گزارشی از زندگی حضرت علی و حضرت زهرا
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۰۹-۰۴ ۱۸:۱۴گزارشی از زندگی حضرت علی و حضرت زهرا

گزارشی از زندگی حضرت علی و حضرت زهرا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمه»
وای از این بازی که تو با صبر حیدر میکنی *** چشم بر هم مینهد چادر که بر سر میکنی
آ ای أمّن یُجیب دختران بی پناه *** زینبت را پس چرا اینگونه مضطر میکنی؟
با تو ام در تا دیوارها هم بشنوند *** عشق یاسین است این یاسی که پر پر میکنی
قصهی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست *** اشک او را شبنم آیات کوثر میکنی
بازوانی را که این شلاقها بوسیدهاند *** جای لبهای محمد بود باور میکنی؟
با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت *** کوچههای شهر غمگین را معطر میکنی
بی حرم میمانی و از حسرت گلدستههات *** در مدینه خون به قلب هر کبوتر میکنی
مثل آن روزی که پیشاپیش مردم میرسی *** با نگاهی این غزل را هم تو محشر میکنی
شریعتی: «السلام علیک یا فاطمه الزهرا» سلام به حضرت صدیقه طاهره، سلام به روزی که متولد شد و سلام به روزی که به شهادت رسید. سلام به همه آنهایی که امروز داغدار حضرت زهرا هستند. انشاءالله عزاداریهای شما قبول باشد. در محضر حاج آقای حسینی قمی هستیم. بخاطر مشکلی که برای حاج آقای عابدینی پیش آمده بود، ما از درک محضر ایشان محروم شدیم. حاج آقای حسینی دعوت ما را پذیرفتند. سلام علیکم و رحمه الله. امروز را تسلیت میگویم.
حاج آقای حسینی قمی: عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بینندگان عزیز و شنوندگان رادیو قرآن. امروز را تسلیت میگویم. امیدوارم خداوند به همه ما توفیق بدهد، اگرچه امروز مردم ما برای عزای صدیقه طاهره آنچه در توان داشتند انجام دادند ولی اینها قطرهای از حقوق فراوان صدیقه طاهره(س) را ادا نمیکند.
شریعتی: در محضر حاج آقای حسینی قمی بودن و از مادرشان شنیدن در سالروز شهادت حضرت لطف دیگری دارد. انشاءالله بحث امروز برای همه ما پر خیر و برکت باشد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم، چون ما مهمان سفره نهجالبلاغه حضرت امیرالمؤمنین(ع) هستیم. امیر مؤمنان هنگام خاکسپاری مظلومه عالم، حضرت زهرا درد دلی دارد که در نهجالبلاغه آمده است. من این سوگواره را از زبان حضرت علی(ع) میخوانم. روضهای که حضرت هنگام خاکسپاری حضرت صدیقه طاهره کنار قبرشان با پیامبر درد دل میکنند. در جلسه گذشته که خدمت عزیزان بودم عرض کردیم مظلومهی عالم زیارتنامهای ندارد در حالی که رسول خدا، امیرالمؤمنین، سیدالشهداء و ائمه علیهم السلام، ده، پانزده تا زیارتنامه رسیده از امام دارند، ولی صدیقه طاهره یکی دو زیارتنامه دو سه خطی دارند. شاید به این جهت باشد که قبر مخفی است و زیارت را باید کنار قبری بخوانند. اما قبری که خود حضرت از مبارزاتشان این بود که این قبر مخفی بماند، چرا باید فاطمه زهرا(س) تنها یادگار پیامبر به امیرمؤمنان وصیت کند که مرا شبانه غسل بده، شبانه کفن کن و شبانه به خاک بسپار. قبرم مخفی باشد و به احدی اعلام نکن. شخصیتی مثل صدیقه طاهره ۹۵ روز بعد از رحلت خاتم الانبیاء وقتی به شهادت میرسد، حضور دستگاه خلافت در این مراسم خیلی برایشان مهم است. تمام موقعیت دستگاه حاکم این است که بگویند: ما آمدیم، ما خلیفه رسول الله و جانشین پیامبر هستیم. پیامبر یک یادگار داشت که در جوانی از دنیا رفت، ما بودیم که نماز بر پیکر او خواندیم و تشییع جنازه کردیم و احترام و تجلیل کردیم. صدیقه طاهره روی همین مسأله حساس بودند که نقطه مقابل عمل کنند و این یک اعتراض سیاسی بزرگی است.
