وقتی بچه روح در او دمیده میشود، دو ملکی که وارد میشوند تا این سرگذشت این را تقدیراتش را بنویسند، در حال جنینی، خدای سبحان به این دو ملک میگوید: به پیشانی این مادر نگاه کنید و بنویسید. یعنی نقش مادر در شکلگیری فرزند یک نقش بسیار اساسی است. این دوران حمل و بعد دوران شیردهی تأثیرات دارد. یک ربط مستقیمی بین مادر و سرگذشت فرزند در کار است. نقش مادر اساسیتر است. چقدر مسئولیت مادران سنگینتر از پدران است.
کافرمای جهان در کار ماست *** فکر ما در کار ما آزار ماست
ما پیشنهاد میدهیم، دنبال تدبیر باشیم اما سعی کنیم با این نگاه، نتیجه و جزئیت و اصل کار را واگذار کنیم خدا انجام بدهد. کارفرمای جهان در کار ماست. آن کسی که همه جا را اداره میکند خداست. هرکاری ما میکنیم معلوم نیست با آنها سازگار باشد. اما آن کسی که همه جا کارفرماست اینجا هم کارفرمای من است. لذا وفق است، تناسب است، معارض نیست. اما من وقتی در مقابل بدون این نگاه کارفرمایی کنم، نقشههای من با او تعارض پیدا کند. این دلیل بر این نیست که رها کنم و ول کنم. خودت را برای پذیرش آن تدبیر آماده کن. این مادر خودش را آماده کرد ولی ننشست، گفت: تو دنبال او برو. دخترش را فرستاد که برو دنبال مسأله را بگیر.
«فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ» زنها آمدند و نشد تا اینکه این خواهر آمد پیشنهاد داد و گفت: از بنی اسرائیل هستید، نمیشود. مادر آمد و دیدند فرزند این شیر را پذیرفت، آسیه دلش نیامد او را رها کند لذا با هر زحمتی که بود فرعون را راضی کرد که این خانواده متکفل امر موسی کلیم باشند. «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» هم چشم روشنی برای آسیه شد و هم چشم روشنی برای مادر شد. خدا میداند دو مادری که هردو میخواهند مادری کنند، هردو را چشم روشن کند.
«وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» خداست وعده کرده است. محبتش را نشان میدهد و قدرتش را با محبت نشان میدهد. جمع اینها با هم خیلی زیباست. یک موقع است جای محبت است و قدرت را نمیبیند اما دارد با قدرت محبتش را نشان میدهد.
«وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ» اگر دل آدم این باور را داشته باشد که «وعد الله حق» کفایت میکند که از هر تعلق دیگری با این از خود بیخود شود، وعده خداست، هیچ رد خور ندارد و تحقق یافتنی است. اکثر مردم این را نمیفهمند. چند خانم اینجا نقش دارند که این چند خانم یک کاری میکنند سرگذشت عالم را تغییر میدهند. در قرآن نقشی از پدر موسی ذکر نشده است. ولی نقش مادر موسی ذکر شده است هرچند اسم آورده نشده است. مادر موسی یک نقشی دارد، خواهر موسی یک نقشی دارد. آن قابله هم نقش دارد. آسیه هم نقش دارد. چهار خانم در اینجا هستند که خدای سبحان دارد از طریق این چهار خانم نقشه الهی را در مقابل فرعون و تمام دستگاه فرعون محقق میکند.
چقدر این نقش مهم است که خدای سبحان واگذار کرده این خانمها انجام بدهند. مأموریتهای ویژهای است که فقط بدست خانمها محقق میشود. نقش یک زنی مؤمن و صالح است که در عین اقتدار اینطور مأمور خدا شود. ملائکه اللهی شود که به امر خدا عمل میکنند و ظرف امر خدا شود. با اینکه این خانم از عموم مردم بود.
دارد که در مورد آسیه دو قول هست، یک قول این است که فرزند سوم یا چهارم فرعونی بود که زمان یوسف(ع) بود. فرعونی بود که با حضرت یوسف خیلی همراهی کرد. لذا این خانم از نسل آن کسی بود که با یوسف(ع) همراهی کرد. آسیه بنت مزاحم، این مزاحم که پدر آسیه هست، آیا این در نسل میخورد به آن فرعون زمان یوسف یا نه از بنی اسرائیل است و جزء کسانی بوده که خصلتها و خویهای خوبی داشتند و در دستگاه حاکمیت این خانواده باقی بودند و پدرش یک پدر فهیمی بود و مورد مشورت دستگاه قرار میگرفت و بعضی چیزها را از اینها میپرسیدند. بنی اسرائیل یکی از کارهایشان این بود که در خانوادههای سلطنتی نفوذ کردند. خبرها از آنجا به بنی اسرائیل منتقل میشد. یا اگر یک چیزی در حاکمیت پیش میآمد اینها در نظام دستگاه حاکمیت داشتند تا بتوانند سبک کنند و نجات بدهند.
