درک مقام حضرت زهرا علیهاالسلام
۱۴۰۰-۰۹-۰۵ ۱۴۰۲-۰۹-۰۴ ۷:۰۶درک مقام حضرت زهرا علیهاالسلام

درک مقام حضرت زهرا علیهاالسلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدریشبیه آیه تطهیری! شبیه سوره «اعطینا»! شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نورسلام ما به تو ای باران ، درود ما به تو ای دریا!کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!…مگر که آب وضوی تو، ز چشمه سار فدک باشدوگرنه راه نخواهی برد، به کربلا و به عاشورا
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقایان. سالروز شهادت حضرت صدیقهی کبری، فاطمهی زهرا(س) را به محضر همهی شما تسلیت عرض میکنم. خیلی خوشحالیم که امروز هم با سمت خدا مهمان خانههای شما هستیم و خدمت حاج آقای میرباقری عزیز. آقا سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای میرباقری: علیکم السلام و رحمه الله، خدمت شما و همکاران عزیزتان و بینندگان گرامی عرض سلام دارم و این روز را خدمت همهی آنها تسلیت عرض میکنم. و ادب و احترام دارم.
آقای شریعتی: سلامت باشید. از طرف خودم و از طرف بینندههای خوبمان امروز را به شما هم تسلیت میگویم. امروز مهمان سفرهی پر برکت حضرت فاطمهی زهرا(س) خواهیم بود با بیان نورانی حاج آقای میرباقری عزیز، خدمت شما هستیم و بحث شما را میشنویم.
حاج آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. [دعای فرج] در باب صدیقهی طاهره(س) هم صحبت زیاد شده و در عین حال واقعاً صحبت کردن دشوار است. همهی عزیزان این حدیث نورانی را مکرر شنیدند که از امام صادق(ع) ذیل سورهی قدر وارد شده است. فرات ابن ابراهیم در تفسیر نقل کرده است، در بعضی از آیات دیگر قرآن هم در بعضی موارد دیگر هم این روایت مشابهاش نقل شده که حضرت وقتی میخواهند قدر را تعریف کنند، فرمودند: «اللیله فاطمه و القدر الله» (تفسیر فرات/ص۵۸۱) «لَیْلَهِ الْقَدْر» یعنی وجود مقدس صدیقهی طاهرهای که منسوب به حضرت حق است.
لَیْلَهِ الْقَدْری است که منسوب به خدای متعال است و خدای متعال دیدید که در قرآن، شب قدر را که توصیف میکند میفرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَهِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ» (قدر/۱ و۲) آغاز سوره بحث نزول قرآن در شب قدر است. بعد دیگر مابقی سوره توصیف شب قدر است. یک سوره شب قدر را توصیف کرده که شب قدر، «خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ» (قدر/۳) از هزار ماه بهتر است. این شب قدر را حضرت فرمودند یعنی وجود مقدس فاطمهی زهرا(س). عنایت دارید ما یک شب قدری در هر سال داریم که تکرار میشود و تردیدی نیست. «تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ» (قدر/۴) هر سال ملائکه همراه با روح در شب قدر نازل میشوند، بنابراین شب قدر در هر سال تکراری دارد. ولی شاید یک شب قدری هم داشته باشیم در کل عالم که ظرف نزول قرآن هم هست و حقایق در آن نازل شده است.
این روایت را من در تفسیر صافی دیدم، الآن دقیق در خاطرم نیست. ولی در تفسیر صافی است. مصدر اولیهاش یادم نیست. آنجا نقل کرده بودند که حضرت فرمودند: شب قدر همهی حقایق، حتی حقیقت ولایت در آن تقدیر شده است. خیلی باعظمت است. نمیشود بگویی این چقدر عظمت دارد که تقدیر حقیقت ولایت هم در آن واقع شده است. از آنجاست که مقدرات همهی کائنات، از جمله این امر عظیم شکل میگیرد، این شب قدری که یک شب قدر است در همهی عالم و هر شب قدر هم نازلهای از آن و تجلی از آن در شب بیست و سوم ماه رمضان. یا مثلاً شب دیگری از شبهای ماه رمضان، که براساس روایت ما عمدتاً شب بیست و سوم است و آن شب وقتی تکرار میشود ملائکه همراه با روح بر ولی خدا تنزل پیدا میکنند و امام دوران خودشان و مقدرات عالم را میآورند، این شب قدر وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. که همهی مقدرات کائنات در آن تقدیر میشود و در آن مقام ایشان فقط انتساب به حضرت حق دارند و به تعبیر دیگر فاطمه الله هستند.خوب این وجود مقدس با این مقام حضرت فرمودند: اگر کسی به معرفت ایشان برسد، به درک شب قدر رسیده است.
«فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر» (تفسیر فرات/ص۵۸۱) و بعد فرمودند: «و إنما سمیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها» خدای متعال ایشان را فاطمه نامیده است، به خاطر اینکه مخلوقات از معرفت او مفطوم هستند. عنایت دارید در این روایت شریف، یک نکته این است که اسامی که برای معصومین است به خصوص اسامی است که از عالم بالا نازل شده است و متناسب با مقاماتشان است و متناسب با کسی است که این نام را برای آنها گذاشته است. یعنی شما گاهی اوقات نام میگذارید، برای کسی لقب میگذارید، از منظر نگاه خودتان است. آدم موقفی دارد، نگاهی دارد، نگاهها متفاوت است، ممکن است به یک نفر دو جور لقب بدهند، ده جور لقب بدهند از زاویهی دید خودشان! ولی اگر خدای متعال به کسی لقب داد، از موضوع نظر حضرت حق این القاب بر کسی منطبق شد، علامت یک حقایقی است. این است که در اسامی معصومین(ع) حروفش هم معنی دارد. هر حرفش نازل بر مقامی از مقامات است. نه اینکه کل کلمه. حتی در باب اسامی دیگران هم گاهی اینطور است، دیدید آنهایی که با علوم غریبه سر و کار دارند، و علم و حروف و امثال اینها فرد را با اسمش و محاسباتی که روی اسمش میکنند، خصوصیاتش را بیان میکنند، حوادث آینده را بیان میکنند. بین این اسمی که انسان دارد با واقعیت وجودی انسان یک تماس و ارتباطی است. حالا تشبیه، تشبیه غلطی است.