صدیقه طاهره بعد از ظهر به شهادت رسیدند و مردم برای تشییع حضرت زهرا آمدند. امیرمؤمنان فرمودند: تشییع جنازه به تأخیر افتاد. برای اینکه مردم بروند و کسی نماند و به وصیت حضرت زهرا بتواند عمل کند. مردم فکرشان این بود که حتماً فردا صبح تشییع میکنند. مردم را خبر میکنند و اطراف مدینه با خبر شوند. دختر پیامبر است و حکومت یک برنامهریزی گسترده داشته باشد برای تشییع و کارهای گذشته خودشان را جبران کنند. ما با حضرت زهرا رابطه خوبی داشتیم و زیر تابوت حضرت زهرا را گرفتیم و همه چیز عالی است! تشییع حضرت را جزء شئون خودشان میدانستند. نماز بر بدن حضرت و تجلیل از حضرت را، حکومت چه تجلیلی کرد از تنها یادگار پیامبر! حضرت فرمود: تشییع جنازه به تأخیر افتاد. رفتند به امید اینکه فردا بیایند و یک تشییع جنازه مفصلی انجام بدهند. وقتی حضرت شبانه این بدن مطهر را دفن کردند و فردا آمدند سراغ گرفتند، گفتند: دیشب جنازه شبانه دفن شد. در تاریخ هستند که باور نمیکردند و اعتراض کردند. داستان مفصل است. به هر حال چون تشییع مخفیانه یک مبارزه سیاسی حضرت بود، لذا نمیتوانیم بگوییم: قبر مخفی است. آنوقت چه زیارتی، کجا بروند زیارتنامه بخوانند؟ ما تنها همین دو زیارتنامه کوتاه را داریم که اشاره کردیم. یکی همین «یا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ» است که امام جواد(ع) به یکی از نوادگان امام صادق فرمود: وقت میخواهی قبر مادرت فاطمه زهرا را زیارت کنی، اینطور بگو: «یا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَکِ قَبْلَ انْ یَخْلُقَکِ» خدایی که قبل از آفرینش تو را آزمود.
گفتیم معلوم نیست، علمای بزرگ ما مثل علامه مجلسی و دیگران در تفسیر این زیارتنامه متحیر هستند. در مصادر قدیمی ما مثل تهذیب شیخ طوسی و منابع بسیار مهم ما هست ولی عقل همه شارحین کلمات اهلبیت(ع) متحیر است که امام جواد چه میفرماید؟ چه امتحانی بود؟ در کجا بود؟ در عالم زر بود، عالم ارواح بود، «فَوَجَدَکِ لِما امْتَحَنَکِ صابِرَهً» اوج صبر در زندگی حضرت زهرا(س) بود. بخش دوم صحبت ما همان سوگواری است که میخواهیم از زبان امیرمؤمنان(س) بخوانیم. ولی بخش اول هم خیلی سریع میگویم که امروز ما برای بانویی مظلومه تعظیم و تجلیل میکنیم، وقتی امام ولی خدا میخواهد به او امتیاز بدهد، فقط یک جمله در این دو خط زیارتنامه هست. صبر در امتحانات بزرگ الهی. ما باید صبر کنیم. چه کسی هست که در زندگی گرفتاری و سختی ندارد؟ محال است کسی در طول زندگانی شصت ساله بگوید: من هیچ مشکلی نداشتم. هرکس یک آزمونی دارد. یکی آزمونش به فقر است. یکی آزمونش به از دست دادن عزیزان هست. یکی آزمونش به فرزند است. اگر میخواهیم امروز بگوییم: فاطمی هستیم، یادمان باشد امام حجت خدا وقتی میخواهد به این مادر مظلومه سلام بدهد، یک جمله میگوید: «فَوَجَدَکِ لِما امْتَحَنَکِ صابِرَهً» تو اوج صبر و شکیبایی بودی در برابر امتحانات الهی. همه امتحاناتی که نام بردم در زندگانی صدیقه طاهره(س) بود.