در مسأله آسیه خیلی روایات زیبایی داریم که جزء چهار خانمی هستند که سراسر تاریخ به عنوان با عظمتترینها معرفی شده است. یعنی نقشی که این خانم اینجا ایفا کرده به او عظمت و ارزشی داده که او را در کنار حضرت مدریم، حضرت خدیجه و حضرت زهرا(س) قرار داده است. چهار خانم هستند که پیغمبر ما بارها این چهار خانم را ستوده است. یکی حضرت خدیجه، یکی حضرت زهرا و یکی حضرت مریم(س) است که در قرآن کریم از او اسم برده شده است و بعد در کنار این سه زن که از خاندان نبوت هستند از این بانوی بزگوار نام میبرد. این چهار نفر جزء بزرگان خانمهای اهل بهشت هستند. آسیه همنشین پیغمبر در بهشت است. وقتی حضرت خدیجه در حالت احتضار است و دارد از دنیا میرود، پیغمبر اکرم میگوید: سلام مرا به آسیه در بهشت برسان. گذشتی که اینجا کرد خیلی عظیم بود، وقتی در دربار فرعون بود موسی را بزرگ کرد و به طرفداری از ولیاش که موسی کلیم بود در مقابل همه دستگاه فرعونی ایستاد تا به شهادت رسید. یک خانم در اوج مکنت و ثروت و توجه و مقام باشد، به همه پشت کند به خاطر حمایت از ولی خود.
این خانم کسی است که وقتی فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین برای وضع حمل به داخل کعبه میرود و در بسته میشود، جزء چهار نفری است که به همراه حواء و دو نفر دیگر، جزء چهار نفری هستند که وارد بر فاطمه بنت اسد میشوند و دخیل میشوند و وقتی امیرالمؤمنین به دنیا آمد، روایت دارد که همین خانم امیرالمؤمنین را در یک پارچه میپیچند. اگر کسی علاقه به ولایتش از روی حقیقت ولایت باشد، ولایت موسی کلیم هم یک دروازه برای عبور است. آنقدر او ولی را میخواهد، تمام وجودش علاقه به ولایت است. لذا عبور میکند تا برسد به کسی که در بدنیا آمدن امیرالمؤمنین شریک شود، آنجا حضور داشته باشد و بعد کسی باشد که امیرالمؤمنین را در آن لباس قرار بدهد و اولین کسی باشد که امیرالمؤمنین را در بغلش بگیرد. یکی از زیباییهای دیگر این است که در تولد فاطمه زهرا(س) هم حضور دارد. وقتی زنهای قریشی خدیجه را به خاطر ایمان به پیغمبر تنها گذاشتند، این شخصیت با عظمت وقتی به پیامبر ایمان آورد و پای همه چیز ایستاد و پیغمبر ولی او شد، هیچکس حاضر نشد بیاید و برای وضع حمل او باشد.
حضرت آسیه و حضرت مریم مشترک هستند، آنجایی که حضرت خدیجه میخواهد وضع حمل کند و آنجایی که امیرالمؤمنین میخواهد زاده شود، این دو خانم حتماً هستند. این اتفاق نیست، این یک عظمت وجود است. ایمان داشتند به این ولایت، طوری نبود که ایمانشان به ولایت موسی منحصر شود. لذا امتهای سابق که به انبیاءشان ایمان میآوردند گاهی اینقدر این ایمان قوی بود که از آن نبی عبور میدادند این افراد را از ایمان به خودشان به این ایمان، یک خانم چقدر باید افق فکریاش عظیم باشد که این افقی را که انبیاء دارند، به پیغمبر اکرم و اوصیاءاش تا این مرتبه ایمان پیدا میکنند، این خانم در آن رده قرار بگیرد. کارهایی بکند که تاریخ ساز است. در تولد امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(س) شریک باشند و این دو تولد بنیان یک عظمت ایمان را در طول تاریخ شکل میدهد و این دو خانم در این دو تولد شریک باشند.