همینطور که قرآن وقتی نازل میشود آن حقیقت قرآن در قالب الفاظ میرود. این الفاظ هم الفاظ وحی است. این الفاظ حامل آن معانی است. ظرف آن معانی است. اسامی که برای معصومین است، ظرف حقیقت وجودشان است و خود این اسم حقیقت وجودشان را منعکس میکند. لذا فاطمه یک لفظ نیست، بلکه معنایی دارد و لذا برای همین یک نام اسرار مهمی در روایات بیان شده است. در روایات متعددی که مرحوم صدوق در علل الشرایط اینها را جمع کردند. برای این نام اسراری بیان شده است. یکی همین است که حضرت فرمودند. فرمودند: خدای متعال او را فاطمه نامید، «لأن الخلق فطموا عن معرفتها» همهی خلایق از معرفت او مفطوم و بریده هستند.حالا راجع به چنین شخصیتی که لیله القدر عالم است و ظرف نزول قرآن و ظرف تجلی انوار ائمه (ع) که خودشان نور الله هستند و عالم به نور آنها منور است در عالم ما است و لیله القدر همهی ما و لیله القدر وجود مقدس نبی اکرم است. یعنی هم لیله القدر ما است، که ما میتوانیم با معرفت ایشان راه صد ساله را یک شبه برویم و هم لیله القدر نبی اکرم است که حضرت کارشان در دنیا به وسیلهی ایشان به انجام میرسد. فرق است بین اینکه لیله القدر ما باشند، یا لیله القدر وجود مقدس رسول الله(ص) در پیش برد مقصدشان. خوب صحبت کردن بسیار دشوار میشود. فقط میشود ایشان را با بیانات خدای متعال و با بیانات معصومین معرفی کرد. آن هم به اندازهی فهمی که ما پیدا میکنیم.
من در این فرصت کوتاهی که هست، برای اینکه این مطالبی که عرض میکنیم در خاطرها بماند، آن زیارت کوتاهی که در تهذیب مرحوم شیخ طوسی نقل کردند، همان را ترجمه میکنم، به شرح و بسط هم که نه من میتوانم و نه مجال هست. این زیارت معروف است و کوتاه است، خیلی پر معناست و مداومت بر آن خوب است. این زیارت این است. «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَک» (تهذیب/ج۶/ص۹) خطاب به حضرت است که ایشان، آن وجود مقدسی است که خدای متعال قبل از خلقت ایشان را مورد امتحان قرار داده است. امتحان کننده خدای خالق، امتحان شونده وجود مقدس صدیقهی کبری، قبل از اینکه ثوب بشر بپوشند و در لباس بشر خلق شوند. موضوع امتحان چه بوده است؟ من حدسم این است و گمان میکنم که غیر از اینکه موضوع مسألهی عبودیت و توحید باشد، همهی امتحانات به عهد بندگی برمیگردد، ما غیر از این امتحان چیزی نداریم. همهی امتحان تفصیل توحید است. یعنی ما همهی امتحانهایی که می دهیم، امتحان به توحید است. امتحان به غیر توحید که نیست. بعد تفصیل پیدا میکند. منتهی اولیاء و انبیاء یک امتحان دیگر هم در وادی توحید دادند، غیر از اینکه خودشان در مقام عبودیت تام هستند، با خدا یک عهدی بستند که بار هدایت دیگران و رساندنشان را به وادی توحید هم بکشند. حجاب از حقیقت معنویت و توحید را در این عالم بردارند. این عهد هم بستند. این معلوم نیست، ما از این عهدها نداریم. ما خودمان بنا بود بنده باشیم. ولی آنها عهد دیگری هم دارند، عهد نشر بندگی، بسط بندگی، اقامهی توحید و رساندن دیگران به وادی توحید را که یک عهد دیگری است و خیلی هم سنگین است.
یک موقع عرض کردم بسیاری از عبادتهای رسول اکرم(ص) و ریاضتهایشان برای همین است. که مردم را برسانند. یعنی برای شفاعت است. برای دستگیری است، حضرت رنج دستگیری مردم را میکشیدند. این یک چهرهاش بود. کما اینکه شما در باب سید الشهدا(ع) دارید. یک چهرهی حادثه آن عهد با حضرت حق است، مقام بندگی خودشان است ولی چهرهی دیگر حادثه «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَهِ وَ الْجَهَالَه» (تهذیب/ج۶/ص۵۹) و این عهد را هم حضرت از عالم ازل بستند. که فداکاری کنند که دیگران برسند. راه توحید توأماً باز باشد. بنابراین تلقی حقیر این است که این امتحانی که از حضرت گرفته شده، یک چهرهاش همین امتحان هدایت و شفاعت است. حضرت میخواستند واسطهی تنزل حقیقت، و معنویت و توحید در عالم ما شوند و موانع و حجاب را از حقیقت توحید و نبوت و ولایت، حجاب شرک و کفر و استکبار را بردارند. و مردم را به حقیقت ولایت، به حقیقت نبوت راهبری کنند. یعنی پیامبر و اهلبیت(علیهمالسلام) که آمدند ایشان با خدا عهد بستند که حجاب ولایت و نبوت را بردارند. و مردم را به این دو حقیقت برسانند. چون میدانید ایشان نسبتشان با امامت و ولایت یک چنین نسبتی است.