گاهی در جلسات عرض کردم، گفتم: همین جمعی که نشستید، اگر بلاها و گرفتاریهایمان را روی هم بریزیم، جرأت میدهیم با مصیبتهای صدیقه طاهره مقایسه کنیم؟ ولی آن بانو یک تنه همه این مصیبتها را تحمل کرده،«فَوَجَدَکِ لِما امْتَحَنَکِ صابِرَهً» یک شکایت در زندگی حضرت زهرا نیست. آنهایی که گاهی عزیزی از دست میدهند، ایمان ما متزلزل میشود در مصیبتها، فاطمه زهرا یک دختر چهار، پنج ساله بود. مادر بزرگوارش خدیجه کبری از دنیا میرود. از روایات اینطور استفاده میشود که پیامبر خدا داستان دفن این مادر را از این دختر چهار، پنج ساله نبردند. حضرت خدیجه را در قبرستان ابوطالب دفن کردند و برگشتند. در روایت هست وقتی حضرت از دفن همسر بزرگوارشان برگشتند، این دختر چهار پنج ساله دور پدر میگشت و میگفت: مادرم را کجا بردید؟ پیک وحی الهی نازل شد: یا رسول الله به فاطمه بگو: مادرت نزد فرشتگان آسمانی هست. در این سالهایی که پیامبر خدا در مکه بود، مکه اوج اذیت و آزار و شعب ابی طالب و محاصره اقتصادی، تمام این گرفتاریها بود و این دختر با رسول خدا بود. گاهی ما عزیزی را از دست میدهیم و ایمان ما متزلزل میشود و عدالت خدا را زیر سؤال میبریم. خدایا این چه عدالتی است؟ چرا این بلا و مصیبت باید برای ما پیش میآمد؟ سیزده سال مکه بودند و هر روز پیامبر را اذیت و آزار کردند. به مدینه آمدند، نه سال زندگانی مشترک امیرمؤمنان با فاطمه زهرا بود. هر سختی که قابل تصور باشد در این زندگی میبینید. اولاً در اوج فقر امیرالمؤمنین، چون جزء مهاجرین بودند و مهاجرین از مکه هجرت کردند. تمام ثروتشان را در مکه گذاشته بودند. مشرکین اجازه نمیدادند داراییهایشان را همراه خودشان ببرند و دست خالی به مدینه میآمدند. وقتی به مدینه میآمدند اصحاب صفّه وضعشان در مکه خوب بود، در مدینه فقیرانه زندگی میکردند. کنار مسجد زندگی میکردند. امیرمؤمنان مهاجری است که تمام داراییاش را در مکه گذاشته و آمده است. اگر میشنوید امیرمؤمنان ثروتی دارد، نخلستان و باغستان دارد، اینها برای ۲۵ سال خانهنشینی امیرالمؤمنین است. در این ده سال که با فاطمه زهرا زندگی کرد اوج فقر امیرالمؤمنین است.