در سوره تحریم میفرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» برای اهل کفر نه برای زنان کافر، دو زن اسه برای اهل کفر میشوند. اینقدر شقاوت در وجودشان شدید شده که میشوند «للذین کفروا» در حقیقت یعنی کسی که کفر در وجودش تثبیت شده است. میگوید: اینها مثل هستند برای کسانی که کفر در وجودشان تثبیت شده است.
«کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» داخل آتش میشوند. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ» دوباره خدا مثال میزند، ضرب المثل زده که همه نگاهها به این جلب شود. «مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» این دو تا زن دو نبی بودند ضرب المثل شدند برای همه اهل کفر، این خانم همسر فرعون است، نه برای خانمهای مؤمنه و نه برای اهل ایمان، برای کسانی که ایمان در وجودشان تثبیت شده، «إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» اگر این دعا را باز کنیم، تعبیر خوبی کردند. دو تا تولی و چهار تا تبری درونش است. چهار تا جدا شدن و دو تا رسیدن و وصول است.
خدایا اول تو را میخواهم، «عندک بیتا» نزد تو، اول تو را میخواهم. این خیلی نگاه نافذی است در این خانم که چنین میگوید. این خانم را چهار میخ کرده بودند و در آفتاب سوزان نگه داشتند. خانمی که از ابتدای تولدش در رفاه بود و آفتاب به صورتش نخورده بود. در مقابل هیمنه فرعون نترسید. این دورانی است که موسی نزد شعیب رفته است و این خانم در دستگاه حاکمیت تنهاست. فرعون گفت: او را بگیرید. گفتند: این خانم بسیار صالح است. چون آسیه مهربان بر همه بود، اهل احسان بود و گره گشا بود. بانو و ملکه مصر بود. وقتی او را گرفتند، گفت: او به دشمن من که موسی است ایمان آورده است. گفتند: پس او را بکشید.
او را زیر آفتاب چهار میخ کردند، یک نقل میگوید: سنگ آسیاب روی سینهاش گذاشتند تا کم کم بمیرد. یک نقل هست که سنگی را بالای سرش آویزان کردند که اگر برگردی و دست از ایمانت برداری همسر فرعون میشوی اما اگر برنگردی این سنگ را رها میکنیم تا له شوی. در این حالت موسی کلیم آمد عبور کند، به موسی اشاره کرد که شرایط خیلی برای من سخت است. موسی کلیم برای او دعا کرد. این دعا را که کرد چشم ملکوتی این خانم باز شد. جایگاهش را دید. این دعایی که «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» دید. نه فقط گفتن زبانی باشد، علم حضوری بود نه حصولی. وقتی تهدیدش میکردند، میخندید. فرعون گفت: واقعاً دیوانه شده است. ما تهدیدش میکنیم و او میخندد. وقتی همسر حذقی را کشتند روح او را دید که ملائکه به آسمان میبرند. «وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» از فرعون بیزار هستم، مرا نجات بده. این خانم چه قدرتی در این سالیان به خرج داده، فرعونی که میگوید: «أنا ربکم» فرعونی که این همه ظلم میکند، چقدر خدا به او صبر داده است، چقدر بزرگ شده که «ضرب الله مثلاً للذین آمنوا» شده است.
خدا چهار مثال در قرآن زده است، یک مثال این است که آقا و خانم هر دو خیلی عالی هستند. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» (انسان/۸) امیرالمؤمنین و حضرت زهرا هرچه داشتند هردو با هم همراه بودند. هردو «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» یک خانواده که همراه بودند. یک خانواده را هم مثال میزند همراه اما در شر «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/۱) تا میرسد به اینجا «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» این ابولهب و این زنش. در شقاوت همراه هم هستند. یک خانواده را مثال میزند مرد در اوج کمال ولی همسر در اوج شقاوت، همسر نوح و همسر لوط، یک خانواده مرد در اوج شقاوت و زن در اوج ایمان، همسر فرعون. لذا خیلیها در مشکلات و سختیها احساس میکنند دیگر غیر قابل تأمل است، تصور کنید جریان آسیه(س) و ببینید آیا جریان شما سختتر از جریان ایشان میشود. اینطور در اوج سختی است و وقتی به اینجا میرسد این سنگ را رها میکنند تا وجود این آزار ببیند. اما در بعضی روایات دارد قبل از اینکه این سنگ بر وجودش وارد شود خدای سبحان او را قبض روح کرد.