در زیارت حضرت خواندید، «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّهِ وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّه» (بحارالانوار/ج۹۷/ص۱۹۹) ایشان مصدر تجلی انوار ائمه در عالم ما هستند. پیداست از مصدر ایشان، فقط حامل جسم ائمه نیستند. حقیقت نورانی ائمه هم ایشان در عالم دنیا آوردند و نسبت به حقیقت نبوت هم که خیلی مقام عظیمی است و به راحتی نمیشود به آن دست پیدا کرد. ما گاهی ارتباطمان با نبی اکرم از آنهایی که در وادی نور هستند، به واسطهی دهها حجاب نور است. که موقعی روایت را در مقام حضرت میخواندم، که نور حضرت در عالم حجب چطور سیر کردند و در بحار علوم چطور سیر کردند؟ بین ما و حضرت حجابهای نورانی فراوانی است. باید عوالمی را طی کنی تا به حضرت برسیم. استثنا پیدا میشوند موجوداتی که بتوانند برسند. و الا همه در وادی هستند. مؤمنین، موحدین در وادی هستند و از فیض نبی اکرم بهرهمند هستند. اخبار از آنجا به اینها میرسد. ولی با حجاب، گاهی دهها واسطه میشود! دهها حجاب میشود، آنطور نیست که آن حقیقتی که دست حضرت است بتوانند بیحجاب تلقی کنند. هر قدمی که معرفتی حاصل میشود یعنی حجابی از آدم برداشته شده است. اصلاً معرفت یعنی رفع این حجب تا انسان به معدن العظمه و آن سرچشمهی توحید و معرفت برسد.از حضرت زهرا(س) حجاب برداشته شده است. این معنای متوسط این عبارت است. این عبارت معنای از این لطیفتر هم دارد. «وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّه» حجاب نبوت از ایشان برداشته شده است. حقیقت نبوت! ایشان دستشان به این حقیقت نبوت میرسد. به آن سر میرسد. لذا ایشان مشکات انوار الهی هستند. قلب نبی اکرم هستند.
آقای شریعتی: به خاطر عظمتشان یا به خاطر امتحانهایی که ایشان دادند؟
حاج آقای میرباقری: نه عظمت وجودی است. ایشان نسبتش با نبوت و ولایت اینطور است. مصدر تجلی انوار ائمه است و متصل به حقیقت نبوت، حجاب نبوت از ایشان برداشته شده است. عرض کردم از این لطیفتر هم این عبارت قابل معنا است. «وَ أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّه» یعنی چه؟کسی که این مقام را دارد، عهد با خدا هم بسته که با تحمل خودش، با صبر و ریاضت خودش، موحدین را به حقیقت وادی توحید، به حقیقت وادی نبوت و ولایت برساند. من گمانم این است آن امتحان این است. خدای متعال هم ایشان را صابر یافته است. بعد در این عالم که حضرت آمدند به این عهد عمل کردند. لذا اطلاعاتی که حضرت داشتند جزء اعظم اطلاعات عالم است که یک نمونهاش مصیبت حضرت سید الشهدا(ع) است که عهدش را خدای متعال از حضرت زهرا گرفته و حضرت هم قاعدتاً سر این مسأله پایداری کردند، و میدانید مصیبت ایشان بر سید الشهداء خیلی مصیبت عظیمی است. پس بنابراین شاید ترجمهی جملهی اول این باشد که ایشان، آن وجود مقدس عهدی را با خدای متعال قبل از اینکه در پوشش بشر، در عالم ما بیایند بستند، غیر از عهد عبودیت، و به تعبیری در ادامهی عهد عبودیت و بندگی خودشان این است که بندگی را بسط بدهند و مردم را به حقیقت نبوت و ولایت برسانند. موانع و حجابهایی که بر سر این راه است، بردارند و این کار را هم با بلای خودشان در عالم کردند.این نکته را یک موقعی در باب سید الشهداء(ع) اشاره کردیم که ما میتوانیم با مرکب بلای اولیای خدا به سمت خدای متعال حرکت کنیم. اگر کسی بخواهد وارد این وادی شود و از فیض شفاعت ایشان برخوردار شود باید چند قدم را با ایشان بردارد.
قدم اول این است که «وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاء» (تهذیب/ج۶/ص۹) این فراز دوم زیارت است. ما گمانمان این است که جزء اولیای شما هستیم. جزء دوستان شما هستیم. رابطهی محبت و ولایت با شما داریم. ما شما را تصدیق میکنیم. بالاخره ایشان در این عالم مأموریتی داشتند، صف بندی داشتند. عدهای را دوست داشتند، با عدهای دشمن بودند. با عدهای درگیر شدند. عدهای نسبت به عدهای تبرّی داشتند. یک جریانهایی در عالم بوده، حضرت موضعگیری کردند. تبری داشتند، حبّ و بغض داشتند. رضاء و سخط داشتند. اینکه در روایت هست «إن الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضى برضاها» (بشاره المصطفی/ص۲۰۸) خدای متعال با غضب حضرت زهرا غضب میکند، با رضای حضرت راضی میشود. پس حضرت یک رضا و سخطی در عالم دارند و رضا و سخطشان مدار رضا و سخط الهی است. تصدیق معنایش این است که ما بتوانیم هرکجا ایشان ایستادند ما هم همانجا بایستیم. شک نکنیم! تا صف بندی کردند ما در صف ایشان باشیم. اگر از کسی راضی بودند، ما راضی باشیم. اگر غضب داشتند، غضب داشته باشیم. تبرّی داشتند، تبرّی داشته باشیم. یعنی در این اوصاف پشت سر حضرت حرکت کنیم. این همان است که در زیارت حضرت داریم، در انتهای زیارت یک تعبیری است که زائر وقتی به مقام زیارت میرسد، در انتهایش خدا و انبیاء و ملائکه را شاهد میگیرد.
«أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلَائِکَتَه» (تهذیب/ج۶/ص۱۰) بعد هفت نکته نسبت به حضرت زهرا آنجا بیان میشود، «أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْه» من از هرکس شما راضی هستید، راضی هستم. «سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ» نسبت به هرکسی شما سخط دارید، من هم سخط دارم. پس انسان باید در رضا و سخطش مدارش حضرت زهرا باشد. جدا نشود، یا از هرکس، نسبت به هرکس شما راضی هستی حق همین است. این معنای تصدیق ما است. یکی از مقامات تصدیق این است که انسان واقعاً اگر ایشان صف بندی کرده است «رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْه» شما از کسانی تبرّی جستید، من هم تبرّی میجویم. «مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْت» نسبت به هرکس شما موالات دارید، من هم موالات دارم. «مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْت» با هرکس شما معادات و دشمنی داشتید، من هم دشمنی دارم. «مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ» نسبت به هرکس شما بغض داشتید، من هم بغض دارم. «مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْت» یعنی حضرت را تراز و شاقول حق قرار بدهد. هرکجا حبّ و بغض ایشان رفته است بدانید این حبّ و بغض معصوم است. کسی که مصداق آیهی تطهیر است، «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/۳۳) اینکه ایشان فرد این آیه هستند، اجماعی است و محل خلاف نیست. کسی که خدای متعال او را تطهیر محض کرده است، در مقام اخلاص محض است، نمیشود رضا و سخطش ناروا باشد. رضا و سخطش، رضا و سخط الهی است. صفبندیها و مرز بندیها، صف بندیهای الهی است.
حبّ و بغضش، حبّ و بغض الهی است. اینکه پیامبر اینقدر تأکید میکردند، «إن الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضى برضاها»، «اول من یدخل الجنه» است، اینها همین را میخواستند بگویند. میخواستند بگویند این تراز است. به این تراز عمل کنید. کار وقتی مشکل شد، تشخیص حق و باطل مشکل شد، شما اگر بخواهید فقط بر ترازوی خودتان تکیه کنید، قطعاً نمیتوانید وزن کنید. هر ترازویی یک حدی برای وزن کردن دارد. شما که نمیتواند با یک ترازوی کوچک کرهی زمین را وزن کنید. وقتی حق و باطل در این مقیاس عظیمش میخواهد ترازو شود، آدم بفهمد کجا حرکت میکند، ترازوی متناسب با خودش را میخواهد. اینکه حضرت میفرماید: «إن الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضى برضاها» یعنی یک جایی شما باید بروید ببینید رضای خدا کجاست؟ خودتان را به رضای خدا برسانید. خیلی کار سخت است. اصلاً دیگران آنجا نباید حضور داشته باشند. اگر روی دیگران میخواهید حساب باز کنید، به اشتباه میافتید.خوب حالا وقتی مدار حضرت زهرا شد، مدار رضا و غضب رب بنابراین ما باید دنبال حضرت حرکت کنیم. حضرت صف بندی داشتند، هرکجا حضرت ایستادند، ما هم بایستیم. نسبت به هرکس راضی بودند، راضی شویم. نسبت به هرکس سخط داشتند، سخط داشته باشیم. تبرّی داشته باشند، تبرّی بجوییم. موالات و معادات ما، حبّ و بغض ما دنبال حضرت حرکت بدهیم. در همهی امور حضرت را تصدیق کنیم. یعنی نگوییم حضرت خیلی مقامات داشتند، اما اینجا این درگیریشان ناروا بود. این نارضاییشان ناروا بود. تصدیق خیلی کار سختی است. اینکه انسان بتواند اولیای خدا را تصدیق کند این بعد از مقام تسلیم است. آدم اگر تسلیم محض نشد، در درونش یک غوغایی بود، این یکجایی صفش را جدا میکنیم که اینجا پیغمبر بد قضاوت کردند. یعنی آیهی قرآن در شأن نزولش نوشتند که کسی با زبیر یک مناظرهای داشت، در محضر رسول الله(ص) آمد و حضرت قضاوت کردند. قضاوت حق هم کردند. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/۳) حرفهایش وحی است. بعد آن طرف گفت، نه! حضرت طرف قوم و خویششان را گرفتند. این آیه نازل شد که «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/۶۵) باید تو را که حکم میکنند، تسلیم محض تو باشند. به طوری که در دلشان هم حرجی پیدا نشود. تسلیم محض یعنی همهی قوای انسان، قلب انسان، تسلیم باشد به طوری که وقتی حضرت چیزی گفتند، کاملاً آدم بپذیرد.
آقای شریعتی: یعنی شما میگویید تصدیق بعد از تسلیم است، ما که تصدیق میکنیم. ولی با این نکتهی شما…
حاج آقای میرباقری: لذا اینجا میگوید:«وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاء» یقین ما هم در این وادی زعم است. آنکه تصدیق میکند سلمان است. ما اصلاً نمیفهمیم که افق فعل حضرت کجاست، تصدیق کنیم. «وَ زَعَمْنَا» حضرت در افق دیگری در عالم دارند کار میکنند، ما اصلاً آن افق را نمیبینیم. در افق خودمان «وَ زَعَمْنَا» این زعم به معنی گمان نیست. ما یقین داریم. اما اعتقاد ما در این وادی گمان است. ما به گمان خودمان با شما همراه هستیم. اما شما چه کار میکنید؟ شما در افق خودتان حرکت میکنید. ما در افق خودمان حرکت میکنیم. گفت: آقا خدا را توصیف کنید. میخواست خدا را در یک جمله دریابد. حضرت فرمود: «صرف جبرائیل» یک قدم یک قدم راه بیا. جبرئیل را توصیف کن تا برسی به توصیف خدای متعال! مگر شناختن همینطوری است!پس حضرت زهرا مدار حق و باطل در عالم هستند. معیار هستند. صف بندی داشتند، در این عالم که بیکار نبودند. درگیری حق و باطلی در عالم است. نمیشود شما درگیری حق و باطلی که در عالم است بگویید: نبی اکرم(ص) که اشرف انبیاء، افضل انبیاء، «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا» (بحارالانوار/ج۹۷/ص۱۷۷) نمیشود بگویی این پیغمبر که در این درگیری نقشی نداشته، خنثی است. ایشان نقطهی کانونی درگیری هستند. ما باید دنبال حضرت حرکت کنیم. تصدیق یعنی این. یعنی هرکجا حضرت ایستاد بایستی و شک هم نکنی.