همین یک جمله برای امروز ما کفایت میکند. این دختر، این تنها عزیز پیامبر، همه آرزوهای یک پدر در همین دختر خلاصه میشود. پدری که فقط یک دختر داشته باشد. میخواهد ازدواج کند، چقدر پدر سعی دارد هرچه آرزو و آمال دارد در زندگی این دختر، جهیزیه این دختر خرج کند. وقتی جهیزیه حضرت زهرا را با آن مهریه مختصر از همان مهریه پول دادند رسول خدا و برای چند نفر جهیزیه خریداری کردند. وقتی جهیزیه را مقابل چشم پیامبر آوردند اشک رسول خدا جاری شد. البته اشک شوق است. دعا کردند «للَّهُمَّ بَارِکْ لِقَوْمٍ جُلُّ آنِیَتِهِمُ الْخَزَفُ» نگاه کردند همه ظرفها گلی است، این زندگی سادهای که ده پانزده رقم بود. اشک پیامبر جاری شد و دعا کرد: خدایا مبارک بگردان این زندگی را برای علی و زهرا، تمام ظرفهایشان سفال و گل است. ولی تو برکت بده! آنوقت میشود کوثری که فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت در تفسیرش مینویسد و از وقتی این تفسیر را مینویسد، در قرن هفتم، هفتصد سال است علمای اهل سنت تمام کسانی که بعد از فخررازی تفسیر نوشتند مهمان سفره فخررازی بودند. همانطور که بعد از شیخ طوسی تمام کسانی که تفسیر نوشتند، تفسیر تبیان، مهمان سفره شیخ طوسی هستند. وقتی به تفسیر سوره کوثر میرسد، این عالم بزرگ اهل سنت «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر» میگوید: کوثر یعنی فاطمه، بعد یک عبارتی دارد. مینویسد: کوثر فاطمه است. میگوید: «فانظر کم قتل من أهل البیت، ثمّ العالم ممتلئ منهم و لم یبق من بنی امیّه فی الدنیا أحد یعبأ به!» ببین چقدر از فرزندان فاطمه(س) در طول تاریخ کشتند، ولی عالم پر است از فرزندان فاطمه! بنی امیه، سادات را کشتند، بنی عباس سادات را کشتند. در طول تاریخ هر ستمگری آمد با زهرا(س) مبارزه کرد و آنها را به شهادت رساند. این عالم بزرگ مینویسد: یک نفر از بنی امیه و دشمنان فاطمه زهرا در تاریخ باقی نمانده است. دهها میلیون امروز فرزندان حضرت زهرا در سراسر عالم وجود دارد. میگوید: نسل داریم تا نسل، چه نسلی؟ «ثمّ انظر کم کان فیهم من الأکابر من العلماء؛ کالباقر و الصادق و الکاظم و الرضا علیهم السّلام و النفس الزکیّه و أمثالهم» این نسل، یازده امام در این دامن بود. این برکت و زندگی است.
جهیزیه خوب، خوب است ولی اگر کسی نتوانست یقین داشته باشد همه برکات زندگی به جهیزیه خوب و خانه مدل کذا نیست، به اخلاق و سازش است. متأسفانه آستانه تحمل ما خیلی کم شده است. زندگیها و جهیزیهها خوب است ولی آن محبت و صمیمیت گاهی نیست. نمونه دوم، امیرالمؤمنین(ع) شوهری که در این نه سال زندگی مشترک، هشتاد، نود جنگ بر مسلمانها تحمیل کردند، در تمام جنگها امیرمؤمنان حضور داشت. این جنگها را تقسیم کنید به نه سال، ده سال، هر ۴۰ روز، ۴۵ روز یک جنگ بوده است. شوهری که هر ۴۵ روز با بدن مجروح برگردد و در روایت هست هشتاد، نود جراحت بود. ولی فاطمه زهرا یکبار گلایه نکرد. در مناقب ابن شهر آشوب هست که وقتی حضرت زهرا دیدند امیرمؤمنان هر روز در جنگ و جهاد هست، خدمت پدر آمد. «تَمَنَّتْ وَکِیلًا عِنْدَ غَزَاهِ عَلِیٍّ ع» شوهر ما امیرمؤمنان هر روز در جنگ و جهاد است، یک کسی باشد کارهای ما را انجام دهد. آیه نهم سوره مزمل نازل شد. «فَنَزَلَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا» خدا باید وکیل زندگی شما باشد. مگر سختی و گرفتاری نیست. خدای شرق و غرب عالم است، غیر از او کسی نیست، او را وکیل زندگی خود قرار بده.