اگر باور کنیم که خدا با نقشه این عالم را مطرح کرده و اینجا کشانده و برای ما اتمام حجت است، آن موقع خیلی عظیم میشود. پیغمبر فرمود: اگر کسی در خانه تحمل کند، اگر همسرش قدری ملایم نیست، اگر تحمل کرد با آسیه محشور میشود. صبر بر بداخلاقی شوهر را بشارت همنشینی با آسیه را داده است.پیغمبر اکرم میفرماید: من از همه مهربانتر با خانمها هستم و اگر کسی میخواهد با من همنشین شود باید با همسرش مهربان باشد. پیغمبر میگوید: من مهربانترین هستم. از آن طرف خانمها هم مثل حضرت زهرا در تبعیت از همسرانشان باشند. در نظام خانواده مصالحی داریم که مثلاً در خانه سازی تیرآهن و آجر است اما یک ملاتی داریم که همه اینها را به هم پیوند میدهد، ملات در خانه توسط خانمها با محبت محقق میشود. پیوند دهندهای که خانه را مستحکم میکند، محبتی است که از جانب خانمها اساس آن محقق میشود و بقیه از این نقش میگیرند. مدیریت در خانه از جهت محبتی و عاطفی با خانمهاست. لذا خیلی صبوری میخواهد و شرح صدر نیاز دارد. لذا خانمها در خانه واقعاً جهاد دارند، برای زنها این باب را همیشه باز گذاشتند، از نگاه خودشان کوتاه بیایند تا بشود این خانه را اداره کرد. وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ «قصص /۲۱»
شریعتی: زندگی حضرت ام البنین و کرامات آن بانو، عنوان کتابی است که میتوانید تهیه کنید. شیخ اشرف زهیری این کتاب را نوشته و جناب آقای محفوظی موسوی این کتاب را ترجمه کردند. … یک تشکر ویژه باید از شما بکنم، چون در طول این مدت که قصه انبیاء را شنیدیم، شما بذر محبت خیلی از انبیاء را در دل ما کاشتید، در قصه حضرت ابراهیم ناخودآگاه به سمتش کشیده میشویم، این اتفاق در مورد حضرت آسیه هم افتاد و محبتش در دل ما نشست و هروقت نامش بیاید با یک تکریم ویژه از او یاد خواهیم کرد. … نکات پایانی شما را خواهیم شنید.
حاج آقای عابدینی: چون قرار بود این هفته در مورد ام ایمن هم به عنوان یکی از خانمهایی که نقش داشتند در نگاه ولایی ما، نکاتی را مختصر بگویم. ایشان مادر اسامه بن زید و همسر زید بن حارثه که یک شخصیت بزرگ تاریخی است، در جریان جنگ موته شهید شد و قبل از جعفر بن ابی طالب به شهادت رسید. این خانم در مکه از نخستین گروندگان به اسلام بود. در دو سه جنگ حضور فعال داشت، از کسانی بود که هیچگاه عقب نشینی نکرد. در جریان اعطای فدک تنها کسی بود که حاضر شد همراه امیرالمؤمنین شهادت بدهد که پیغمبر فدک را به فاطمه بخشیده است. این خانم غیر از اینکه همسر شهید است، علاوه بر این جزء کسانی است که در دوران ظهور چند مورد از خانمها برمیگردند، یکی از خانمها که در دوران ظهور حضرت برمیگردد ایشان است. این حدیث از پیغمبر را بخوانیم که فرمودند: این ادامه اهلبیت من است. این خانم کنیز عبدالله پدر پیغمبر بود. عبدالله که از دنیا رفت همراه پیغمبر کنار آمنه(س) بود. وقتی هم پیغمبر از دنیا رفت، مدتی بعد هم این خانم از دنیا میرود. انشاءالله خدای سبحان اینها را شفیعه ما قرار بدهند و برتر از اینها فاطمه(س) را به برکت ایشان شفیع ما قرار بدهد. خدایا به حق این بانوی بزرگ این کشور ما را از شر دشمنان داخلی و خارجی نجات بده و عزت کشور ما را به برکت اهلبیت روز افزون بگردان. همیشه رمز یا زهرا در همه جنگها جزء عملیاتی بود که کارگشایی داشت. انشاءالله گشایشهای بزرگی در کار مردم ایجاد شود.
شریعتی:
نه مثل سارهای و مریم نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