اینکه در اوصاف اصحاب سید الشهداء، در اوصاف حضرت ابالفضل، «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیق» (تهذیب/ج۶/ص۶۵) تصدیق کردن ولی خدا وقتی امتحان سخت میشود خیلی کار سختی است. آدمی که در قلبش تسلیم محض نیست، یک شاقولی در درون خودش دارد، میخواهد ترازو بگذارد، ببیند اینجا امام درست رفت یا نرفت، نمیتواند تصدیق کند. انسانی میتواند تصدیق کند که ترازویش امام باشد. هرچه از این ترازو درآمد بگوید: همین درست است. ترازوی دیگری نیست.ما وقتی تصدیق نمیکنیم، چرا تصدیق نمیکنیم؟ چون یک ترازویی میگذاریم شروع میکنیم امام را در ترازوی خودمان میگذاریم، میگوییم: امام شاید اینجا اشتباه کرده است. حالا ترازوی شما میتواند ظرف فعل امام باشد. آن فعلی که در افق کائنات دارد اتفاق میافتد، اصلاً با ترازوی شما وزن میشود؟ شما میتوانید یک حق و باطلی که درتاریخ هست، ما باید در جبههی حق تاریخی باشیم. یک حق و باطلهای در جریانهای اجتماعی است. ما اگر بخواهیم ترازوی خودمان را مبنا قرار دهیم، نمیتوانیم به راحتی بفهمیم. آن ترازویی که میتواند مقیاس حرکتهای تاریخی باشد و این ترازو را وقتی میگذاری، یقین داری این شاقول خوب تراز میکند. درست حق و باطل را نشان میدهد. فرقان حقیقی حضرت زهرا هستند. مشکات نور هستند. کسی که مشکات نور میشود، فرقان است. فرقان حقیقت نور الهی است که حائز بین حق و باطل است.
پس ببینید ما در قدم دوم این است که باید حضرت را تصدیق کنیم. کجا تصدیق کنیم؟ حضرت وارد درگیری حق و باطل در عالم شدند. ایشان شاقول حق و باطل در عالم هستند. عرض کردم این حدیث را فریقین نقل کردند. علما معنایش کنند. من نمیفهمم! «إن الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضى برضاها» نمیخواهد بگوید تراز برای شما باید حضرت زهرا باشد. ببینید کجا ایستادند، همانجا بایستید. از هرکس راضی بودند، راضی باشید. از هرکس سخط داشتند، سخط. و این حرف نیست. انسان اگر در درون خودش، خودش را شانه نکرده باشد، یک میلی مخالف میل اولیای خدا در انسان باشد، یک جایی این میل آدم را جدا میکند، در داوری نمیتواند تصدیق کند. پس ببینید قدم اول موالات است، قدم دوم تصدیق است، قدم سوم پایداری است.
«وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ» (تهذیب/ج۶/ص۹) هرچیز حضرت آورده ما پای این حرف ایستادیم. این قدم بعد است. اگر کسی در راه دنبال حضرت حرکت نکند پایداری بعدی ممکن نمیشود. یک جایی صفش را جدا میکند. آن هم در تمامیت دین.میدانید بعضیها اینطور بودند. آمده میگوید: «سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» (معارج/۱) دیگر شاید فریقین، بله فریقین این حدیث را نقل کردند. این از روایاتی است که اهل سنت و شیعه هردو نقل کردند که بعد از غدیر آمد گفت: آقا از طرف خودت است، یا از طرف خداست؟ حضرت فرمود: از طرف خدا. من در این امر دخالت نمیکنم. گفت: پس بنابراین «سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» که ما نمیتوانیم تحمل کنیم. ما نباشیم. که آن عذاب سنگین آمد و از بین رفت. یعنی میگوید: من تا اینجا هستم، از این به بعد دیگر نیستم. تا یک حدی میتواند تصدیق کند.پس بنابراین ببینید حضرت با بلای خودشان، تلقی من این است. معبری زدند، از وادی ظلمات، معبری زدند از فتنهها، معبری زدند از تاریکیها به سمت نور. ما باید از این معبر عبور کنیم. وقتی میتوانیم از این معبر عبور کنیم و با سفینهی وجود ایشان این دریای ظلمانی و مواج را طی کنیم که تصدیق کنیم. خوب اگر کسی این اقدامات را کرد. یعنی اگر کسی نگاهش را از حضرت زهرا برنداشت، دید خدای متعال ایشان را تراز کرده است. نبی اکرم ایشان را تراز قرار داده است. جملاتی که راجع به ایشان گفتند، جملات عجیبی است. اقداماتی که داشتند، حضرت وقتی مسافرت میرفتند، آخرین خانهای که خداحافظی میکردند، خانهی ایشان بود.
اولین خانهای که برای احوالپرسی میآمدند، خانهی ایشان بود. در باب ایشان مکرر فرمودند، «فداها ابوها» من نمیدانم پیغمبر خداست. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(نجم/۳). در احوالات حضرت نوشتند وقتی فاطمهی زهرا(س) وارد میشدند، به استقبال فاطمه میآمدند. ایشان را سر جای خودشان مینشاندند. گاهی نقل است خم میشدند و دست ایشان را میبوسیدند. من که نمیفهمم این یعنی چه؟ مگر پدرهای عادی در اوج عاطفه این کار را نسبت به دخترشان میکنند که خم شوند و دستش را ببوسند؟ که پیغمبر خاتم که همهی عالم ردپایی در دلش ندارند، حبیب خداست نه خلیل خداست. «فوق خله» همهی انبیایی که مثل حضرت ابراهیم خلیل در مقام «خله» بودند، فانی در محبت خدا بودند، یک شعاعی از محبت خدا در دل نبی اکرم بود در وجود آنها افتاده بود. کسی که در مقام محبت است، «لَا حَبِیبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُه» (بحارالانوار/ج۵۳/ص۱۷۱) کسی که در مقام «خله» مطلق است و خلیل الله به معنی تمام کلمه است، این آدم خم شود دست یک بزرگواری را ببوسد، یعنی چه؟ اینکه حضرت زهرا را ببوید و بفرمایند: من بوی بهشت میشنوم. بهشت نبی اکرم که بهشت ما نیست.حاج آقای سازگار یک تعبیری دارند، این روایت را معنا کردند. ای بهشت قرب احمد، نه بهشت ما! بهشت ما که پیغمبر مشتاق بوی بهشت ما نیست.