حدیث بعدی در خصال شیخ صدوق است. امام باقر(ع) فرمود: «لَا شَفِیعَ لِلْمَرْأَهِ أَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّهَا مِنْ رِضَا زَوْجِهَا» هیچ شفاعتی برای زن بالاتر از رضایت شوهرش نیست. قرآن میتواند شفیع ما باشد. اهلبیت میتوانند شفیع ما باشند. همه اینها وسیله شفاعت است ولی امام باقر فرمود: هیچ شفاعتی مؤثرتر از اینکه مرد از همسرش راضی باشد، نیست. اگر مردی بد اخلاقی و تندی کند، پرخاش کند و حقوق همسرش را رعایت نکند، سعد معاذ گرفتار عذاب قبر و فشار قبر شد با اینکه صحابی پیغمبر بود. امام باقر فرمود: هیچ شفیعی برای زن بالاتر از رضایت شوهرش نیست. «وَ لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَهُ ع» وقتی حضرت زهرا به شهادت رسید، بدن مطهرشان را حضرت دفن کردند، «قَامَ عَلَیْهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع» کنار قبر ایستادند، «وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی رَاضٍ عَنِ ابْنَهِ نَبِیِّکَ» خدایا من از فاطمه راضی هستم. اگر این جمله با همه مقاماتی که صدیقه طاهره دارد، در عظمت حضرت زهرا تأثیر نداشت، امیرمؤمنان این جمله را نمیگفت. حضرت قسم خورد: به خدا قسم در این زندگی مشترک «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْراً» یکبار فاطمه مرا ناراحت نکرد و من هم فاطمه را ناراحت نکردم. یکبار فاطمه را بر کاری مجبور نکردم. فاطمه هم با من مخالفتی نداشت که بخواهم او را مجبور کنم. امیرمؤمنان وقتی میخواهد از نه سال زندگانی مشترک با فاطمه زهرا گزارش بدهد، اینطور گزارش میدهد، «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ» من یک نگاه به زهرا میکردم تمام غمها و غصههای عالم از قلبم برطرف میشد. تمام غصههای حضرت بیرون خانه بود، وقتی به خانه میآمد تمام میشد. یک نگاه به فاطمه زهرا همه را تمام میکرد. امروز از همه خواهش میکنم، اگر کسی در زندگی مشکلات دارد، گرفتاری و دلخوری دارد، به احترام اشکی که امروز برای حضرت ریختند، همین امروز زنگ بزنند، کدورتها را کنار بگذارند. اصلاح کنند و بگویند: ما مدیون فاطمه زهرا(س) بودیم.
شریعتی:
من و این داغ در تکرار مانده *** من و این آتش بیدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم *** دلم بین در و دیوار مانده
در سالروز شهادت حضرت در محضر حاج آقای حسینی قمی هستیم. قرار هست خطبه ۲۰۲ نهجالبلاغه را برای ما بخوانند.
حاج آقای حسینی قمی: سید رضی(ره) میفرمایند: «روی عنه أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ» امیرمؤمنان این کلمات را هنگام خاکسپاری حضرت زهرا بیان کردند. سیده النساء اشاره به روایات فراوانی است که عامه و خاصه نقل کردند. ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه میگوید: «متواتراً» یک روایت و دو روایت نیست. روایات فراوانی از پیامبر روایت شده که به حضرت تعبیر سیده النساء داشتند. «فَاطِمَهَ ع کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ» با پیامبر نجوا و درد دل میکردند هنگام خاکسپاری مظلومه عالم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ» سلام بر تو ای رسول خدا از ناحیه من و از ناحیه دخترت که در جوار همسایگی تو آرمید. «وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ» دختری که خیلی زود به تو ملحق شد. فاطمه زهرا یک جوان هجده ساله بودند و بیماری نداشتند. «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی» امیرمؤمنان مظهر صبر پروردگار است. اینجا هنگام دفن صدیقه طاهره اعتراف میکند که صبرم کم شد. «وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی» صبرم لبریز شد. «إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ» من مصیبتهای سنگینتری دیدم. من داغ شما را دیدم، داغ پیامبر برای حضرت علی(ع) بسیار سنگین بود. سنگینی مصیبت شما برای ما باعث دلداری است. «فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَهِ قَبْرِکَ» یا رسول الله من خودم بدن شما را در قبر گذاشتم. «وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ» در خطبه ۱۹۷ نهجالبلاغه هست «و انّ رأسهُ لعلی صدری» پیامبر در حالی از دنیا رفت که سر مبارکشان روی سینه امیرمؤمنان بود. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ» یا رسول الله ودیعه و امانتی که به من داده بودی، به شما پس دادم! شارحین نهجالبلاغه فرمودند: ودیعه اشاره به تعبیری است که رسول خدا شب عروسی حضرت زهرا و حضرت علی بیان کردند.
سید رضی که نهجالبلاغه را جمع آوری کردند، کتابی دارد به نام خصایص الائمه، در آن کتاب این حدیث را نقل کردند که شب عروسی فاطمه زهرا رسول خدا وقتی دست فاطمه زهرا را در دست امیرالمؤمنین گذاشت، فرمود: «یا أبالحسن هذه ودیعه الله و ودیعه رسوله عندک» فاطمه امانت خداست و امانت پیامبر است، «فاحفظ اللّه و احفظنی فیها» اگر حق فاطمه را رعایت کردی، حق خدا و رسول را رعایت کردی. «و إنّک لفاعل یا علیّ» میدانم این کار را میکنی ولی سفارش میکنم امانت خداست و امانت رسول خداست. حضرت علی به پیامبر چنین فرمود: «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ» امانتی که به من دادید، برگرداندم. من ندادم، او را از من گرفتند. زندگی ما زندگی کوتاهی بود. «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» غم من جاودانه است. «وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ» علی دیگر خواب ندارد. تا کی علی غصه دارد؟ «إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ» تا وقتی که به تو ملحق شوم و بمیرم.
من آن روزی دل از جان شسته بودم *** که بعد از مرگ زهرا زنده بودم
خودم کندم چو آن شب قبر او را *** تو گویی قبر خود را کنده بودم
آخر نهجالبلاغه دو سه کلمه به آخرت حکمتها، شماره ۴۶۹ است، به امیرمؤمنان گفتند: محاسنتان را خضاب کنید، سفیدی برطرف شود. «الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَهٍ یُرِیدُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص» خضاب برای مرد زینت است و من عزادار هستم. غم من جاودانه است تا من به شما ملحق شوم. «وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ» یا رسول الله به زودی دخترت به شما خبر خواهد داد، «بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا» اینکه همه امت جمع شدند برای اینکه به فاطمه ظلم کنند. همه امت پهلوی فاطمه زهرا را نشکستند ولی چرا امیرمؤمنان اینجا چنین عرضه میدارد؟ چون عدهای سکوت کردند. کسانی که سکوت کردند در برابر ظلم به صدیقه طاهره(س)، امیرمؤمنان همه را یک کاسه حساب میکند و سهیم میداند. هرکسی در برابر ظلم به یک مظلومی سکوت کرد، در آن ظلم شریک است. «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ» از فاطمه بپرس، ولی معلوم نیست فاطمه همه دردهایش را به تو بگوید. اصرار کن، از زیر زبان فاطمه بکش که با او چه کردند. «وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ» فاصله زیادی با رحلت شما نبود. «وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ» خداحافظی میکنم و میروم، نه اینکه خسته شدم از نشستن در اینجا، «لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ» نه اینکه ملول و خسته شدم. دیگر بیش از این حضرت نمیتوانست کنار قبر فاطمه زهرا بماند، با شرایطی که بود. «وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ» اگر شبانهروز اینجا بمانم نه اینکه وعدههای الهی را یادم رفته است، قبول دارم خدا به صابرین وعده داده است. یک ادامهای دارد که سید رضی نیاوردند و در کافی مرحوم کلینی است.