بهشت ما یک نسیمی، نمی از یم بهشت نبی اکرم است. اصلاً چه ربطی دارد؟ یک شعاعی از بهشت نبی اکرم همهی بهشتها است. حضرت میگویند: من بوی بهشت میشنوم. مشتاق بوی حضرت زهرا هستم.کسی که در روایات دیدید، وقتی در محراب عبادت میایستاد خوب حضرت طوری متصل به حضرت حق میشد، در روایت دیدید فرمود: اینقدر عبادت کرده بود که «تَوَرَّمَتْ قَدَمَاه» (بحارالانوار/ج۱۰/ص۴۰) سر پا ایستاده بود، «تَوَرَّمَتْ» خدای متعال وقتی حضرت زهرا در محراب میایستاد، مباهات به ملائکه میکرد. «انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَهَ» (بحارالانوار/ج۴۳/ص۱۷۲) «تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی» ببینید چطور از خوف من همهی قوائم وجودش میلرزد؟ کسی که در آن مقام محبت و قرب است، این مقام خوف اینطور، فرمود: وقتی در محراب عبادت میایستاد، طوری متصل به حضرت حق میشد، طوری نورانی میشد، انوار الهی بر ایشان ظاهر میشد که اولاً همهی زمین روشن میشد، سه وعده. البته هر چشمی نمیتواند ببیند. خیال نکنید وقتی روشن میشود هر چشمی میتواند ببیند. کل مدینه نورانی میشد.
در تولد حضرت زهرا هست که وقتی متولد شدند، کل عالم نورانی شد، سماوات نورانی شد. در امالی مرحوم صدوق است. وقتی در محراب عبادت میایستاد، طوری میدرخشید، که نه فقط زمین روشن میشد، ملکوتیها نورانی میشدند، انوار عبادت حضرت عالم را روشن میکرد، البته برای اهلش! میدانید در روایات هست در خانهای که قرآن خوانده میشود، نور قرآن در آن دیده میشود ولی ملائکه میبینند. همه که نمیبینند. نورانی میشود. وقتی اینطور است. حضرت زهرا وقتی در محراب عبادت میایستند نورانی میشوند، همه نمیتوانند ببینند. منتهی فرمود: اینقدر این نور نجیب بود، حضرت امیر(ع) که نور الله فی سماوات و الارض است، مشغول به این نور میشدند. چشم حضرت را جلب میکرد. حضرتی که نور کائنات از خود اوست. چنین شخصیتی یعنی چه؟ دیدید یکی از وجوه اینکه نام حضرت را زهرا گذاشتند همین است. شخصیتی که اینطور است، و مدار حق و باطل است، شخصیتی که خداوند متعال در وجه تسمیه حضرت به زهرا این روایت آمده است که چرا به حضرت زهرا میگویند؟
مرحوم صدوق در امالی یک روایت فوق العادهای را نقل کردند. اینطور خاطرم است. در علل الشرایط، که در جلد ۴۳ بحار این حدیث قطعاً هست. به نظرم برای علل الشرایط بود. که حضرت عالم ملائکه با یک حجاب ظلمانی مواجه شدند، که در مضیقه افتادند، در تنگنا افتادند، به خدای متعال روی آوردند و تضرع کردند که خدای متعال این ظلمت را بردارد. خدای متعال نور حضرت زهرا را در عرش تجلی داد. آن نور قبلاً بود، این حجاب از عالم ملائکه برداشته شد. اینقدر این نور عظمت داشت که ملائکه وقتی مشاهده کردند، در مقابل عظمت الهی به سجده افتادند. از خدای متعال پرسیدند این چه بود؟ این از کجا آمد؟ میدانید عالم ملائکه عالم نور است. عالم ملکوت است. از نور هستند بعد حجابی آمده است، حجاب عالم ملائکه و ملکوت شده است، با تجلی حضرت از عرض این برداشته شده است. خدای متعال این نور را تجلی داده است. ملائکه گفتند: خدایا این نور چیست؟ خدای متعال توصیف کرده، چند وصف هست که واقعاً هر وصفش برای عظمت حضرت کافی است. «نُورٌ مِنْ نُورِی» (بحارالانوار/ج۴۳/ص۱۲) نوری است که بدون حجاب، از نور خود من است. این را باید بزرگان معنا کنند. «خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی» از عظمت خود من آفریده شده است. واسطه ندارد.
«وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی» محل قرار این نور عالم شما نیست. بله یک تجلی در عالم شما میکند، حجاب را از شما برمیدارد، ولی مستقر این نور سماء منسوب به خدای متعال است. آن عالم بالا است. «وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی» تنزلش در عالم دنیا اینطور است، «أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاء» او را از صُلب پیامبری در این دنیا میآورم، که سرآمد همهی انبیاء است. تازه پیامبر گرامی وقتی میخواهند این نور را با خودشان بیاورند در چند مرحله، اول معراج میروند. آن مقامی که از جبرئیل پشت سر میگذارند، نور حضرت زهرا بر ایشان منتقل میشود. بعد در چند مرتبه در دنیا که هستند طعام بهشتی بر ایشان میآید، در مجموع این نور منتقل میشود.
«وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّه» انوار ائمهی خودم را از این وجود مقدس در عالم دنیا ساطع میکنم.خوب یک چنین شخصیتی است. فرمود: علت اینکه به او زهرا میگویند، به خاطر این درخششی است که دارد. باز میفرماید: به او زهرا میگویند، چون وقتی در محراب عبادت میایستد، به نظر من این دومی مهمتر است، دومی خیلی مهمتر است، وقتی در محراب عبادت میایستاد درخششی از نور الهی در حضرت پیدا میشد، که امیرالمؤمنین (ع) مشغول میشدند. چیزی که حضرت را مشغول نمیکند. همهی سماوات و ارض چیزی ندارد که حضرت را مشغول کند. چه تجلی از حقیقت در ایشان در موقع عبادت واقع میشد، چه اتصالی از حقیقت الهی در اینها پیدا میشد، خوب یک چنین وجود مقدسی است. این وجود مقدس آمده با بار مصیبت خودش راه را بر ما آسان کند.
عرض کردم یکی قصهی سید الشهدا است، که بقیه را هم شما میدانید. اگر ما بتوانیم از این وادی و معبری که ایشان بر ما باز کرده، برای عبور از وادی دنیا، عبور از وادی ظلمات، عبور از وادی استکبار و عرض کنم ولایت مستکبرین و اولیای طاغوت و این معبری که ایشان زده برای اینکه ما از متن جهنم که عبور میکنیم، نسوزیم! هرکسی زیر چادر حضرت باشد، نمیسوزد. یک موقعی این روایت را خواندم که مؤمن وقتی از جهنم عبور میکند، بسم الله الرحمن الرحیم میگوید، جهنم میگویند: «نُورَکَ قَدْ أَطْفَأَ لَهَبِی» (مستدرک/ج۴/ص۳۸۸) نور قرآن آتش جهنم را خاموش میکند. حضرت زهرا که لیله القدر است و نور قرآن از ایشان ساطع شده، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» خوب این وجود مقدس معبر ما از این وادی خطرناک است. راه عبور سلامت، ولایت، موالات و تصدیق و صبر است. اگر این سه قدم را با حضرت برداشتیم، حضرت دو کار برای ما انجام میدهند. این دو کار به دست حضرت واقع میشود.
یکی اینکه «فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا» (تهذیب/ج۶/ص۹) درک حقیقت نبوت و ولایت، و برداشته شدن حجاب بین ما و حقیقت نبوت و ولایت و ورود به وادی نبوت و ولایت جز اسرار عالم است، صعب مستعصب است. «أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب» (بحارالانوار/ج۲/ص۷۱) این بدست ایشان است. اگر کسی با ایشان همراه شد بدست مبارک ایشان حجاب نبوت و ولایت به اندازهی خود آدم از آدم برداشته میشود. حقیقت آن ابواب الهی و غیب نبی اکرم، غیب امیرالمؤمنین راه پیدا میکند. این یک مرحله است، که درک کل نبوت و ولایت در ظرف خود انسان برای انسان به شفاعت حضرت واقع میشود. ایشان یک چنین شخصیتی است. حلقهی اتصال ما است. بلای ایشان، عهد ایشان معبر ما به حقیقت نبوت و ولایت است وگرنه در وادی ظلمات میمانیم. این هم که در ذیل آیهی ظلمات دارد «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَه» (کافی/ج۱/ص۱۹۵) یعنی همین! یعنی عبور از این وادی جز با حضرت زهرا ممکن نیست. به نظر من حضرت هم میخواستند همین را بگویند.
میفرمودند: «إن الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضى برضاها» و بقیهی روایاتی که در فضیلت ایشان وارد شده، این مسیر است. وقتی کار سخت میشود، عرض کردم ما در امور جزئی زود میتوانیم محاسبه کنیم. دو دو تا چند میشود؟ میگوییم: چهار تا! وقتی معادلهی چند مجهولی شد دیگر حلش به این آسانی نیست. یک ریاضیدان باید بنشیند معادله را حل کند. وقتی کار پیچیده میشود، آن تروازویی که میتواند، فرقانی که میتواند حق و باطل را از هم جدا کند، و کاملاً هم جدا کند، ذرهای حق و باطل با هم آمیخته نشوند، این وجود مقدس است. پس ما بدست ایشان میتوانیم به حقیقت نبوت و ولایت راه پیدا کنیم. دومین نکته هم این است که بعد از اینکه انسان به وادی نبوت و ولایت راه پیدا کرد، حجابهایی است که نمیگذارد. جزء آنها نیست. نمیگذارد ما وارد وادی نبوت و ولایت شویم. بعد هم در وادی نبوت و ولایت سیر در طهارت شروع میشود. تا انسان به مقام اخلاص برسد. به مقام توحید برسد. به مقام طهارت محض برسد. چون میدانید طهارت یعنی توحید! سیر ما تا رسیدن به مقام طهارت محض با حضرت زهرا(س) واقع میشود. «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ» (تهذیب/ج۶/ص۹) یعنی اگر کسی تصدیق کرد ایشان را در فعل عظیمی که در عالم انجام داده، که فعلش مدار حق و باطل است. حق و باطل را از هم جدا کرده است. در این عالم که آمده به اذن الله با این فعل حضرت اگر همراه شدی، شما به وسیلهی حضرت به طهارت محض و به توحید ناب میرسی. میدانید طهارت مقام اخلاص است. انسان تا در مقام اخلاص نباشد، ذرهای شرک درونش باشد، این طاهر محض نیست. «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ» همهی سیر ما برای طهارت است. ما میخواهیم به طهارت نفس برسیم. نمیخواهیم کار دیگری کنیم. میخواهیم از غیر خدا پاک شویم.