حضرت عرضه میدارد: «وَاهاً وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ» من باید صبر کنم. «وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْکُوفاً» اگر نگران نبودم که حاکمان ستمگر متوجه شوند قبر فاطمه زهرا کجاست، قبر مخفی است. امیرمؤمنان بیش از این نمیتوانست کنار قبر حضرت بماند. اگر نگران نبودم که حاکمان ستمگر متوجه قبر حضرت زهرا شوند، ماندن کنار قبر فاطمه را دائمی قرار میدادم. کنار قبر فاطمه معتکف میشدم. «وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى» مثل مادری که فرزندی از دست بدهد، همینجا مینشستم و ضجه میزدم. ولی ضجه من دشمن را با خبر میکند. «عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً» یا رسول الله، خدا که میبیند. آنچه به قلب امیرمؤمنان آرامش میداد، این است که همه مصیبتها را خدا شاهد و ناظر است. خدا حق امیرمؤمنان و حضرت زهرا را خواهد گرفت. همان جملهای که امام حسین در سنگینترین داغ روز عاشورا، داغ علی اصغر داشتند، این جمله در تاریخ هست. امام حسین وقتی داغ شش ماهه را دید، عرضه داشت: خدایا این مصیبت بر من آسان است، چون تو میبینی! اینجا حضرت فرمود: «بعین لله» یا رسول الله دخترت مخفیانه دفن میشود. «وَ تُهْضَمُ حَقُّهَا» حقش از بین میرود. «وَ یُمْنَعُ إِرْثُهَا» ارث حضرت را ندادند. «وَ لَمْ یَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ» فاصله زیادی با وفات پیامبر نبود. «وَ لَمْ یَخْلُقْ مِنْکَ الذِّکْرُ وَ إِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى» ای رسول خدا من شکایتم را به خدا میبرم. حاکمان ستمگر متوجه حضرت میشدند و حضرت باید زود میرفت. از آن طرف هم چهار فرزند خردسال در خانه داشتند و باید به بچهها رسیدگی میکرد.
کتابی داریم به نام «روضه الواعظین» برای فتّال نیشابوری است. اوایل قرن هفتم است. او مینویسد. امیرمؤمنان به خانه خودشان آمد. دیدند فاطمه زهرا بستر بیماریشان را جمع کردند. خیلی خوشحال شدند. در روایت هست که سه کار انجام دادند. سر بچهها را شستند، لباس بچهها را عوض کردند. مقداری نان پختند. مادری که میخواهد سفر برود و چند بچه کوچک دارد، بخواهد یک هفته مسافرت برود چقدر نگران بچههاست. اینکه گرسنه نمانند. فاطمه زهرا یک سفری میرود که دیگر برنمیگردد. لذا امروز با همین دست شکسته و پهلوی شکسته غذا پخته است. امیرمؤمنان وقتی به خانه آمد خیلی خوشحال شد که حرت راه افتاده و کار خانه کرده است. فرمود: خدا را شکر فاطمه جان، الحمدلله راه افتادید! فاطمه زهرا طوری پاسخ داد که قلب حضرت آتش گرفت، گفت: علی جان، حالم خوب نشده است.
چون روز آخر بود کار خانه کردم *** گیسوی فرزندان خود را شانه کردم
امشب به نخل آرزویم برگ پیداست *** در چهرهی زردم نشان مرگ پیداست
تا حضرت این جمله را شنیدند، فرمودند: فاطمه جان از کجا خبر داری روز آخر است؟
گل بر من و جوانی من گریه میکند *** بلبل به ناتوانی من گریه میکند
از درد شانه، شانه نشد موی زینبم *** زینب به ناتوانی من گریه میکند
سابقه ندارد یک زن جوان هجده ساله در خانه نتواند کار خانه بکند و فرزندان خود را اداره کند. نتواند بچههای خردسالش را جمع کند.
دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت *** این گل به باغبانی من گریه میکند
حضرت زهرا در پاسخ حضرت علی که فرمود: از کجا با خبر هستی روز آخر است؟ فرمود: علی جان، پدرم را در خواب دیدم، گفتم: مشتاق دیدارت هستم. پدر فرمود: من هم مشتاق دیدارت هستم. همین امشب مهمان من هستی. حضرت تا این جمله را شنید، در اتاق آمدند. «أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ» سر زهرا را به سینه چسبانید، مدتی هردو گریه میکردند. بچهها را از اتاق بیرون کردند.
نه ساله بودم آمدم من خانه تو، تو شمع من بودی و من پروانه تو
جایم ببین بستر شده، پروانه خاکستر شده
شبها اگر درد دلم با تو نگفتم، از سینه و بازو و پهلویم نگفتم
زینب بگو بیرون رود تا حرف ما را نشنود
حتی وقتی زینب را از اتاق بیرون کردند، گمان نمیکنم حرفهای دلش را به امیرمؤمنان گفته باشد. اگر همه حرفها را گفته بود، امشب هنگام غسل فاطمه زهرا، امیرمؤمنان سر به دیوار نمیگذاشت.
تو میبینی علی را زار و خسته، نمیبینی تو پهلوی شکسته
تو میبینی ز من آه شبانه، نمیبینی تو جای تازیانه
فرمود: به همه فرزندان من تا قیام قیامت سلام برسان. چگونه امیرمؤمنان این بدن را در خانه غسل دادند، نمیدانم. ولی نوشتند امیرمؤمنان اوج مهر و عاطفه است. حتماً امیرمؤمنان راضی نمیشود هنگام غسل مادر، بچهها غسل مادر را ببینند. ولی غسل که تمام شد، من به تازگی پیامی را دیدم که یکی از بینندگان نوشته که وقتی مادر مرا غسل دادند، به من نگفتند، من بچه خردسالی بودم. ۲۵ سال است که هنوز غصه دارم که چرا خبر نشدم و جنازه مادرم را ندیدم. لذا نوشتند وقتی حضرت علی غسل حضرت را تمام کرد، خواستند بندهای کفن را گره بزنند، برای اینکه این بچهها همیشه داغ فراق و ندیدن مادر در قلبشان نماند، بچهها را صدا کرد که بیایید با مادر وداع کنید. امیرمؤمنان خدا را شاهد میگیرد که من بدن زهرا را غسل داده بودم، بدن زهرا را کفن کرده بودم، خواستم بند کفن را ببندم، وقتی بچهها را صدا زدم، دیدم بدن غسل داده زهرا، دستهای زهرا از کفن بیرون آمد، ناله از این جنازه بیرون آمد و دستها را به گردن حسن و حسین انداخت و کار به جایی رسید که فرشتگان آسمان فریاد زدند: «بچهها را از بدن زهرا بردار که دیگر فرشتگان آسمان طاقت دیدن ندارند.»
شریعتی: السلام علیک یا فاطمه الزهرا، یا سیده النساء العالمین. حضرت زهرایی که حقیقت شب قدر است.
وصف تو وصف لیله القدر است *** فهم ما از تبار ما ادراک
خدا کند بتوانیم نزدیک شویم به این عظمت نورانی کسی که آمد تا راههای عالم را برای رسیدن به آن قله برای همه ما باز کند. این هفته در مورد شخصیت حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی صحبت کنیم. ایام رحلت ایشان مصادف شده بود با ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره، کسی که اهتمام ویژه به احیای فاطمیه داشتند و همیشه تأکید داشتند فاطمیه عاشورای دوم ماست. دعا کنید و آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی قمی: خدا را به حق صدیقه طاهره قسم میدهیم، به حق اشکهای امیرمؤمنان، به حق اشکهای امام حسن و امام حسین و زینبین کنار بدن صدیقه طاهره، خداوند همه حوائج ملتمسین دعا را برآورده بخیر بفرماید. مریضهایی که چشم امیدشان به اشک بر صدیقه طاهره است لباس عافیت بپوشاند و در دنیا و آخرت ما را از حضرت زهرا و امیرمؤمنان جدا نگرداند.
شریعتی:
ای در تو عجب معرفت آموختهای *** یک سینه سخن داری و لب دوختهای
تا یاس بهشتی به تو آورد پناه *** هم سینه سپر کرده و هم سوختهای
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید حسین حسینی قمی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۷/۱۱/۲۰
.