آقای شریعتی: بسیار خوب، خیلی ممنون و متشکرم. من که اگر بفهمم حاج آقای میرباقری مات و مبهوت عظمت حضرت زهرا (س) هستند و امیدوارم که این توصیفی که شما از مقام حضرت کردی ما را به آن موالات برساند و بعد هم انشاءالله آن تسلیم و تصدیق و صبر و ثبات قدم کار خاصی باید انجام بدهیم. یعنی یک خرده اگر بخواهیم یک رفتاری، یک حرکتی، یک اتفاق خوب برای نزدیک شدن به آن حضرت و در این مدار قرار گرفتن، اتفاق خاصی باید بیفتد و کار خاصی باید بکنیم؟
حاج آقای میرباقری: یک اتفاقاتی وسیعی باید بیفتد که قبل از این دنیا هم بعضیهایش شروع شده ولی در این دنیا اولین کار این است که انسان چشمش را از حضرت برندارد. و ایشان را مدار حق و باطل بداند و اینکه ایشان کجا رفتند، دنبال سر ایشان حرکت کند. اول کسی است که به شهادت و روایتی که فریقین نقل کردند وارد بهشت میشود، اگر دست شما به چادر ایشان بود در بهشت میروی. اگر دنبال ایشان حرکت کردی، به بهشت میروید. دنبال حرکت کردن در امور جزئی که مهم نیست، در امور کلی عالم یعنی آن جایی که حق و بال از هم جدا میشوند، آنجایی که مرزبندیها شکل میگیرد، آنجایی که درگیریها شکل میگیرد.
آقای شریعتی: ما هم درگیر این درگیریها هستیم؟
حاج آقای میرباقری: حتماً هستیم. منتهی در این درگیریها یک عدهای در جبههی حق هستند، یک عدهای در جبههی باطل هستند. باید در جبههی حق بود. وقتی در جبههی حق بود این آدم باید تلاش کند جزء فرماندهانش باشد. جزء پیشکسوتانش باشد. ولی اصل بودن در جبههی حق در این صف بندی حق و باطل است. یعنی حق و باطل در عالم بوده است. یک جریان تاریخی است. و قرآن از اول تا آخر بحث این درگیری تاریخی حق و باطل را بیان میکند، برای اینکه انسان در درگیری حق و باطل آنجایی که کارش پیچیده میشود، اشتباه نکند باید دنبال یک نوری حرکت کند. دنبال فرقان! ایشان فرقانی است که برای همهی خوبان عالم فرقان است. آنجایی که کار سخت میشود، تشخیص خیلی دشوار میشود این فرقان کارگشا است.
آقای شریعتی: انشاءالله چشممان را از نور حضرت برنداریم انشاءالله خانههایمان منور به نور قرآن باشد و منور به نور حضرت زهرا(س) خیلی خوشحالیم که با سمت خدا در خدمت شما هستیم. حاج آقا اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای میرباقری: یک نکتهای را من ذیل همین قسمت بگویم که رسیدن به طهارت و توحید به واسطهی حضرت زهرا(س) است. در سورهی «هَلْ أَتى» دیدید. آنجا خدای متعال وقتی اقرار را توصیف میکند، در آیات پایانی میفرماید: «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» (انسان/۲۱) پروردگار به آنها شراب طهور میخوراند. شراب طهور را در روایت معنا کرده است یعنی «یطهرهم عن ما سوی الله» وقتی میخورند محبت غیر خدا از دلشان بیرون میرود و پاک میشوند. یعنی صحبت از تسلیم است که نهری است. فرمود: این نهر مختص امیرالمؤمنین است. مثل کوثر است که برای رسول خدا(ص) است. دری در بهشت است وقتی وارد آن میشوند حسدشان از بین میرود. ما وقتی میخواهیم پاک شویم باید شستشو شویم. به ما یک شراب مطهری را بخورانند. محبت حضرت زهرا آن شراب طهور است. اصلاً سورهی «هل اتی» قصهی همین است. قصهی کفار و ابرار است. قصه این است که خدای متعال ما را به سبیل هدایت کرده است. سبیل صراط مستقیم و امام است. یا کافر یا شاکر هستیم. شاکر میشوند آنهایی که ابرار هستند. عباد الله اهلبیت هستند. سوره، سورهی اهلبیت است. آنوقت قرآن نشان میدهد که این اهلبیت چطور به یتیم و مسکین و اسیر رسیدگی میکنند و نان خودشان میگذرند؟ این اطعام دنیا مقدمهی اطعام آخرت اینها است. در آخرت هم سفرهی اینها پهن و گسترده است و همینطور که طعامهای ظاهری میدهند، طعامهای باطنی هم به دست آنها تقسیم میشود. آن رحمت رحیمی خدا، شرابهایی که، نوشیدنیهای بهشتی که مطهر انسان است و آلودگیها را از بین میبرد، همه از آستانهی اهلبیت و از آستانهی وجود مقدس صدیقهی طاهره(س) جاری میشود، و همهی ما را انشاءالله طهارت میکند.
آقای شریعتی: انشاءالله. خیلی خوب، خیلی متشکرم حاج آقای میرباقری. خیلی بحث خوبی را شنیدیم در سالروز شهادت حضرت زهرا. یکبار دیگر امروز را به فرد فرد شما تسلیت میگویم. انشاءالله همهی ما مشمول شفاعت حضرت زهرا(س) و مشمول دستگیری آن حضرت بشویم. حاج آقا دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای میرباقری: انشاءالله همهی ما را مسکین و یتیم و اسیر حضرت زهرا قرار بدهد. انشاءالله از سفرهی خودشان به ما اطعام کنند و کارمان ساخته شود. انشاءالله خداوند متعال به حق صدیقهی طاهره مسلمانان را در هر کجای عالم هستند، به پیروزی برساند. دشمنان اسلام را نابود کند. هرکجا مؤمنی گرفتار هست، مریضها و غیر مریضها، جامع مریضان به حق حضرت زهرا شفای کافی و عاجل و سریع و عافیت به آنها عنایت کند، و قلوب ما را به معرفت خودش و اولیای خودش منور کند.
آقای شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. والحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی میرباقری
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۲/۱۲/۲۴






